این روزها و در سالگرد ارتحال آیتالله بروجردی، مطلبی در سایتها و
شبکههای مجازی در حال منتشرشدن است که صحتسنجی و مروری بر زوایای مختلف
آن، در جهت روشنساختن یک حکم فقهی، ضروری به نظر میرسد.
از قول
آیتالله منتظری نقل شده است: «در محضر آیتالله بروجردی نشسته بودم. یکی
از محققان ایرانی که در مرکز اسلامی آلمان فعالیت میکرد، خدمت ایشان آمد و
گفت: در آلمان زنان و مردان مختلفی که همه آنها مسلمان هم نیستند، به
مرکز اسلامی ما میآیند و گاهی از اوقات برخی از این زنان دستشان را برای
مصافحه به سوی ما دراز میکنند و ما نمیتوانیم دست بدهیم. آنها
نمیفهمند که چرا ما دست نمیدهیم و این مسئله موجب هتک آنها میشود و
ما که میخواهیم جاذبه ایجادکنیم، با این کار تنفر ایجاد میکنیم.
آیتالله بروجردی گفتند: اگر شما احساس میکنید که دستندادن شما باعث هتک
میشود، مانعی ندارد که دست بدهید. بعد فرمودند: حکم حرمت دستدادن با زن
اجنبیه، برای حفظ حرمت اشخاص، هرچند مسلمان نباشند، ساقط میشود.»
در
نقل دیگری از ایشان هم آمده است: «شیخ محمدتقی قمی که در مصر فعالیت
میکردند، خدمت آیتالله بروجردی آمدند و گفتند: گاهی از اوقات برخی از
سفارتخانهها مثل سفارت هلند به مناسبت روز ملیشان، که همه سفرا و
شخصیتهای مختلف را دعوت میکنند، ما را هم بهعنوان نماینده شما در مجلس
تقریب دعوت میکنند. ما هم دستهگل میخریم و به سفارت میرویم. گاهی از
اوقات سفیر میخواهد مثلاً سفیر آمریکا و همسرش را که همراه اوست، معرفی
کند. آنها هم دستشان را دراز میکنند که دست بدهند. ما چه کار کنیم؟ اگر
دست ندهیم، موجب هتک آنها میشود. آیتالله بروجردی فرمودند: «اگر موجب
هتک میشود، اشکالی ندارد؛ دست بدهید.»
سند ماجرا
آنچه
بیان شد، روایتی است از آیتالله سید محمدجواد علویبروجردی، نوه آیتالله
العظمی بروجردی؛ که در سایت امام موسی صدر (۱)، برای اولینبار نقل شده
است.
در جستوجویی که در منابع فقهی مکتوب از آیتالله بروجردی به
جای مانده است، و حتی در رساله توضیحالمسایل و استفتائات ایشان، با چنین
موردی برخورد نکردیم.
از اینرو، ضروری است که نگاهی داشته باشیم به دیدگاه فقها و مراجع نسبت به این ماجرا و احکام مترتب بر آن.
دستدادن با نامحرم از نظر مراجع
حکم
کلی مسئله در بیان فقها آنست که هرگونه تماس جسمی میان دو جنس، حتی اگر
یکی از ایشان غیرمسلمان باشد، حرام است؛ حضرات آیات خمینی (ره)، سیستانی،
بهجت، خامنهای، وحیدخراسانی، صافیگلپایگانی و سایرین به صراحت بر این
نکته اشاره دارند.
اما مسئلهای که همین فقها به عنوان راهحل بیان
میکنند آنست که دستدادن با مانعی مانند دستکش و بدون قصد لذت، مانعی
ندارد. هرچند آیتالله مکارمشیرازی در این زمینه نیز میفرمایند: «بهتر،
ترک این کار است؛ مگر در موارد ضرورت.» و آیتالله بهجت میفرمایند: «مس
بشره (لمس پوست) ممنوع است نه غير آن، مگر چنين برداشت شود كه آنچه حرام
است، آن را مرتكب شده است.»
مراجع در مورد اینکه دستدادن به معنای
احترام تعبیر میشود، و اگر دستندادن با ایشان به معنای بیاحترامی و هتک
حرمت دانسته شود، دستدادن چه حکمی خواهد یافت، نظرات مختلفی را بیان
کردهاند.
آیتالله صافیگلپایگانی در این مورد میفرمایند: «توهم
اهانت، موجب ارتكاب حرام نمىشود و بايد طرف را با فرهنگ خودمان آشنا كنيم و
بگویيم كه در دين ما اين كار جايز نيست. با اين كار بهتر مىتوانيم علاقه
طرف را جلب كنيم؛ زيرا اين نشانه پايبندى ما به دين خودمان است برخلاف
اينكه بدانند اين كار در شريعت ما حرام است و ما براى جلب نظر آنها به
اين كار حرام دست زديم، در اين صورت اين عمل مايه دورى آنها از ما
مىشود، ولى با دستكش اشكال ندارد.»
آیتالله مکارمشیرازی نیز با
بیان اینکه این کار جایز نیست، میفرمایند: «اگر آنها را با فرهنگ اسلام
آشنا کنیم، مشکل حل خواهد شد، ولی اگر واقعاً در جایی ضرورت قطعی حاصل
شود، از باب ضرورت و به مقدار ضرورت، مانعی ندارد.»
آیتالله
سیستانی نیز با احتیاط میفرمایند: «اگر با پوشیدن دستکش و امثال آن
نمیشود از آن مشکل رهایی یافت، جایز است مرد و یا زن مسلمان با دیگری
مصافحه کند؛ آنجاکه ترک چنان کاری موجب ضرر و زیان طاقتفرسا میشود.»
در
همین راستا لازم است به روایتی از سماعه اشاره کنیم: «از امام صادق (ع) در
مورد مصافحه (دستدادن) مرد و زن پرسیدم. فرمود: برای مرد جایز نیست که با
زن مصافحه کند؛ مگر اینکه بر او محرم باشد؛ مانند خواهر یا دختر یا عمه
یا خواهرزاده و امثال آنها، اما با زنی که محرم نیست، تنها از روی لباس و
پارچه مصافحه کند و دستش را فشار ندهد.» (۱)
به عنوان نمونه عینی بر
این حکم و به عنوان سیره وارده از معصومین، میتوان به بیعت نساء پیامبر
اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم اشاره کرد؛ بیعتی که پیامبر در آغاز بعثت و
پس از فتح مکه با زنان انجام دادند. در این زمینه و در مورد نوع بیعت زنان
آنچه که روایات به آن اشاره دارد آنست که در ابتدا پيامبر (ص)، دست خود را
در تشت آبی فرو بردند و سپس از زنان بيعتكننده خواستند دستشان را در آن
فروبرند. پس از آن، شروط و مواد بيعت را بر آنها خواندند (۲).
آیت
الله خویی پس از ذکر این روایت و در توضیح آن میفرماید: «...از این روایت
استفاده میشود که این کار پیامبر به این خاطر بوده است که با زنان نامحرم
تماس بدنی پیدا نکند. از این گذشته، همانگونه که شیخ انصاری فرمودهاند:
«مقتضای اولویت قطعیه، این است که اگر نگاه حرام است، لمس نیز حرام است.»
(۳)
حکم دستدادن با نامحرم
با
توجه به آنچه بیان شد و حکم اولیه مسئله که حرمت لمس و نظر به نامحرم است
و شدت عملی که اسلام در این زمینه دارد، مسلم است که حکم اولیه، حرمت
دستدادن حتی با زنان غیرمسلمان است.
اما اینکه حکم مسئله در
هنگام ضرورت چیست؛ مسئلهای است که نیازمند بحثهای کارشناسی دقیق است، اما
آنچه تعدادی از فقها بیان کردهاند، بر دو نکته ضرورت و ضرر و زیان اشاره
دارد.
فقه، از دو واژه ضرورت و ضرر و زیان تعریف خاصی دارد و باید
دید در شرایط فعلی جامعه و حتی دنیا، آیا این ضرورت و ضرر معنا پیدا خواهد
کرد یا خیر. بهنظر میرسد تحقق این معنا، در عصر کنونی بعید باشد؛ چراکه
در حال حاضر اسلام به عنوان دینی در کنار سایر ادیان، که از احکام و ضوابط
خاصی برخوردار است، شناخته شده است و آشناست. این بدان معناست که دستندادن
با یک زن نامحرم، آن هم زنی که از جایگاه خاص و ویژه اجتماعی، سیاسی و
فرهنگی برخوردار است، دیگر به معنای بیاحترامی و هتک حرمت نخواهد بود؛
چراکه اندک آشنایی با کشوری که در حال برقراری تعامل با آن هستند، این نکته
را برای آنان روشن خواهد ساخت که چارچوبهای اسلامی، چارچوبهای خاص و
ویژهای است.
ازاینرو، احکام مطرحشده، در شرایط حاضر، به سختی
قابلیت تحقق خواهد داشت و تطبیق دادن آن با مصادیق دشوار خواهد بود و حتی
شاید نتوان برای آن مصداقی یافت.
نتیجه
در
مورد موضوع حاضر، علیرغم مباحث مطرحشده در این زمینه و بررسیهای فقهی
صورتگرفته و آنچه گذشت، میتوان موضوع را از منظر شرایط مکانی و زمانی
نیز مدنظر قرار داد و اینکه در آن دوره، به خاطر نبود حاکمیت مقتدر
اسلامی، اسلام و احکام آن چندان شناخته شده نبوده و در نتیجه هتک حرمت و
مسایلی از این دست، معنا مییافت؛ لذا حکم بیانشده تابع شرایط مکانی و
زمانی آن دوره مطرح شده است. هرچند این مسئله نیز با رعایت جوانبی مانند
پوشاندن دست و سایر مسایل قابل حل بود.
اما باز هم و با وجود
استدلالت بیانشده، نکتهای که همچنان قابل توجه و مهم بهنظر میرسد،
آنست که نقل بیانشده از آیتالله بروجردی، تنها یک خاطره شفاهی است که با
چند واسطه بیان شده است و نقلهای شفاهی مراجع، تنها برای شنونده آن حجت
است و سایر موارد را باید از رساله و استفتائات ایشان بهدست آورد تا حجیت
اجرا داشته باشد؛ چراکه به فتوای خود آیتالله بروجردی، «بهدست آوردن
فتوا، یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول، شنیدن از خود مجتهد؛ دوم،
شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند؛ سوم، شنیدن از کسی که
انسان به گفته او اطمینان دارد؛ و چهارم، در رساله مجتهد درصورتیکه انسان
به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.» و مسلماً نقل خاطره، آنهم خاطرهای
که حکمی برخلاف قول مشهور و حتی رساله و مکتوبات مرجع را دارد، معتبر و
قابل اطمینان نخواهد بود.
علاوه بر آن، آنچه در انتهای این نقل از
قول آیتالله منتظری آمده است: «بعد آقای بروجردی فرمودند: من تعجب میکنم
که فقهای ما ادله نظر را حمل کردند به صورت ریبه؛ چرا در ادله لمس این
انصراف را قایل نشدند.»، از نظر فقهی نیز جای بحث فراوانی دارد؛ زیرا مبنای
عمل به احتیاط و سایر مبانی فقهی، بر چنین جملهای دلالتی نخواهد داشت؛
چراکه مطمئناً از نظر هر انسان غیرمجتهدی هم، تفاوت لمس و نظر به قدری زیاد
است که به وجود ریبه در لمس فکر نکند!
از طرف دیگر باید دید، بیان
این حکم، به نقل از کسی که رحلت کرده است و از قول مرجعی که به نظر میرسد
مقلدانشان نیز دیگر در قید حیات نباشند، چه دیدی را میتواند ایجاد کند؟!
آیا قرار است مسئلهای را تبیین کند یا شائبهای را حل کند یا حکمی را روشن
سازد یا تنها جنجال رسانهای به راه بیندازد؟!
در انتها تنها باید
گفت که ای کاش در بیان اقوال، نقل قولها و بیانات و گسترش و بازنشر آن،
خصوصاً آنهایی که رگههای فقهی دارند، کمی بیشتر تأمل داشته باشیم؛
خصوصاً قولی منتسب به فردی که برای دفاع یا توضیح، در قید حیات نیز نیست.
پینوشت
۱.
http://www.imam-sadr.com/%D۸%AF%D۸%B۱%D۸%A۸%D۸%A۷%D۸%B۱%D۹%۸۷-%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۹%۸۵/%D۹%۸۶%D۹%۸۵%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%B۴-%D۸%AF%D۸%B۱%D۸%A۸%D۸%A۷%D۸%B۱%D۹%۸۷-%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۹%۸۵/tabid/۱۱۳/articleid/۷۱۲۹/Default.aspx?dnnprintmode=true&mid=۴۶۳&SkinSrc=%۵BG%۵DSkins%۲F_default%۲FNo+Skin&ContainerSrc=%۵BG%۵DContainers%۲F_default%۲FNo+Container
منابع
۱. وسایل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ج۱۴، باب ۱۱۵، ح۳.
۲. وسایل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ج۱۴، باب ۱۱۵، ح۳/ الكافى، ج ۵، ص ۵۲۶.
۳. خویی، کتاب النکاح، ج۲۶، جزء اول، ص۱۰۴.
منبع:مهرخانه