کد خبر: ۳۳۷۱۲۸
زمان انتشار: ۱۲:۴۱     ۱۲ شهريور ۱۳۹۴
سيد مهدي موسوي فارغ‌التحصيل معماري است كه از سال ۸۰ كار حرفه‌اي خود را شروع كرده است. وي در آثار تاريخي و ماندگاري چون «مختارنامه»، «‌جابر بن حيان»، فيلم‌هاي سينمايي چون «يك حبه قند»، «دوباره پرواز كن» و «حق‌السكوت» به عنوان طراح صحنه و لباس حضور داشته و همين كارنامه موفق باعث شد تا در پروژه عظيم و بين‌المللي حضرت محمد رسول‌الله به عنوان ناظر هنري بخش دكور، عضوي از تيم توليد اين اثر جهاني باشد.
به گزارش پایگاه 598، سيد مهدي موسوي فارغ‌التحصيل معماري است كه از سال ۸۰ كار حرفه‌اي خود را شروع كرده است. وي در آثار تاريخي و ماندگاري چون «مختارنامه»، «‌جابر بن حيان»، فيلم‌هاي سينمايي چون «يك حبه قند»، «دوباره پرواز كن» و «حق‌السكوت» به عنوان طراح صحنه و لباس حضور داشته و همين كارنامه موفق باعث شد تا در پروژه عظيم و بين‌المللي حضرت محمد رسول‌الله به عنوان ناظر هنري بخش دكور، عضوي از تيم توليد اين اثر جهاني باشد. 

در ابتدا براي مخاطبين ما بفرماييد وظايف صحنه آرا در فيلم چيست؟ 
در سينماي ايران عموماً به‌خاطر حجم و وسعت كاري كه در بخش طراحي تعريف مي‌كنند، يكي از دو بخش طراحي صحنه و طراحي لباس را داريم و كمتر اتفاق مي‌افتد كه طراحي صحنه داشته باشيم به جز فيلم‌هاي تاريخي به دليل وسعت توليد، عموماً صحنه‌آرايي و چيدمان براي صحنه‌هاي فيلم‌ها اتفاق نمي‌افتد و هيچ موقع طراحي براي ساخت لوكيشن ساخته نمي‌شود و از لوكيشن‌هايي كه وجود دارد بستگي به فيلم‌ها استفاده مي‌شود و طراح صحنه با كارگردان صحبت مي‌كند و وارد فاز آرايش و چيدمان يا لباس مي‌شود. كمتر اتفاق مي‌افتد لباسي بدوزند و با توجه به شخصيت و محيط و رنگ لباس‌هايي آماده مي‌خرند اما در سريال‌هاي تاريخي مثل مختارنامه يا يوسف پيامبر براساس معماري فضا تحقيقاتي انجام مي‌شود تا ساخت و ساز صحنه داشته باشند. در پروژه محمد رسول‌الله(ص) هم تيم‌هاي آكسسوار طراحي لباس، تيم دوخت و آماده‌سازي و تيم پتينه داشتيم كه هركدام به صورت تخصصي جداگانه فعاليت مي‌كردند. در بخش پتينه دكور گاهي پنج تا شش نفر از ايتاليا بودند كه دكورها را پتينه مي‌كردند و بچه‌هاي ما در اين فضاي تخصصي حرفه‌اي شدند.

مقصود از پتينه كردن چيست؟
كهنه كردن لباس‌ها و دكور به شكلي كه نشاني از تازگي و نو بودن در آن نباشد. 

مگر در مجموعه «مختارنامه» چنين اتفاقاتي نيفتاد؟
مختارنامه يك سريال سنگين بود ولي در اشل تلويزيوني توليد شد. ما در مقطعي كار مي‌كرديم كه به نسبت امروز تجربه نداشتيم اگر آن پروژه امروز توليد مي‌شد به نسبت قبل طراحي صحنه بهتري درست مي‌كرديم به خاطر اينكه آموزش و نوع نگاهي كه طراحي تيم خارجي فيلم محمد رسول‌الله (ص) داشت، نگاه ما را عوض كرد ولي آن زمان ما تنها براساس تجارب و آموزش‌هاي قبلي كار كرديم.

سخت‌ترين بخش چه مرحله‌اي بود؟
فيلمبرداري بود، زيرا به هرحال تيم‌هايي كه قبل از فيلمبرداري و پيش توليد كار مي‌كنند به عنوان تيم‌هاي ساخت و ساز يا ناظران هنري وارد شده‌اند، درست است زير فشار زياد براي آماده‌سازي كار هستند ولي فيلمبرداري به دليل انسجام گروه‌ها كه به نوعي تابلوي زحمات همه تيم‌هاي كاري است، استرس و حساسيت بيشتري دارد زيرا بايد با ظرافت و دقت انجام شود. 
يكي از بخش‌هاي فيلم لباس افراد بود به‌خصوص ابرهه و لشكر او، بر چه اساس لباس‌شان 

طراحي و توليد شد؟
البته من طراح صحنه بودم و دوستان طراح لباس اين مسئله را دنبال كردند تا جايي كه مي‌دانم آقاي شاه ابراهيمي و دستيار ايشان و گروه‌هاي دوخت لباس و پتينه با هماهنگي و تعامل كار مي‌كردند. فرانكو تحت فشار و كمبود زمان با اين وجود جلساتي براي هماهنگي و كارهاي تحقيقاتي مي‌گذاشت تا لباس‌ها و صحنه‌ها مرتبط، هماهنگ و درست باشند.

شما گفتيد كه مسئول طراحي بخش كعبه بوديد، اين كار به چه صورت بود؟
ما كعبه را در دو دوره داشتيم جاهليت (قبل از تولد پيامبر) و مقطعي كه اسلام شروع شد. در واقع ما اوايل كعبه را براساس منابعي كه فرانكو استخراج كرده بود، ساختيم؛ كعبه‌اي پر از آذين‌بندي با مجموعه‌اي از يراق‌ها و پارچه‌هاي زردوزي و اشكالي از حيوانات و نذوراتي كه به ديوار آن آويزان كرده بودند. ساختار كعبه به همين شكل از روي منابع تاريخي ساخته شد. بعد از آنكه كعبه دچار تحول شد، ساختار آن تغيير كرد و سعي كرديم آن را به سمتي ببريم كه در فيلم مصطفي عقاد هم هست؛ پارچه بزرگي اطرافش مفروش شده تقريباً جنس و نوع و رنگ‌هايي را كه در آن دوره مرسوم بودند، انتخاب كرديم با مشاوره كراكا و مجيدي پارچه انتخاب شد با زمينه مشكي كه زير آفتاب كمي بور شده بود. 

به غير از كعبه مهم‌ترين صحنه‌ها كدام بودند كه از نظر كار حساسيت داشتند؟
دارالندوه و محل خلافت كه بزرگان عشيره آنجا بودند و بايد دقت مي‌كرديم مطابق با منابع طراحي كنيم؛ پرده‌ها، ‌لوستر‌ها، مخده‌ها و مجموعه‌اي از فضاي مناسب همه زير نظر كراكا انجام مي‌شد. بعد لوكيشن شعب ابي‌طالب بود كه بايد حقير و ارائه فضاي شعب مي‌بود، آن هم جنسيت خودش را براي كار لازم داشت. بعد خانه ابوطالب و شهر يثرب، كليسا و كتابخانه‌اي كه كشيش به آن رجوع مي‌كرد تا كتابي را كه اشاره شده بود به وجود پيامبر كه ابري بالاي سر ايشان قرار مي‌گيرد، پيدا كند و بازار يثرب و خانه‌هاي اطراف بودند. همه را بايد با دقت و ظرافت و براساس منابع كار مي‌كرديم و بخش مهم ديگر نخلستان‌هاي اطراف مدينه بود، شايد تعجب كنيد ولي كل نخلستان به صورت مصنوعي درست شده بود كه ما از جاهاي مختلف نخل آورديم مراقب بوديم زنده بماند و خشك نشود و جاسازي كرديم حتي بعضي را كه خشك شده بودند، نيمه‌هاي شب آذين‌بندي مي‌كردند تا براي ورود كاروان حضرت محمد رسول‌الله به مدينه آماده كنند. 

در مورد شهرهايي كه ساخته شده و دوام و پايداري شهرها براي انجام كارهاي ديگر در عرصه سينما و تلويزيون چگونه است؟
ما سه شهر مكه، مدينه و بصري را بازسازي كرديم. قبل از اين عموماً دكورها و بناها به گونه‌اي بود كه قابليت بازگشت‌پذيري داشت و مصنوعي بود چون چشم‌اندازي از شهرها در آن زمان نداشتيم، به مرور از بين مي‌رفت اما در اين پروژه يك چشم‌انداز كامل داريم شهرها داراي سيستم فاضلاب و زهكشي هستند تا تخريب نشوند. از يك سري مواد شيميايي نگهدارنده استفاده كرديم و كهنه‌كاري و رنگ‌آميزي براي خانه‌ها شده است تا به مرور زمان به آنها صدمه‌اي وارد نشود. 

از تيم خارجي همراه خاطره‌اي هم داريد؟
 خيلي خط‌كشي و تخصصي كار مي‌كردند؛ يعني هر‌كس در هر بخشي بود همان را فقط انجام مي‌داد برعكس ما كه همه كاري بچه‌ها عهده داشتند؛ مثلاً يك بار براي پركردن حوضچه آب، برق نياز بود كه با قطعي مواجه شديم. به مسئول آن كه جزو تيم ايتاليايي و از چهره‌هاي سرشناس بود، رجوع كرديم، گفت تعمير نياز دارد، با خونسردي و آرامش مشغول شد اما ما عجله داشتيم، صبر نكرديم، موتور برقي آورديم، برق وصل شد و حوض را پر از آب كرديم. كار ما تقريباً تمام شده بود اما آن مسئول هنوز آرام آرام مشغول تعمير دو شاخه برق بود. آنها بحث ايمني در كار را رعايت مي‌كردند و برايشان اهميت زيادي داشت در حالي كه متأسفانه اين موضوع در سينماي ما چندان جدي گرفته نمي‌شود. 

در فضاي كار آقاي مجيدي را چطور ديديد؟
يادم نمي‌رود بيشتر مواقع همراه تيم طراحي بود، زيرا گروه ما آخرين و اولين گروهي بود كه وارد و خارج مي‌شد براي همين همواره در كمپ اسكان كه در همان نزديكي بود، مي‌مانديم. هميشه اين شب‌ها آقاي مجيدي را مي‌ديدم كه فيلمنامه در دست گرفته و در كوچه‌هاي شهرك مدينه قدم مي‌زند. جايي را درست كرده بود كه اكثر مواقع آنجا مي‌ماند. من گاهي با او همقدم و هم‌صحبت مي‌شدم. ايمان و اعتقاد عجيبي به كار داشت. خلوص نيت او از دلايل قوت كار من بود. به‌همين خاطر حس خوبي از كار با مجيدي پيدا مي‌كردم. مي‌ديدم كه چطور وقت و انرژي خود را براي كار مي‌گذارد از همين‌جا به ايشان خسته نباشيد و خداقوت مي‌گويم. 

از فضاي معنوي كار خاطره‌اي داريد؟
يادم مي‌آيد آقاي سبزواري دستيار ايشان اعتقاد و سفارش زيادي داشت كه كار با ذكر و ياد خدا و صلوات بر پيامبر اسلام شروع شود، به اين صورت كه هيچ پلاني بدون نام خدا و صلوات شروع نمي‌شد و اين حس و حال خوب معنوي را به بچه‌ها هنگام كار مي‌داد يا آقاي استرارو وقتي وارد كار شد به احترام پيامبر اسلام و ما مسلمانان تقريباً در طول كار محاسن خود را كوتاه نمي‌‌كرد، شايد يك نوع تفكر و اعتقادي بود كه نسبت به موضوع كار داشت، نمي‌دانم ولي اين حركتش برايم جالب بود. در هر حال خدا را شاكرم كه اين توفيق و فرصت را به من داد تا سهم كوچكي در پروژه عظيم محمد رسول‌الله (ص) داشته باشم، زيرا از بچگي دوست داشتم تا در چنين كارهاي معنوي و مذهبي هرچند كم فعال حضور داشته باشم.
 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها