به گزارش خبرنگار
سیاسی خبرگزاری فارس، مهدی کوچکزاده نماینده مجلس هفتم و هشتم مجلس در
گفتگویی تفصیلی به بیان مواضع و دیدگاههای خود درباره مسائل روز سیاسی و
بخصوص انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی پرداخته است.وی گفت: ما را به
دروغ متهم میکنند به اینکه ما میگوییم هیچ کس به جز ما اصولگرا نیست و
همه 9 دی هم در جیب ماست؛ این حرفی است که بارها امثال آقای باهنر زدند،
در حالی که این یک دروغ واضح است، ما هیچ وقت نگفتیم همه 9 دی در جیب جبهه
پایداری است، یک جا بیاورید که ما ادعا کرده باشیم اکثریتیم و اگر در
انتخابات ما با شما رقابت بکنیم ما برنده میشویم، ما این را قبول نداریم.
متن کامل این گفتوگو به شرح ذیل است:
اجازه میخواهم در همین ابتدای مصاحبه خیلی صریح باشما صحبت کنیم، وقتی اسم شما را که در گوگل سرچ میکنیم، آنچه درفضای برخی رسانهها مشاهده می شود، مطلب علیه شماست برآورد خودتان از این ماجرا چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم؛ نگاهی که در فضای اینترنت تلاش میشود نسبت به
بنده القا شود ریشهاش در یک ماجرایی است که در سال اول مجلس هفتم اتفاق
افتاد؛ یکی از خبرنگاران روزنامه شرق مطلب دروغ و کاملا کذبی را علیه من
منتشر کرد.
میخواهید مطلب را باز کنید که چه بود؟
اجمالا عرض می کنم؛ روزنامه شرق در یکی از شماره های خود نوشت: در حالی که
نماینده شهرستان گرمی در نطق پیش از دستور خود از آقای هاشمی رفسنجانی
دفاع میکرد- آن موقع آقای هاشمی در پی کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست
جمهوری قبل از 84 بود- کوچک زاده به قصد زدن او به سمت تریبون رفت و
ابوطالب مانع این کار شد، در حالی که این کذب محض بود. این روزنامه برخلاف
شئون حرفه ای و اخلاقی در تکذیب این خبر اینگونه نوشت که «بنابر اطلاع
واصله، عکس العمل کوچک زاده صحیح نبوده است». یعنی به جای اینکه بنویسند خبر ما صحیح نبوده است نوشتند عکس العمل
کوچک زاده صحیح نبود!!، به دنبال این ماجرا من از خبرنگار این روزنامه
توضیح خواستم که چرا چنین دروغی را نوشته ، بعد این را در روزنامهها با
دروغ آمیختند و شروع کردند به اینکه من یک خبرنگار را کتک زدم و به او فحش
دادم و ... .
متأسفانه نماینده قزوین درمجلس به نام شیخ قدرت علیخانی هم که در بی حساب
حرف زدن شهره است؛ نیز در سخنانی کذب که از تریبون مجلس پخش شد طی
برنامهای از پیش طراحی شده علیه بنده جوسازی کرد. این که عرض می کنم
برنامه ای از پیش طراحی شده به دلیل آنست که قبل از وقوع این ماجرا یکی از
دوستان مطلع به من هشدار داده بود که برخی رسانه ها به وسیله یکی از
آقازاده ها – که امروز بعد از فتنه 88 از کشور گریخته است- اجیر شدهاند و
به هر کدام پنج میلیون، ده میلیون، پنجاه میلیون پول داده شده است و قرار
بر این شده است که چهره آبادگران از جمله بنده را در اذهان و رسانهها
تخریب کنند؛ البته آن موقع وقتی این هشدار داده شد من باور نمیکردم برخی
سایتها و روزنامهها تا این حد وابسته و مزدور باشند و دست به چنین اعمال
زشت و غیرانسانی بزنند، ولی بعد که این ماجراها اتفاق افتاد، دیدم که حقیقت
داشت. البته باید بگویم این وضعیت ارتباطی با اکثر خبرنگاران که انسانهای
شریفی هستند ندارد بلکه در مدیریت رسانه ها که اجیر جریانهای سیاسی اند
لانه کرده است.
یعنی شما معتقدید که با یک طراحی برنامه ریزی شده از ابتدا سعی کردند شما و دوستان شما را...؟
دقیقاً همینطور است، از ابتدا تلاش شد برای اینکه یک گفتمان عدالت طلب را
که برخلاف ذائقه و مسیر سیاسیشان بود به اشکال مختلف تخریب کنند و برای
این کار طرحهای مختلفی داشتند؛ یکی از آنها این بوده و هست که برخی از
منصوبین به این جریان را خشن، غیر منطقی و هتاک جلوه بدهند. این جریان
فاسد البته در مراکز مختلف از جمله مجلس حامیانی داشت و دارد که امروز هم
به توطئه و تخریب مشغولند.
آیا تلاش کردهاید مثلا با اصحاب رسانه ارتباط بهتری برقرارکنید تا این تصوری که از شما دارند تصحیح شود؟
از اول، ارتباط من با خبرنگاران متعهد و پای بند به موازین اخلاقی خوب
بوده، من رفتارم آنطوری نبوده است که رسانه های معاند نمایش میدهند که
من بخواهم اصلاح کنم؛ و لذا به مرور زمان خیلی از فریب خوردگان اینها هم
حقیقت را فهمیدند و بسیاری از این خبرنگاران با من صمیمانه دوست هستند.
اگر موافق باشید بعد از این حواشی وارد فضای سیاسی کشور شویم.
شما هم نماینده مجلس هفتم و هم هشتم بودید. این دو مجلس را چطور میبینید؟
فضای کلی این دو مجلس را اگر بخواهیم با هم مقایسه کنیم چطور ارزیابی
میکنید؟
در مجلس هفتم، که بلافاصله بعد از روگردانی مردم از اصلاحطلبها تشکیل شد ،
جریانی تحت عنوان آبادگران و بهصورت نسبی متشکل وارد مجلس شد، کاری که در
مجلس هفتم صورت میگرفت تحت هدایت و به اصطلاح راهبری همان مجموعه
اصولگرایان، خیلی سازمانیافتهتر و اصولیتر بود؛ اما در مجلس هشتم این
انسجام حاصل نشد، یعنی معتقدم خروجیای که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب
در مجلس هفتم داشت خیلی از خروجی 5+6 که در مجلس هشتم حاصل شد بهتر بود.
به همین دلیل عدم انسجام اصولگرایان در مجلس هشتم شاهد ضعف عملکرد فراکسیون
اصولگرایان بودیم که به مصادیق آن زیاد پرداخته شده است و مردم نیز به
خوبی از آن مطلعاند.
از سوی دیگر عملکرد ضعیف و بعضا غلط برخی از نمایندگان که تحت عنوان
اصولگرایی در انتخابات رای مردم را گرفته بودند ولی مورد حمایت 5+6 نبودند
مزید بر علت شد، نتیجه آن شد که یک نوع عدم هماهنگی را در مجلس هشتم شاهد
باشیم.
به نظر من همین آشفتگی، در تعیین مدیریت مجلس تاثیر خود را گذاشت، البته
بنده در همان ابتدا در جلساتی که قبل از تشکیل مجلس هشتم در همین سازمان
فرهنگ و ارتباطات بود نسبت به رویهای که برای تعیین هیئت مدیره
فراکسیون اصولگرایان – که نقش اساسی در تعیین مدیریت مجلس دارد- که انتخاب
بر اساس سهمیه استانی بود، اعتراض کردم و این کار را غیرمنطبق با همه
موازین عقلی، اخلاقی و اسلامی دانستم که بعد از آقای لاریجانی به عنوان
تنها مخالف صحبت کرد ، در حالیکه این نوع و شیوه انتخاب برای فراکسیون
اصولگرایان، شایسته سالاری نبود بلکه استان سالاری! محسوب می شد.
با دفاع لاریجانی از سهمیه استانی در مدیریت فراکسیون اصولگرایان و در
نتیجه در مدیریت مجلس، یک عده زیادی از نمایندگان استانها را با خودش
همراه کرد. چون در انتخاب بر اساس سهمیه استانی به هر استانی اعم از اینکه
افراد واجد صلاحیت برای مدیریت مجموعه اصولگرا داشته باشه یا نداشته باشد به تعداد نمایندگانش در این هیئت مدیره سهم داده میشد. خب این باعث شد که ایشان آنجا مورد عنایت قرار بگیرد و بعد هم به آن شکلی که میدانید به ریاست مجلس برسد.
از مجموع گفتههای شما اینطور برداشت میشود که برخی نمایندگان
مجلس به نوعی یعنی منفعتشان ایجاب کرد که آقای لاریجانی رئیس مجلس و رئیس
فراکسیون اصولگرایان شود؟
به نظر بنده همه ما به نوعی منفعتطلبیم، بحث بر سر این است که این منفعت
را بر اساس چه موازینی تعریف میکنیم، یکی منفعتش را در این میبیند که
عاقبتش به خیر شود و این دنیایش را برای آخرت فدا نکند، یکی درست برعکس
منفعت خودش را در همین خور و خواب و شهوت میداند؛ اما واقعیت این است که
بخش عظیمی از نمایندگان بجای اینکه منافع ملی را با استدلالهای منطقی در
نظر بگیرند منافع منطقهای و آبادکردن
حوزه انتخابیهشان را در نظر میگیرند. با حاکمیت این نگاه، افرادی مثل
رئیس فعلی مجلس که میآید از دادن سهمیه استانی دفاع میکند، جلوه خواهد
کرد.
من معتقدم آقای لاریجانی با این روشها توانسته در هر چهار سال مجلس برای
ریاست رأی بیاورد و البته تأمین مادی نمایندگان نیز در این رابطه بی تاثیر
نیست. در مجلس می توان به وضوح این را دید که هم در مجمع کارمندان و هم در
مجمع نمایندگان، در مقایسه با دوره قبل مجلس، امکانات و مواهب مادی چندین
برابر شده است، و این طبیعی است که برخی از آن اعلام رضایت میکنند و این
در رای نیز اثر خود را دارد.
ولی خود شما هم از این امکانات برخوردار شدید...
بله ما هم مانند سایرین تحت ضوابط مجلس از امکانات برخوردار می شویم اما
بحث بر سر این است که آیا اولاً این نحوه امتیاز دادن ها خواست ما بوده
یا نه؟ ثانیاً آیا اینها تأثیری بر قضاوت و ارزیابی ما روی هیئت رئیسه
مجلس داشته یا نه و اگر داشته این تأثیر مثبت بوده یا منفی؟ و ثالثا این
امتیازات توسط هر کس به چه مصرفی رسیده است؟ ضمن اینکه من اطلاعات موثقی
دارم که به طور خاص اگر نمایندههایی تقاضا و یا خواسته های مادی
داشتهاند تأمین شده است؛ اطلاعات ما این را نشان میدهد که این مسائل در
ایجاد محبوبیت بیتأثیر نبوده بلکه تأثیر جدی داشته است.
ما در کل با دو طیف نمایندگان مجلس مواجه هستیم: یک عده کاملا از
عملکرد مجلس دفاع میکنند، و عدهای دیگر نقدهای جدی وارد میکنند؛ مثلا ما
دیدیم که خود آقای لاریجانی در روز مجلس هم نشست خبری داشت و هم شب در قم
برنامه مستقیم داشت برخی از ایرادهایی که معمولا در فضای رسانهای هم خیلی
سروصدا ایجاد کرد خیلی راحت از کنارش گذشت اما نقاط مثبتی که انجام شده بود
خیلی برجسته کرد. از طرفی با طیف دیگر نمایندگان که صحبت میکنیم آن نقاط
منفی را که جامعه هم مطلع شدند برجسته میکنند و نقاط مثبت را هم میگویند؛
شما این فضا را چطور می بینید؟
ببینید من مخالفم با اینکه بگوییم مجلس هشتم سر تا سر یک کارنامه سیاهی
دارد و یا اینکه خیلی سفید است؛ همانطور که مجالس دیگر نقاط مثبت و منفی
داشتند این مجلس هم نقاط مثبت و منفی داشت؛ اما معیارها و شاخصهای وتو
کنندهای وجود دارد؛ شما همه چیزت خوب باشد اگر این ویژگی منفی در تو باشد
همه آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. نکته اساسی اینجاست که در برخی از
شاخصهای وتوکننده، مجلس هشتم رفوزه شد.
مثالها زیاد است: طرح وقف دانشگاه آزاد، طرح کاهش تعرفه واردات خودرو،
طرح نظارت بر نمایندگان؛ تصویب حقوق مادام العمر...؛ اینها چیزهایی است که
نظر رهبری در موردش برای هر آدم عامی هم واضح بود اما در مجلس به چالش
کشیده میشد و مدیریت مجلس هم اراده ای برای جلوگیری از این اشتباهات
نداشت.
در حقیقت این مسائل است که مجلس را علیرغم کارهای مثبتی که کرده در نظر متدینین و علاقه مندان
به انقلاب از ارزیابی خوبی برخوردار نمی سازد. ممکن است در پاسخ این عرض
بنده، مدیریت مجلس یا خود آقای لاریجانی بفرمایند که خب ما تابع آئین نامه
داخلی مجلس هستیم و وقتی نمایندگان یک طرحی را میآورند یا وقتی در آوردن
یک طرحی تعلل میکنند ما که نمیتوانیم به آنها اجبار کنیم؛ که من می گویم
این ادعا پذیرفتنی نیست. من ادعا میکنم که این حرف را اگر هیئت رئیسه بزند
عاری از صداقت است.
چرا؟
دلیلش این است که طرحهای متعددی با اراده هیئت رئیسه و بر خلاف صریح
آیین نامه داخلی بایگانی شده؛ و یا خارج از روال قانونی وارد دستور شده
است. به عنوان مثال طرح قانون حمایت از خانواده، و طرح نظارت بر نمایندگان
به چه دلیل به صحن مجلس نمیآید و یا اینهمه در بررسی آن تعلل می شود؟ یا
با کدام مجوز طرحی که نتیجه آن وقف اموال دانشگاه آزاد است خارج از روال
قانونی وارد دستور می شود؟ این مثالها شاهد بر این است که هیئت رئیسه بطور
قانونی یا غیر قانونی این امکان را داشته است که جلوی ورود بعضی از طرحها
را به مجلس بگیرد و برعکس. این نشاندهنده عدم خواست قلبی در این زمینه
است و به همین دلایل من میگویم مجلس نمره خوبی نمی گیرد. البته خیلی
کارهای خوب هم شده است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
شما فرمودید مدیریت مجلس ارادهای برعمل
به نظرات رهبری نداشت، شما فکر نمی کنید این اتهام خیلی بزرگی است؟ از
سوی دیگر، چندی پیش نیز هاشمی رفسنجانی در نشست هیات امنای دانشگاه آزاد
گفته بود که اگر دانشگاه آزاد برود زیر نظر رهبری، ایشان ملاحظاتی دارند که
نمیتوانیم آن را اعمال کنیم! آقای کوچک زاده! این شباهت ها برای چیست؟
مگر عمل به مطالبات رهبری چه چیزی دارد که بخشی از مجلس نمیخواهد، این طور
شود؟
ببیند امروز دیگر واضح شده است که آقای هاشمی و جریان سیاسی که ایشان تحت
حمایت خودش دارد بسیاری از نظرات ولی فقیه را برنمیتابد. لااقل در همین
مسأله سالم بودن انتخابات، شما در این چند ماه ببینید چند بار آقای هاشمی
حرفهایی زده که خوشایند متقلبین فتنهگری است که اصرار داشتند بگویند در
انتخابات تقلب شده و هیچ سندی ارائه ندادند.
دنباله سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس هشتم هم وجود دارد،
در مجلس هفتم هم وجود داشت. در قضایای فتنه برخی از افراد که در مدیریت
مجلس هم هستند و آنجا سالهاست جا خوش کرده اند واقعا تردید کرده بودند که
ما بین رهبری و این آقایی که مدعی رفاقت و همکلاسی بودن و هم دورهای بودن
با رهبری است، کدام را انتخاب کنند؛ این که ما میگوییم برخی از این
آقایان حق حضور در مدیریت صحنه انتخابات اصولگرایان را ندارند به دلیل همین
عملکردشان است.
من معتقدم در فتنه88 بعد از انتخابات، این عملکرد شخص موسوی و کروبی نبود
که موثر واقع شد و یک جریان درست کرد، بلکه جلوداری و سردمداری آقای هاشمی
بود که موثر افتاد و بیگانگان را به طمع انداخت و امیدوار کرد؛ اگر آقای
هاشمی نبود کسی برای موسوی و کروبی تره هم خورد نمیکرد. در مجلس خود
دوستان کروبی او را یک آدمی غیر قابل اعتنا میدانستند. لذا این جریان و
این طرز تفکر در آدمهایی که در صلابت و تصمیمات رهبری تردید دارند در
مقایسه با حرفهای آقای هاشمی رفسنجانی وجود دارد.
یک موقع آقای مرعشی گفته بود که ما مسلمان لیبرال دموکراتیم، این در واقع
منشأ این تفکر است. امام خمینی(ره) میفرمایند که «اینها نمیفهمند که چه
میگویند، نمیفهمند که ولایت فقیه ادامه ولایت رسولالله است. به این توجه
ندارند اگر متوجه این معنا باشند مرتدند!»
الان به نظر بنده نوع نگاه امثال آقای مطهری، لاریجانی، و.... این کسانی
که سردمدار نظری این جریانند به ولایت فقیه این است، اینجاست که اختلاف
پیدا میشود. آقای علی مطهری تلاش ما برای کشف نظر ولی فقیه در پیدا کردن
راه حلهای مشکلات اجتماعی را تعطیل کردن عقل میداند؛ بنده این را عین
عقل میدانم برای اینکه ولی فقیه به عنوان انسانی که عالم و عادل است در
عین حال مطلعترین هم هست، این عین عقل است که شما در یافتن راه حل معضلات
تلاش کنی.
اگر رهبری با چنین جایگاهی نظری دارند، نظر او را کشف کنی که این عین عقل
است ولی متأسفانه علی مطهری میگوید: «نه، ما کاری به آقا نداریم ما خودمان
باید راه خودمان را برویم، اگر ایشان جلو ما را گرفت نوع دیگری عمل
میکنیم.» این در حقیقت هیچ فرقی با آن شکلی که اصلاحطلبها و یا آقای
خاتمی میگوید ندارد او هم همین طور قبول دارد؛ میگوید ولایت فقیه در
چارچوب قانون اساسی و ذیل قانون.
البته این را هم بگویم این دیدگاه را چند نفر انگشت شمار که در مجلس نفوذ
دارند اِعمال می کنند و الّا اکثریت مجلس معتقد به ولایت فقیه با شکل صحیح
آن هستند و هرجا نظری از رهبری برایشان مسجل شود تبعیت می کنند. حدود 5 یا
10 نفرند که دیدگاه انحرافی
نسبت به جایگاه و اختیارات ولی فقیه دارند و میفهمند دارند چهکار میکنند
و این تفکر را دارند ولی با روشهای خاص از جمله کتمان حقایق و یا شعارهای
فریبنده در برخی موارد رای مجلس را با خود همراه می کنند که نمونه فریبکاری
این افراد را در طرح وقف دانشگاه آزاد به وضوح می توان دید که پس از روشن
شدن مسئله و نظر رهبری تبعیت اکثریت مجلس هم با پس گرفتن آن طرح مشخص می
گردد.
میبینیم که بسیاری سعی دارند که به خصوص در این فضای نزدیک به
انتخابات مجلس با توجه به تبعیت آحاد جامعه از ولایت فقیه و رهبری، بطور
مدام از رهبری و ولایت فقیه دم می زنند در حالیکه قبلا خیلی سعی نمیکردند
این مواضع را داشته باشند! این موضوع را شما چطور میبینید؟
این یک واقعیت است، الان اصلاحطلبها هم لااقل برای اینکه، در انتخابات
پیش رو کسب صلاحیت کنند به این شیوه عمل می کنند. الان شما ببینید آقای
کواکبیان، میگوید: «اصلاحطلبان یکی از ویژگیشان تبعیت از ولایت فقیه
است.» در حالی که، اصلاحطلبها صریحترین مخالفت را با امر و نهیهای
رهبری در همین دو سه سال اخیر و در فتنه کردند، خب آقای کواکبیان
بیاید بگوید من اصلاحطلب نیستم، گویا وی در فضای ذهنیخودش یک اصلاحطلبی
تعریف کرده که وجود خارجی ندارد. همه اینها این واقعیت را درک کردند که
مردم به دلیل اعتقاد، اخلاص و واقعا ایمانی که از رهبر معظم انقلاب دیدند
به ایشان علاقه ویژهای دارند
چرا برخی میگویند مجلس هشتم نتوانست در مجموع رضایت رهبری و مردم را کسب کند. آیا شما این را قبول دارید؟ چون آقا در انتهای
مجلس هفتم با صحبتی که با نمایندگان داشتند از عملکرد مجلس هفتم اظهار
رضایت کردند. اما تا به حال چنین اعلام رضایتی را در مجلس هشتم نداشتند، از
سوی دیگر به دلیل برخی اشتباهات به نوعی توبیخ هم شدند.
رهبری در پایان کار مجلس هفتم از آن مجلس تقدیر کردند اما مجلس هشتم هنوز
به آن نقطه پایانی نرسیده است. من امیدوارم تا آنروز مجلس هشتم نیز شایسته
تقدیر و تشکر ایشان بشود، ولی واقعیت این است که مجلس هشتم در اجرای
مطالبات رهبر معظم انقلاب آنطور که حق ایشان بود موفقیت نداشت.
ما شاهد بودیم که در دوره مجلس هشتم آزمونی بزرگ در صحنه سیاسی و
اجتماعی کشور رخ داد و آن فتنه 88 بود؛ تحلیل شما از این واقعه چیست؟
ببینید انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی برآمده از آن از بدو پیروزی تا
کنون فتنه های گوناگونی را پشت سر گذاشته که هرکدام سرشار از عبرتهای
بیشمار برای ما بوده است. دریک مقطع فتنه ای را شاهد بودیم که در این مقطع سازمانهایی نظیر منافقین، چریکهای فدایی، نهضت آزادی وگروهکهای کوچک دیگر .... سعی کردند انقلاب و مردم را به سمت خود کشانده و در نهایت انقلاب بزرگ ملت مسلمان ایران را تحریف کنند.
اینها گمان میکردند در نزد عامه مردم وجاهتی دارند لذا یکصدا خواستار به
رأی گذاشتن «جمهوری دمکراتیک اسلامی» یعنی یک حکومت التقاطی و برخاسته از
مدلهای رایج در دو اردوگاه کاپیتالیسم و کمونیسم شدند؛ امام(ره) در مقابل
آنها ایستادند و ضمن سرزنش شدید آنان و ابراز تأسف از طرح این مسایل
فرمودند:«جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر».
فتنه دیگر فتنه منافقین بود؛ این گروهک به سراغ بعضی از روحانیون رفتند تا
این بار بنام دفاع از اسلام و روحانیت در برابر جمهوری اسلامی بایستند!
منافقین تلاش کردند که با تحریک عواطف آیتالله طالقانی این شخصیت را ابتدا
از امام جدا کرده و سپس رو در روی نظام تازه تأسیس شده قرار دهند اما
آیتالله طالقانی بدون درنگ توطئه را درک و نقشه آنها را خنثی کرد. در
آخرین خطبه ای که آیت الله طالقانی در نماز جمعه خواند وابستگان این
جریانها را
«جوجه کمونیست» نامید و خطاب به آنها در موضوع دفاع از خلق گفت «به تو چه
تو که دستت پینه نبسته» و در ادامه هم از کارهای عمرانی نیروهای انقلاب در
روستاها تجلیل کرد. ایشان به فاصله اندکی از این موضع گیری و ابراز ارادت
خالصانه به امام به رحمت حق رفت که به نظر برخی تحلیل گران احتمال دست
داشتن منافقین در مرگ ایشان را محتمل می دانند.
علاوه بر این ها نظام همواره با فتنه های مکرر روبرو بوده است؛ مثلا فتنه
«روحانیت ستیزی» و جدا کردن آن از مردم، «فتنه فرهنگی» که با عنوان
استحاله فرهنگی یا ناتوی فرهنگی از آن یاد می شود از جمله آنهاست. این فتنه
از اواخر دوره نخستوزیری میرحسین موسوی و اوائل ریاست جمهوری هاشمی کلید
خورد و در دوره دوم خرداد به اوج خود رسید. حلقهها و مراکزی مانند حلقه
کیان، مرکز مطالعات استراتژیک، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران،
روزنامه سلام، حزب منحله مشارکت، سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی در
تلاش بودند که نظام را از مسیر انقلاب و آرمانهای امام خمینی منحرف کنند و
به نوعی برای فتنه فرهنگی در کشور تئوری سازی کنند.
همزمان با حلقه کیان در بخشهای دیگر، حلقههای دیگری در روزنامه سلام به
هدایت موسوی خوئینیها، حلقه مرکز مطالعات استراتژیک به هدایت سعید
حجاریان، حلقه مجاهدین انقلاب با محوریت بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده،
حلقه همشهری با مدیریت محمد عطریانفر، حلقه ملی مذهبی با رهبری عزتالله
سحابی و حلقه حوزوی با محوریت حسینعلی منتظری در صحنه فتنه سازی میکردند
که هرکدام با شعارها و روش های خاصی توسط روزنامه های زنجیره ای خود
اهدافشان را پیش میبردند.
بطور کل در دوره هاشمی و بعد خاتمی تلاش شد که مرز میان انقلاب اسلامی و
دشمنان از میان برداشته شود، برگزاری کنفرانس ننگین برلین و راه اندازی
فتنه 78 در کوی دانشگاه تهران و ارتباط بی قید و بند با برخی محافل خارجی
در همین راستا قابل تعربف است.
تحلیل جامعی از فتنههای گذشته ارائه کردید درباره فتنه 88 نظرتان چیست؟
امروز کاملا مشخص شده است که فتنه 88 با هدایت خارجی و بازوی داخلی رقم
خورد. با مرور مسائل پس از انتخابات 88 این نکته کاملاً ثابت میشود که
پیوند روشنی میان به صحنهآمدن همزمان اصحاب فتنه در ایران و سران دولتهای
غربی وجود داشته است.
مراکز متعددی در غرب و آمریکا مشغول فعالیت جدی هستند که مسائل ایران را
تجزیه و تحلیل و مورد بررسی قرار می دهند، البته فعالیت مراکز غربی برای
ایجاد فتنه 88 بسیار بیش از این است. یک گزارش بیانگر آن است که حداقل 19
مرکز مجرب و برخوردار از کارشناسهای امور ایران در فاصله سالهای 1380 تا
1388 روی پروژه تغییر ایران متمرکز بودهاند و در ماههای منتهی به
انتخابات تا یک سال پس از آن به حجم فعالیت خود به شدت افزودهاند.
این مراکز شامل مؤسسه بروکینگز، شورای روابط خارجی، بنیاد صلح بینالمللی
کارنگی، بنیاد آمریکای جدید، بنیاد ملی برای دموکراسی، مرکز کارتر، بنیاد
جامعه باز، مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، بنیاد دموکراسی در ایران، خانه
آزادی، مرکز مطالعات استراتژیک و راهبردی، مؤسسه هادسون، بنیاد هریتیج،
مؤسسه امریکن اینتر پرایز، است.
ما در این فتنه دیدیم که احزاب و اشخاص و تمام گروههایی که به نوعی باهم
اختلافاتی هم داشتند باهم جمع شدند. جریان کارگزاران، مشارکت، مجاهدین،
مجمع روحانیون و حزب اعتماد ملی و افرادی مثل خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی
که زمانی خود را چپ لقب داده و زمانی به خود «خط امام» میگفتند، بعد از
انتخابات ریاست جمهوری 1376 خود را اصلاحطلب میخواندند و مدعی بودند،
نظام، قانون اساسی و ولایتفقیه را قبول داشته و به آن ملتزم هستند در فتنه
88 همه این ادعاها را کنار گذاشتند و با بدنامترین گروهکها و جریانات
ضداسلامی هماهنگ و همراه شدند. مطالب درباره فتنه 88 بسیار زیاد است ولی
آنچه که امروز مهم است عملکرد مدعیان اصولگرایی در فتنه 88 است. این برای
ما یک شاخص مهم است.
علاوه بر اینها ما با پدیده ای به نام ساکتین فتنه هم مواجه شدیم که به نظر بنده یک بخش اصلی از این جریانی که به ساکتین
فتنه معروف شد در مجلس بودند، شما نگاه کنید رئیس مجلس یک حرکتهایی انجام
میداد، ببینید در آن موقع رئیس مجلس چطور منفعلانه در مقابل بیانیههای
کروبی عمل میکرد، به محض صدور هر بیانیه دروغ از سوی کروبی و امثالهم رئیس
مجلس بدون اینکه به منطقی بودن ظاهری این ادعا هم تاملی کند تیم تحقیق و
تفحص راه میانداخت و بعد هم گزارشهایی که بسیاری از آن در جلسات غیر علنی
آمد و مطرح شد.
معلوم نبود این گزارشها واقعا در صدد حفظ چه چیزی بود؛ این رفتار نشان میداد که آن کسانی که رهبری از آنها به عنوان ساکتین
فتنه در قضیه فتنه یاد میکرد در مجلس هم یک جماعتی را همراه خودشان
دارند. این نحوه رفتار رئیس مجلس موجب شد که امروز کسانی هم که نسبت به
ایشان نظر مثبتی داشتند و برای ریاست وی هم تلاش کردند از ایشان ناامیدند .
به نظر شما وقتی این همه انتقاد از عملکرد این افراد وجود دارد، چرا سعی نمیکنند رفتارشان را اصلاح کنند؟
عوامل مختلفی دارد، البته برخی معتقدند که مثلاً آقای لاریجانی به آینده
سیاسی خودش فکر میکند. شما باید ببینید هر کسی با چه معیاری و با چه
چارچوبی محبوبیت را برای خودش تعریف میکند.
یک کسی مثل امام میگوید: «اگر همه عالم علیه من بشورند من حرف خدا را میزنم» عدهای هم ممکن است بالاخره این هورا
کشیدنها و کفزدنها و سوت زدنها همین برایشان ارزشمند باشد و یا لااقل
نخواهند آن را از دست بدهند و بخواهند این را حفظ کنند، این شاید به نوعی
بیتوجهی به این قضیه باشد که«عزت و ذلت دست خداوند است.» بارها در همین
عمری که از خداوند گرفتم به عینه
مشاهده کردم که خواستند خیلی ها را خراب کنند و آنها را به ذلت بکشانند
ولی خداوند بر عزت آنها افزود و در قلوب مؤمنین جایگاهی والا پیدا کردند،
نمونه کامل و عالی آن خود حضرت امام روحی فداه بود.
چه شد که تصمیم گرفتید نماینده مجلس شوید؟
من در سال 76 بزرگترین فریب در عرصه سیاسی را خوردم و آن این بود که تصور
کردیم که آقای خاتمی با شعارهایی که میداد همان کسی است که میتواند این
انقلاب و نظام را به آرمانهایی که حضرت امام مطرح میکرد برساند لذا به او
رأی دادم. البته با فاصله خیلی کم با دیدن عملکرد، مواضع خودش و
اطرافیانش متوجه این ارزیابی اشتباه شدم . من واقعا آنجا خیلی فکر کردم که
چه چیزی باعث خطاهای بزرگ در عرصه سیاست میشود. یکی از علل این قضیه را
نداشتن یک انسجام در مسائل نظری در عالم سیاست یافتم.
برای رفع این کاستی هیچ مرجعی را بهتر از امام خمینی(قدس سره) نیافتم و از
همان سال 77 شروع به خواندن جدی و عمیق صحیفه نورکردم، بعد از مطالعه
مکرر صحیفه صدها فیش از سخنان کلیدی امام عزیز در موضوعات مختلف استخراج و
دسته بندی کردم و از آن پس تکیه گاه استوار و جامعی برای تصمیم گیری هایم
در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی یافتم.
من با نگاهی به سخنان شما و سخنرانیهایتان میبینم که اشارات زیادی به صحبتهای حضرت امام(ره) دارید، علت چیست؟
امام خمینی(ره) شخصیتی منحصربهفرد بود که با انوار عرفان و معرفت خودش،
بصیرت و پارسایی که داشت توانست به تمام انسانهای حقجو و حقطلب خصوصاً
نشان دهد که انسان کامل شدن، علیوار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش
رفتن افسانه نیست. امام عزیز حجت را بر همگان تمام کرد که میشود به تعالی
رسید.
به همین دلیل با تشنگی خاصی به سمت قلم و تفکر بلند امام(ره) رفتم. آنجا
بود که متوجه شدم مدعیان پیروی از خط امام فرسنگها با اندیشههای این مرد
الهی فاصله دارند، بنابراین تصمیم گرفتم جلوی انحراف از اندیشههای
امام(ره) با نام خط امام را به اندازه خودم بگیرم.
یادم هست در دانشگاه که آن موقع من عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بوده
و البته هنوز هم هستم؛ جملاتی از امام(ره) را که قید زمانی و مکانی خاصی
نداشت و در آن وانفسای دوم خرداد که میگفتند اندیشههای امام را باید به
موزه تاریخ سپرد انتخاب کرده و در 20، 30 نسخه در دانشکدههای مختلف
میرفتم نصب میکردم، البته با اعتراضها و تعرضهای متعددی هم روبرو
میشدم، مزاحمت هم زیاد برایم درست میکردند.
من اینجا یک سؤال دارم، به نظر شما برخی اختلافاتی که در میان
جریانات و برخی احزاب هست سیاسی است و یا در مبانی اندیشه اختلاف هست؟ این
درگیریهای سیاسی که گاه در کشور، در مجلس و در نهادهای دیگر شاهد هستیم،
ناشی از چیست؟ لطفاً توضیح بفرمائید.
بسیاری از دوستان هستند که متدین هم هستند ولی این حساسیت و وابستگی را به تفکرو
اندیشه امام(ره) هنوز پیدا نکردهاند که به نظرم دلیلش عدم آشنایی عمیق و
همه جانبه با نظرات امام بزرگوار است. حتی برخی وابستگان نزدیک به
امام(ره)، حالا یا وابستگان اداری مثل دفتر حضرت امام، یا برخی افراد سببی
و نسبی، به دلیل عدم آشنایی صحیح از خمینی کبیر از نام امام(ره) استفاده
ابزاری و موردی میکنند.
از نظرات امام آن چیزی که دوست دارند و با تفکرات خود همراستا
میبینند بیان میکنند و مابقی را رها میکنند. میخواهم بگویم خیلی ها
اعتقادی قلبی به نوع اندیشه امام (ره) ندارند و فقط نان آن را میخورند.
برخی از اختلافاتی هم که هرکدام به نوعی ظهور و بروز پیدا می کنند اختلاف در مبانی است. مثلا نظر امام خمینی(ره) را دررابطه با اصل ولایت فقیه، جایگاه و اختیارات آن ببینید، آنوقت نظر مدعیان خط امامی بودن را هم نگاه کنید، متوجه خیلی مسائل خواهید شد.
با افتخار عرض میکنم من در مورد خودم یک وابستگی عمیق و شدیدی به این
انصاف حضرت امام، به این همه جانبهگری، عرفان، به این فهم والا از جهان
خلقت ، احساس میکنم که امیدوارم همچنان در دلم شعله ور باقی بماند. واقعاً
انسان هرچه بیشتر در نوشتههای امام غور کند بیشتر به ایشان علاقهمند
میشود.
متأسفانه بسیاری از افرادی که ادعای خط امامی بودن میکنند، به عمیقترین
وجهی گرفتار هواهای نفسانیاند، این طور که نمیشود ادعای همخطی با امام
خمینی را کرد. لذا باید پرسید این به وسیله کاسبی در دست یک عدهای است؟
فراکسیون خط امام را در مجلس ببینید و مواضع چند ساله آنها را مرور کنید،
رفتار این فراکسیون را در مبانی و در خصوص ولی فقیه ببینید. ولی فقیهی که
امام میفرمود: «پشتیبان آن باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.» این سئوال
جدی وجود دارد که چرا فراکسیون خط امام میتواند نسبت به جنایاتی که
سردمداران فتنه کردند سکوت کند؟
* یک سوال اساسی این است که چرا معمولا کسانی که سخنان محکم الهی
را تکرار می کنند آنها را متهم به تندروی می کنند، فکر نمیکنید با این
نظرات صریح شما را هم متهم به تندروی و عدم مصلحتاندیشی کنند؟
برای یک انقلابی دلسوز و کسی که آشنا به افکار امام هست باید تکلیفمداری
حرف اول و آخر را بزند. ما مأمور به انجام تکلیف هستیم؛ افراط و تفریط یا
کندروی را اتفاقا یک چماقی میدانم که همین آقایان در سر آدمهای اصولگرا
میزنند. تندروی یعنی چه؟ کندروی چیست؟ اگر این سخنان را آقایان تندروی می
دانند باید پیامبر اکرم(ص) و مولا علی(ع) را هم تندرو بدانند، زیرا این
سخنان کاملا در کلام و عمل انبیاء و ائمه(علیهم السلام) هست.
من سوالم این است اگر کسی به مُر قانون الهی و حقیقتی که ولی خدا بیان میکند تاکید کند، آیا این تندرو است؟ مثال بزنیم، اسلام و قرآن می فرماید: «اشداء علی الکفار و رحماء
بینهم.» باید در مقابل دشمنان دین، سخت و محکم بود؛ قرآن چه میگوید؟
میگوید جزاء کسانی که با خدا و رسول محاربه میکنند این است که اینها را
بگیرید دست چپ و پای راستشان را قطع کنید، آیا این تندروی است؟ یا عین
اعتدال است. آقایانی که یک عدهای را متهم به تندروی و افراط میکنند جواب
ما را بدهند تعریفشان از افراط چیست؟
خداوند احکامی دارد که به طور معمول انسانی که واقف به حکم خدا و ویژگیهای
مخلوق او و شرایط لازم برای سعادت انسان نیست، در برخی مواقع دلش به رحم
میآید ؛ آیا عمل کردن به مُر
حکم خدا که در مسائل سیاسی و اجتماعی هم خدا حکم دارد تندروی است؟ باید
توجه داشت که حکم خدا در حال حاضر که امام عصر(عج) غایب است از ناحیه ولی
فقیه و نایب او صادر می شود. اگر سخن از حکم الهی و عمل به آن از نگاه این
مدعیان افراط است ما افراطی هستیم. اگر نرمش در برابر دشمنان اسلام از نگاه
آنها اعتدال است ما ترجیح میدهیم افراطی باشیم.
ما حدود دو ماه دیگر انتخابات مجلس نهم را در پیش داریم و
انتخابات مجلس برای تعیین سرنوشت کشور بسیار مهم است ، اکثریت اصولگرایان
آزمون فتنه و عملکرد افراد و جریانها را درآن
شاخصه تصمیم گیری درباره آنها معرفی میکنند، از سوی دیگر بعد از گذشت این
مدت از فتنه 88 بازهم در سخنان خود به آن اشاره می کنند، چرا؟
دلیلش عمق فتنهای است که توسط بیگانگان طراحی و توسط مهرههای داخلی اجرا
شد؛ متأسفانه دیده میشود برخی در تلاشند عمق این فتنه بر ملا نشود! در
حالیکه نیاز است ما از این رخداد درسهای عبرت بسیار ارزنده ای بگیریم تا
دوباره در چنین چالهای نیفتیم. حتی یکی از این آقایان مدعی اصولگرایی آمد
گفت که فتنه 88 یک کدورتی بود حالا زیاد هم سخت نگیرید، فرد دیگری گفت باید
نسبت به افرادی که در فتنه بزرگ 88 نقش بدی بازی کردند اغماض کرد در
حالیکه مساله فتنه بسیار عمیق تر از این حرفها بود.
برخلاف رویه این آقایان، حضرت آقا هنوز هم فتنه 88 رایادآوری میکنند؛ ابعاد این قضیه پیچیده سالها وقت میبرد تا شکافته شود.
فضای انتخابات را چطور میبینید؟ این ترکیبهایی که 8+7، جبهه
پایداری، ایستادگی و آرایش سیاسی که شکل گرفته را شما چطور میبینید؟ فکر
میکنید که روند به چه شکل پیش خواهد رفت؟ تحلیل خودتان را از این موضوع
بفرمائید.
مهمترین دغدغهای که نسبت به انتخابات دارم همانی است که تا امروز رهبری
مورد اشاره قرار دادند و آن دغدغه و هشدار چند وقت قبل رهبری است؛ آقا
هشدار دادند که دشمن درصدد امنیتی کردن این انتخابات است؛ واقعا این تلاش
دارد صورت میگیرد، از جنبه های مختلف اگر مسائل را رصد کنیم میبینیم که
دشمن برای ما برنامه دارد و این در حوزههای داخلی و بین المللی قابل فهم
است.
در این میان، مجلس و نمایندگان می توانند نقش مهمی را در آرام نگه داشتن
انتخابات داشته باشند ولی متاسفانه برخی به عکس عمل میکنند؛ باید با عبرت
گرفتن از گذشته راه را برای تکرار صدمات وارده بر امنیت کشور و مردم در حد
بضاعت اطلاعاتی و عقلی خویش ببندیم.
«قانون» به مثابه اصلیترین ابزار و مسیر رفع اختلافات و سامان دادن به روابط اجتماعی و سیاسی، همواره از سوی زیاده خواهان و انحصارطلبان
واقعی مورد بی اعتنایی است. برخی همیشه «قانون» را مورد بی توجهی و مخالفت
قرار داده اند و طرفه آنکه در انتخابات گذشته این عمل جنایتکارانه خویش را
تحت پوشش دلسوزی برای «قانون» جامه عمل پوشاندند!
همگان به یاد دارند که نامزد مطرود انتخابات و همپالکیهایش که ابتدا با
شعار قانونگرایی و دعوت دیگران به تمکین به قانون پا به عرصه گذاشتند از
همان ابتدا با ایجاد شبهه در سلامت انتخابات و «نهادهای اجرایی و نظارتی
برآمده از قانون» تلاش کردند تا فضای تردید و بد گمانی را نسبت به روالهای
قانونی و مراجع برآمده از قانون از قبیل شورای نگهبان حاکم سازند در همین
راستا بود که نهادی خود ساخته تحت عنوان «کمیته صیانت از آرا» را مطرح
ساختند. ما باید اینها را به یاد بیاوریم و فراموش نکنیم چه کسانی چه
کردند.
حتی عدهای با الگوبرداری از افغانستان! خواستار تشکیلاتی موسوم به «لوئی
جرگه» برای رسیدگی به ادعاهای واهی خود شدند. به این ترتیب اصلیترین نهاد
قانونی نظارتی را نیز به چالش کشیده و در صدد بیاعتبار نمودن آن برآمدند و
به این ترتیب با بیاعتنایی به قانون به عنوان فصلالخطاب و تضعیف و توهین به نهادهای نظارتی برآمده از قانون، راه را برای جنایات نابخشودنی خویش و اذنابشان باز کردند.
متاسفانه مجددا حرفها و مواضعی را از این مدعیان می شنویم که یادآور
اقداماتشان در دوران فتنه است. مثلاً محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس در
کنفرانس خبری خود در مردادماه سال جاری در پاسخ به سؤال خبرنگار سایت نزدیک
به رئیس مجلس درخصوص پیشنهاد برخی نمایندگان در این خصوص که دولت نباید به
تنهایی مجری انتخابات باشد، گفت: «دولت محصول انتخابات است و بهتر است که
مجری انتخابات نباشد! البته این که به جای دولت چه مرجعی مجری انتخابات
باشد، جای بحث دارد. مثلاً قوه قضائیه، مجلس یا مجمع تشخیص مصلحت میتوانند
جایگزین دولت در برگزاری انتخابات شوند.»
و یا علی مطهری، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با یک سایت
خبری گفت: «برگزارکننده انتخابات نباید صرفاً دولت باشد، در واقع کل نظام و
قوای سهگانه باید برگزار کننده انتخابات باشند. بر همین اساس معتقدم که
باید یک ترتیبی داده شود که هیأت برگزار کننده انتخابات صرفاً دولت نباشد،
البته دولت مجری است، ولی آن هیأت تصمیمگیرنده باید مرکب از نمایندگان کل
نظام باشد و در هر حال باید چنین کاری انجام بگیرد و اگر این موارد در
لایحه جامع انتخابات وجود نداشته باشد، به هر حال باید راه حلی پیدا کرد که
این تغییرات صورت گیرد.» به نظر، این مواضع برای انتخابات یادآور همان
کمیته صیانت از آرای کذایی است.
از شواهد دیگر ماجرا که میشود استناد کرد همین مصاحبهها و اظهار نظرهای
وقت و بیوقت امثال آقای هاشمی است مبنی براینکه مثلا میگوید: «مردم دوست
ندارند رأیشان تزئینی باشد»، یا «انتخابات باید سالم برگزار شود.»
لذا من این را مقدمه و زمینه سازی برای همان نگرانی که آقا فرمودند:
«میخواهند صحنه انتخابات را به چالش امنیتی تبدیل بکنند» میدانم. این
قضیه امکان وقوعش در انتخابات مجلس به مراتب بیشتر از انتخابات ریاست
جمهوری است.
چرا؟
به خاطر اینکه در انتخابات ریاست جمهوری یک نفر در کل کشور میخواهد
انتخاب شود، حساسیتهای قومی و قبیلهای و منطقهای اصلا وجود ندارد، اما
در انتخابات مجلس در هر شهر و حوزه انتخابیهای دو قبیله میتوانند اگر دقت
و رعایت نشود بینشان همین مسائل را بیندازد- دشمن که بیکار ننشستهاست – و کل عرصه کشور را تبدیل به عرصه یک چالش فراگیر کنند.
تحلیل گران، سخن از طراحی مدل روسی برای انتخابات نهم مجلس دارند...
بله این یک کدی است دال بر اینکه دشمن چنین برنامهای را دارد که در روسیه
هم دست به این کار میزند. لذا اول چیزی که باید خیلی مراقب بود این است،
البته ازآنجا که ممکن است عدو سبب خیر شود همین قضیه، انسجام، اتحاد و
یگانگی بیشتری را در بین وفاداران انقلاب و امام ایجاد میکند.
اخیراً خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه برخی افراد و جریانهای وابسته به اصلاح طلبان در بگرام
افغانستان جلساتی داشتند؛ برخی از تحلیلگران، بخشی از اصلاح طلبان را که
از فتنه فاصله گرفتند جدای از بقیه میدانند، آیا به نظر شما اصلاح طلبان
واقعی یا همین دوستان مجلسی که شما نام بردید برای اینکه بخواهند خودشان را
از این جریان فتنه مبرا کنند در عمل باید چه کنند؟
قطعا و ضرورتا اصلاح طلبان واقعی که در فتنه نقشآفرین نبودند باید همچنان
از این فتنهگران و سران و اصحاب آن بهصراحت و شفاف اعلام برائت کنند. به
نظر بنده یکی از ادله قطعی برای وفاداری به نظام که شرط ورود به مجلس است
وفاداری به نظام است، این وقتی برای شورای نگهبان احراز نشود به نظر من
دلیلی برای تأیید صلاحیت این افراد وجود نخواهد داشت.
بسیاری از کسانی که الان تحت عنوان خط امام در مجلس و بیرون صحنهآرایی
میکنند، اینها اگر نیایند اعلام برائت صریح و شفاف کنند به نظر من توجیهی
برای تأیید شدن صلاحیت شان توسط شورای نگهبان وجود ندارد، همگان باید
بدانند که نظر شورای نگهبان در انتخابات فصلالخطاب است.
جریان اصلاحات لایههای مختلفی دارد، متاسفانه این جریان در دست لایه
معاند انقلاب اسلامی افتاده است که در رأس این جریان، خاتمی، کروبی، موسوی و
هاشمی، به اضافه دو حزب منفور و غیر قانونی مشارکت و مجاهدین انقلاب
اسلامی قرار دارند. اینها کارپردازان و طراحان و برنامه ریزان این جریانند؛
13 میلیون ایرانی که در انتخابات 88 به کاندیدای دیگر رأی دادند اکثریت
قریب به اتفاق آنها عاشق اسلام، امام و کشورشان هستند، و در آن انتخابات به
شعارهای فریبنده موسوی رای دادند و زمانیکه متوجه شدند که با آنها
فریبکارانه برخورد شده است در حماسه 9 دی رأی خود را از او و جریان حامیش
پس گرفتند.
اندک اراذل و اوباش بدتر از خس و
خاشاک هم داریم که در کف خیابانها ریختند و به جان مردم افتادند، به زن و
بچه مردم حمله کردند ، شیشه بانکها و سطل آشغال و اینها را آتش زدند،
دختر مردم را کشتند و برای نظام مشکل ایجاد کردند، البته به نظرم اینها
حتی در انتخابات هم شرکت نکرده بودند. اکثر این 13 میلیون در تظاهرات 9 دی
در کل کشور به خیابان آمدند و از این سران فتنه اعلام برائت کردند.
آنچه که همگان بر آن تاکید دارند وحدت و اتحاد در فضای کشور است. نظر شما درباره آن چیست؟
هیچ انسان فهیم و عاقلی وحدت را رد نمی کند و با آن مخالفت نمیکند ولی
گاهی این کلمه به عنوان یک ابزار میشود. برخی در شعار حرف از وحدت میزنند
ولی در عمل طور دیگری عمل میکنند. در ابتدا باید دوستان بنشینند و وحدت
مورد نظر خود را برای همه افکار عمومی بیان کنند. ولی اینکه همه باید علیه
کفار متحد باشیم کاملا درست است.
اخیراً آیت الله مصباح یزدی درباره همین مباحث وحدت فرمودند که «مسئله وحدت
و استفاده کردن از شعار وحدت در مواقع مختلف یک بحث گستردهای دارد و مجال
بیشتری میخواهد که اطراف آن سنجیده شود؛ گاهی کسانی از شعار وحدت استفاده
میکنند، معنایش این است که هرچه من میگویم همه قبول کنید تا وحدت ایجاد
شود. این نوع وحدت می شود عین دیکتاتوری.
چون اگر این کاری که می گویم قبول نکنید من میروم کنار، دیگر وحدت نمی
شود، شما تابع من شوید تا وحدت شود. گاهی وحدت را کسانی مطرح میکنند که
شکست خورده اند و از چشم مردم افتاده اند، مردم به آنها اعتماد و اصلا
توجهی ندارند. اینها برای اینکه بیایند خودشان را مطرح کنند با شعار وحدت
می آیند، برای اینکه در جامعه اصلا جای پایی پیدا کنند، بتوانند حرفی
بزنند. گاهی طرح شعار وحدت از طرف منافقین است تا بتوانند در صفوف مؤمنین
رخنه کنند و عامل نفوذی شوند و البته گاهی، وحدت روی اغراض صحیحی است و
منظور وحدت با کسانی است که دلائل عقلی و شرعی ایجاب می کند که ما با آنها
وحدت و هماهنگی داشته باشیم، این شکل از وحدت هم عقلی است و هم شرعی.
خب آنهایی که فراست دارند، باید ببینند مدافعان شعار وحدت چه کسانی هستند و
با چه انگیزه ای این موضوع را مطرح می کنند، چون شاید انگیزه همه آنها یکی
نباشد. این یک مسئله مهمی است و البته مسئله طولانی است و به این آسانی در
چند کلمه همه جوانب آن را نمی توان بررسی کرد»
نظرتان را درباره جبهه متحد و جبهه پایداری نگفتید، می فرمایید نظرتان چیست؟
در همین قضیه 8+7 و جبهه پایداری، ما را به دروغ متهم میکنند به اینکه
ما میگوییم هیچ کس به جز ما اصولگرا نیست و همه 9 دی هم در جیب ماست؛ این
حرفی است که بارها امثال آقای باهنر زدند، در حالی که این یک دروغ واضح
است، ما هیچ وقت نگفتیم همه 9 دی در جیب جبهه پایداری است، یک جا بیاورید
که ما ادعا کرده باشیم اکثریتیم و اگر در انتخابات ما با شما رقابت بکنیم
ما برنده میشویم، ما این را قبول نداریم،
ما میگوییم کسانی که اینقدر ضعف بینش و تحلیل داشتند که تا صحنه عاشورای
2سال قبل نفهمیده بودند که دشمن چه بازیای در صحنه سیاسی کشور طراحی کرده و
اجرا میکند اینها صلاحیت حضور در عرصه مدیریت جریان اصولگرایی را ندارند.
برای اینکه ما را متهم کنند میگویند که اینها هیچ کسی را غیر از خودشان
اصولگرا نمیدانند؛ من همین جا به آقای باهنر برای چندمین بار میگویم ما
شما را هم اصولگرا میدانیم، ما آقای لاریجانی را هم اصولگرا می دانیم، ولی
با رفتاری که در فتنه داشتید مردم نمی توانند به شما در رأس جریان
اصولگرایی اعتماد کنند ما هرکجا و در هر دانشگاهی میرویم این حرف ها را
میشنویم که به شدت نسبت به خواص بیبصیرت و ساکتین فتنه اعتراض دارند.
آقای دکتر کوچک زاده تشکر میکنم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
منبع: هفتهنامه ۹ دی