به گزارش 598 به نقل از مشرق: در نخستين ساعات روز جمعه پانزدهم دى ماه ۱۳۷۴ خبرى بسيار كوتاه توسط رسانههاى گروهى در سراسر جهان منتشر شد:
«مهندس يحيى عياش، فرمانده گروه ضربت حركت مقاومت اسلامى فلسطين (حماس) و بنيانگذار گردانهاى انتحارى (استشهادى) عزالدين قسام بر اثر انفجار يك بمب كشته شد.»
با وجودى كه شادى و شعف صهيونيستهاى حاكم بر رسانههاى ماهوارهاى خبرى از شهادت يحيى عياش در لابهلاى پخش دقيقه به دقيقه خبر فوق آشكار بود؛ اما در ساعات اوليه هيچكس پاسخ روشنى در مورد چگونگى شهادت وى نمىيافت.
تنها چند ماه قبل از اين تاريخ ژنرال «شيمون رومح»، از عالىرتبهترين نيروهاى امنيتى صهيونيستها، در برنامهاى تحت عنوان «شناخت شخصيت طراح و مجرى عملياتهاى انتحارى بنيادگرايان فلسطينى» ناگهان با مخاطب قرار دادن يحيى عياش، جملات تكان دهندهاى را بر زبان جارى ساخت كه نفسها را در سينه بينندگان صهيونيست حبس كرده بود:
«... متأسفانه مجبورم به عنوان يك كارشناس امنيتى - نظامى، در مقابل عظمت و دقت عملياتهايت به واماندگى و تحير خودم اعتراف كنم؛ چرا كه جز اين چارهاى ندارم. كارهاى تو نه تنها اعجاب من كه تعجب همه متخصصان امنيتى جهان را برانگيخته است. به راستى كه تو مجرى تواناى مأموريتهايت هستى محولهاى و ابتكار عمليات بسيار سريع و دقيق است. هر چند كه تو ناامنترين اكسير مقابله با صهيونيسم و يك شبح هولناك براى جامعه يهوديانى اما بايد اعتراف كنم كه قدرت ترميم ضربات وارد شده به مجموعهات را بىوقفه بالا مىبرى و شكست را از مسير خود دورتر مىسازى...»
«نسيم مشال»، مجرى كهنه كار و مشهور تلويزيون رژيم اشغالگر قدس كه اين برنامه مستقيم و زنده تلويزيونى را اداره مىكرد، در پايان برنامه، نتيجهگيرى بحث فوق را چنين بيان كرد:
مسوولين اطلاعاتى - عملياتى صهيونيست هنوز طعم تلخ سه شكست فضاحتبار خود را كه با وجود شناسايى «يحيى» و به كارگيرى نيروهاى ويژه خود، نتوانسته بودند به وى دست يابند، در كام داشتند:
اول: شانزدهم مرداد ۱۳۷۲؛ مركز ايست و بازرسى روستاى «دير بلوط» واقع در كرانه غربى:
يحيى و دو تن از همراهانش توسط نيروهاى امنيتى شناسايى مىشوند و بلافاصله منطقه به محاصره كامل در مىآيد. پس از ايجاد درگيرى و تبادل آتش يكى از همرزمان يحيى دستگير شده و ديگرى با پوشش مناسب آتش خود را حايل صهيونيستها و يحيى مىكند كه نهايتاً منجر به شهادتش مىشود. يحيى نيز با ذكاوت تمام و پس از به هلاكت رساندن دو نيروى امنيتى از حلقه محاصره رهايى مىيابد.
دوم: چهاردهم فروردين ۱۳۷۳؛ خانه يكى از دوستان يحيى در محله «شيخ رضوان» در نوار اشغالى غزه:
صهيونيستها با شناسايى منزل، اقدام به بمبگذارى در آن كرده و منتظر انفجار بمب زمانى و ترور يحيى مىشوند؛ اما به لطف پروردگار، يحيى دقايقى قبل از انفجار از آنجا مىرود و توطئه صهيونيستها ناكام مىماند.
سوم: سى و يكم تير ۱۳۷۳؛ يكى از خانههاى امن عملياتى هستههاى مقاومت شهيد عزالدين قسام:
عوامل امنيتى اسراييل با شناسايى قبلى خانه امن، يحيى و همرزمانش را محاصره كرده و واحدهاى عمليات، بارانى از گلوله و خمپاره را به سمت خانه شليك مىكنند كه «يحيى» پس از سه ساعت تبادل آتش و با فداكارى ۲ تن از شهادتطلبان گروه كه با شهادت خود، آتش فرار وى را پوشش دادند، از مهلكه نجات مىيابد...
خبرهايى كه در سراسر جهان مخابره مىشد، حكايت از اين واقعيت دردناك داشت كه فرمانده رشيد هستههاى مقاومت شهادتطلب فلسطينى در حال مكالمه تلفنى با پدرش بر اثر انفجار مواد منفجره جاسازى شده در دستگاه تلفن همراه به شهادت رسيد.
دستگاه فوق كه توسط يكى از عناصر نفوذى به نام «كمال حماد» در اختيار گروه شهيد قسام، قرار گرفته بود،قبلاً از سوى بخش فنى سازمان امنيت رژيم اشغالگر بمبگذارى شده بود. كمال حماد در ازاى اين خيانت خود بيش از يك ميليون دلار از رژيم صهيونيستى دريافت كرد.
راديو و تلويزيون رژيم صهيونيستى بهعنوان كانون انتشار اين خبر، با قطع برنامههاى عادى و پخش موسيقىهاى شاد، اعلام مىكردند:
«... اسراييلىها بالاخره راحت خواهند خوابيد... يحيى عياش مغز متفكر انفجارات و عملياتهاى انتحارى عليه اسراييل كه به مهندس تفجير و تخريب شهرت داشت، در اين عمليات كشته شده است. وى كه عامل كشته و زخمى شدن بيش از ۴۸۰ تن از نظاميان يهودى بود، از ۴ سال پيش تاكنون، اولين و در عين حال خطرناكترين متهم تحت پيگرد دستگاه قضايى اسراييل بود و بارها پس از عملياتهاى انتحارى صورت گرفته توسط شاگردانش، با لباس مبدل خاخامى در صحنههاى عمليات حاضر شده و پس از بررسى نقاط ضعف و قوت كار و تصويربردارى از عمليات، با اظهار دلجويىهاى تصنعى، نيروهاى امنيتى حاضر را فريب داده و مىگريخته است... مهندس عياش به زبان عبرى تسلط كامل داشته و فارغالتحصيل رشته مهندسى شيمى از دانشگاه بيرزيت بوده است. او در دانشگاه جزو متعصبترين دانشجويان نسبت به انجام مراسم اسلامى از قبيل خواندن متون مذهبى و نماز و روزه به شمار مىرفت... ضمن تبريك به تمام يهوديان اسراييل ، از همه بينندگان و شنوندگان عزيز، تقاضا داريم كه نسبت به عملياتهاى احتمالى انتقامجويانه گردانهاى عزالدين قسام هشيارى و آمادگى خود را حفظ كنند...»
روستازادهای از توابع طولکرم
پدرش مىگويد: «در حالى كه بيشتر از سه سال نداشت از من مىخواست كه او را به مسجد ببرم تا او هم نماز بخواند. يحيى بسيار اصرار مىكرد و لباس مرا مىگرفت تا اين كه من هم با توجه به علاقه زيادى كه به او داشتم، به مسجد روستا مىبردمش و همه از آمدن اين بچه كوچك تعجب مىكردند.»
يحيى پيش از ورود به دبستان، روخوانى قرآن را فرا گرفت و از ۶ سالگى تحصيلات خود را شروع كرد. در همين دوران بود كه جايزه ويژه حفظ و تلاوت قرآن را از «اداره اوقاف اسلامى قدس» دريافت كرد. پس از پايان مقطع ابتدايى، يحيى تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان «الزاويه» پى گرفت.
يحيى، مدرك ليسانس خود را در رشته شيمى از دانشگاه «بيرزيت» دريافت كرد و تصميم داشت تحصيلات خود را تا مقطع «دكترا» ادامه دهد كه به دليل ممانعت رژيم صهيونيستى از اعطاى رواديد تحصيلى به وى، از اين كار بازماند.
وى با بكارگيرى تخصص خود در راستاى مبارزه با اشغالگران قدس شريف، در طى مدت كوتاهى به موفقيتهاى چشمگيرى در طراحى و ساخت مواد منفجره دست پيدا كرد و با تشكيل شاخه نظامى جنبش مقاومت اسلامى (حماس) موسوم به يگانهاى شهيد عزالدين قسام نبرد جدى خود را با صهيونيستها آغاز كرد.
وى طى پنج سال خود را تا سطح دشمن شماره يك دولت يهودى بالا كشيد و مسووليت قتل و جرح حدود ۵۰۰ صهيونيست را عهدهدار شد. وى زمانى كه شربت شهادت را نوشيد يك فرزند دو ساله و يك نوزاد دو روزه از خود بر جاى نهاد.
آثار انگشت يحيى
نبرد عجيبى كه بين يحيى عياش و يارانش از يك سو و تمام نيروهاى سياسى، امنيتى و نظامى صهيونيستى از سوى ديگر، طى حدود ۴ سال انجام مىپذيرفت دو مشخصه بارز داشت:
اول اينكه جبهه صهيونيسم و در راس همه رييس كابينه و وزير دفاع رژيم اشغالگر قدس در جهت مهار و يا دفع عملياتهاى شهادت طلبانه مهندس عياش اهتمام همه جانبه و گستردهاى به خرج مىدادند. خاطره حملههاى بىسابقهاى كه با حضور صدها نيروى متخصص امنيتى نظامى اشغالگر براى يافتن و يا قتل مهندس به مناطقى كه احتمال وجودش در آنها مىرفت، هنوز در اذهان پير و جوان اراضى اشغالى باقى است. يكى از آن عملياتهاى بى سابقه كه هنوز توسط مردم روستاى «رافات» نقل مىشود، حضور صدها نيروى ويژه امنيتى و دهها اكيپ عملياتى و پشتيبانى اشغالگران در كمتر از يك ساعت در جاى جاى رافات است كه همگى اطلاع كاملى از رفتار، نقشهها، شيوههاى عمل و ساير توجيهات مربوط به سوابق يحيى داشتند.
«بنيامين بن الیعزر»، وزير مسكن كابينه اسراييلىها در يكى از مصاحبههاى خود اوج سردرگمى كابينه اسراييل را در برخورد با عملياتهاى شهادت طلبانه هستههاى مقاومت عزالدين قسام چنين بيان كرد:
«اين عجيبترين جنگها در طول تاريخ است؛ چرا كه دشمنان ما افرادى هستند كه در آرزوى رسيدن به مرگ لحظه شمارى مىكنند!»
اشاره و مرور مختصرى به چند عمليات انجام شده توسط هستههاى مقاومت استشهادى قسام را كه به تعبير سخنگوى ارتش رژيم اشغالگر قدس، اثر انگشت يحيى عياش بر آنها به شكل غريب و پيچيدهاى هويدا بود به تمام بسيجيان امالقراى انقلاب اسلامى تقديم مىكنيم:
عمليات "رامات افعال"
با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهاى اينچنين و نيز دارا بودن پلاك صهيونيستى، فولكس بدون مواجه شدن با مشكلى در حوالى ساعت ۲ بامداد وارد محوطه مراسم شد، تا در صبح روز بعد منفجر شود؛ اما در هنگام وارد شدن به مسير انجام مراسم، دو دژبان مسوول محوطه متوجه حركت فولكس با چراغهاى خاموش و درست در جهت مخالف حركت معمول خودروهاى ديگر شده و به فولكس شك مىكنند و بلافاصله به ساير مأمورين، مورد مشكوك را اطلاع مىدهند كه كليه راههاى خروجى تلآويو مسدود شده و كار تفتيش همه فولكسها آغاز شد. مجاهدين حماس نيز كه متوجه شك دژبانان شده بودند با ترك منطقه مراسم، سعى در رهايى از دام امنيتى اسراييلىها كردند كه نهايتاً با رسيدن به يك كوچه بنبست در محله «رامات افعال» خودرو را باقى گذاشته و خود اقدام به ترك منطقه كردند. پس از دقايقى نيروهاى ضدتخريب موساد با دور كردن يهوديان ساكن در منطقه از اطراف خودرو، سعى در خنثى كردن بمب نمودند و همزمان با آن «حسن احمد حسان» ۲۳ و «عماد عبدالرحيم على» ۲۶ ساله، دو نفر از سه مجاهد فوق، با به كار گرفته شدن هلىكوپتر، هواپيما و سگهاى تربيت شده پليس در منطقه، دستگير شدند؛ اما مجاهد سوم موفق به مراجعت به گروه شهيد قسام در «نابلس» شد.
از طرف ديگر تلاش نيروهاى متخصص تخريب موساد با توجه به پيچيدگى و ابتكارى بودن نحوه انفجار بمب به جايى نرسيده و انفجار فولكس واگن موجب وارد آمدن خسارتهاى سنگين به ساختمانهاى اطراف و خودروهاى امنيتى شد. دو مجاهد دستگير شده نيز، زير شديدترين شكنجههاى عوامل دژخيم موساد تنها بر اين مطلب تأكيد مىكردند كه به همراه فردى بهنام «مهندس يحيى» سوگند خوردهاند كه اشغالگران را از اراضى وطن اسلامىشان اخراج كنند. اين نخستين مواجهه عوامل صهيونيست با نام لرزهافكن مهندس بود.
عمليات "مسيرةالاكفان"
عمليات "شهداى ششگانه"
عمليات "شير مقاومت"
در ساعات اوليه صبح روز ۱۶/۲/۱۳۷۲يكى از مجاهدين به تعبيه ۵ بمب ساخته شده توسط مهندس در جاده قديمى منتهى به «موشاف شيكف» در داخل روستاى «بيت عوا الخليل» - كه در سال ۱۳۴۷ به اشغال صهيونيستها درآمده بود - مشغول شد.
عمليات "سليمان زيدان"
در پاسخ به هجوم ددمنشانه ارتش اشغالگر اسراييل به اردوگاه «البريج» (۱۲/۶/۱۳۷۲) و در سالگرد هتك حرمت ساحت مسجد الاقصى، مجاهد شهادتطلب «سليمان زيدان»، سوار بر خودرويى مملو از مواد منفجره به دنبال خودروى نظامى صهيونيستها به شماره ۱۷۸ حركت مىكند. اين خودرو تعدادى از افراد ويژه پادگان نظاميان اسراييلى در حومه قدس را به ستاد فرماندهى ارتش صهيونيست، در منطقه غرب واقع در نزديك «بيت ايل» در شمال شهر «رامالله» منتقل مىكرد.
خودروى قهرمان شهادتطلب گروه قسام نيز كه پلاك صهيونيستى به همراه داشت با عبور از ۸ پست ايست و بازرسى اسراييلىها، توانست در ساعت ۷:۳۰دقيقه صبح ۱۴/۶/۱۳۷۲به كنار خودروى شماره ۱۷۸ برسد. با فشردن كليد انفجار توسط «سليمان زيدان»، انفجار مهيبى صورت گرفت كه موجب انهدام كامل خودروى صهيونيستها و اصابت تركشهاى انفجار به چند خودروى ديگر شد. پس از اين انفجار، تمامى منطقه به محاصره كامل نيروهاى امنيتى اسراييل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزارىهاى محلى و خارجى تأكيد كردند كه خودروى صهيونيستها به طور كامل منهدم و سرنشينان آن همگى كشته شدند؛ اما رژيم اشغالگر از اعلام تلفات قطعى خود سرباز زد.
عمليات "عفوله"
در پاسخ به كشتار نمازگزاران حرم امن ابراهيمى شهر الخليل، شهيد عياش با طراحى و اجراى يك عمليات شهادتطلبانه كه در روز چهلم قتل عام نمازگزاران به اجرا درآمد، موجبات به درك واصل شدن ۸ نظامى صهيونيست و مجروح شدن بيش از ۵۰ صهيونيست ديگر را فراهم آورد. كيفيت عمليات بدين ترتيب بود كه يك خودروى پر از مواد منفجره توسط مجاهد استشهادى «رائد زكارنه»، به مقابل ايستگاه مركزى حمل و نقل خودروهاى اسراييلى منتقل شده و در ساعت ۱۲:۲۵ دقيقه روز ۱۶/۱۲/۱۳۷۳ توسط اين شهادتطلب منفجر شد.
عمليات "الخضيره"
در اثناى برگزارى جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن ياد افراد هلاك شدهاش در جنگ اعراب با اسراييل، مهندس دومين ضربهاش را در انتقام كشتار نمازگزاران حرم ابراهيمى، بر پيكر صهيونيستها وارد كرد. در ساعت ۸:۵۰ دقيقه روز ۲۳/۱۲/۱۳۷۳ مجاهد شهادتطلب «عمار عمارنه»، چاشنى بمب تعبيه شده توسط يحيى عياش در داخل يكى از خودروهاى دشمن در محور معروف به شماره ۸۰ شهر «الخضيره» را فعال كرد و با شهادت خود حداقل ۵ نظامى صهيونيست را به جهنم فرستاد و ۳۲ تن ديگر را به شدت مجروح ساخت.
عمليات "تلآويو"
در يكى از درخشانترين عملياتهاى شهادتطلبانه، قهرمان استشهادى «صالح صوى»، در داخل خيابان «ديزنكوف» در مركز تلآويو چاشنى مواد منفجره كار گذاشته شده توسط مهندس در خودروى حاملش را به كار انداخته و با شهادت خود ۲۲ صهيونيست را به هلاكت رسانده و ۴۷ تن ديگر را مجروح ساخت.
عمليات "نتساريم"
هنوز گيجى ضربه عمليات تلآويو از وجود دولت اشغالگر قدس برطرف نشده بود كه يكى از شهادتطلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساريم» با رساندن خود به تجمع نظاميان صهيونيست كيف خود را كه حامل بمبى قوى بود منفجر ساخت و ۳ درجهدار صهيونيست را به درك واصل كرده و ۱۲ تن ديگر را مجروح ساخت. اين عمليات در انتقام شهادت «هانى عابد»، از راهبران جنبش حماس كه در شهر «خان يونس» به دست عوامل اداره اطلاعات اسراييل شهيد شده بود، صورت پذيرفت.
عمليات "شهداى زنده"
عمليات "قوش قطيف"
بعد از شهادت مجاهد «محمود خواجه» - رهبر شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى - توسط رژيم اشغالگر قدس از سوى مهندس عياش عملياتى براى هلاكت يكى از فرماندهان امنيتى اسراييل طراحى شد.
بدين ترتيب كه يك گارى كه مقادير قابل توجهى مواد منفجره در آن جاسازى شده بود با هدايت قهرمان شهادت طلب «معاوى روگه»، به سمت محل عبور خودروى فرمانده صهيونيست حركت كرد. فرمانده فوق با دو مجموعه كامل اسكورت رفت و آمد مىكرد و «معاوى روگه» در تقاطع جاده «نفيه ديكاليم» در نزديكى محله «غوش قطيف» منتظر رسيدن فرمانده صهيونيست شد. دقايقى قبل از رسيدن فرمانده و مجموعه محافظش يك جيب گشتى صهيونيستها به نزديك گارى وى رفت و مدارك وى را طلبيده و علت توقفش در تقاطع را جويا شد و چون گشتىها مشغول وارسى گارى شدند و هر لحظه احتمال كشف مواد منفجره و لو رفتن عمليات مىرفت وى با انفجار مواد منفجره موجبات هلاكت ۳ نظامى گشتى صهيونيست را فراهم كرد.
عمليات "رامات غان"
دشمن صهيونيستى با به كارگيرى امكانات گسترده توانسته بود يكى از خانههاى امن گروه شهادتطلبان قسام را كشف و همه مجاهدان ساكن در آن را به شهادت برساند. در پاسخ به اين تهاجم صهيونيستها، با طراحى دقيق مهندس يكى از شهادتطلبان گروه، موفق به بمب گذارى در يك خودروى حامل فرماندهان صهيونيست مىشود كه در صبح روز ۵/۴/۱۳۷۴ با انفجار بمب فوق در ميان ستون نظامى صهيونيستها ۶ افسر درجهدار اسراييلى و دهها تن ديگر مجروح مىشوند.
عمليات «رامات اشكول»
اين عمليات در تكميل عمليات «رامات غان» انجام گرفت؛ بدين صورت كه مجاهد شهادت طلب «سفيان جبارين»، در صبح روز ۱/۷/۱۳۷۴ با انفجار يك خودروى مملو از مواد منفجره به شماره ۲۶ - الف، در كنار يك كاميون حامل صهيونيستها در منطقه «رامات اشكول» به اعتراف خود صهيونيستها 5 درجه دار پليس اسراييل را كشته و بيش از ۱۰۶ نفر ديگر را مجروح ساخت.
شرح شهادت يحيى عياش از زبان تنها شاهد
در مورد نحوه خيانتى كه منجر به شهادت فرمانده استشهاديين فلسطينى شد، يگانه شاهدى كه وجود دارد، «اسامه حماد»، همراه و همرزم ديرينهاش مىباشد.
وى طى سخنانى ماجراى شهادت مرشدش را اينگونه بيان مىكند: «در حدود ده سال پيش هنگامى كه در دانشگاه بيروت درس مىخواندم با شهيد يحيى آشنا شدم؛ چرا كه اوهم در منطقه محل سكومت من، زندگى مىكرد. بعد از اتمام تحصيلات، گهگاهى او به ديدنم مىآمد و من هم به او سرى مىزدم تا اينكه حدود ۵ ماه قبل نزد من آمد تا براى مدتى او را در منطقه امنى پنهان كنم. دليل اين مراجعه هم دوستى و اعتماد كاملى بود كه به يكديگر داشتيم. تا چند هفته قبل هم به استثناى چند تن از همرزمان مهندس كسى نمىدانست كه او نزد من است. تا اينكه روزى دايى من «كمال حماد» كه در «انجمن نظارت بر ايمنى برج سازى» فعاليت داشت و از تجار معروف نوار اشغالى غزه بود، تصادفاً متوجه يحيى در منزل ما شد. پس از مدتى هم مرا خواست و گفت كه علاقه زيادى به او و فعاليتهايش دارد و مىتواند كمكهاى قابل توجهى به كارهاى مهندس بكند. در همان جلسه هم «كمال حماد» يك موبايل به عنوان هديه به من داد تا از آن براى ارتباطات راحتتر استفاده كنم. در آن موقع حتى به ذهنم هم خطور نمىكرد كه ممكن است دايى من عنصر خودفروختهاى باشد و غرضش از اهداى موبايل و يا امكانات رفاهى خيانت به يحيى است. من بنا بر دلايل حفاظتى اجازه ملاقات را به دايىام ندادم؛ اما موبايل را به مهندس دادم تا در تماسهاى تلفنى راحتتر عمل كند. يحيى هم مدتى از موبايل استفاده كرد تا اينكه روزى به من گفت كه احساس مىكند خط تلفن موبايل ناامن است و احتمال مىدهد كه نيروهاى امنيتى اسراييل خط موبايلش را شناسايى كرده باشند. به همين دليل به من امر كرد كه ديگر از موبايل استفاده نشود و از همان خط عادى تلفن قديمىمان استفاده كنيم.
من هم قبول كردم و موبايل را خاموش كرده و كنار گذاشتم .چند روز بعد دايى كمال آمد و گفت كه براى كارى مجبور به سفر است و دو سه روزى احتياج به موبايل دارد و من هم موبايل را كه ديگر از آن استفاده نمىكرديم به او امانت دادم. البته بايد اضافه كنم كه او يك بار هم قبلا موبايل را قرض گرفته بود و به خاطر همين،من اصلا به امانت گرفتن موبايل مشكوك نبودم. نكته ديگرى هم اينكه بيشترين فردى كه از طريق موبايل با يحيى تماس مىگرفت، پدرش بود كه البته بعد از كنار گذاشتن موبايل، يحيى به پدرش هم سپرده بود كه از آن به بعد با شماره تلفن عادى منزل با او تماس بگيرد و قرار بود كه صبح روز جمعه، پدر مهندس با او تماس رفته و نتيجه كارى را به اطلاع برساند.
در صبح روز جمعه كه يحيى منتظر تماس پدرش بود، حدود ساعت ۸، دايى به من تلفن زد و گفت كه خط تلفن موبايل را باز نگهدارم؛ چرا كه ممكن است يكى از رفقاى تاجرش با شماره موبايل تماس گرفته و برايش پيغام بگذارد و اضافه كرد كه اگر آن تاجر پيغام گذاشت، حتى پيغام تلفنى را به او اطلاع بدهم. من هم خط تلفن را روشن گذاشتم. از آن طرف پدر يحيى هر چقدر به تلفن عادى زنگ مىزند متوجه مىشود كه تلفن از طريق مخابرات قطع شده است و بالاجبار حوالى ساعت ۹ با اميد روشن بودن موبايل، شماره موبايل را مىگيرد و موبايل زنگ مىزند. من كه با يحيى در اتاق ديگرى بودم برخاستم و ديدم كه همسرم موبايل را به طرف من آورده و مىگويد كه پدر مهندس است و چون نتوانسته شماره تلفن منزل را بگيرد، با موبايل تماس گرفته، من هم موبايل را از همسرم گرفته و به يحيى؛ دادم. چون يحيى از تماس پدرش با خط تلفن موبايل شديداً ناراحت شده بود، بعد از سلام از پدرش خواست كه ديگر با موبايل تماس نگيرد و من در حالى كه به سمت درب اتاق مىرفتم تا مقدمات صبحانه را از همسرم بگيرم احساس كردم كه پشتم داغ شد و انفجارى در اتاق رخ داد. وقتى ناخودآگاه برگشتم، در ميان دود و غبار دست يحيى را ديدم كه جدا شده و خون از آن جارى است. تمام پنجرههاى اتاق هم شكسته شده بودند. فريادهاى همسرم مرا به خود آورد. بعد از فرو نشستن گرد و غبار صورت يحيى را ديدم كه به شدت جراحت ديده بود و متوجه شدم كه شهيد شده است. به سختى به همسرم فهماندم كه يكى از دوستان مهندس در گروه قسام را باخبر كرده و به كمك بياورد.
همرزمان يحيى دقايقى بعد آمدند و پيكر او را با خود بردند و از من هم خواستند كه براى مدتى با خانوادهام مخفى شويم. در حال خروج از منزل يكى از همسايگان به سمت ما آمد و گفت كه در هنگام بروز حادثه براى ما، يك هلىكوپتر كوچك دور منزل ما و همسايگان دور مىزده است...»
اظهارات برخی از صاحب نظران صهیونیست بعد از ترور شهید یحیی عیاش
«بايد خودمان را از توهم آسايش به دور كنيم و اعتقاد پيدا كنيم كه با كشته شدن عياش زيانهاى بزرگترى خواهيم ديد. قتل عياش سبب وارد شدن ضربه جدى به روند اجراى عمليات صلح خاورميانه شده است. آخر چطور مىشود كه عقاب وحشى صلح با مبارزان از جان گذشته چون عياش باهم كنار بيايند؟»
امنون الون - نويسنده يهودى
«اگر چيزى خطرناكتر از مهندس يحيى وجود داشته باشد، جنازه اوست؛ چرا كه كشته شدگان در راه هدف، خطرناكترين سلاح در دست هر ملت در حال جنگ مىباشند. درك اين حقيقت كه ترور عياش موجب فوران شور و هيجان جوانان فلسطينى است و اين شخص به يك سمبل مبارزه تبديل شده است، احتياج به تفكر زيادى ندارد، آنگونه كه ديديم هزاران نفر در تشييع جنازه او شركت كردند. پس چقدر تعداد مهندسين جديدى كه در اين مراسم، عزم خود را براى تداوم راهش جزم كردند و دير يا زود خود را فداى هدفشان خواهند كرد، زياد بود؟!»
اورى فنيرى - نويسنده صهيونيست
«دليلى كه سبب پيگيرى شديد صهيونيستها براى ترور عياش شد، تنها انتقامجويى از خون كشته و زخمىهاى اسراييلىها نبود و اولين و مهمترين دليل آنها قبل از همه اين بود كه عياش، بنيانگذار نوع جديدى از مبارزه: يعنى انجام عمليات انتحارى در مراتب مختلف بود.»
زئيف شيف - كارشناس بخش عربى مجله هاآرتص
«موزه تاريخى فلسطينىها تاكنون از مبارزان شهيد شده زيادى همچون يحيى عياش محافظت مىكند. پرونده اين شخصيتها از عزالدين قسام شروع مىشود كه در دهه 30 توسط انگليسىها ترور شد و حالا شخصيت نمونه و الگوى مبارزان حماسه آفرين آنها؛ يعنى مهندس يحيى عياش جاى دارد.»
يوسى نوربشتاين - نويسنده صهيونيست
«از ابتداى شروع جنگ بين ما و فلسطينيان هيچ شخصى مانند يحيى عياش دستش را آغشته به خون صهونيستها نشان نداد.»
ايهودى يهارى - تحليلگر سياسى تلويزيون رژيم صهيونيستى
«از اينكه ديگر عياش در دنيا نيست، جداً احساس شادمانى مىكنم.»
افرايم سينه - وزير كابينه رژيم اشغالگر قدس
«مهندس مستحق اين كيفر بود؛ چرا كه دستانش به خون بسيارى از صهيونيستها آغشته بود و امروز با ترور او، روز عيد و شادى ماست؛ هر چند كه در اين شادى با وجود همرزمان و شاگردانش نبايد افراط كرد.»
ايلى دايان - جانشين وزير خارجه كابينه رژيم اشغالگر قدس
«ديدن صحنههاى تشييع جنازه عياش كه دهها هزار فلسطينى در آن شركت داشتند بشارت دهنده خيرى نيستند براى افرادى كه اعتقاد دارند كينه صد ساله فلسطينيان مسلمان نسبت به صهيونيستها با ترور اين مبارز از بين خواهد رفت و ما وارد مرحله تازهاى از صلح و ثبات خواهيم شد؛ چرا كه عياش، قهرمان ملتى است كه ميزان شجاعت و برترى قهرمانانش را باتعداد قبرهايى اندازه مىگيرند كه از دشمنانشان ايجاد كردهاند. هر چند كه در نظر ما عياش دشمن خونريزى بود كه استحقاق اعدام را داشت و عمليات ترورش در جهت اجراى اين نظر بود؛ اما اين شخص در نظر ملتش نه تنها قهرمانى مردمى در دنيا بلكه شهيدى بلندمرتبه در آخرت است! در تشييع جنازه او فقط همرزمانش در در حماس حضور نيافتند؛ بلكه همه اقشار مختلف مردم فلسطين شعار انتقام انتقام سر دادند و مردم غزه در تاريخ معاصر خود تاكنون جنازهاى را از نظر كثرت شركت همه گروهها و بروز احساسات چنين عميق بر دوش كشور خود نديدند.»
شموئيل شينتسرل - نويسنده و ايدئولوگ صهيونيست
اهمیت شناخت این اسطوره فلسطینی به حدی است که ساموئل کاتز، صاحب نظر مشهور صهیونیستی در کتابی با عنوان "شکار مهندس" (که با دیدگاهی کاملا صهیونیستی نگاشته شده) به بررسی ابعاد مختلف شخصیتی و تاثیرات این فرمانده خلاق گردان های نظامی حماس بر امنیت سرزمین های اشغالی پرداخته و در بخشی از این کتاب آورده است:
«در بخشی از جهان که عقربه زمان، روی صفحهای از خون میچرخد، یحیی عیاش را باید شخصیتی بزرگ در آوردگاه تروریسم دانست.
این مهندس که ازاهالی کرانه باختری بود و در ساخت مواد منفجره نبوغی چشمگیر داشت، 150 اسرائیلی را هلاک کرد و 500 نفردیگر را مجروح ساخت.
خلاقیتهای وی در عرصه تولید بمب، زندگیهای بسیاری را به هم ریخت و منجر به شکلگیری یک اراده سیاسی شد.
وی توانست اثبات کند، دستگاه امنیتی اسرائیل که در نبردهای پیشپین خود شکستناپذیر مینمود، قابل شکست دادن است. یک افسر پلیس که وظیفه داشت وی را پای میز محاکمه بکشاند، از وی چنین یاد میکرد: "نمادی از خطر که در یک بمب ساعتی پنهان شده است."
عیاش، هوشی سرشار داشت، پنهان کاری عالی و زیرکی و خونسردی عجیبی داشت. وی ساده اما مطمن عمل میکرد. در خانههای امن پنهان میشد و استاد تغییر چهره و تربیت شاگردانی شجاع بود. او را باید اسطوره فلسطین و نماد طرز فکر فلسطینی دانست.
بیش از نیم قرن است که عرب ها و اسرائیلیها در گستره ای میان رود اردن و دریای مدیترانه، خون یکدیگر را می ریزند. در این میان اسرائیل پیشتر نیز با جنگجویانی ترس آور مواجه شده بود. این جنگجویان که بعضا ملیت آلمانی و ژاپنی نیز داشتند، در لیبی، اتحاد شوروی و دره بقاع آموزش دیده بودند و در واقع جنگاورانی حرفهای بودند که عملیات خود را با هدف پیشبرد اهداف سیاسی به انجام میرساندند.
بسیاری از این رزمندگان راه آزادی نیز، کاریکاتورهایی عجیب و غریب بودند که بعضا بسیار ابلهانه عمل میکردند و بیشتر تنه به هنرپیشگان یک فیلم درجه دوم میزدند اما یحیی عیاش را باید پدیدهای کاملا متفاوت با مبارزان پیشین به شمار آورد.
وی باهوش، غیرقابل پیشبینی و پیچیده بود. شاید او را باید تجسم نبوغی غیرانسانی دانست که خوب میدانست چه کند و خوب بلد بود در راه عقیدهاش فداکاری کند!
برای کارکنان سازمانهای جاسوسی اسرائیل، ممکن نبود که بتوانند وی را دستکم بگیرند! این عیاش بود که قوانین بازی را در مواجهه با اسرائیلیها تعیین میکرد و اسرائیلیها نیز چارهای نداشتند جز اینکه از یکسو از وی در هراس باشند و از سوی دیگر به وی احترام بگذارند. برای اسرائیلیها وی دیگر یک عرب پاپتی نبود، بلکه یک "مهندس" بود.
روزی که شروع به نگارش این کتاب کردم، تلاش اسرائیل را برای دستگیری یحیی عیاش، مبارزه نیکی بر ضد بدی میپنداشتم، اما واقعیت آن است که یحیی عیاش کسی نیست که بتوان وی را کاملا سفید یا کاملا سیاه نگریست. پس از دو سال تحقیق و مصاحبههای متعدد متوجه شدم که ناگفته هایی که در خصوص عیاش وجود دارند، از واقعیات روشن به مراتب بیشترند.
دوران جنگاوری یحیی عیاش را باید یکی از دورههای دراماتیک، غیرقابل پیشبینی و غیرقابل تصور در تاریخ "دولت یهود" دانست!
اگربخواهیم جنگ سرسختانه عیاش را بر ضد اسرائیل یشه یابی کنیم، باید از روزی آغاز نماییم که "اسحاق رابین"، نخستوزیر پیشین اسرائیل و "یاسر عرفات "، رئیس پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین، دست یکدیگر را فشردند.
این مقطع تاریخی با کشتار الخلیل و امضای قرارداد صلح با اردن آغاز شده و سرانجام به ترور رابین و سپس کشتارهای زیرکانه این مهندس انجامید و نتیجه آن بحران سیاسی و خونریزی هرچه بیشتر بود.
تاکتیک یحیی عیاش در طراحی بمبگذاریهایی که بیشتر در اتوبوسها انجام میشد، به تغییر فضای سیاسی منطقه کمک کرد و نگاه یک ملت را به صلح تغییر داد. یحیی عیاش را جنگجویی بود که همواره به پیروزی میرسید و درست به همین جهت باید او را تجسد نبوغی غیرانسانی دانست.
در طول دوران جنگ با عیاش، اسرائیل با برخی دشمنان قدیمی و منفور خود متحد شد، شکافهای داخلی در آن به زخمهایی کهنه و چرکآلود بدل شدند و ترس و ماتمزدگی در آن به یک نوع روش زندگی بدل گردید.
***
امروز، شانزده سال از شهادت مردي كه مدت ها كابوسي هميشگي براي اسراييلي ها محسوب مي شد، مي گذرد، اما هم چنان خاطره وي به عنوان "امیرالاستشهادیون" در ذهن مردم فلسطين زنده است. مردی که قرار بود تا تبديل به يك مهندس شيمي شود و زندگي آسوده اي را دنبال كند اما راهي كه وي برگزيد به چيزي غير از يك زندگي راحت ختم مي شد...