این هنر اما با توجه به خاستگاه آن که در غرب و فساد آن بوده است، بیشتر به سمت بیان تصویری این فساد و هرزهگری غرب رفته است تا جایی که بسیاری از متدینین در جهان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی آن را تحریم کردهاند.
سینمای دینی اما خود یکی از محورهای سینمایی است که سالهاست نه در ایران که در جهان درباره آن بحث و اندیشهورزی صورت میگیرد و هر کس از مبنایی به آن میپردازد.
این روزها اگر چه از واتیکان تا الازهر و از نجف تا قم همگی بر استفاده از این مدیوم برای بیان معارف دینی تاکید میکنند و سخن میگویند اما هر کدام تحفظاتی درباره آن دارند.
همین چندی پیش بود که واتیکان که یکی از برگزارکنندگان دهها جشنواره دینی جهان است، فیلم «نوح» ساخته «دارن آرنوفسکی» را به علت روایتهای غلط از زندگی این پیامبر الهی تایید نکرد و به خواستههای راسل کرو بازیگر اصلی فیلم برای گرفتن تایید پاپ فرانسیس وقعی ننهاد.
از طرف دیگر از هفتاد سال پیش الازهر در فتوایی به تصویر کشیدن انبیاء الهی، پیامبر گرامی اسلام(ص) و صحابه آن حضرت را حرام اعلام کرد و هنگامی که مصطفی عقاد برای ساخت فیلم محمدرسولالله(ص) تلاش میکرد تا مشاوری بیابد دست رد به سینه او زد.
و چندی پیش نیز شاهد بودیم که به دلیل مخالفتهای برخی شخصیتهای دینی و حوزوی با فیلم «رستاخیز» جلوی اکران این فیلم در سالنهای کشور گرفته شد.
2. الازهر، قم و واتیکان هر سه دارای مشترکاتی دارند و آن اینکه مخالفت خود با فیلمهایی که با حساسیتهای آنها همساز نیست را صراحتا اعلام میکنند و بر اساس قدرتی که دارند به راحتی با آنها به مخالفت برمیخیزند.
واتیکان البته قدرت چندانی ندارد اما الازهر به عنوان یک مرکز دینی دولتی در مصر تاکنون جلوی ساخت و حتی پخش هرگونه فیلم تاریخی موفق درباره پیامبران از جمله پیامبر اسلام(ص) و دیگر صحابه را گرفته است.
بارها این مرکز تلاش برای ساخت فیلمی درباره امام حسین(ع) که مورد احترام گسترده در میان مردم مصر است را گرفته است و هنگام پخش فیلمها و سریالهایی چون محمدرسولالله(ص)، یوسف پیامبر، الحسن و الحسین، فاروق عمر و ... علیه پخشکنندگان ایستاده است.
در این سالها اما یکی از انتقاداتی که منتقدان سینمایی در مصر به الازهر داشتهاند این بوده است که الازهر با عدم بازنگری در فتوای 70 سال پیش خود راه را برای شکلگیری سریالها و فیلمهای دینی و تاریخی میگیرد و در این مسیر مصر از ایران عقب مانده است.
در این خلأ جدی از فیلمهای دینی و تاریخی نکته مهمی که رخ داده این است که الازهر بیشترین انتقادهای خود را متوجه فیلمهای تاریخیئی میکند که یا تاریخ را تحریف کردهاند و یا بزرگان دینی را به تصویر کشیدهاند ولی کمتر پیش میآید که به فیلمهایی که مروج فساد و اباحهگری در سینمای این کشور بوده است اعتراض کند.
بعد اختلافی الازهر و واتیکان اما توجه واتیکان به فیلم دینی و ترغیب و تشویق آن با برگزاری جشنواره است و این در حالی است که الازهر چنین اقداماتی انجام نمیدهد.
از این بعد اما واتیکان به حوزه علمیه قم نزدیکتر است و علمای بزرگ قم نگاه مثبتی به سینما دارند و حتی شاهد برخی جشنوارههای سینمایی با حمایت حوزههای علمیه هستیم.
3. سوالاتی که در این بین مطرح است آن است که آیا واتیکان توانسته است جریان سینمای فاسد در غرب را جلوگیری کند؟ چرا الازهر نتوانسته است جلوی فساد در سینمای مصر را بگیرد؟ و سوال دیگر اینکه چرا سینما به عنوان یک مدیوم موثر نتوانسته است به واقع به دین نزدیک شود.
نزدیک شدن به سینمای دینی مسلما نیازمند اقدامات منفی و مثبت از سوی مبلغان و داعیهداران تبلیغ دین است و در این بعد هم باید از سلبیات سخن بگویند هم از ایجابیات.
واتیکان در این بین نتوانسته است جلوی سینمای فاسد غرب را بگیرد و به تولید سینمای دینی و هنر دینی کمک کند چراکه این مرکز دیگر قدرت سیاسی و نفوذ کلام قرون وسطی را ندارد که بتواند میکل آنژها و داوینچیها را به کار بگیرد و جریان غالب در سینمای جهان را به سمت سینمای دینی رهسپار کند.
تنها قدرت آن یک قدرت دینی و معنوی است که تنها میتواند معتقدان به کلیسای کاتولیک را ـ آن هم نه به صورت کامل ـ به ندیدن برخی فیلمها و دیدن برخی فیلمها ترغیب کند.
الازهر نتوانسته است جلوی سینمای فاسد بایستد چون تنها چیزی که توانسته است بگوید نه به این فیلم و آن فیلم بوده است؛ نهئی که در نمونههای بسیاری با مخالفتهای جدی مواجه شده و به یاد داریم که بسیاری از شبکههای مصری در مخالفت با الازهر سریال یوسف پیامبر(ع) را پخش کردند و در پی آن سریالهای الحسن و الحسین و الفاروق عمر نیز پخش شد.
الازهر برخلاف واتیکان نتوانسته است در برابر جریان سلبی که ایجاد کرده است جریان ایجابی ایجاد کند و بخواهد مردم را به جریان بهتری در سینما هدایت کند.
4. حوزههای علمیه اما چه باید بکنند؟ آیا حوزههای علمیه تنها نه میگویند؟ و آیا نه آنها در جریان کلی سینمای ایران که یکی از موثرترین سینماهای جهان است تاثیرگذار بوده است.
به واقع اگرچه این روزها جریان کلی سینمای ایران در بهت لغو اکران فیلم رستاخیز است اما حوزههای علمیه در مسیر تولید اندیشه و فکر در حوزه هنر دینی و توجه به تولیدات سینمایی تلاشهای خوبی داشته است.
همین چند سال پیش بود که آیتالله جوادی آملی از مربع هنر دینی سخن گفتند و چه کسی است که نداند فیلم برجسته «محمد(ص)» مجید مجیدی از حمایتهای مقام معظم رهبری مرجعی برخاسته از حوزههای علمیه برخوردار بوده است.
اما به واقع آنچه که این روزها درشت نمایی شده مخالفت حوزههای علمیه با یک فیلم و تعمیم آن به همه سینما بوده است تا جایی که یک سینماگر میگوید: فیلمسازان بهجای ارشاد، مجوزشان را از کف خیابان بگیرند!
اما حوزههای علمیه و جریان دینی در کشور از خطبای نماز جمعه تا جریانهای فکری آن، هم در بعد اندیشه و هم در بعد هدایت هنرمند باید پویاتر عمل کنند.
شاید بد نباشد سخنان مقام معظم رهبری درباره نقش حوزه در سینما را بخوانیم: آیا در زمینهی انعکاس آن معارف ارزشىِ اسلامی - که من معتقدم در سینمای ما نشان زیادی از آنها وجود ندارد - به آن سازندهی فیلم، به آن کارگردان و حتّی به آن بازیگر، کاری انجام گرفته و منعکس نشده است؟! من به خودم نگاه میکنم، به حوزهی علمیهمان نگاه میکنم و به دستگاههای مدیریت فرهنگیمان نگاه میکنم، میبینم نه، ما در این زمینه کمکاری داشتهایم.( 1385/03/23)
به نظر میرسد حوزههای علمیه باید علاوه بر نگرانیهای به جا و درست همیشگیشان درباره برخی خطوط قرمز مذهبی درباره سینما و هنر دینی تلاش خود را برای معرفی نمونههای خوب و تشویق جریان سینمایی کشور به حرکت به سمت سینمای دینی بیشتر کنند و البته برای خانواده ایرانی همانگونه که از شبهات انحرافی میگویند آنها را به فیلمهای ناهنجاری که از قضا در ماه رمضان گذشته نیز اکران شد، برحذر دارند.
حال چه بهتر بود که حوزههای علمیه اجازه دهند در این مسیر که میتواند مسیری برای تغییر مسیر جهانی سینما از سینمای فاسد به سمت سینمای دینی و ارزشی باشد آزمون و خطا صورت بگیرد که در ابتدای مسیر هستیم.
شاید اکران فیلم رستاخیز میتوانست به شکل گیری این آزمون و خطا کمک کند و چهبسا که این آزمون و خطا و ورود فعال و جدی حوزههای علمیه به هدایتگری در عرصه سینما میتواند حوزههای شیعی را بر خلاف واتیکان و الازهر موفق سازد چراکه این حوزهها قدرت نفی و ایجاب را با هم دارند.