او که آنقدر تحت فشار قرار گرفت و نامردی دید که حالا برای همیشه میخواهد از زادگاه مادری خود برود. در حرفهای او بغض عجیبی وجود داشت. نه برای اینکه چرا در کشور خود با او مثل غریبهها رفتار میشود و اجازه نمیدهند کار کند و خودش باشد. برای این بغض گلویش را میفشارد که چرا باید برای کارکردن حتما به جایی وصل شد و آویزان افراد بود. خیلی گفتنیها داشت که قسمتی از آن را بازگو کرد و بقیه را گذاشت برای آیندهای نزدیک.
اظهارات حجازی را در ادامه بخوانید:
* وقتی از شما پرسیدیم چرا با استقلال همکاری نکردی پاسخ دادی چون نمیخواستم فقط نام آتیلا حجازی در تیم باشد. حالا چرا به پیشنهاد سیاه جامگان و همکاری با سعید رمضانی پاسخ منفی دادی؟
- چون برای همیشه در حال رفتن از ایران هستم و این اتفاق اجازه نمیدهد در فضای فوتبال حضور داشته باشم علاوه بر این من که از مربیگری چیزی نمیدانم. اول باید در بیرون از ایران کلاسهای مربیگری را پشت سر بگذارم (با خندهای تلخ)!
* با طعنه صحبت میکنی؟
- فضای حاکم بر فوتبال ایران برای امثال من غریبه است. نمیخواهم به فردی بیاحترامی کنم اما تا زمانی که با دلال و این و آن رابطه نداشته باشی نمیتوانی در فوتبال ایران کار کنی، البته این را هم بگویم که برخی افراد حاضر در فوتبال ما شایسته هستند اما اکثریت با رابطه در این فضا حضور دارند.
* به نظر دل پُری داری.
- دل من همیشه پُر است. نمیگویم که چرا برای من که پسر ناصر حجازی هستم کار وجود ندارد، از این ناراحتم که من مثل خیلیها کلاسهای مربیگری را پشت سر گذاشتهام و چند سال به عنوان یک دستیار در فوتبال ایران کار کردهام. یعنی با این شرایط حق من نیست که در یک تیم در حد محلات هم کار کنم؟! هیچ وقت دوست نداشتم با ارتباط به جایی برسم. اگر دنبال این مسائل بودم استقلال دم دست بود و راحت میتوانستم در این تیم کار کنم اما از پدرم یاد گرفتم تحت هر شرایطی تن به کار ندهم.
* خوب چرا نمیخواهی مثل خیلیها وارد برخی رابطهها شوی؟
- چند بار سعی کردم اما در ذات و خون من نیست. اهل پاچه خواری نیستم. نمیتوانم مثل برخی افراد به دفتر فلان مدیر بروم و برای کار التماس کنم، نمیتوانم با دلال کار کنم و خیلی کارهای دیگر را که برخی آقایان انجام میدهند من هم مرتکب شوم. من پسر ناصر حجازی هستم. خدا بیامرز تا آخرین لحظات حیات خود هم یک آدم پولدار را کنار خود نداشت. چند دوست داشت که رابطه آنها با هم چهل ساله بود و با یکدیگر عشق میکردند حالا پسر چنین آدمی بیاید و آویزان برخی افراد شود تا کار بگیرد؟!
* چرا نمیخواهی تلاش کنی حق خود را بگیری؟
- در فوتبال ما حق به حقدار هیچ زمان نخواهد رسید. همه میدانیم تعداد انگشت شماری در فوتبال ما (ایران) حضور دارند که از شایستگی کار کردن برخوردار بوده و لیاقت بودن را دارند. بقیه هیچ گونه شایستگی ندارند. اگر در فوتبال ما حضور دارند فقط به یکسری دلایل است. یا با سردبیر فلان روزنامه بده بستانی دارند، یا به کمیته اخلاق و کمیته انضباطی وصل هستند و یا آشنای رئیس و نایب رئیس فدراسیون هستند. اگر بخواهم صحبت کنم سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. نمی دانم خوب است یا بد اما یکسری کارها را بلد نیستم.
* پس تو را دیگر در فوتبال ایران نخواهیم دید؟
- مگر اینکه یک رنسانسی در فوتبال ما ایجاد شود و خیلیها از آن بروند. به نظر هر چی لمپنتر باشی در این فوتبال محبوبتر خواهی بود و طرفداران بیشتری خواهی داشت. چرا یکسری مربی چه در لیگ برتر و چه در لیگ یک در هر شرایطی باید همیشه باشند؟ فلان مربی حدود پانزده سال است مربیگری میکند جالب اینکه هر سال هم تیمهای او هشتم یا نهم میشوند. خب به ما هم این شانس را بدهند، نوشته میدهیم آن تیم را در همین رتبه نگه داریم اگر غیر از آن نشد من را دار بزنند. مربیگری در فوتبال ایران مثل یک دور تسبیح است که یکسری آدم خاص همیشه و فقط نام تیم آنها تغییر میکند. البته به خودم و اخلاقی که از پدرم به ارث بردم افتخار میکنم چون با هیچ فردی رابطه پشت پرده ندارم و مثل برخی آقایان با فلان شهردار یا فلان رئیس بانک زد و بند ندارم.
* حرف برای گفتن زیاد داری به همین دلیل باید یک روز حضوری به دفتر نود بیایی تا مفصل صحبت کنیم.
- حتماً قبل از اینکه بخواهم از ایران بروم به دفتر نود میآیم و خیلی حرفها را خواهم زد.
* حالا کی از ایران میروی؟
- سیام همین ماه برای همیشه از ایران خواهم رفت. معلوم نیست مقصد کجا باشد اما مدتی در شهر آنالیای ترکیه مشغول به کار و زندگی خواهم شد.
* کار؟
- بله کار. برای خرید ملک به این شهر رفتم. وقتی با مدیر یک آژانس بزرگ املاک مشغول صحبت شدم او متوجه شد فرزند ناصر حجازی هستم تعجب کرد که چرا من با این جایگاه که پدرم در ایران داشته میخواهم ایران را ترک کنم. با هم کلی درد و دل کردیم و در آخر پیشنهاد داد به عنوان مدیر فروش خانههای این آژانس در ایران فعالیت کنم. قرار شد برای من راننده و منشی بگیرند و من هم از این پیشنهاد استقبال کردم و به زودی مشغول به کار خواهم شد. خدا را شکر در این شرکت یک ایرانی هم وجود ندارد. شرکت خوبی است که با قدرت و نظم بی نظیری کار میکند و خودم هم از این شرکت یک ملک خریدم و در یکی از پروژههای آنها هم سرمایه گذاری کردم.
* آنالیا چطور شهری است؟
- شهری است که هر روز در حال پیشرفت است و آینده خوبی خواهد داشت. آب و هوای عالی، مخارج پائین و نزدیک بودن به ایران باعث میشود که ایرانیهای زیادی در این شهر اقامت کنند.
* از این بحثها فاصله بگیریم. برسیم به استقلال شرایط تیم را چطور میبینی؟
- در استقلال جوانگرایی شده و این یک اتفاق خوب است. در استقلال جوان هایی حضور دارند که در سالهای آینده به طور حتم به بزرگان فوتبال ایران تبدیل خواهند شد. به نظرم استقلال امسال نتایج خوبی به دست خواهد آورد.
* استقلال مدعی قهرمانی است؟
- چرا که نه. در فوتبال ما که هیچ ندارد هر سال یا استقلال قهرمان میشود یا سپاهان. به غیر از این دو تیم دیگر تیمی در این سالها مدعی قهرمانی نبوده است.
* از استقلال انتقادات زیادی میشود به نظر تو اگر ناصرخان در بین ما بود از مظلومی حمایت میکرد؟
- صد در صد. مگر چند سال پیش که مظلومی برای اولین بار سرمربی استقلال شد پدر از او حمایت نکرد؟ اگر حالا هم بود از او و استقلال حمایت میکرد.
* فکر میکنی با کرار چه رفتاری داشت؟
- پدرم اگر بود با لگد کرار را از استقلال بیرون میکرد. نمیدانم چرا تا این اندازه از او حمایت میشود. یک بار برای همیشه باید به او بگویند آقای کرار! خداحافظ. او در کل آدم ناراحتی است و شاید این رفتارها دست خودش نباشد. جدا از این او از نظر فنی هم کرار سالهای گذشته نیست. او باعث میشود رفتار سایر بازیکنان هم تغییر کند.
* فیلم "من ناصر حجازی هستم" را دیدی؟
- بله عالی بود. یکسری صحنهها در این فیلم دیدم که برای من خیلی جالب بود و باعث شد تکان بخورم. فیلم از کیفیت بالایی برخوردار است. حضور امثال شهاب حسینی، بهرام رادان، پرویز پرستویی، مهران مدیری، رویا تیموریان، مسعود رایگان و... که هر کدام برای خود وزنهای هستند به فیلم رنگ و بوی ویژهای داده است.