به گزارش پایگاه 598، محمد عسگری فردی بود که علاوه بر این که در فیم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» در نقش «ابولهب» بازی میکرد دستیار کارگردان فیلم مجید مجیدی نیز در طی این سالها بوده است. محمد عسگری به گفته خودش با حضور در این فیلم دچار انقلاب ذهنی شده است که باید آن را فهمید و درک کرد. عسگری در طول ساخت فیلم در بخش دستیاری دقیق و فعال بود او از کاریزمای مجیدی گفت و همچنین از دقت و صبر استرارو، از جوانهایی که در زمان ساخت فیلم همراه آن ها بودند و امروز در سینمای ایران به عنوان یک متخصص از آن ها یاد میشود نام برد. اما نوبت به خودش که میرسد «ویتوریو استرارو» مدیر فیلمبرداری کهنه کار سینمای هالیوود دست به قلم میشود آنچنان که برای او نامهای را در توضیح و توصیف زحماتش مینویسد. محمد عسگری مسئولیت تمام هنرورانی که مقابل دوربین قرار میگرفتند را نیز برعهده داشت و نوع حرکت آنها را برنامه ریزی میکرد او به عنوان یکی از بازیگر اصلی کار و دستیار کارگردان گفتنیهای زیادی دارد که به همین منظور با وی به گفتوگویی نشستیم که در پی میخوانید.
* بعد از 15 جلسه برای بازی در نقش «ابولهب» انتخاب شدم
_چه شد که شما برای بازی در این فیلم انتخاب شدید در صورتی که می دانیم بازیگران چهره و شناخته شده زیادی جزو کاندید هایی بودند که قرار بود در این نقش بازی کنند؟
آقای مجیدی تیمی را داشتند که متشکل از سه نفر بود و برای انتخاب بازیگر این تیم سه نفره به تمام استانهای کشور میرفتند. زمانی که این تیم سه نفره به استان البرز آمد به جهت اینکه من عضو انجمن نمایش استان بودم و سایر بچهها را برای دیدن آنها هماهنگ میکردم بدین جهت با من نیز آشنا شدند. این اولین آشنایی ما با این افراد بود و تا اینکه به مرحله انتخاب برسد نزدیک به پانزده مرحله با هم دیدار داشتیم. تا در نهایت من نقش برای بازی در نقش «ابولهب» انتخاب شدم.
*بازی در یک شخصیت منفور سخت است/ به بازی در سریالهای ضعیف تن ندادم
نقشهای تاریخی که عمدتاً منفی هستند بازیگر برای اجرای آن دچار غلو میشود. تقریباً هم آن نقش اولین و آخرین نقشی میشود که وی بازی میکند و اگر هم پیشنهاد دیگری داشته باشد در همان مسیر نقشی است که بازی کرده است. شخصیت «ابولهب» یک شخصیت منفور است تا آنجا در خصوص این شخصیت سورهای هم نازل شده است. هر بازیگری علاقه دارد تا در این پروژه سینمایی حضور داشته باشد. سالهای سال تئاتر کار کردم و تحصیلکرده همین رشته هم هستم. در تمام این سالها هیچ وقت تن ندادم به بازی در این سریالهایی که ضعیف هستند. در ابتدای کار بسیار خوشحال بودم اما سختی کار از همان لحظه آن هم برای بازی در نقش ابولهب آغاز میشود.
*استرارو به این نتیجه رسید من برای بازی در نقش «ابولهب» بهتر هستم
ابتدای کار با یک اسم آشنا هستیم و اینکه چطور باید این شخصیت را به تصویر کشید شرایط خاصی است که باید برایش برنامه ریزی داشت و خوب فکر کرد. واقعاً یکی از مشکلات ما کمبود منابع در خصوص توضیح شخصیت «ابولهب» بود. تنها اینکه «ابولهب» به چند ویژگی شنیع انسانی ختم میشود برایمان کارساز نیست چون این آن چیزی نیست که بازیگر میخواهد.
* مشورت استرارو و مجیدی در انتخاب بازیگر
_با بسیاری از بازیگران که صحبت کردیم و یا خودشان در سایر مصاحبههایشان که در مورد این فیلم صحبت کردهاند اکثراً به یک نکته مهم اشاره داشتند و آن هم این است که همگی اذعان کرده بودند به نوعی برای این فیلم دعوت شدهاند این حس و حال واقعاً برای شخص خودتان چگونه بود؟
واقعاً برای بازی در این فیلم بسیاری از چهرههای سینمایی که مطرح هم هستند کاندید بودند. با مشورتی که مجیدی با «استرارو» داشتند به این نتیجه رسیده بودند که اگر قرار باشد چهره برادران ابوطالب همگی شبیه به هم باشند در بازه زمانی نزدیک به سه ساعت برای مخاطب خسته کننده است. همه این افراد قرار شد که ته چهره عربی داشته باشند اما تفاوت آنها نیز باید حس شود. این نکته برای مجیدی بسیار مهم بود. استرارو زمانی که تست گریم من را دید در نهایت فکر کرد که من برای بازی در این نقش بهتر هستم. پیشتر از آن هم مجیدی به مراتب از ما تستهای مختلفی گرفته بود.
* تا به «ابولهب» برسم یک سال طول کشید
_تست از بازیگران به چه صورت انجام میشد؟ آنطور که شنیدهایم از خود شما نزدیک به ده بار تست گرفته شده بود؟
تقریباً درست است. توجه داشته باشید که تستها به صورتهای مختلفی انجام میشد. ابتدا میدیدند بعد مثلاً میگفتند که مدتی ریش بگذار و ما دو ماه آینده میبینیمت. دو ماه آینده میآمدند و عکس و تست گریم تکرار میشد. مجیدی با دیدن عکسها تصمیم میگرفت و میگفت به این تعداد بگویید که محاسن خود را نگه دارند. در مرحله بعد به طور مثال دو صفحه از فیلم نامه را نیز به افراد منتخب میدادند تا بخوانند. در نهایت چون این انتخابها محدود به تهران نبود و در تمام شهرستانها این رویه ادامه داشت به افراد دیگری که در این مرحله انتخاب میشدند میگفتند که به تهران بیایند تا ادامه تستها انجام شود.
اگر سالها هم تئاتر کار کرده بودی باز هم مجیدی باید تست میگرفت. تست بازی هم از من گرفته شد. بعد از این مرحله دوباره تست گریم بین آن افرادی که انتخاب شده بودند انجام میشد. تا جایی این حساسیت و دقت وجود داشت که تا چند روز قبل از فیلمبرداری هم این رویه ادامه داشت. از ابتدا آشنایی من تا انتخاب نهایی که بنده برای بازی در این نقش انتخاب شده بودم تقریباً یک سال طول کشید.
*آنتونی کوئین در «الرساله» معمولی بود
_برخی اذعان داشتند کهای کاش با توجه به هزینهای که برای این فیلم شده است از بازیگران شناخته شده هالیوودی استفاده میشد. البته به اعتقاد ما بازیگران ایرانی از توانمندیهای بسیار بالایی برخوردار هستند که متاسفانه سینمای ما شرایط و پتانسیل این را ندارد تا بتواند آنها را به صورت جهانی مطرح کند.
بگذارید این گونه پاسخ بدهم. فکر نکنید چون بنده یکی از بازیگران این فیلم هستم این را میگویم. اما اعتقادم این است که نقشهای تاریخ اسلام باید توسط بازیگران خودی که با این شرایط آشنا هستند ایفا شود. از بسیاری دوستانم که در حوزه بین الملل فعالیت دارند همواره در مورد بازی آنتونی کوئین در فیلم سینمایی «الرساله» گفتهاند که بازی این بازیگر در چنین فیلمی جزو کارهای درخشان آن نیست و خیلی برای خود هالیوودیها این کاراکتری که آنتونی کوئین بازی کرده مطرح نیست و میزان کیفیت کار او در این فیلم به نسبت کارهایی که انجام داده است را معمولی میدانند.
از این جهت که ما بسیاری از مسائل را حسی میبینیم این گونه قضاوت میکنیم و توجه داشته باشید تنها یک فیلم در جهان اسلام و تاریخ سینما در مورد پیامبر اکرم (ص) ساخته شده است. در آن فیلم تنها طعم و احساسی که در کل اثر جریان دارد خوب است اما به لحاظ تکنیکی ایرادات زیادی دارد. مشکلات زیادی فیلم دارد. در بخشهایی بازیگران خط فرضی را رعایت نمیکنند اماتجه داشته باشید که ما نگاه احساسی داریم. اعتقاد دارم بازیگران ایرانی جزو بهترین گزینهها برای حضور در چنین آثاری هستند چون این احساس همواره کنار آنها است. اما باید دقت داشته باشیم که این احساس کنترل شده باشد.
*دین را باید با تک تک سلول ها حس کرد
من هم اگر قرار بود روزی به جای مجیدی تصمیم بگیرم قطعاً از بازیگران ایرانی استفاده میکردم. دین مقولهای است که باید آن را با تک تک سلولهای بدنت چشیده باشی. مخصوصاً در موضوعات این چنینی که اگر احساس در آن دخیل نباشد نمیتوان موفق بود حتی اگر تمام تکنیکهای بازیگری را چاشنی کارتان کنید. به نظرم تمام بازیهای این فیلم یک دست میشد.
*اگر آل پاچینو ساموئل را بازی میکرد تنها اسمش مورد توجه بود
به نظرمان مثلاً اگر آل پاچینو میآمد و نقش ساموئل را که محسن تنابنده بازی میکرد را ایفا کرده بود تنها به دلیل اسمش همه چیز را خوب میدیدیم در صورتی که اگر او را نمیشناختیم چنین قضاوتی را در مودش نمیکردیم. این هم ناشی از این است که آل پاچینو یک اسم است. اما این نگاه را نمیتوان در بخش عوامل داشت چون در آن قسمت شرایط متفاوت است.
*مجیدی «ویتوریو استرارو» را به لحاظ حسی درگیر فیلم کرده بود
باید در چنین کاری احساس دخیل باشد اما در پشت صحنه کمرنگ بودن آن آنچنان چشمگیر نیست. اما مجید مجیدی از پس این بخش به خوبی بر آمده بود و آن هم این است که «ویتوریو استرارو» را توانسته بود به لحاظ احساس به چیزی که میخواستیم نزدیک کند. او در شاتها و قابهایی که قرار بود ببندد بعد احساسی را در نظر میگرفت. این زرنگی کارگردان است که احساس آدمها را در اختیار خود میگیرد.
*بازیگران فیلم مجیدی دو ماه در مکه زندگی کردند
_این شرایط و تاثیر گذاریها برای خود شما به چه شکل از ناحیه مجید مجیدی رخ داد خصوصاً در بخشی که به عنوان بازیگر قرار بود ایفای نقش کنید؟
سختی این نقش از آنجایی آغاز میشود که مخاطب نگاه مشخص شدهای دارد و میداند که این آدم فرد بدی است. خوب ما قرار است که یک پروژه بین المللی بسازیم و این نکته را باید در نظر بگیریم که همه مخاطبان که مسلمان نیستند و با «ابولهب» اشنا نیستند. باید به گونهای پیش میرفتیم که مخاطبان داخلی نظرشان جلب میشد و مخاطب خارجی هم از همان ابتدا پی به منفور بودن این کاراکتر نبرد و علاقه داشته باشد تا پایان فیلم موارد جدیدی از شخصیتها ببیند. برای رسیدن به این موارد به نوع گریم و پوشش هم دقت میشد. مجموعه بازیگران این فیلم نزدیک به دو ماه در مکه زندگی میکردند. دو ماه از بزها شیر میدوشیدند، شتر سواری میکردند آموزشهای شمیر زنی و نیزه پرتاب کردن را میدیدند برای اینکه به احساس درست و شرایط مشابه برسند. مجیدی اعتقادش این بود آخرین نکته مربوط به بازیگر است. او میگفت: «همه دست به دست هم میدهیم و در آخرین مرحله بازیگر بسیاری از کارهایی را که در نظر داریم انجام میدهد.» در تک تک لحظهها میدانستیم که ماموریت آن پلان چه چیزی خواهد بود.
_اولین سکانسی که در مقابل دوربین قرار گرفتید کدام سکانس بوده است؟
جالب است که بدانید اولین باری که تمرین با دوربین توسط «ویتوریو استرارو» شکل گرفت با بازیگران فیلم مربوط به سکانسی بود که بنده به همراه رعنا آزادیور که بازیگر مقابل بنده بود در خانه خود به سر میبردیم و کنیز «ابولهب» برای شیر دادن به حضرت رسول رفته بود گفتگویی که در داخل این خانه شکل گرفت اولین سکانس تمرینی فیلم «محمد رسوال الله (ص)» بود.
*نامه استرارو برایم بسیار ارزشمند است/ استرارو: آروم باش و با آرامش مقابل دوربین برو
_در این پروژه سینمایی دلایل و شرایط ویژه آنقدر وجود دارد که هر فردی علاقه داشته باشد در آن به هر نحوی که میشد حضور پیدا کند از بحث اعتقادی فیلم گرفته تا حضور افراد بزرگی چون «مجیدی مجیدی» و «ویتوریو استرارو». حضور این مدیر فیلمبرداری که در سطح جهانی هم شناخته شده است چقدر توانسته بود به فیلم کمک کند؟
مفهوم مدیر فیلمبرداری را در سینمای ایران با «ویتوریو استرارو» تجربه کردم. آنها به شدن به سلسله مراتب اعتقاد دارند. ابتدا صحبتی که دارند را با کارگردان در میان میگذاشتند و بعد با دستیار کارگردان و بعد از این موارد اگر نیاز بود با خود بازیگر صحبتهایی انجام میشد. در اکثر مواقع هم در مرحله دستیار نتیجه لازم گرفته میشد. اما تمام دغدغه عوامل و مخصوصا استرارو این بود که بازیگر به درستی دیده شود و گاهی به بازیگر میگفت: «آروم باش و با امنیت ذهنی و آرامش خاطر مقابل دوربین باش.»
استرارو با آرامش و صبوری کار میکرد. او در پایان کار چیزی برای من نوشت که آن را همچنان نگه داشتهام. که در آن اظهار لطف و مهربانی به من داشته است. هیچ وقت در طی این سالها کار از استرارو پرخاشگری ندیدم. با توجه به اینکه در دورهای به شدت مریض بود و اخباری که در ارتباط با دخترش در حین کار میشنید بر عملکرد او تاثیری نمیگذاشت. هیچ وقت ناراحتی و عصابانیت را در چهره و رفتار او ندیدیم.
*کاریزمای مجیدی فیلم را پیش میبرد
_به دلیل شرایط ویژهای که در سینمای هالیوود وجود دارد و امکانات دیگری که ما در سینمایمان از آن محروم هستیم ایا باعث نشده بود که این فیلمبردار کهنه کار و مطرح به سینمای ما رفتارش در کار به کارگردان و یا سایر عوامل از موضع بالا به پایین باشد؟
روحیه لیدری که در مجید مجیدی وجود داشت بسیاری از کارها را حل و فصل میکرد. مجیدی کاریزما دارد و میتواند به خوبی شرایط را مدیریت کند. وقتی این فاکتور وجود دارد که مهمترین ویژگی یک کارگردان است قطعاً میتواند به خوبی کارش را مدیریت کند. حال میخواهد با استرارو کار کند یا هر فرد دیگری. استررارو یک فرد حرفهای است وقتی این شرایط را میبیند قطعاً دیگر این نگاه در او به وجود نخواهد آمد.
بارها از استرارو شنیدم که گفت: «همبستگی و روحیه دوستی که در بین عوامل و افراد در سینمای ایران است در سایر سینماهای کشورهای دیگر نیست».
* ماجرای جوان ایرانی که علی وینچنزو فیلم «محمد(ص)» شد
_در بین عوامل فیلم «محمد رسوال الله (ص)» شنیدیم که برخی از دوستان جوان ایرانی توانستهاند آنقدر با این افراد بزرگ ارتباط بگیرند که رابطه پدر پسری بین آنها شکل گرفته است. فردی به نام علی که دستیار وینچنزو بود که در نهایت به علی وین چنتزو معروف شد.
آقای وینچنزو کسی بود که پلانها را با یک دستگاه خاص که تنها خودش توانایی کار با آن را داشت play backمیکرد. دستگاهی داشت که برای خودش بود و درنهایت ایران هم آن را خرید. در آن زمان فردی بیست ساله به نام علی دستیار وی بود. وینچنزو به دلیل اینکه همسرش باردار بود و باید میرفت به علی کار با این دستگاه را یاد داد. او در حال حاضر تنها فردی است که میتواند با آن دستگاه کار کند. علی با وینچنزو رابطه پدر پسری داشتند. البته این رابطهای از این دست بین جیانِتو دِروسی چهرهپرداز و دستیار جوان وی عظیم فراین نیز به وجو آمده بود. او هم جوان کم سن و سالی بود که در نبود دروسی به امضائ خودش تنها کسی که میتوانست کارش را انجام دهد عظیم فراین بود.
* در این فیلم به لحاظ ذهنی دچار انقلاب شدم
_ کدام صحنه از فیلم در ذهن شما ماندگار شده و یا در همان لحظه تاثیر ویژهای در شما گذاشته است؟
«ابولهب» را درسنین مختلف دیدهایم. اما در سن چهل سالگی وی صحنهای را میبینیم که حضرت محمد (ص) در سن دوازده سالگی برای شفاعت کنیزی به خانه وی میآید و این کنیز همان فردی است که به حضرت محمد (ص) در دوران کودکی شیر داده است. ابولهب بچه دار نمیشود در چنین شرایطی حضرت محمد (ص) را برای بزرگ کردن به وی ندادند و حالا تصور کنید بعد از این همه سال او در خانهاش با دیدن محمد (ص) چه احساسی پیدا میکند. حس و حال این صحنه را دوست دارم.
سکانس مرگ عبدالمطلب را نیز تاثیر زیادی داشت. در این صحنه مجیدی یک کاسه شیری را آورد و گفت که دست به دست بچرخد تا به بالین عبدالمطلب برسد. این اتفاق افتاد دست به دست چرخید تا برسد به ابوطالب در این لحظه پیشنهاد دادم که ابولهب برای خودشیرینی هم که شده شیر را بگیرد و برای خودشرینی کاسه شیر را او به بالین وی برساند. در این صحنه گفته میشود که روزگاری از این کودک شیر دریغ شد. این دو صحنه را بسیار دوست دارم و به لحاظ حسی تاثیر خاصی به روی من گذاشتند. من از لحاظ ذهنی در این فیلم دچار یک انقلابی شدم.