به گزارش پایگاه 598، ایده اداره کشور از مسیر سیاست خارجی و ارتباط با دولت های ابر قدرت بویژه ایالت متحده آمریکا علی رغم تمام تعارضاتی که با نظریه انقلاب اسلامی و سیره فکری و عکلری امام خمینی(ره) داشته و دارد، از دوران ابتدایی انقلاب اسلامی در ذهن برخی سیاسیون و حتی مسئولین کشور وجود داشته است. این ایده یکبار در دولت موقت ارائه شد که همان موقع از سوی مردم و امام خمینی(ره) راه آن سد شد، بعدها در دوران سازندگی و با نظریات برآمده از اتاق فکر دولت هاشمی رفسنجانی این ایده پرورانده شد و در دولت اصلاحات به میدان عمل به صورت جدی وارد شد. ایده دولت اصلاحات در ابتدا با شعار تنش زدایی آغاز و سپس به نظریه گفتگوی تمدنهایی ختم شد که جمیع نتایج آن محور شرارت خواندن جمهویر اسلامی، حمله به کشورهای منطقه و تحت فشار گذاشتن بیش از پیش ایران در عرصه بین المللی بود.
پس از دولت اصلاحات، این ایده کم رنگ شد ولی در سال 92 و با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، مجددا به میدان عمل بازگشت. مذاکرات دوساله برای رسیدن به توافق هسته ای و رفت و آمدهای مکرر هیات های خارجی از مصادیق عملیات دولت در این عرصه است. در این زمان اما تذکرات رهبری معظم انقلاب در خصوص هوشیاری مردم و مسئولین در رابطه با تلاش آمریکا برای نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به کشور سطحی از یک مطالبه عمومی را برای بررسی راه های نفوذ و سد کردن آن در میان مردم به وجود آمده است.
از اینرو بررسی ابعاد مختلف مساله نفوذ به انقلاب اسلامی با توجه به ایده دولت در زمینه اداره کشور، در دستور کار رسانه ها و مجموعه های مختلف قرار گرفته و خبرگزاری «نسیم» نیز در سلسله گفتگوهایی به بررسی دقیق این موضوع پرداخته است. حسن عباسی رئیس پژوهشکده یقین و کارشناس مدیریت راهبردی و امنیت ملی از کسانی است که از سالها پیش در این زمینه تحقیق و بررسی های گسترده ای را آغاز کرده و امروز نیز به صورت علمی به مساله نفوذ ورود کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی تفصیلی خبرنگاران «نسیم» با حسن عباسی است که در خبرگزاری «نسیم» منتشر شده است:
*«نسیم»: در دو سالگی دولت به سر میبریم و مهمترین ایده دولت که حل مشکلات کشور از طریق سیاست خارجی بوده ظاهرا به سرانجام رسیده؛ اولاً این ایده دولت را چقدر کارآمد میدانید که از این روش بخواهند مشکلات و مسائل را حل کنند و دوماً تا الآن چقدر این عملکرد را موفق ارزیابی میکنید؟
حسن عباسی: مسئله اساسی این است که در جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که دارای یک وجه ایدئولوژیک قوی است و این وجه یک تعارض ذاتی، ماهوی و بنیادی با کاپیتالیسم و لیبرالیسم دارد، سیاست خارجی آن نمیتواند به اتفاق یا اتحاداستراتژیک با کشوری مثل آمریکا و اروپا بیانجامد.
** با غرب نمیتوانیم اتحادی داشته باشیم، تعاملمان تاکتیکی است
اگر هم تعاملی با ایالات متحده یا اتحادیه اروپا بتوان داشت تعامل تاکتیکی است چون ما در مبانی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی دچار تعارضات بسیار بنیادی و ماهوی با غرب به ویژه در حیطههای لیبرالیسم و کاپیتالیسم هستیم، پس ما نمیتوانیم اتفاق یا اتحاد با غرب داشته باشیم؛ نهایتاً یک جنبههای تاکتیکی را میتوانیم بر بتابیم و در غیر اینصورت یعنی برای اتحاد استراتژیک یا ما باید از تفکر ایدئولوژیکمان دست برداریم یا غرب از تفکر لیبرالیستی و کاپیتالیستی خود.
** میخواهند ملت ایران را از راهی که انتخاب کردند پشیمان کنند
از این منظر اصل این نگاه که ما با جهان تنشزدایی کنیم غلط است چون ما تنش ایجاد نکردهایم؛ مردم ایران با انقلاب به استقلال رسیدند و در اثر آن منفعت بعضی زورگویان و قدرتطلبان کاهش پیدا کرد و لذا تقابل این قدرت ها با جمهوری اسلامی آغاز شد. از اینرو این زورگویان میخواهند کاری کنند تا مردم ما را پشیمان کنند از اینکه شما چرا راه متفاوتی از ما غربیها را پذیرفتید!
آنها میخواهند ارزشهایشان را به مردم ایران تحمیل کنند و چهار کلید واژه دموکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی و لیبرالیسم را به عنوان مبنای ارزشهایشان تحمیل میکنند و اگر خلاف این باشد با همین خطکشی که برای این چهار مورد دارند بر سر دیگران میکوبند.
** طرح گفتگوی تمدن ها شکست دیپلماسی دولت وقت بود
اما متاسفانه یک زمانی در دوره دوم خرداد میگفتند که ما میخواهیم با جهان تنشزدایی کنیم، انگار که ما با جهان تنش ایجاد کردیم و انگار ما رفتیم زیر گوش ایالات متحده پایگاه نظامی زدیم و انگار ما برای تغییر حکومت در ایالات متحده کارهایی کردیم و حالا میخواهیم تنشزدایی کنیم و پایگاههایمان را از پیرامون آمریکا برداریم و مواردی از این دست مطرح شد.
این اتفاق در دوره 1376 تا 1384 مکررا بیان می شد که اوجش در 1380 تحت عنوان گفتگوی تمدنها از سوی دولت شکل گرفت که البته شکست خورد. در واقع گفتگوی تمدنها یک شکست فاحش دیپلماسی دولت وقت بود، این ایده در آن سال در سازمان ملل به رأی گذاشته شد و 150 کشور آن را پذیرفتند و سال 1380 شمسی یا همان 2001 میلادی به عنوان سال گفتگوی تمدنها شناخته شد، اما با این حال در همان سال واقعه 11 سپتامبر رخ داد و ایالات متحده همان سال جنگ تمدنها را شروع کرد و فجایعی بزرگی را رقم زد.
پس تجربهای که داریم این است که ما تنش ایجاد نکردیم که بخواهیم تنشزدایی کنیم، تنشزدایی را از طرف کسی باید ببینیم که با ما تنش ایجاد کرده و انقلاب ما را بر نمیتابد و همچنان بعد از 37 سال سیاست تغییر حکومت را دارد و همچنان میخواهد بگوید شما باید از اصول، مبانی و ارزشهایتان فاصله بگیرید .
** سیاست تنش زدایی که از سال 92 آغاز شده امروز شکست خود را نشان داده است
حالا با توجه به چنین پیشزمینهای میتوانیم بگوییم دور دوم سیاست تنش زدایی از 1392 آغاز شده و هم اکنون ادامه هم دارد. البته این سیاست تا الآن ناکارآمدی و شکست خودش را نشان داده به این معنا که مسئله مردم مسئله مذاکره با ایالات متحده و غرب نیست که با رقم خوردن آن، آنها مشکلان رفع شود. مسئله مردم این بود که یک کلیدی در تلویزیون به مردم نشان داده شد و گفته شد که این، کلید حل مشکلات مردم است اما پس از دو سال غالب این مشکلات همچنان باقی است.
البته فلسفه این کلید هم بر میگردد به 1365 . در آن زمان ها شهر فاو عراق به دست رزمندگان اسلام سقوط کرده بود و از پیروزیهای گسترده نظامی ما آمریکا احساس کرده بود که با فشار نظامی نمیتواند ایران را شکست بدهد بنابراین بهترین راه را بر ایجاد رابطه دیده بود.
لذا در چهارم خرداد 1365 یک هیأت آمریکایی ـ اسرائیلی وارد ایران میشود. آنها به همراه خود یک انجیل با امضاء ریگان (رئیس جمهور وقت آمریکا)، یک کلت، یک کیک و یک کلیدی را به عنوان نماد برای رابطه با ایران میآورند. رابطه ای که بعد ها با بررسی های دقیق تر و افشای اطلاعاتی از درون آمریکا مشخص شد که هدف از این سفر و ایجاد این تعامل براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده است.
آن افتضاح تاریخی بعدها به "کنتراگیت" موسوم و مشخص شد که دولت ریگان اساساً آن تعامل را برای نفوذ در درون ایران و برای پیگیری مسئله براندازی و فروپاشی از درون انجام داده بودند.
** پس از شکست ایران گیت، عده ای با اسرائیلی ها وارد مذاکره شدند
اما بعد از شکست ایران گیت با دخالت امام(ره)، آن کلید حسرت بزرگی روی دل بعضی از جناحهای سیاسی کشور گذاشت، آنقدر که گروهی از سیاستمداران کشور که بخشی از فرماندهی جنگ را عهدهدار بودند و همزمان در مجلس هم مسئولیتهای کلیدی داشتند از پی آن کلید راه افتادند و سه چهار ماه بعد یعنی در 8 شهریور 1365 با سفر به پاریس در مذاکرات مخفیانهای با آمریکایی ها حضور پیدا کردند، مذاکراتی که البته بعدا معلوم شد تیم آمریکایی اسرائیلیهایی بودنده اند که آمریکا را دور زده بودند و با ایران وارد مذاکره شده بودند.
** یدیعوت آحارونوت اولین بار بخشی از جریان سیاسی ایران را اعتدال گرا نامید
این مذاکرات در 8 شهریور 1365 در هتلی در پاریس برگزار شد. چندی بعد اسرائیلیها این خبر را رسانه ای کردند و جهان را در جریان این مذاکره قرار دادند. در این میان اما "یدیعوت آحارنوت" که یک مجموعه رسانهای مربوط به پدرخانم مشاور نخست وزیر رژیم صهیونیستی است برای اولین بار از واژه ای خاص برای کسانی که از سوی ایران وارد مذاکره شده بودند استفاده کرد. یدیعوت آحارنوت در آن زمان گفت: تیم مذاکره کننده اسرائیلی در جریان مذاکرات پاریس با سیاسیون "اعتدال گرا"ی ایران مذاکره کرده است.
شما جریان اعتدالگرا یا ادبیات اعتدالگرایی را در دو سال اخیر میشنوید ولی "یدیعوت آحارنوت" و نشریات مربوطه در سال 1365 از این کلمه استفاده کردند، بعد هم در سال 1373 یعنی حدود 21 سال پیش همان بخش انگلیسی "یدیعوت آحارنوت" که از عبری ترجمه میشود از کلمه " moderate" به معنی "اعتدالگرا" و به معنی "نیروهای معتدل" برای بخشی از جریان سیاسی کشور استفاده کرد.
البته همین جریان همانهایی بودند که در مجلس شورای اسلامی هم در سالهای آخر دفاع مقدس جمعی را برای خودشان تشکیل داده بودند و اسم آن را "عقلا" گذاشته؛ یعنی بقیه و آنهایی که درگیر جنگ هستند، فرماندهان نظامی و انسانهای رشیدی که بخش عمدهای از آنها شهید شدهاند و دیگران فاقد عقلند و این چهار نفر در مجلس شورای اسلامی عقلا هستند و همین عقلا هم با رژیم صهیونیستی مذاکره کردند.
از طرفی ماجرایی هم در اواخر شهرویر 1365 در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد. برادر زاده یکی از همین گروه عقلا آن موقع در اروپا بود. آمریکایی ها و اسرائیلی ها او را شناسایی و به ایالات متحده منتقل کردند و در آنجا دو روز با وی مذاکره کردند و مسائلی را برای تعامل بررسی کردند.
در این میان امام(ره) که از این روندها ناراضی بودند دو ماه بعد دستور میدهند به یکی از این جماعت که توضیحاتی را برای مردم ارائه کند که وی در روز 13 آبان ماجرای شش ماهه ارتباط با آمریکا را برای مردم توضیح میدهد و حسب الظاهر موضوع هم افشا میشود.
اما کلیدی که در 1392 مطرح شد همان کلیدی بود که این بار نه از سوی ایالات متحده بلکه از سوی ایران برای باز کردن قفل رابطه ایران و آمریکا مطرح شد، پیشفرض این مقامات مسئول در جمهوری اسلامی در این جناح سیاسی این است که تمام مشکلات جمهوری اسلامی حتی تا مرحله آب خوردن مردم که رسماً از رسانهها اعلام شد منوط به رابطه با غرب و برداشتن تحریمها است. آنها معتقدند که ما باید روحیه ایدئولوژیک خود را کنار بگذاریم، به عبارتی دوره انقلاب اسلامی و انقلابی گری تمام شده و ما باید تعامل را جایگزین ایدئولوژی کنیم تاجایی که می توان گفت این جریان سیاسی حتی تعامل با غرب را در سطح تاکتیکی و استراتژیکی مطرح نمی کنند بلکه نفی سطوح استراتژیکی خودمان را مطرح میکنند.
این پیشفرض مطرح شده از سوی این افراد را شما ملاحظه بفرمایید و بگویید آیا طرح این پیش فرض به همین مفهوم است یا خیر، این جریان می گوید اگر مردم ایران میخواهند مشکل آب خوردنشان حل بشود یا دریاچه ارومیه از شرایط امروز رها شود، معضل بیکاری درمان شود باید بروند سراغ غرب و آمریکا برویم.
** پذیرفتن آمریکا به عنوان کدخدای جهان خطای استراتژیک بود
فرض این دوستان این است که ما میرویم با ایالات متحده رابطه برقرار میکنیم و حتی به جای اینکه برویم با 5+1 و با 3 کشور تروئیکای اروپایی مذاکره کنیم میرویم مستقیماً با خود آمریکا یعنی کدخدا مسئله را مطرح میکنیم و مشکل را حل میکنیم!
البته خود مسئله پذیرش اینکه جهان کدخدا دارد یکی از اشتباهات فاحش استراتژیک بود، اینکه شما بپذیرید جهان کدخدایی دارد و شما قیومیت و ولایت آن را میپذیرید و در حل مشکلاتتان به کدخدا شکایت میبرید با ذات، آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی از اساس در تعارض است.
دقت کنید که این کدخدا، یعنی ایالات متحده، امروز بدترین وضعیت اقتصادی را در تاریخ خود دارد و هیچوقت در تاریخ آمریکا چنین وضعیت بغرنج اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و همچنین نظامی وجود نداشته است. آمریکا از جنگ جهانی دوم به این سو هیچ وقت از جهت قدرت نظامی اینقدر ضعیف شده نبوده است. آمریکا در جهان دیگر آن هژمونی و سیطره عظیم نظامی خود را مثل سابق ندارد، دلار آمریکا دیگر آن قدرت سابق را ندارد، ضریب نفوذ فرهنگی آنها نسبت به گذشته دیگر هژمونی ندارد و از نظر اجتماعی هم در ایالات متحده روزی نیست که یا مردم در مسئله نژاد پرستی در خیابان نریخته باشند. همین مساله جنبش 99 درصدی و وال استریت یا گنگستریسمی که از داخل فیلمهای سینماییشان به کف مدارس رسیده و روزانه اخباری می رسد که فرزند خانواده ای با خود اسلحه به مدرسه برده است و چند نفر را کشته است.
مهمترین شهر صنعتی آمریکا یعنی دیترویت دقیقاً همزمان با انتخابات ریاست جمهوری ایران، یعنی در خرداد و تیر 1392، شهر دیترویت که واجد سه کمپانی عظیم "کرایسلر" ، "فورد" و "جنرال موتورز" است، ورشکست میشود و یک میلیون و 350 هزار نفر نیروی کار توانمندش از آنجا بیرون میروند و شهر 2 میلیون نفری تبدیل به متروکه ای با 600 هزار نفر جمعیت از فقرایی که آنجا ماندند می شود.
دیترویت امروز به یک نماد ورشکستگی کاپیتالیسم تبدیل شده است. دقیقاً همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در ایران این اتفاق رخ داد و چند روز بعد از آن شهردار شهر دیترویت در مقابل دوربینهای تلویزیون اعلام ورشکستگی کرد. حال سوال اینجاست که چطور میشود در حالی که شهر دیترویت به عنوان مهمترین شهر صنعتی تولید خودرو در جهان اینگونه ورشکست شده است و به عبارتی یک اتفاق بزرگ تاریخی رخ داده است، آمریکا بتواند به ما کمک کند و ارتباط با او مشکلات ما را حل کنید؟
چطور ممکن است ایالات متحده که ایالت میشیگانش اینطور از هم پاشیده قرار است بیاید از مجرای یک رابطه مشکلات مردم ما را حل کند؟ علاه بر این نکات دیگری هم هست که به این مساله اضافه می شود، اقتصاد امروز جهان 57 تریلیون دلار بدهی دارد که از این مقدار نزدیک به 19 تریلیون دلار آن یک تنه برای ایالات متحده است. این اعداد و ارقام یعنی الآن اقتصاد کره زمین 10 تریلیون دلار بیش از درآمد سالانهاش بدهی دارد و عملاً اقتصاد کره زمین امروز ورشکست شده است.
شما میتوانید این آمار و نقشه ها که از حدود 20 سال پیش به صورت ریز و جزئی منتشر می شوند را به صورت آنلاین روی سایت های مربوطه ببینید و بررسی کنید که سال به سال چگونه این بدهی در سطح اقتصاد جهانی افزایش یافته است.
**کشورهای بحران زده اقتصادی چهار هفته است پشت سر هم به تهران می آیند
نکته بعدی این است که رکود اقتصادی در اتحادیه اروپا از سال 1387 شروع شده و در طی این مدت 8 ساله فروپاشی اقتصادی آنها جدی شده و روز به روز وضعیتش بدتر می شود. آلمان امروز مهمترین اقتصاد اروپاست ولی رشد تنها یک درصدی را تجربه میکند و به جز آلمان بقیه کشورهای اروپایی همه در رکودند. کشور یونان که به فلاکت افتاده و 5 سال است با بیش از 6 تریلیون دلار بدهی زیر بلغلش را نگهداشته اند.
همینجا باید گفت که یونان و کشورهای مثل آن که دیگر دنبال سلاح اتمی نبودند یا ولایت فقیه نداشته یا از حزب الله لبنان دفاع نکرده و علیه رژیم صهیونیستی شعار نداده بودند، روابطشان با غرب و آمریکا هم که در حد اعلا است، پس چرا بدین وضعیت دچار شده اند؟ این سئوالی است که هیچ مقام اجرائی در جمهوری اسلامی ایران یا هیچ کدام از اقتصاددانان لیبرال در دانشگاههای ما نتوانسته اند به آن پاسخ بدهند. چرا ایتالیا، فرانسه، انگلیس،یرلند، پرتغال یا اسپانیا دچار بحران اقتصادی هستند؟
اینها چون دچار بحران اقتصادی هستند الآن چهار هفته است پشت سر هم به تهران می آیند، البته نه اینکه بگویند چون شما دست از یک سری از مواضعتان برداشتید ما آمدیم مشکلات اقتصادی شما را حل کنیم. اینها خودشان الآن بحران اقتصادی دارند.
در غرب رسماً مسئلهشان این شده که چرا بازار بزرگ ایران را به دست چین، هند و کره جنوبی داده ایم؟ خب خودمان میرویم آنجا و این بازار با کشش 55 میلیارد دلاری را در دست میگیریم. دقت کنید که فروش هر یک میلیارد دلار کالا صد هزار شغل ایجاد میکند، یعنی برای 55 میلیارد دلار بازار ایران، حدود 5 و نیم میلیون شغل میتواند ایجاد شود. حالا شما این شغلها را بین اعضای اتحادیه اروپا تقسیم کنید مثلا 300 هزار شغل در آلمان، 300 هزار تا در فرانسه، 300 هزار تا انگلیس، 100 هزار تا بلژیک و 200 هزار تا در ایتالیا و .. ببینید چقدر از این کارخانههایی که اعتصاب میکنند و کارگرهایشان را اخراج میکنند بازیابی می شوند.
پس نتیجه میگیریم جریان سیاسی لیبرال یک آدرس غلطی به مردم داده که آقا ما 36 سال گذشته تحریم بودیم و بدبخت شده ایم ولی همه جای دنیا به ویژه در آمریکا و اروپا اقتصاد گل و بلبلی وجود دارد.
نکته بعدی اینکه متاسفانه برخی تلاش می کنند مشکلات داخلی را منوط به ارتباط با قدرت خارجی، دشمن و قدرت او کنند، در حالی که ما نمیتوانیم با چنین کشورهایی پیوند استراتژیک داشته باشیم و نهایتا تعامل میتواند تاکتیکی باشد.زمانی که این دشمن خارجی را به عنوان منجی مردم معرفی و به آنها میگویید که حتی آب خوردن شما هم بستگی به این قدرت هژمون دارد اشتباه استراتژیکی مرتکب شده و نتیجهاش این میشود که در مذاکرات هر چرا که دارید مانند سوخت 20 درصد، دهها هزار سانترفیوژ روی میز میگذارید و صنعت خود را به یک سیستم اتمی مینیاتوریزه شده یعنی غنی سازی در حد سوخت 3.7 درصد آن هم در حد 300 کیلو با تعداد محدودی سانترفیوژ تبدیل می کنید. در مقابل بابت همین امر هم ابزار و بهانه ای برای ورود دشمن به عنوان نظارت برای دشمن در اختیار آنها قرار داده می شود.
مثال است که می گوید کسی خانهای فروخت و بعد یک میخی را در آن خانه باقی گذاشت و بابت آن میخ مدام میآمد و داخل این خانه سرکشی میکرد. الآن انرژی هستهای مینیاتوریزه شده ایران یک همچین حکمی دارد که بین 120 تا 130 نفر آنطوری که در قطعنامه 2231 و مفاد توافق وین آمده باید به ایران بفرستند که البته ما میدانیم این افراد مطلقاً جاسوس هستند و به مدت 25 سال مسیر فعالیت هسته ای ایران از معادن تا سانتریفیوژ را تحت نظر می گیرند.
"دی سی دی سی" مرکز تبیین دکترینها در انگلیس و "ترنت وان" مرکزی که مسائل مربوط به آینده شناسی را در اتحادیه اروپا انجام می دهد یا "ترودکت" مرکز تغییر دکترین در ایالات متحده، هر کدام از اینها برنامههای 30 یا 40 یا 50 سال آینده را پیش بینی کرده اند که اگر به سایتهایشان سری بزنید می ببینید که 25 سال دیگر در جهانِ تکنولوژی چه خبر است؟
نکته سوم این است که به مردم بگوییم که مشکلات اقتصادی شما را ما با این مذاکرات حل میکنیم. مگر خود کشور هژمون یعنی آمریکا مشکلات اقتصادی خودش را میتواند حل کند؟ مگر اتحادیه اروپا ژاپن یا چین میتوانند حل کنند؟ در نقشهای که اکونومیست منتشر میکند آمریکای شمالی شامل آمریکا، کانادا و مکزیک به همراه کل اتحادیه اروپا به علاوه برزیل، چین، هند، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا دچار بحران اقتصادی هستند ولی بقیه کشورها در بحران نیستند، در مرحله تنش یا نهایتا تشنج هستند. که البته در این میان اقتصاد جمهوری اسلامی در شرایط تنش قرار دارد و حتی در مرحله تشنج هم نیست.
یا حتی اگر محقق هم شود و پولی که دست دشمن داریم ازاد و وارد کشور شود، حالا این پول چقدر در اقتصاد ما تاثیر دارد؟ یا غربی ها بخواهند وارد اقتصاد کشور شوند روند چگونه به پیش میرود و چه می شود؟ اگر قرار است بیگانه بیاید اولین اتفاقی که در اقتصاد کشور میافتد نابودی تولیدکنندگان داخلی است. وقتی در طول 8، 10، 20 یا 30 سال کشور تحریم است، تلاش میکند همه مایحتاجش را خودش تولید کند حتی با کیفیت پایینتر ولی بالاخره تولید کرده و نیاز جامعه را رفع میکند، ولی وقتی کار به جایی رسید که شما جنسی را با قیمتی ارزانتر و با کیفیتی بالاتر از خارج وارد کنید، دیگر نمیصرفد که در داخل همان جنس را تولید نمایید. در این شرایط شاید کالاهای مرغوب، با کیفیت وارد بازار شوند اما به همان میزان تولید داخلی متضرر می شود چنانکه اگر وارد دبی یا کویت یا قطر شوید بهترین کالاهای خارجی را در بازارهایشان میبینید اما معنیاش این نیست که هیچوقت کشور امارات یا قطر یا کویت بتواند آن را تولید کنند!
غربی ها میگویند شما بهترین کالاهای ما را استفاده کنید و نفت و پول و درآمدتان را به ما بدهید و ما بهترین کالاها را به شما می دهیم ولی سمت این اعتماد به نفس و خوداتکایی برای تولید نروید.
** تئوریسینهای دولت در نظریههای توسعه معتقد به اصل وابستگی هستند
حسن عباسی: تئوریسینهای دولت در نظریههای توسعه معتقد به اصل "وابستگی" هستند. آنها برنامه چهارم توسعه را در دولت دوم خرداد نوشتند اما کتاب مبانی نظری از بس منحط بود گردآوری شد و خمیر شد. این جریان معتقدند در جهان امروز دیگر اصل استقلال و خودکفایی معنی ندارد و باید وابسته بود و همه باید وابسته باشند.
**ترکیه و عربستان الگوی دولت یازدهم هستند
دولت امروز هم که الگویش در بعضی محورها کشور ترکیه و در بعضی از محورهای دیگر کشور عربستان است. این نظر در موثرین در دولت به خصوص شخصیت اصلی ای که 20 سال گذشته مشاور اصلی رئیس جمهور بوده، یعنی آقای سریع القلم وجود دارد. آقای سریع القلم میگوید الگویی که این دولت باید دنبال کند چین، ترکیه و عربستان هستند. وی و برخی دیگر از مسئولین دولت بارها این نکته را گفتهاند که عربستان 700 میلیارد دلار ذخایر ارزی دارد، عربستان به جای اینکه سر قضیه اسرائیل با غرب درگیر شود بیخیال شده و ذخایر ارزیاش را بالا برده است.
این آدرسی است که از دانشگاه شهید بهشتی برای کشور داده شد که الگوی مطلوب کشور عربستانی است که نه دمکراسی دارد نه دولتسازی و نه ملت سازی. کشوری است که بدوی زندگی میکند با پیشرفتهترین تکنولوژیها، 700 میلیارد دلار ذخایر ارزی هم دارد. البته شما در هفته گذشته شنیدید که عربستان اولاً اوراق قرضه صادر کرده و ثانیاً کسری بودجه شدید دارد و ثالثاً با این بازی جنگ احمقانهای که با مردم یمن شروع کرد منابع خودش را نابود کرد است.
از طرفی شخص رئیس جمهور 10 سال پیش در یک سخنرانی که در مجله راهبرد منتشر شد در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع (1384 سخنرانی شده و اول سال 1385 این متن منتشر شده) رسماً از الگوی چین دفاع می کند. در حالی که چین ایدئولوژیش را بی سر و صدا کنار گذاشت و رشد اقتصادی پیدا کرده است.
رشد اقتصادی که از دیرباز مد نظر این افراد در مجمع تشخیص مصلحت بوده و امروز هم مد نظر دولت هست هم همین است. این هدف از چه راهی محقق میشد؟ از دست برداشتن مواضع ایدئولوژیک در واقع پذیرفتن اصل وابستگی.
اما آیا واقعاً ترکیه که چنین مناسباتی دارد مشکل اقتصادیاش حل شده؟ ترکیه که در بدترین حالت چهار دهه گذشته خودش در قضیه "لیر" قرار دارد یا چین با رشد اقتصادی 11 درصدی که امروز رسیده به 6 درصد.
** تلاش برای واردات گندم، خودرو، هواپیما و بنزین پیروی از اصل وابستگی را در دولت مشخص می کند
الآن دولت در 2 سال گذشته چهار نعل هر آنچه که در طول 20 یا 30 سال گذشته در بخش استقلال به دست امده بود همه را یکی یکی زیر پا گذاشته و از انها عبور میکند. وزیر جهاد کشاورزی چند بار در 2 سال گذشته در تلویزیون گفته که نمیصرفد در داخل گندم تولید کنیم و باید وارد کنیم چون ما در ایران کمبود آب داریم لذا خیار و هندوانه و گندم نمیتوانیم تولید کنیم پس اصل وابستگی شکم مردم است.
از طرف دیگر هواپیمای ایران 140 داخل تولید میشد که البته مشکلاتی هم داشت. بالاخره یک موقع مردم ما پیکان سوار میشوند و میگویند که 40 سال است که خودمان آن را تولید میکنیم، پراید، سمند، و پژو سوار میشوند که هزار و یک مشکل دارد به کمپانی سایپا و ایران خودرو اعتراض وارد میکنیم اما بالاخره یک کار اشتغالی برای مردم خودمان ایجاد کرده و ضمناً یک پدیدهای است که در داخل مقداری بومیسازی شده است. اما این هواپیما نزدیک فرودگاه مهرآباد خورد زمین و تعدادی از هموطنان ما کشته شدند و همان موقع فریاد همین آقایان در قالب مدافع حقوق مردم بلند شد که چرا مردم ما باید سوار یک همچین هواپیماهایی شوند و شرایطی را ایجاد کردند که آن هواپیما را جمع کنند تا دیگر ما دنبال تولید هواپیما در داخل نباشیم و برویم به سمت وارد کردن هواپیما. پس اصل وابستگی از وزارت جهاد کشاورزی به اصل وابستگی در وزارت راه و شهرسازی هم رسید.
مرحله سوم مسئله بنزین بود، یک دفعه سازمان حفاظت از محیط زیست آمد فریاد زد که بنزینی که در ایران تولید میشود برای مردم خطرناک است باید برویم بنزین یورو 4 بیاوریم و بنزین تولید داخل را متوقف کردند و مبتنی بر اصل وابستگی رفتند بنزین آوردند که وزیر اسبق نفت که در کمیسیون انرژی مجلس حضور دارد بارها آمد مصاحبه کرد و گفت در این بنزینی که آوردید این یورو و استانداردی که میگویید کجاست؟
یا اینکه کیفیت بد آن بنزین تولید پتروشیمی داخل و کیفیت خوب این بزنین خارجی که میگویید کجاست؟
علاوه بر این شاهدیم امروز در انرژی هسته ای هم بیان می شود که چین و آمریکا قرار است در تأسیسات اتمی اراک در نیروگاه آب سنگین اراک به ما کمک کند تا آنجا را بسازیم. خب ما مدل پیشرفتهتر را قبلاً خودمان ساخته بودیم .
لذا اگر تک تک وزارتخانهها را طی دو سال گذشته بررسی کنید غالبا به همین نتیجه می رسید که برنامه اکثر آنها بر مبنای وابستگی بوده است، آنها همگی به این سمت حرکت می کنند که بگوید استقلال در این زمان معنی ندارد و خودکفایی هم بی معنی است.
*«نسیم»: البته حمایت گفتمانی از این جریان توسط برخی کسانی که سابقه قابل توجهی در انقلاب داشته اند هم صورت می گیرد.
حسن عباسی: بله. به قول یک شخصی در مجمع تشخیص مصلحت تابو مذاکره با آمریکا شکست شد.کسی که قریب به 40 سال در متن و در بین انقلابیون بوده امروز با افتخار این را می گوید.
بعد از این تابو شکنی حالا دیگر این جریان میگوید که ما اصلاً آمده بودیم برای همین کار! و مهم هم نیست که دستاورد اقتصادی و موارد دیگرش چیست.
چنانکه امروز هم این توافق نتیجه مثبتی برایش رقم نخورده است.باید بگویم که واقعاً اتفاق خاصی نیافتاده اگر که غیر از این بود شما باید به من میگفتید که چرا در بازار تهران دلار 3 هزار و 400 تومان است اگر وضع اقتصاد کشور خوب شده و اگر پس از توافق اتفاقات خاصی افتاده بازار شامهاش قوی است شامه بازار بسیار پرقدرت است چرا بازار واکنش به شرایط پسا توافق نشان نداد؟ چرا در بازار سکه و طلا و بازار ارز ما اتفاق قابل توجهی را شاهد نبودیم؟ این است که بالاخره باید چرخ زندگی مردم بچرخد والآن آرام آرام خود مردم دارند قضاوت میکنند که این اتفاق افتاد یا خیر.
** با رکود، تورم را کاهش داده اند
عملاً یک نکته را عرض میکنم شما وقتی دارید در یک جادهای یا خیابان با سرعت رانندگی می کنید و پایتان را از روی پدال گاز که بردارید دورسنج موتور آرام آرام افت میکند سنجش کیلومتر موتور هم عقربهاش آرام آرام به اصطلاح کاهش پیدا میکند و کم میشود، این تورم نقطه به نقطه که گفته شد و هی تکرار میشود که تورم نقطه به نقطه دارد کاهش پیدا میکند این هیچی نیست جز اینکه پا را از روی فرایند کار در کشور برداشتید و کشور دچار رکود شده و امروز کشور در یک رکود عجیبی به سر میبرد. مسکن دو سال است در رکود است، مسئولین مسکن در برنامههای تلویزیونی مانند برنامه پایش و... گفتند این رکود همچنان تا آخر سال ادامه دارد.
در صنعت خودرو و غیره که این رکود بیداد میکند، در صنایع کوچک هم رکود بیداد میکند، کشور دچار رکود است یعنی شما با رکود میتوانید تورم را کاهش دهید. اینکه گفته میشود تورم نقطه به نقطه کاهش پیدا کرده یعنی شرایط به گونهای رقم خورده که در اثر رکود اقتصادی تورمش کاهش پیدا کرده است. ساخت و سازها همه متوقف شده است به حدی که به افتتاحیههای هفته دولت نگاه کنید متوجه می شوید. باید بپرسیم کدام طرح ملی عمیقی بوده که دولت امسال یا سال گذشته افتتاح کرده باشد؟ در دو سه سال گذشته هر طرح اساسی که توسط دولت افتتاح شده همهاش توسط سپاه قبلاً ساخته شده بود، از راهآهن گلستان به ترکمنستان گرفته، جاده قم گرمسار همچنین، پارس جنوبی فاز چند و چندش که افتتاح شد ، تمام این موارد را قرارگاه خاتم سپاه ساخته و می سازد. استاندار محترم تهران هم میگوید مثلاً کمربندی جنوب تهران را داریم میدهیم قرارگاه خاتم بسازد حالا آنها را میگوییم پروژهها قبل بوده ولی پروژههای بعدش هم که همین است.
*«نسیم»: ابزار و شرایط ایجاد این فضا چیست؟ تبعات آن در اقتصاد و فرهنگ چیست؟
حسن عباسی: عملاً در دو سال گذشته مردم سرگرم مسئله مذاکرات شدند و مذاکرات بی جهت کش پیدا کرد. در 22 ماه منتهی به توافق وین در تیرماه امسال، 52 و نیم درصد لید خبری تمام رسانههای داخلی مربوط به مذاکرات بوده یعنی از نصف دو و نیم درصد بیشتر.
وقتی شما تمام فضای جامعه را به مسئله مذاکرات گره زدید و همه فعالیتهای کشور را بر این مساله متوقف کردید و یک فضای روانی ابتدایی به وجود آوردید که جامعه فکر میکند که بعد از آن قرار است یک اتفاقاتی بیفتد اما اتفاق خاصی روی نمیدهد دقیقا شرایطی مثل آدامسهای بادکنکی را ایجاد کرده اید. آدامسهای بادکنکی اولش خیلی شیرین است بعد از چند دقیقه فرد احساس میکند که فکش همینطوری دارد تکان میخورد و چیزی را که دارد میجود دیگر مزه ندارد.
مردم از چند ماه دیگر متوجه این قضایا خواهند شد به این معنی که آن مقدار تولید نیمبند و ضعیفی هم که در بخش خصوصی و در بخش دولتی با کیفیت متوسط و ضعیف که قبلاً انجام میشد تبدیل میشود به تجارت چون نمیصرفد شما بروید وامی بگیرید، سوله و تأسیساتی ایجاد کنید و 20 نفر را سر کار ببرید و کالایی را تولید کنید، بعد مالیات و عوارض آن را هم بپردازید و بعد بیاورید بازار بفروشید.
از این به بعد صرفه بیشتر با این است که شما برند یک محصول خارجی را وارد کنید و اینجا فقط به فروش آن مبادرت نمایید. چند هزار کمپانی اروپایی و آمریکایی وجود دارد که هنوز در ایران نمایندگی ندارند. لذا حرکت تولید به سرعت در کشور به سمت تجارت و بازرگانی می رود و دیگر شما دور تولید را باید خط بکشید. فرد به جای این کالا را تولید کند میرود مشابه آن با کیفیت بالاترش را تحت یک برند غربی وارد می کند و آن پتانسیل و نیرو و توانی که در فضای تحریم به صرف تولید شده بود را به سمت واردات می کشاند.
خطر دومی که جامعه را تهدید میکند این است که ما به ازای این همه کالا و خرید آنها کاری در کشور صورت نپذیرفته است و در نتیجه فرهنگ مصرفگرایی افزایش می یابد. کارشناسان پیش بینی می کنند ضریب مصرف گرایی طی سال 2016 میلادی در ایران بالای 50 درصد میرود و این 50 درصدی که برآورد کردند یعنی تلاشهای 20 یا 25 سال گذشته را در مسئله خودکفایی در حوزههای مختلف نابود میکند.
*نسیم: به نظر می رسد مخاطب وقتی پاسخ های شما را میشنود اینگونه برداشت میکند که چگونه آمریکایی که به قول شما هژمونی اش نابود و قدرتش تضعیف شده با یک حرکت قیمت نفت را به یک سوم میرساند یا داعش را برای جنگ نیابتی سازماندهی می کند و با آمریکایی که ادعا میکنیم ضعیف شده با طرح اصلاح اقتصادی توانسته بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی خود را برطرف کند؟ از طرفی در داخل کشور عملکردی که میگویید جواب نداده است، باعث شده که تورم کاهش یابد و توانسته از نواسانات فاجعه بار اقتصادی کشور جلوگیری کند؛ از طرفی دولت در خصوص ورود هیئتهای دیپلماتیک به ایران میگوید که برای سرمایه گذاری اینها برنامه دارد نه اینکه ایران را بازاری برای آنها قرار دهد؛ لذا تناقضی جدی در اذهان با این سخنان ایجاد میشود، پاسخ شما چیست؟
حسن عباسی: نکته قابل توجه این است، آمریکایی که میگویید با یک اشاره قیمت نفت را به زیر 50 دلار میآورد چرا در دوره 84 تا 90 این کار را نکرد؟ مگر همین آمریکا نمیتوانست قیمت نفت را به زیر 50 دلار بیاورد؟ پس چرا موقعی که قیمت نفت روی 140 دلار رفت این کار را نکرد؟ دقت کنید که ترسوترین پدیده در عالم، سرمایه است و حال آنکه در نظام سرمایهداری و سرمایهگرایی وقتی قرار است یک سرمایه یک جایی برود و بنشیند باید محیط امنی برایش باشد چرا که اگر احساس خطر کند سرمایه از آنجا میپرد. از سرمایه ترسوتر وابستگی نظام سرمایه داری به یک منبع به خصوص است، نظام سرمایهگرایی بیشترین وابستگی را به منبع انرژی به خصوص منبع فسیلی انرژی یعنی نفت دارد.
ثبات نظام سرمایه گرا منوط به دسترسی به منابع فسیلی انرژی است، اگر کاپیتالیسم یا همان نظام سرمایهگرا ثبات خود را میخواهد باید منبع انرژی و دسترسیاش به منابع فسیلی کاملاً امن باشد در غیر این صورت این نظام در التهاب به سر میبرد و دچار مشکل خواهد شد.
**ادعای امن تر شدن جهان از سوی وزیر خارجه ایران اشتباهی استراتژیک بود
در دوره 1384 تا 1390 حس نظام سرمایهگرا یعنی اروپا و آمریکا این بود که با ایران دچار چالش کلیدی است و ایران به انقیاد او در نمیآید و هیچگاه وزیر خارجه ای در ایران نمینشیند کنار دست وزیر خارجه آمریکا و بگوید امروزجهان امنتر شد چون واقعاً جهان امنتر نشده است بنابراین اینکه وزیر خارجه و مقامات جمهوری اسلامی گفتند که جهان بعد از این مذاکرات امنتر شد خبط اسراتژیک بوده است و بعد از آن کری در آمریکا در شرایطی گفت جهان امنتر شده است که به هیچوجه چنین نشده است. آیا در یمن، افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق،آفریقای مرکزی و جنوبی، در سومالی و نیجریه و جاهای دیگر امنیت میبینید؟ پس چه اتفاقی افتاد که جهان امنتر شد؟ چطور میشود وقتی ایران و آمریکا سر پرونده هستهای مذاکره میکنند دو وزیر خارجه آن میگویند که جهان امنتر شد؟
پیام این حرف به حیطه انرژی و اقتصاد این بود که بر اساس تضمین هایی که داده شده دیگر تقابلی از سوی ایران با آمریکا وجود ندارد و لذا هر گاه این اتفاق بیفتد قیمت نفت به سرعت افت میکند.
** غرب در مذاکرات از دولت تضمین گرفت تا با آنها تقابل ایدئولوژیک نداشته باشد
اما اگر مساله بر عکس باشد یعنی جو نظام بین الملل به این سمت برود که دو کشور پر قدرت یعنی ایران و آمریکا احتمالاً درگیر خواهند شد و اینها هیچکدام کوتاه نخواهند آمد، قیمت نفت به سرعت بالا میرود، حتی اگر کشوری مثل عربستان این ده میلیون بشکهای که الآن تولید دارد تبدیل به 20 میلیون بشکه کند، چون حس ترس از اینکه احتمالاً منبع انرژی دچار مشکل است و منطقهای که صدور انرژی عمده در آن صورت میگیرد احتمالا شاهد وقوع مشکلاتی خواهد بود، قیمت نفت افزایش مییابد. پس یکی از مهمترین دستاوردهایی که غرب در این مذاکرات داشت این بود که تضمینی گرفت دال بر اینکه از نظر ایدئولوژیک دیگر تقابلی از سوی دولت با غرب وجود ندارد و این حس را به جهان منتقل کرد و مسئولین آمریکایی گفتند که بعد از این مذاکرات جهان امنتر شد پس در پاسخ به اینکه چرا جهان امنتر شد، چطور امنتر شد و کجای جهان امنتر شد؟ باید گفت انرژی .
**با مذاکرات جهان امن نشده بلکه امنیت انرژی را برقرار کردند/ ضعف دولت ایران قیمت نفت را کاهش داد نه افزایش تولید عربستان
جمهوری اسلامی که مانور نیروهای مسلح آن در دریا، بستن تنگه هرمز و تقابل نظامی رو در رو، است، امروز کارش به جایی کشیده که این حس را به ایالات متحده منتقل کرده است که دیگر خطر ناامنی انرژی رفع شده است، پس در واقع این آمریکایی که به نظر میرسد پر قدرت است، اگر در ایران دولتی سر کار بیاید که رو به رویش بایستد و به سمت حرکت تهاجمی و تقابلی بدون دادن هرگونه امتیاز و یا ایجاد تعامل حرکت کند مطمئن باشید که قیمت نفت دوباره بالا میرود.
مگر قیمت نفت در دوره قبل از سال 84 زیر 50 دلار نبود؟ چرا پس از 84 قیمت نفت دقیقاً 90 دلار بالا رفت و به 140 رسید و برگشت به سطح 110 دلار و متعادل ماند . این در حالی است که قیمت نفت در سالهای اخیر به قدری افت کرد که به این وضعیت بغرنجی که الآن زیر 45 دلار است رسیده است پس در واقع این امریکا نبود که با یک اشاره به عربستان بگوید تولیدت را بالا ببر و این کار را انجام بده بلکه این ضعف دولت ایران بوده است .
در مسئله تورم، تورم نقطه به نقطه فضای اقتصادی ایران در یک فضای ملتهب روانی مطرح و بیان می شود. اما اگر دولت تا یک سال دیگر توانست فضای ثبات اقتصادی و کاهش تورم سالیانه را حفظ کند، حرف شما درست است. که البته دور از ذهن به نظر می رسد چرا که در شرایط کنونی رکود بر بازار ایران حاکم است و بر همین اساس ساختار اقتصاد ایران فعلاً منتظرند ببینند که قرار است چه اتفاقی بیفتد.
*«نسیم»: نمود این مساله در اقتصاد داخلی کشور چگونه است؟
** بازار اگر بداند از ته این مذاکرات پول گسترده ای به آن تزریق نمی شود، رم می کند
به قول اقتصاددانان آمریکایی وقتی یک گله بوفالو یک مسیری را میروند وقتی یکی از آنها که از روی نردهها میپرد بقیه به دنبال آن میروند و میپرند؛ اتفاقی که در دو سال 90 و 91 در بازار اقتصاد کشور افتاد این بود که بازار فهمید دولت قبلی هیچ برنامهای برای کنترل شرایط ندارد، لذا همین مساله باعث شد که فضای اقتصاد کشور وحشی شده و رم کند و آن وضعیت فاجعه بار را به وجود آورد. الآن نیز بازار با زیرکی دارد نظاره میکند که ببیند قرار است چه اتفاقی بیفتد و سمت و سو را بو میکشد . بنابراین اگر سیطره و تفوق نظام برنامهریزی دولت بر این اقتصاد وجود نداشته باشد و کنترل بازار از دست دولت در برود هیچ جوری نمیشود جمعش کرد و از دفعه پیش هم بدتر میشود چون اگر بازار بداند ته این مذاکرات قرار نیست پولی در یک حجم گسترده به آن تزریق شود بی ثبات میشود.
البته اگر صد میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده ایران به اقتصاد کشور بازگردد و دولت همه این صد میلیارد را برای بهبود زندگی مردم و اقتصاد خرج کند دوباره تورم ایجاد میشود چون نقدینگی در جامعه دوباره بالا میرود.
**چگونه از سرمایه گذارانی که در کشور خودشان بهبود ایجاد نکرده اند، انتظار اصلاح اقتصادمان را داریم؟
نکته دوم این است آیا ادعای ورود سرمایه گذارانی خارجی با این مانور که اینها به دنبال سرمایهگذاری در کشور ما هستند تا وضع اقتصاد ما بهتر شود یک شوخی نیست؟ و هم اینکه یک کشور 80 میلیونی اختیار اصلاح ساختار اقتصادیاش را به دست یک مجموعه کمپانی خارجی بدهد تا اینها بیایند و وضع اقتصاد ما را خوب کنند در حالی که سوال پیش می آید که چرا وقتی این کشورها در کشور خودشان سرمایهگذاری دارند وضع آنجا بهتر نمیشود .
مثلاً آلمان اعلام کرده که میخواهد بنز را در کشور ما تولید کند آیا خود بنز که امروز در آلمان دارد کار میکند کارگرهایش را به خاطر مشکلات اقتصادی جامعه اش بیرون نمیریزد؟
پس ببینید اگر یک بازیگری قرار است در میدان اقتصادی و اجتماعی شما نقشی را ایفا کند و حلال مشکلات شما باشد اولا باید در کشور خودش این مشکلات را مرتفع کرده باشد اما این اتفاق آنجا نیفتاده و این یک مسئله کلیدی است. چنانکه قبلا هم ادعاهایی از این دست مطرح می شد. مثلا اینکه آیا ادعای خروج از رکود یک روز بعد از ارائه لایحه خروج از رکود به مجلس پذیرفتنی است؟
نکته بعدی این است که در دو سال گذشته حجم نقدینگی معادل کل دوره 8 سال دولت قبل بوده است. به این معنا که الآن نسبت نقدینگی دوبرابر شده است بنابراین وقتی شما در بازار و در جامعه نقدینگی را دو برابر کردید چطور ادعا میکنید که تورم نقطه به نقطه را به 16 درصد رساندید.
متاسفانه ما نهاد اعتبارسنجی متفاوتی از مرکز آمار ایران و بانک مرکزی نداریم بنابراین یک شخصی خودش میبرد و خودش میدوزد و خودش هم قاضی است، اگر ما یک نهاد اعتبارسنجی متمایز داشتیم که این نهاد شاخصها و آمار و ارقام را خودش تبیین میکرد من این حرف را میپذیرفتم و الا وقتی رئیس یک دولت امروز میرود به مجلس لایحه عبور از رکود را میدهد و فردا میرود در مشهد سخنرانی میکند و میگوید ما از رکود عبور کردیم اینجا عقل حکم میکند که من کدام را بپذیرم یعنی اگر از رکود عبور کردیم پس چرا دیروز به مجلس لایحه دادید.
اگر از رکود عبور نکردید و این رکود همچنان ادامه دارد شما مشکل این رکود را دارید با تورم حل میکنید پس آیا کشور را درگیر رکود تورمی که یک بیماری مزمن اقتصادی است نمیکنید ؛ کشور آرژانتین در 30 سال گذشته حداقل 5 بار دچار همچین مشکلی شده و هر بار سر برآورده دوباره با این وضعیت فلاکتبار زمین خورده است.
** کتاب 800 صفحه ای آقای روحانی کشور را به سمت نئولیبرالی شدن سوق می دهد.
ببینید الگوهای نئولیبرال امروز در جهان با چالش مواجه شده است. دولت ما مدلش مدل مکتب نئولیبرال است در حالی که سیاست رسمی نظام، که از سوی رهبریابلاغ شده سیاست مقاوم سازی اقتصاد است .
نظریههای توسعه در خود کشورهای غربی هم رد شده است، دولت با عقبهای که در مجمع تشخیص مصلحت دارد از نظر نگاه اقتصادی نئولیبرالی روی این الگوها و مدلهای توسعه که تعارض ذاتی و ماهوی با نظر انقلاب دارد انگشت گذاشته است. رهبری معتقد به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و دولت معتقد به الگوی توسعه است. توسعه به معنی اخص کلمهاش یعنی development که در تئوریهای development مکتب کینزیهای جدید مد نظر قرار می گیرد.
کتاب نظامهای اقتصادی آقای روحانی که مبنای برنامه ششم است کشور را به سمت نئولیبرالیزاسیون سوق میدهد.
سخنگوی دولت تیرماه امسال در پاسخ به خبرنگاری که میپرسد مبانی نظری برنامه ششم توسعه چیست و چه اتفاقی در موردش میافتد میگوید که کتاب آقای رئیس جمهور در زمینه نظامهای اقتصادی مبنای برنامه ششم توسعه است. کتاب مذکور یک کتاب عمومی نیست بلکه یک سند حکومتی است و در مجمع تشخیص مصلحت تهیه شده است .این کتاب در سال 89 برای مسئولین کشور فرستاده شده و چند نفر از مسئولین کشور این کتاب را به مرکز ما فرستادند تا آن را تحقیق محتوا کنیم.
ما در مورد این کتاب در یک جمله گفتیم که این 800 صفحه متن کشور را به سمت فرایند نئولیبرالیزاسیون سوق میدهد. البته باید در مورد مبنای حرفمان سند میدادیم که در این مورد باید گفت در صفحه 782 چاپ اول این کتاب بعد از 780 صفحه صغری و کبرایی که چیده شده بدون اینکه یک جا استناد به یک آیه، روایت و حدیث و یا استناد به سخنان امام راحل یا شخص رهبری معظم انقلاب یا سیاستهای مربوطه نظام مصوب این بزرگان شود رسماً اعلام شد که بعد از بررسی اسناد فرادستی به نظر میرسد مکتب نهادگرایان و کینزینهای جدید با الگوی مطلوب توسعه جمهوری اسلامی قرابت بیشتری دارد.
بعد از تحلیل محتوا طی نامه ای به مسئولین کشور نوشتیم این سندی که از مجموعه تشخیص مصلحت نظام درآمده اگر مبنای سیاستهای کشور قرار بگیرد کشور به سمت نئولیبرالیزاسیون میرود و این بسیار مخاطره آمیز است .
** لیبرالیسم رانده شده بنی صدر با تدوین کتاب روحانی در سال89 از پنجره مجمع تشخیص وارد کشور شد
در این مساله آنقدر عمق فاجعه بالا بود که همان سال 89 و 90 در یک سلسله سخنرانی دانشگاهی من اعلام خطر کردم و هشدار دادم که در مجمع تشخیص مصلحت نظام یک جریانی دارد به سمت نئولیبرالیزاسیون میرود یعنی لیبرالیسم بنیصدر را که از در انداختیم بیرون از پنجره مجمع تشخیص وارد شده و دارد در نظام نهادینه میشود.
سال 91 هم دوباره به فراخور بعضی از مسائل و مشکلات اقتصادی که روی الگوهای جایگزین بحث میشد روی نفی اینکه سیاستی که دولت قبلی پیاده میکرد سیاستی مبتنی بر دکترین شوک" میلتون فریدمن" بود بارها در برنامههای تلویزیونی و در میزگردهای کارشناسی با کارشناسان مربوطه اقتصادی در جاهای مختلف و همایشها روی این انگشت گذاشتیم که سیاست دولت دهم مبتنی بر مکتب فریدمن در مقررات زدایی و به ویژه مبتنی بر گزاره دکترین شوک است البته آن موقع هنوز کتاب دکترین شوک خانم" ناآمی کلاین" در ایران ترجمه نشده بود که بگوید این مدلی که دولت قبلی پیاده کرد و در شیلی و انگلیس زمان خانم تاچر و روسیه زمان آقای یلتسین و آمریکای زمان آقای ریگان پیاده شده بود چه مخاطراتی به بار آورده است.
بارها نشستیم در برنامههای تلویزیونی هشدار دادیم مدلی که توسط جریانی که از دانشگاه علامه طباطبایی آمده بودند و اقتصاد کشور را در دولت دهم دست گرفته بودند فاجعهاش همان تبعاتی را که در آن کشورها 10 سال و 20 سال بعد به وجود آورد در ایران هم به وجود خواهد آورد، حتی متون مربوطهاش را به زبان انگلیسی نشان دادیم که بلا سر کشور خواهد آمد.
دولت قبلی و تیم اقتصادیاش که زیر بار نمیرفتند و معمار آن مصیبت و بدبختی اقتصاد کشور یعنی امثال آقال پژویان و شاگردانش که وزیر اقتصاد و رئیس سازمان تحول اقتصادی و... بودند وجودش را نداشتند بیرون بیایند و اظهار نظر کنند؛ همان موقع این مسئله مطرح شد که الگوی مطالعه شده جایگزین در کشور چیست ؟ آن موقع مطرح شد که در مجمع تشخیص دارند روی نگاه نئوکینزیها بحث میکنند یعنی کشور ما اسیر دو نحله است یکی نحله فریدمنیها و مکتب شیکاگو و نظامهای پولی این شکلی و نحله کینزینهای جدید، لذا بر همین مبنا باید گفت که اقتصاد ما را دو مدل پوسیده شکست خورده در اقتصاد غرب دارد بدبخت میکند.
امروز وقتی از یک سو سخنگوی دولت میگوید ما میخواهیم اقتصاد مقاومتی را پیاده کنیم و رئیس جمهور میگوید ما داریم کارگروههای اقتصاد مقاومتی را ایجاد میکنیم و از سوی دیگر سخنگوی دولت میگوید مبنای برنامه ششم توسعه کشور کتاب رئیس جمهور در حوزه نظامهای اقتصادی است چون آن کتاب را رئیس جمهور توسط خود همین چند نفر یعنی همین رئیس سازمان مدیریت و دیگران جمع کرده، باید بگوییم که خب تکلیف معلوم است!
ما در مرکز بررسی دکترینال امنیت ملی به عنوان تنها مرجعی که این کتاب را وقتی به ما واگذار کردند بررسی محتوایی کردیم و مطلب را در یک مقاله 6 صفحهای برای مسئولین کشور فرستادیم گفتیم که این یعنی اوج نئولیبرالیزاسیون در طول دوره پنج ساله گذشته از 89 تا الآن. لذا به صراحت به شما میگوییم که اگر برنامه ششم کشور مبتنی بر مفهومی به نام مکتب کینزیهای جدید که توسط بعضی استادان دانشگاه شریف که مشاوران اقتصادی دولت هستند و نحلهای که در سازمان مدیریت و همچنین در دفتر رئیس جمهور هستند اجرا شود، کشور به هیچ وجه به اقتصاد مقاومتی و مؤلفههایش نخواهید رسید.
امروز دولت دروغ بزرگی در رسانهها به مردم میگوید، دروغی که در آن میگویند میخواهند اقتصاد مقاومتی را پیاده کنند در حالی که در عمل سخنگوی دولت اعلام می کند که کتاب رئیس جمهور مبنای برنامه ششم است که جمعبندی 882 صفحه این کتاب به عنوان یک سند حکومتی تهیه شده در مجمع تشخیص مصلحت این است که به سمت مکتب کینزینهای جدید باید رفت.
البته اگر بخواهیم ببینیم مکتب نهادگرایان جدید کجا پیاده شده باید به کشورهای یونان، پرتغال،اسپانیا و ایرلند نگاه کنیم.؛اگر مکتب کینزینهای جدید درست جواب میداد چرا در خود انگلیس شکست خورده؟ پس عملاً این که ما بیاییم کشور را با رکود مواجه کنیم و همه چیز را متوقف کنیم امری شکست خورده است.اگر امروز آرامشی به نظرتان میرسد این آرامش ناظر به این است که کشور با یک رکودی مواجه است.
*«نسیم»: اثرات و تبعات توافق هسته ای دراین حوزه منطبق بر همین نظریه اقتصادی است؟ تایید و رد آن چه تبعاتی در این حوزه دارد؟
عباسی: از این منظر باید بگویم که تائید یا رد توافقنامه هسته ای در کنگره آمریکا یا مجلس ایران فرقی نمیکند چرا که قطعنامه 2231 که تصویب هم شده، واجد زهر همه 7 قطعنامه قبلی است ضمن اینکه فشارها و ساز و کارهای دیگری را ایجاد کرده که شما این دفعه رفتید و پذیرفتید.
** بعد از توافق ایران یک دبی بزرگ خواهد شد
بعد از اینکه حسب ظاهر بخشی از تحریمها برداشته و فضای اقتصادی مبتنی بر باز شدن درها شود و حجم زیادی از مراودات اقتصادی صورت بگیرد و دیگر تولید برای هیچ تولیدگری نصرفد و همه به سمت واردات و صادرات بروند و کشور به یک دبی بزرگ تبدیل شود، اثرات برنامههای اقتصاد نئولیبرالی که افزایش گسترده فقر است را به سرعت خواهید دید.
محیط اقتصاد نئولیبرالی یک محیط به شدت مصرفگرا است و جامعه در این دار التجاره بزرگی که صورت میگیرد میخواهد کالا وارد و مصرف کند اما زمینه تولید هم ندارد و منبع درآمد به این گستردگی نیست بنابراین چطور میشود که این مراودات به این شکل صورت بگیرد و تورمزا نباشد.
این را بگزارید کنار دو برابر شدن نقدینگی در دو سال گذشته نسبت به دوره 7، 8 سال قبل. نمیدانم این را چطور توجیه میکنند در حالی که عین بختک در سالهای آینده روی اقتصاد میافتد و دیگر این آرامش را نخواهیم دید.
* «نسیم»: در مساله سومی که مطرح کردم پاسخ بنده را ندادید، آمریکای ضعیف شده در نزدیکی مرزهای ایران جنگ نیابتی راه انداخته است.
عباسی: دقت کنید این سروصدا ها خیلی هم قابل توجه نیست. چرا که بیابانهای خالی از سکنه تصرف شده توسط داعش در سوریه و عراق فاقد ارزش نظامی است.
مناطق عمدهای که در سوریه دست داعش است عمدتا بیابانهای خالی از سکنه است. اگر یک کسی آمد و یک نقشهای را مثلاً نشان داد که یک سازمان چریکی در آن در حد مثلاً 70 یا 80 هزار نفر پخش شده و یک وسعت عظیمی در سوریه و عراق را اشغال کرده توجه شود که اینها بیابانهای خالی از سکنه است بنابراین این وسعت فاقد ارزش نظامی است چرا که سازمان چریکی وقتی که خیلی گسترش پیدا کرد آسیبپذیرتر میشود .ایالات متحده از این سیستم دارد برای مفهومی به نام جنگهای مذهبی 30 ساله استفاده میکند.
"ریچارد هاوس" رئیس شورای روابط خارجی آمریکا چند هفته قبل متنی را منتشر کرده که تیترش "جنگ 30 ساله جدید "است.
400 سال پیش که تازه پروتستانها مذهبشان در اروپا شکل گرفته بود در یک شب عید "سن با ترمی" 8 هزار نفرشان توسط کاتولیکها کشته شدند این کشتار موجب شد که یک جنگی بعد ش شروع شد که 30 سال طول کشید این جنگها به جنگهای مذهبی 30 ساله بین کاتولیکها و پروتستانها معروف است.
این کشت و کشتار 30 ساله به گونه ای در نسل بعد نفرت ایجاد کرد که نسل بعد آمدند گفتند نه کاتولیک نه پروتستان کل مذهب مسیحیت را میگذاریم کنار و دورهای شروع شد که دوره پسا کلیسا محسوب میشود و از آنجا به بعد دیگر دین در غرب به زاویه رانده میشود؛ ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا رسماً چند هفته پیش در مقاله ای گفته اتفاقی که داعش، القاعده، النصره و... دارند رقم میزنند درگیری بین شیعه و سنی و ساز و کارهای مربوطه یک جنگ مذهبی 30 ساله است و همان دستاوردهای آن جنگ مذهبی 400 سال پیش را باید برای ما غربیها داشته باشد.
حالا اگر آقای ریچارد هاوس چنین ادعایی میکند که واقعیت دارد یعنی آن جنگ مذهبی 30 ساله را اینها شروع کردند و قرار است در منطقه ویرانیها و تخریبهایی ایجاد کنند.
چطور آقای کری حاضر میشود بیاید و بگوید بعد از این مذاکره جهان امنتر شد و وزیر خارجه ما هم همچنین حرفی بزند، آنها برنامه 30 ساله دارند و الآن هم از دستگاه سیاست خارجه جمهوری اسلامی عموماً و از شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی خصوصاً بپرسید که موضعشان نسبت به نظر آقای ریچارد هاس و مقالهای که در شورای روابط خارجی آمریکا منتشر کرده چیست؟
**دولت هنوز پاسخ نداده که چرا اصرار دارد غرب تهدیدی برای ما نیست
دولت ما، وزیر خارجه ما و رئیس جمهور و شورای عالی امنیت ملی ما میگویند هر چه اوباما، جان کری و سناتورهای جمهوریخواه ایران و جهان اسلام را تهدید میکنند حرفهایی است که برای مصرف داخلی خودشان میزنند .
دولت این سئوال را هیچوقت جواب نداده که چرا اصرار دارد بگوید غرب تهدیدی برای ما نیست .چرا دولت یک مقام مسئولش به علاوه یک تعدادی از کارشناسانش به والراشتاین میگویند در ایران نگو که آمریکا و لیبرالیسم در حال افول است که علیه ما از آن استفاده میشود .
اگر الآن به وزارت خارجه، شورای روابط خارجی ایران و شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی بگویید موضعتان در مقابل این جنگهای 30 ساله که آقای ریچارد هاوس گفته چیست؟ پاسخی نمیشنوید.
آقای کری و اقای ظریف بعد از مذاکرات گفتند که جهان امنتر شده اگر شما میبینید که آمریکا قدرتی دارد و ابتکار عملی در این مسائل دارد بابت این است که این طرف قضیه بعضیها سعی میکنند نشان دهند آمریکا پرقدرت است و ضعفی ندارد و از این طرف زمینه را برای قدرت آن ایجاد کنند و الا اگر شما نگویید جهان امنتر شد و جامعه امنتر شد و به جامعه روحیه انقلابی و روحیه ایستادگی و روحیه مقاومت را بدمید و بعد هم به مردم بگویید این جنازههایی که دارد میآید پیکرهای مطهر شهدای دفاع از حرم است که برای آزادگی ملت شهید شدند جامعه احساس نمیکند که آن اتفاق نیفتاده است.
**آمریکا ضعیفتر از آن است که بتواند از پس ایران که هیچ از پس حزب الله ،حماس و انصار الله برآید
جمله آخرم در این مبحث شما این است که این آمریکایی که پر قدرت مینامیدش ما 114 روز با آن پدیدهای که به زور به منطقه تحمیل کردند جنگیدیم و شکستش دادیم و از آن آمریکا و از اتحادیه اروپا و از خود آن رژیم صهیونیستی هیچ کاری بر نیامد.
ما در 33 روز در سال 1385، در 22 روز در 1387 و در 8 روز در 1390 و سال گذشته در 51 روز رو به روی اینها ایستادیم.proxy war یا همان جنگ نیابتی را آمریکاییها اولین بار آنجا مطرح کردند .حزب الله لبنان حماس و جهاد اسلامی به نیابت از ایران و رژیم صهیونیستی به نیابت از آمریکا و اروپا یا بعبارتی غرب در این معادله تعریف می شوند. شما مستحضرید طی 114 روز که 10 هزار راکت به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شد و همچنین با 4 هزار و 600 راکتی که 51 روزه در تابستان پارسال به سمت رژیم صهیونیستی شلیک شد به گنبد آهنین نفوذ شد؛ آن هم گنبد آهنینی که پروژه کوک شده جنگ ستارگان رونالد ریگان بود.
پروژه ای چند ده میلیارد دلاری که با سیستمهای ضد موشکی آروت و سیستمهای ضد موشکی پاتریوت بالای شهر تل آویو و حیفا تعبیه شده بود راکتهای فجر 333 میلیمتری راحت از آن عبور کردند و وارد حیفا و وارد آسمان تل آویو شدند.
پریروز ایالات متحده و رژیم صهیونیستی قرارداد مشترک امضاء کردند مبنی بر اینکه قرار شد تا سیستم دفاعی ضد موشکی بالای شهر تل آویو و حیفا را بازسازی کنند این آن تکنولوژی است که وجود دارد. ما زنجیره تسلیحاتی رژیم صهیونیستی را در این 114 نبرد بررسی کردیم نظامیان به آن میگویند ترتیب و ترکیب نیرو، ترتیب یک بخشی از آن همه ساختار نیروهای مسلح را در بر میگیرد و یک بخشی از آن ساختار تجهیزاتی است. فقط در بخش ترتیب و ترکیب نیروی رژیم صهیونیستی زنجیره تسلیحاتی ساده و مشترک و مرکبش 3 هزار سلاح بود ولی حزب الله لبنان با 10 نوع سلاح و حماس با 5 نوع سلاح شکستش داد براین اساس بفرمایید این آمریکایی که میگویید قدرتمند است کجاست؟ بفرمایید این رژیم صهیونیستی که میگویید واجد قدرت است، کجاست؟ مگر پیچیدهترین ساختار نظامی جهان امروز پشت سر رژیم عربستان نیست و رژیم عربستان 6 ماه تمام در یک جنگ فرسایشی عظیم و بی مهابا و کاملاً تکنولوژیک و گران یک جنگ بی امانی را علیه مردم یمن انجام نداده است. نتیجه اش چه شده؟
شش ماه است که پیچیدهترین تکنولوژی نظامی جهان با هدایت اسرائیلیها، آمریکاییها و نظامیان غربی با همراهی امارات ،قطریها ،بحرینیها و عربستانیها و سودانیها راه به جایی نبرده است.
چطور این آمریکای افسانهای که به تعبیر شما داعش را اینگونه علم کرده طی 6 ماه گذشته یعنی از ابتدای فروردین تاکنون نتوانستند از پس مردم پای برهنه یمن که ساختار تسلیحاتی کشور 20 و چند میلیونی شان پوسیده و فرسوده و مربوط به دوره شوروی سابق است بر بیایند و این مردم توانسته اند تا الآن مقاومت کنند.
مجددا تاکید می کنم که نباید مساله اقتصاد را فراموش کرد. اینها همه باهم مرتبط هستند.اقتصاد جهان دچار مشکلات کلیدی است و این خبرهایی که داخل کشور سعی میکنند مطرح شود نیست. همین که دولت ما آقای والتر اشتاین را میآورد و به ایشان میگوید که در ایران نگو که آمریکا در حال افول است همین که صدا و سیما مجریانش صدایشان روی آنتن تلویزیون در میآید که وقتی یک بخشی از اخبار تهدیدهای جان کری و آقای اوباما و سناتورها را منتشر میکنیم به ما فشار میآورند که چرا این موارد را میگویید و مطالب را انعکاس ندهید و اینکه دولت برای خبرگزاریها ،روزنامهها و برای نشریات و افراد منتقد پروندهسازیهای قضایی متعددی تشکیل داده و هشدارهای لازم را مبتنی بر آنچه که ادعا میشود شورای عالی امنیت ملی تصویب کرده میدهد و هم اینکه ارشاد به دستگاههای متعدد فشاور میآورد نشان میدهد که یک اتفاقی افتاده است .وگرنه چرا بعضی در دولت ما و یا در دانشگاههای ما نگرانند که مردم بدانند آمریکا تهدید میکند؟ چرا نگرانند که مردم بدانند که اقتصاد غرب فروپاشیده؟ چرا نگرانند که بدانند شهر دیترویت این اتفاق برایش افتاده؟ چرا نگرانند این موارد منعکس شود؟ من البته انتظاری از وزیر خارجهای که میرود دانشگاه تهران و میگوید که او (آمریکا)یک بمبی دارد که همه سیستم های ما را نابود میکند ندارم چون آن اگر چشم بینایی داشت باید میدید که در 114 روز دشمن به چه مصیبتی کشیده شد .
اگر دشمن در چشم انسان بزرگ بود، انسان باید به ایمان خودش شک کند ولی گاهی که شما نگاه میکنید و دشمن را در حد و اندازه واقعیاش میبینید نه این ساز و کارهایی که ایجاد میکنند آنجا نشان میدهد که خدا دشمن را در چشم شما کوچک کرده ولی کسی که دشمن به خصوص دشمن کافر در چشمش بزرگ بود مشکل و بحران ایمان دارد. از این منظر باید گفت نه اینگونه نیست.حتی اینکه گفته میشود اقتصاد کشور دچار ثبات است باید گفت که این ثبات نیست بلکه رکود است و شما دارید رکود اقتصادی را با ثبات اقتصادی اشتباه میبینید.
در مورد غرب هم باید تاکید شود که اگر غرب هژمونیش توان غلبه و چیرگی و سیطره داشت تا الآن حماس و حزب الله را نابود کرده بود و تا الآن صد بار به ایران حمله کرده بود اما آمریکا ضعیفتر از آن است که بتواند از پس ایران که هیچ از پس حزب الله و حماس و حتی از پس انصار الله و غیره بربیاید.
** نانی از توافق هسته ای نصیب ملت ایران نخواهد شد
*«نسیم»: با نگاهی به افکار عمومی باید گفت که دو نگاه در مورد توافق هستهای وجود دارد یکی اینکه آمریکائیها به دنبال برقراری رابطه دوستی با ایران هستند که بحثهای شما اثبات کننده ادامه روند دشمنی آمریکاست و نگاه دیگر این است که آمریکائی ها به دنبال اجرای پروژه نفوذ خود بر جمهوری اسلامی هستند و چهره بزک کرده ای در مسائلی از جمله توافق هستهای از خود به نمایش میگذارند بر این اساس سوالی پیش می آید مبنی بر اینکه با توجه به رفتارهای غربی ها قاعدتا باید عواید اقتصادی اش هرچند اندک و برای مدت کوتاه نصیب ملت ایران شود، نظرتان در این مورد چیست؟
عباسی: مطمئن باشید نانی از توافق هسته ای نصیب ملت ایران نخواهد شد.مثلاً آمریکا برای اینکه وضع اقتصاد ایران را خوب کند چکار خواهد کند؟ اصلا کاری میکند؟ یعنی آمریکا بیاید برای 80 میلیون نفر هدفمندی یارانهها را مجددا برقرار کند یعنی یک هدفمندی یارانهها را کاخ سفید ببندد و بگوید که 45 تومانی که دولت ایران میدهد من دوبرابر و 90 تومان میدهم.
اگر آن صد میلیارد دلاری که سخنگوی دولت گفته قرار است بیاید یک دفعه وارد اقتصاد ایران شود، به شدت تورم ایجاد میکند و مشکلی به مشکلات اضافه میشود و اگر هم بخواهید این پول را وارد بعضی از حیطهها و حوزهها کنید قطعاً آن اثری که شما فکر کنید که زودبازده باشد در زندگی مردم نخواهد داشت، یعنی اگر دولت یک کار خداپسندانهای کند و آن صد میلیارد دلار را در زیربناها سرمایه گذاری کند بعد من به شما میگویم اثری آنی در زندگی مردم از خود را نشان نمیدهد و بعد همان پیشبینی که شما کردید میشود که آنوقت ممکن است مخاطرات باشد یعنی همان حرفی که جان کری زده میشود.
ببینید اقتصاد این مملکت مشکل زیربنایی دارد و این مشکل دو نکته کلیدی است اول مبانی نظری این اقتصاد است که مبانی نظری این اقتصاد مخدوش است، نمیگویم اسلامی یا غیر اسلامی که بگوییم اسلامی نیست و یک چیز شسته و رفته و مرتب غیر اسلامی است. خیر، از هر کدام از مکاتب اقتصاد غربی یک تکه در این اقتصاد گرفته شده است.
ایه اقتصاد دوره ایران مدرن با" میلسپو" گذاشته شده است. یک نفر را آمریکاییها در جنگ جهانی دوم فرستادند ایران و این فرد یک تنه همه اقتصاد ما را برنامهریزی و مدیریت کرد و وزارت کشاورزی ما ، ساختارهای زیربنایی و برنامه ریزی استراتژیک ما را راه انداخت و یک نفری پدر همه اقتصاد ما بوده است.
وی در ابتدای دوره پهلوی دوم پایهای در اقتصاد گذاشته این پایه تا الآن تغییر نکرده است.در واقع اقتصاد ما اولاً از نظر مبانی نظری نه تنها اسلامی حتی مبانی نظری غیر اسلامی هم دچار مشکل است چرا که یک روز به یک نحله و مکتب میچسبد و یک روز یک نحله و مکتب دیگری را میچسبد و تکلیفش با خودش هم روشن نیست .
مورد دوم زیرساختها است که در این مورد باید گفت زیرساخت های اقتصادی ما زیرساختهای مناسبی نیست و در واقع نظام مالی ما تکلیفش با خودش روشن نیست چرا که چهار نهاد اصلی یعنی بانک، بیمه، بورس و ساختار اوراق قرضه روابط و تناسب و تجانسشان با هم مشخص نیست.
در بخش زیرساخت صنعتی و حوزه فنی هم بالاخره کشورها به چهار شکل صنعتی میشوند یا از ساختار کشاورزیشان صنعتی میشوند مثل انگلیس و ژاپن و کشورهای سنتی صنعتی و نیز کشورهایی که از صنعت نظامی صنعتی میشوند مثل ایالات متحده که اصالتی میدهند به صنعت نظامی و به تبع صنعت نظامیشان صنعتی میشوند، و کشورهایی که صنعتی شدنشان بر مبنای حمل و نقل پایه است مثل کشور آلمان که تمرکز میکنند روی صنایع حمل و نقل و از آن راه صنعتی میشوند که قبل از انقلاب هویدای معدوم آن استراتژی را شروع کرد که از طریق صنعت حمل و نقل ایران صنعتی شود ؛ اما نحله ومکتب چهارم صنعت پایه انرژی است یک شخصی میگوید که من از طریق صنعت انرژی کشورم را صنعتی میکنم، البته بعضیها اعتقاد دارند که میشود هر دو یا هر سه اینها را با هم ترکیب کرد ولی نمیشود چون وضعیت نسبی متعددی نیاز دارد که طبیعی نیست و در تاریخ در 200 سال گذشته هم چنین نمونه ای نداریم.
**مسئله غرب بمب اتم نیست بلکه میخواهد مانع رشد صنعتی ما در حیطه انرژی شود
اعتقاد من بر این است که فشاری که غرب در قضیه پرونده هستهای میاورد مسئلهاش بمب اتمی نیست مسئلهاش این است که جلوی رشد مزیت نسبی جمهوری اسلامی در حیطه صنعتی شدن از حیث انرژی را بگیرد چون شما میدانید تنها کشوری که همه گونههای انرژی را دارد ایران است؛ ما زغال سنگ داریم دو رشته کوه عظیمی را داریم که میتوانیم در میان آنها باد را رقم بزنیم 3 هزار کیلومتر در شمال و جنوب ساحل داریم که میتوانیم انرژیهای اینگونه را رقم بزنیم نفت و گاز بسیار زیادی داریم و منابع خاک مخصوص برای انرژی اتمی را داریم یعنی میتوانیم اورانیوم و موارد دیگر را بیاوریم در یو سی اف اصفهان و کیک زرد تولید کنیم و نیروگاههایمان در نطنز وجاهای دیگر را تغذیه کنیم. پس اتفاقی که افتاده این است که تنها کشوری که همه سوختهای فسیلی و اتمی و سوختهای تجدید پذیر را با هم دارد ما هستیم.
یکی از فشارهایی که الآن دارند به کشور ما وارد میکنند برای این است که مزیت نسبی ما برای صنعتی شدن و جهش عظیم این است که ما به جای صنعت حمل و نقل، صنعت دفاعی و صنعت کشاورزی پایه؛ صنعتیشدمان را در صنعت انرژی قرار دهیم و به تبع صنعتی شدن در این حیطه صنایع دیگرمان را رشد بدهیم و زیرساخت صنعتیمان آن گونه باشد که آن مزیت نسبی را دارند در ایرانsecurity” " sector reform " ssr"میکنند .
مورد برجسته را که همان صنعتی شدن انرژی باشد را میزنند و بقیه لایهها خود به خود تضعیف میشوند، پس در واقع کشور زیرساخت هایش ورای ساختارهایش مشکلات عجیبی دارد و تکلیفش روشن نیست، یعنی هنوز ما یک اجماعی در کشور نداریم در سطح سیاستگذاری و قانونگذاری، اولاً کدام ساختارهای صنعتی شدن را دنبال میکنیم و دوم کدام نحله و مکتب اقتصادی را در نرم افزار میپذیریم سوم ساختار نظام مالیمان چگونه باید باشد در حیطه بازار سرمایه آیا اصالت دارد یا دست دوم است اگر اصالت داشته باشد که به نظام سرمایهداری و نحله وال استریتیها پیوستیم و اگر بگوییم نه، سرمایه و منابع مالی در خدمت تولید و تجارت و غیره است که آن یک تعریف دیگری دارد در حیطه چهارم آیا ما واقعاً کشاورزی و ساز و کارهای کشاورزی را میخواهیم دنبال کنیم یا نمیخواهیم استقلال غذایی و مواد غذایی داشته باشیم که این هم مخدوش است. اما بهانه کم آبی و بهانهدیگر مطرح است و نکاتی از این دست پس در مجموع اقتصاد ما یک مشکل چهار پنج وجهیه اینچنینی دارد که با چنین مشکلات و مسائل و موادی هیچ کس نمیتواند از بیرون بیاید برای اینکه یک جناح سیاسی را درایران روی پا نگهدارد و بخواهد قاپ افکاری عمومی در ایران را بدزدد یک پولی و یک خدماتی را داخل کشور پمپ کند و روی زندگی مردم یک تأثیر نسبی اولیه بگذارد تا بتواند مردم را به سمت خود جلب کند. ضمن اینکه اصلاً این تلقی توهین به مردم ایران است چون مردم ایران مردم به اصطلاح حرکت برای شکم و حرکت برای این موارد نیستند و در واقع بارها این مردم نشان دادند که بسیاری از امتیازها و بسیاری از خواستهها و بسیاری از نیازهایشان را زیر پا گذاشتند تا آن حریتشان و آزادگیشان ثبت شود. بالاخره این مردم به دلیل نپذیرفتن نپذیرفتن مشروعیت رژیم صهیونیستی در طول 37 سال گذشته تنبیه شدند و خودشان هم این را میدانند.
این مردم خیلی جاهای دیگر به خاطر دفاع از لبنان و فلسطین و ملتهای مظلوم دیگر صدمه خوردند و خودشان هم میدانند اما افتخار میکنند و سند این افتخار راهپیمایی روز قدس این مردم است حالا دولتی که معتقد به نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران است یعنی دولتی که طرفدارهایشان این شعار را در سال 88 میدادند و بعد هم خیلی از آنها آمدند و شدند مدیر و وزیر و وکیل نگاهش نگاه اقلیت است .
مردم و یا همان افکار عمومی یک دوره چند ماههای تست و ارزیابی میکند و در نهایت متوجه خواهد شد که هیچ اتفاق میمون و مبارک و خاصی در وضعیت معیشت و اقتصادش نیفتاده است. از همه مهمتر این است که این مردم حاضر نیستند که آن اقتدار و عزتی که به معنای نفوذناپذیری است و آن احترامی که در جهان داشتند از دست برود و آن وجههشان صدمه بخورد.
مردم فرصتی نسبت به غرب میخواستند تا بنشینند و با غربیها مذاکره کنند و بعد هم تکلیف خودشان را روشن کنند، این مردم بالاخره یک بار 14 سال پیش بحث گفتگوی تمدنها را تست کردند و بعد دیدند که آمریکاییها ایران را در لیست و محور شرارت گذاشتند.
** اگر دموکراتهای آمریکایی عقل داشتند هرگز ملت ایران را تهدید نمی کردند
همین که آمریکائی ها پس از طرح گفتگوی تمدن ها ایران رادر لیست شرارت گذاشتند یعنی در این به اصطلاح قدرت جهانی آنقدر قوه عاقله نیست که نفهمد وقتی ملتی آمده و جهان را به گفتگوی تمدنها دعوت کرده و 150 کشور دیگر درسازمان ملل تصویبش کردندتو چرا باید این کشور را همطراز کره شمالی و عراق در محور شرارت بگذاری ؟
پس معلوم میشود همان چیزی که امام صادق (ع) فرمودند در مورد این آمریکا صادق است . و در واقع " خدا دشمنان ما را از احمقها آفریده است" والا بوش نمیآمد ما را جزء محور شرارت بگذارد.
پس اگر این دموکراتها یعنی اوباما و جان کری و امثالهم عقل در سرشان بود هرگز اینطور مردم ما را تهدید نمیکردند. اما از روزی که این توافق صورت گرفته میزان تهدیدات ایالات متحده علیه ایران بیشتر شده است و شخصیتهای دولت و کنگره آمریکا در مراکز مطالعات استراتژیکشان میروند رسما در مورد اینکه در ایران تغییر حکومت ایجاد شود سخنرانی و طرح مباحث میکنند .این خیلی نکته مهمی است یعنی دشمن دارد همچنان میگوید که ما شما را قبول نداریم و انقلاب شما را قبول نداریم و ما داریم دنبال یک منفذ و رخنه و راهی میگردیم برای اینکه حکومت جمهوری اسلامی را تغییر دهیم.
مردم در شرایط کنونی همچون فردی هستند که قصد کرد به دین دیگری درآید و به همین خاطر به معبد رفت و اعمال مخصوص گرویدن به دین جدید را در تاریکی بجا آورد اما وقتی اعمال مخصوص و خواندن ورود مخصوص تمام شد و چراغ ها را روشن کردند، صلوات فرستاد . مردم ما الآن به معبد حریف رفتند و در حال حاضر آنها دارند ورد رابطه و ورد بهبود اقتصادی و... را میخوانند اما در انتها مردم صلوات میفرستند.
واقعیت این است که مردم ما همیشه آمریکاییها و غربیها را سرکار گذاشتند. پیشبینی ناپذیری مردم ما در این است که آنها ورای حکومت همیشه به دشمن پالس غلط داده و همیشه دشمن را سرکار گذاشته اند.
یکی از این جماعت آمریکایی یک به من گفت که ما هنوز هیچ برآوردی از رفتار ایرانیان نداریم و نمیدانیم که وضعیت چطور است. وی گفت وقتی میآییم اینجا در خیابانهابد حجاب می بینیم و بیلبوردها نشان میدهد که وضع اقتصادی ایران به شدت به سمت مصرف گرایی و نئولیبرالیزاسیون رفته و قشر جوان ایران در فضای سایبر در سوشال نتورکها حضور پررنگی دارد و هر چیز دیگری که در ایران میبینیم حاکی از این است که سبک زندگی آمریکایی در آن کاملاً جا افتاده و ایران دیگر روحیه مقاومت ندارد اما بعد میرسد به دهه فجر میبینیم که جمعیت با چه هجومی میآیند.
سی ان ان هر سال میآید صفحه تلوزیون را چهار قسمت میکند و از طریق ماهوارهها حجم جمعیت را نسبت به سالهای قبل ارزیابی میکند که آیا مردم کمتر حضور پیدا کرده اند، یا خیر اما در نهایت هیچ اتفاقی نیفتاده و مردم در ماه بهمن سال گذشته درحالی که در بیش از نصفی از کشور ریزگردها امان شان را بریده بود، در بخش دیگری سرما و سیل و مصیبت زده بودند و در تهران هم وارونگی و آلودگی هوا و مشکلات اقتصادی و معیشتی وجود داشت اما به شکل حیرتانگیزی دوباره از سالهای قبل حضورشان پررنگ تر بود.
چند روز پیش یک سری تی شرت که جوان ها طرحش را برای پخش در بنکداری ها داده بودند،آوردند که من ببینم؛ بر روی این تی شرت ها شعارهای مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس تعبیه شده بود یکسری برچسب ماشین هم در همین زمینه ها در بین شان بود که این ها نشان میدهد که الآن جامعه دارد به سمت نهادینه کردن بعضی موارد که یک موقعی توی دهانها بود و روی دیوارها نوشته میشد، می رود.
**مردم در حال راستی آزمایی ادعاهای آمریکا و اروپا هستند
مردم یک تستی از ایالات متحده و اروپا انجام دادهاند و الان دارند آمریکا و اروپا را راستیآزمایی میکنند. آیا به نظر شما بعد از این مذاکرات ایالات متحده 400 و 80 میلیون صفحه پورنو اش را میبندد ؟وقتی نمیبندد مردم میدانند که وی فاسد است در واقع مردم حتی آن کسی که گرایش به نحله ای لیبرالیستی دارد در این که آن یک پدیده فساد است شکی ندارند.
در مورد ارتباط بین آمریکا و داعش هم آیا کسی معتقد است که بعد از مذاکرات داعش در منطقه محدود شده، یا آیا کسی معتقد است آمریکا بعد از این قضایا دیگر کاری به مردم یمن ندارد ،آیا بعد از 14 سال که از اشغال افغانستان میگذرد و بیرون کردن طالبان و تشکیل دولت توسط آمریکا و حضور ناتو در آنجا مردم در ایران باورشان این است که وضع افغانستان بهتر از 14 سال پیش است؟
چندی قبل طالبان یک منطقه را در بدافشان کلاً اشغال کرده و حال آنکه این آمریکای پر قدرت افسانهای با وجود ناتو چطور که است که پس از 14 سال هنوز از پس طالبان و القاعده در افغانستان بر نیامده است.آمریکایی ها با حضورشان در افغانستان آنجا را به یک ویرانه تبدیل کردند و حضور 14 ساله شان هیچ نتیجهای در پی نداشته است .مردم ما امروز شاهد سرنوشت افغانستان، یمن ،فلسطین و لبنان و سوریه هستند و هر روز خط و نشان کشیدن علیه ملت سوریه توسط آمریکا را میبینند اما وقتی آمریکا آنقدر عقل در کله سران کاخ سفیدش ندارد که مردم ایران را تحقیر و توهین نکند شما مطمئن باشید که این مردم چند ماه دیگر که چراغها روشن شود صلوات میفرستند. من شما را به روز 13 آبان ، 16 آذر، 9 دی و روز 22 بهمن ارجاع می دهم تا در این چهار نوع مراحل و مراسم ببینید آیا واقعاً روحیه استکبار ستیزی مردم کاهش پیدا میکند؟
**مردم خباثتهای آمریکا را فراموش نمی کنند/ باید حافظه تاریخی ملت نسبت به خباثتهای غرب فعال شود
آقای سعید قاسمی یک برنامهای در بوشهر با بعضی دوستان بوشهری داشت و رفتند بالای سر قبر سربازان و افسران انگلیسی که در جنگ جهانی دوم با رئیس علی دلواری میجنگیدند و کشته شدند، هماهنگ کرده بود؛ بعضی از دوستان در بوشهر به ایشان گفته بودند که فضای مذاکرات است و با توجه به اینکه دیگر با غربیها نشست و برخاست کردیم با هم دوست شدیم پس امکان ندارد مردم بیایند چرا که آنها کلاً این فضا را کنار گذاشتند؛ با من تماس گرفتند که شما هم زحمت بکشید برای برنامه بیایید و ما هم رفتیم، در میدانی که اینها به خاک سپرده شدند فضا اینقدر زیاد نبود که جمعیت بخواهد جمع شود و حدود 4 هزار و 500 صندلی چیده بودند و حجم زیادی از جمعیت هنوز سر پا بود بودند؛ سعید قاسمی پشت تریبون رفت و به این دوستانی که گفته بودند مردم در فضای مذاکرات هستند و کسی دیگر علیه غرب و انگلیس حضور پیدا نمیکند گفت خدا رحم کرده که دو سه روز است که برنامه ریزی کردیم و این جمعیت آمده اگر قرار بود برنامه ریزی ملی شود قرار بود چه اتفاقی بیفتد؟ نه مردم کینهای که از آمریکا و انگلیس دارند و خباثتهای آنها را فراموش نمیکنند و حتماً انشاء الله چراغها که روشن شود صلوات میفرستند.
مردم خباثتهای آمریکا را فراموش نمی کنند. آنها امروز هم در سطح کره زمین دارند فساد می کنند، از فساد فرهنگی شان گرفته تا فساد اقتصادی و ربای جهانی مبتنی بر دلار بدون پشتوانه تا فساد نظامی و سیاسی و حمایت های آمریکا از دیکتاوریهای موجود در جهان که همه اینها را مردم دارند صبح تا شب میبینند .
از سوی دیگر ما هم باید حافظه تاریخی مردم را تقویت کنیم، تا مردم به خاطر بیاورند که ایالت متحده 11 تریلیون دلار و انگلیس 14 تریلیون دلار خسارت به ما وارد کرده اند؛ بنابراین اگر دستگاه قضایی قاضی مشخصی برای این قضیه در نظر بگیرد و دادگاه معینی به عنوان دادگاه تنظیم غرامتهای کشور آمریکا و انگلیس مشخص کند خوب است و بعد هم نوبت کشور پرتغال و کشورهای دیگر است که باید معلوم شود با ملت ما چکارها کرده اند.
ما انشاء الله محتواها و موارد و برآوردهایمان در این زمینه ها را تحویل میدهیم و این موارد به این سمت میرود .
خوشبختانه آقای طالبی امسال یک فیلم سینمایی مهمی در مورد یکی از زمینههای خسارتی که انگلیسیها علیه ما ایجاد کرده اند و در واقع یک قحطی مصنوعی در جنگ جهانی اول به ما وارد کردند، ساخته است؛ ( در آن دوران یک جمعیت بیش از 8 میلیون نفری از ایرانیان در اثر قحطی کشته شدند) .
با ساخت فیلم و مواردی از این دست باید آرام آرام مردممان را نسبت به این خباثتهای غربیها خوشبختانه مردم امروز به دلیل شعور سیاسی بالایشان و ارتباط زیاد با رسانهها این موارد را امروز به خوبی دارند دنبال میکنند پس باید به مردم فرصت بدهیم تا خودشان یک بار دیگر نسبتشان را به غرب ،ایالات متحده و استکبار جهانی نسبتشان همچون 1357 تعریف کنند؛ مطمئن باشید که مردم به مراتب از سال 1357 بالغترند و نسبت به آمریک و اهداف غرب آشناترند و نسبت به منفعت غرب برای خودشان روشنتر و شفافترندو از همه مهمتر این است که نسبت به نقش ویژه و تاریخی و انسانی خودشان امروز در جهان نسبت به گذشته بیشتر واقفند، امروز مردم ما محوری بودن خودشان در مناسبات جهانی در دفاع از مظلومین و مستضعفین را بهتر میشناسند. نماد این هم این است که غرب دفاع از مردم مستضعف جهان را تروریسم میداند و مردم ایران برای جوانانی که برای این مسیر ثبت نام میکنند و میروند و شهید میشوند و می آیند در مراسمی که گرفته میشودم حضوری پررنگ دارند.
امروز کسانی که پرچمدار مبارزات در دفاع از مستضعفین و مظلومین و دفاع از حرمین هستند برای مردم قهرمانند. امروز قاسم سلیمانی برای جوانان ما به یک اسطوره تبدیل شده که البته همه چیز با شخص قاسم سلیمانی نیست بلکه مردان گمنامی هستند که همراه قاسم سلیمانی هستند و هر از چندی تابوت پیکر مطهر یکی از آنها میآید و مردم با این تلقی که اینها نماد دفاع از مظلومین هستند گرامیشان می دارند و این در حالی است که آمریکا میگوید اینها تروریست هستند اما مردم ما نگاهشان یک نگاه مثبت اینچنینی است. لذا مردم ما از موضع پرچمداری آزادگی در جهان عقبنشینی نخواهند کرد.
معتقدم مردم ما همانطور که در دهه 1380 غرب را امتحان کردند و جهان را به گفتگوی تمدنها دعوت کردند ولی غرب اصلاً نگاه اینچنینی نداشت و ایران را در لیست شرارت گذاشت؛ حالا هم لازم است یک نسل بعد در 1394 دوباره غرب را امتحان کنند که به تعبیر رهبری غرب و آمریکا قابل اعتماد نیست پس در نهایت مردم متوجه خواهند شد که چگونه است.