به گزارش پایگاه 598، متأسفانه دولت یازدهم اهتمامی برای اجرای
24 بند اقتصاد مقاومتی ندارند، کاری هم نکردهاند. گزارشی که اعضای اقتصادی
دولت یازدهم خدمت مقام معظم رهبری ارائه دادهاند، کاملاً این موضوع را
تأیید میکند. این اظهارات دکتر بیژن عبدی اقتصاددان در گفتوگوی تفصیلی با یک پایگاه خبری است. او میگوید: دولت
هنوز درک درستی از موضوع اقتصاد مقاومتی ندارد و مثل سالهای گذشته هر
بخشی مستقل از بخش دیگر، جداگانه اقداماتی انجام میدهند. این نوع اقدامات
فایدهای ندارد، بلکه باید یک مغز متفکر فرماندهی وجود داشته باشد. دکتر
عبدی با انتقاد از عملکرد دولت در حوزهی اقتصاد مقاومتی، توصیههایی به
دولت میکند که در این گفتوگو میخوانید.
اظهارات دکتر بیژن عبدی در این گفتوگوی تفصیلی در یک نگاه:
تعاریف جدیدی از اقتصاد مقاومتی از سوی دولتیها منتشر میشود که جای تعجب دارد!
به نظر من باور به اجرای فرامین 24گانهی اقتصاد مقاومتی در بین دولتمردان یازدهم وجود ندارد.
خارجیها اگر بعد از توافق نهایی هستهای، خیلی بر سر ما منت بگذارند، نهایتاً مونتاژ کالاها را نصیب ما خواهند کرد.
بعضی اوقات اقتصاددان غربگرا، کرهی جنوبی را بهعنوان یک کشور صنعتی اقتصادی ایدهآل برای کشور مطرح میکنند.
گزارش
عملکردی که دولت خدمت مقام معظم رهبری قرائت کرد، نشان داد دولتیها فعلاً
نمیدانند اقتصاد مقاومتی چیست. آنها عملکرد دستگاه و وزارتخانهشان را
خواندند.
آقای دکتر بهعنوان
اولین سؤال میخواستم بدانم برنامه اجرایی و عملیاتی منسجم برای اجرای
اقتصاد مقاومتی باید چه ویژگیهایی داشته و دولت برای تدوین چنین برنامهای
باید چه اقداماتی انجام دهد؟
به نظر من قبل از هر
برنامهریزی، اعتقاد و باور افراد برنامهریز و مجری به آن موضوع و برنامه،
اهمیت زیادی دارد. آیا واقعاً این باور در مجموعه هیئت دولت و کارشناسانی
که حالا با هر نگاه و گرایش اقتصادی مدیریت کشور را بر عهده دارند وجود
دارد و آنها به این موضوع که اقتصاد ما باید مبتنی بر اقتصاد ملی باشد
اعتقاد دارند. اگر چنین اعتقادی وجود داشته باشد سایر مسائل با برنامهریزی
و تلاش جمعی درست میشود، اما اگر چنین باوری وجود نداشته باشد به نظرم
تمام تلاشهایی که صورت میگیرد هدررفت انرژی و فرصتها محسوب میشود.
خب الآن به نظرتان بدنه دولت به فرامین اقتصاد مقاومتی باور دارند؟
به نظر من چنین باوری در بین
دولتمردان یازدهم وجود ندارد و عموماً تعابیر عجیبوغریبی از اقتصاد
مقاومتی توسط اعضای هیئت دولت مطرح میشود که آخرین نمونه آن سخنان آقای
نهاوندیان بود که گفتند: اقتصاد مقاومتی با سرمایهگذاری خارجی و اشتراک
منافع با طرفهای غربی ایجاد میشود. البته کسی مخالف سرمایهگذاری
خارجیها در ایران نیست منتهی اولاً طرفهای غربی با چه شرایطی به ایران
میآیند و ثانیاً روی چه صنایعی سرمایهگذاری میکنند. خواستههای این
افراد چیست و آیا این خواستهها معقول است؟
شما ببینید مثلاً در همین
جامعه اقتصادی اروپا برای اینکه اقتصاد یونان از هم نپاشد و از گروه یورو
خارج نشود حاضر شدند چه مبالغ کلانی را در چندین دوره به این کشور قرض دهند
اما دادن این پولها به این سادگیها نیست بلکه کشورهای اروپایی دهها شرط
در ازای پرداخت این تسهیلات از یونان گرفتهاند. مثلاً مطرح شدن بحث
اقتصاد ریاضتی یا تعیین سیاستهای دولت یونان بهنحویکه دولت منتخب ناچار
به استعفا شده و انتخابات زودرس برگزار شد. این مسائل ناشی از اعمال فشارها
و دخالتهای اتحادیه اروپا در بحران یونان بود.
یعنی اینطور نیست که غرب حتی
به یک کشور اروپایی و مسیحی بدون هیچ چشمداشتی کمک کند. حالا چه برسد به
ما بهعنوان یک کشور اسلامی – انقلابی که به تعبیر آنها در خاورمیانه،
مخالف سیاستهای امریکا و مخالف سیاستهای استعماری غرب هستیم. محال است که
آنها به این سادگیها هرچه ما گفتیم قبول کنند و حاضر به انتقال
تکنولوژی، سرمایه و... به ایران شوند. نکته بعدی این است که کدام عقل سلیمی
میپذیرد که نهفقط کشورهای غربی اصلاً کشورهای مثل چین و روسیه برای
سرمایهگذاری به کشوری بروند و علم، تکنیک و فرآیند آن موضوع را بهراحتی
به کشور سازنده منتقل کنند. قطعاً آنها چنین کاری نمیکنند. اگر هم
بخواهند در کشوری مانند ایران سرمایهگذاری کنند بیشتر دنبال این هستند که
از انرژی یا نیروی انسانی ارزان - آنهم نیروی ساده و غیرمتخصص - در نصب و
راهاندازی پروژههای خود استفاده کنند. اگر خیلی به سر ما منت بگذارند
نهایتاً مونتاژ آن کالا نصیب ما خواهد شد. جالب این است که بعضی اوقات ما
کره جنوبی را بهعنوان یک کشور صنعتی با اقتصادی ایدهآل برای خودمان مطرح
میکنیم.
شما فکر میکنید کره جنوبی در
محتوای علمی فرآیند تولید صنایع خود چقدر نقش دارد؟ به نظرم هیچ، اگرچه
سازنده این قطعات کره است اما خود این قطعات را باز، غربیها میسازند. بحث
این است که نقشه، تکنیک و محاسبات آن قطعه هرگز در اختیار کرهایها قرار
نمیگیرد. حالا ما انتظار داریم غرب آخرین تکنولوژی و دستاوردهای خود را در
اختیار ما قرار دهد و در فرآیند سرمایهگذاری نیز ما را کمک کرده و برای
کشور ما اشتغال و..... ایجاد کند؟
سؤال این است که اولاً یک
سرمایهگذار خارجی با کدام منطق ممکن است دغدغه اشتغال جوانان ما را داشته
باشد؟ سرمایهگذار خارجی به دنبال سود بیشتر است. اگر بتواند این سود را در
هر نقطه دیگری در دنیا کسب میکند. اگر این سرمایهگذار قصد ورود به کشور
ما را داشته باشد به چند چیز نظر دارد اولین مورد بازارهای ما است که در
خود کشورمان یک بازار 80 میلیونی و از طریق کانال ما یک بازار 300 میلیونی
در اطراف ایران و منطقه وجود دارد. نکته دوم نیروی انسانی و کارگر
ارزانقیمت است بههرحال قیمت تمامشده کارگر در ایران چیزی حدود یکدهم
قیمت تمامشده کارگر در اروپا و امریکاست. در غیر این صورت خود غرب برای
اینکه کسی برایش مزاحمت ایجاد نکند تز تقسیمکار جهانی را مطرح کرده است.
در این طرح اصلاً شما حق ورود به حوزههای فنی و تکنولوژی را ندارید.
وقتی
اعضای هیئت دولت، گزارشی از عملکرد خود در زمینه اقتصاد مقاومتی را خدمت
مقام معظم رهبری ارائه دادند. یکی از ایراداتی که ایشان به این گزارش
داشتند این بود که خیلی از اقداماتی که در این گزارش آمده است جز وظایف
عادی وزارت خانههاست اما به اسم اقتصاد مقاومتی در این گزارش آمده است.
این موضوع نشان میدهد که دولت هنوز درک درستی از موضوع ندارد و مثل
سالهای گذشته هر بخشی مستقل از بخش دیگر، جداگانه اقداماتی انجام میدهند.
یعنی علناً اجازه ورود سایر کشورها به این موضوعات داده نمیشود؟
نه، اتفاقاً علناً نمیگویند
حق ندارید. بلکه میگویند: شما مزیت نسبی ندارید. وقتی شما مزیت نسبی
ندارید حق سرمایهگذاری و ایجاد مزیت هم نخواهید داشت. چون آنها تعابیر
اقتصادی مثل هدررفت سرمایه و فرصت سوزی را مطرح میکنند. بنابراین اصلاً
تولید کالا توسط شما منطقی و بهصرفه نیست. ابر اساس همین تفکر است که
مشاور عالی رئیسجمهور میگوید: اگر قرار باشد بر اساس مزیت نسبی کار کنیم
فقط میتوانیم آبگوشت بزباش تولید و صادر کنیم. خب با این نگاه مشخص است که
اقتصاد مقاومتی پیاده و اجرا نخواهد شد. باید طرز فکرها اصلاح شود. تمام
ایدههای ذهنی برخی از این افراد این است که تحت هر شرایطی صرفاً فقط روابط
حسنهای با کشورهای غربی ایجاد شود. اگر خیلی خوشبینانه به موضوع نگاه
کنیم متأسفانه روش این افراد برای توسعه کشور این است که در این مکانیسم
باید غربی شویم. اما واقعیت این است که باید بدانیم نه غرب و نه شرق به این
سادگیها تکنولوژیهای خودشان را در اختیار ما نخواهند گذاشت پس خودمان
باید روی پای خود بایستیم.
مقام معظم رهبری بارها به
مسئولین تاکید داشتهاند که کشور به برنامه زمانبندیشده نیاز دارد. در
اقتصاد مقاومتی باید هر دستگاهی دقیقاً بداند که چگونه میتواند از تولیدات
داخلی حمایت کند. برای مثال اگر قرار است شما در ساخت لوازمخانگی، صنایع
نفت، مصالح ساختمانی، پتروشیمی و... وارد شوید باید بررسی کنید و ببینید
چقدر از این تکنولوژی بومی شده است؟ و چقدر از فرآیند ساخت قطعات در داخل
کشور انجام میشود؟ اگر سهم بومی سازی 20 درصد است طبق منطق اقتصاد مقاومتی
در 5 سال آینده باید به 40 درصد برسد و اگر 30 درصد است باید به 60 درصد
برسد. یعنی قرار نیست کشور یکشبه به خودکفایی کامل برسد اما با چند برنامه
پنجساله باید این خودکفاییها و ساخت محصولات در داخل کشور به حدود 90
درصد برسد. ضمن اینکه ما نمیگوییم همه صنایع باید به این مرحله برسند بلکه
باید صنایع راهبردی و مهم مورد توجه قرار گیرند. خب این صنایع در دنیا
شناسایی شده است. تکنولوژیهایی مانند ارتباطات، هوافضا، نانوتکنولوژی،
انرژی اتمی و... رشتههایی هستند که اگر شما وارد این تکنولوژیها شدید کلی
سرریز خواهید داشت.
متأسفانه
در حال حاضر تلاشهایی بهصورت پنهانی در حال انجام است که عدهای
میخواهند صنایع کلیدی کشور مثل خودرو، فولاد و.. را به شرکتهای خارجی
واگذار کنند حتی گفتهاند: میخواهند زمین برخی از این کارخانهها را
بهطرف خارجی بفروشند که این موضوع در صورت اجرا یک فاجعه است. حتی کشورهای
حوزه خلیجفارس دست به چنین کارهایی نمیزنند اما اینجا میبینیم در بعضی
مواقع اینقدر خوشبینی و وادادگی زیاد است که فکر میکنند غربیها برای
آبادانی و پیشرفت کشور ما آمدهاند.
به نظرتان چه دلیلی
باعث شده است، حضرت آقا روی ایجاد ستاد فرماندهی تأکید داشته باشند؟ یعنی
چه کمبودها و ایراداتی در اجرای اقتصاد مقاومتی وجود داشته است.
وقتی اعضای هیئت دولت، گزارشی
از عملکرد خود در زمینه اقتصاد مقاومتی را خدمت مقام معظم رهبری ارائه
دادند. یکی از ایراداتی که ایشان به این گزارش داشتند این بود که خیلی از
اقداماتی که در این گزارش آمده است جز وظایف عادی وزارت خانههاست اما به
اسم اقتصاد مقاومتی در این گزارش آمده است. این موضوع نشان میدهد که دولت
هنوز درک درستی از موضوع ندارد و مثل سالهای گذشته هر بخشی مستقل از بخش
دیگر، جداگانه اقداماتی انجام میدهند. این نوع اقدامات فایدهای ندارد
بلکه باید یک مغز متفکر فرماندهی وجود داشته باشد که اگر قرار شد میزان
خودکفایی صنعت نفت، پتروشیمی، گاز، خودرو و... ما از 20 درصد به 30 درصد
برسد بدانیم استاندارد جهانی چقدر است؟
الآن چقدر موجود داریم؟ مثلاً
ممکن است اگر بخواهیم در صنعت خاصی سرمایهگذاری کنیم به ده هزار مهندس،
خاص آن رشته نیاز داشته باشیم اما در کشور دو هزار فارغالتحصیل در این
رشته موجود باشد. برای تربیت مابقی این 8 هزار نفر باید آموزش عالی ورود
کرده و ظرفیتسازی کند. اینجاست که پیوند بین بخشها و دستگاهها نمود علنی
پیدا میکند. بعد سیاستهای حمایتی دولت چه باشد. اگر قرار است این قطعات
در ایران تولید شوند باید برای فروش این قطعات هم برنامهریزی صورت بگیرد.
اگر قرار باشد سرمایهگذاری صورت بگیرد و از طرف دیگر شرکتها و دستگاههای
دولتی حاضر نباشند این قطعات را بخرند. همین وضعیت موجود بازار میشود که
واردات مستقل است با صادرات و تولید هم کاری ندارند و هر کسی هم ساز خودش
را میزند. لذا این مسائل نیاز به ستاد فرماندهی دارد که این مجموعهها در
کنار هم بنشینند و اگر لازم باشد سیاستهای مالی را مشخص کنند.
اگر قرار شد در فلان صنعت
کلیدی تا 20 درصد رشد کرده و خودکفایی خودمان را ارتقا دهیم به تسهیلات
نیاز داشتیم. حالا باید بررسی شود که این تسهیلات با چه نرخی به این صنعت
تعلق بگیرد که هزینهها کاهش پیدا کند؟ حتی میتوانیم در مقطعی برخی از
صنایع را از پرداخت مالیات معاف کنیم. لذا تمام این تصمیمات باید در یک جا و
بهصورت واحد اتخاذ شود.
من اصلاً خوشبین نیستم که کشورهای غربی بر اساس قوانین WTO
به شما بگویند: بفرمایید به این سازمان ورود کنید و این هم سهم بازار
شماست. حداقلش این است که میتوانیم بگوییم نمونههایی که در جهان اتفاق
افتاده و کشورهایی که این مجموعه را پذیرفتند وارد بدبختی شدهاند.
بحثی که الآن مطرح
است خوشباوری برخی از مدیران دولت به طرفهای غربی است. مثلاً میگویند:
اگر ما با طرفهای غربی منافع مشترک داشته باشیم غرب زیر پای ما را خالی
نمیکند. مثلاً در موضوع پژو که اصلاً بحث محصول مشترک هم وجود نداشت طرف
فرانسوی با وجود سودهای کلان از حضور در ایران، دیدیم که به خاطر فشارهای
امریکا از ایران خارج شد.
بله، متأسفانه در حال حاضر
تلاشهایی بهصورت پنهانی در حال انجام است که عدهای میخواهند صنایع
کلیدی کشور مثل خودرو، فولاد و.. را به شرکتهای خارجی واگذار کنند حتی
گفتهاند: میخواهند زمین برخی از این کارخانهها را به طرف خارجی بفروشند
که این موضوع در صورت اجرا یک فاجعه است. حتی کشورهای حوزه خلیجفارس دست
به چنین کارهایی نمیزنند اما اینجا میبینیم در بعضی مواقع اینقدر
خوشبینی و وادادگی زیاد است که فکر میکنند غربیها برای آبادانی و پیشرفت
کشور ما آمدهاند. اگر عدهای تصورشان این است که میتوانیم با غرب دست به
سرمایهگذاریهای مشترک بزنیم، مطمئن باشید هیچ اتفاق مثبتی نخواهد افتاد
اما اگر خودمان به سمتی رفتیم که در داخل کشور، خودکفا شویم و جوانان
خودمان را وارد فرآیند تولید کنیم. این به یک برنامه مرکزی و منطقی نیازمند
است. البته من احساس میکنم متأسفانه این نگاه وجود ندارد و با این
تفکراتی که من در بین مسئولان دولتی میبینم بعید میدانم از این تفکرات
اقتصادی مقاوم بیرون بیاید.
الآن مباحثی مانند
باز شدن درهای اقتصاد جهانی و حتی آماده کردن زمینههای ورود به سازمان
تجارت جهانی، مطرح است. به نظرتان ما امروز در عرصه بینالمللی توان رقابت
با سایر کشورها را داریم؟ یا قرار است صرفاً در بازارهای جهانی به یک
مصرفکننده تبدیل شویم.
باید دید ما چه تعریفی از
مصرف داریم. بالاخره ممکن است با ورود به چرخه فرآیند مونتاژ تا حدودی
درآمدها افزایش یافته و ظرفیت برخی از صنایع ما افزایش پیدا کند و تا حدودی
نیز اشتغال ایجاد شود. اما شما تا چه میزانی حاضر به ادامه این روند
هستید؟ من اصلاً خوشبین نیستم که کشورهای غربی بر اساس قوانین WTO
به شما بگویند: بفرمایید به این سازمان ورود کنید و این هم سهم بازار
شماست. حداقلش این است که میتوانیم بگوییم نمونههایی که در جهان اتفاق
افتاده و کشورهایی که این مجموعه را پذیرفتند وارد بدبختی شدهاند.
اصلاً فرض کنید بازاری نیز به ما تعلق بگیرد سؤال من این است که مگر با شرایط فعلی ما توان رقابت داریم؟
نه قطعاً نداریم. من میگویم
اگر شما پتانسیل هم داشته باشید و بتوانید کالاهای خود را صادر کنید آنها
میآیند و این بازار را از شما گرفته و شما را بیرون میکنند. اینها
بهانههایی برای راندن رقبای کوچک از میدان است. بزرگترین برچسبی هم که
میزنند این است که مزیت نسبی وجود ندارد و تولیدات شما اقتصادی نیست.
ما الآن در تولید بنزین داخلی
در کشور همین مشکل را داریم. دولت ترجیح میدهد بنزین وارد کند اما
اینطرف ماجرا در چند سال اخیر چند پالایشگاه تکمیل شده است؟ الآن میبینیم
بسیاری از پالایشگاهها نصفه و نیمه رها شدهاند. وقتی هم موضوع پیگیری
میشود مشخص میشود که عدهای استدلال میکنند که اجرای این پالایشگاهها
در کشور اقتصادی نیست. اساس وابستگی و حاکمیت ما بعضاً در همین مسائل است
که باید خودمان تولید کنیم. اما بعضاً اینقدر یک پروژه را کش میدهند که
عملاً همهچیز متوقف میشود. شما الآن نگاه کنید از زمانی که دولت یازدهم
روی کار آمده است چند مورد از پروژههای هوا و فضای ما اجرا شده است؟
متأسفانه چون این باور وجود ندارد و برخی معتقدند: این پروژهها بهصرفه
نیست و فقط هزینهبر است. خب با این دید نه خبری از پیشرفت و توسعه است و
نه اقتصاد مقاومتی اجرایی میشود.
منبع: برهان