به گزارش پایگاه 598، «تحریمها»، واژهای که مردم ایران 37 سال است با نام آن آشنایی دارند. از همان زمانی که شاه از ایران فرار کرد و آمریکا و متحدانش نخستین تحریمها را در قضایایی مثل روادیدها، مقاولهها و قراردادهای امضا شده با ایران، ورود اقلام ضروری به ایران انقلابی و ... اعمال کردند.
و از همان زمان که موشکهای زمین به زمین برجای مانده از زمان شاه، قرار بود به سمت بعثیها شلیک شود اما به دلیل تحریم قطعه فیوز از سوی آمریکا این کار امکانپذیر نبود و یاران احمد متوسلیان توانسته بودند با چکشکاری یک سکهی چند ریالی و جادادن آن به جای فیوز موشک، موتور سلاح آمریکایی را علیه عراقیها روشن کنند.
با اینهمه اما به ناگاه طی دو سال اخیر، واژه «تحریمها» مجدداً نقل محافل شد. کسی هم نپرسید که آیا آمریکا قبل از این در حال تخفیف دادن به ایران بوده است که مسئله تحریمها ناگهان به معضل اصلی کشور تبدیل شده است؟ و کسی هم دقیقاً متوجه نشد که این تحفهی عجیب را چه کسی شهرهی آفاق کرده است اما هرچه بود، مردم هماینک حرفها و سخنانی را درباره تحریمها و اثرات آنها میشنوند که شاید روزگاری فکرش را هم نمیکردند.
حالا دیگر حتی «یک لیوان آب خوردن» هم به تحریمها گره زده میشود، کسانی از این میگویند که بحران دریاچه ارومیه نیز تا زمان برجا بودن تحریمها حل نمیشود. و یک نفر هم بعد از توافق ویَنی دولت و زمانی که هنوز امضای صورتجلسه برجام خشک نشده بود، اینطور اظهار کرد که بارانهای باریده هم حتی اثری از آثار لغو تحریمهاست!
در جریان توافق دو سال قبل دولت در ژنو نیز سعید لیلاز با اشاره به تحریمها خبر داده بود که با این توافق، میزان دریافتهای ارزی ایران تا 100 درصد زیاد میشود و محمدرضا تابش هم در صبح روز اعلام توافق موقت ژنو، از تریبون مجلس اینطور گفت که این توافق سبب ارتقای معیشت مردم میشود...
*چه کسی بود صدا زد تحریم؟!
پای تهمت «توهم توطئه» هم که در میان باشد اما نمیتوان گزارش معروف 4 سال قبل نشریه فارین پالیسی را از یاد برد که در زمان دولت محمود احمدینژاد و با تیتر «blue revolution» یا انقلاب یقهآبیها منتشر شد.
فارین پالیسی در آن گزارش به موضوع ایران پرداخته و در ظاهر بررسی معضلاتی مثل بیکاری و مشکلات کارگران یا همان یقهآبیها و ... چیزی به نام اوضاع بد اقتصادی ایران بدلیل تحریمها و «اعتراض به بهانه معیشت» در ایران را به رخ مخاطب کشیده بود.
جالب بود که در آن روزها سایتهای مخالف جمهوری اسلامی و بخشهای فارسیزبان رسانههای غربی و عربی نیز بصورتی گسترده به اخبار اقتصادی کشور علاقه نشان میدادند و کوچکترین ضعف و خللی در فعالیتهای اقتصادی از نظر آنان بهترین سوژه خبری به شمار میرفت.
ماجرا ادامه یافت و به نوسانات اقتصادی ماههای آخر دولت احمدینژاد و قضایایی مثل افزایش قیمت دلار، تجمع در خیابان فردوسی و گرانی سکه رسید. و به ناگاه زمزمههایی شروع شد که پای تحریمها را وسط میکشیدند و به سمت آنها اشاره میکردند.
البته این زمزمهها از جانب برخی خواص کشور و نهادهای نظارتی نظام دور نماند و در همان مقطع نیز اشاراتی بیان شد مبنی بر این که اثر تحریمها بر اقتصاد کلان ایران پایین است و علت عمده نوسانات ارزی و اقتصادی چیزی غیر از سوء مدیریت عدهای در داخل کشور نیست.
شخص حسن روحانی از جمله کسانی بود که در همان ایام به این حقیقت مهم اشاره کرده بود. او یکماه قبل از انتخابات 92 در یک سخنرانی گفته بود:«آیا اموری چون افزایش نقدینگی در جامعه و 7 برابر شدن آن و تبدیل 68 هزار میلیارد تومان نقدینگی جامعه در عرض 7 سال به 450 هزار میلیارد تومان ربطی به تحریمها داشت؟ یا به مدیریت ضعیف مسئولان امر بر میگردد؟...»
و هماو بود که در فروردین همان سال نیز در سخنانی تصریح کرد: «مدیریت اقتصادی کشور به جای آنکه در این شرایط حساس با تکیه بر قدرت مقاومت و ابتکار مردم عزیز و سرفراز ایران پیام رشد پایدار به جهان بدهد، متأسفانه پیام ضعف به تحریمکنندگان میدهد... همه ضعفها و ناکارآمدیها را نمیتوان پای تحریم نوشت»
کسان دیگری هم از کاندیداهای ریاستجمهوری همین سخنان را بیان کرده و حتی در سخنرانیهای مختلفی اشاره کردند که اثر تحریمها بر اقتصاد ایران هرگز بیش از 30 درصد نبوده است.
با این وجود اما شاید کسی فکر نمیکرد که پس از انتخابات چه قضایایی رقم خواهد خورد.
*جشن پیروزی انتخابات با شیرینی «تحریم»
روحانی که برنده انتخابات شد و بر کرسی پاستور تکیه زد، هنوز همه در حال و هوای تحلیلهای پساانتخاباتی بودند و کسی کمتر توجه میکرد که مزاج تحلیلهای برخی چهرههای خاص، رنگ و بوی اقتصادی گرفته است.
سیاسیون اصلاحطلب به ناگاه تحلیلگر اقتصادی شده بودند و از ضرورت توجه به مطالبات قشرهای کمدرآمد جامعه و ضرورت روشن ماندن موتور کارخانهها سخن میگفتند. زمزمههای مربوط به معضلات اقتصادی کشور و غولآسا بودن اثرگذاری تحریمها ادامه یافت تا اینکه سعید حجاریان - که بیشتر به طرح مباحث تئوریک سیاسی شهره است- هم به قافله پیوست.
آقای «فتح سنگر به سنگر نظام» یکی دو ماه بعد از رأیآوری روحانی در گفتگو با روزنامه اعتماد بر لزوم صحبتکردن روشنفکران درباره عواقب تحریمها سخن راند. او همچنین در بیان عمق تأثیر تحریمها نیز گفته بود: «تحریم و ما ادریک ماالتحریم»!
حالا دیگر قطعات بههم ریختهی پازل، آرام آرام در حال چیده شدن در کنار یکدیگر بود. چند ماه بعدتر نیز روحانی به دانشگاه تهران رفت و در روز دانشجو آن جمله معروفش را بیان کرد که «سانتریفیوژ باید بچرخد، اما زندگی مردم و اقتصاد هم باید بچرخد»!
و ارکستر سمفونی گره زدن تمام مشکلات کشور به مسئله تحریمها با آهنگی تندتر ادامه یافت. کار به آنجا رسیده بود که حتی برخی بازیگران سینما هم کمپین «نه به تحریم» راه انداختند.
محسن رهامی، فعال اصلاحطلب در مصاحبهای از این گفت که تحریمها کشور را فلج کرده است.احمد خرّم، وزیر راه دولت اصلاحات پای «باتلاق تحریمها» را به میان کشید. ابراهیم اصغرزاده تصریح کرد که تحریمها آینده فرزندانمان را به گروگان برده. و یک مقام دولتی هم از این گفت که بار تحریمها بر دوش مردم است.
در این میان، صدای چهرههایی همچون توکلی، لاریجانی، رضایی، مصباحی مقدم و ... در میان پروپاگاندای موجود، کمتر به گوش میرسید که هریک صریحاً اعلام کرده بودند اثر تحریمها بر اقتصاد ایران بین 20 تا 30 درصد است نه بیشتر!
توأمان با آگراندیسمان و بزرگنمایی اشاره شده پیرامون تحریمها همچنین عبارت «توافق با آمریکا» نیز گاه بصورت محسوس و گاهی هم نامحسوس اما بعنوان شاهبیت اصلی، همواره ارائه میشد.
و اشارههای صریح و تلویحی فراوانی بیان شد مبنی بر اینکه برای رفع تحریمها راهی به جز «مذاکره» پیش روی ما نیست.
*از آدرس تحریم به سمت توافق
حالا دیگر دولتمردان صریحاً اعلام میکردند که قصد برداشتن تحریمها بوسیله مذاکره را دارند. فیالواقع هنوز فرض مناقشه هم حتی محل سؤال بود اما دولت تکلیف خود را یکسره کرد و از این گفت که قصد دارد بوسیله مذاکره تحریمها را بردارد.
معادله دولتیها هم مشخص بود. «تحریمها تحت الشعاع فعالیتهای هستهای ایران اعمال شدهاند و در این زمینه باید به صاحبان تحریم از بابت صلحآمیز بودن فعالیتهای اتمی ایران اطمینان بخشید».
رفت و آمدهای دیپلماتیک هستهای و غیر هستهای دولت روحانی ابتدا به ایستگاه ژنو رسید. ایستگاهی که در آن توافقی موقت با کشورهای 1+5 منعقد شد و به موجب آن دولت ایران مابهازای دست کشیدن از غنیسازی 20 درصدی و پذیرش نظارتهای بیشتر؛ این وعده را دریافت کرد که تحریمهای جدیدی از جانب غرب اعمال نشود، تعدادی از تحریمها تعلیق و میزانی از داراییهای بلوکه شدن ایران نیز آزاد شود.
دولت روحانی به تعهداتش عمل کرد. نظارتهای بیشتر را پذیرفت و از غنیسازی 20 درصدی که محمدجواد ظریف یکماه قبل از توافق ژنو گفته بود به آن نیاز داریم اما در صبح روز امضا از این گفت که نیازی به آن نداشتیم، دست کشید اما نشان به همان نشان که نه تنها تعلیق تحریمهای هواپیمایی و نفتی و پتروشیمی به گواه مقامات دولتی به کار نیامدند بلکه 100 تحریم جدید نیز علیه کشور وضع شد و تهدیدات نظامی مقامات آمریکا علیه ایران وسعت بیشتری یافت.
کار به آنجا رسید که حتی تناقضات قضیه مورد انتقاد رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت.
بیژن زنگنه، وزیر نفت دولت روحانی، ماهها پس از امضای توافق موقت ژنو در یک مصاحبه مطبوعاتی از این گفت که نتوانستیم به دلایلی از تعلیق تحریمهای نفتی استفاده کنیم. در صنعت هوایی نیز هیچ هواپیمای و قطعه بااهمیت جدیدی وارد کشور نشد و چند هواپیما هم که یک ایرلاین ایرانی توانسته بود با دورزدن تحریمها به آسمان کشور بیاورد نیز مورد انواع تهدیدات آمریکا قرار گرفتند.
7/5 میلیارد دلار پول آزاد شده نیز با ماجرای توزیع تحقیرآمیز سبدهای کالا از سوی دولت گره خورد و یک مقامات آمریکایی در جلسه استماع سنا اینطور اظهار کرد که روحانی در مذاکرات قول داده پولها را بین فقرای ایرانی تقسیم کند و دیدید که این کار را کرد!
اما تمام تناقضات رخ داده در پس توافق موقت ژنو نیز از جانب اعضای مذاکره کننده تیم دولت فقط با این جمله پاسخ داده شد که «اقدامات آنها خلاف روح توافق است»!
*پیش به سوی باغ سبز!
افکار عمومی هنوز در شوک رخدادهای پس از توافق موقت ژنو و بیدستاوردی آن قرار داشتند اما مسئولان از چیزی به نام توافق نهایی سخن میراندند.
ژنو، مسقط، وین و لوزان همچنان محل رفت و آمد تیم مذاکره کننده دولت ایران بود و از این گفته میشد که تا به توافق نهایی نرسیم، چیزی درست نمیشود و سایه شمشیر داموکلس تحریمها رفع نمیشود. در واقع، گویا دولتیها ترجیح میدادند دیگر صحبتی از توافق موقت ژنو به میان نیاید. همانگونه که ترجیح این بود که درباره تجربیات برخی چهرههای دولت از توافقات و شکست توافقات در سالهای 82 و 83 هم سخنی به میان نیاید.
تکلیف دستاوردهای توافق موقت ژنو همچنان برای مردم نامعلوم بود که پای وعدههای پس از توافق نهایی به میان آمد.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از صحبتهایی است که برخی مقامات دولتی در روزهای قبل از توافق نهایی در وین بیان کردهاند:
_اسحاق جهانگیری: بعد از توافق شرایط بازار سرمایه بهتر خواهد شد.
_محمدعلی نجفی (مشاور اقتصادی رئیسجمهور): با توافق هستهای سرعت خروج از رکود بیشتر میشود.
_محمدباقر نوبخت: باید تحریمها برداشته شود تا پروژههای عمرانی را تکمیل کنیم.
_محمد نهاوندیان: بعد از توافق منتظر رشد اقتصادی، کاهش تورم و خروج از رکود باشید.
_مسعود نیلی: با لغو تحریمها، یکساله به شرایط پیش از تحریم بازمیگردیم.
_اکبر ترکان: منتظر هجوم سرمایههای خارجی بعد از توافق هستهای باشید.
در واقع دولتیها و هواداران اصلاحطلب دولت در حال القای این معنا بودند که حتی اگر در توافق موقت ژنو هم اتفاق خاصی رخ نداده به این دلیل بوده که توافقات ما نهایی بوده و الّا اتوپیای ما از روز اول هم چیزی غیر از توافق نهایی نبوده است.اما هرچه بود در لابهلای آن سکوتها نسبت به بیدستاوردی توافق موقت ژنو و این وعدهها پیرامون «توافق نهایی»، آمد و رفتها و تقلّاهای دیپلماتیک ادامه یافت.
تا اینکه دولتیها حدود در 23 تیرماه 94 با نمایندگان 1+5 در وین بر سر سندی به توافق نهایی رسیدند و متنی به نام «برجام» مورد قبول طرفین واقع شد. توافقی که دو سال تمام، قیام و قعود دولت روحانی را معطوف به خود کرد و با عنایت به گفتههای اشاره شده قرار است بوسیله آن تمام تحریمها لغو شوند، گشایش ملموس اقتصادی رخ دهد، مشکلات مرتفع شوند و ...
توافقی که از نظر دولت و اصلاحطلبان باید برای آن جشن گرفت و حتی دست روحانی و ظریف نیز برای تقلاهای دیپلماتیکشان به تعبیر ابراهیم اصغرزاده ، لایق بوسیدن شد.
افکار عمومی از متن و حاشیه توافق وین و با توجه به گفتههای دولتیها و جریان اصلاحات اینطور انتظار دارند که حکماً با این توافق سطح معیشت افزایش پیدا خواهد کرد. ارزانی رخ خواهد داد و دیگر چیزی به نام «مشکل اقتصادی»! وجود نخواهد داشت. افکار عمومی که در مراسم گرامیداشت هفته محیط زیست امسال و قبل از توافق وین، از زبان روحانی شنیدهاند که «تحریمها باید از بین برود تا مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود» حالا انتظارات فراوانی را از توافق ویَنی دولت روحانی دارند...
*باش تا صبح دولتت بدمد...
اما گویا بعد از بیانیه لوزان و توافق وین، اتفاقات دیگری در حال وقوع است. مردم در انتظار دستاوردهای بیانیه لوزان و توافق موقت وین هستند ولی در این سو صحبتهای تغییریافتهای از جانب برخی مسئولان دولتی و رسانه های حامی آنان به گوش میرسد.
سعید لیلاز، چهره اصلاحطلبی که در قبال توافق موقت ژنو در دو سال قبل از این گفته بود که با این توافق میزان دریافتهای ارزی ایران تا 100 درصد افزایش مییابد و این توافق به ما کمک میکند فوریترین مشکلات معیشتی را حل کنیم؛ به تازگی طی یادداشتی رسانهای نوشته است: « تحولات مثبت اقتصادی پس از توافق اولاً یک شبه نخواهد بود و تدریجاً و حتی با تأخیر رخ خواهد داد…نمیتوان انتظار داشت که آثار این لغو تحریمها بر اقتصاد واقعی ایران یا حتی از آن پائینتر بر سطح معیشت مردم فوری و یک شبه باشد».
رسول منتجبنیا، دیگر فعال اصلاحطلب هم چندی قبل اظهار داشت که مردم نباید از قِبَل توافقات هستهای منتظر ارزانی باشند. و صادق زیباکلام نیز گفته است که توافق هستهای عصای موسای کلیمالله نیست که بتواند معجزه کند.
اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی،هم پس از برجام تأکید کرده است که برای شکوفایی اقتصاد ایران باید تا سال 95 صبر کنیم. محمدعلی نجفی نیز بر خلاف اظهارات قبلیاش، امسال را بدترین سال اقتصادی 37 سال گذشته عنوان کرده است.
نوبخت نیز که وعده تکمیل پروژههای عمرانی را پس از لغو تحریمها را داده بود به تازگی اینطور گفته است که «مردم بعد از توافق هستهای انتظار بیش از حد از اقتصاد نداشته باشند».
محمد نهاوندیان، نفر دیگری از دولتیهاست که بعد از صدور برجام طی سخنانی تأکید کرده است: کسی نباید منتظر رونق اقتصادی در برهه فعلی باشد. مسعود نیلی نیز پس از توافق وین؛ بیتفاوت به وعده رفع یکساله مشکلات اظهار داشته: سال 94 سال سختی است. منتظر رونق اقتصادی نباشید.
و اکبر ترکان، مشاور ارشد رئیسجمهور که وعده هجوم سرمایههای خارجی بعد از توافق هستهای را بر سر بازار برده بود حالا از این میگوید که برای رونق اقتصادی باید صبر کرد. فعلاً بار اضافی به تعهدات دولت اضافه نکنید.
*نه ارزانی، نه لغو تمام تحریمها، نه حل مشکل بیکاری؛ پس چرا مذاکره کردیم؟!
اکنون سؤالی که در افکار عمومی به وجود آمده و در شبکه های اجتماعی در قالب های مختلف بیان می شود، این است که اگر توافق هستهای وین، نه خاصیت عصای موسی(ع) را دارد، نه ارزانی به بار میآورد، نه رونق اقتصادی، نه تمام تحریمها را لغو میکند و نه هیچ چیز و هیچ چیز دیگر پس اساساً چرا مذاکره صورت گرفت و چرا اینهمه وعده داده شد؟
همه میخواهند بدانند چرا بازارها هیچ واکنش مثبتی به دوران پسابرجام نشان نمیدهند؟! چرا توافقی که بنا به گفته آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با رسانه خبری العهد قرار بود اوضاع اشتغال را به سامان کند، زندگی را راحتتر کند، تجارت ایران را چند برابر و تقویت کند، تکنولوژی جدید بیاورد و ... حالا حواله به این میشود که نباید انتظار زیادی از آن داشت و باز هم باید صبر کرد؟
ماجرای پولهای بلوکه شده، بعنوان نقدترین دستاورد احتمالی توافق وین فرجام عجیبی یافت. میزان پولهایی که قرار است آزاد شود هر روز آب میرود و از 180 میلیارد دلار اعلام شده توسط سیدحسین هاشمی، استاندار تهران، به 29 میلیارد دلار اعلام شده توسط ولیالله سیف، رئیس بانک مرکزی رسید و نهایتاً هم مشخص گردید که تنها 6 میلیارد دلار از آن توسط دولت قابل استفاده است.
جالب آنکه اعلام میشود همین میزان آب رفته نیز قبلا توسط دولت خرج شده و قرار نیست از هر میزان پول آزاد شده هیچ رقمی دست دولت را بگیرد. محمدرضا باهنر، از نمایندگان مجلس نیز چندی قبل در جلسهای از این گفت که «حاشا و کلا که این دلارهای آزاد شده بتواند حتی 10 درصد از مشکل بیکاری را حل کند».
در دنیای وعدهها هیچ چیز بعید نیست...