به گزارش
سرویس سیاسی پایگاه 598، این روزها دائما این سوال پیش می آید که چرا کار مدیریت کلان کشور دچار «بابک زنجانیت» شده است. باید تاریخ انقلاب را بازخوانی کنیم و ببینم چرا ما هیچ وقت فکر این را نکرده بودیم که اگر به این نقطه برسیم چقدر کار خطرناک می شود!
مسئله بابک زنجانی از آنجایی شروع شد که ما نتوانسیم امورات نفتمان را خودمان درون انقلاب و نظام حل کنیم، مجبور شدیم به «بازیگر»های حرفه ای بازرگانی بین المللی تکیه کنیم. آنها هم گفتند که ما نمی توانیم فرمول کارمان را از قبل بگوییم چون اولا این همان چیزی است که ما از طریق آن درآمد کسب می کنیم و ثانیا هم اینکه این کار اصلا یک فرمول ثابت ندارد، بلکه یک خلاقیت و بازیگردانی سر صحنه است که البته ما متخصص آن هستیم! بابک زنجانی کسی است که می گوید برای رفع تحریم ها قانونی باقی نمانده، اما روابط، خلاقیت ها و بازیگردانی های سر صحنه ای وجود دارد که من آنها را بلدم و شما امروز به آن احتیاج دارید؛ پس به من اعتماد کنید تا نفتتان را که دیگر خودتان نمی توانید بفروشید، بفروشم و پولش را برایتان بیاورم.
وقایت تلخ این مدل معامله ها این است که هیچ ثبات و قرار از پیش تعیین شده ای راجع به میزان درآمد و مدت زمان خرید و فروش و هزینه ها و... دیگر نمی شناسد! این مریضی خیلی بزرگی است.
با همه ترسی که از نوشتن این جمله ها دارم، درد این است که ما با همین روش هم داریم سعی می کنیم اصل تحریم ها را برداریم. دوباره در عرصه سیاست یک نفر را بت کرده ایم و مدعی شده ایم این قهرمان می تواند اصل تحریم ها را بردارد، ولی باید از او چیزی نپرسید و به او اعتماد کنید! این دیگر چه مدل مدیریت است؟ مردم ما چرا برای دیکته های نوشته نشده به به و چهچه می کنند؟!
این جور روش ها همیشه سوژه فیلم های طنز اجتماعی بوده، همین الان یک دانه اش توی سریال "آقا و خانم سنگی" دارد نمایش داده می شود و مردم به آن می خندند، اما غافل از آنکه در سطح کلان اجتماعی خودمان داریم همین کار را می کنیم. مردم از این مدل کار حمایت می کنند! این کار حتی اگر هم نتیجه خوبی بدهد، ایده خطرناکی است. مگر مشکل رئیس جمهور قبل همین نبود که قول هایی می داد که موجش از سر قانون رد می شد؟ مگر همین موضوع مورد اعتراض نخبگان اجتماعی واقع نشد و با اجماع نخبگانی از او عبور نکردیم؟ حالا چرا در سوی دیگر میدان باز هم همین بازی و بازیگردانی در جریان است؟ جالب آنکه همه کسانی منتقد آن ماجرای بودند، خودشان در حال ارتکاب همان اشتباه هستند! انگار این سنت خداست که «اگر منع کنی، سرت می آید!» «اگر بخندی، یک روز خودت هم آن کار را انجام میدهی!» یا شاید هم این مریضی اجتماعی ملی ما شده و مختص به جناح و طیف خاصی نیست؟!
به نظر من این مدل دارد زیادی همه گیر می شود، مرض اجتماعی همه ما شده! اقتصادیون، سیاسیون، فرهنگیون، تجاریون، علمیون ...! جلویش را هم نمی شود گرفت! همه عادت کرده اند با یک ادعا رئیس شوند که «می شود، میتوانیم!» و وقتی هم که نشد، بگویند «نگذاشتند!». ما با اصلی ترین چیزی که باید این روزها مبارزه کنیم نفوذ دشمن از این سوراخ بزرگ امنیتی است. ما بیشتر از اینکه دلواپس نفوذ غرب به محدوده انقلاب اسلامی از طریق برجام باشیم، نگران نفوذ غرب بوسیله «بابک زنجانیت» هستم! ما ملت ایران باید کاری کنیم که کسی نخواهد در انجام کارهایش بابک زنجانیت به ما پیشنهاد کند!
درک در مسئله برجام بر این چند نکته استوار است:
1- به هر حال تا به امروز 3 دولت درگیر پرونده هسته ای شده اند و همه شان هم نصفه کاره دوره دولتشان به پایان رسیده است. این پرونده کوچک دارد به همین دلیل نیمه کاره ماندن زیادی بزرگ می شود.
2- متاسفانه همه از طریق بابک زنجانیت خواسته اند آن را تمام کنند. کارهای فراقانونی و تکیه به بازیگردانی هایی که هیچ کدامش هم در این 12 سال نتیجه نداده است! کارهای فراقانونی در حد ریاست قوای نظام!
3- در 2 سال اخیر و به این گروه سوم با بیش از دیگران اعتماد بابکی کردیم تا اینکه این سند برجام درآمد که گزارش مجلس مشکلاتش را نشان میدهد. قسمت بد ماجرا آنجاست که ما اعتبار انقلاب اسلامی را در بالاترین سطح سنجاق به این سند کردیم.
4- روشن است که زیر میز زدن، اعتبار انقلاب را خدشه دار می کند و ما هیچ وقت زیر میز نمی زنیم.
دو پیشنهاد برای وکلای ملت:
1- همانطور که آقا جواد لاریجانی پیشنهاد دادند، مجلس در برجام به یک فکت شیت اکتفا کند. چرا که هم زیر میز زدن و هم ادامه دادن مذاکرات در موقعیتی که قدرت زورگویی آمریکا به دلایل نامشخصی(!) بالارفته است دیگر به صلاح نیست. از جهت داخلی هم اگر بخواهیم برجام را رد کنیم، باعث می شود، زبان بابکی احزاب سیاسی طرفدار برجام باز شود. به این جهت از امتداد بابک برای حیات انقلاب خیلی دلواپسم!
2- به جای جلوگیری از نفوذ غرب از طریق برجام، جلوی نفوذ غرب از طریق بابک جان را بگیریم. راه حلش هم این است که مجلس برای عدم تحقق اهداف مذاکرات قانون مجازات سنگین تصویب کند تا هزینه ادعاهای بابکی بالابرود. در مسئله مذاکرات، برای مجریان مذاکره مجازات تعریف کنیم. مثلا اگر مجریان در کمتر از 3 سال چیزی پایین تر از 75 درصد آرمانهای انقلاب (که در قانون برشمرده شود و کمّی هم شمرده شود) را بدست آوردند، 25 سال زندان و اگر به رابطه اجباری با آمریکا و اهدافی کمتر از 50 درصد از اهداف شمرده شده در موضوع رفع تحریم و... رسیدند مجازات سنگین تر هم بشود.
به کسی هم برنخورد! چطور سامورایی ها و اخلاقشان در عذرخواهی را روزانه به مردم یادآور می شود، اما به عرصه مدیریت و تصمیماتی که مسیر 100 سال آینده کشور را تعیین می کند می رسیم، باید یاد گربه بیفتیم؟!!
*امید هراسانی