به گزارش پایگاه 598، شب گذشته بار دیگر تهران غافلگیر شد آن هم از جنس طوفان و گرد و خاک و باران. این بار نیز مردم از همه جا بی خبر در حالی که هنوز ساعت به بیست و سی دقیقه نرسیده بود با طوفانی رو به رو شدند که بر اساس آمار 70 کیلومتر درساعت سرعت داشت. طوفانی که دقیقا وقتی روی سر مردم رسید هواشناسی آن را پیش بینی کرد تا نوش دارویی باشد بعد از مرگ سهراب.
این چندمین بار است که هواشناسی از پیش بینی وقوع طوفان در تهران عاجز می ماند. غافلگیر شدن مردم آن هم در دو موقعیت متفاوت اما در زمانی کوتاه، نشان از ضعف مدیریت اطلاع رسانی و یا تشخیص جریانات جوی دارد که بر اثر این ضعف در یک روز تعطیل یا مردم را سیل می برد یا گرد و خاک و طوفان چشمشان را از کاسه بیرون می آورد.
سوال اساسی در این زمینه این است که چه مشکلی در سازمان هواشناسی وجود دارد که قدرت پیش بینی وضعیت های جوی را از آنان گرفته و با این رویه باعث شده ضریب از دست رفتن اعتماد مردم به این سازمان افزایش یابد؟
در حادثه سیل غرب تهران مسئولین به ویژه مسئولین سازمان مدیریت بحران همه چیز را به گردن امکانات موجود در سازمان هواشناسی انداختند و خواسته و ناخواسته عدم توانایی در اطلاع رسانی وقوع سیل در بیخ گوش تهران را به نوعی به تحریم ها پیوند زدند و قول این را دادند که با برداشته شدن تحریم ها امکانات جدید به سوی سازمان هواشناسی سرازیر شود.
اما این وعده به مانند هزار وعده دیگر خوبان تا کنون جامه عمل نپوشیده و همچنان می بایست چشم به راه روزهای آینده بود تا ببینیم آخر چه اتفاقی برای سازمان هواشناسی رخ خواهد داد.
در حادثه شب گذشته نیز در حالی که طوفان تهران را با خود برد و خاک بر سر و صورت مردم نشاند پیش بینی هایی در حال صورت گرفتن است که شاید امروز و فردا نیز مردم با کوه خاک رو به رو شوند. پیش بینی هایی که هنوز نمی توان به واقعی بودن آن اعتماد کرد.
به هر صورت ضعف در سازمان های متولی پیش بینی این دست از حوادث بسیار مشهود است و می بایست سازمان هواشناسی و سازمان مدیریت بحران برای این ضعف خود در پیشگاه مردم به دور از تعارفات و پاسکاری کردن تقصیرها جوابی قانع کننده ارائه دهند تا شاید بخشی از اعتماد از رفته مردم بازیابی شود.
خوشبختانه حادثه شب گذشته بر خلاف حوادثی از این دست که سال های قبل به وقوع پیوست صدمه جانی به همراه نداشت و خانواده ای را به داغ عزیزی ننشاند؛ اما یک نکته با خود داشت و آن اینکه تهران نشینان و مسئولینی که کیلومترهای با خوزستان فاصله دارند برای دقایقی آن چیزی را که بر مردم این دیار به صورت روزانه می گذرد درک کنند و ببینند که گرد و خاک تا چه حد می تواند روند زندگی عادی را به سمت فلج شدن بکشاند و معیشت مردم را با مخاطره رو به رو سازد و ضربه ای مهلک بر ساختار اقتصادی وارد نماید.
شاید وقت آن باشد تا از فرصت و یا تهدید ایجاد شده بهره برد و علاوه بر افزایش امکان پیش بینی، فکری به حال خاک هایی کرد که این روزها پای خود را به مرکز کشور گذاشته اند و مسئولین هنوز در برابر آنها به نظاره گری بیش نمی مانند.
حرف خوزستان و در دل مردمان آن خطه شب گذشته پیش روی مردم تهران قرار گرفت تا شاید از خواب غفلت بیدار شویم و کاری برای نفس های تنگ شده مردم در آن گوشه از کشور کنیم که یقینا مدیریت در آن بخش آسایش در دیگر شهرهای کشور را به همراه خواهد داشت و دیگر کمتر مردم سهم شب ها و روزهای خود را با غافلگیر شدن تقسیم می کنند.