به گزارش پایگاه 598، اگر سران فتنه به خواست شیطان بزرگ در سال 1388 به تقاضای «چاک شامر» سناتور یهودی آمریکا پاسخ مکتوب دادند، «مایکل لدین» مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و دستیار «رامسفلد» وزیر دفاع اسبق آمریکا، بدون خواست و اطلاع سران فتنه، در سال 2015 (چند روز پیش) با یادداشتی در نشریه «فوربس» از آنچه که سران فتنه از آن وحشت داشتند، یعنی ارتباط پنهان با آمریکا پرده برداشت. در پردهبرداری مایکل لدین آمده است، رابط آمریکا با فتنهگران، چاک شامر بود که این مأموریت را وزارت خارجه آمریکا به وی محول کرد. مأموریت اصلی وی این بود که از فتنهگران بپرسد، آمریکا در این ماجرا (فتنه) باید چه کارهایی بکند و باید از چه کارهایی اجتناب کند. به گفته لدین، در پاسخ فتنهگران چهره خشنی از ایران ارائه و تأکید شده بود، حکومت قابل اصلاح نیست، اما نیروهای حامی تغییر در داخل، قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند. سران فتنه در این نامه به دولت آمریکا پیام دادند، تغییر در ایران را تشویق و حمایت و از توافق هستهای با تهران پرهیز کنید؛ زیرا اگر توافق کنید، مجبورید در برابر رویکردهای داخلی و خارجی تهران سکوت کنید.
برخی از نکات این نامه که در 30 نوامبر 2009 (آذرماه 1388) به وزارت خارجه آمریکا ارسال شد، عبارت است از:
ـ علیرغم تلاشهایی که جهان آزاد صورت داده است، ایران همچنان به حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم خود از تروریسم در فلسطین، لبنان، کرانه باختری رود اردن، عراق، افغانستان، پاکستان، هند و یمن ادامه میدهد.
ـ حکومت ایران ساخت بمب اتم و حمایت از گروههای تروریستی را متوقف نخواهد کرد؛ زیرا به این ابزارها برای حفظ قدرت و افزایش سرمایههای اقتصادی خود نیاز دارد.
ـ در چنین برهه زمانی حساسی (سال 1388) کشورهای غربی پیش از آنکه دیر شود، تصمیم صحیح و درستی را در قبال حمایت از مردم شجاع ایران (حمایت از فتنه سبز ویرانگر) اتخاد کنند؛ تصمیمی که هم به سود غرب و هم به سود ایجاد صلح در جهان باشد!
افشاگری مایکل لدین و آنچه در این نامه آمده که جای تفسیر جداگانه دارد، برای کسانی که در زمان فتنه 88 بهدرستی نمیتوانستند مسائل را درک کنند یا برخی که حتی امروز هم از پذیرش برخی حقایق فتنه طفره میروند، بهواقع، رمزگشا است. با این افشاگری سرِ شعار «نه غزه نه لبنان و…»، مخالفت برخی از افراد متمایل به فتنه با فعالیت هستهای ایران، شدت بخشیدن به تخریب و آشوبگری، اهانت به مقدسات انقلاب، اصرار بر کشتهسازی، متهم کردن نظام به اعمال خشونت، حمایت وقیحانه و بیمحابای سران برخی از کشورهای غربی، بهویژه آمریکا از سران فتنه و… به یکباره فاش شده است. آنچه بر اهمیت افشاگری مایکل لدین افزوده و بهگونهای آن را تأیید میکند، مصاحبه «صادق خرازی» معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات با مجله «مثلث» است که تقریباً همزمان با افشاگری مایکل لدین انجام گرفت. خرازی در بخشی از مصاحبهاش گفت: «من اصلاحطلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم، کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم، با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند.
من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم. لیست آنها را دارم. اگر روزی قرار باشد، ارائه خواهم داد، منتهی به سیستم امنیتی نخواهم داد، اگر بخواهم بدهم به مردم ایران ارائه میدهم… آنها را به مردم ارائه میدهم تا بدانند این آقا در دوره اصلاحات با فلان مقام ارشد آمریکا مذاکره کرده و گرا داده است. ما این را قبول نداریم.» افشاگری مایکل لدین این پرسش را ایجاد میکند که یکباره با در گرفتن فتنه چگونه بین فتنهگران و نماینده آمریکا رابطه برقرار میشود؟ سخنان صادق خرازی درواقع، به شکلی پاسخ این پرسش نیز است؛ یعنی با آنچه که وی از دوران حاکمیت اصلاحطلبان گفت، معلوم میشود چنین مسیر و اقداماتی از پیش وجود داشته که در زمان فتنه چنین تماسی با سهولت کامل برقرار میشود و به احتمال زیاد فتنهگران از آن باخبر بودهاند. افشاگری صادق خرازی که ناخواسته پشت صحنه بخشی از فتنه را نیز آشکار ساخت، برخی از اصلاحطلبان متمایل به فتنه، مانند رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات و احمد پورنجاتی، عضو فراکسیون مشارکت مجلس ششم را بهشدت عصبانی کرده که هر دو برای فرافکنی و پرده انداختن بر این افشاگری در واکنش به اظهارات صادق خرازی وی را به قاچاق عتیقه متهم میکنند؛ البته، رمضانزاده به جد و پورنجاتی به طنز! به احتمال بسیار زیاد تعداد دیگری از فتنهگران و اصلاحطلبان از افشاگری خرازی خشمگینند، اما صلاح را در خویشتنداری دیدهاند که واکنش علنی نداشتهاند!
با این افشاگریها بخش مهم دیگری از حقیقت فتنه و علت تکرار و اصرار امام خامنهای (مدظلهالعالی) در بازگویی فتنه و آنچه که در ارتباط با آن بود، آشکار میشود. در زمان فتنه که اقدام براندازی در تهران جریان داشت و انقلاب اسلامی در غربت و احاطه گرگان خونخوار داخلی و خارجی نیازمند یاری یاران اسلام و انقلاب بود و حتی پس از حرکت رو به زوال فتنه که با رشادت جوانان دلبسته نظام و انقلاب و هوشیاری مردم در سایه بصیرت آغاز شد، افرادی با ادعای مشتبه بودن موضوع از ورود به عرصه دفاع از نظام اجتناب کردند و اجازه دادند فتنه ویرانگر در سایه شبههای که با بیعملی آنها تقویت میشد، در لایههای مختلف پنهان شود و پناه بگیرد تا سرمایه ذخیرهشده و امیدبخش برای دشمنان باقی بماند. این افراد که بعدها نیز با وجود تحلیلهای روشنگرانه پیدرپی امام خامنهای (مدظلهالعالی) که جای هیچگونه تردیدی در فتنه بودن فتنه و حضور دشمن در آن باقی نگذاشت، در محکومیت فتنه صدایی از آنها بلند نشد؛ پس از افشاگریهای اخیر باید از فرصت ایجادشده برای محکوم کردن فتنه و فتنهگران استفاده کنند و بدانند با نشانههای قطعی آشکارشده اگر همچنان لب فرو بندند و به بهانه گذشت زمان ششساله از فتنه از انجام وظیفه شانه خالی کنند، به حیات فتنه پنهان و مترصد فرصت، کمک کردهاند و مردم نیز که همراه با نظارت خداوند مراقب رفتار آنها هستند، بهموقع به آنها پاسخ مناسب میدهند. در کنار این گروه که پس از گذشت زمان طولانی از فتنه 88 هنوز موضع قطعی نگرفته و تکلیفشان را با فتنه روشن نکردهاند، کسانی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم در فتنه نقش داشتند، اما با وجوداین، پس از برخی تحولات سیاسی اجتماعی توانستهاند با حفظ همان افکار و رفتار فتنهگرانه در برخی حریمها قرار گیرند و بعضاً پیدا و پنهان کارشان را دنبال کنند. یقیناً کسانی که پیش از پیشرفت مذاکرات هستهای با گروه 5+1 از ظاهر ساختن برخی گرایشات فتنهگرانه ابایی نداشتند و از هر فرصتی برای زنده نشان دادن فتنه استفاده میکردند، با پیشرفت نسبی مذاکرات و برخی تبلیغات و تصوراتی که درباره آن وجود دارد، جسورانهتر و حسابشدهتر به این اقدامات روی میآورند. به گمان باطل آنها، در ادامه جمعبندی مذاکرات هستهای شاکله بسیاری از مسائل گذشته به هم میریزد و مطالبات عمومی بهگونهای تغییر میکند که نظام ناچار است به آنها بپردازد و هر آنچه را که مربوط به گذشته است به دست فراموشی سپارد. هرچند چنین برداشتی از مسائل و رخدادهای آتی از جنس برنامه و تصورات طراحان آمریکایی است، اما نظام نیز قطعاً بر این امور واقف است و برنامه خودش را دارد و اجازه نمیدهد شیطان بزرگ مسیر برخی تحولات را که ممکن است اجتنابناپذیر باشد، تعیین کند. از اینرو، چنین گمانهزنیهایی نمیتواند مفری برای این گروه باشد و آنها نباید به آن دل خوش کنند. پس از مهار فتنه رویدادهای بسیاری پیش آمد که هر یک ابعادی از فتنه را آشکار میساخت و این روند آنقدر ادامه یافت که هم عمق و خطر فتنه را آشکار ساخت و هم پوشاندن آرا برای فتنهگران ناممکن گرداند. بنابراین، با توجه به ابعاد آشکارشده و برخی افشاگریهای پیشگفته، در وضعیت حاضر آنچه ضرورت دارد، واداشتن فتنهگران و حامیانشان به دادن پاسخ در قبال رفتار خیانتآمیزشان به کشور است؛ آنها به چنین مطالبهای چه پاسخ بدهند و چه پاسخ ندهند، محکومند و باید تاوان این خیانت را بپردازند.