به گزارش پایگاه 598، محمودرضا خواجه نصیری نامی آشنا برای اغلب فعالان و معاملهگران بازار سرمایه است. جوانی جویای نام که 14 سال قبل از تالار منطقهای بورس مشهد به تهران آمد و در سازمان بورس از همان ابتدای کار مدیر نظارت بر بورسها و بازارهای این نهاد خود انتظام شد. وی یکی از کلیدی ترین مدیران میانی دوران ریاست علی صالح آبادی در سازمان بورس بوده که همچنان نیز به عنوان مدیرعامل تامین سرمایه آرمان در حلقه یاران وی مشغول به فعالیت است.
دوران مدیریت خواجه نصیر یکی از پرچالش ترین دورههای کاری وی و همواره نوک حمله انتقادها و حتی برخی اعتراضهای پراکنده در پهنه بازار سهام بوده است. با این همه همچنان از عملکرد خود دفاع میکند و معتقد است در آن شرایط بهترین تصمیمهایی که میشد،گرفته شده است.
وی چند ماهی است که پس از پذیرفته شدن استعفایش از سوی فطانت به گفته خودش به آرامش دست یافته و اگر کلاهش هم در نزدیکی سازمان بورس بیافتد برای برداشتن آن دوباره بر نخواهد گشت. هرچند که به اقتضای شغل جدیدش همچنان با بورس سر و کار دارد.
20
ماه از رکود فرسایشی بازار سهام سپری می شود. هیچ کارشناس و تحلیلگری
تصور نمی کرد که کف قیمت سهام از قیمت های فعلی هم پایین تر می رود . هم
اکنون بورس به نقطه عطف رشد خود در اسفند ماه 93 بازگشته و معلوم نیست آیا
از این محدوده هم سقوط خواهد کرد یا نه . آیا روند حرکتی بازار سهام
منطبق بر چارچوب جدیدی الگو بندی شده و یا بازار سهام تا کنون از مدار
عقلانیت خارج بوده و واقعیت همین است که می بینیم؟
خواجه نصیر: چه در زمانی که بازار در سالهای 91 و 92 شروع به رشد بی محابا کرد و چه در زمان افت ،به نظر من الزاماً نمی توانیم بگوییم که بازار از عقلانیت خارج شده است. من اعتقاد ندارم که بازار تازه به عقل و شناخت رسیده و قبلاً عقلانیتی وجود نداشته است. اگرچه تحلیلهای مختلفی همواره ارائه میشود که به نظر دلایل غیر اقتصادی را بر بازار حاکم میکند یا حتی هیجان ها و واکنش های آنی را ، ولی در چارچوب اتفاقات اقتصادی که رخ داد همه این موارد قابل توجیه است.
به عبارتی بورس همواره به محرکهای اصلی اقتصاد عکسالعمل نشان میدهد که این تعریف نادرست نیست. اینکه بیاییم به جای رویکرد صحیح به وضعیت اقتصاد، به عبارتی آیینه را خرد کنیم به این بهانه که آیینه اشتباه نشان میدهد، به نظر من تحلیلی است که ما را از تصمیم درست دور میکند. هر چند که به هر ترتیب چه در گذشته و چه در حال حاضر حتی در زمان اوج، شاخص بورس برای بسیاری از اشخاص چه در بدنه دولت و چه بیرون دولت اهمیت داشته ولی واقعیت این است که جریان متداوم رشد و رکود مستقیماً از وضعیت سودآوری شرکت ها متاثر بوده است.
دلیل رشد بازار سهام در سال های 91 و 92 چه بود و چرا پس از حدود دو سال متوقف شد؟
خواجه نصیر: آنچه که در سال های 91 و 92 شروع شد، عبارت بود از جهش ناشی از محرک ارز و به همین ترتیب پشت سر آن هم با انتظارات بسیار مثبت روند رشد آن ادامه پیدا کرد.
اگر در سال 91 تغییر جریانهای بازار را شاهد بودیم به دلیل افزایش قیمتهای جهانی کالا و رشد یکباره نرخ دلار در بازار داخلی و همزمان، تحرک قابل توجه این دو عامل قابل توجه و قابل قبول بود که حتی توانست افزایش نرخ سود بانکی را که در اوایل سال 91 رخ داده بود را در خودش هضم کند و به یک دور برگردان در وضعیت بازار منتهی شد.
از ابتدای سال 91 بورس افت داشت و خاطرم هست بعد از تغییر نرخ سود بانکی و اوراق مشارکت تلاشهای بسیاری شد که بازار کنترل شود و بورس خیلی عکس العمل نشان داد.
خاطرم هست خیلی تلاش شد که بازار برگردد. آن زمان هم حمایت، تزریق نقدینگی و حرکاتی از جنس بازار انجام شد،اما زمانی بازار برگشت که محرک بیرونی ایجاد شد. یعنی نرخ ارز بالا رفت و به تبع آن سود شرکت های برزگ و تاثیر گذار بورس از جمله پتروشیمیها افزایش پیدا کرد و پشت سر آن هم باعث شد که تعدیل های مثبت سود پی در پی ایجاد شود.
این یعنی حرکت شاخص بورس ناشی از محرک های بیرونی بوده یا ناشی از
متغیرهای واقعی اقتصادی؟ زمانی بوده که رشد اقتصادی پایین بوده و اقتصاد
رکود داشته ولی شاخص همچنان بالا می رفت.
خواجه نصیر: شروع حرکت شاخص به نظر من ناشی از تحرک نرخ ارز بود که تاثیر ریالی بر سودآوری شرکتها داشت. سود ریالی شرکت ها افزایش پیدا کرد و قیمتها بر اساس تعدیل ریال تعدیل شد. مثل اتومبیلی که از 30 میلیون تومان به یکباره رسید به 90 میلیون تومان.
این موضوع بر حسب اتفاق به معنای حباب مثبت قیمت ها که نیست؟
خواجه نصیر: نه، من به این موضوع کاری ندارم... باید پذیرفت که تاثیر ریالی ناشی از جهش نرخ دلار بر سودآوری شرکتها رخ داده و این موضوع را دیگر با هیچ منطق خاصی مبنی بر حباب و غیره نمی توانیم توجیه کنیم. این جریان در سال 92 با تغییر و روی کار آمدن دولت جدید به یکباره با جریان و ضرب آهنگی که از بابت ارز شروع شده بود عوض شد، یعنی جهش و انرژی محرکهای که شروع شده بود این بار با انتظارات رشد کرد.
انتظارات از دولت تدبیر و امید در حوزههای اقتصادی که منجر به بهبود صنعت شود و انتظارات در جهت ارتقای وضعیت رشد و تولید و انتظار بازار از تدبیر و امید برای رفع محدودیتها، تحریمها و گشایش های سیاسی.
از تیرماه که دولت جدید انتخاب شد تا حرکت برای شکلگیری اولین دور مذاکرات هستهای مثل محرکهای اساسی به طور مداوم بازار را رشد داد. این بار اگر دقت کنیم میبینیم که در سال 91 و اوایل سال 92 هر چه قیمت سهام رشد کرد تقریباً با یک نسبت متناظر با رشد سود های برآوردی (eps) در بودجه شرکت ها همراه بود. به طور مثال قیمت سهام یک شرکت پتروشیمی و یا پالایشی به یکباره 2 یا 5 برابر میشد،از آن طرف سود شرکت هم از 20 تومان به 200 تومان میرسید.
یعنی قیمت سهام پشت سر خود سود را به همراه داشت . افزایش قیمت سهام ناشی از انتظاراتی بود که آنرا تعیین می کرد و پشت سر آن سود برآوردی در بودجه با تعدیل مثبت مواجه می شد. پی بر ای بازار به یکباره جهش پیدا نکرد به طوریکه روی نوسان 7 مرتبه ای قرار می گرفت و بعد با سود های تقسیمی مجامع تعدیل پیدا می کرد و بازار رشد مرتب پی بر ای نداشت.
این نسبت از پی بر ای 5.5 مرتبه به یکباره تا 8 مرتبه صعود کرد. پس نقطه عطفی که باعث جهش پی بر ای بازار شد، کجاست؟
خواجه نصیر: پاسخ می دهم ...اما تا اینجا دلایل اقتصادی عنوان شد که باعث شد بازار رشد کند،مهم ترین آن تعدیل ریالی نرخ ارز در صورتهای مالی بود که باعث شد برخی از شرکت های پالایشی و پتروشیمی بازار سهام در طول دوره مالی خود با چندین برابر شدن سودهای برآوردی در بودجه روبرو شدند،کما اینکه قیمت سهام آنها هم در بازار چندین برابر شد.
ژ"شبندر" نمونه آن...
خواجه نصیر: بله، مثلاٌ پالایش بندعباس، پالایش نفت تهران ، پتروشیمی پردیس ، پتروشیمی زاگرس و خود هلدینگ گسترش نفت و گاز پارسیان و ...
خوب؛ حالا چه اتفاقی افتاد؟ در زمانی که این محرک ها در بازار سهام تاثیر گذار بودند دولت جدیدی روی کار آمد که به هر حال نسبت به دولت قبلی به نظر می رسید که برنامه های اقتصادی منسجم تری را اعلام کرده و برای بزرگترین ریسک بازار که طی این سال ها بازار را تهدید می کرد یعنی تحریم ها و مناقشه بر سر فعالیت های هسته ای کشور راه حل پیدا شده بود.
قدر مسلم بازار سهام تصور می کرد که وقتی با این اوضاع بازار در چنین حال و هوایی است ببینید در صورت رفع تحریمها به چه سمت و سویی خواهیم رفت... بنابراین انتظارات بازار از اینجا شکل گرفت،اما پس از سال 92 به مدت طولانی که این قیمت ها بالا می رفت، سودهای برآوردی بودجههای شرکتها به همان نسبت افزایش نمی یافت چون رابطه علّی و معلولی میان سود و قیمت سهام از بین رفته و جای خود را به انتظارات داده بود.
این رویه تا یک مقطعی ادامه پیدا میکرد و همه تحلیلهایی که آن زمان انجام می شد، حتی حقوقیهای بزرگ بازار معتقد بودند که پی بر ای بازار می تواند حتی تا 12 یا 13 مرتبه هم افزایش یابد و حتی مقالاتی هم که منتشر شد همگی ناشی از این بود که اثر این اتفاق ها می تواند در کوتاه مدت بر روی صنعت تاثیر مثبتی بر جای گذارد و رشدی را در نظر بگیرند. به طور مثال در مدل های قیمت گذاری از قبیل مدل گوردون ، هم وضعیت موجود و هم تاثیر فزاینده رشد در فرمول ها از اهمیت بالایی برخوردار است، بنابراین تحیلگرها عدد رشد را بر روی قیمت سهام تنزیل و عددها را تعیین میکردند که چندان غیر علمی نبود. چون عدد برآوردی ناشی از این بود که اتفاق هایی در راه هست که کسی نمی توانست به طور دقیق تقویم کند.
بزرگترین اهرمی که به ریزش قیمت ها در بورس منتهی شد چه بود؟
خواجه نصیر: بزرگترین صدمهای که بازار سهام خورد از زمان تصویب نرخ 13 سنتی خوراک پتروشیمیها رخ داد و هنوز اعتقاد دارم که این اتفاق اولین ضربه کاری بر بازار بود که به عنوان یک پیشنهاد از بدنه دولت مطرح و در مجلس تصویب شد. این اتفاق باعث شد که 30 درصد بازار سهام دیگر توانایی ایجاد تداوم افزایش بازدهی که منجر به تعدیل سود های برآوردی رشد یافته در بودجه شده بود را نداشته باشد. یعنی پی بر ای رشد کرد بعد انتظارها ایجاد می شود سپس پشت سر آن باید سود بالا می رفت اما یکهو در نقطه ایستاد.
در آن برهه هیچ چیز مشخص نبود و چیزی هم تصویب نشده بود اما انتظارات روانی طرح این موضوع بازار را آزار می داد...
خواجه نصیر: دلیل دارد. چون هنوز شرکت های پتروشیمی سودآور بودند...
مگر پتروشیمی های بازار چند درصد ارزش کل بازار را در دست دارند که باعث شود کل بازار به سراشیبی سقوط کند؟
خواجه نصیر: تاثیر پالایشی و پتروشیمی نزدیک به 40 درصد ارزش بازار سهام را تشکیل می دهند . بعلاوه با احتساب وزن معدنی ها که تصمیم گرفته شد برای بهره مالکانه ای که قرار بود فولادی ها بطور غیرمستقیم آن را بپردازند، چیزی در حدود 50 درصد ارزش بازار سهام را تحت تاثیر قرار می دهد. ضمن اینکه باید دقت کرد که بازار در حال پرش بود و می بایست پلههای زیر پایش ساخته می شد. سرمایه گذار در سال قبل از آن در شرایط تحریم ها و مشکلات صنایع به میزان 100 واحد سود ایجاد کرده بود اما با افزایش انتظارات پیش بینی کرده بود که با همان نسبت پی بر ای 8 مرتبهای برای دوره جدید می تواند با ضریب 8 برابری با سود برآوری برای خود، قیمتی جدید را برای سهام ایجاد کند. به عبارتی اگر سرمایه گذار فرض می کرد که رشد قیمت 20 تومانی انجام شود اما سرمایه گذار، 8 برابر آن رقم بر روی قیمت سهم می گذاشت تا همان پی بر ای سال گذشته بماند و این رقم به اصطلاح پیشخور شده بود.
به عبارت بهتر اگر فرض کنیم سهمی با قیمت 500 تومان در بازار با سود 100 تومانی معامله می شد بازار منتظر سود 120 تومانی باقی نمی ماند زیرا در بازار، «آینده» خرید و فروش می شود بنابراین ابتدا به دنبال افزایش قیمت سهم تا 600 تومان می رفت و سپس منتظر سود 120 تومانی در عملکرد شرکت می شد.
وقتی این اتفاق نیافتاد بازار به یکباره زیر پای خود را خالی دید و سرمایه گذارانی که رشد را هم ندیده بودند باید به نقطه ای که رشد را نمی دیدند باز می گشتند و در عین حال افت را هم می دیدند. از اینجا به بعد جریان سرمایه گذاری که به بازار ورود پیدا می کرد و می توانست تداوم روند سودآوری را تضمین کند در اینجا متوقف شد.
بنابراین واقع قضیه این است که از پایان سال 92 تا به امروز همه درمان هایی که باید در بازار انجام می شد، فقط یک مسکّن بوده و درمان اصلی باید از جایی انجام می شد که بیماری رخ داده است...
یعنی طرح موضوع نرخ خوراک پتروشیمی ها و ...؟
خواجه نصیر: (با مکث)...بله... رویکرد دولت در آن برهه طوری شد که بدون توجه به وضعیت سودآوری شرکت ها و شرایط حفظ ثبات آنها در حقیقت از دیدگاه های دیگری نسبت به تنظیم روابط خود با شرکت ها اقدام کردند.
این اتفاقی بود که افتاد و در چارچوب سیاست های کلی اقتصادی بود. بحت اصلی ما اینجا انتقاد از رویکرد دولت نیست، بلکه این را می خواهم بگویم که آن سیاستی که اتخاذ شد نتیجهاش همین می شود که می بینیم. نمی توانیم بگوییم که انقباض درست می کنیم و در این فضا رشد هم درست می کنیم. این به راحتی نیست و باید برنامه داشت. اتفاقی که افتاد اینکه قدم به قدم و لحظه به لحظه بازارهای مالی تضعیف شد و در همین لحظه بازار پول هم جولان گرفت برای حل مشکلات خودش نرخ سود بالاتری پیشنهاد داد و از این لشگر مردد سرمایه گذاری در بازار نیرو گرفت.
دولت آمد گفت کنترل تورم و رکود سیاست جدید ما است و نیرویش را گذاشت بر روی کنترل تورم. آیا به نظر شما راه حل دیگری هم وجود داشت که تورم را از راه بهتری کنترل کند؟
خواجه نصیر: به نظرم بطور حتم راهکاری وجود دارد. سیاست های ضد تورمی از جنس آنچه که اتفاق افتاد در کشور بیشتر تهاجمی است. همه چیز فدای کنترل تورم می شود.
فرض کنید شخصی با یک زخم عفونی به بیمارستان می رود. پزشکان برای جلوگیری از پیشرفت عفونت به بیماد یک دوز آنتی بیوتیک شدید تزریق می کنند تا آنرا نگاه دارند. این چه مدتی است؟ تا جایی این می تواند جلوی عفونت را نگه دارد. یک جایی باید این به پایان برسد و ما بگوییم که ما حالا باید به درمان و بهبودی بپردازیم . این مرحله را ما هنوز انجام نداده ایم.
بزرگترین معضل اقتصاد ایران در آن مقطع تورم بود...قبول.. اینکه اقتصاد دان ها به درستی نسخه خروج از تورم را تجویز کردند هر چند که طی این مدت اقتصاد جهانی دچار افت و رکود شد اما بحثی که شروع شد دراندازه ای که پشت تصمیم های خروج از رکود گرفته شد بود نبودند.
تصمیم باید در اندازه آن کار باشد. برای خروج از رکود سرمایه گذار نباید از حداقل های ریسک نگران باشد. دولت همیشه کسری بودجه داشته و خیلی مشکلات دیگر. اما این یک تصمیم بزرگ است و باید انجام شود.صنعت ایرانی همیشه در تصمیم ها در جایگاه آخر قرار داشته است. هدفمندی با تامین چند صد میلیارد تومان در هر ماه دنبال می شود اما اگر صنعت یارانه خودش را نگرفته باشد اشکالی ندارد.
اگر تهیه این پول به این قیمت تمام شود که از افزایش قیمت مواد اولیه یک صنعت تامین شود باز هم گویا اشکالی ندارد. این همان اراده ای است که می گویم برای جلوگیری از تورم به اندازه اراده برای خروج از تورم نیست. این دو با هم برابری نمی کنند و تغییر فاز دادن برای خروج از رکود کار ساده ای نیست.
همه مشکلات قبول ولی رقمی که دولت از بابت کاهش 5 سنتی نرخ خوراک پتروشیمی ها ضرر می کند مگر چقدر می شود؟ آیا پول یک ماه یارانه می شود؟...
خیلی از مردم تصور می کردند که برنامه برجام و توافق هسته ای اگر رخ بدهد
بلافاصله شاخص بورس می رود به قله های جندین هزار واحدی، ولی نشد....چرا؟
خواجه نصیر: نکته جالبی که وجود دارد اینکه یکی از دلایلی که کشور های توسعه یافته امروزه ابن همه به بازار سرمایه تکیه می کنند این نکته است که بازار سرمایه یک هوشمندی خاصی دارد. خوب تحلیل می کند و شاخص زنده ای است که عامیانه صحبت نمی کند. خیلی ها ممکن است به تصور کاهش قیمت طلا یا دلار بروند سکه های خود را بفروشند اما در بازار سرمایه این ذهنیت اثر ندارد و یک تحلیلگر هوشمند است.
بعد از اینکه مذاکرات به نتیجه رسید اتفاقی که در آنسو برای بازار افتاده بود این بود که یک دوران سخت یکسال و نیمه ای را تجربه کرده بودیم که تاثیر سختی بر صنعت گذاشته بود و صنعت در روند نزولی قرار گرفته بود و همه چیز به این بر می گشت که به همه می گفتیم اوضاع خوب می شود و زیاد این وضعیت گذرا را جدی نگیرید چون خوش بینی در تحلیل ها بود که اغلب سرمایه گذاران را راغب به فروش سهام نمی کرد و حس می کردند که این انتظارها رخ می دهد. مذاکرات انجام شد و تحلیل ها به این نقطه رسید که فردای پس از توافق چه می شود.
دوباره ذهن فعالان بازار سهام به تکاپو افتاد مبنی بر اینکه برخی گفتند در خوشبینانه ترین حالت دو سال دیگر آثار خودش را بر بازار می گذارد . برخی دیگر گفتند تا 10 سال آینده سرمایه گذار خارجی بطور نظام یافته در بازار نداریم.
نه اینکه بگویم تحلیل ها درست یا غلط است . برخی گفتند شرکت ها گزارش های 6 ماهه و 9 ماهه باید بدهند و از سویی دیگر پول های پارک شده به حرکت در نیامد.
اولین قدم برای ایجاد باور اقتصادی برای اینکه بورس را به حرکت درآورد این بود که گردش نقدینگی دربازار مالی تغییر کند مبنی بر اینکه پول ها بیاد در بازار سرمایه و تغییر کند ولی چون نقدینگی و انگیزه ای برای حرکت دادن آن وجود نداشت به این سیستم پولی تزریق نشد.
آمار بانک مرکزی نشان می دهد که نقدینگی به بیش از 800 هزار میلیارد تومان رسیده ...
خواجه نصیر: این نقدینگی محبوس است و به دلیل سود بانکی بالا و چون گردشی ندارد به این بازار نمی آید. انتظار سرمایه گذار بازده صنعت است.با وجود آنکه قیمت سهام زیر نرخ ارزندگی قرار گرفته اند و بسیار ارزان هستند اما هیچ سرمایه گذار خردی را نمی توان با ارزش جایگزینی شرکت ها به بازار سهام کشاند زیرا ارزش جایگزینی شرکت ها با فرض عدم فعالیت است. سرمایه گذار به دنبال بازدهی است و اگر این انتظار وجود نداشته باشد که در یک سال آینده قیمت سهام رشد پیدا نکند و تداومی برای آن متصور نبود ، طبیعی است که دیگر سرمایه گذاری وجود نخواهد داشت.
این موضوع در بازار مسکن هم وجود دارد. با وجود سختی کار و ریسک بالاطبیعی است که هیچ کس در ازای سود کمتر نمی پذیرد سرمایه گذاری کند .
ما در معادله ای قرار گرفته ایم که باید کسی آنرا حل کند. نرخ بازده صنعت الان حداقل 14 تا 17 درصد بطور میانگین عنوان می شود از طرفی بازده بدون ریسک فراتر از 20 درصد است.
از سطح پایین می خواهیم جسمی را ببریم سطح بالا و فیزیک می گوید باید پتانسیلی وجود داشته باشد تا تبدیل به انرژی جنبشی شود و بالا برود. این اتفاق را هیچ کس نمی داند چه خواهد شد و چه زمانی اتفاق می افتد. تنها اتفاقی که می تواند بایفتد یا این پول از طریق بحث سرمایه گذار خارجی مطرح می شود و سرمایه خارجی بر معادلات سرمایه گذاری کشور طوری اثر بگذارد که بازده سرمایه گذاری در بورس نه تنها از بابت رشد سودآوری شرکت ها بلکه از بابت رشد قیمت سهامی که در اثر ورود نقدینگی باعث جذابیت سرمایه گذاری شود را در پی داشته باشد. یعنی 14 درصد بازدهی صنعت برای سرمایه گذار خارجی تا 8 درصد توجیه اقتصادی دارد بنابر این با ورود پول به این جریان 14 را به 8 درصد برساند و با این فرآیند حدود 80 درصد قیمت سهام افزایش یابد تا به این ترتیب سرمایه گذار داخلی به امید سود سرمایه بیاید در بازار سرمایه گذاری کند .
به نظر می رسد این دیدگاه فقط در تئوری قابل تصور است...
خواجه نصیر: در واقعیت این است که یا سرمایه گذار خارجی بیاید یا بازده صنعت را طوری بالاتر ببریم تا فاصله بازده و سود قابل توجیه برای سرمایه گذاری شود.
در شرایط رکودی که این امر بعید است..
خواجه نصیر: من هم همین را می گویم... (با صدای بلند) این کار نشدنی است در این شرایط. مگر اینکه واقعا حرکت جدی و برنامه ریزی واقعی وجود داشته باشد. اگر درک درستی از شرایط نداشته باشیم نمی توانیم برای آن موضوع برنامه ریزی کنیم. دستکم انتظاراتمان را به این موضوع تعدیل کنیم والا درک درستی از موضوع ها نخواهیم داشت.
عنوان می شد که حیف و میل پول در دوره های گذشته و بی انضباطی موسسات پولی
باعث رشد بازار بوده است. در مقابل عنوان می شود که دولت نگران از کاهش
نرخ سود بانک ها از بابت اعلام ورشکستگی آنها است. دیدگاه دیگر هم این نسخه
را عنوان می کند که یا بایدسرمایه خارجی بیاید یا پایه پولی را بالا
آوریم. شما مسئولیت اجرایی در بازار سرمایه داشته اید. همین جا روشن کنید
که آیا حباب قیمتی در دوره گذشته رخ داده و ترکیده و اگر بوده چرا جلویش را
نگرفته اید ؟ و یا اگر حیف و میل پول ها رخ داده چرا آن جریان در بورس
نیامد و یا مدیران بانک هایی که همچنان روی کار هستند ، در دوره قبل هم
بوده اند چرا جلوی حیف و میل ها را نگرفته اند؟
خواجه نصیر: آنچه که در آن زمان رخ داده به لحاظ حباب، از یک منظری می توان گفت که انتظاری شکل گرفته که محقق نشده است.
بیشترین رشد بورس در سال 92 برای شاخص بورس رخ داده که ناشی از بروز انتظارات در مکانیزم بورس بوده است. اگر این انتظارات درست نبوده باید برگردیم به این بحث که آیا این انتظارات را خود بازار ایجاد کرد یا نتیجه برآیند جریان اطلاعاتی بود که بازار از تصمیم های اقتصادی داشت؟ بازار سرمایه که به تنهایی . خود به خود اطلاعات تولید نکرد...
بنابراین حباب وقتی است که پشتوانه آن سود شرکت نباشد. من این سوال را دارم که اگر نرخ خوراک پتروشیمی ها افزایش پیدا نمی کرد شرکت ها امکان تداوم ایجاد سود سال های گذشته و پیش از آنرا نداشتند؟ اگر قواعد مربوط به شرکت های پالایشی شفاف نمی شد و بحث های جدیدی مطرح نمی شد که در حقیقت دستکم در زمان واگذاری پالایشی ها نبود آیا به نظر شما پالایشی ها مجبور به کاهش سود قابل توجهی برای خود بودند؟ آیا معادلات متفاوتی که بخشی از آن هم در جهان رخ داد از جمله افت قیمت جهانی سنگ آهن به یک سوم قیمت را باید نادیده بگیریم؟
به نظرم یک چارچوب هایی در حوزه تصمیم گیری در دولت قبل وجود داشت. از جمله اینکه یکسری تصمیم هایی در حوزه مسکن مهر گرفته شده بود که منجر به انتشار پول و جدید و هم مصرف فلزی ها و سیمانی ها بالا برود. بنابراین فارغ از اینکه مسکن مهر را می خواهند چه بکنند و چه نکنند اما سرمایه گذار می گفت با شرایط جدید فعلی که رخ داده 20 تا 30 درصد بازدهی را می توان انتظار داشت.
واقعاً اینکه آن زمان کسی انتظار داشته باشد که تحلیلگر ها این فرض را بکنند که تمام آنچه که امروز قرار است متوقف بشود و بودجه های عمرانی کاهش یابد و سطح مصرف بطور عمدی کند شود ؛ درست یا غلط تصمیم های آن زمان یا این زمان را کاری نداریم ؛ مهم این است که من سرمایه گذار با سود روبرو بودم.
من سرمایه گذار به عنوان مالک فلان شرکت غذایی یا فولادی یا پتروشیمی ؛ در نظر بگیرید. تورم و غیره هم بود تازه دلار هم گران می شد در همین فضا نسبت به وارد کننده همچنان شرکت مزیت رقابتی در فروش داشت. همه چیز گل و بلبل بود برای من سرمایه گذار چون سود وجود داشت. تجارت های کوچک هم از این قضیه بی بهره نبودند.
فکر نمی کنید که این یک امتیاز کوتاه مدت بود در اقتصاد که بزودی خلسه آن به پایان می رسید؟
خواجه نصیر: برای سرمایه گذار مهم نیست چون کوتاه مدت و بلندمدت اهمیتی ندارد چون در آن مقطع سود ایجاد می کرد برای سرمایه گذار و ورود پیمانکارهای ساختمانی و یا فروشندگان مصالح و غیره با همین معادلات به سمت تصمیم گیری در سرمایه گذاری می رفتند.
البته چارچوب های بهبود دهنده اقتصادی و انضباط پولی و مالی و کاهش تورم و هر آنچه که بود در آن سمت اتفاقاتی را در بر داشت برای بازار ولی در سمت صنعت برای بنگاه اقتصادی که سرمایه گذاری رخ داده بود باعث افزایش هزینه های سرمایه گذاری ، کاهش مشتریان مواد اولیه و افزایش هزینه های تامین مالی شد. این شرایط ضرر سرمایه گذار را در پی دارد .
برگردیم به شاخص بورس،تداوم افت نماگرهای بازار نشان دهنده حال خوب اقتصاد ما است؟
خواجه نصیر: حالا در این وضعیت شاخص بورس در دوره ای رشد می کرد و عده ای انتظار داشتند که باید برویم در اقتصاد کاری کنیم . الان شاخص بورس با کاهش مواجه شده و سود شرکت ها کمتر شده و باید از این موضوع سیگنال بگیریم. باید ببینیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. مثلا اگر چندین طرح توسعه ای که دو سال پیش کلید خورده و با برآورد اینکه با 10 درصد رشد مصرف و تولید در سال آینده می شود 30 درصد بازدهی گرفت و اقدام به افزایش سرمایه کرده ...حالا این سرمایه گذاری ها رشد نمی کند و فروش هم ندارند و سودشان هم کاهش یافته و شرکت برخوردار از مزیت صادراتی مثل فولاد خوزستان که 300 تومان سود داشته الان به 20 تومان رسیده و سرمایه گذاری که دو سال پیش از سود برخوردار بود دیگر رغبتی برای سرمایه گذاری در این شرکت برخوردار از تکنولوژی و تقاضا ندارد.
ملی مس ، سنگ آهنی ها ، معدنی ها و سرمایه گذاری ها هم به همین ترتیب ..بالاخره می خواهیم چه کنیم. از آنطرف مجامع بانک ها یک هشدار به تمام معنی است در حوزه پولی .همه پول ها آنجا است و به ندرت بانکی هست که عملیات بانکی آن سودآور باشد.همه آنها به دلیل آن سیاست ها است که هزینه های مالی شان افزایش یافته و پول گران به دستشان می رسد و انباهایشان پر شده از کالا.
خوب اگر بورس به عنوان آیینه را کنار بگذاریم. یا باد بپذریم که آنچه که نشان داده می شود واقعی نیست و کارکرد ندارد و یا اینکه بورس ناشی از یک واقعیت است که هم وضع خراب صنعت است و هم انتظار از آینده صنعت...