کد خبر: ۳۳۸۰۰
زمان انتشار: ۱۰:۱۴     ۱۵ دی ۱۳۹۰
به بهانه شانزدهمین سالگرد شهادت بنیانگذار شاخه نظامی حماس؛
نخستين بارى كه صهيونيست‏ها با نام يحيى عياش رو به رو شدند در اثناى شكنجه و بازجويى دو تن از مجاهدان دستگير شده گروه قسام بود. اين دو تن به همراه يكى ديگر از مجاهدين در حال انتقال بيش از ۴۰ كيلوگرم مواد منفجره كار گذاشته شده در يك خودرو - به محل تجمع عده‏اى از سران رژيم صهيونيستى در مراسم ويژه‏اى در منطقه «غوش‏دان» شهر تل‏آويو به واسطه يك اشتباه دستگير شدند.

به گزارش 598 به نقل از مشرق:  در نخستين ساعات روز جمعه پانزدهم دى ماه ۱۳۷۴ خبرى بسيار كوتاه توسط رسانه‏هاى گروهى در سراسر جهان منتشر شد:

«مهندس يحيى عياش، فرمانده گروه ضربت حركت مقاومت اسلامى فلسطين (حماس) و بنيانگذار گردان‏هاى انتحارى (استشهادى) عزالدين قسام بر اثر انفجار يك بمب كشته شد.»

با وجودى كه شادى و شعف صهيونيست‏هاى حاكم بر رسانه‏هاى ماهواره‏اى خبرى از شهادت يحيى عياش در لابه‏لاى پخش دقيقه به دقيقه خبر فوق آشكار بود؛ اما در ساعات اوليه هيچ‏كس پاسخ روشنى در مورد چگونگى شهادت وى نمى‏يافت.

كارشناسان سرويس‏هاى امنيتى جهان با توجه به داده‏هاى اطلاعاتى «شين‏بث، شاباك و موساد» (سازمان‏هاى اطلاعاتى و تروريستى اسرائيل) و شناختى كه از فرمانده شهادت‏طلب هسته‏هاى مقاومت عزالدين قسام داشتند، باورشان نمى‏شد كه عنصر هوشمند و با ذكاوتى كه ۴ سال تمام، همه دستگاه‏هاى پرطمطراق امنيتى اسراييل و افسران آموزش ديده صهيونيست را با كمترين امكانات، به خاك سياه نشانده بود، به اين سادگى مورد هدف قرار بگيرد.
 
 

تنها چند ماه قبل از اين تاريخ ژنرال «شيمون رومح»، از عالى‏رتبه‏ترين نيروهاى امنيتى صهيونيست‏ها، در برنامه‏اى تحت عنوان «شناخت شخصيت طراح و مجرى عمليات‏هاى انتحارى بنيادگرايان فلسطينى» ناگهان با مخاطب قرار دادن يحيى عياش، جملات تكان دهنده‏اى را بر زبان جارى ساخت كه نفس‏ها را در سينه بينندگان صهيونيست حبس كرده بود:

«... متأسفانه مجبورم به عنوان يك كارشناس امنيتى - نظامى، در مقابل عظمت و دقت عمليات‏هايت به واماندگى و تحير خودم اعتراف كنم؛ چرا كه جز اين چاره‏اى ندارم. كارهاى تو نه تنها اعجاب من كه تعجب همه متخصصان امنيتى جهان را برانگيخته است. به راستى كه تو مجرى تواناى مأموريت‏هايت هستى محوله‏اى و ابتكار عمليات بسيار سريع و دقيق است. هر چند كه تو ناامن‏ترين اكسير مقابله با صهيونيسم و يك شبح هولناك براى جامعه يهوديانى اما بايد اعتراف كنم كه قدرت ترميم ضربات وارد شده به مجموعه‏ات را بى‏وقفه بالا مى‏برى و شكست را از مسير خود دورتر مى‏سازى...»

«نسيم مشال»، مجرى كهنه كار و مشهور تلويزيون رژيم اشغالگر قدس كه اين برنامه مستقيم و زنده تلويزيونى را اداره مى‏كرد، در پايان برنامه، نتيجه‏گيرى بحث فوق را چنين بيان كرد:

«دشمن شماره يك داخلى اسرائيل، شخصى است به‏نام «يحيى عياش» كه ۲۹ سال سن دارد. اهل منطقه «طولكرم» است و انجام كليه عمليات‏هاى نظامى حماس و فرماندهى گردان‏هاى انتحارى عزالدين قسام را در چهار ساله اخير شخصاً به عهده دارد. او خطرناكترين نوع عمليات‏ها عليه صهيونيست‏ها را طراحى و سازماندهى مى‏كند. على رغم اينكه از لحاظ شخصيتى يك فرد ساده و روستايى است؛ اما با افكارش كارى كرده كه نامش ترس و نا امنى را در قلب‏هاى اسرائيلى‏ها جاى مى‏دهد. نظاميان ما در «تل‏آويو»، «عفوله»، «خضير»، «غوربيسان»، «قدس»، «حيفا» و ديگر مناطق يهودى‏نشين اسراييل، خواب را بر چشمان خود حرام مى‏بينند و هر لحظه منتظر يكى از عمليات‏هاى انتحارى اطرافيان اين جوان ۲۹ ساله هستند. هرگونه خبر يا اطلاعى از وى و يا اطرافيانش مى‏تواند مأمورين امنيتى و مسوولينمان را در مهار و دفع عمليات‏هايش يارى كند.»
 

مسوولين اطلاعاتى - عملياتى صهيونيست هنوز طعم تلخ سه شكست فضاحت‏بار خود را كه با وجود شناسايى «يحيى» و به كارگيرى نيروهاى ويژه خود، نتوانسته بودند به وى دست يابند، در كام داشتند:

اول: شانزدهم مرداد ۱۳۷۲؛ مركز ايست و بازرسى روستاى «دير بلوط» واقع در كرانه غربى:

يحيى و دو تن از همراهانش توسط نيروهاى امنيتى شناسايى مى‏شوند و بلافاصله منطقه به محاصره كامل در مى‏آيد. پس از ايجاد درگيرى و تبادل آتش يكى از همرزمان يحيى دستگير شده و ديگرى با پوشش مناسب آتش خود را حايل صهيونيست‏ها و يحيى مى‏كند كه نهايتاً منجر به شهادتش مى‏شود. يحيى نيز با ذكاوت تمام و پس از به هلاكت رساندن دو نيروى امنيتى از حلقه محاصره رهايى مى‏يابد.

دوم: چهاردهم فروردين ۱۳۷۳؛ خانه يكى از دوستان يحيى در محله «شيخ رضوان» در نوار اشغالى غزه:

صهيونيست‏ها با شناسايى منزل، اقدام به بمب‏گذارى در آن كرده و منتظر انفجار بمب زمانى و ترور يحيى مى‏شوند؛ اما به لطف پروردگار، يحيى دقايقى قبل از انفجار از آنجا مى‏رود و توطئه صهيونيست‏ها ناكام مى‏ماند.

سوم: سى و يكم تير ۱۳۷۳؛ يكى از خانه‏هاى امن عملياتى هسته‏هاى مقاومت شهيد عزالدين قسام:

عوامل امنيتى اسراييل با شناسايى قبلى خانه امن، يحيى و همرزمانش را محاصره كرده و واحدهاى عمليات، بارانى از گلوله و خمپاره را به سمت خانه شليك مى‏كنند كه «يحيى» پس از سه ساعت تبادل آتش و با فداكارى ۲ تن از شهادت‏طلبان گروه كه با شهادت خود، آتش فرار وى را پوشش دادند، از مهلكه نجات مى‏يابد...

خبرهايى كه در سراسر جهان مخابره مى‏شد، حكايت از اين واقعيت دردناك داشت كه فرمانده رشيد هسته‏هاى مقاومت شهادت‏طلب فلسطينى در حال مكالمه تلفنى با پدرش بر اثر انفجار مواد منفجره جاسازى شده در دستگاه تلفن همراه به شهادت رسيد.

دستگاه فوق كه توسط يكى از عناصر نفوذى به نام «كمال حماد» در اختيار گروه شهيد قسام، قرار گرفته بود،قبلاً از سوى بخش فنى سازمان امنيت رژيم اشغالگر بمب‏گذارى شده بود. كمال حماد در ازاى اين خيانت خود بيش از يك ميليون دلار از رژيم صهيونيستى دريافت كرد.

راديو و تلويزيون رژيم صهيونيستى به‏عنوان كانون انتشار اين خبر، با قطع برنامه‏هاى عادى و پخش موسيقى‏هاى شاد، اعلام مى‏كردند:

«... اسراييلى‏ها بالاخره راحت خواهند خوابيد... يحيى عياش مغز متفكر انفجارات و عمليات‏هاى انتحارى عليه اسراييل كه به مهندس تفجير و تخريب شهرت داشت، در اين عمليات كشته شده است. وى كه عامل كشته و زخمى شدن بيش از ۴۸۰ تن از نظاميان يهودى بود، از ۴ سال پيش تاكنون، اولين و در عين حال خطرناك‏ترين متهم تحت پيگرد دستگاه قضايى اسراييل بود و بارها پس از عمليات‏هاى انتحارى صورت گرفته توسط شاگردانش، با لباس مبدل خاخامى در صحنه‏هاى عمليات حاضر شده و پس از بررسى نقاط ضعف و قوت كار و تصويربردارى از عمليات، با اظهار دلجويى‏هاى تصنعى، نيروهاى امنيتى حاضر را فريب داده و مى‏گريخته است... مهندس عياش به زبان عبرى تسلط كامل داشته و فارغ‏التحصيل رشته مهندسى شيمى از دانشگاه بيرزيت بوده است. او در دانشگاه جزو متعصب‏ترين دانشجويان نسبت به انجام مراسم اسلامى از قبيل خواندن متون مذهبى و نماز و روزه به شمار مى‏رفت... ضمن تبريك به تمام يهوديان اسراييل ، از همه بينندگان و شنوندگان عزيز، تقاضا داريم كه نسبت به عمليات‏هاى احتمالى انتقام‏جويانه گردان‏هاى عزالدين قسام هشيارى و آمادگى خود را حفظ كنند...»

روستازاده‌ای از توابع طولکرم

«عبداللطيف عياش» كشاورزى مومن از اهالى روستاى «رافات» (از توابع طولكرم) بود. او در سال ۱۳۴۲ باز زنى مومنه از فاميل خود به نام «عايشه عياش» ازدواج كرد ثمر كه اين ازدواج سه فرزند بود به نام‏هاى «يحيى»، «يونس» و «مرعى». يحيى فرزند بزرگ خانواده، مطابق با اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم مشخصات ثبت نام «مجمع مهندسين اردن»، به تاريخ ۱۶/۱۲/۱۳۴۵به دنيا آمده بود.
 

پدرش مى‏گويد: «در حالى كه بيشتر از سه سال نداشت از من مى‏خواست كه او را به مسجد ببرم تا او هم نماز بخواند. يحيى بسيار اصرار مى‏كرد و لباس مرا مى‏گرفت تا اين كه من هم با توجه به علاقه زيادى كه به او داشتم، به مسجد روستا مى‏بردمش و همه از آمدن اين بچه كوچك تعجب مى‏كردند.»

يحيى پيش از ورود به دبستان، روخوانى قرآن را فرا گرفت و از ۶ سالگى تحصيلات خود را شروع كرد. در همين دوران بود كه جايزه ويژه حفظ و تلاوت قرآن را از «اداره اوقاف اسلامى قدس» دريافت كرد. پس از پايان مقطع ابتدايى، يحيى تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان «الزاويه» پى گرفت.

مادر يحيى از آن دوران خاطره‏اى بيان مى‏كند كه شنيدنش خالى از لطف نيست؛ «در يكى از كلاس‏هاى هشتم يك دانش‏آموز نتوانسته بود مساله تدريس شده جلسه قبل را براى معلم رياضى حل كند. معلم با عصبانيت از كلاس خارج مى‏شود كه يحيى را كه در آن وقت در كلاس هفتم درس مى‏خواند مى‏بيند و او را به كلاس هشتم مى‏آورد تا همان مساله را حل كند و او به سادگى جواب آن را به دست مى‏آورد. بعد از آن هنگامى كه معلم از يحيى مى‏خواهد كه دانش كلاس هشتم را براى تنبيه بزند، يحيى در حالى كه به معلم رياضى مى‏گفت من به كسى كه از من بزرگتر است اهانت نمى‏كنم، از كلاس بيرون رفت.»
 
 

يحيى، مدرك ليسانس خود را در رشته شيمى از دانشگاه «بيرزيت» دريافت كرد و تصميم داشت تحصيلات خود را تا مقطع «دكترا» ادامه دهد كه به دليل ممانعت رژيم صهيونيستى از اعطاى رواديد تحصيلى به وى، از اين كار بازماند.

وى با بكارگيرى تخصص خود در راستاى مبارزه با اشغالگران قدس شريف، در طى مدت كوتاهى به موفقيت‏هاى چشمگيرى در طراحى و ساخت مواد منفجره دست پيدا كرد و با تشكيل شاخه نظامى جنبش مقاومت اسلامى (حماس) موسوم به يگان‏هاى شهيد عزالدين قسام نبرد جدى خود را با صهيونيست‏ها آغاز كرد.

وى طى پنج سال خود را تا سطح دشمن شماره يك دولت يهودى بالا كشيد و مسووليت قتل و جرح حدود ۵۰۰ صهيونيست را عهده‏دار شد. وى زمانى كه شربت شهادت را نوشيد يك فرزند دو ساله و يك نوزاد دو روزه از خود بر جاى نهاد.

آثار انگشت يحيى

نبرد عجيبى كه بين يحيى عياش و يارانش از يك سو و تمام نيروهاى سياسى، امنيتى و نظامى صهيونيستى از سوى ديگر، طى حدود ۴ سال انجام مى‏پذيرفت دو مشخصه بارز داشت:

اول اينكه جبهه صهيونيسم و در راس همه رييس كابينه و وزير دفاع رژيم اشغالگر قدس در جهت مهار و يا دفع عمليات‏هاى شهادت طلبانه مهندس عياش اهتمام همه جانبه و گسترده‏اى به خرج مى‏دادند. خاطره حمله‏هاى بى‏سابقه‏اى كه با حضور صدها نيروى متخصص امنيتى نظامى اشغالگر براى يافتن و يا قتل مهندس به مناطقى كه احتمال وجودش در آنها مى‏رفت، هنوز در اذهان پير و جوان اراضى اشغالى باقى است. يكى از آن عمليات‏هاى بى سابقه كه هنوز توسط مردم روستاى «رافات» نقل مى‏شود، حضور صدها نيروى ويژه امنيتى و ده‏ها اكيپ عملياتى و پشتيبانى اشغالگران در كمتر از يك ساعت در جاى جاى رافات است كه همگى اطلاع كاملى از رفتار، نقشه‏ها، شيوه‏هاى عمل و ساير توجيهات مربوط به سوابق يحيى داشتند.

مشخصه دوم اين نبرد هوشيارى و درايت يحيى و يارانش بود كه در طول اين درگيرى‏ها و عمليات‏هاى گوناگون شهادت طلبانه، به خنثى كردن تدابير جمعيت كثير صهيونيست‏ها مى‏پرداختند. نكته جالب در اينجاست كه هر چه اين دو مشخصه روشن‏تر بروز مى‏كرد بر حرمت و والايى يحيى عياش و همسنگرانش در قلب‏هاى مردم مظلوم فلسطين از يك طرف و ترس و اضطراب اشغالگران تروريست از طرف ديگر مى‏افزود؛ تا آنجا كه ديگر مسوولان صهيونيست اين ترس و اضطراب را بى پرده در اعمال و اقوال خويش منعكس مى‏ساختند.
 
 

«بنيامين بن الیعزر»، وزير مسكن كابينه اسراييلى‏ها در يكى از مصاحبه‏هاى خود اوج سردرگمى كابينه اسراييل را در برخورد با عمليات‏هاى شهادت طلبانه هسته‏هاى مقاومت عزالدين قسام چنين بيان كرد:

«اين عجيب‏ترين جنگ‏ها در طول تاريخ است؛ چرا كه دشمنان ما افرادى هستند كه در آرزوى رسيدن به مرگ لحظه شمارى مى‏كنند!»

اشاره و مرور مختصرى به چند عمليات انجام شده توسط هسته‏هاى مقاومت استشهادى قسام را كه به تعبير سخنگوى ارتش رژيم اشغالگر قدس، اثر انگشت يحيى عياش بر آنها به شكل غريب و پيچيده‏اى هويدا بود به تمام بسيجيان ام‏القراى انقلاب اسلامى تقديم مى‏كنيم:

عمليات "رامات افعال"

نخستين بارى كه صهيونيست‏ها با نام يحيى عياش رو به رو شدند در اثناى شكنجه و بازجويى دو تن از مجاهدان دستگير شده گروه قسام بود. اين دو تن به همراه يكى ديگر از مجاهدين در حال انتقال بيش از ۴۰ كيلوگرم مواد منفجره كار گذاشته شده در يك خودرو - به محل تجمع عده‏اى از سران رژيم صهيونيستى در مراسم ويژه‏اى در منطقه «غوش‏دان» شهر تل‏آويو به واسطه يك اشتباه دستگير شدند. اين خودرو از نوع همان فولكس واگن‏هاى پلاك ويژه زردرنگ يهودى و در عين حال مملو از ۴۰ كيلوگرم مواد منفجره بسيار قوى دست‏ساز و 4 استوانه گاز و يك منبع انفجار بود.
 

با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهاى اينچنين و نيز دارا بودن پلاك صهيونيستى، فولكس بدون مواجه شدن با مشكلى در حوالى ساعت ۲ بامداد وارد محوطه مراسم شد، تا در صبح روز بعد منفجر شود؛ اما در هنگام وارد شدن به مسير انجام مراسم، دو دژبان مسوول محوطه متوجه حركت فولكس با چراغ‏هاى خاموش و درست در جهت مخالف حركت معمول خودروهاى ديگر شده و به فولكس شك مى‏كنند و بلافاصله به ساير مأمورين، مورد مشكوك را اطلاع مى‏دهند كه كليه راه‏هاى خروجى تل‏آويو مسدود شده و كار تفتيش همه فولكس‏ها آغاز شد. مجاهدين حماس نيز كه متوجه شك دژبانان شده بودند با ترك منطقه مراسم، سعى در رهايى از دام امنيتى اسراييلى‏ها كردند كه نهايتاً با رسيدن به يك كوچه بن‏بست در محله «رامات افعال» خودرو را باقى گذاشته و خود اقدام به ترك منطقه كردند. پس از دقايقى نيروهاى ضدتخريب موساد با دور كردن يهوديان ساكن در منطقه از اطراف خودرو، سعى در خنثى كردن بمب نمودند و هم‏زمان با آن «حسن احمد حسان» ۲۳ و «عماد عبدالرحيم على» ۲۶ ساله، دو نفر از سه مجاهد فوق، با به كار گرفته شدن هلى‏كوپتر، هواپيما و سگ‏هاى تربيت شده پليس در منطقه، دستگير شدند؛ اما مجاهد سوم موفق به مراجعت به گروه شهيد قسام در «نابلس» شد.

از طرف ديگر تلاش نيروهاى متخصص تخريب موساد با توجه به پيچيدگى و ابتكارى بودن نحوه انفجار بمب به جايى نرسيده و انفجار فولكس واگن موجب وارد آمدن خسارت‏هاى سنگين به ساختمان‏هاى اطراف و خودروهاى امنيتى شد. دو مجاهد دستگير شده نيز، زير شديدترين شكنجه‏هاى عوامل دژخيم موساد تنها بر اين مطلب تأكيد مى‏كردند كه به همراه فردى به‏نام «مهندس يحيى» سوگند خورده‏اند كه اشغالگران را از اراضى وطن اسلامى‏شان اخراج كنند. اين نخستين مواجهه عوامل صهيونيست با نام لرزه‏افكن مهندس بود.

عمليات "مسيرةالاكفان"

هر چند كه نام يحيى در نخستين جايگاه اسامى ليست افراد تحت پيگرد همه مجموعه‏هاى اسراييلى قرار گرفته بود؛ اما او بدون توجه به آن، مشغول طراحى، بررسى و سازماندهى عملياتى شد كه جوى مملو از ترس و ناامنى را براى شخص نخست‏وزير رژيم صهيونيستى، «اسحاق رابين» و تمام همدستانش به جاى گذاشت. در روز ۲۶/۹/۱۳۷۱ مهندس خودرويى،سرشار از مواد منفجره را تحويل جوان رشيدى به نام «ساهر التمام» داد. «ساهر» نيز در ساعت ۱۲:۳۰ دقيقه همان روز در منطقه «ميحولا» - در نزديكى «بيسان» - در حالى كه در كنار يك رستوران نظاميان صهيونيست و درست بين دو خودروى نظامى پارك كرده بود، پيكر خود را آتشى بر جان شياطين محارب ساخت كه مطابق اعتراف نيروهاى اشغالگر دو نفر از افسران صهيونيست به درك واصل شده و ۸ تن ديگر نيز زخمى گشتند.
 
 

عمليات "شهداى شش‏گانه"

در پى اعلام سخنگوى نظامى ارتش صهيونيستى مبنى بر اعدام ۶ تن از افراد گروه عزالدين قسام كه در حال عبور از مناطق مرزى با مصر در شهر «رفح» بودند، مهندس عياش طرحى را در ذهنش مدون كرد، كه موجب وارد شدن ضربه سنگين مادى، حيثيتى و انسانى به اسراييلى‏ها شد. در فروردين ۱۳۷۲يحيى و گروه انتخابى‏ش از موانع امنيتى صهيونيست‏ها در منطقه «ضفه» و «قطاع» عبور كردند و رستورانى در طبقه اول برج تجارى «لندن مينى استور» واقع در خيابان اصلى «تل‏آويو» موسوم به «ابن غفيرول» را با مواد منفجره‏اى بسيار قوى، بمب‏گذارى نمودند و در حوالى ساعت ۶:۲۵دقيقه صبح روز ۲۸/۱/۱۳۷۲در حالى كه اميدى به خروج خود از كمربند امنيتى عوامل صهيونيست نداشتند، همه بمب‏ها را همزمان با هم منفجر كردند كه در اثر آن، انفجار و آتش‏سوزى مهيبى صورت گرفت، كه موجب تخريب كلى ساختمان و وارد آمدن خسارت بسيار زياد به ساختمان‏هاى مجاور شد و حداقل يك نفر كشته و بيش از ۳۵ مجروح در پى داشت.
 
 

عمليات "شير مقاومت"

در ساعات اوليه صبح روز ۱۶/۲/۱۳۷۲يكى از مجاهدين به تعبيه ۵ بمب ساخته شده توسط مهندس در جاده قديمى منتهى به «موشاف شيكف» در داخل روستاى «بيت عوا الخليل» - كه در سال ۱۳۴۷ به اشغال صهيونيست‏ها درآمده بود - مشغول شد.

دو تا از اين بمب‏ها در حين عبور خودروى جيپ گشتى نظاميان صهيونيست منفجر شد كه موجب زخمى شدن دو صهيونيست گشت. بر اثر انفجار اين دو بمب، دشمن نيروهاى ويژه خود را براى پاكسازى جاده به منطقه گسيل داشت كه بار ديگر با عبور خودروى دوم كه از روى سومين و چهارمين بمب مى‏گذشت انفجار مهيبى رخ داد كه منجر به كشته و زخمى شدن عده ديگرى از صهيونيست‏ها گشت. انفجار بمب پنجم در حالى كه «يوسيف حايون»، از متخصصين تخريب ارتش اشغالگر، مشغول خنثى كردن آن بود، موجب وارد شدن جراحت شديد به وى شد، كه البته وى بعد از سه روز در بيمارستان به هلاكت رسيد.
 
 

عمليات "سليمان زيدان"

در پاسخ به هجوم ددمنشانه ارتش اشغالگر اسراييل به اردوگاه «البريج» (۱۲/۶/۱۳۷۲) و در سالگرد هتك حرمت ساحت مسجد الاقصى، مجاهد شهادت‏طلب «سليمان زيدان»، سوار بر خودرويى مملو از مواد منفجره به دنبال خودروى نظامى صهيونيست‏ها به شماره ۱۷۸ حركت مى‏كند. اين خودرو تعدادى از افراد ويژه پادگان نظاميان اسراييلى در حومه قدس را به ستاد فرماندهى ارتش صهيونيست، در منطقه غرب واقع در نزديك «بيت ايل» در شمال شهر «رام‏الله» منتقل مى‏كرد.

خودروى قهرمان شهادت‏طلب گروه قسام نيز كه پلاك صهيونيستى به همراه داشت با عبور از ۸ پست ايست و بازرسى اسراييلى‏ها، توانست در ساعت ۷:۳۰دقيقه صبح ۱۴/۶/۱۳۷۲به كنار خودروى شماره ۱۷۸ برسد. با فشردن كليد انفجار توسط «سليمان زيدان»، انفجار مهيبى صورت گرفت كه موجب انهدام كامل خودروى صهيونيست‏ها و اصابت تركش‏هاى انفجار به چند خودروى ديگر شد. پس از اين انفجار، تمامى منطقه به محاصره كامل نيروهاى امنيتى اسراييل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزارى‏هاى محلى و خارجى تأكيد كردند كه خودروى صهيونيست‏ها به طور كامل منهدم و سرنشينان آن همگى كشته شدند؛ اما رژيم اشغالگر از اعلام تلفات قطعى خود سرباز زد.

عمليات "عفوله"

در پاسخ به كشتار نمازگزاران حرم امن ابراهيمى شهر الخليل، شهيد عياش با طراحى و اجراى يك عمليات شهادت‏طلبانه كه در روز چهلم قتل عام نمازگزاران به اجرا درآمد، موجبات به درك واصل شدن ۸ نظامى صهيونيست و مجروح شدن بيش از ۵۰ صهيونيست ديگر را فراهم آورد. كيفيت عمليات بدين ترتيب بود كه يك خودروى پر از مواد منفجره توسط مجاهد استشهادى «رائد زكارنه»، به مقابل ايستگاه مركزى حمل و نقل خودروهاى اسراييلى منتقل شده و در ساعت ۱۲:۲۵ دقيقه روز ۱۶/۱۲/۱۳۷۳ توسط اين شهادت‏طلب منفجر شد.

عمليات "الخضيره"

در اثناى برگزارى جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن ياد افراد هلاك شده‏اش در جنگ اعراب با اسراييل، مهندس دومين ضربه‏اش را در انتقام كشتار نمازگزاران حرم ابراهيمى، بر پيكر صهيونيست‏ها وارد كرد. در ساعت ۸:۵۰ دقيقه روز ۲۳/۱۲/۱۳۷۳ مجاهد شهادت‏طلب «عمار عمارنه»، چاشنى بمب تعبيه شده توسط يحيى عياش در داخل يكى از خودروهاى دشمن در محور معروف به شماره ۸۰ شهر «الخضيره» را فعال كرد و با شهادت خود حداقل ۵ نظامى صهيونيست را به جهنم فرستاد و ۳۲ تن ديگر را به شدت مجروح ساخت.

عمليات "تل‏آويو"

در يكى از درخشان‏ترين عمليات‏هاى شهادت‏طلبانه، قهرمان استشهادى «صالح صوى»، در داخل خيابان «ديزنكوف» در مركز تل‏آويو چاشنى مواد منفجره كار گذاشته شده توسط مهندس در خودروى حاملش را به كار انداخته و با شهادت خود ۲۲ صهيونيست را به هلاكت رسانده و ۴۷ تن ديگر را مجروح ساخت.

عمليات "نتساريم"

هنوز گيجى ضربه عمليات تل‏آويو از وجود دولت اشغالگر قدس برطرف نشده بود كه يكى از شهادت‏طلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساريم» با رساندن خود به تجمع نظاميان صهيونيست كيف خود را كه حامل بمبى قوى بود منفجر ساخت و ۳ درجه‏دار صهيونيست را به درك واصل كرده و ۱۲ تن ديگر را مجروح ساخت. اين عمليات در انتقام شهادت «هانى عابد»، از راهبران جنبش حماس كه در شهر «خان يونس» به دست عوامل اداره اطلاعات اسراييل شهيد شده بود، صورت پذيرفت.

عمليات "شهداى زنده"

در تحقق شعارهاى انتقام‏جويانه مسلمانان مظلوم فلسطين در تشييع جنازه شهيد «كمال كحيل» و همرزمان مجاهدش «حاتم حسان»، «سعيد دعس» و فرزندش «بلال» كه در حمله وحشيانه جلادان امنيتى اسراييل به شهادت رسيدند، دو خودروى حاوى مواد منفجره مهيا شده و در روز ۱۹/۱۲/۱۳۷۳ اولين آنها در حالى كه توسط قهرمان شهادت طلب «خالد خطيب» هدايت مى‏شد در ساعت ۲ بعداظهر در كنار يك خودروى حامل نظاميان صهيونيست منفجر شده كه منجر به قتل ۷ صهيونيست و جراحت ۲۲ نفر ديگر شد. دو ساعت بعد از شهادت «خالد خطيب»، مجاهد استشهادى «عماد ابوامونه» خودروى دوم را به وسط ستون مكانيزه‏اى رسانده و با شهادت خود ۶ صهيونيست را به دوزخ فرستاده و ده‏ها تن ديگر را نيز مجروح ساخت.
 
 

عمليات "قوش قطيف"

بعد از شهادت مجاهد «محمود خواجه» - رهبر شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى - توسط رژيم اشغالگر قدس از سوى مهندس عياش عملياتى براى هلاكت يكى از فرماندهان امنيتى اسراييل طراحى شد.

بدين ترتيب كه يك گارى كه مقادير قابل توجهى مواد منفجره در آن جاسازى شده بود با هدايت قهرمان شهادت طلب «معاوى روگه»، به سمت محل عبور خودروى فرمانده صهيونيست حركت كرد. فرمانده فوق با دو مجموعه كامل اسكورت رفت و آمد مى‏كرد و «معاوى روگه» در تقاطع جاده «نفيه ديكاليم» در نزديكى محله «غوش قطيف» منتظر رسيدن فرمانده صهيونيست شد. دقايقى قبل از رسيدن فرمانده و مجموعه محافظش يك جيب گشتى صهيونيست‏ها به نزديك گارى وى رفت و مدارك وى را طلبيده و علت توقفش در تقاطع را جويا شد و چون گشتى‏ها مشغول وارسى گارى شدند و هر لحظه احتمال كشف مواد منفجره و لو رفتن عمليات مى‏رفت وى با انفجار مواد منفجره موجبات هلاكت ۳ نظامى گشتى صهيونيست را فراهم كرد.

عمليات "رامات غان"

دشمن صهيونيستى با به كارگيرى امكانات گسترده توانسته بود يكى از خانه‏هاى امن گروه شهادت‏طلبان قسام را كشف و همه مجاهدان ساكن در آن را به شهادت برساند. در پاسخ به اين تهاجم صهيونيست‏ها، با طراحى دقيق مهندس يكى از شهادت‏طلبان گروه، موفق به بمب گذارى در يك خودروى حامل فرماندهان صهيونيست مى‏شود كه در صبح روز ۵/۴/۱۳۷۴ با انفجار بمب فوق در ميان ستون نظامى صهيونيست‏ها ۶ افسر درجه‏دار اسراييلى و ده‏ها تن ديگر مجروح مى‏شوند.

عمليات «رامات اشكول»

اين عمليات در تكميل عمليات «رامات غان» انجام گرفت؛ بدين صورت كه مجاهد شهادت طلب «سفيان جبارين»، در صبح روز ۱/۷/۱۳۷۴ با انفجار يك خودروى مملو از مواد منفجره به شماره ۲۶ - الف، در كنار يك كاميون حامل صهيونيست‏ها در منطقه «رامات اشكول» به اعتراف خود صهيونيست‏ها 5 درجه دار پليس اسراييل را كشته و بيش از ۱۰۶ نفر ديگر را مجروح ساخت.

شرح شهادت يحيى عياش از زبان تنها شاهد

در مورد نحوه خيانتى كه منجر به شهادت فرمانده استشهاديين فلسطينى شد، يگانه شاهدى كه وجود دارد، «اسامه حماد»، همراه و همرزم ديرينه‏اش مى‏باشد.

وى طى سخنانى ماجراى شهادت مرشدش را اين‏گونه بيان مى‏كند: «در حدود ده سال پيش هنگامى كه در دانشگاه بيروت درس مى‏خواندم با شهيد يحيى آشنا شدم؛ چرا كه اوهم در منطقه محل سكومت من، زندگى مى‏كرد. بعد از اتمام تحصيلات، گهگاهى او به ديدنم مى‏آمد و من هم به او سرى مى‏زدم تا اينكه حدود ۵ ماه قبل نزد من آمد تا براى مدتى او را در منطقه امنى پنهان كنم. دليل اين مراجعه هم دوستى و اعتماد كاملى بود كه به يكديگر داشتيم. تا چند هفته قبل هم به استثناى چند تن از همرزمان مهندس كسى نمى‏دانست كه او نزد من است. تا اينكه روزى دايى من «كمال حماد» كه در «انجمن نظارت بر ايمنى برج سازى» فعاليت داشت و از تجار معروف نوار اشغالى غزه بود، تصادفاً متوجه يحيى در منزل ما شد. پس از مدتى هم مرا خواست و گفت كه علاقه زيادى به او و فعاليت‏هايش دارد و مى‏تواند كمك‏هاى قابل توجهى به كارهاى مهندس بكند. در همان جلسه هم «كمال حماد» يك موبايل به عنوان هديه به من داد تا از آن براى ارتباطات راحت‏تر استفاده كنم. در آن موقع حتى به ذهنم هم خطور نمى‏كرد كه ممكن است دايى من عنصر خودفروخته‏اى باشد و غرضش از اهداى موبايل و يا امكانات رفاهى خيانت به يحيى است. من بنا بر دلايل حفاظتى اجازه ملاقات را به دايى‏ام ندادم؛ اما موبايل را به مهندس دادم تا در تماس‏هاى تلفنى راحت‏تر عمل كند. يحيى هم مدتى از موبايل استفاده كرد تا اينكه روزى به من گفت كه احساس مى‏كند خط تلفن موبايل ناامن است و احتمال مى‏دهد كه نيروهاى امنيتى اسراييل خط موبايلش را شناسايى كرده باشند. به همين دليل به من امر كرد كه ديگر از موبايل استفاده نشود و از همان خط عادى تلفن قديمى‏مان استفاده كنيم.

من هم قبول كردم و موبايل را خاموش كرده و كنار گذاشتم .چند روز بعد دايى كمال آمد و گفت كه براى كارى مجبور به سفر است و دو سه روزى احتياج به موبايل دارد و من هم موبايل را كه ديگر از آن استفاده نمى‏كرديم به او امانت دادم. البته بايد اضافه كنم كه او يك بار هم قبلا موبايل را قرض گرفته بود و به خاطر همين،من اصلا به امانت گرفتن موبايل مشكوك نبودم. نكته ديگرى هم اينكه بيشترين فردى كه از طريق موبايل با يحيى تماس مى‏گرفت، پدرش بود كه البته بعد از كنار گذاشتن موبايل، يحيى به پدرش هم سپرده بود كه از آن به بعد با شماره تلفن عادى منزل با او تماس بگيرد و قرار بود كه صبح روز جمعه، پدر مهندس با او تماس رفته و نتيجه كارى را به اطلاع برساند.

در صبح روز جمعه كه يحيى منتظر تماس پدرش بود، حدود ساعت ۸، دايى به من تلفن زد و گفت كه خط تلفن موبايل را باز نگهدارم؛ چرا كه ممكن است يكى از رفقاى تاجرش با شماره موبايل تماس گرفته و برايش پيغام بگذارد و اضافه كرد كه اگر آن تاجر پيغام گذاشت، حتى پيغام تلفنى را به او اطلاع بدهم. من هم خط تلفن را روشن گذاشتم. از آن طرف پدر يحيى هر چقدر به تلفن عادى زنگ مى‏زند متوجه مى‏شود كه تلفن از طريق مخابرات قطع شده است و بالاجبار حوالى ساعت ۹ با اميد روشن بودن موبايل، شماره موبايل را مى‏گيرد و موبايل زنگ مى‏زند. من كه با يحيى در اتاق ديگرى بودم برخاستم و ديدم كه همسرم موبايل را به طرف من آورده و مى‏گويد كه پدر مهندس است و چون نتوانسته شماره تلفن منزل را بگيرد، با موبايل تماس گرفته، من هم موبايل را از همسرم گرفته و به يحيى؛ دادم. چون يحيى از تماس پدرش با خط تلفن موبايل شديداً ناراحت شده بود، بعد از سلام از پدرش خواست كه ديگر با موبايل تماس نگيرد و من در حالى كه به سمت درب اتاق مى‏رفتم تا مقدمات صبحانه را از همسرم بگيرم احساس كردم كه پشتم داغ شد و انفجارى در اتاق رخ داد. وقتى ناخودآگاه برگشتم، در ميان دود و غبار دست يحيى را ديدم كه جدا شده و خون از آن جارى است. تمام پنجره‏هاى اتاق هم شكسته شده بودند. فريادهاى همسرم مرا به خود آورد. بعد از فرو نشستن گرد و غبار صورت يحيى را ديدم كه به شدت جراحت ديده بود و متوجه شدم كه شهيد شده است. به سختى به همسرم فهماندم كه يكى از دوستان مهندس در گروه قسام را باخبر كرده و به كمك بياورد.

همرزمان يحيى دقايقى بعد آمدند و پيكر او را با خود بردند و از من هم خواستند كه براى مدتى با خانواده‏ام مخفى شويم. در حال خروج از منزل يكى از همسايگان به سمت ما آمد و گفت كه در هنگام بروز حادثه براى ما، يك هلى‏كوپتر كوچك دور منزل ما و همسايگان دور مى‏زده است...»

لازم به ذكر است كه به نوشته روزنامه اسراييلى «معاريو»، «شاسى انفجار موبايل را يكى از سرنشينان هلى‏كوپتر فوق بعد از اطمينان مامورين مخابراتى از اينكه فرد مكالمه‏كننده شخص مهندس بوده است فشرده و از منطقه دور شده است. مواد منفجره به كار رفته در موبايل از نوع مواد ويژه و با قدرت بالا بوده است كه وزنش از ۵۰ گرم تجاوز نمى‏كرد...»
 

اظهارات برخی از صاحب نظران صهیونیست بعد از ترور شهید یحیی عیاش

«بايد خودمان را از توهم آسايش به دور كنيم و اعتقاد پيدا كنيم كه با كشته شدن عياش زيان‏هاى بزرگترى خواهيم ديد. قتل عياش سبب وارد شدن ضربه جدى به روند اجراى عمليات صلح خاورميانه شده است. آخر چطور مى‏شود كه عقاب وحشى صلح با مبارزان از جان گذشته چون عياش باهم كنار بيايند؟»

امنون الون - نويسنده يهودى

«اگر چيزى خطرناكتر از مهندس يحيى وجود داشته باشد، جنازه اوست؛ چرا كه كشته شدگان در راه هدف، خطرناكترين سلاح در دست هر ملت در حال جنگ مى‏باشند. درك اين حقيقت كه ترور عياش موجب فوران شور و هيجان جوانان فلسطينى است و اين شخص به يك سمبل مبارزه تبديل شده است، احتياج به تفكر زيادى ندارد، آنگونه كه ديديم هزاران نفر در تشييع جنازه او شركت كردند. پس چقدر تعداد مهندسين جديدى كه در اين مراسم، عزم خود را براى تداوم راهش جزم كردند و دير يا زود خود را فداى هدفشان خواهند كرد، زياد بود؟!»

اورى فنيرى - نويسنده صهيونيست

«دليلى كه سبب پيگيرى شديد صهيونيست‏ها براى ترور عياش شد، تنها انتقامجويى از خون كشته و زخمى‏هاى اسراييلى‏ها نبود و اولين و مهمترين دليل آن‏ها قبل از همه اين بود كه عياش، بنيانگذار نوع جديدى از مبارزه: يعنى انجام عمليات انتحارى در مراتب مختلف بود.»

زئيف شيف - كارشناس بخش عربى مجله هاآرتص

«موزه تاريخى فلسطينى‏ها تاكنون از مبارزان شهيد شده زيادى همچون يحيى عياش محافظت مى‏كند. پرونده اين شخصيت‏ها از عزالدين قسام شروع مى‏شود كه در دهه 30 توسط انگليسى‏ها ترور شد و حالا شخصيت نمونه و الگوى مبارزان حماسه آفرين آنها؛ يعنى مهندس يحيى عياش جاى دارد.»

يوسى نوربشتاين - نويسنده صهيونيست

«از ابتداى شروع جنگ بين ما و فلسطينيان هيچ شخصى مانند يحيى عياش دستش را آغشته به خون صهونيست‏ها نشان نداد.»

ايهودى يهارى - تحليلگر سياسى تلويزيون رژيم صهيونيستى

«از اينكه ديگر عياش در دنيا نيست، جداً احساس شادمانى مى‏كنم.»

افرايم سينه - وزير كابينه رژيم اشغالگر قدس

«مهندس مستحق اين كيفر بود؛ چرا كه دستانش به خون بسيارى از صهيونيست‏ها آغشته بود و امروز با ترور او، روز عيد و شادى ماست؛ هر چند كه در اين شادى با وجود همرزمان و شاگردانش نبايد افراط كرد.»

ايلى دايان - جانشين وزير خارجه كابينه رژيم اشغالگر قدس

«ديدن صحنه‏هاى تشييع جنازه عياش كه ده‏ها هزار فلسطينى در آن شركت داشتند بشارت دهنده خيرى نيستند براى افرادى كه اعتقاد دارند كينه صد ساله فلسطينيان مسلمان نسبت به صهيونيست‏ها با ترور اين مبارز از بين خواهد رفت و ما وارد مرحله تازه‏اى از صلح و ثبات خواهيم شد؛ چرا كه عياش، قهرمان ملتى است كه ميزان شجاعت و برترى قهرمانانش را باتعداد قبرهايى اندازه مى‏گيرند كه از دشمنانشان ايجاد كرده‏اند. هر چند كه در نظر ما عياش دشمن خونريزى بود كه استحقاق اعدام را داشت و عمليات ترورش در جهت اجراى اين نظر بود؛ اما اين شخص در نظر ملتش نه تنها قهرمانى مردمى در دنيا بلكه شهيدى بلندمرتبه در آخرت است! در تشييع جنازه او فقط همرزمانش در در حماس حضور نيافتند؛ بلكه همه اقشار مختلف مردم فلسطين شعار انتقام انتقام سر دادند و مردم غزه در تاريخ معاصر خود تاكنون جنازه‏اى را از نظر كثرت شركت همه گروه‏ها و بروز احساسات چنين عميق بر دوش كشور خود نديدند.»

شموئيل شينتسرل - نويسنده و ايدئولوگ صهيونيست

اهمیت شناخت این اسطوره فلسطینی به حدی است که ساموئل کاتز، صاحب نظر مشهور صهیونیستی در کتابی با عنوان "شکار مهندس" (که با دیدگاهی کاملا صهیونیستی نگاشته شده) به بررسی ابعاد مختلف شخصیتی و تاثیرات این فرمانده خلاق گردان های نظامی حماس بر امنیت سرزمین های اشغالی پرداخته و در بخشی از این کتاب آورده است:

«در بخشی از جهان که عقربه زمان، روی صفحه‌ای از خون می‌چرخد، یحیی عیاش را باید شخصیتی بزرگ در آوردگاه تروریسم دانست.

این مهندس که ازاهالی کرانه باختری بود و در ساخت مواد منفجره نبوغی چشمگیر داشت، 150 اسرائیلی را هلاک کرد و 500 نفردیگر را مجروح ساخت.

خلاقیت‌های وی در عرصه تولید بمب، زندگی‌های بسیاری را به هم ریخت و منجر به شکل‌گیری یک اراده سیاسی شد.

وی توانست اثبات کند، دستگاه امنیتی اسرائیل که در نبردهای پیشپین خود شکست‌ناپذیر می‌نمود، قابل شکست دادن است. یک افسر پلیس که وظیفه داشت وی را پای میز محاکمه بکشاند، از وی چنین یاد می‌کرد: "نمادی از خطر که در یک بمب ساعتی پنهان شده است."

عیاش، هوشی سرشار داشت، پنهان کاری عالی و زیرکی و خونسردی عجیبی داشت. وی ساده اما مطمن عمل می‌کرد. در خانه‌های امن پنهان می‌شد و استاد تغییر چهره و تربیت شاگردانی شجاع بود. او را باید اسطوره فلسطین و نماد طرز فکر فلسطینی دانست.

بیش از نیم قرن است که عرب ها و اسرائیلی‌ها در گستره ای میان رود اردن و دریای مدیترانه، خون یکدیگر را می ریزند. در این میان اسرائیل پیش‌تر نیز با جنگجویانی ترس آور مواجه شده بود. این جنگجویان که بعضا ملیت آلمانی و ژاپنی نیز داشتند، در لیبی، اتحاد شوروی و دره بقاع آموزش دیده بودند و در واقع جنگاورانی حرفه‌ای بودند که عملیات خود را با هدف پیش‌برد اهداف سیاسی به انجام می‌رساندند.

بسیاری از این رزمندگان راه آزادی نیز، کاریکاتورهایی عجیب و غریب بودند که بعضا بسیار ابلهانه عمل می‌کردند و بیشتر تنه به هنرپیشگان یک فیلم درجه دوم می‌زدند اما یحیی عیاش را باید پدیده‌ای کاملا متفاوت با مبارزان پیشین به شمار آورد.

وی باهوش، غیرقابل پیش‌بینی و پیچیده بود. شاید او را باید تجسم نبوغی غیرانسانی دانست که خوب می‌دانست چه کند و خوب بلد بود در راه عقیده‌اش فداکاری کند!

برای کارکنان سازمان‌های جاسوسی اسرائیل، ممکن نبود که بتوانند وی را دست‌کم بگیرند! این عیاش بود که قوانین بازی را در مواجهه با اسرائیلی‌ها تعیین می‌کرد و اسرائیلی‌ها نیز چاره‌ای نداشتند جز اینکه از یکسو از وی در هراس باشند و از سوی دیگر به وی احترام بگذارند. برای اسرائیلی‌ها وی دیگر یک عرب پاپتی نبود، بلکه یک "مهندس" بود.

روزی که شروع به نگارش این کتاب کردم، تلاش اسرائیل را برای دستگیری یحیی عیاش، مبارزه نیکی بر ضد بدی می‌پنداشتم، اما واقعیت آن است که یحیی عیاش کسی نیست که بتوان وی را کاملا سفید یا کاملا سیاه نگریست. پس از دو سال تحقیق و مصاحبه‌های متعدد متوجه شدم که ناگفته هایی که در خصوص عیاش وجود دارند، از واقعیات روشن به مراتب بیشترند.

دوران جنگاوری یحیی عیاش را باید یکی از دوره‌های دراماتیک، غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل تصور در تاریخ "دولت یهود" دانست!

اگربخواهیم جنگ سرسختانه عیاش را بر ضد اسرائیل یشه یابی کنیم، باید از روزی آغاز نماییم که "اسحاق رابین"، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل و "یاسر عرفات "، رئیس پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین، دست یکدیگر را فشردند.

این مقطع تاریخی با کشتار الخلیل و امضای قرارداد صلح با اردن آغاز شده و سرانجام به ترور رابین و سپس کشتارهای زیرکانه این مهندس انجامید و نتیجه آن بحران سیاسی و خون‌ریزی هرچه بیشتر بود.

تاکتیک یحیی عیاش در طراحی بمب‌گذاری‌هایی که بیشتر در اتوبوس‌ها انجام می‌شد، به تغییر فضای سیاسی منطقه کمک کرد و نگاه یک ملت را به صلح تغییر داد. یحیی عیاش را جنگجویی بود که همواره به پیروزی می‌رسید و درست به همین جهت باید او را تجسد نبوغی غیرانسانی دانست.

در طول دوران جنگ با عیاش، اسرائیل با برخی دشمنان قدیمی و منفور خود متحد شد، شکاف‌های داخلی در آن به زخم‌هایی کهنه و چرک‌آلود بدل شدند و ترس و ماتم‌زدگی در آن به یک نوع روش زندگی بدل گردید.

در این سال‌ها اتفاقات زیادی افتاد که هنوز رهبران خاورمیانه از ابعاد آن تصور درستی ندارند. شاید بتوان گفت که بمب های عیاش در این دوره تنها دورنمای صلح متصور برای خاورمیانه را بر باد داد.»
 
 

***

امروز، شانزده سال از شهادت مردي كه مدت ها كابوسي هميشگي براي اسراييلي ها محسوب مي شد، مي گذرد، اما هم چنان خاطره وي به عنوان "امیرالاستشهادیون" در ذهن مردم فلسطين زنده است. مردی که قرار بود تا تبديل به يك مهندس شيمي شود و زندگي آسوده اي را دنبال كند ‌اما راهي كه وي برگزيد به چيزي غير از يك زندگي راحت ختم مي شد...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها