ــ با وجود تمام اظهارات زیگزاگی آن چند روز، و هنگامی که در هفتههای بعد آبها از آسیاب افتاد، توافقنامۀ لوزان با هویتی و شکلی بسیار پیچیدهتر از توافقنامه ژنو، منتشر شد. این بار با هماهنگی امریکاـاروپاییان گفته شد که بیانیۀ مطبوعاتی لوزان داریم و سپس نمایش قرائت فارسی و انگلیسی را روی صفحه تلویزیون شاهد شدیم. هنوز چند روزی نگذشته بود که معلوم شد وزارت خارجۀ آمریکا دقیقاً همان روز ۱۳ فروردین ۹۴ (روز قرائت بیانیه مطبوعاتی) متن مفصل توافقنامۀ لوزان را در ۴۳ ماده و ۷ بخش منتشر کردهاست. برخی تشکلهای هشیار و مستقل مردمـنهاد و دانشجویی، انگشت شمار استادان شجاع و غیور دانشگاهی، و انگشت شمار وکلای امین و متدین مردم در مجلس آه و فغانشان به هوا رفت که ماجرا چیست. تفصیل تمام تدابیر پنهانکارانۀ وزیر خارجه و معاونانش و جناب علی اکبر صالحی، معاون رئیسجمهور، و سایر مقامات ذیربط را برای اطلاع ملت ایران و نسلهای بعدی تحت عنوان این همه هیاهو برای اختفای توافقنامۀ لوزان(۱۳/۲/۹۴، در سایتهای مختلف) مکتوب و منتشر کردهام.
ــ اینک که توافقنامۀ وین، موسوم به برجام، انتشار یافته منتقدان شفیق استقلال و حاکمیت ملی این را با آنچه به غلط و به دروغ موسوم به فکت شیت آمریکاییها شده بود، مقایسه میکنند و تدریجا درمییابند که برجام چیزی جز توافقنامۀ لوزان به انضمام برخی جزییات نیست. و این یعنی، حاصل پژوهش بی قیل و قال راقم این سطور که یاداشت منتشرۀ آمریکاییها همان توافقنامۀ لوزان است و مابقیِ هیاهوها هم تدابیری است برای پنهانکاریهای مرسوم مقامات سیاست خارجی، عمدتاً درست و صائب است. اما صحت آن پژوهش اهمیت خاصی ندارد. آنچه اهمیت فوقالعادهای دارد اینست که اینک که توافقنامۀ وین منتشرشده معلوم میشود که کلیات توافقات همانست که در توافقنامۀ لوزان آمده و جزییاتی که در فاصلۀ ۱۳ فروردین تا ۲۳ تیر توافقشده بهمراه همان کلیات در توافقنامۀ وین مندرجشده است. تحلیل اهمیت این جداشدگی کلیات و جزییات را به فرصت دیگری موکول میکنم. آنچه اما فوقالعاده اهمیت دارد اینست که این جداسازی کلیات از جزییات دقیقاً همان کاری است که رهبری علنا و رسما و صراحتا مذاکرهکنندگان را از آن منع کردند. و این مذاکرهکنندگان همان رجالی هستندکه چند ماه پس از فرمان صریح و عمومی آقا، پس از انتشار توافقنامۀ لوزانآن هیاهوها را از سر مخفیکاری کردند تا توافق بر سر کلیات دیده و فهمیده نشود. و این رجال همانهایی هستند که از ابتدای تشکیل دولت علیالدوام زمخت و گوشخراشانه بر طبل تبعیت از فرامین راهگشای مقام رهبری میکوبیدند و همچنان میکوبند. آیا اینک هموطنان عزیز میبینند که چرا توافقنامۀ لوزان اختفاء و انکار میشد؟
ــ چرا این فرزندان نه چندان قدرشناس و نه چندان متعهد انقلاب از ابتدای تشکیل دولت مستمرا پیروی از منویات و فرامین آقا را جار میزنند ودر بوق و کرنا میکنند؟
ــ آیا اینک میتوان پی برد که چرا تقریباً تمام منتقدان و تحلیگران منصف و غیرمغرض توافقنامۀ وین بطرز روزافزونی درمییابند که تقریباً تمام خطوط قرمز نظام نقض شده است؟
ــ و از اینها بمراتب بنیانیتر برای حیات و ممات انقلاب، این سیاست خارجی چه نسبتی با آمریکا و نظام جنایتکار و غاصب آمریکاییـاروپایی دارد؟
ــبرای پاسخ بدین سؤالات، مبانی و ممیزات سیاست خارجی و سوابق عملکرد سیاست خارجی دولت تدبیر و راستگویی را مورد کاوش و بازشناسی قرار میدهیم. برای هر چه بهتردیدن و فهمیدن مبانی سیاست خارجی لازم است به عوض تعریف و تمجید و یا سرزنش و تقبیح، از اظهارات صریح مقامات عالیرتبۀ دولت، یعنی شخص رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و سایر مقامات دولتی شروع کنیم. سیاست خارجی دولت تدبیر دارای پنج مولفۀ اساسی و یک شالودۀ محوری است که در ذیل آنها را یک به یک مورد کاوش قرار میدهیم. ِ
کیست که نداند آقای رئیسجمهور از زمان مبارزات انتخاباتی تا همین اواخر علیالدوام کیفیت و چگونگی چرخ معیشت را به چرخ هستهای پیوند زدهاند. برای اینکه پیامد این پیوند و گرهخوردن روشن شود لازم است اضافه کنیم که مراد از این ربطدادن این است که برای بهتر چرخیدن چرخ معیشت لازم است تحریمها رفع و لغو شوند، و برای رفع تحریمها لازم است برای کیفیت و چگونگی چرخیدن چرخ هستهای با افرنگیان و در رأس آن با آمریکا وارد مذاکره هستهای شویم. بدین نحو است که چرخ معیشت به مذاکرات هستهای ربطی بنیانی و سرنوشتساز پیدا میکند. سرنوشتساز است زیرا آقای روحانی و دولت تدبیر مستمراً بر اساسی و حیاتیبودن آثار تحریمها بر معیشت و اقتصاد کشور تصریح و تأکید کرده، آن را کلید اصلی حل معضلات و مشکلات معیشتی مردم اعلام کردهاند. به عنوان یک نمونه: "کسی نیست که خواهان پیروزی ملت در مذاکرات هستهای نباشد و برای خروج کشور از رکود و رونق اقتصادی نگران و ناراحت نباشد.”(خبرگزاری ایرنا: ۳۰/۲/۹۴). در واقع درستتر و دقیقتر است این مبنای سیاست خارجی را بر آمده و محصول محوریترین شالودۀ سیاست خارجی و داخلی دولت تدبیر دانست و آن مبنا عبارت است از: تنشزدایی از غرب و بازگشت به نظام استکباری غربیان به منزلۀ اساسیترین و بزرگترین راهبرد رفع مشکلات اقتصادی و ایجاد رشد و توسعۀ همهجانبه کشور.
با این وصف، اهمیت حیاتی و وجوب مذاکرات و نیل به توافقی، هر توافقی، برای دولت نباید هیچ ابهامی داشته باشد. مهم نیست مذاکرات تحت چه شرایطی و با چه میزان از تهدید و توهین توأم باشد، مهم و بلکه حیاتی است که اولاً مذاکره تا نیل به توافقی که لغو تحریمها را حاصل کند باید ادامه یابد. و ثانیاً، توافق باید صورت گیرد ولو بلغ ما بلغ، زیرا معیشت و حیات و ممات ایران به لغو و رفع تحریمها گرهخورده دیده شده است. ابداً مهم نیست کدام یک از مقامات آمریکایی، چند بار، در کجا، در چه زمانی، و با چه لحنی، از روی میزبودن همۀ گزینهها از جمله گزینۀ نظامی صحبت کرده است. ابداً مهم نیست که معاون سیاسی و عضو ارشد تیم مذاکرهکنندۀ آمریکا علناً و در عرصهای کاملاً جدی و سیاسی ـــ در یکی از جلسات استماع رسمی در کنگرۀ آمریکا ـــ از وجود فریب در دیانای ایرانیان سخن گفته است. و این هم ابداً اهمیتی ندارد که از زمان عقد توافقنامۀ ژنو در سوم آذر ۹۲ تاکنون به کرات و به بهانههای مختلف نهادها، مؤسسات، و شخصیتهای متعدد ایرانی و غیر ایرانی مورد تحریم جدید قرار گرفتهاند، علیرغم اینکه در توافقنامۀ ژنو تصریح شده که آمریکا و اتحادیۀ اروپا هیچ تحریم جدیدی علیه ایران اعمال نخواهند کرد. و اگر خواسته باشیم این "ابداً مهم نیست”ها را مشاهده کنیم خیلی ساده، باید واکنشهای ’آرامبخش و تسکیندهندۀ‘ سخنگوی وزارت خارجه، و سکوتهای ممتد سرداران دیپلماسی در قبال هر یک از این موارد تحریمهای جدید را رصد کنیم. به قدری نقضهای آشکار و بیّن توافقنامۀ ژنو با طمأنینه و سکوت خفتبار از سوی دولت تدبیر مواجه میشود که بیاختیار انسان را به یاد یکی از شاهان معروف صفوی میاندازد.
با توجه به مراتب فوق، نباید این سخن تند و کوبندۀ آقای روحانی مایۀ حیرت و شگفتی شود: "امروز تنها دشمنان این ملت با میز مذاکره مخالفند”(۲۲ بهمن ۹۳). این سخن که بیهیچ شرط و قیدی اظهار میشود با کمال تأسف مذاکره را در هر شرایطی و با هر نتایجی توصیه میکند. تجلی این موضع ذلیلانه را میتوان در این سخن جواد ظریف مشاهده کرد. وی در پاسخ به سؤال خبرنگاری که میپرسد: "موضع جمهوری اسلامی در برابر کارشکنی احتمالی غربیها نسبت به ادامه روند مذاکرات هستهای و یکمرحلهای بودن آن چیست؟”، میگوید: "من نیازی نمیبینم که نسبت به کارشکنیها چندان نگران باشیم؛ بحث یک بحث کاری است و ما نیز در همین چارچوب کار را دنبال میکنیم و برای رسیدن به نتیجه نیز امیدواریم.”(سایت وزارت خارجه: ۱/۱۲/۹۳). خوب است بدانیم که در طول این یکسال و اندی که از توافقنامۀ ژنو گذشته است، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و اوباما و سایر مقامات آمریکایی که از دستاوردهای متعدد توافقنامۀ ژنو و تمدیدهای متعاقب آن در مقابل منتقدان دفاع کردهاند، حتی یکبار هم از مذاکره بدون هیچ قید و شرطی دفاع نکردهاند. به عوض، همواره از مذاکره برای نیل به توافقی خوب دفاع کردهاند، و "توافق خوب” را هم شناور در آسمان رها نکردهاند: توافق خوب، توافقی است که هم منافع و امنیت آمریکا را بخوبی و روشنی تأمین کند و هم امنیت متحدانشان درمنطقه، یعنی اسرائیل و عربستان و امارات و قطر و بحرین و اردن را. آنها همواره تأکید و تصریح کردهاند که عدم توافق بهتر از یک توافق بد است. درمقابل توصیه میکنم شما بگردید ببینید رئیس دولت تدبیر و وزیر امور خارجۀ آن حتی یکبار، محض حفظ ظاهر هم که شده، آیا گفتهاند که ما هرگز زیربار توافقی بد نخواهیم رفت و عدم توافق را به آن ترجیح میدهیم؟
یکی از ویژگیهای بارز و مبنایی سیاست خارجی دولت راستگویان را میتوان در نامۀ تاریخی ماندگار و پرمعنی آقای روحانی لحظاتی پس از عقد و اعلام توافقنامۀ ژنو خطاب به رهبر انقلاب رؤیت کرد. ایشان در آن نامه ادعا میکند که "حقوق ملت ایران در فعالیتهای هستهای در صحنه بینالمللی اثبات شد” و "حقوق هستهای و حق غنیسازی ملت ایران مورد اذعان قدرتهای جهان… قرار گرفت”(۳ آذر ۹۲). اگر این سخنان بهرهای از حقیقت برده باشند باید بتوان شواهد و قرائنی مستقیم یا تلویحی برای آنها ارائه کرد. برای عبارت خلاف واقعِ”حقوق ملت ایران … در صحنه بینالمللی اثبات شد” باید بتوان در اظهارات مقامات ۱+۵، یا در میان اظهارات مقامات سابق یا اسبق اروپاییـآمریکایی، یا در میان مقالات و تحلیلهای پژوهشگران و تحلیلگران اندیشکدهها و اتاقهای فکر، و یا درمیان نه همه، که دست کم تعدادی از گزارشات خبری و یادداشتهای روزنامهنگاران یا خبرنگاران نشانه یا قرینهای یافت. دریغ از حتی یک مورد از صدها مقاله و گزارش و تحلیل و یادداشت، که برعکس. در بسیاری از موارد صحبت از "توقف” و "عقبگردِ” بخشهای عمدهای از برنامه هستهای ایران شده است و آن هم به منزلۀ دستاورد بزرگ توافقنامۀ ژنو. نه تنها برای عبارت فوق که برای عبارت بسیار خلاف واقع "حقوق هستهای و حق غنیسازی ملت ایران مورد اذعان قدرتهای جهان …قرار گرفت” حتی یک قرینه هم در انبوه اظهارات مقامات، تحلیلگران سیاسی، و ارباب رسانهها غربی یافت نمیشود. نه تنها از "اذعان” کمترین اثری یافت نمیشود که سخنی که قرینه یا شاهدی برای اذعان باشد هم یافت نمیشود. که بسیار بدتر از این: درست همان روز ۳ آذر ۹۲، مناقشهای علنی و رسانهای میان جواد ظریف و جان کری دربارۀ به رسمیتشناختن حق غنیسازی ایران درگرفت و تا چندین روز ادامه یافت. گزارش مختصر اما مستند آن مناقشه بسیار مهم و خواندنی را در یادداشت هشدار به ملت ایران: (۱) حق غنیسازی ایران برای اطلاع و قضاوت حاضران و آیندگان مکتوب و مستند کردهام. اینک بدین مقدار بسنده میکنم که جان کری تمام شواهد و اسناد مورد استناد جواد ظریف برای حق غنیسازی ایران را مقابله و انکار کرد. صداقت و حقگویی حکم میکند به این حقیقت بسیار تلخ اذعان کنیم که سخن کری در تمام موارد صحیح و صائب است و هیچیک از مستندات ظریف دعوی وی را تصدیق نمیکنند. آن مناقشه نهایتاً با سکوت وزیر خارجه ایران پایان گرفت.
آقای روحانی از اذعان "قدرتهای جهانی” سخن میگویند، و قدرتهای جهانی هم موجوداتی نامرئی یا ناشناخته در ملکوت اعلی نیستند. آیا سزاوار نبود آن هنگام که جان کری تمام ادعاهای جواد ظریف برای حق غنیسازی را به باد بازبینی و انکار گرفت آقای روحانی تدبیری میکردند و تنها برخی از آن اذعان و اعترافهای قدرتهای جهانی را مشخص و خاطرنشان میکردند؟ و یا دست کم، آن هنگام که طشت رسوایی و بیاعتباری ادعای به رسمیتشناختهشدن حق غنیسازی ایران از بام افتاد و برای صغیر و کبیر آشکار شد که نه تنها چنین اذعان و اعترافی وجود ندارد که بدتر، اساساً چنین حقی رسماً و علناً انکار میشود ـــ توسط وزیر خارجه آمریکا ـــ آیا شایسته نبود آقای روحانی و یا یکی از همکارانشان توضیحی یا توجیهی یا تأویلی برای آن سخن تدبیر میکردند تا مردم ایران گمان نکنند که برخی اظهارات رئیسجمهورشان بیمنشأ و مبنا و خلاف واقع است؟
جناب آقای روحانی در همان نامه از موضوع حق غنیسازی فراتر رفته به تحریمها هم پرداختهاند: "قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند که تحریم و فشار راه به جایی نخواهد برد”(۳ آذر ۹۲). روشن است که مراد آقای روحانی از قدرتهای بزرگ همان ۱+۵ است. در این صورت سؤالاتی مطرح میشود:
رسیدهاند که تحریم و فشار راه به جایی نخواهد برد؟
تمام شخصیتهای سیاسی و رسانهای تمام کشورهای ۱+۵ و تمام کشورهای اتحادیه اروپا و سایر کشورهای علاقمند و پیگیر ماجرا، همین نامۀ سراپا اظهارات حیرتانگیز و خلاف واقع را در کنار توافقنامۀ ژنو میگذارند و آن گاه از خود سؤال میکنند: به فرض که دولت ایران اظهارات مقامات آمریکایی و اروپایی در مذاکرات را فراموش کرده باشد، به فرض که دولت ایران و بهویژه وزارت خارجه ایران جوّ عمومی و فراگیر رجال سیاسی حال و گذشته آمریکا و اروپا دربارۀ تحریمها را ندیده و خبر نداشته باشد، کدام یک از این اظهارات رئیسجمهور ایران با همین توافقنامۀ ژنو مطابقت میکند؟ بهراستی ایران چه جور کشوری است؟ و دولت راستگویان با چه توجیهی این نام را بر خود نهاده است؟ آیا مقصود آقای روحانی از نشاندادن کلید به مردم در مبارزات انتخاباتی خود، همین نوع تدابیر و ترفندهاست؟ احساس ملت ایران به این نامگذاری چیست؟ و بهراستی مبنای سیاست خارجی ایران همواره این است که در مقابل آمریکاییان و اروپاییان تا کمر خم شود و آنگاه در مقابل ملت ایران از دستاورد مشعشع تاریخی حرف بزند و جارچی و نقارهزن در کوچه و برزن راه بیاندازند که ایّها الناس! هنگامه جشن و سرور است که تمام حق و حقوق خود را با منطق و استدلال احراز کردیم؟
در مادۀ اول بخش مربوط به تعهدات آمریکاـاروپاییها آمده است: "امکان بازگشت مقدار توافقشدهای از درآمدهای نفتی که درخارج مسدود شده است، فراهم شود.” از خود سؤال کنیم: چرا مطلبی به این مهمی در متن توافقنامه ژنو ذکر نشده است؟ چطور امکان دارد بر سر موضوع بسیار مهم بازگشت همه یا بخشی از داراییهای مسدودشدۀ ایران از فروش نفت خام مذاکره شده باشد و مبلغی با آمریکاـاروپاییان توافق شده باشد و آنگاه درتوافقنامۀ ژنو ذکر نشده باشد؟ آیا امکان دارد این مبلغ بصورت شفاهی و، به تعبیری دروغ، "غیر مکتوب”مطرح شده باشد؟ آیا قابل تصور است که مذاکراتی بدین مهمی با حضور ۶ کشور بزرگ اقتصادی و یا نظامی دنیا به همراه نمایندگی عالی سیاسی اتحادیه اروپا و با این سابقۀ طولانی بیش از یکدهه و با این حجم از توجه و پرداخت رسانهای و کشمکشهای سیاسی دوجانبه و چندجانبه انجام شود و آنگاه یکی از موارد توافقشده اصلی به صورت "مبلغی توافقشده” در توافقنامه ذکر شود؟ این از جمله مواردی است که به وضوح سیاست مخفیکاری دولت را میتوان در آن مشاهده کرد.
یک روز پیش از انتشار توافقنامۀ ژنو، دفتر مطبوعاتی کاخ سفید بیانیۀ هفتصفحهای تحت عنوان برگۀ اطلاعات منتشر میکند و در آن بسیاری از اجزاء مهم توافقات فیمابین ایران و ۱+۵ را به تفکیک اعلام میکند(۲۳/۱۱/۲۰۱۳). در نشستی خبری، سخنگوی دستگاه دیپلماسی، وجود توافقنامۀ دیگری را کتمان میکند. و هنگامی که از برگۀ اطلاعات منتشرۀ کاخ سفید سؤال میشود، ایشان در کمال آرامش خاطر و بیهیچ تشویشی، اعلام میکند آن برگۀ اطلاعات، تفسیر آمریکاییها از توافقنامه ژنو است. و برای نخستین بار در تاریخ معاصر دیپلماسی، ’بازی تفسیرها‘ آغاز میشود، بازی مفتضحی که هیچ بنیبشری به خود اجازه نداده بود آن را علناً و رسماً ابداع و اعلام و بازی کند. آخر چطور امکان دارد پس از ماهها مذاکره در سطوح بالا میان چند کشور قدرتمند دنیا، توافقاتی حاصل شود که به صورت توافقنامۀ ژنو انتشار یابد آنگاه در همان ایام، اجزاء بسیار مهم آن توافقنامه به صورت مشخص و با ذکر اعداد و ارقام توسط مهمترین دولت خصم ایران در مذاکرات، مطالبی انتشار یابد که برداشت و تفسیر آن دولت باشد؟ آخر مگر دولتها و غیر دولتها با هم مذاکره نمیکنند تا به توافق نایل شوند و اختلافات برچیده شود؟ آیا میتوان قائل شد که در اینجا مذاکرهکنندگان دچار توهم شدهاند که به توافق رسیدهاند و در نتیجه هر یک پس از اتمام مذاکره حرف و حدیث خود و، یا به قول سخنگوی وزارت خارجه دولت تدبیر، "تفسیر” خود از مذاکرات را بیان میکند؟ البته نظر به شوق و شعفی که ارکستر رسانهای دربار زر و زور و تزویر با همراهی رسانۀ شبه ملی دامن زده بود بر سرِ برگۀ اطلاعات کاخ سفید قیلوقال رسانهای به پا نشد. اما آنچه برای این ناظر سیاست خارجی دولت تدبیر و امید بسیار حیرتانگیز بود این است که از هیچیک از کمیسیونهای ذیربط مجلس، بهویژه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، و نه از مجلس شورا در کلیت آن، و نه از مجلس خبرگان، و نه از مجمع مصلحت نظام، و نه از هیچیک از اندیشکدههای قد و نیمقد سیاسی و راهبردی و امنیتی هیچ صدایی و ندایی و فریادی برنخاست. و نه هیچ نهاد مسئول رسمی و غیر رسمی و نیمهرسمی و شبه رسمی از وزارت خارجه مطالبه نکرد که اگر برگۀ اطلاعات منتشرۀ کاخ سفید همخوانی و سازگاری با توافقات ژنو ندارد، چرا آن را کتباً و علناً و رسماً تکذیب نمیکنید؟ و فرجام ماجرا: برگۀ اطلاعات کاخ سفید آرام و بیسروصدا خوابید روی دوش ملت ایران!
ماجرا تمام نشد! کمتر از دوماه بعد، در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴، همان دفتر مطبوعاتی کاخ سفید اطلاعیۀ دیگری منتشر کرد با عنوان: خلاصۀ تفاهمات فنی مربوط به اجرای توافقنامۀ ژنو. اگرچه هیچگاه این اطلاعیه رسماً توسط وزارت خارجه انتشار نیافت لیکن اجرای توافقنامۀ ژنو مطابق اعداد و ارقام مصرّح در این خلاصهتفاهمات در ماههای بعد مشخص شده بود. از جملۀ آن ارقام، مبلغ ۲/۴ میلیارد دلار است که به صورت اقساطی قابل پرداخت است و در این اطلاعیه مبلغ هر قسط به همراه تاریخ پرداخت آن ذکر شده است. تمام قرائن و شواهد حاکی است که این اطلاعیه نه تنها تماماً مورد قبول دولت ایران است که اساساً محصول مذاکرات با دولت ایران است. از جمله این قرائن و شواهد اینکه به کرات مقامات بانکی و اقتصادی و سخنگویان دولت و وزارت خارجه به همین رقم و به همان مبالغ اقساط و همان تاریخها در مصاحبهها و اطلاعرسانیهای متعدد خود در ماههای بعد استناد کردند. اما آنچه مایۀ سؤال میشود این است که اما این رقم ۲/۴ میلیارد دلار دقیقاً همان رقمی است که در برگۀ اطلاعات کاخ سفید که پیشتر "تفسیر” آمریکاییها از توافقنامۀ ژنو خوانده شده بود، تطابق کامل دارد. هیچیک از مقامات وزارت خارجه و نه دولت کمترین توضیحی ندادند که چطور تفسیر آمریکاییها درست از آب درآمد. آشکار است که این همخوانی توضیحی ندارد. آیا امکان ندارد که تیم مذاکرهکننده ایرانی با همتایان آمریکایی خود قرار گذاشته باشند که: ’لازم نیست اعداد و ارقام حساسیتبرانگیز در توافقنامه ذکر و قید شود. میتوان آن موارد توافقشده را آمریکاییها یکجانبه منتشر کنند و در صورتی که حرف و سخن و اعتراضی در داخل ایران مطرح شود با تفسیرخواندن آن، آن را از دور بازی خارج کرده، از موضوعیت و اهمیت میاندازیم. شسته و رفته و بیدردسر! هنگامی که برگۀ اطلاعات کاخ سفید را کنار اطلاعیۀ خلاصهتفاهمات فنی … میگذاریم متوجه میشویم در موارد عدیدهای میان مطالب و مواد خلاصۀ تفاهمات و برگۀاطلاعات موسوم به تفسیر آمریکاییها تطابق آزاردهندۀ چشمگیری وجود دارد.
در سند خلاصه تفاهمات فنی …، ذیل عنوان آنچه "ایران متعهد شده انجام بدهد”، سیزده بند ذکرشده که یا عیناً، کلمه به کلمه، و یا مضموناً در برگۀ اطلاعات کاخ سفید تکرار شده است. برخی از این سیزده بند در توافقنامۀ ژنو هم قید شده است. لیکن تعدادی از بندهای توافقنامۀ ژنو که بیانی کلی دارد در برگۀ اطلاعات کاخ سفید تفصیلی یافته که در این سند خلاصهتفاهمات فنی هم آمده است. از قبیل: ایران در تقریباً نیمی از سانتریفیوژهای نصبشده در نطنز و سهچهارم سانتریفیوژهای نصبشده در فردو غنیسازی نخواهد کرد. ایران در سانتریفیوژهای "نسل جدیدش” غنیسازی نخواهد کرد. هنگامی که برخی از این تطابقها آشکار شد و تنی چند از منتقدان دانشگاهی و معدود نمایندگانی غیور در مجلس، اینجا و آنجا و به رغم تدابیر شدید اختفایی رسانهای، سر به اعتراض و انتقاد برداشتند اصحاب مذاکرهکننده وزارت خارجه تدبیر دیگری به خرج داده از وجود توافقات "نامکتوب” سخن به میان آوردند تا پنهانکاریهای برملاشده را پنهان کنند! و البته روشن است که مقصود از توافقات "نامکتوب”، توافقاتی است که ادعا میشود مکتوب نشده و به طور شفاهی صورت گرفته است! آیا بهراستی چنین چیزی امکان دارد؟ آیا میتوان در تاریخ معاصر، موردی از مذاکرات مهم بینالمللی یا مهم دوجانبه میان دو کشور را یافت که در فرجام آن، برخی توافقات مکتوب نشده باشند و در سطح شفاهی باقیمانده باشند؟ دست کم آمریکاییها هرگز به چنین توافقاتی تن نمیدهند، و به همین روست که حتی یک روز پیش از انتشار توافقنامۀ ژنو، آنها کلّ و جزء توافقات ژنو را کتباً و علناً و رسماً منتشر کردند. تدبیرِ امر جعلشدهای به نام ’توافقات نامکتوب‘ در واقع امتداد مؤلفۀ سیاست پنهانکاریِ سیاست خارجی دولت تدبیر و امید است.
بعد از این ماجرا، تمدید ۴ ماهۀ بعدی را داشتیم که به حسب ظاهر حاوی هیچ قرار و مدار اعلامشدهای نبود. اما با کمال شرمندگی، از لابلای اظهارات کمتررسانهایشدۀ آمریکاییها، معلوم شد سرداران جبهۀ دیپلماسی ایران و نمایندگان ثابتقدم استکبار آمریکا در این مورد هم یک توافقنامۀ محرمانۀ دیگری را تدبیر کردهاند لیکن برای اینکه فرآیند اعتمادسازی دولت ایران برملا و آشکار نشود از خزینۀ عقلانیت بهره برده، تصمیم گرفته میشود ماجرا از ملت ایران مخفی نگه داشته شود. از جمله تعهدات ایران در این توافقنامه محرمانۀ دوم تبدیل تقریباً سه هزار کیلوگرم اورانیوم کمغنیشده به اورانیوم طبیعی است: خانم وندی شرمن، معاون امور سیاسی وزارتخارجه آمریکا، در گزارش ۶ صفحهای مکتوبی به کمیته روابط خارجی سنای آمریکا تحت عنوان "وضعیت مذاکرات با ایران” در تاریخ ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۴ برای توجیه اعضای قدرتمند و سختگیر آن کمیته از تعهدات جدید ایران پرده برمیدارد و از جمله به موضوع رقیقسازی و تبدیل ۳۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشدۀ ایران به اورانیوم طبیعی میپردازد. با کمال سرافکندگی باید اعتراف کنم این مطلب در هیچیک از جراید تحتالحمایه دربار زر و زور و تزویر انعکاسی نیافت. و نه نمایندگان غیور و حافظ منافع ایران درمجلس شورای اسلامی به طرح و بحث علنی آن پرداختند، نه در مصلحت نظام مورد توجه رسمی و علنی قرار گرفت، و نه در هیچیک از نهادها و شوراهای مسئول دیگر حکومتی.
ویژگی یا راهبرد مهم دیگر سیاست خارجی دولت تدبیر و امید، اعتمادسازی است. یعنی، علیالاصول باید هر آنچه میتوانیم انجام دهیم تا اعتماد آمریکاییها و اروپاییها به ما جلب شود. گردشی در مصاحبهها و سخنرانیهای آقای روحانی و مسئولان وزارت خارجه شواهد فراوانی در این زمینه در اختیار مینهد. ملاحظه کنید: "ما کاملاً برای مذاکره و اعتمادسازی آمادهایم”(روحانی: ۵/۱۱/۹۲)؛ "این دولت با کمال جدیت برای اعتمادسازی بیشتر برای افکار عمومی جهان با ۱+۵ مذاکرات مجدّانهای را انجام داد”(روحانی: ۲۱/۱۱/۹۲).
مطابق همین راهبرد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در نشستی خبری پس از صدور بیانیۀ مطبوعاتی لوزان چنین تصریح میکند: "تصمیم گرفتیم به صورت خیلی مسئولانه وارد گفتگوها شویم و نگرانیهای بینالمللی را برطرف کنیم و باید بگوییم واقعاً نگران نباشند و فعالیتهای ما صلحآمیز است”(۱۴/۱/۹۴). و در همان نشست، با صراحتی که از آن بیشتر قابل تصور نیست اضافه میکند: "طبیعتاً برای ایران بسیار حیاتی و ضروری است که گامهایی را بردارد که نسبت به صلحآمیزبودن فعالیتهای هستهای خود اعتمادسازی کند”(همان؛ تأکید اضافه شده). شاید برخی از ما خوشبینانه بر این باور باشیم که این اظهارات بیشتر از باب امیدبخشی و وعدهدادن است. نه چنین است بلکه به عنوان مشت کوچکی از خروار: "برای اعتمادسازی نظارتهای بیشتر را پذیرفتیم …. همچنین به مدت ده سال فعالیتهای هستهای خود را کندتر و محدودتر کردیم تا در این فاصله زمانی اعتمادسازی شود”(عباس عراقچی: ۱۵/۱/۹۴).
ــ شاید لازم به تصریح باشد که راهبرد اعتمادسازی، همانطور که از اظهارات منقول فوق به روشنی میتوان فهمید، راهبردی دوسویه یا متقابل نیست. آمریکاـاروپاییها هرگز و در هیچ موضعی نه چنین راهبرد یا سیاستی را اعلام کردهاند و نه به آن اقدام و اهتمامی کردهاند. اصلاً و ابداً! به همین دلیل است که در تحلیلهای اندیشکدههای راهبردی و امنیتی، یادداشتها و مصاحبههای مقامات فعلی و سابق و اسبق آمریکاییـاروپایی، و ایضاً یادداشتها و گزارشهای روزنامههای مهم سیاسی غرب، هیچگاه با اظهار چنین عزم و نیتی از جانب افرنگیان مواجه نمیشویم. اظهارات سید عباس عراقچی، معاون بینالمللی وزارت خارجه در مصاحبهای در آستانۀ پایان مذاکرات لوزان(سوئیس)، اواخر سال ۹۳، در پاسخ به سؤال خبرنگار مصاحبهکننده که "مسائل باقیمانده ما با طرفهایمان بیشتر راجع به مسأله تحریمهاست یا بیشتر بحث تعهدات ما مطرح است؟” آشکارا یکسویهبودن اعتمادسازی را اعلام میکند: "هر دو، هم بحث نحوه برداشتهشدن تحریمها که تعهدات طرف مقابل به حساب میآید و هم نحوه اعتمادسازی از طرف ما”(هفتهنامۀ مثلث: ۲۵/۱۲/۹۳). تعهد اصلی آمریکاـاروپاییان برداشتن تحریمها، و تعهد محوری ایران اعتمادسازی است. همچنین، محمدجواد ظریف در اکثر مواضع از جمله در یادداشت خود منتشره در روزنامۀ پرنفوذ واشنگتن پست خطاب به رجال سیاسی آمریکا و غرب مدام بر این اعتمادسازی و اثبات صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران تأکید میکند. در مصاحبهای با همین روزنامه در حاشیۀ کنفرانس امنیتی مونیخ میگوید: "ما اعتقاد داریم که به نفع ماست که به دنیا نشان دهیم که برنامه هستهای ما منحصراً صلحآمیز است. ما این را به منزلۀ هدف خود تعریف میکنیم، و نه به منزلۀ هدف طرف دیگر. ما آن را به منزلۀ هدف خودمان تعریفش کردیم، و به همین خاطر است که فداکاری زیادی را از جانب ما طلب میکند تا به جهان نشان دهیم که برنامه هستهای ما منحصراً صلحآمیز است”(واشنگتن پست: ۸ فوریه ۲۰۱۵).
ــ اعتمادسازی از جانب دولت ایران به منزلۀ یک راهبرد کلان، خود را در مواضع و موضوعات مختلف نشان میدهد. و همانطور که دیدیم، یکی از برجستهترین موضوعات، اثبات صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران به آمریکاییان است. و این یعنی، ما باید به آمریکاییها اثبات کنیم که برنامه هستهای ایران نه تنها در حال حاضر صلحآمیز است که برای قیام قیامت هم صلحآمیز خواهد بود! اما قدری تأمل و تفکر آشکار میکند که"اثبات" همواره دو سر دارد و اگر سر دوم مصرّ و مصمّم باشد که نخواهد مطلب مورد استدلال و اثبات را بپذیرد شقالقمر و زندهکردن مرده را هم ببیند اثبات را نمیپذیرد. قَصص قرآنی در باب مواجهۀ انبیاء با کافران و مشرکان را ببینید تا این نکتۀ فوقالعاده مبنایی در مورد انسانها را بهتر دریابید. اما اگر فردی فرصت آن تأمل و تفکر را نداشته باشد و مجال غور جدّی درقصص قرآنی را هم نداشته باشد کافی است به تجارب مرسوم در عرصۀ کشمکشهای دیپلماسی معاصر رجوع کند و یا حتی به تجارب مرسوم و بسیار رایج در زندگی و تعاملات و درگیریهای بسیار عادی خود و اطرافیان خود مراجعه کند تا این نکتۀ فوقالعاده مبنایی را ببیند و با تمام وجود حس کند. اما این نکته در اینجا چه دلالتی دارد؟ دلالت دارد بر اینکه با توجه به سابقۀ رفتار و برخورد آمریکا با ایران، با انقلاب اسلامی ایران، با استقلال و حاکمیت ملی ایران، با پیشرفت و قدرت ایران، حتی اگر ما تمام تأسیسات هستهایمان را هم برچینیم و مضمحل کنیم باز هم آمریکاییها از فعالیتهای به زعم آنها مشکوک سابق ایران سخن به میان آورده، آن را به منزلۀ معضلهای مطرح خواهند کرد، معضلهای که باید با بازرسیهای بیپایان از مراکز نظامی و امنیتی، و بازجویی از دانشمندان و مقامات سیاسی و امنیتی ایران بدان پرداخت.
در اینجا دو سؤال مهم مطرح میشود. نخست، آیا این قبیل بازرسیها میتواند فرجامی هم داشته باشد؟ دوم، آیا این قبیل بازرسیها فرجامی هم خواهد داشت؟ پاسخ سؤال نخست مثبت است. یعنی، میتواند فرجامی داشته باشد. لیکن پاسخ سؤال دوم منفی است. یعنی، با وجود سوابق عملکرد دولتهای پیدرپی آمریکا در قبال ایران و انقلاب اسلامی در ۶۰ سال گذشته، این بازرسیها هیچ پایانی نخواهد داشت! امکان دارد به فکر فردی خطور کند که اگر چنین است پس چرا آمریکاییها اینچنین بر این بازرسیها و بازجوییها از دانشمندان و مقامات امنیتی و دفاعی اصرار دارند؟ پاسخ، خیلی ساده، این است: برای کسب اطلاعات هرچه بیشتر و دقیقتر از همه چیز! و این هم، به نوبۀ خود، برای قلع و قمع کردن هرچه دقیقتر و کاملتر تمام توان و قدرت دفاعی ایران در فرصتی مقتضی و مناسب.
مؤلفه مهم دیگر سیاست خارجی دولت تدبیر این است که به افرنگیان، بهویژه آمریکاییان، اعتماد میکند. ملاحظه کنید: "تحریمهایی که دیروز انجام گرفته … به اصل مذاکرات ما لطمه نمیزند، البته یکی از پایههای مذاکره اعتماد و صداقت است”(روحانی: ۸ شهریور ۹۳). این ویژگی در تمام مراحل مذاکرات از جانب نمایندگان دولت ایران موج میزند. لیکن در ماجرای شاخ و شانهکشیدن اخیر کنگرۀ آمریکا برای اعمال تحریمهای جدید، خود را آشکارتر نشان میدهد. ظریف در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما در نیویورک اظهار میکند: "ما دولت آمریکا را مسئول اجرای تعهدات بینالمللی میدانیم و طبق مقررات بینالمللی مشکلات داخلی هیچ دولتی، آن دولت را از اجرای تعهدات بینالمللی خود معاف نمیکند. این مبنایی است که ما بر اساس آن مذاکره میکنیم”(سایت وزارت خارجه: ۷/۲/۹۴؛ تأکید اضافه شده). اینکه چقدر این موضع قابلقبول است جای بحث و مناقشه دارد لیکن این مقدار روشن است که ما نمیتوانیم موضعگیری و مصوبات احتمالی آتی نهاد قدرتمندی به نام کنگره را در ساختار حکومت آمریکا نادیده بیانگاریم و بنا را بر اعتماد به دولت آمریکا بگذاریم، بهویژه که نامههای همان کنگره هم به مسئولان نظام را داریم و هم به رئیسجمهور آمریکا. ظریف در مصاحبه دیگری این اعتمادکردن به دولت آمریکا را پس از دیداری با برخی مقامات وزارت خارجه آمریکا اینچنین مشخصتر میکند:”در این دیدار، هیئت آمریکایی بار دیگر به ما اطمینان داد که اگر توافقی حاصل شود، دولت آمریکا متعهد به اجرای توافق خواهد بود”(سایت وزارت خارجه: ۸/۲/۹۴). نکتۀ ظریف در سخنان وزیر خارجه دولت تدبیر این است که تیم ایرانی در حالی مستمراً به این اعتمادکردنها روی میآورد که دستش از هر وسیله و ابزار حقوقی و محکمهپسند و یا سیاسی برای توثیق و تحکیم آن اعتمادکردنها کاملاً خالیست! در همان تاریخ، ظریف اعلام میکند: "آنچه که ما از دولت آمریکا و سایر دولتها توقع داریم این است که به تعهدات بینالمللی خود پایبند باشند”(خبرگزاری ایرنا: ۸/۲/۹۴). آیا ملاحظه میشود که وزیر خارجۀ شجاع ِ مدبرِ متخصصِ دولت ایران از دولتی که علناً و رسماً از بدو پیروزی انقلاب اسلامی علیالدوام بر سرنگونی و اضمحلال "رژیم” ایران، آری رژیم ایران، تأکید داشته و انواع سیاستها را در مواضع و مواقع مختلف به کار گرفته تا انقلاب و نظامِ کارگزار آرمانهای انقلاب را براندازد، توقع دارد که به تعهدات خود متعهد باشد؟ اعتمادکردن حد و مرز و حساب و کتاب ندارد؟ آقای روحانی به مناسبتی قائل است که در انتخابات خرداد ۹۲ "مردم به ما گفتند در برخورد با بیگانگان از منطق و استدلال و از موضعی شجاعانه و مدبّرانه، با در نظرگرفتن منافع بلندمدتْ، حرکت خود را آغاز کنید”(سایت رئیسجمهور: ۲۰/۵/۹۳). آقای روحانی! این منطق و استدلال و آن موضع شجاعانه و مدبّرانه، همین اعتمادکردن به مصممترین و بزرگترین خصم انقلاب و ایران است؟ این است شیوۀ درنظرگرفتن منافع بلندمدت ایران و انقلاب؟
آقای ظریف پیش از اظهارات فوق در اردیبهشت ۹۴ برای نادیدهگرفتن نامۀ کنگرۀ آمریکا به مسئولان و مقامات حکومتی ایران، پیشتر در اقدامی حیرتانگیز و کاملاً از موضع ضعف و ذلّت و استیصال در مصاحبهای با شبکۀ تلویزیونی پیبیاس آمریکا رسماً و علناً نه فقط نمونه دیگری از این مؤلفۀ سیاست خارجی ایران ـــ اعتمادکردن به افرنگیان، بهویژه به آمریکاییان ـــ را آشکار میکند بلکه مؤلفه نخست سیاست خارجی ـــ مذاکره تحت هر شرایطی و توافق به هر قیمتی ـــ را به نمایش میگذارد: "اگر رئیسجمهور اوباما به ما قول بدهد که کاری میکند، ما میپذیریم و به قول او احترام میگذاریم”(۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ برابر ۲۸ شهریور ۱۳۹۳).
ــ آیا ملت ایران هم ضعف و ذلت، و هم استیصال را به روشنی نمیبیند؟
ــ آیا ملت ایران به روشنی نمیبیند که وزیر خارجه انقلاب از رئیسجمهور آمریکا به این حداقلِ گنگ و توخالی بسنده میکند که همین قدر که او بگوید "کاری میکند” ـــ مهم نیست چه کاری!! ـــ ما میپذیریم و به قول او احترام میگذاریم؟ ضعف و ذلّت و استیصالْ باید بیلبورد و چراغ فلورسنتِ چشمکزن داشته باشد؟
این آغوش باز اعتماد به آمریکاییان را وقتی بیشتر و بهتر میتوان حس کرد و چشید، و قدر و قیمت آنرا دانست که درمقابل اظهارات مکرر و کثیر مقامات آمریکایی دربارۀ توافقنامه ژنو و مذاکرات هستهای گذاشته شود. تنها به عنوان "مشت، نمونه خروار”، دو سه مورد از اظهارات عالیترین مقامات آمریکا را ملاحظه میکنیم. خبرنگار سیانان در همان روز انعقاد توافقنامه ژنو در ۳ آذر ۱۳۹۲، از جان کری میپرسد: آیا حسن روحانی، رئیسجمهور جدید ایران، قدرت لازم را دارد که از عهدۀ اجرای توافقنامه برآید، با توجه به اینکه تندروها آهنگ دیگری مینوازند که متفاوت است از آنچه در میز مذاکرات نواخته میشود؟ کری در پاسخ: "هیچیک از اینها مبتنی بر اعتماد نیست. مسئله، اعتماد نیست. مسئله این است که راستیآزمایی و بازرسیهای بیمهابا داشته باشیم و … اصلاً موضوع اعتماد نیست … راستیآزمایی کلید است. و رئیسجمهور اوباما و من از همان ابتدا گفتهایم که ما فقط راستیآزمایی نمیکنیم، و یا اعتماد کنیم و راستیآزمایی. ما راستیآزمایی میکنیم و راستیآزمایی میکنیم و راستیآزمایی میکنیم.”(مصاحبه با کندی کرولی، در ژنو: ۲۴/نوامبر/۲۰۱۳). اوباما نیز درمصاحبهای تصریح میکند: "مسئلۀ مشخص که هماکنون مورد بحث است این نیست که آیا ما به رژیم[اوباما دقیقاً همین اصطلاح سرشار از بار منفی را به کار میبرد] ایران اعتماد میکنیم یا نه ـــ ما به آنها اعتماد نمیکنیم.”(اوباما، روزنامۀ تایمز او ایزراییل: ۵ مارس ۲۰۱۵). و بالاخره، جیکوب لو، وزیر خزانهداری آمریکا، در اظهاراتی به همان صراحت کری و اوباما میگوید: "از آغاز مذاکراتمان، ما از اصل حساسی تبعیت کردهایم: اعتمادنکردن و راستیآزماییکردن. از طریق راستیآزماییهای دقیق، ما تضمین کردهایم که ایرانیها به تعهداتشان پایبند باشند”(جروسالم پست: ۶/ژوئیه/۲۰۱۵). اهمیت مبنایی اصل "اعتمادنکردن وراستیآزمایی” نزد آمریکاییان اصلاً و ابداً شعار نیست به طوری که محال است کسی بتواند حتی یک تعهد از میان تعهدات فراوان ایران پیدا کند که قابل راستیآزماییِ دقیق نباشد. در مقابل باید با کمال سرافکندگی و درد تصریح کنم محال است کسی بتواند حتی یک تعهد از میان تعهدات آمریکاییان و همدستان اروپاییشان پیدا کند که سازوکاری برای راستیآزمایی آن پیشبینی شده باشد. اگر توافقنامه ژنو و صورتجلسات مذاکرات و گواهیهای مقامات دولت آمریکا در کمیتههای دقیقْ و تحسینبرانگیز مجلسین سنا و نمایندگان را با دقت رصد کرده باشیم و به این مجموعه، سایر اظهارات مقامات آمریکایی در مصاحبهها و نشستهای خبری را بیافزاییم و سپس اسناد منتشره از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی دربارۀ تأیید تعهدات ایران را اضافه کنیم آنگاه هیچ تردیدی دربارۀ آن عدم تقارن کامل میان اعتمادنکردن و راستیآزمایی تعهدات طرفین باقی نخواهد ماند. اما اگر کسی فرصت آن رصدهای مفصّل و آن مطالعات مطوّل را نداشته باشد توصیه میکنم دست کم این اظهارات مستقیم فرزند کمنظیر انقلاب محمدجواد ظریف را به دقت مرور کند: "طرف مقابل هم کمابیش اما متأسفانه با تأخیر تعهداتش را اجرا کرده ولی از نقض جدی تعهد طرف مقابل خبر ندارم…”(۳۰ خرداد ۱۳۹۳). قدری درنگ کنیم! "کمابیش” یعنی چه؟ خیلی ساده، یعنی دقیقاً نمیدانم چه مقدار آمریکا به تعهداتش عمل کرده است. اگر کمترین شکی در این زمینه وجود دارد آن سخن را ادامه دهیم تا برسیم به "خبر ندارم”. "خبر ندارم” یعنی چه؟ خیلی ساده، یعنی خبر ندارم. نمیگوید نقض نکرده است. میگوید خبر ندارم. و چرا خبر ندارد؟ خیلی ساده، برای اینکه نمیتواند خبر داشته باشد! برای اینکه کمترین اثری از سازوکار راستیآزمایی تعهدات حریف جنایتکار استیلاطلب در هیچ سندی پیشبینی نشده است. توصیه و تقاضا میکنم اگر به قدر سر سوزنی در این زمینه تردید وجود دارد جستجو کنید ببینید آیا حتی در مورد یکی از تعهدات آمریکاییها و اروپاییها سازوکار راستیآزمایی پیشبینی در توافق، قید شده است! امید میبرم این موضوع راستیآزمایی را در فرصتی دیگر به طور جداگانه مورد پژوهش قرار دهم. در اینجا به همین مقدار بسنده میکنم. اینک سؤال کنیم:
ــ آیا وزیر خارجه ایران بالاخره در آن زمان و یا بعدها توانست از آقای اوباما و یا سایر مقامات آمریکایی قولی بگیرد که کاری میکنند؟
ــ آیا در صورتی که این قول شفاهی بوده باشد آیا اعتباری یا باری حقوقی خواهد داشت؟
ــ آیا در صورت کتبیبودن آن قول، عدم افشای آنْ اعتبار و حجیتی برای آن باقی میگذارد؟
ــ آیا واقعاً آقای ظریف نمیداند در هر حال هیچ اهمیتی این قول و وعدهها ندارد؟
بازمیگردیم به تمامیت شالوده و مؤلفههای سیاست خارجی دولت تدبیر:
ــ "ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون”.
"ای دنیا! اف بر دوستی تو”
*. گونههای اولیۀ این مقاله بصورت یادداشتی کوتاه در برخی شبکههای اجتماعی پیشتر کار شده است.این گونۀ نهایی با تجدیدنظر و جرح و بسطی گسترده، حدود سه برابر، برای نخستین بار ارائه میشود.
منبع: سایت یک بیست