به گزارش پایگاه 598، مهر خانه نوشت:
مشاور تربيتي كلينيك دانشگاه تهران گفت: اضطراب با حالتي از تنش و
برانگيختگي فيزيولوژيك همراه است و يك واكنش افراطي به محرك غيرمعقول است.
منظور از غيرمعقول اين است كه فرد به طور واضح عامل ناراحتكننده را
نميبيند و بيشتر به صورت ذهني با آن درگير است. اگر فرد واكنش افراطي نسبت
به عامل اضطراب داشته باشد، اين حالت باعث اجتناب او از آن موقعيت يا شيء
خاص ميشود و در نتيجه ميتواند براي فرد و زندگياش آسيبزننده باشد.
شهرزاد برهانزاده با بيان اينكه كودكان در هر مقطع سني نوع خاصي از ترس
را تجربه ميكنند، اظهار داشت: ترس واكنش هيجاني است كه فرد در برابر يك
محرك تحريككننده واقعي از خود بروز ميدهد. براي مثال ترس از حيواناتي
مانند: مار و عنكبوت كه يك كودك براي اولينبار با آن مواجه ميشود يا ترس
برخي از كودكان از جثهها و اشياء بزرگ مثل ماشينهاي بزرگ و كاميون.
عامل اضطرابزا قابل رؤيت نيست/ امكان دارد بهطور مداوم وجود داشته باشد
وي در خصوص دو مقوله ترس و اضطراب گفت: مورد ديگري كه در ترسها و
اضطرابها مشترك است، نگرانيها هستند. نگراني ناشي از فكرهايي كه در مورد
محرك است و برخي اوقات ميتواند در غياب محرك هم بهوجود آيد. البته نكته
مثبت در مورد ترس اين است كه اگر عامل ترسزا حذف شود، كودك ديگر دچار ترس
نميشود، ولي در مورد اضطرابها به دليل اينكه عامل اضطراب قابل رؤيت
نيست، ممكن است مداوم وجود داشته باشد و اگر اين وضعيت ادامهدار شود، كودك
با مشكلاتي روبهرو خواهد داشت.
ترس و اضطراب از الگوي رشد كودك پيروي ميكنند
مشاور پژوهشكده خانواده دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اينكه ترس و اضطراب از
الگوي رشد كودك پيروي ميكنند، بيان داشت: اين الگو در يكسري از مقاطع
سني كودك بروز ميكند. براي مثال كودكاني كه بين 8 تا 18 ماهگي قرار دارند،
به مراقب خود كه معمولاً مادر است، وابستگي زيادي پيدا ميكنند. اين
وابستگي ميتواند تا حدي پيش رود كه اگر مادر از او دور گردد، با بيقراري
شديد كودك مواجه ميشود. البته اين اتفاق از يك جهت نشاندهنده رشد ذهني
كودك است كه ميتواند دوري مادر را درك كند.
عكسالعمل دلتنگي كودك مخصوص يك مقطع رشدي كودك است
وي به والديني كه فرزندانشان در اين مقطع سني قرار دارند توصيه كرد: والدين
بايد بدانند كه كودكان در اين سن ميتوانند بسياري از گفتارهاي آنها را
درك كند، ولي در مقابل نميتوانند به صورت گفتار عكسالعمل متقابل نشان
دهند. به همين علت والديني كه با عكسالعمل دلتنگي كودك در مقابل دوريشان
مواجه ميشوند، بايد درك كنند كه اين يك مقطع رشدي كودك است و بپذيرند كه
اين درفتار طي زمان خاصي به پايان ميرسد.
چطور اضطراب جدايي كودك را كاهش دهيم؟
اين كارشناسارشد روانشناسي در خصوص رفتارهايي كه باعث كاهش اضطراب جدايي
كودك ميشود، عنوان داشت: مادر ميتواند زماني كه كودك بيقراري ميكند،
كنار او بشيند و برايش توضيح دهد كه مثلاً قرار است مامان برود آشپزخانه و
ميوه بياورد يا غذا درست كند و درحاليكه از كودك خود دور ميشود، با او
صحبت كند. اين رفتار باعث ميشود كودك متوجه شود كه مادر در همين
نزديكيهاست و او را احساس كند.
محرك ناآشنا را به فوريت براي كودك ايجاد نكنيد
وي در خصوص مادراني كه مجبورند فرزندان بسيار كوچك خود را پيش پرستار يا
مهد كودك بگذارند، اظهار داشت: مسئلهاي كه در مورد اضطرابها وجود دارد،
اين است كه هرگز محركي كه براي كودك ناآشناست را به فوريت برايش ايجاد
نكنند، بلكه لازم است ابتدا كودك را در يك مرحله خوگيري قرار داده تا مدتي
در كنار مادر همراه با پرستار باشد. بعد از مدتي بهتدريج اين فاصله زماني
را افزايش دهند تا كودك به پرستار و محيط جديد عادت كند و بتواند با
اضطراب جدايي از مادر كنار بيايد.
كودك در سن 2 تا 4 سالگي معمولاً دچار ترس از موجودات خيالي و تاريكي ميشود
اين مشاور كودك با بيان اينكه كودكان در سن 2 تا 4 سالگي معمولاً دچار ترس
از موجودات خيالي، حيوانات و تاريكي ميشوند، بيان داشت: كودكان در اين
سنين بهراحتي در اتاقشان به خواب نميرود. ممكن است والدين را از اين
وضعيت خسته كنند و آنها پرخاشگري و واكنش فيزيكي به كودك نشان دهند.
والدين در رفتار با فرزندشان آرامش خود را حفظ كنند
وي ادامه داد: لازم است در اين موارد والدين آرامش خود را حفظ كنند و
بدانند كه اين رفتار به دليل شرايط خاص سني كودك است؛ لذا بهتر است شرايط
آسودگي كودك را فراهم كنند و حتي تا زماني كه كودكشان به خواب ميرود، كنار
او بمانند، ولي بايد كودك را مطلع كنند كه بعد از خوابيدن او اتاق را ترك
ميكنند. همچنين والدين نور اتاق را طوري تنظيم كنند كه نه زياد روشن باشد
و نه خيلي كم كه اشياء داخل اتاق را بزرگ جلوه دهد.
نوجوانان اغلب دچار ترسهاي ناشي از ارزشيابي محيط و روابط اجتماعي ميشوند
مشاور تربيتي كلينيك دانشگاه تهران با بيان اينكه كودك در مقطع دبستان
معمولاً دچار ترسهاي خاص ناشي از مدرسه ميشود، گفت: البته در اين سن
همچنان ترس از اشيا، موجودات خيالي و هيولاها وجود دارد. در مقطع نوجواني
نيز فرد دچار ترسهاي ناشي از ارزشيابي محيط و روابط اجتماعي ميشود كه در
همه اين اضطرابها نياز است كه والدين آرامش خود را حفظ كنند و اين آرامش
را به فرزندان خود هم منتقل كنند؛ چراكه وقتي والدين آرامش خود را از دست
ميدهند، كودك متوجه ناتواني والد در حل مشكل ميشود و نگرانياش بيشتر
خواهد شد.
علل اضطرابهاي كودكان بيشتر ناشي از چيست؟
وي در خصوص علل اضطرابهاي كودكان اظهار داشت: كودكان با نوعي آمادگي
ژنتيكي به دنيا ميآيند و تعدادي از خصوصيتها و ويژگيهاي والدين را به
ارث مي برند. يكي از اين خصوصيتها آمادگي براي مضطربشدن است؛ يعني در
موقعيتهاي جديد يا اشياء ناشناخته بيشتر مضطرب ميشوند. علت ديگر ناشي از
خلقوخوي خود كودك است كه بيشتر جنبه ارثي دارد. يكي از اين خصلتها
بازداري رفتاري است كه در اين حالت كودك در موقعيتهاي ناآشنا و افراد
جديد، حالت كنارهگيري، خجالت و احتياط را در برخود خود دارد.
نوع دلبستگي كودك در نحوه اضطرابش تأثير دارد
برهانزاده با بيان اينكه عامل ديگري كه در اضطراب تأثير دارد، نوع
دلبستگي كودك است، عنوان داشت: همانطور كه ميدانيم كودك در ابتداي تولد
از نظر برآوردهكردن نيازها و ادامه بقاي خود، نيازمند توجه مراقب خود
است. نحوه ارتباط برقرار كردن مادر در دلبستگي او تأثير دارد. مراقبت
اصولاً بايد چند ويژگي داشته باشد تا بتواند اين دلبستگي را در كودك ايجاد
كند. اين خصوصيات شامل پذيرندهبودن، نسبت به نيازهاي كودك پاسخگو بودن،
هميشه در دسترس بودن و است در كل كودك بايستي با مراقب خود رابطه صميمي
برقرار كند و مراقب نيازهاي اساسي او را به خوبي تأمين كند.
كودكي كه مراقب خوبي ندارد در اكثر اوقات مضطرب است
وي ادامه داد: در مقابل كودكي كه مراقبي با ويژگيهاي مناسب نداشته باشد؛
يعني مراقبي كه پذيرنده نباشد، نيازهاي كودك را براساس ويژگيهاي او
پاسخگو نباشد، هر زمان حوصله داشت براي كودك وقت بگذارد، و...، حس امنيت و
اعتماد به كودك خود منتقل نميكند. چنين كودكي در بيشتر مواقع مضطرب است و
موقعيتها برايش مبهم خواهند بود، چراكه هيچگاه نتوانسته است كاملاً به
كسي اعتماد كرده و ارتباط برقرار كند.
يادگيري از نوع شرطيسازي و اضطراب كودك
اين كارشناسارشد روانشناسي با بيان اينكه علت ديگري كه بر اضطراب كودك
تأثير ميگذارد يادگيري كودك است، بيان داشت: كودك بهطور مداوم در حال
يادگيري و تكامل است و هر كودك به شيوه متفاوتي تغييرات محيطي را براي خود
تحليل و تفسير ميكند. كودك در سه زمينه يادگيري دارد. اولين مورد
شرطيسازي در كودكان است كه در اين حالت وقتي او در مقابل شيء يا موقعيت
ترسناكي براي بار دوم قرار ميگيرد، به طور ناخودآگاه واكنش اضطرابي نشان
ميدهند.
يكي از راههاي انتقال افكار منفي از طريق صحبت با همسالان است
وي افزود: مورد ديگري كه اكثراً در كودكان ديده ميشود، انتقال افكار منفي
است. اين انتقال از چند طريق صورت ميگيرد. اولين راه انتقال از طريق صحبت
كودك با بچههاي ديگر كه در مقطع سني همسان هستند، صورت ميپذيرد. براي
مثال كودكي كه فيلم ترسناكي را براي دوستانش تعريف ميكند.
افكار منفي از طريق تلويزيون انتقال مييابد
برهانزاده در اين خصوص ادامه داد: راه ديگر، انتقال افكار منفي از طريق
تلويزيون است. برخي از والدين تصور ميكنند ميتوانند كودكشان را با
تلويزيون سرگرم كنند؛ لذا تلويزيون را روشن و بعد براي انجام كارهايشان
كودك را تنها رها ميكنند. در اين شرايط كودك در مقابل انواع اطلاعاتي كه
قادر به دركشان نيست قرار ميگيرد.
كودك از ترسيدن والد الگوبرداري ميكند
وي با بيان اينكه برخي از والدين مستعد اضطراب هستند، گفت: چنين والديني
خودشان از شيء، موجود و موقعيتي ميترسند و به صورت غيرمستقيم و غيرعمدي
نسبت به آن موقعيت واكنش نشان ميدهند. بهتبع كودك نيز با ديدن اينكه
والد كه تكيهگاه او است دچار ترس از موضوعي شده است، واكنش مشابهي نشان
خواهد داد.
والدين كنترلگر سبب افزايش اضطراب كودك ميشوند
مشاور پژوهشكده خانواده دانشگاه شهيد بهشتي در خصوص راههاي ديگر انتقال
اضطراب، تشريح كرد: والدين ميتواند از شيوههاي مختلفي براي فرزندپروري
استفاده كنند، ولي در تمام اين سبكها دو بعد مشابه وجود دارد. در تحقيقات
ثابت شده است والديني كه كنترلكنندهتر باشند، ميتوانند اضطراب بيشتري را
در كودك ايجاد كنند. كنترلكنندهبودن والدين به اين معني است كه آنها به
فرزندشان اين پيام را ميدهند كه نميتواني مراقب خودت باشي و ما بايد
مراقب تو باشيم. در نتيجه كودك خود را در اين زمينه ناتوان احساس ميكند و
در مقابل هر موقعيت جديد دچار ترس ميشود. هرچه ميزان اين كنترل بالاتر
رود، اضطراب كودك نيز بيشتر خواهد شد.
وي تأكيد كرد: بهطور كلي ژنتيك، خلقوخو، دلبستگي، يادگيري و شيوههاي فرزندپروري در بالا بردن اضطراب كودك مؤثر است.
اين روانشناس با بيان اينكه كودكان معمولاً ترسهايي را تجربه ميكنند،
اظهار داشت: يكي از ترسها اضطراب جدايي است كه كودك در مقطع سني 8 تا 18
سالگي دچار آن ميشود. نوع ديگري از ترس كه كودك دچارش ميشود، فوبياهاست؛
به معني ترس افراطي و مزمن نسبت به يك موقعيت يا شيء خاص كه ميتواند در
عملكرد طبيعي فرد اختلال ايجاد كند. براي مثال فردي كه از گربه ميترسد و
شدت اين ترس آنقدر زياد است كه حتي با ديدن عكس يا شنيدن نام آن هم دچار
اضطراب ميشود و ترجيح ميدهد در خانه بماند تا با اين حيوان روبهرو نشود،
دچار فوبياست؛ چراكه اين ترس آنقدر شديد و افراطي است كه او را از عملكرد
اجتماعي باز ميدارد.
با ديدن چند مورد مشابه از ترس يا اضطراب به كودك خود برچسب نزنيد
برهانزاده خاطرنشان كرد: والدين توجه داشته باشند كه با ديدن چند مورد
مشابه از ترس يا اضطراب به كودك خود برچسب نزنند كه دچار اختلالات اضطرابي
است؛ چراكه يكي از عواملي كه باعث ميشود يك اضطراب ساده بهطور مكرر تكرار
شود، تقويت والدين است.
در مورد اضطراب كودك چه زماني بايد به مشاور مراجعه كنيم؟
مشاور تربيتي كلينيك دانشگاه تهران در اين خصوص تأكيد كرد: وقتي والدين با
واكنشهايي از طرف فرزندشان روبهرو ميشوند كه با رفتارهاي كودكان ديگر
تفاوت دارد و نرمال نيست، براي مثال اگر كودك از قرار گرفتن در موقعيت جديد
اجتناب ميكند و حتماً بايد يكي از والدين همراه او باشد يا از نظر
فيزيولوژكي دچار مشكل شد، بايد درك كنند كه كودك دچار مشكل شده و براي
تشخيص بهتر به مراكز درماني مراجعه كنند.
وي تشريح كرد: كودكي كه براي به اتاق خواب رفتن اصرار دارد مادر همراهش
برود، اگر مادر متوجه تنفس سريع كودك، سرد شدن دست و موارد غيرعادي ديگر شد
و اين رفتار به مدت حداقل دو هفته ادامه داشت، بايد به شخص مطلع مراجعه
شود.
شهرزاد برهانزاده در نهايت گفت: همچنين اگر كودك حوادثي را كه در روز
تجربه كرده است براي مثال شاهد يك تصادف بوده يا دزدي به منزل آمده و اين
اتفاقات باعث شده است در دفعات بعد آن حادثه را مرتباً تكرار كند (در
بازياش دو ماشين را بهم بزند و تصادف را شبيهسازي كند، در خاطرات و
داستانهايش مكرر تكرار كند يا آمدن دزد را مرتباً تكرار كند)، نوعي اختلال
اضطرابي است، ولي اگر كودك نهايتاً سه روز اين رفتار را انجام داد و بعد
برطرف شد، مشكل جدي وجود ندارد.