مشرق
پیشتر گزارشی با همین موضوع با عنوان "پشت پرده طرح کاهش جمعیت در جهان
از زبان سیاستمداران غربی" منتشر کرده است که میتوانید آن را از اینجا بخوانید.
در این گزارش به وضوح خواهید دید که بالاترین مقامات غربی، چگونه در مسئله جمعیت جهان، مشکل را ایجاد کردهاند، واکنش را شکل دادهاند و راهحلی مرگبار را هم ارائه نمودهاند. نکته اینجاست که واکنشهای مردم به این مشکلِ ساختگی، آنقدر گسترده بوده که موفقیت مقامات غربی در ایجاد مشکل را به هیچ عنوان نمیتوان انکار کرد. در ادامه به اظهارنظرهایی میپردازیم که توسط مقامات و سازمانهای غربی و بینالمللی درباره مشکل جمعیت در دنیا و معضلات پیش روی آنها برای تحقق اهدافشان، مطرح شده است.
سازمان ملل یکی از فعالترین نهادهای بینالمللی
در موضوع کاهش جمعیت جهان بوده است
دیوید راکفلر بانکدار شناختهشده آمریکایی که در مجامع عمومی گفته "یادم نمیآید گفته باشم از تشکیل یک دولت جهانی حمایت میکنم"، طبق اطلاعات افشا شده، در سخنرانی خود در اجلاس بیلدربرگ سال 1991 ضمن تشکر علنی از واشنگتنپست، نیویورکتایمز، و مجله تایم به خاطر 40 سال مخفی نگه داشتن برنامههای سیاستمداران غربی، اعتراف میکند: "اگر برنامههای ما برای دنیا، طی این سالها زیر ذرهبینهای قدرتمند شهرت قرار میگرفت، امکان پیاده کردنشان وجود نداشت. اما دنیا اکنون بسیار رشد کرده و آماده است تا به سوی "دولت جهانی" قدم بردارد.[1]"
بخشی از سیاستهای این دولت جهانی را "توماس فرگوسن" مأمور "دفتر امور جمعیتی" آمریکا در آمریکای لاتین توضیح میدهد: "همه تلاشهای ما یک بستر مشترک دارد: باید جمعیت دنیا را کاهش دهیم. دولتها یا باید به روش ما این کار را انجام بدهند، از طریق روشهای تر و تمیز، و یا درگیر کثافتکاریهایی خواهند شد مانند آنچه در السالوادور یا ایران یا بیروت اتفاق افتاد. جمعیت، یک مشکل سیاسی است. وقتی از کنترل خارج شود، برای کاهش آن به دولتهای استبدادی و حتی فاشیست نیاز است. متخصصین امر به دلایل بشردوستانه نمیخواهند جمعیت را کم کنند، که خیلی هم آرمان قشنگی است. اما ما به منابع و محدودیتهای محیط زیست نگاه میکنیم. به نیازهای استراتژیک خودمان نگاه میکنیم، و میگوییم فلان کشور باید جمعیتش را کم کند. در غیر این صورت، به مشکل بر میخوریم. دولت السالوادور از برنامههای ما برای کاهش جمعیت استفاده نکرد. به همین دلیل، حالا یک جنگ داخلی نصیبشان شده است. [2]"
"تئودور روزولت" رئیسجمهور اسبق آمریکا 3 ژانویه 1913 طی نامهای به "چارلز داونپورت" از بیولوژیستهای برجسته آمریکایی و طرفدار ایدئولوژی اصلاح نژادی انسانها مینویسد: "من شدیداً دوست دارم که "انسانهای نادرست" به طور کامل از زاد و ولد منع شوند. این کار باید هنگامی که ماهیت شیطانی این افراد به اندازه کافی آشکار شد، انجام شود. جنایتکاران و افراد کمعقل باید عقیم شوند تا نتوانند فرزندی از خود به جای بگذارند. باید روی زاد و ولد افراد مطلوب تمرکز کرد.[3]"
روزولت معتقد بود: "جامعه به هیچ عنوان نباید به افراد فاسد اجازه "تکثیر نوع خود" را بدهد. هر کشاورزی که اجازه زاد و ولد به بهترین دامهای خود نمیدهد و بدترین آنها را تکثیر میکند، باید به تیمارستان فرستاده شود. یک روز ما متوجه خواهیم شد که مهمترین وظیفه، و وظیفه غیرقابلاجتناب "شهروندان خوب از نوع مناسب" این است که خون خود را بعد از خودشان در جهان باقی بگذارند. و اینکه نباید اجازه تداوم نسل شهروندانی را بدهیم که از نوع نامناسب هستند. مشکل بزرگ تمدن این است که امکان افزایش افراد باارزش را در مقابل عناصر کمارزش یا مضر در جمعیت، تأمین کند.[4]"
"رابرت واکر" رئیس سابق شرکت "پپسیکو" درباره طرح تفکیک افراد باارزش (صاحب سرمایه) از افراد کمارزش مثالی میزند: "آب هدیه طبیعت است، اما رساندن آن به مردم اینگونه نیست. آبرسانی باید به گونهای قیمتگذاری شود که مطمئن شویم میتوانیم به این کار ادامه دهیم (یعنی افرادی از آب بهرهمند شوند که از نظر اقتصادی توانمند هستند).[5]"
"تد ترنر" مؤسس شبکه سیانان معتقد است: "وضعیت ایدهآل این است که کل جمعیت دنیا بین 250 تا 300 میلیون نفر باشد، یعنی 95 درصد از جمعیت کنونی کم شود.[6]" یکی از راههای افراطی برای این کاهش جمعیت را "مارگارت سانگر" بنیانگذار سازمان "فرزندآوری برنامهریزیشده" که بودجهاش توسط خانواده راکفلر تأمین شده است، پیشنهاد میدهد. وی در پروپوزال "قاعده نوزادان آمریکایی" که برای تبدیل شدن به قانون در نظر گرفته شده بود، مینویسد: "محبتآمیزترین کاری که یک خانواده بزرگ میتواند با یکی از نوزادان خود بکند این است که او را بکُشد[7]." و نکته وحشتآور اینکه هیلاری کلینتون طی مناظرههای خود پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال 2008 میگفت الگویش مارگارت سانگر است.
مفهوم اصلاح نژادی در انسانها رابطه مستقیمی با سیاستهای کنترل جمعیتی دارد که مقامات غربی برای کشورهای دیگر و قشرهای خاص درون کشورهای خود تجویز میکنند. در اینجا، لیست کوتاهی از مشهورترین طرفداران اصلاح نژادی آورده میشود: الکساندر گراهام بل، مخترع تلفن؛ جرج برنارد شاو، نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی؛ اچ جی ولز، رماننویس مشهور انگلیسی و نویسنده رمان "جنگ جهانها"؛ سیدنی وب، جامعهشناس و اقتصاددان مشهور انگلیسی؛ مارگارت سانگر، بنیانگذار سازمان "فرزندآوری برنامهریزیشده"؛ وودرو ویلسون، رئیسجمهور اسبق آمریکا؛ تئودور روزولت رئیسجمهور اسبق آمریکا، امیل زولا، رماننویس و منتقد تأثیرگذار فرانسوی؛ وینستون چرچیل، نخستوزیر اسبق انگلیس؛ چارلز داونپورت، بیولوژیست مشهور آمریکایی.
آنچه در بالا ذکر شد، نشان میدهد که بسیاری از مقامات غربی به طور جدی، قصد کاهش جمعیت زمین را دارند. با این حال، ممکن است برخی بگویند که اینها صرفاً نظرات شخصی این افراد است و شاید در عمل، تأثیر زیادی روی دنیا نداشته باشد. در ادامه، به اسناد و مدارکی اشاره میشود که نشان میدهد، تلاش برای کاهش هدفمند جمعیت، برنامهای است که در سراسر جهان تأثیرگذار بوده و هست. اگر کمی به اطراف خود دقت کنیم، میبینیم خیلی از این برنامهها امروز هم (شاید قویتر از زمان پیدایش این برنامهها) پیگیری میشود.
"مایکل کافمن" سیاستمدار آمریکایی طی جلسه 9 سپتامبر 1994 سازمان ملل با موضوع ارزیابی تنوع زیستی با نگاه به تثبیت جمعیت بشر میگوید: "یک تخمین معقول درباره جمعیت در دنیای صنعتی با سطح رفاهی به اندازه استاندارد زندگی در آمریکای شمالی، یک میلیارد نفر است. جمعیت دنیا باید ظرف 30 تا 50 سال به این میزان برسد. دو سوم از جمعیت جهان باید کم شود.[8]"
هنری کیسینجر سال 1974 برنامهای را در سر داشت که طی آن از غذا به عنوان یک سلاح استفاده میشد. این برنامه را در یادداشت شماره 200 در سند تحقیقات امنیت ملی سال 74 میتوان دید. عنوان این یادداشت "پیامدهای جهانی رشد جمعیت برای امنیت و منافع خارجی آمریکا" بود. این سند، یک سال بعد یعنی در ماه نوامبر سال 1975، به عنوان سیاست رسمی "جرالد فورد" رئیسجمهور وقت آمریکا به تصویب رسید. این یادداشت، یک طرح مخفیانه برای کاهش رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعهیافته با استفاده از کنترل جمعیت و به طور ضمنی، جنگ و قحطی بود. "برنت اسکوکرافت" که تا آن زمان، جایگزین کیسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی شده بود، مسئول اجرای این طرح شد. همچنین به جورج اچ دابلیو بوش، رئیس وقت سازمان سیا و وزرای امور خارجه، خزانهداری، دفاع و کشاورزی دستور داده شد با اسکوکرافت همکاری کنند.
عوامل اصلی در تثبیت این سند از این قرار بودند: "هنری کیسینجر، ریچارد نیکسون، مارگارت سانگر، صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID)، فدراسیون برنامهریزیشده آمریکا، فدراسیون بینالمللی فرزندآوری برنامهریزیشده، باشگاه رم، یونیسف، سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی سازمان ملل متحد.
باید به این نکته هم اشاره کرد که آدولف هیتلر هم از غذا به عنوان سلاح استفاده میکرد. هیتلر غذا را "یک ابزار زیبا برای مانور و تربیت توده مردم" میدانست. وقتی هیتلر از این سلاح استفاده میکرد، چه جای تعجب است که سیاستمداران غربی امروز از این سلاح فیزیکی و روانی استفاده کنند؟ آن هم زمانی که به صراحت اعلام کردهاند در حال جنگ با افزایش جمعیت هستند. همانطور که بارها ثابت شده است، "تاریخ تکرار میشود."
ایران از سال 1966 به کشورهای متعهد به "کتاب غذا" (Codex Alimentarius) پیوست. این پیمان بینالمللی تقریباً هر چیزی را که شما میخورید (به جز دارو) کنترل میکند. پیروی از دستورالعملهای کتاب غذا درباره ویتامینها و مواد معدنی، تا ابتدای سال 2010، داوطلبانه بود، اما از ابتدای این سال، اجباری شد. سال 1994، کتاب غذا، اعلام کرد مواد مغذی، سَم هستند. با این حال، فلوراید مشکلی ندارد! چرا؟ چون مواد مغذی، زندگی سالمی را برای انسانها به ارمغان میآورد و این کاملاً با دستور کار غرب مبنی بر جمعیتزدایی در تضاد است.
در فیلم مستند "دستورکار محرمانه" که توسط "بن استوارت" ساخته شده است، میشنویم: "سازمان بهداشت جهانی و سازمان غذا و کشاورزی (فائو) پیشبینی کرده بودند که با توجه به دستورالعملهای "کتاب غذا" فقط در خصوص ویتامینها و مواد معدنی، وقتی این برنامه به صورت جهانی اجرا شود، منجر به مرگ دستکم سه میلیارد نفر خواهد شد: یک میلیارد نفر از گرسنگی و سپس دو میلیارد نفر از بیماریهای ناشی از سوءتغذیه. سازمان ملل در دهها گزارش مختلف، خواستار کاهش 80 درصدی جمعیت جهان شده است. تا جایی که در کنفرانس جهانی زنان (سال 1997) در پکن، رئیس برنامه غذای سازمان ملل متحد گفت: "ما از غذا به عنوان یک سلاح علیه مردم استفاده خواهیم کرد.[9]"
طبق دستورالعمل "کتاب غذا"، مواد غذایی محدود میشود و مصرف آب کاهش پیدا میکند. همچنین، مواد غذایی که در دسترس مردم قرار میگیرد، از نوع "اصلاح ژنتیکی" خواهد بود مواد مغذی، نخواهد داشت. به علاوه، هنگامی که یک کشور عضو "کتاب غذا" میشود، هرگز نمیتواند این پیمان را ترک کند.
از سوی دیگر، آنچه احتمالاً مبنای کاهش جمعیت قرار میگیرد مفهوم "نسبت وابستگی خانوادگی" است که توسط سازمان ملل ارائه شده است. برای تعیین این نسبت، همه خانوادهها بررسی میشوند تا مشخص شود چهقدر تولید داشته و چه اندازه (مثلاً از منابع طبیعی) مصرف کرده است. این محاسبه از طریق قبضهای آب، برق و غیره انجام میشود. باید مشخص شود که آیا شما بیش از آنچه تولی میکنید، مصرف میکنید؟ از این راه تشخیص میدهند که شما یک شهروند مولد هستید، و یا به قول هنری کیسینجر یک "خورنده بیمصرف."
[1]
"Arm Yourselves with
Knowledge! Global Research vs. The New York Times"
[2] "Behold a Pale Horse"
[3] "Ignoring the Apocalypse: Why Planning to Prevent Environmental Catastrophe Goes Astray (Politics and the Environment)"
[4] "T. Roosevelt letter to C. Davenport about "degenerates reproducing"
[5] "Useless Eaters Beware: Agenda to Depopulate Earth"
[6] "The New World Order: Facts & Fiction"
[7] "Margaret Sanger"
[8] "Eugenics - Not Just a Hitler Matter"
[9] "Codex Alimentarius: Population Control Under the Guise of Consumer Protection"