به گزارش
سرویس اقتصادی پایگاه 598، بانک جهانی در گزارشی اثرات لغو تحریمها بر اقتصاد ایران را بررسی کرد و در همان گزارش برای استفاده هر چهبهتر ایران از فرصت بهدستآمده دو پیشنهاد به ایران ارائه داد.
یکی اینکه دولت از ارزش یافتن ریال در برابر دلار جلوگیری کند و دیگری اینکه مراقب باشد پولهای آزادشده در بخش مصرفی هزینه نگردد و صرف سرمایهگذاری شود فارغ از بررسی پیشنهاد دوم در این یادداشت سعی میشود ابعاد افزایش قیمت دلار و یا به عبارتی تضعیف پول ملی بررسی گردد.
در علم اقتصاد معمولا برای تقویت صادرات، ارزش پول ملی را کاهش میدهند تا صادرکنندگان برای به دست آوردن ارز (که نسبت به پول داخلی با ارزشتر است ) تلاش بیشتر کنند و به صادرات تشویق شوند و زمانی که میخواهند واردات و سرمایهگذاری خارجی را رونق ببخشند پول ملی را تقویت میکنند تا شرکتهای بزرگ و سرمایهگذاران خارجی رغبت کافی برای سرمایهگذاری در کشور مذکور را داشته باشند.
بانک جهانی نیز در توضیح توصیه خود مبنی بر جلوگیری از افزایش ارزش پول ملی میافزاید : (همزمان با ورود سرمایههای جدید به بازار ارز در ایران، ارزش ریال به میزان قابلتوجهی افزایش خواهد یافت. این میتواند در بخش قابل تجارت اقتصاد ایران و بهخصوص بخش صادرات غیر سنتی اختلال زا باشد. بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲، زمانی که نرخ ارز بالا رفت، میزان صادرات غیرنفتی ایران نیز رشد کرد. اما این بدان دلیل بود که دولت از رانت های نفتی و اعطای یارانه برای ارتقاء بخشهای پتروشیمی، پلاستیک و برخی صنایع غذاییاش استفاده کرد. زمانی که استفادههای دیگری برای داراییهای دولتی تعریف شد، این صادرات بهسرعت کاهش یافت)
بنابراین علیالظاهر بانک جهانی برای تقویت صادرکنندگان چنین توصیهای را به ایران میکند ، اما این توصیه نباید مسئولین را بهاشتباه محاسباتی بیاندازد.
بر کسی پوشیده نیست ارزش پول ملی ایران نسبت به دلار بهشدت کم است اما اگر توصیه بانک جهانی در مورد ایران صادق بود ما باید صادرات غیرنفتی فراوانی داشتیم و امروزه در هر جای جهان محصولات ایرانی زبان زد میشد و کارخانههای داخل نیز بهسرعت گسترش مییافتند.
اما چرا افزایش نرخ ارز به صادرات کشور ما کمک نمیکند؟دو دلیل عمده را در عدم کارایی تضعیف پول ملی برای بالا بردن ارزش دلار میتوان یافت:
نیازمندی ایران به کالاهای سرمایهای خارجی : ایران کشوری است که بهطورمعمول در یک صنعت نتوانسته زنجیره تولید را کامل کند و در کالاهای سرمایهای به خارج وابسته است. به همین دلیل زمانی که قیمت ارز بالا میرود تولیدکننده برای تهیه کالاهای سرمایهای به مشکل میخورد و به همین دلیل تولید افت میکند و چیزی برای صادرات نمیماند.به عنوان مثال تعداد زیادی از صنایع نظیر صنعت فولاد، لوازم خانگی، خودرو و … در زنجیر تامین خود دچار مشکل هستند.
عوامل مؤثر دیگر در کاهش تولید : علاوه بر دلیل فوق ، برخی مشکلات تولید هستند که اساسا ربطی به نرخ ارز ندارند و با بالا و پایین شدن نرخ ارز قابلحل نیستند. برای مثال سوددهی بالای فعالیتهای سوداگرانه، اقتصاد غیر شفاف، نظام بانکی غیر کارآمد که وامهای با سود بالایش گرهی از کار صنعت نمیگشاید، ریسک تولید به دلیل واردات بیرویه در اقلامی که مشابه داخل دارندو … مشکلاتی هستند که تولید را در کشور زمینگیر کرده است.
علاوه بر موارد فوق برخی تحقیقات نشان می دهد، افزایش نرخ ارز ، به صورت مستقیم سبب افزایش صادرات غیرنفتی و به صورت غیرمستقیم سبب افزایش تورم و کاهش تولید دانسته اند و بیان کرده اند که اثرگذاری غیرمستقیم افزایش نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی از اثرگذاری مستقیم آن بیشتر است.
بررسی رویکرد دولت در زمینه نرخ ارزبااینهمه رویکرد دولت در این زمینه شفاف نیست. که این امر اعتراض برخی کارشناسان را به همراه داشت و باعث شد وزیر اقتصاد اولین کارت زرد خود را به خاطر اظهارات رئیس بانک مرکزی بگیرد.
البته سیف بعدا حرف خود را اصلاح کرد و گفت بانک مرکزی سعی میکند نگذارد هیجانات بازار قیمت را تعیین کند و چون قیمت بعد از توافق هیجانی بود بانک مرکزی از قیمت بازار دفاع کرد.
اما آمارها چیز دیگری میگوید. با توجه به جدول زیر، بعد ازنوسانات قیمت دلار در دولت قبل، با روی کار آمدن دولت یازدهم، بازار ارز از ثبات نسبی برخوردار شد. اما دولت نهتنها سعی در کاهش قیمت دلار نکرده بلکه دلار را با شیب ملایم گران و ارزش پول ملی را کاسته است.
بنابراین بیم آن میرود برخی نهاد های تصمیم گیر با پیاده کردن نسخه های بانک جهانی درزمینه نرخ علاوهبر تضعیف پول ملی، تهیه کالاهای سرمایهای و مواد اولیه برای کشور با مشکل روبهرو شود.
* ناصر باغستانی