بحث؛ سهل و ممتنع است؛ من از زاویه سهلش می خواهم نگاه کنم. خُمار نبودن یا عمار بودن؟ ما یک سری شبهات و سؤالات داریم، این سؤالات اگر حل بشود چه اتفاقی میافتد؟ گاه بیشتر از منظر وظیفه شخصی، میگوییم برویم شبهاتمان را حل کنیم که مثلاً دلمان قرص باشد. نه با این نگاه که قرار است یک سرباز، یا به قول آقا یک عماری باشیم و بیاییم در جامعه یک کاری بکنیم. بالاخره خُمار نبودن یا عمار بودن؟ کنجکاوی فردی یا مسئولیت اجتماعی؟ کدامش هدف اصلی ماست؟ مسئولیت اجتماعی اهمیتش از کنجکاوی شخصی کمتر نیست. کمک به انقلاب و نظام در گرو تقویت عقبه اجتماعی آرمانهای انقلاب اسلامی است. اگر برآیند تحلیل سیاسی جامعه ، یک واحد افزایش پیدا کند ارزشش از افزایش تحلیل یک نفر یا یک اقلیت محدود خیلی بیشتر است.
سیاست اسلامی و حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی در مقام تحقق، بر همکاری آگاهانه و داوطلبانه جمهور و توده مردم متکی است و روی در مخاطب عام دارد و به همین دلیل حزب اللهی های طرفدار "جمهوری" اسلامی باید تمام تلاششان را برای "گسترش" نگرش و گرایش استقلال طلبانه مخالف استکبار انجام بدهند.
در همین دو سال گذشته اتفاقات زیادی میتوانست بیفتد که نیفتاد. من در آن یادداشت هم نوشتم که، اگر چه می گویند :"ما در اقتصاد باختیم ، یا چرخ سانتریفیوژها ایستاد بهخاطر اینکه چرخ اقتصاد نمیچرخید"، اما تحلیل درست این است که چرخ فرهنگ نچرخید. یعنی ما در حوزه فرهنگ عمومی، در عرصه رسانه، در میدان هنر، در گستره تبیین و ... سالها کمکاری کردیم و کاری که باید انجام ندادیم.
سادهترین دلیلش همین است که راجع به مسئلهای که سالها از چالش های اساسی انقلاب اسلامی بوده، نمیگویم بروید توی خیابان از مردم سؤال کنید، در همین جمع، از هر کدام از ما بپرسند پنج دقیقه راجعبه مثلاً کارکردها و مزیت های انرژی هستهای حرف بزن، نمیدانم دقیقه اول کم میآوریم، دقیقه دوم کم ميآوریم؟ همین جمع که نخبگان حزب اللهی فعال فرهنگی هستند، نه تحلیل، که اطلاعات نداریم.
در ماجرای هسته ای اگر در جامعه درست جا انداخته بودیم که دعوا بر سر چیست، به نظرم خیلی از معادلات عوض میشد. در این مدت، کار به جایی میرسد که در عالیترین سطح؛ خود رهبری شروع میکند از تریبون عمومی توضیح دادن که ملت! شیرین کردن آب دریا هم به انرژی هستهای نیاز دارد.
این بدیهیات را در طول ۱۲ سال نه صداوسیما گفت نه بسیج تبیین کرد نه آموزش و پرورش نشر داد نه سینما تصویر کرد نه روزنامه ها و مجلات و خبرگزاری ها ضریب دادند نه تریبون های نماز جمعه اعلام کردند نه تشکلهای دانشجویی و فرهنگی، تَره برایش خرد کردند و ... .
وقتی که رهبری میآید یک کارهای خیلی بدیهی اما روی زمین مانده را خودش به دوش میگیرد، ما باید روی این فکر کنیم.
بعضاً ما دنبال کُد هستیم و اینکه فلانی در بیت چه گفته، در فلان جلسه چه شد، فلان بولتن کدام خبر محرمانه را منتشر کرد؛ همه آگاتا کریستی و پوآرو شده ایم! بعضا ذهنهای پلیسی– اطلاعاتی جانشین دستها و دلهای بسیجی- جهادی شده. دنبال این هستیم که یک سرگرمی داشته باشیم؛ و بعد در حالی که ما دنبال این کد گرفتنها هستیم، میبینیم خود رهبری مجبور است بیاید راجع به بدیهیترین و سادهترین دستآوردها و نتایج انرژی هستهای توضیح بدهد برای مردم. در حالی که این کار را مثلاً بچههای حلقههای صالحین مساجد هم می توانستند انجام بدهند. معلمهای مدارس هم میتوانستند انجام بدهند، من و شما هم میتوانستیم انجام بدهیم. در شهرداری هم ميتوانستیم انجام بدهیم.
من یکبار این تحلیل را به دوستان رسانهای میگفتم که کارآمدی نظام در انرژی هستهای به تراز اول جهانی رسیده. شهید شهریاری در بحث اتمی از دانشمندان برتر جهان در قرن ۲۱ است ؛ شما نمیتوانید با رسانههای عهد حجر و با خاله زنک بازی های دوره قجر، تکنولوژی قرن ۲۱ را حفظ کنید. اگر ما میخواهیم از یک تکنولوژی در تراز جهانی دفاع کنیم، آن رسانهای که میخواهد از این تکنولوژی برتر دفاع کند خودش هم باید پیشرفته باشد. آن عُرضهای که بچههای فردو و نطنز و... به خرج دادند؛ کسانی میتوانند از آن دفاع کنند که عُرضهشان را در حد آنها بالا بکشند.
حالا چه بنده، چه آن یکی در دانشگاه. چه شما در مساجد و مدارس و ... . این اتفاق باید میافتاد. تا یک هماهنگی و همترازی به وجود نیاید، اتفاقی رخ نخواهد داد.
اگر ... آنگاه ...
پس یک نکته اساسی این است که شما می گویید مثلاً از ۱۰۰ واحد، در ۷۰ واحد شبهه داریم. گیج شدیم. من میگویم آقا در آن ۳۰واحدی که شبهه نداری چه کار کردی؟ آن جایی که من و شما شبهه نداشتیم چه کار کردیم؟ تا یک عده بیایند حالا آن جاهایی که شبهه داریم شبهههایمان را حل کنند.
این نکتة اول. «من عَمِل بما عَلِم عَلَمَه اللهُ ما لا یعلم». ما اگر در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص است وظیفهمان را انجام بدهیم «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» بعد در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص نیست کم کم آشکار ميشود. و برعکس وقتی در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص است عمل نمیکنیم و فعال نمیشویم روز به روز بیشتر گیج و سرگردان میشویم. دائماً مسئله برایمان بغرنجتر ميشود.
در فتنهها از کجا شروع کنیم؟
پس یک راه گشوده شدن معماها و حل شدن شبهات و سؤالات این است که برای مسلّمات و بدیهیاتمان عمل و اقدام بکنیم.
اول از این طرف شروع کنیم. یعنی به جای اینکه برویم دنبال شبهات؛ بسماللهالرحمنالرحیم، لیست کن! سؤالات و پرسشهایی که بعد از توافق وین، یا ژنو، یا لوزان ... در ذهن حزبالله شکل گرفته است یک دو سه ...، برو تا آخر. من میگویم از این طرفی شروع کنیم. چیزهایی که شبهه نداریم، چندتاست؟ یک دو سه. ده تا شبهه داریم به اضافة دوتا گزارة روشن.
خب. من از این گزاره روشن ميخواهم شروع کنم. همین سخنرانی اخیر آقا در عید فطر. بر فرض ما نفهمیدیم راجعبه مذاکرات باید چه کار کنیم؟ تیم مذاکره کننده آنجوری کرد، نميدانم متن اینجوری است، نمیدانم حسین شریعتمداری آنجوری، صفار هرندی آنجوري، فلان حزب این حرف را میزند، فلان دسته یک جور. همه هم خودشان را با بیت مرتبط می دانند.
من از موقعی که برگشتم مشهد تازه فهمیدم که تنها کسی که با بیت ارتباط ندارد منم. همه نماینده بیت رهبری هستند، خیلی جالب است. هرکس مثلاً یکبار از میدان فلسطین رد شده، مفسر بیت است... کد میدهند دقیق! این کدها دست به دست می شود بین بچهها و بعد فریادهای آقا در سخنرانی عمومی رسمی علنیاش میماند روی زمین.
ماتریس وحشتناک!!
بعد از قضیه لوزان که آن فاجعه اتفاق افتاد خود بنده به شک افتادم، آخر مگر میشود! در آن سطح با یک چنین تعابیری صددرصد تایید کنند و یک روز نگذرد آقا بیاید بگوید:" تبریک یعنی چه؟! من جدا دغدغه دارم...."
فاصله های عجیب و غریب بین کسانی که آدم انتظار دارد سرباز محض باشند، فاصله صد و هشتاد درجه! در چه مسألهای؟ در یکی از مهم ترین مسائل انقلاب اسلامی در طول سی و چند سال گذشته: "حساس ترین مسائل، نزدیکترین آدم ها، بیشترین فاصلهها "!! این ماتریس را وقتی نگاه میکنی، خیلی ماتریس وحشتناکی است و بعد همین آدم ها باز بیایند ادعا بکنند که شماها ساکت باشید! ما به شما می گوییم آقا چه می گویند!
با چه جسارتی در مهم ترین مسائل انقلاب دارند بچهها را مردد می کنند، خیلی جالب است: "ما کُد داریم که آقا اگرچه در سخنرانی علنی آنرا گفتهاند ولی در فلان جلسه غیرعلنی چیز دیگری ..."
روش و راه و راهبر و معشوق و خدای اینها کُد است. کُدخدا هستند. یکی نیست به اینها بگوید نان بازویت را بخور! به جای کدیمین با کُد از آن و این آبرو کسب میکنند.
کُد را از اینها بگیری؛ خبر ویژه و شرکت در فلان جلسه محرمانه را از اینها بگیری، هویت سیاسیشان و جایگاه اجتماعیشان نابود میشود. اصول و مبنا که ندارند. با همین کُدها خدایی میکنند و همه را رعیت خودشان میخواهند. کُدخداهایی هستند که به هیچ وجه نمیشود در مبارزه با کَدخدا روی اینها حساب کرد. حرف صریح رهبری و آرمان مسلم انقلاب را زیر پایشان میگذارند و دم از کُدهایی میزنند که از جابلسا و جابلقا به آنها سیگنال داده که ... .
کُد خدایی جریان مقابل اصولگرایی است!
کُد خدایی جریان مقابل اصولگرایی است! جریان استحاله اصولگرایی است. که البته نفوذ کرده و اصولگرایی را از خاصیت انداخته است و می خواهد حتی به ضد خودش تبدیل کند. دارد ریشه حزب الله را می زند. ریشه اصول محوری را می زند. ریشه تکلیف گرایی را می زند. اسم خودشان را اصولگرا میگذارند ولی محافظه کاری و مصلحت پرستی را جایگزین کردهاند. آرزویشان این است حزباللهیها را با یک سری روبات جایگزین کنند! روباتهایی که خودشان قدرت تحلیل بر اساس اصول واضح نداشته باشند و به جای آرمانها و اصول با کُدهایی که از اینها میگیرند قیام و قعود کنند.
اگر حزبالله خودش را از دام این کُدخداهای حق به جانب ظاهرالصلاح نجات ندهد به زودی شاهد استحاله کامل اصولگرایی به یک جریان مشابه کارگزاران خواهیم بود. کارویژه اینها از کارانداختن جوشش های درونی و مردمی انقلاب و ایجاد اریستوکراسی جدید در دل توده های انقلابی است.
این بحث البته ظریف است و جای کار دارد و به کم کاری های تئوریک ما در حوزه جمهوریت اسلامی برمیگردد. کسی که "جمهوریت" نظام را فهم نکند یا عمیقا نپذیرد فرجامش هضم شدن در لیبرال – سرمایه داری و عملگی برای کدخداست.
کُدخداها در بزنگاهها- چه بدانند چه ندانند؛ چه بخواهند چه نخواهند- در پازل کَدخدا بازی می کنند و دور رهبری را به بهانه های واهی از نیروهای آماده خالی میکنند. هنر اینها این است که نیروهای انقلاب را از آمادگی و قدرت بسیج کنندگی دور کنند و در خلسههای شیرین پوآرویی هرز ببرند. اینها میخواهند رخوت و انفعال نفسانی خودشان را به حزب الله تسری بدهند تا از اتهام سیبزمینی صفتی و خودمحوری نجات پیدا کنند.
بله ممکن است ادعا کنند که ما داریم رهبری را نگاه میکنیم ولی نکته مهم این است که خودشان در جایی قرار می گیرند که رهبری آنها را نبیند و در محاسباتش به اینها نگاه نکند و روی اینها حساب نکند. بلکه روی نبودن اینها حساب کند! ادعا می کنند که داریم کُد می گیریم ولی در حقیقت دارند کُد می دهند که آقا روی ما حساب نکن. المتقدم لهم مارق که به دیگران نسبت میدهند فکر نمی کنند که خودشان با این کارنامه به آن سزاوارترند؟
در حالی که رهبری می گوید :"جدّاً دغدغه دارم؛" اینها مشغول پا دادن برای جشن برپا کردن اند! یعنی آقا روی ما حساب نکن! ما شما را می بینیم ولی شما مبادا ما را در میدان ببینی: قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ.
البته اینها به اندازه همان بنی اسرائیل هم غیرت ندارند. میگویند ما که نمیآییم شما هم خودت را به زحمت نینداز!
کسانی که گاف هایی به این عظمت دادند، آقای مدعی! در قضیه لوزان، گاف به این عظمت دادی، برو خانهات بنشین. چطوری رویت میشود هنوز بیایی بگویی که من مفسرم من نمایاننده موضع رهبری هستم! به رهبری نگاه نکنید به من نگاه کنید!
بعد همه را متهم میکنند، تو خوارجی! تو فلانی تو ... خجالت بکش. حیا کن! کسی که گافی به این وضوح داده، باز همینها گردن را افراشته می کنند و چطوری رویشان می شود باز هم بیایند خودشان را نماینده آقا معرفی کنند. دور نیست که این جماعت متکبر مدعی با این اعتماد به نفس عجیبشان روزی "ان الرجل لیهجر" هم بگویند، بگذریم.
***
کار فعال و مستمر برای گزاره های روشن
خوب حالا چه باید کرد؟ فعلا کار به اینجا رسیده است. بالاخره بر اساس این آرایشی از نیروها که شکل گرفت و نگرفت به چنین برآیندی رسیدیم. خوشحالی کنیم؟ افسردگی بگیریم؟حرف بزنیم؟ سکوت کنیم؟
رهبری از ما چه می خواهد؟
در همین دو سه هفته اخیر، ببینید چقدر آقا بر سیاست استکبارستیزی تأکید کردند، هم گزارههای جدید تولید کردند، هم محتوا را گفتند و هم حتی روش و لحن را در لعن و طعن آمریکا تندتر کردند. آن ماجرای لاف غریبی و ... .
«و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون» میگویند آقا ما حرفهای آقا را شنیدیم ولی چیزی دستگیرمان نشد چه کار باید بکنیم؟ هنوز گیجیم! چرا؟ چون عمق ماجرا را نمی بینیم و صرفا در یک مسئله متوقف می شویم.
خط حمله به تمام حیثیت آمریکا
آقا دارد صریحا خط حمله به تمام حیثیت آمریکا را می دهد.
همین امروز یک فیلم گذاشته بود یکی از سایتها که:" ایران- آمریکا پیوندتان مبارک" همین رقاصهایی که در چند خیابان تهران همه چیزشان را ریخته بودند بیرون. دارند علنی میگویند که آقا اصلاً مسئله هستهای نیست! اصلاً هستهای، خیلی خیلی پیش پا افتادهتر از هدف اصلی اینهاست، آن را من قبلا یک بحث مفصلی کردم دوستان اگر فرصت داشتند و وقت داشتند ببینند. اصلاً بحث فراتر از بحث تکنیکی یا بحثهای استراتژیک است. چرا از گفت و گوهای عملیاتی و راهبردی فرار می کنند و می خواهند فضا را هیجانی و رمانتیک کنند؟ چون قبلا از لحاظ نظری و اعتقادی فرو ریخته اند. واقعیت بحثها تئوریک و ایدئولوژیک است. اصلاً بحث این نیست که قضیه هستهای را فیصله بدهید یا بالاتر از آن کلاً رفع تخاصم کنید. خیلی فراتر از این است. بحث جایگزینی ولایت آمریکاست. یعنی خصوصا این پورشه سوارهایی که چرخشان با توقف سانتریفیوژها چرخید؛ تا دوستی آمریکا و ولایت آمریکا در دل من و شما ننشیند، دست بر نمی دارند. اینها برای تیم ایرانی کف نزدند برای تیم خودشان کف زدند .حتی اگر برد-برد هم اتفاق بیفتد اینها برای بُرد آن طرف (که یوتوپیا و قبله آمال آنهاست) به رقص می آیند.
عمق تئوریک این ماجرا، این است. خیلی از کسانی هم که در این ماجرا دخیلاند شاید خودشان صرفاً بحث را تکنیکی و استراتژیک میبینند. چنین عمقی برای قضیه، نمیبینند. "آقا یک مسئله ساده سیاسی است، یک مذاکرهای صورت ميدهیم مثلاً، یک چیزی می دهیم، یک چیزی می گیریم". ولی بسیاری از کسانی که دارند قضایا را چه در خارج و چه در داخل دنبال میکنند، دقیقا هدف ایدئولوژیک و فرهنگی دارند. اینها دلشان برای لبخند موگرینی ده برابر لبخند ظریف غنج میزند. چرا؟
چون درجه دو بودن، بی هویت بودن، محتاج و مشتاق غرب بودن را پذیرفته اند. شهریاریها و احمدی روشن ها خاری هستند در چشم اینها، چون رنج و زحمت و فداکاری برای هویت داشتن و مستقل بودن و آقا بودن را پذیرفته اند و نوکیسگی، نوکرصفتانه و بی هویتی رفاه پرستانه را به چالش کشیده اند.
امام چه می گفت به غرب پرستهای ایران؟ می گفت اینها می خواهند نوکر باشند. در همان دهه چهل.
آن چیزی که ما باید بیش از موشک های بالستیک نگرانش باشیم استقلال خواهی و برائت از استکبار است. آنها فقط نمی خواهند اسلحه ما را بگیرند بلکه هدف اصلی شان اراده و روحیه ایستادگی ماست. روحیه را حفظ کنی دوباره اسلحه را می سازی ولی اگر اراده عزت و روحیه استقلال و کینه از جنایتکاران آمریکایی را گرفتند به همه اهدافشان خواهند رسید.
هدف اصلی شیطان بزرگ: پذیرش ولایت طاغوت
دارد آدم به وضوح میبیند، هم در واقعیت ماجرا هم در بسیاری تحلیل ها و تبلیغ ها که دارد راجعبه این ماجرا انجام میشود؛ هدف اصلی پذیرش ولایت طاغوت است.
همین، نقشه ترافیکی که از جشن منتشر شد گویای خیلی چیزهاست. آقا قضیه اگر فشار اقتصادی و تحریمباشد، چه دلیلی دارد مرفهترین مردم بریزند توی خیابان؟! اگر قصه تحریم بود باید التیمور شلوغ ميشد. باید ما توی بیستمتری طلاب میریختیم بوق میزدیم. چرا در هاشمیه شلوغ ميشود؟ در تهران چرا در ونک و نیاوران شلوغ می شود؟ دیگر از این بدیهیتر؟ واقعیت اجتماعی دارد با ما حرف میزند. اصلا بحث تحریم نیست. بخش مهم قصه این نیست، مهمترین بخش قصه؛ آن نبرد نظری و اعتقادی و فرهنگی است که وجود دارد. و باید نگران بعد از این بود... .
این را خیلی قبلتر از اینها هم گفته ام. اگر پارادایم عوض شد، یعنی اگر شما رسیدید به اینکه باید با کدخدا کنار آمد، اگر ولایت کدخدا را پذیرفتید اگر الف را گفتید، تا ی باید بروید. چون حق یکپارچه است. وقتی که طرف یک حق شما را به رسمیت نشناخت، غرب اینجوری است، غرب اصلاً برای ما حقی قائل نیست، که حالا ما بگوییم آقا مثلاً مذاکره ميکنیم، بعضیهایش را میگیریم، بعضیهایش را نميگیریم، آنها حق توحش از ما می گرفتند. یادمان نرفته است، در دهه چهل ، خیلی دور نیست، مرجع تقلید ما، گفت :"
"ما را الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!.....
هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود- لا بد این جور است- بعد از سه- چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! ... مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد"
مرجع تقلید ما حق حرف زدن علیه کاپیتولاسیون آمریکایی نداشت. امروز سخنرانی کرد فردا گرفتند از کشور انداختندش بیرون! به همین راحتی. در حالی که اصلاً یکی از وقایعی که به شکلگیری ایالات متحده آمریکا انجامید کاپیتولاسیون بود. یک قانونی در مجلس انگلیس تصویب شد، پنجتا بند بود، یکیاش کاپیتولاسیون اتباع انگلیس بود در آمریکا. اسمش administration act بود که آقای جرج واشنگتن قیام کرد برعلیه کاپیتولاسیون انگلیسیها در آمریکا و انگلیسیها را خلع ید کردند و خودشان حکومت تشکیل دادند. همان حکومت مرجع تقلید ما را بهخاطر اینکه به کاپیتولاسیون اعتراض کرده بود، که یک اعتراض کاملاً منطقی بود، گرفتند از کشور بیرونش کردند، به همین راحتی. ۱۳ آبان ۱۳۴۳یک ماشین رفت در خانهاش: "بیا بیرون، به آمریکا توهین میکنی؟ دنیا کدخدا دارد"!
تمام منطقه ما دارد کدخدایی اداره می شود
اگر شما الف را گفتی و کدخدا را پذیرفتی، گام بعدی این است که جهان کدخدا دارد، جهان بر نظام کدخدایی اداره می شود، ایران هم باید کدخدایی اداره شود ! همین طور که اکثر منطقه ی ما دارد کدخدایی اداره می شود. از عربستانش تا اماراتش تا یمنش تا مصر و پاکستانش، داغ اینها این است که:" خمینی آمده در این منطقه، اینها را پررو کرده؛ می گویند مردم سالاری دینی و جمهوریت و از این اراجیف! مگه میشه؟ مگه داریم؟ "معلوم است که زیر سایه کدخدا از این شوخی ها کسی نمی تواند بکند. اگر نان می خواهید باید کدخداهای جهانی و داخلی را قبول کنید.
وقتی مردم حاضر به همراهی با کدخداهای داخلی نشوند، آنها به کدخدای جهانی سیگنال می دهند که چکمه ات را بگذار روی گرده ملت. فتنه چی ها درخواست کردند از کدخدا که: " تحریم ها را تشدید کن که مردم بفهمند اگر با گزینه مرجّح غرب کنار نیایند باید تاوانش را بدهند. آیت الله خمینی اینها را پررو کرده ، فکر کرده اند که دنیا بی صاحب است و آنها آزادند برای کشورشان هرجور خواستند تصمیم بگیرند.باید کم کم به این ملت یاغی بر"نظم جهانی" !گفت: سرتان به زندگی شخصی تان باشد. مدل جمهوری اسلامی هم باید برود به سمت دموکراسی کدخدایی آمریکا . دویست سال است دارد قدرت بین اوباما و پیت رامنی جابه جا می شود، بین جمهوریخواه و دموکرات. حداکثر حق دارید بین مالیات ۴.۳ در صد و ۳.۴ در صد انتخاب کنید. این هم آزادی انتخاب! بروید زیر سایه کمپانی های بزرگ و پدرخوانده های سرمایه داری زندگی کنید. مک دونالدتان را بخورید، دیسکویتان را بروید و پا از حد خودتان فراتر نگذارید" عجب جمهوریتی و عجب نظام دموکراتیکی! به به عجب رقابتی ! عجب گزینه های متنوعی، عجب قدرت انتخابی!
چه کسانی بعد توافق می ریزند در خیابان؟ اینهایی که می گفتند ایران - آمریکا پیوندتان مبارک، همان روز هم در دفاع از سران فتنه شعار می دادند همین پریروز. همینها بودند که فتنه ی ۸۸ ریختند در خیابان، در فتنه چه بود حرفشان؟ می گفتند جمهوری یعنی چه؟! نظام عالم باید بر اساس کدخدایی اداره بشود. رعیت و شهروند درجه دو حق ندارد رای خلاف خواسته کدخداها و اشرافیت ملی و بنز سوارها و پورشه سوارها بدهد.
اَشراف تا وقتی به دموکراسی اعتنا دارند که مطابق میل آنها باشد.آمادگی کامل دارند که زیر هر صندوقی بزنند که رایش مطابق خواست آنها نباشد.در فتنه ۸۸ این را به وضوح دیدیم که استکبار داخلی و خارجی چطور برای وتوی جمهوریت متحد شدند.
گام بعد از نفی استقلال بدون شک نفی آزادی و انحلال یا استحاله جمهوریت است. امروز باید بیش از هر روز دیگر آماده دفاع از استقلال، آزادی و جمهوریت نظام باشیم.
برای همین من عرضم این است که در یک حوزه متوقف نشویم. نمی گویم راجع به این قضیه اطلاعاتمان را بالا نبریم، تحلیل های عمیق تر پیدا نکنیم ، واکنش های متناسب به روز انجام ندهیم، ولی شما به عنوان خواص و نخبگان جامعه، باید گام بعدی را هم حدس بزنید، گام بعدی فقط هسته ای نیست، این سنگر و خاکریز بالاخره در یک حدی از دست رفته است، در یک حدی حفظ شده است، یک کشاکشی در جریان است، در عین اینکه باید در این کشاکش از سرمایه ها و منافع ملی مان دفاع کنیم من عرضم این است، سریع باید خاکریزهای اساسی دیگر را دریابیم، الان نسخه استقلال را می خواهند بپیچند. هدف آمریکا و غرب زده ها این است. این دفعه از آن طرف شروع کرده اند؛" استقلال آزادی جمهوری اسلامی".
استقلال آزادی جمهوری اسلامی
از اسلامی شروع کردند، هر چه اسلامی را زدند نگرفت. دیدند نظام را با زدن اسلامیتش، با فحش دادن به اسلام سیاسی و... نمی شود برانداخت. از این طرفی برگشتند: "استقلالش را بزن، شاید از این طرفی فروبپاشد. رفتیم از بالا خراب کنیم نشد از زیر بزنیم، پی را بزنیم." البته خودشان هم می دانند که ریشه و پشتوانه استقلال و آزادی و جمهوریت ما هم همان اسلام ناب است.
ان شاءالله همانطور که سرمستی و دستپاچگی بعد از قطعنامه؛ کار دست منافقینِ آن روز داد و جشن فروغ جاویدانشان را جوشش مردمیِ مرصاد عزا کرد؛ وقاحت ها و فرصت طلبی های اخیر هم در کمین کید خدا گرفتار خواهد شد.
طرف دور برداشته که:" انقلاب اسلامی چه ربطی به استکبار ستیزی و مرگ بر آمریکا داشت؟"!
انقلابی که رهبرش به خاطر موضعگیری علیه آمریکا تبعید شده؛ چه ربطی به آمریکا ستیزی داشته؟!! لابد دو روز دیگر خواهند گفت مگر خمینی رهبر انقلاب بوده؟
"باید قطع ید رسول اللَّه از این ملت بشود! اینها این را میخواهند. این را میخواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری میخواهد بکند. آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟"
اینها جملات آبان ماه سال ۴۳ امام است.
اندیشه استقلال، اندیشه ی ردکردن کدخدایی
ما باید چه کار کنیم؟ ما باید این پارادایم را بازآفرینی کنیم، این مبانی را حفظ کنیم و هزار نوع کار می توانیم بکنیم، همین الان دوماه تعطیلات تابستان، دانشجو هستید، طلبه هستید، دانش آموز هستید، در بسیج هستید، در مسجد هستید حتی در فامیل و ... کلی کار می توانید بکنید. در همین چهارچوبی که آقا گفت، عقبه اجتماعی انقلاب اسلامی را تقویت کنیم، غنی سازی کنیم، آحاد مردم باید مخاطب باشند، باز نوشتم این را که بزرگ ترین انرژی ها را با غنی سازی ذره ها می شود به دست آورد، جمهوری یعنی این، مردم سالاری یعنی این. آمریکا را به آحاد مردم معرفی کنید، جا بیندازید.
الان آن چیزی که ما باید نگرانش باشیم ثوابت جمهوریت اسلامی است. جمهوریت ما یک اساس مهمش یک مبنای اصلیاش استقلال است. اندیشه استقلال، اندیشه ردکردن کدخدایی، اینها را دارند می زنند. اساس را شما حفظ کنید، یک سنگر از دست برود، پس می گیریم. کل جبهه را ببینیم، سنگر بعدی که می خواهد حمله کند چیست؟ وگرنه مطمئن باشید گیج خواهیم شد.
نیرو هم که کم نداریم، در همین مشهد الان همه جا، دکتر حزباللهی، مهندس حزب اللهی، کلی بچه های نخبه اهل نظر اهل فن وجود دارد. میشود تقسیم کار کرد. اگر نگران مذاکره و وین و اینها هستیم، خیلی خوب، بیست نفر، پنجاه نفر، دویست نفر بروند در آن حوزه کار کنند ، ده نفر دیگر هم بیایند در یک حوزه دیگری کار کنند، نه یک حوزه دیگر، حوزههای مرتبط با آن.
کلی دانشجو الان در این جمع نشسته، همین دو هفته پیش (این یک بخش از صحبتهای آقا کلا دیده نشد، در دیدار دانشجویی) ، آقا خیلی راهکار مشخص داد به دانشجوها، چه بود، کی یادش است؟ گفتند بروید تئاتر کار کنید در دانشگاه، از هنر استفاده کنید، آیا تا آخر تابستان دو تا گروه تئاتر راه می افتد؟!
شما هر حرکتی که علیه آمریکا بکنید، حتی اگر وارد بحث های سیاسی روز هم نشوید ، ضمیر؛ مرجع خودش را پیدا می کند.
شما راجع به جنایات آمریکا در ویتنام و عراق و یمن هم که حرف بزنید؛ این غرب زدهها تب می کنند. اینهایی که به جای "نفی سبیل" در آرزوی "تثبیت سبیل للکافرین علی المومنین" هستند از روشنگری های شما علیه کدخدا و نظام کدخدایی؛ بی خواب می شوند. قران گفته که "اولیائهم الطاغوت؛یخرجونهم من النور الی الظلمات" کسی که ولایت آمریکا را پذیرفته عاشق تاریکی است، دوستدار جهل و بی خبری است. از نور، از شفافیت، از آگاهی، از روشنی، می ترسد. از احمدی روشن میترسد. از شهریاری می ترسد. چون می داند اینها چراغند.
ما کلی محتوا داریم، انواع و اقسام محتوا در اختیار ما هست. راجع به آمریکا و غرب تا دلتان بخواهد حرف داریم استدلال داریم، حرف قانع کننده داریم.
الان ابزار هم خیلی داریم و تکلیفمان را هم اماممان روشن کرده است:"
تکلیف مبارزهی با استکبار پس از مذاکرات چیست؟ خب، مگر مبارزهی با استکبار، تعطیلپذیر است؟ مبارزهی با استکبار، مبارزهی با نظام سلطه تعطیلپذیر نیست. ... این جزو کارهای ما است، جزو کارهای اساسی است، جزو مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزهی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم. مبارزهی با استکبار که تمام نمیشود. در مورد مصادیق استکبار، آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است. ... مبارزهی با استکبار تعطیلپذیر نیست، تکلیفش کاملاً روشن است و خودتان را آماده کنید برای ادامهی مبارزهی با استکبار"