به گزارش
پایگاه 598، این شبها سریال «تنهایی لیلا» با استقبال قابل توجهی از سوی مخاطبان
تلویزیونی در حال پخش است. داستانی از مواجهه انسان با عشق، زندگی با مرگ و
رازی برای دلدادگی از زمین آرزوها تا آسمان تمنا. برای مواجههای نزدیکتر
با تنهاییهای شکل گرفته در این اثر سراغ نویسنده فعال این اثر، حامد
عنقا رفتم که گفتوگویی خواندنی و صریح از آن حاصل شده است.
در آثار گذشتهتان مانند «انقلاب زیبا» ایجاد حسی تعلیقزا برای مخاطب از
اهمیت بسزایی برخوردار بود اما در «تنهایی لیلا» با مرگ شخصیت محوری در
ابتدای سریال، رویهای متفاوت پیش روی بیننده قرار میگیرد. واهمهای از
این نوع پرداخت داستان نداشتهاید؟
بله درست است. من در همه کارهایم به دنبال فضایی تعلیقی بودم. اتفاقا در
سریال «تنهایی لیلا» هم این شرایط فراز و فرود وجود دارد و هیچ وقت شاهد
وضعیتی ایستا نیستیم. با این شرایط که ژانر این کار و ذات آن متفاوت با
آثار دیگرم است. هر چند مفاهیمی که در «تنهایی لیلا» بابت مسائل مذهبی،
روابط انسانی، قضاوت کردن و مسائل اخلاقی وجود دارد، در فیلمنامههای گذشته
هم بوده است.
با این حال «تنهایی لیلا» تاکنون با استقبال قابل توجهی همراه بوده است.
خوشبختانه همه سریالهای من با استقبال مخاطبان مواجه شده است. ببینید
«انقلاب زیبا» در سال گذشته چه موجی ایجاد کرده بود. حتی امسال که همزمان
سریال آقای جیرانی با همه ارزنده بودن پخش میشود، باز «تنهایی لیلا» مورد
استقبال مردم قرار گرفته است. من از اینکه برخی منتقدان جدی ما که عنوان
کارشناس مسائل فرهنگی را هم بر خود گذاشتهاند، با سطحینگری اقدام به
جریانسازی علیه این سریال میکنند، متعجب میشوم. در «تنهایی لیلا» با مرگ
محمد قصه شروع شده و تنهایی لیلا آغاز میشود این در حالی است که افرادی
ناآگاه تصور میکنند من سریال را از انتها شروع کردهام!
چقدر آگاهیبخشی به مقولات مذهبی و اخلاقی در این سریال پررنگ بوده است؟
من سکانسی درباره چادری شدن و مساله حجاب در این سریال دارم که در این مدت
کامنتهایی از یکسری خانمهای بدحجاب دریافت کردم که نوشتند برای اولین
بار کسی درباره چادر حرفی زده که بدمان نیامده است! پس نشان میدهد راه را
درست آمدیم. امروز خیلیها بدون فهم درست با مسائل برخورد کرده و موجب
دافعه مردم میشوند. اینها بدون اینکه بدانند حتی رهبری چه دغدغهای دارند،
رفتار میکنند. امروز به جهت مباحث فرهنگی خیلی از مردم آنقدر که به
حرفهای آقا توجه میکنند، به حرفهای بسیاری که خود را همهکاره مردم
میدانند، گوش نمیکنند. ما در «تنهایی لیلا» به دنبال تاکید به اهمیت عفت
زن براساس آموزههای اصلی شیعه و اهلبیت و براساس داستان یکی از بزرگان
مذهب خود به نام حضرت میرداماد هستیم.
مواجهه لیلا با محمد و علاقهمندیاش براساس چه فاکتورهایی طراحی شده تا مورد قبول مخاطبان قرار بگیرد؟
در این سریال دختری با ذات یک انسان پاک و ساده روبهرو میشود و این
مساله جذبش میکند. من در کنار محمد، شایان خوشتیپ، پولدار و از فرنگ
بازگشته را هم قرار دادهام، پس چرا لیلا به دنبال محمد بوده است؟ متاسفانه
برخی افرادی که سریال را نقد میکنند، اینها را نمیبینند. لیلا چیزی را
در وجود محمد پیدا کرده که فطرتش را احیا کرده است. همین مساله هم باعث شده
مردم از این سریال استقبال کنند.
میتوان محمد و لیلا را نمایندگان فکری از نگاههای سنت و مدرنیته در جهان امروز به حساب آورد؟
خیلی خوب شد که این موضوع را مطرح کردید. اگر بخواهیم براساس نشانهها
صحبت کنیم، در قسمتی از سریال شاهدیم که لیلا وسایلی مانند لپتاپ و موبایل
خود را میشکند اما محمد دوباره برایش موبایل میخرد، پس محمد هیچگونه
گاردی نسبت به ابزار مدرن امروز ندارد. محمد به طور غیرمستقیم لیلا را جذب
میکند، مثلا درباره حجاب به لیلا میگوید انتخاب پوشش چادر برعهده خودت
است اما هیچ مردی از داشتن زنی عفیف و پاکدامن ناراحت نمیشود.
واکنشهای متفاوت و گاه مغرضانهای هم نسبت به سریال تا به حال نشان داده شده است.
وقتی میبینم مردم در فضای مجازی، واکنشهای متعددی نسبت به سریال «تنهایی
لیلا» نشان میدهند، متوجه میشوم این کار توانسته موفق باشد. من که برای
چند نفر محدود در کافههای شبانه نمینویسم، من برای همین مردم کوچه و
خیابان کار میکنم، برای آن شاگرد نانوایی کار میکنم که در برازجان بعد از
خستگی کار میخواهد شب در کنار خانوادهاش سریال ببیند. اتفاقا من خوشحال
میشوم شبکههایی مانند «من و تو» حدود 10 دقیقه علیه سریال «تنهایی لیلا» و
نوع روابط ارائهشده در آن برنامه میگذارند! من سال پیش هم به طور مستقیم
در سریال «انقلاب زیبا» داشتم آنها را میزدم و حالا دردشان گرفته و شکلی
از زندگی را هدف گرفتهاند که من در این سریال نشان میدهم. مساله توجه به
سبک زندگی اصیل ایرانی و شرایط امروز جامعه نیاز به تامل دارد و اینکه
شرایطی پیش آمده که حتی حضرت آقا هم دربارهاش تذکر میدهند. استقبال از
«تنهایی لیلا» نشان داده مردم ما دینگریز نیستند. ایراد از من فرهنگی است
که راه نشان دادن سبک درست زندگی به مردم را نمیدانم.
با توجه به انواع ساختارهای متفاوت روایی در سینمای مدرن امروز دنیا،
هنوز هنرمندان و مخاطبان ایرانی ترجیح میدهند از شیوههای معمول روایی
استفاده کنند.
قبول ندارم. من و امثال من به دلیل ضعف در روایتپردازی و نداشتن تکنیک
نویسندگی، تماشاگر را در سطح پایینی فرض میکنیم. امروز مخاطبان ما متفاوت
از گذشته هستند و به انواع فیلمها با فرمی متفاوت دسترسی دارند. من باید
بتوانم برای این سلیقه جدید قصهای متفاوت بگویم. شاید اگر 20 سال پیش
میخواستم «تنهایی لیلا» را روایت کنم به شکلی کلاسیک این کار را انجام
میدادم. ما فیلمهای غیرخطی در ایران داریم اما در زمینه سریال من تنها
کسی هستم که در هر ژانری به شکل غیرخطی به روایت پرداخته ام و واکنش
تماشاگر نشان داده این نوع روایت را دوست دارد.
در سریال «انقلاب زیبا» به تدریج شیب روایت غیرخطی به سمت کلاسیک تمایل مییابد، در «تنهایی لیلا» هم به همین شکل خواهد بود؟
در این سریال هم همین اتفاق خواهد افتاد. برای همین میگویم منتقدان زود
تصمیم میگیرند. وقتی ما میخواهیم قصهای براساس امروز لیلا بگوییم نیاز
است رجوعی به ماجراهای یک سال گذشته او داشته باشیم. از طریق روایت غیرخطی
هم امروز و هم دیروز زندگی لیلا را تعریف میکنم و به نقطهای میرسم که
مخاطب به گذشته و حال او پی ببرد، از آنجا به بعد دیگر قصه خود را دنبال
میکنم.
به نظرم انتخاب روایت غیرخطی جدا از تجربیات فرمگرایانه براساس این بوده
که توجه مخاطب را به جای دنبال کردن فرجام شخصیتها به سمت چگونگی پیمایش
این مسیر سوق دهید.
این تحلیلت درست است اما در نقطه آغاز برای من احترام گذاشتن به شعور
مخاطب مهم بوده است. تجربه من نشان داده اگر مخاطب بداند که نویسنده او را
آدم باهوشی دانسته و برای او قدرت تحلیل ذهنی و چیدن پازلهای قصه را در
نظر گرفته، حتما همراهی خواهد کرد. من سریالی مینویسم که مخاطب دوست داشته
باشد که دوباره آن را ببیند.
چه ویژگیهای شاخصی برای طراحی کاراکترها در نظر گرفتید؟
خیلیها میگویند فضای کار رئالیستی است، در صورتی که اینطور نیست. من
جهانی ذهنی را ایجاد کردم که کاراکترها از قواعد آن استفاده میکنند. من به
دنبال گفتن هر قصهای نیستم بلکه فقط قصه همان یک نفری را میگویم که
جذابیت دارد. همانطوری که وقتی ما به دنبال خاطرهگویی برای دوستان خود
هستیم، به روزهای معمولی اشاره نمیکنیم و از آن لحظههایی حرف میزنیم که
متفاوت است.
برخیها به تضاد میان موقعیتهای رخ داده در اثر با جهان واقعی امروز
اشاره دارند، این مساله بیشتر در سکانس آتش زدن انگشتان محمد وجود دارد. در
فیلمنامه هم به همین صورت نوشته شده بود؟
بله! در فیلمنامه این سکانس با همه جزئیات نوشته شده بود اما اگر آن سکانس
به همان شکلی که نوشته شده بود، به اجرا درمیآمد و اگر توجه بیشتری به
جزئیات میشد، خیلی موضوع مهمتری به تماشاگر منتقل میشد. موضوع من این
نبوده که محمد وسوسه شده و میخواهد گناه کند، بلکه میخواستم نشان دهم
فضای ذهنی محمد در آن شب دچار تَرَک میشود. محمد در آن شب فضای تازهای را
کشف میکند که برایش ناشناخته بوده است. تحولی در محمد رخ میدهد که حال
بد روزهای بعدی دنباله آن است. محمد برای اولین بار عشق را تجربه میکند و
در ابتدا فکر میکند عاشق شدن گناه است!
آقای لطیفی اشاره داشتند که تغییرات چندانی در اجرا نسبت به فیلمنامه رخ نداده است!
بله! آقای لطیفی درست میگویند. فیلمنامه در اجرا بدون تغییرات پیش رفته
است اما نقاط قوت یک کار به جزئیات آن است. «تنهایی لیلا» اولین سریال من
بود که بخش مهمی از آن متاسفانه یا خوشبختانه وابسته به اجرا بود.
فیلمنامههای قبلی من در همان کاغذ هم کفایت میکرد و چندان وابسته به اجرا
نبود چون ماجرامحور بود. اما در سریال «تنهایی لیلا» جزئیات احساسات، بازی
ها، فضاسازی، میزانسن، نوع لباس و مسائل مختلف اجرایی بسیار اهمیت دارد.
فیلمنامه من تغییری نداشته است اما آیا این سریالی که میبینیم با همان
میزان جزئیاتی است که من در فیلمنامه به آن فکر کرده بودم؟ باید بگویم اصلا
اینگونه نیست، من بشدت منتقد تصویر کار و فضاسازی آن هستم. ما باید برخی
اشتباهات خود را بپذیریم.
بسیاری از نویسندگان از بابت مغایرات در شکل فیلمنامه با اجرای نهایی
خاطره خوبی ندارند و گاه مجبور میشوند دست به تجربه کارگردانی بزنند!
طبیعی است که خیلی از تصوراتی که هنگام نوشتن فکر میکنی با آنچه در
سریال اتفاق میافتد متفاوت باشد. من بیشتر از اینکه آقای لطیفی را نقد
کنم، خودم را نقد میکنم، چرا که خیلی از بازیگران حاضر در این سریال اگر
به طور مستقیم هم از طرف من انتخاب نشده باشند، حداقل به پیشنهاد من بوده
است و باید اینجا بگویم در برخی موارد مرتکب اشتباه شدیم.
شما گروه نسبتا ثابتی به همراه تهیهکننده دارید و با آقای لطیفی هم
سابقه همکاری داشتهاید، به نظر نمیرسد این مغایرت رخ داده میان فیلمنامه و
اجرا براساس عدم همکاری متقابل بوده باشد!
من حین ساخت سریال هم حضور داشتم و اتفاقا آقای لطیفی اهل مشاوره هستند و
پیشنهاداتی هم صورت گرفت اما با هم تعارف نداریم و باید بپذیریم مخاطب با
وجود استقبال، تصویر شیک و برجستهای نمیبیند! من میدانم که اندازه
تاثیرگذاری سکانسها در نوشته چقدر بوده و حالا چقدر است!
مغایرت فیلمنامه با اجرا، به دلیل نوع بازیها هم بوده است؟
من به شما کُد میدهم چون همزمان با ساخت سریال، فیلمنامه آن را هم
مینوشتم، بازیگری میآمد و به من میگفت چرا اندازه نقش من کوچک شده است؟
من در طول کار برای اینکه حال و هوای بازیگر را عوض نکنم، چیزی نگفتم اما
امروز میگویم وقتی آن بازیگر از پس یک سکانس ساده هم بر نمیآید، مجبورم
فضا را تغییر داده و به جای دادن سکانس درجه یک به آن بازیگر ناتوان، بار
آن سکانس را به دوش بازیگر دیگری بگذارم. البته بیشتر بازیگران این سریال
از رفقای من هستند و تقریبا هم زحمت کشیدند اما برخی برای جایگاه بازیگری
خود دچار توهم هستند. با این شرایط در حین فیلمبرداری کاری نمیتوان کرد و
نمیتوانی بازیگر را تغییر بدهی، پس مجبوری خودت را ترمیم کنی یا از
کارگردان بخواهی تغییراتی در اجرا بدهد. البته من رسما میگویم که آقای
لطیفی هم در جاهایی مسامحه کردهاند. ببینید، حسین لطیفی کارگردان کوچکی
نیست و ما کارهای بزرگی از ایشان دیدیم و این کار میتوانست بزرگترین کار
او شود. من اصلا خوشحال نمیشوم که امروز مردم به جای کارگردانی درباره قصه
و فیلمنامه سریال حرف میزنند.
اگر به طور مشخص درباره نقشآفرینان سریال صحبت کنیم، به جنس بازی آشنای آقای شعیبی میرسیم.
ببینید، بهروز شعیبی بیش از یک بازیگر در این پروژه نقش داشته است و من
بشدت از ایشان متشکرم. امروز اگر برخی سکانسهای سریال بویژه نقش خانم
ساداتی خوب درآمده و مورد پذیرش مردم است، بیشتر از من و کارگردان، مدیون
حضور آقای شعیبی است.
اما تشابهات بسیاری میان این کاراکتر و شخصیتی مانند سید رضای طلا و مس وجود دارد!
اگر نقش آقای شعیبی شبیه آنچه شده که مثلا در فیلم «طلا و مس» بازی کرده
بود، ارتباطی به ایشان ندارد و بخشی بابت کاراکتری است که من ساختم و بخش
زیادی مربوط به آقای لطیفی است که نتوانسته بهروز شعیبی را متفاوت از «طلا و
مس» بگیرد. خیلی غیرمنصفانه است که بخواهیم بهروز شعیبی را نقد کنیم.
ایشان براساس متن نوشته شده من و اجرایی که آقای لطیفی خواستند، کارش را به
خوبی انجام داده است. شاید خیلی جاها دوست نداشته که اینگونه بازی کند.
آقای لطیفی باید متوجه این تشابه نقشها میشد و به گونه دیگری اجرا
میگرفت. همان طور که گفتید پایه اصلی این کاراکتر شبیه کاراکتر «طلا و مس»
است و تفاوت در اجرای جزئیات خواهد بود که موجب دور شدن از نقشهایی مشابه
میشود. با این وجود من فکر میکنم اگر آقای شعیبی در این کار نبود ما
لطمههای عجیبی میخوردیم. من باید باز هم از ایشان تشکر کنم، چون بهروز
شعیبی بیش از یک نفر در این کار بود.
بازیگر نقش لیلا چقدر نزدیک به آنچه نوشته شده است، عمل کرد؟
ببینید، امروز مردم خانم ساداتی را با نقش لیلا پذیرفتند و پیش از این
تصوری از ایشان در تلویزیون وجود نداشت. اصلا دلیل انتخاب ما هم از ابتدا
وجود بازیگری بود که برای مردم در تلویزیون ناشناخته باشد.
پس به نظرتان در این سریال، کاراکتر لیلا بر بازی سوار است؟
حتما همین طور است که میگویید. خانم ساداتی خیلی دیر متوجه شد که دارد
سریال پُرمخاطبی را بازی میکند. امروز خودش نسبت به سکانسهایی نقد دارد
ولی فراموش نکنید که خودش یکی از دلایل این اتفاقات بوده است. ما با خانم
ساداتی در ماههای اول برای گفتن یک دیالوگ کلنجار میرفتیم! و اتفاقا
امروز آن دیالوگ همان چیزی است که مردم دوست دارند. ما در این کار بخشی از
انرژیمان صرف این مسائل شد.
خانم ساداتی از طریق تهیهکننده به سریال پیوست؟
پیشنهاد آقای شفیعی بود، زمانی که آقای بهرنگ توفیقی قرار بود این سریال
را بسازد. البته من و آقای لطیفی هم موافق بودیم، چرا که میخواستیم کسی
نقش لیلا را بازی کند که برای مخاطب عام آشنا نباشد. ما برای انتخاب ایشان
اختلاف سلیقهای نداشتیم ولی برای تواناییشان انتخاب نشدند بلکه به دلیل
ناآشنایی برای مردم بوده است و پذیرش امروز مردم از نقش لیلا به این دلیل
است که هیچ پیشزمینهای از این بازیگر برای مخاطب وجود ندارد.