*در مورد روز حادثه بگو؟
- آن روز مجید ـ مقتول - خانه ما بود. من برای شرکت در یک مراسم ختم از خانه خارج شدم. مقتول، همسرم و برادر شوهرم در خانه بودند اما وقتی برگشتم کسی در خانه نبود. فقط سه لیوان خالی در آنجا بود. فردای آن روز متوجه شدم او در بیمارستان مرده است.
* با مجید اختلاف داشتی؟
- من نه. فقط برادر شوهر مخالف حضور او در خانه ما بود که هنوز هم دلیل آن را نمی دانم. ما و خانواده مجید ارتباط خوبی با هم داشتیم. همسر او بعضی شبها در خانه ما می ماند. من هیچ اختلافی با مجید نداشتم که بخواهم او را بکشم.
* چه زمانی دستگیر شدی؟
- حدود 40 روز بعد از قتل ماموران به خانه ام آمده و مرا به اتهام قتل مجید دستگیر کردند. شوکه شده بودم.
* اگر قاتل نبودی چرا به کشتن مجید اعتراف کردی؟
- در اداره آگاهی چند بار بازجویی شدم و گفتم که قاتل نیستم اما آنها قبول نمی کردند دیگر از فشار بازجویی ها خسته شده بودم به همین خاطر به قتل اعتراف کردم.
* الان وضعیتت در زندان چگونه است؟
- 18 سال از عمرم را در زندان گذراندم اما هیچ وقت به اینجا عادت نکرده ام.غروبهای زندان دلگیر است.
* به آزادی از زندان امید داری؟
- من بی گناهم و هرچه خدا بخواهد آن می شود. خیلی دوست دارم روزهای آخر عمرم را در کنار خانواده ام سپری کنم و به آزادی امیدوارم.
* اگر به آزادی امیدواری پس چرا خودکشی کردی؟
- آن زمان شرایط سخت بود. در این مدت 20 بار خودکشی کردم اما هربار از مرگ نجات پیدا کردم.
* در زندان ملاقاتی داری؟
- بله. در این مدت خانواده ام تنهایم نگذاشته اند و همیشه به ملاقاتم می آیند.
بعد از رسیدگی به پرونده و تعیین زمانی دیگر برای محاکمه، فاطمه همراه مامور زندان از اتاق خارج شدند. خانواده اش پشت در منتظر او بودند.