جام جم
«ايستگاه آخر فتنه 88» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد:
حوادث
فتنه سال 88 و حماسه 9 دي، آنقدر اهميت دارند كه تا سالها پس از آن مورد
توجه و كنكاش قرار گيرند و ابعاد مختلف آن واكاوي شود؛ هم براي مرور مسائل
مهم گذشته و هم براي درس آموزي و عبرت گرفتن از آنها بهمنظور گذر از
گردنههايي كه امروز و فردا بايد از آنها عبور كنيم.
عمر 32 ساله
انقلاب اسلامي، شاهد كاميابيها و ناكاميها، شيريني و تلخي، فراز و فرود و
مسيرهاي هموار و ناهموار فراواني بوده است اما مجموع آنچه در سال 88 رخ
داد، بيسابقه بود. البته اگر نبود دشواريهاي گذشته و تجربه و آبديدگي كه
در مواجهه با آنها به دست آمده بود، شايد عبور از فتنه 88 ميسور نبود.
به
گفته رهبر فرزانه انقلاب، فتنه سال 88، ناشي از يك بيماري بود كه با
اقدامات سياسي و امنيتي قابل دفع شدن نبود و به يك حضور عظيم مردمي نياز
داشت.
تشخيص آن بيماري و راه درمان آن، نكته بسيار مهمي است كه هم
براي پيشگيري از ابتلاي دوباره به آن به كار ميآيد و هم براي درمان
بيماريهاي مشابه، اگر تكرار بشود.
بيماري سال 88 موجب شد، دشمنان
خارجي ملت ايران كه خود در توليد آن بيماري نقش اصلي داشتند به طمع بيفتند و
احساس كنند دوباره ميتوانند برگردند و چون لاشخورهايي كه 32 سال از اين
سفره ارتزاق نكردهاند، تلافي كنند اما اين بار نيز 9 دي آنها را ناكام
گذاشت.
آن بيماري چه بود؟ و 9 دي با كدام پادزهر آن بيماري را علاج كرد و به ايستگاه آخر رساند؟
به
نظر نويسنده بيماري سال 88، قانون گريزي در قيافهاي حق به جانب و با نام
مردم عليه اكثريت جامعه بود. قانونگريزي كه هدف آن صرفاً احراز پست رياست
جمهوري نبود، بلكه اساس نظام را هدف گرفته بود.
انتخاباتي برگزار
شد، پرشورتر از همه انتخاباتهاي پيش از خود اما از حيث ساز و كار، همانند
بيش از 30 انتخاباتي كه پس از انقلاب برگزار شده بود. نفر دوم اين انتخابات
قبل از پايان رأيگيري و شمارش آراء، خود را پيروز انتخابات معرفي كرد و
هر نتيجه ديگر را تقلب ناميد!
همه اركان و نهادهاي قانوني نظام به
همراه اكثريت مردم و دوستان برون مرزي انقلاب مثل حزبالله لبنان و سيدحسن
نصرالله در يك طرف، نامزد مدعي بعلاوه بخشي از هوادارانش و همه ضدانقلاب
داخل و خارج كشور از مليگراها و سلطنتطلبها و رقاصهها بگيريد تا
بهاييها و عبدالمالك ريگي و انگليس و رژيم صهيونيستي و آمريكا در طرف
ديگر.
به نظر ميرسد نگاه به همين آرايش، آشكارا جبهه حق و باطل را
روشن ميسازد و اگر قرار بود چشماني باز شوند و ببينند، ميديدند و
ميفهميدند آنچه را بايد.
اشتباهي كه بسياري، از جمله برخي خواص
مرتكب آن شدند اين بود كه آنها گمان كردند، اصل موضوع رقابت انتخاباتي است و
نامزد مغلوب عليه رقيب پيروز خود دست به اعتراض زده است و درخواستي هم از
حكومت دارد كه به اعتراض او رسيدگي كند.
تا اين جاي ماجرا مشكلي
نبود و حق قانوني و روشن هر كسي در هر رقابتي است. ماجرا از آنجا آغاز شد
كه فرد شكست خورده اما مدعي، هيچ نهاد و ركني را در نظام قبول نداشت و تنها
خود را برحق ميدانست.
ضمنا براي رسيدن به مطالبه خود از هيچ رفتار قانونشكنانه و خلاف مصالح و امنيت ملي فروگذار نبود.
كيهان
«كاش اميرالمؤمنين(ع) هم 9 دي داشت» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به ثقلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد:
«مردم
سالاري» در ساحت نظريه به حاكميت قانونمند، هدفمند و فراگير مردم بر
سرنوشت خويش اطلاق ميشود اما مردم سالاري در ساحت عمل به سيستمي اطلاق
ميشود كه در آن گروهي از مردم، جمعي را از ميان خود برمي گزينند و اداره
امور را به دست آنان ميسپارند با اين وصف فاصله مردم سالاري از نظريه تا
عمل را «نخبگان» پر ميكنند و از اين رو هيچ استبعادي ندارد كه بگوئيم مردم
سالاري يعني حكومت نخبگان بر مردم.
از حيث دخالت در حكومت و
حكمراني هم در ساحت نظريه، مردم سالاري يعني توزيع اختيار در ميان جامعه و
جلوگيري از تمركز آن در يك يا چند نقطه. ولي در ساحت عمل، حكومت بر مبناي
مردم سالاري يعني «تمركز» اختيار در يك يا چند نقطه. در اينجا فاصله
حكمراني مردمي از نظريه تا عمل توسط «حكمرانان» پر ميشود و از اين رو
بسياري از فلاسفه و دانشمندان علوم سياسي معتقدند دمكراسي در عمل همان
«اريستوكراسي» - يعني حكومت اشراف بر مردم- است.
مردم سالاري ديني
در ساحت نظريه به معناي نقش آفريني مردم در عرصه اداره- كلي و جزيي- جامعه
براساس معيارها و مباني ديني است و در ساحت عمل به سيستمي اطلاق ميشود كه
در آن همه مردم- و نه بخشي از آنان، چرا كه نقش آفريني اجتماعي از منظر
ديني فراتر از اختيار، بلكه تكليف است- در همه مسايل- دنيوي و اخروي،
اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... - براساس اصل امر به معروف و نهي از منكر
وارد شده و با لحاظ كردن معيارها و مباني ديني نقش آفريني مينمايند. با
اين حال در مردم سالاري ديني به طور سيستماتيك فاصلهاي ميان دو عرصه نظر و
عمل وجود ندارد. البته اگر مردم چنين جامعهاي به صحنه نيايند و يا به
صحنه بيايند ولي بدون لحاظ كردن معيارهاي ديني بخواهند به ايفاي نقش
بپردازند، طبعا در چنين جامعهاي نيز ميان عرصه نظر و عمل فاصله افتاده و
همه عوارض «دمكراسي» بر آن بار ميشود و درنهايت بعيد نيست نخبگاني كه به
نام دين از مردم رأي ستاندهاند فاصله نظر و عمل را به نفع خود پر كنند.
از
حيث دخالت در حكومت، مشروعيت دخالت از يك سو به صلاحيتهاي شخصي- تقوا،
تدبير، علم و تخصص- و از سوي ديگر به صلاحيتهاي قانوني ارتباط دارد
بنابراين اگر فردي در امر خاصي از حكومت ديني صلاحيت شخصي نداشته باشد،
نبايد در آن امر وارد شود، ورود او در اين شرايط مجرمانه و سبب سلب صلاحيت
قانوني ميشود. فرد صاحب صلاحيت هم تنها در چارچوب قانون ميتواند ورود
كند. اگر قانون را ناديده بگيرد به معناي ناديده گرفتن نظام است و كسي كه
خارج از چارچوب نظام كار ميكند، نميتواند متولي امري از امور نظام شود
اين يكي از مهمترين امتيازات مردم سالاري ديني بر غير آن است.
اما
متأسفانه گاهگاهي حكمراني كه با تابلو دينداري از مردم رأي ميستاند تلاش
ميكند تا با عبور از «دين» و «مردم» به قدرتي دست پيدا كرده و در برابر
«نظام مردمي» يك نظام سايه را پديد آورد. در اين صورت تنها و تنها راه علاج
همان مردمي هستند كه تكليف شرعي آنان را به ساخت نظام ديني وادار كرده و
فرد يا افرادي با استناد به آراء مردم تصور ميكنند كه منهاي دين و مردم هم
داراي موقعيت و منزلتي هستند. اگر مردم نيايند، دين قادر نيست اين
گردنكشان خودمحور را سر جاي خود بنشاند. اگر مردم نيايند، اميرالمؤمنين-
عليه السلام- هم به تنهايي نميتواند اين متعديان را به قبول رأي دين و
مردم وادار نمايد. تاريخ در دوران طولاني خود موارد زيادي در سينه خود ثبت
كرده است كه با غيبت مردم در صحنه، حكومتهاي الهي و مردمي ساقط شدهاند.
9
دي در اين چارچوب تحليلي، يك روز ويژه در تاريخ اسلام به حساب ميآيد چرا
كه در اين روز مردم به ميدان آمدند و مدعيان مردم سالاري- و به واقع جباران
و ديكتاتورهاي سفاك- كه به نام مردم به بنيانهاي نظام مردمي و ديني
ميكوبيدند را سيلي زده و سر جاي خود نشاندند. كاش مولي علي بن ابي طالب
(عليه السلام) هم يك روز 9 دي داشت و كاش امام مجتبي(ع) و... و كاش در
مشروطه يك 9 دي به وجود آمده بود يا حداقل يك 30 تير داشت و...
نهم
دي ماه روزي بود كه مردم احساس كردند، با شرارت عناصر خارجي و داخلي جز
آنان و حضورشان هيچ نيروي ديگري نميتواند انقلاب و نظام را حفظ كند و هيچ
كاري جز حضور گرم و متراكم نميتواند نشان دهد كه دين و رهبري در اين كشور
غريب نيست و انصافا 9 دي توانست هم استحكام دين و هم اقتدار رهبري را به
دنيا نشان دهد. اگر به تحليل و تفسير محافل خارجي نگاهي بياندازيم درمي
يابيم كه ميان آنچه پيش از 9 دي گفته ميشد و آنچه پس از اين روز مطرح
ميگرديد، فاصلهاي بزرگ وجود دارد. بعد از 9 دي روند توطئه خارجي كند نشد
اما اميد دشمن به كار در جغرافياي ايران و اميد به كارآيي عوامل فتنه از
بين رفت و حركت به سمت اقدامات خارجي نظير تحريم و قطعنامه و دسته بنديهاي
بين المللي پيش رفت و اولين محصول آن قطعنامه 1929 بود و صد البته خود
آنان اعتراف كردهاند كه جمهوري اسلامي با فشار خارجي از بين نميرود.
در
واقع 9 دي مهمترين نقص «مردم سالاري» را برطرف كرد. اگر در ايران 9 دي
نبود توطئه عليه مردم به ثمر مينشست همانگونه كه در كشورهاي ديگر توطئه به
نتيجه رسيده است. در حضور مردم «بركت» وجود دارد و سبب فزوني قدرت
جامعهاي كه به آن اهتمام ورزيده ميگردد به گونهاي كه غلبه آنان بر
دشمنان تضمين شده و حتمي ميگردد. خداوند متعال در آيات 26 سوره توبه و 33
سوره احزاب به اين موضوع اشاره ميفرمايد. بر اساس دلالت اين آيات خداوند
مؤمنين را با نيروي خود- جنود لم تروها- قوت ميبخشد و وقتي به ميدان
آمدند، اگر كاستي هم داشته باشند، بر دشمن پيروز ميگردند و اين مزد بصيرتي
است كه در حضور به هنگام بدست ميآورند.
خراسان
«طرح پترائوس و پيامدهاي آن براي ايران و پاکستان» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان است كه در آن ميخوانيد:
انتشار
مصاحبه اخير جو بايدن، معاون رئيس جمهور آمريکا با مجله نيوزويک و تصريح
وي به اين که «طالبان ديگر دشمن آمريکا نيست» براي ناظران و تحليل گران
مسائل منطقه که ۱۰ سال قبل يعني در سال ۲۰۰۱ ميلادي شاهد حمله تمام عيار
آمريکا به افغانستان با هدف برانداختن حکومت طالبان با اتکا به راهبرد
مبارزه با تروريسم بودند، تعجب انگيز تلقي ميشود به ويژه از آن رو که
آمريکا در افغانستان بارها متحمل تلفات جاني شده و طالبان نيز تاکنون از
مشي مبارزه مسلحانه خود با نيروهاي آمريکايي و دولت مرکزي افغانستان دست
برنداشته است.
يکي از معقولانه ترين تحليلها درباره اين چرخش موضع
۱۸۰ درجهاي آمريکا نسبت به طالبان بر پايه کارنامه در معرض نقد باراک
اوباما در عرصه سياست خارجي در آستانه انتخابات رياست جمهوري اين کشور شکل
گرفته است. بر اساس اين تحليل با توجه به رويکردهاي ضدآمريکايي در تحولات
منطقه، اوباما بايد نشان دهد که اگر در مهار کردن اين تحولات توفيقي
نداشته، توانسته است دستکم در ۲ پرونده مسئله هستهاي ايران و جنگ در
افغانستان به موفقيتهايي قاطع و چشمگير دست يابد.
با مواضع محکم
ايران در موضوع هستهاي و تداوم سياستهاي خصمانه آمريکا، دموکراتهاي کاخ
سفيد هم اينک تنها به مصالحهاي سرنوشت ساز در افغانستان چشم دوخته و نشان
دادهاند که حتي حاضرند تبصرههاي سوال برانگيز جديدي را به راهبرد مبارزه
با تروريسم بيفزايند، تبصرههايي که هيچ گاه شامل گروههاي مقاومت عليه
اسرائيل نشده در حالي که منجر به حذف نام ملاعمر از فهرست تروريستهاي تحت
تعقيب آمريکا شده است.
پرداخت اين هزينههاي هنگفت و به سختي توجيه
پذير از سوي دولت آمريکا براي مصالحه با طالبان و برقراري امنيت نسبي در
افغانستان گرچه با سياستهاي انتخاباتي دموکراتها در برابر انتقادهاي مکرر
جمهوري خواهان هماهنگي دارد، اما در عين حال تاييد کننده لايههاي عميق
تري در استراتژي منطقهاي آمريکاست. رمزگشايي از اين لايههاي عميق تر با
طرحي که ژنرال ديويد پترائوس، رئيس کنوني سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا(سيا)
براي مصالحه با طالبان ارائه داده و بخشهايي از آن منتشر شده است، اندکي
سهل تر ميشود.
بر مبناي طرح پترائوس که اظهارات و اقدامات
مقامهاي آمريکايي در راستاي آن قابل تاويل و تفسير است، براي رسيدن به
مصالحه نهايي با طالبان بايد به مشارکت اين گروه در ساختار سياسي افغانستان
تن داد تا آن جا که اين امر مستلزم اعطاي نوعي خودمختاري به مناطق پشتون
نشين يعني قوميت گروه طالبان است. اگر اين خودمختاري به گروه طالبان و به
صورت خاص در مناطق پشتون نشين نزديک ايران اعطا شود، پيش بيني پيامدهاي
احياي قدرت طالبان و تبعات آن براي امنيت مرزهاي شرقي کشورمان چندان دشوار
نيست.
گزارشها از طرح پترائوس البته حاوي نکات ديگري نيز است که
تا اين مرحله در کانون توجه قرار نگرفته، ولي در واقع پيامدهاي مخاطره
آميزتري نسبت به صرفا تجديد حيات سياسي طالبان در افغانستان دارد. در طرح
پترائوس اعطاي خودمختاري «بدون مرز» به مناطق پشتون نشين مورد تاکيد قرار
گرفته است.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
در
اين هفته گرچه ماه محرم به پايان آمد ولي ماه صفر از راه رسيد و همچنان
غمهاي جانكاه عالم بر دلهاي بيقرار، سنگيني ميكند. ماه گذشته فرصت
مغتنمي بود تا ملت ايران ضمن عرض ارادت به آستان مقدس اهل بيت عصمت و
طهارت، در مكتب سيد و سرور شهيدان، حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و
ياران باوفايش درس احياي حق و صيانت از اسلام را بياموزد لكن ماه صفر نيز
به واسطه اربعين حسيني و ايام وفات خاتم الانبياء حضرت محمد مصطفي(ص) و
شهادت امام حسن مجتبي و امام رضا عليهم السلام فرصتهايي را براي بيعت عملي
با بزرگان دين و راهنمايان بشري فراهم ميآورد.
روز گذشته
مسئولان وزارت امور خارجه و سفيران جمهوري اسلامي با رهبر معظم انقلاب
ديدار كردند. ايشان بيداري اسلامي در منطقه و حوادث كشورهاي غربي را
بيسابقه و بسيار مهم دانسته و تأكيد كردند: دستگاه ديپلماسي كشور در اين
اوضاع پيچيده و حساس، بايد با تبيين حرف نوي نظام اسلامي يعني حضور توأمان
مردم و ارزشهاي الهي در جامعه، به نقش آفريني مؤثر بپردازد.
حضرت
آيتالله خامنه اي، مسئولان وزارت امور خارجه و سفيران جمهوري اسلامي را
فعالان خط مقدم پيكار عظيم بينالمللي در عرصه ديپلماسي خوانده و خاطرنشان
كردند: ديپلماسي، به علت اصطكاك منافع كشورها، عرصه مقابله و چالش است اما
فعاليت در دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي، فراتر از فعاليت متعارف ديپلماسي
در جهان است چرا كه سفيران ايران، نماينده نظامي هستند كه ذات مستكبران با
ماهيت اسلامي آن در تضاد عميق است.
رهبر انقلاب با بيان مصاديقي
از آسيبهاي عرصه ديپلماسي افزودند: ايستادگي بر حرفهاي مبنايي، منطقي و
مستدل، موجب تقويت موضع در عرصه ديپلماسي و عامل اصلي مديريت چالشها و
طرفهاي مذاكره كننده است. پيروزي در ميز مذاكره، نيازمند هوشمندي، ظرافت،
اعتماد به نفس، استحكام عقلاني و تحميل استدلال برطرف مقابل است كه
دستيابي حقيقي به اين عوامل، با اخلاص و توكل و معنويت امكان پذير است.
حضرت
آيتالله خامنهاي در بخش ديگري از سخنانشان، آرايش سياسي دنيا را درحال
تغيير اساسي دانسته و افزودند: حوادثي بزرگ در منطقه، اروپا و در جهان
درحال وقوع است كه بايد با هوشياري كامل آنها را رصد كرد. ايشان، حوادث
ماههاي اخير در كشورهاي اسلامي و عمدتاً عربي را انقلابهايي حقيقي اما در
اندازههاي متفاوت خوانده و افزودند: در دهه 60 ميلادي، تحولاتي در بعضي از
كشورهاي عربي منطقه رخ داد و در دهه 90 نيز اروپاي شرقي شاهد رويدادهاي
بزرگي بود، اما حوادث كنوني در منطقه و اعتراضهاي زنجيرهاي در غرب، در عمق
وعظمت، تفاوتهاي بسيار اساسي با آن تحولات دارد.
رهبري، نگاه واقع
بينانه به صحنه منطقه و جهان را ضرورت حضور قوي و مؤثر در عرصه ديپلماسي
دانسته و تاكيد كردند: حركت عظيم ملتها، نشانه بيداري آنهاست و اين بيداري
به استناد واقعيات گسترده و ترديدناپذير، صبغه اسلامي دارد البته اين
بيداري اسلامي به معناي آن نيست كه همه آنها حكومت اسلامي ميخواهند و يا
مدل حكومت اسلامي ايران را قبول دارند.
رهبر انقلاب، اذعان
رسانههاي غربي به پيروزي اسلام گرايان در انتخابات حال و آينده كشورهاي
منطقه را نشانه ديگري از اسلامي بودن انقلابهاي منطقه برشمرده و افزودند:
در اين اوضاع پيچيده و حساس، دستگاه سياست خارجي كشور، در عرصه گسترده و
مؤثر ديپلماسي جهاني، بايد حرف نوي جمهوري اسلامي را براي ملتها و براي
جهان تبيين كند.
رويدادهاي خارجي هفته را با مرور مسائل عراق آغاز
ميكنيم. اوضاع عراق پس از اينكه قوه قضائيه اين كشور حكم دستگيري "طارق
الهاشمي" معاون رئيس جمهوري عراق و از مسئولان حزب "العراقيه" را به جرم
دست داشتن در حوادث تروريستي اين كشور صادر كرد، متشنج شده است. مسئولان
قضائي عراق اعلام كردهاند "الهاشمي" مدتهاست در پشت صحنه خشونتهاي عراق
قرار دارد و به دليل اينكه آمريكاييها به نحوي مانع پيگيري وي بودهاند،
اين حكم تاكنون مسكوت مانده بود. به گفته اين مسئولان، محافظان طارق
الهاشمي اعتراف كردهاند مستقيماً مجري چند انفجار بزرگ بودهاند و بابت
اين عمل از "الهاشمي" پاداشهاي كلاني گرفتهاند.
در پي صدور جلب
"طارق الهاشمي"، وي متواري شد و به قلمرو كردستان عراق گريخت و گفته ميشود
چندي نيز در تركيه بوده است. طارق الهاشمي در اظهارات اخيرش به گونهاي
اذعان كرد كه تاكنون از حمايت آمريكايي برخوردار بوده است. در اين حال،
سازمان تروريستي القاعده مسئوليت انفجارهاي خونين اخير بغداد را كه به كشته
و زخمي شدن صدها نفر منجر شد به عهده گرفت. پيشتر، طارق الهاشمي، جناح
نوري مالكي و شيعيان را به اين انفجارها متهم كرده بود ولي اكنون مشخص
گرديد كه انفجارهاي اخير نيز توسط تروريستهاي هم كيش طارق الهاشمي انجام
گرديده است.
از تحولات عراق چنين بر ميآيد كه اوضاع اين كشور هنوز
باثبات و آرامش فاصله زيادي دارد چرا كه بازيگران و عناصري در صحنه سياسي
اين كشور وجود دارند كه زيادهتر از سهم خود مطالبه ميكنند كه البته مورد
حمايت و عنايت آمريكاييها نيز قرار دارند. اين جريانها منافع خود را در
بحراني نگاهداشتن شرايط ميبينند. اشغالگران آمريكايي نيز كه مجبور شدهاند
با خفت و پذيرش شكست از اين كشور عقب نشيني كنند بدشان نميآيد كه وضعيت
در اين كشور بهم ريخته باشد و حتي اين كشور دچار جنگ داخلي شود.
رسالت
«حماسهاي که بساط فتنه را جمع کرد» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
فردا
سالروز حماسه تاريخي نهم دي ماه 1388 است که بساط يکي از پيچيده ترين
فتنههاي سياسي را جمع کرد. توطئه بي سابقه و همه جانبهاي که مواردي ضعيف
تر از آن ثبات بسياري از نظامهاي سياسي شناخته شده و مالوف را به خطر
مياندازد. فتنه 88 با الگو برداري تمام عيار اپوزيسيون داخلي و خارجي با
هدايت مستقيم ايالات متحده، انگليس و رژيم صهيونيستي، از يک سلسله عمليات
رواني و ميداني تحت عنوان انقلابهاي مخملي در کشورهاي متخاصم آمريکا به
خصوص در اروپاي شرقي و کشورهايي نظير اکراين، گرجستان، قرقيزستان و... صورت
پذيرفت و حداقل 110 تاکتيک انقلاب مخملي منطبق بر الگوي"جين شارپ" و "جرج
سوروس" اجرا شد که البته با سد سديد بصيرت ملت ايران ذيل رهبري حضرت آيت
الله خامنهاي مواجه شد. تجلي گاه اين بصيرت و ولايت مداري حضور ميليوني
مردم در عصر يک روز چهارشنبه دو روز بعد از عاشورا يعني نهم دي ماه 1388
بود.
اما هنوز جنگ نرم پايان نيافته است و اين مار خوش خط و خال هر
روز پوست مياندازد و در پي روزنه جديدي براي رخنه در ارکان نظام است تا
پروژه براندازي از درون را کليد بزند.
اكنون در آستانه انتخابات
نهم مجلس شوراي اسلامي با توجه به اختصاصات انتخابات مجلس پروژه انقلاب
مخملي منطبق بر يکي از نوين ترين شيوههاي شبکه سازي اجتماعي به منظور
براندازي پيگيري ميشود. اين الگو برداري از تحرکات غرب گرايانه روبان
سفيدها در روسيه عليه پوتين و حزب روسيه متحد صورت ميپذيرد که بر اساس آن
به جاي متد کلاسيک، که طبقات متوسط جديد در کلانشهرها ارتش شورشي براي
انقلاب مخملي ميشوند در الگوي روسي با توجه به وسعت اين کشور آمريکا
ساکنين شهرها، روستاها و قصباتي که در آنها پتانسيل شکافهاي قوميتي، مذهبي
و سياسي بيشتر است را به درجه پياده نظامي جنگ نرم مفتخر ميکنند.
در
واقع در اين الگو بر خلاف انقلابهاي مخملي متداول سمت و سوي حرکت اعتراضي
از حاشيه به مرکز است. در الگوي سن پترزبورگ - مسکو اعتراضات دستكم در 60
شهر روسيه رقم خورد و پيوند معناداري بين اين اعتراضات و مرکز کشور برقرار
شد. اين اعتراضات از شرق روسيه و از شهرهاي ‘يوژنوساخالينسک’ و ‘ولادي
وستوک’ در خاور دور گرفته تا سنت پترزبورگ در غرب روسيه برگزار و در نهايت
به سمت پايتخت شيفت پيدا کرد.
ولاديمير پوتين، نخست وزير روسيه در
واکنش به حرکت معترضان روبان سفيد گفته بود : من متوجه نميشوم که اين
معترضان به چه دليلي همگي با هم از روبان سفيد استفاده ميکنند. من در
ابتدا تصورم بر اين بود که اين تبليغاتي عليه بيماري ايدز است و حرکتي خوب
براي دستيابي به يک زندگي سالم است.
در حقيقت پوتين با اين سخنان
خود ميخواست به شبکههاي خرابکاري غرب در روسيه و در کشورهاي همسايه نشان
دهد که او از اينکه معترضان براي هماهنگ کردن حرکت اعتراضي خود از نهادهاي و
شخصيتهاي غربي مانند جورج سوروس، آژانس توسعه بين المللي آمريکا( تامين
کننده اصلي بودجه سيا ) و M16 پول دريافت ميکنند آگاه است. منابع اطلاعاتي
پايگاه خبري واين مدنس ريپورت در اروپاي شرقي اعلام کردهاند که بخشي از
پول تخصيص داده شده از سوي آژانس توسعه بين المللي آمريکا براي جلوگيري از
ايدز در گرجستان براي گروههاي معترض و خرابکار در روسيه فرستاده ميشود.
در
ايران با توجه به از هم گسيختگي شبکههاي اجتماعي فتنه گران از هم پاشيدگي
ارتباطات مالي و سازماني آنها همچنين به منظور احياء جريان در حال احتضار
موسوم به سبز به خصوص در کلان شهرهايي مثل تهران تنها راه حل باقي مانده
دشمنان انقلاب تزريق يک بنزين جديد به جريان سبز و شوک رواني به اين
نيروهاي فاقد انگيزه است.
از اين رو دشمن در پي آن است تا با ايجاد
چالش امنيتي در شهرها و روستاها در هنگام انتخابات مجلس و همچنين حين
اعلام نتايج يک پيوند معناداري بين جنبشهاي پيراموني و پويش خفته اعتراض
در مرکز ايجاد کند. در همين راستا برخي از فتنه گران مقيم خارج که با عناصر
داخلي در ارتباطند، در آخرين جلسه هماهنگي با سرپلهاي آمريکايي-انگليسي
که در شهر «بگرام» افغانستان برگزار شده، به توافقات مهمي رسيدهاند که
برخي محورهاي آن عبارتند از:
* از انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي به عنوان يک فرصت براي انسجام بخشي به جريانات سياسي مخالف و جنبش سبز استفاده شود.
قدس
«تبلور بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد:
دشمن
برای براندازی جمهوری اسلامی لحظه ای درنگ نداشته و همواره تلاش کرده تا
با بهره گیری از انواع مدلهای معطوف به نتیجه، انقلاب اسلامی را از بین
ببرد و اگر این هدف تحقق پیدا نکرد، بتواند با تشدید فشارها در عرصه های
گوناگون، سد مقاومت ملت ایران را بشکند و از کشور ایران به عنوان یک بازیگر
مستقل، یک کشور تابع بسازد.
پیگیری دشمن در فتنه 88، در استمرار
تلاش آنها از دو دهه گذشته بود؛ هر چند همه سرمایه گذاری آنها در فتنه
مذکور، با حضور بی نظیر جمعیت 9 دی بیهوده و شکست خورده تلقی گردید.
فرهنگ
عاشورایی ملت مسلمان ایران همواره سد محکمی در مقابل زیاده خواهیهای
بیگانگان و عوامل وابسته داخلی آنها بوده و اقدامهای آنها را با حصار
مستحکم باورهای حسینی روبه رو ساخته است. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب
اسلامی، آمریکا به پهلوی معدوم گفته بود «اگر بتوانی از محرم و صفر جان
سالم به در ببری، یک سال دیگر بر اریکه قدرت خواهی ماند.» آموزه های حسینی
در تهاجم عراق علیه ایران، نبرد را به دفاع مقدس تبدیل نمود و جمهوری
اسلامی توانست در جنگی نابرابر، دشمن بعثی و همپیمانانش را از تصرف حتی یک
وجب از خاک ایران محروم نماید و سربلندی و عزت را برای نظام اسلامی در
حافظه تاریخ به ثبت برساند. نظام سلطه نمی تواند از پیوند انقلاب اسلامی و
مکتب حسینی غفلت کند و ناگزیر است در اعترافها و اظهاراتشان در مسیر
استمرار حیات انقلاب، به این واقعیت اعتراف کنند.
مردم در
راهپیمایی 9 دی نشان دادند از بصیرت بالایی برخوردارند و می توانند با
آنالیز رویدادها، نقش انقلابی و وظیفه اسلامی خود را به خوبی ایفا کنند.
آنها نیک می دانند که بصیرت به انسان این امکان را می دهد که موقع شناس
باشد و در هنگامه تکلیف، انجام وظیفه کند. چه بسا تأخیر در ورود به یک
موضوع، هزینه های جبران ناپذیری داشته باشد و هیچ راهکاری نتواند جایگزین
آن گردد. دشمن شناسی به عنوان یک مؤلفه بصیرت، به انسان این امکان را می
دهد که با اتخاذ راهکارهای عملیاتی، خصم را در تعقیب دشمنیهایش ناکام
بگذارد. حضرت آیةا... خامنه ای در فرازی از سخنانشان، این مهم را چنین
تبیین می فرمایند: «این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که برخاسته از همان
عواملی است که 19دی قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته از بصیرت است، از دشمن
شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه مجاهدانه است - روز 9 دی را
هم متمایز می کنند.»
مردم در ماه عزاداری اهل بیت(ع) با انجام یک
رفراندوم ملی، مراتب عشق و ارادت خود را به عاشورا و ولایت به نمایش
گذاشتند و یک بار دیگر با این حضور گسترده و شگفت انگیز، نشان دادند نظام
اسلامی از مقبولیت گسترده ای برخوردار است و مردم شهیدپرور ایران اسلامی در
دفاع از ولایت فقیه مصمم هستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند
کرد. این مهم در شعارها، دست نوشتهها و پلاکاردها در سراسر کشور جلوه
خاصی به حضور مردم بخشیده بود. این همایش با شکوه، تصور غلط بی اعتمادی
مردم به نظام را خنثی کرد و تلاش 7 ماهه فتنه گران را به شکست کشاند و
توپخانه جنگ روانی آنها را سرکوب نمود.
مردم ولایتمدار ایران
اسلامی، تاکنون بارها حمایت و پشتیبانی همه جانبه خود را از ارزشها و
هنجارهای نظام در معرض قضاوت دیگران گذاشتهاند و با وجود تحلیلهای ناصواب
بیگانگان و چهره های مغرض که تلاش می کنند با القائات جهت دار جایگاه
انقلاب اسلامی و پیوند امت و امام را کم رنگ جلوه دهند، با نمایش حضور خود
در عرصه های گوناگون، خط بطلانی بر آرزوهای آنها کشیده است.
دشمن
با برآوردهای غلط از جامعه ایران در سال 1388 در پیوند با جریان
تجدیدنظرطلب، لشکرکشی سیاسی و رسانه ای خود را به شکل گسترده تدارک دید و
با شبیه سازی حوادث ایران با کشورهایی که با کودتای مخملی سرنگون شده
بودند، براندازی نرم جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دادند. دشمن با
اقدامهای عناصر داخلی، آرمان دست نیافته خود را در مبارزه سخت افزاری، این
بار در یک نبرد سایبری سازماندهی کرد و با امید سرنوشت مشترک برای ایران با
کشورهای قفقاز و آسیای میانه، سرمایه گذاری گسترده ای نمود که مؤلفه های
مقاومت برگرفته از باورهای دینی، تلاش آنها را با شکست مواجه ساخت.
حضور
گرم مردم بصیر در سرمای دی ماه، وجود جنگ نرم دشمن را بر همگان ثابت کرد و
حتی افراد بی تفاوت و منفعل که در خصوص تلاشهای نرم افزارانه دشمن با شک و
تردید می نگریستند، تردیدها را کنار زدند و به این واقعیت ایمان آوردند که
مواضع خصمانه دشمن پایان نیافته است، بلکه وجود دشمن واقعیت دارد. لذا
باید راهکارهای مقابله با خصم را شناخت. از این رو، راهپیمایی 9 دی بر
طراحی جنگ نرم دشمن به عنوان صحنه جدید رویارویی با انقلاب اسلامی، مهر
تأیید زد.
سياست روز
«عراق درگير بحران تحميلي» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
همانگونه که پيشبيني ميشد، پس از خروج نيروهاي اشغالگر آمريکايي از خاک عراق، تنشهايي در اين کشور به وجود آمد.
ريشه
اين بحران و تنشها از آنجا نشات ميگيرد که، يک دولت شيعي در عراق حاکم
است. دولت شيعه عراق براساس انتخابات پارلماني اين کشور تشکيل ميشود.
نمايندگان اکثريت پارلمان عراق را شيعيان تشکيل ميدهند و طبق قانون اساسي
اين کشور حق تشکيل دولت نيز با شيعيان است. اما همين ساختار تشکيل دولت
باعث بروز مشکلاتي براي مردم عراق شده است. عراق با اين ساختار همواره بايد
با چالشها و تنشهاي سياسي دست و پنجه نرم کند. اين نوع ساختار در لبنان
نيز ديده ميشود. اي کاش از همان ابتدا سيستم براساس انتخاب مستقيم مردم
بود.
عراق پس از جمهوري اسلامي ايران؛ دومين کشور و دولت داراي حکومت شيعه است.
در
کنار عراق، به جز ايران، چندين کشور اسلامي قرار دارند که نميتوانند دولت
مالکي را تحمل کنند. از آن سو عربستان يکي از کشورهايي است که اقدامات
خصمانه و براندازانه بسياري را عليه دولت شيعه عراق انجام داده است. به
تازگي و در پس تحولات و خيزشهاي اسلامي در منطقه ترکيه نيز وارد اين بازي
شده است. حمايتهاي دولت ترکيه از الهاشمي معاون رئيسجمهور عراق که متهم
به دست داشتن در اقدام تروريستي و افنجار بمب مقابل مجلس عراق عليه نوري
المالکي است، آشکار است کردستان عراق اکنون به صورت خودمختار اداره ميشود.
هر چند، خود را جزوعراق يکپارچه ميداند اما در عمل خودمختار است.
کردهاي
اين کشور که در زمان حکومت صدام همانند شيعيان عراق، مورد ظلم و ستم و
جنايت دولت بعثي بودند، پس از لشکرکشي آمريکا، توانستند، خودمختاري خود را
برپا کنند و به همين خاطر همواره با خروج آمريکاييها حداقل در زمان مقرر
مخالف بودند. اکنون حاکميت خود را به صورت خودمختار در خظر ميبينند. غافل
از آن که ماهيت و ماندگاري کردستان عراق بستگي به يکپارچگي و وحدت در کل
عراق و قرار گرفتن در زير پرچم يک دولت مردمي در اين کشور دارد.
روابط
نزديک جمهوري اسلامي ايران و عراق پس از سرنگوني صدام و هماکنون با خروج
نيروهاي اشغالگر از اين کشور به طور حتم رو به گسترش خواهد رفت. اما ايجاد
ناامني و فضاي سياسي متشنج و بحراني در عراق، ازاين امر جلوگيري خواهد کرد.
مناسبات سياسي ـاقتصاد، فرهنگي عراق به همين خاطر با بسياري از
کشورهاي همسايه به هم خواهد ريخت. حتي کشورهايي همچون ايران که خواهان
امنيت و آرامش در کنار مرزهاي غربي و جنوبي خود است. اين اتفاق ناخودآگاه
خواهد افتاد. هر چند خواسته دو طرف نباشد. از آن سو دولت ترکيه با
دخالتهايي که همواره در تحولات منطقه داشته است، به اين بحران دامن
ميزند.
محور عربستان ترکيه و قطر، درصدد آن است تا پس از سرنگوني
اسد در سوريه، دولتي در عراق حاکميت يابد که نخست شيعه نباشد، يعني اکثريت
شيعيان عراق نتوانند دولت تشکيل دهند و در مرحله بعد روابط ايران وعراق در
شرايط نامناسب سياسي قرار گيرد.
آن چيزي که اکنون عربستان و ديگر
کشورهاي عربي منطقه در تلاش هستند تا آن را در بحرين نگهدارند. حکومت اقليت
سني بر شيعه، که براي حفظ آن آل سعود و آل خليفه جنايات بسياري را نيز در
بحرين مرتکب شدهاند.
اکنون، جمهوري اسلامي ايران در وضعيت بحراني
عراق، به خاطر روابط بسيار خوب با دولت مالکي واز سوي ديگر روابط حسنهاي
که با کردهاي کردستان عراق دارد ميتواند براي حل اين بحران به عنوان يک
ميانجيگر بيطرف و قاطع عمل کند. اگر در اين زمينه ديپلماسي جمهوري اسلامي
ايران دير اقدام کند، اين کشورهاي ديگر خواهند بود که به عنوان واسطه و
براساس سياستهاي آمريکايي دست به کار خواهند
حمايت
«درسهاي مقاومت» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در
دي ماه 1387 رژيم صهيونيستي با تاكيد بر نابودسازي 5/1 ميليون فلسطيني
ساكن غزه، جنگي گسترده را عليه اين منطقه آغاز كرد. جنگي زميني، دريايي و
هوايي كه به اذعان ناظران سياسي، پس از جنگ 33 روزه لبنان، بزرگترين
عمليات نظامي صهيونيستها را تشكيل ميداد. هرچند كه اين رژيم براين ادعا
بودند كه در چند روز تمام اهداف خود را از جمله آزادسازي شاليت سرباز دربند
مقاومت را اجرايي ميسازند. به رغم اين ادعاها پس از 22 روز جنگ تمام عيار
سرانجام صهيونيستها و حاميان آنها به شكست در برابر مقاومت اذعان كردند.
اعترافي بزرگ كه همگان آن را پيروزي بزرگ براي مقاومت در حوزههاي نظامي،
اطلاعاتي و سياسي دانستهاند.
اكنون سه سال از آن زمان ميگذرد در
حالي كه كارنامه سه ساله مقاومت بيانگر استمرار دستاوردهاي پيروزي در اين
جنگ ميباشد. اولا اين پيروزي روحيهاي مضاعف را در كالبد مقاومت دميد به
گونهاي كه پس از سه سال همچنان مقاومت مردمي در غزه ادامه دارد. نكته قابل
توجه آنكه اين پيروزي سبب شده تا مقاومت به سرزمينهاي اشغالي و اراضي
1948 نيز كشيده شود به گونهاي كه امروز بخش عمدهاي از اعتراضها و
حركتهاي مقاومتي عليه صهيونيستها در اين منطقه صورت ميگيرد.
ثانيا
تسليم شدن صهيونيستها در برابر خواستههاي مقاومت از ديگر دستاوردهاي
برجاي مانده از جنگ 22 روزه غزه است. نمود اين امر را در ودار شدن
صهيونيستها در پذيرش خواستههاي مقاومت در تبادل 1027 اسير فلسطيني با
شاليت سرباز صهيونيست در بند مقاومت ميتوان مشاهده كرد كه دستاوردي بزرگ
براي مقاومت بوده است.
ثالثا در حوزه منطقهاي نيز بسياري از
ناظران سياسي تاكيد كردهاند كه از عوامل ريشهاي بيداري اسلامي جاري شده
در منطقه برگرفته از دستاوردها و نتايج پيروزي مقاومت در جنگ 22 روزه غزه
است. اكنون ملتهاي منطقه با الگوگيري از مقاومت غزه و لبنان در كنار مطالبه
خواستههاي دروني خواستار مقابله با صهيونيستها و غرب ميباشند كه هراس
دشمنان مقاومت را به همراه داشته است.
رابعا نكته مهم رويكرد جهاني
به غزه ميباشد. جنگ 22 روزه موجب توجه جهاني به فلسطين شد به گونهاي كه
از يك سو ملتها براي حمايت از غزه به پا خواستهاند كه اعزام كاروانهاي
شكست محاصره غزه و نيز برپايي تظاهرات گسترده ضد صهيونيستي در اقصي نقاط
جهان نمودي از اين حركت است از سوي ديگر رويكرد ملتها موجب رويكرد دولتها
به حمايت از فلسطين گرديد كه بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل متحد
نمودي از اين امر است. به هر تقدير ميتوان گفت كه پس از گذشت 3 سال از جنگ
22 روزه غزه همچنان دستاوردهاي مقاومت در ابعاد مختلف ادامه دارد هرچند كه
صهيونيستها با استمرار كشتار و اشغالگري به دنبال پنهان سازي اين پيروزي
بزرگ ميباشند.
آفرينش
«تقابل خط فقر و قدرت خريد مردم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
درطي
دورههاي گذشته ميزان درآمد اعلامي در کشوربه عنوان نرخ خط فقر، همواره با
واقعيتهاي موجود جامعه فاصله داشته است. به طوري که با رعايت ميزان درآمد
اعلامي به عنوان خط فقر نزديک به 50 درصد جامعه کارگري کشور زير اين خط
قرار ميگيرند. نکته ديگر اينکه ميزان درآمد اعلامي به عنوان معيار خط فقر،
خود نيز نيازمند نگرشي واقع بينانه ميباشد.
افزايش نرخ تورم و
نسبت ناموزون آن با افزايش دستمزدها عامل اصلي کاهش قدرت خريد مردم و قرار
گرفتن آنها در زير خط فقر ميباشد. در حال حاضر نرخ خط فقر در کلان شهرهاي
کشور بيش از 800 هزار تومان برآورد شده است. اين درحالي است که اولا ميزان
پايه حقوق دريافتي کارگران 350 هزار تومان است. لذا با توجه به فضاي کسب و
کار و ميزان نرخ بيکاري در کشور نميتوان کسب چنين درآمدي را براي آنها
متصور بود. درثاني به فرض کسب چنين درآمدي چگونه ميتوان با اين مبلغ يک
خانواده چهار نفره در پايتخت يا ديگر کلان شهرهاي کشور را با احتساب هزينه
کرايه خانه، هزينه حاملهاي انرژي، بهداشت و درمان، آموزش و خوراک و پوشاک،
را اداره کرد.
در حال حاضر يارانههاي دريافتي تنها جوابگوي
هزينههاي آب و برق خانوادههاي کارگري است و با اجراي قانون هدفمندي
يارانهها مشکلات اين قشر بيشتر از گذشته شده است. چون با افزايش قيمت
کالاها حقوق و مزاياي آنها بيشتر نشده و حتي به سبب گراني در چرخه توليد و
تعطيلي بسياري از واحدهاي توليدي، موقعيتهاي شغلي خود را نيز ازدست
دادهاند.
دولت معتقد است که با پرداخت يارانههاي نقدي در ايران
هيچ کس محتاج نان شب نيست، اما اين نکته را مدنظر قرار نداده است که حفظ
آبروي فرد جلوي خانواده اش بيشتر از يک نان ارزش دارد. نکته ديگر اينکه
بسياري از افرادي که مشغول به کارهستند و شاغل محسوب ميشوند نيز زير خط
فقر قرار ميگيرند. واين نشانه ناسالم بودن و عدم تعادل اقتصاد کشور
ميباشد.
اينگونه گردش مالي در نظام اقتصادي نه تنها با اهداف نظام
همخواني ندارد بلکه با استراتژي دولت عدالت محور و حامي محرومان نيز همسو
نميباشد و ضروري است نسبت به اصلاح وضعيت موجود تدابيري انديشيده شود تا
مردم از هر گروه و طبقهاي که هستند شرفتمندانه و با طيب خاطر به کار و
زندگي خود ادامه دهند.
مردم سالاري
«به جاي ايجاد ابهام، پاسخگو باشيد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد:
افزايش
مشارکت مردم در انتخابات پيش رو به عنوان يکي از دغدغههاي اين روزهاي
نظام، با افزايش سوالات و ابهامات مردم شکل ميگيرد يا با پاسخگويي به
سوالات و ابهامهايي که ذهنها را به خود مشغول کرده است؟ ظاهر اين سوال
ممکن است کمي عجيب به نظر برسد اما اگر نيک بنگريد ميبينيد که در طول اين
سالها عمده ترين تاکتيکهاي استفاده شده براي ترغيب مردم به شرکت در
انتخابات، با توسل به يکي از دو حالت بالا بوده است. همه ميدانيم که
بعضيها تنها با استفاده از تکنيک ايجاد سوال درباره ديگران و جبهه سازي
توانستهاند نظربخشي از جامعه را به خويش جلب کنند و آرايي را هم کسب کنند
اما آيا ادامه چنين رفتاري اولا در حال حاضر هم کارايي دارد؟ ثانيا چنين
روشي مبتني بر سود شخصي يا گروهي است يا مبتني بر منفعت مردم و نظام برآمده
از خواست مردم؟ بسياري از ما ميتوانيم با بازخواني اتفاقات ممتد سالهاي
اخير به راحتي پاسخي قانع کننده به اين سوالات بدهيم.
در واقع نيم
نگاهي به وضعيت سياسي، اجتماعي و رواني جامعه کاملا بازگو کننده منفعتي است
که از تکنيک استفاده عجيب و غريب از ايجاد سوالهاي مختلف در ذهن مردم
براي فرار از اعلام برنامه يا پاسخگويي به مطالبات و توقعات شکل گرفته از
وعدههاي مداوم و نشدني، نصيب جامعه، نظام و گروهي خاص شده است. وضعيتي که
شرايط ويژهاي را شکل داده که مدتهاست دلسوزان، بارها و بارها با وجود
ناملايماتي که متحمل شدهاند نسبت به آن هشدار دادهاند و به دنبال برون
رفت از آن هستند; اما جالب اينجاست که در سوي ديگر ماجرا هنوز لذت پيروزي
با اين نوع تکنيکها چنان زير زبان است که به نظر ميرسد در انتخابات پيش رو
قصد ادامه آن با شدتي بيشتر وجود دارد و براساس آن بايد گفت که هر چه به
انتخابات نزديکتر شويم، مردم با افشاگريهاي متفاوتي که به قصد جلب توجه
دوباره مردم و کسب راي انجام خواهد شد، بيشتر روبرو خواهند شد; اگر چه اين
بار داستان کمي با گذشته فرق ميکند. اين بار برادران مشترک المنافع ديروز،
رو در روي هم قرار خواهند گرفت و براي همديگر قصه ميگويند!
ضمن
اينکه با توجه به شرايط امروز جامعه و تجربهاي که مردم از انتخابات قبلي
دارند چنين وضعيتي نه تنها باعث افزايش مشارکت نميشود بلکه به فاصله گرفتن
بيشتر مردم و بي اعتمادي منجر خواهد شد و آنکه اين ميان ضرر خواهد کرد
کليت نظام است، ضمن اينکه چنين قصه پردازيهايي به اصلاح و پاک شدن دامان
حکومت از سو» استفاده کنندگان منجر نخواهد شد بلکه فقط جوي انتخاباتي
ميسازد و ديگر هيچ! با توجه به اين موضوع است که بايد گفت اگر واقعا گروه
يا گروههايي در پي افزايش مشارکت مردم هستند بايد به جاي اينکه خود را
آماده افشاگريهاي انتخاباتي کنند که نتيجهاي جز بهت بيشتر مردم و ايجاد
سوالهاي بزرگ در ذهنها ميشود، به فکر پاسخگويي به سوالاتي باشند که در
اين ماهها و سالها در ذهن مردم شکل گرفته است. براي مثال در همين يکي دو
ماه اخير کساني همچون داود احمدي نژاد (برادر محموداحمدي نژاد) بحثهاي
عجيبي راجع به جريان انحرافي مستقر و قدرتمند در دولت برادرش مطرح کرده
است; بحثهايي که اگر مبتني بر واقعيت باشد واي بر دولت که چنين است! و اگر
نباشد واي بر حکومت که چنين زير سوال ميرود!
اين بحثها مسلما
انتخاباتي است و بين برادران مشترک المنافع شکل گرفته والا نظام بايد بدون
يک ساعت مکث براي خودش و مردم حيران مشخص ميکرد که جرياني در داخل دولت،
"افرادي را در جنگلهاي شمال در قالب تيمهاي کوهنوردي آموزشهاي نظامي
داده و از طريق کانالهاي توريستي وابسته به دولت براي آموزش به خارج
ميبردند"؟! (خبرگزاري فارس - 24 آذر) اگرچنين است واقعا خطر اين جريان
بسيار بسيار بسيار بيشتر از پهپاد و جاسوس دستگير شده آمريکايي نيست؟ و اگر
چنين نيست بيان اين چنين حرفهايي بسيار بسيار بسيار خطرناکتر از پهپاد و
جاسوس آمريکايي نيست؟!
پس چرا اين حرفها زده ميشود و آب از آب تکان
نميخورد؟ تنها جوابي که ميتوان به اين سوال داد اين است که بازي
انتخاباتي است و دو طرف اين بازي هم در واقع "يک طرف" است و رقابتي کاذب را
ساخته که هر کدام برنده شوند فرقي نميکند! اما اين وسط اين نکته فراموش
شده که چنين رفتاري سوالهايي را در ذهنها شکل ميدهد که با هيچ روشي پاک
شدني نيست. شايد بتوان سوالات را به پستوهاي خانهها فرستاد اما نميتوان
ديگر آنرا پاک کرد و بايد بالاخره زماني به آنها پاسخ گفت ; پاسخي که بيان
آن راحت نيست و قدرت و جسارت و از خود گذشتگي ميخواهد.
شرق
«عبور از كرزاي» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدابراهيم طاهريان است كه در آن ميخوانيد:
مجموعه
وقايع سياسي كه در شرايط امروز افغانستان شاهد آن هستيم، بيشتر به آن نوع
تحولاتي كه محورش جريان افراط است بازميگردد. اما لازم است براي ورود به
اين بحث به چند نكته مهم اشاره كنيم. در روزهاي اخير براي اولينبار دولت
حاكم بر افغانستان نسبت به ايجاد دفتر جريان طالبان عكسالعمل نشان داد و
سعي كرد با احضار سفير خود از قطر، ناخشنودي خويش را از اين موضوع نشان
دهد.
همزمان براي اولينبار بود كه به طور آشكار آمريكاييها در
سطح معاون رييسجمهوري درباره صلح با طالبان موضعگيري كردند. هفته گذشته
«جو بايدن» بحثهاي فراواني نسبت به جريان افراطي طالبان مطرح كرد كه
جنجاليترين قسمت آنجايي بود كه بايدن گفت: ما به طور ماهوي با طالبان
مشكلي نداريم.
اتفاق مهمي كه در كنار اين مسايل رخ داد، مواضعي بود
كه سخنگوي شورايعالي صلح افغانستان در اين خصوص گرفت. البته نبايد فراموش
كرد كه در حال حاضر و پس از ترور برهانالدين رباني مواضع اين شورا مشخص
نيست و ديگر اينكه از ابتدا هم از لحاظ قانوني ابهاماتي نسبت به تشكيل
شورايعالي صلح وجود داشت و برخي معتقد بودند تشكيل شورايعالي صلح، دور
زدن قانون اساسي است. مواضع و سخنان متناقض يا مبهم سخنگوي شورايعالي صلح
نسبت به رفتار كشورهاي غربي و مشخصا آمريكاييها در مورد كاركرد جريان
افراط در واقع نقشي مهم در تحليل شرايط فعلي براي كارشناسان دارد.
او
از سويي اعلام كرد كه ايجاد چنين دفتري بدون مشورت ما صورت گرفته و ما
ترجيحمان عربستان يا تركيه است اما در آخرين سخنانش اعلام كرد كه ما
ميتوانيم در اين زمينه توافق كنيم و اين روند ادامه پيدا كند. علاوه بر
اين مسايل و پس از اعلام خبري در هفته گذشته مبني بر اينكه آمريكاييها پنج
افغاني از جريان افراط را آزاد ميكنند و اين افراد را تحويل دفتر طالبان
در دوحه خواهند داد، حاكميت افغانستان به شدت نسبت به اين مساله واكنش نشان
داد. سخنگوي شورايعالي صلح نيز در اين زمينه اعلام نارضايتي كرد و گفت
بايد تمام اتباع افغانستان را تحويل دولت افغانستان بدهند.
برخي از
كارشناسان جمع جبري اين مسايل را بروز و ظهور سياست جديدي از طرف آمريكا و
كشورهاي غربي تلقي ميكنند كه مشخصه اين سياست عبور از رييس دولت و دولت
افغانستان در محور مذاكره با طالبان است.
اين مساله بزرگترين
اتفاقي است كه در ماههاي اخير در فضاي سياسي افغانستان رخ داده و در حقيقت
پيام مجموعه اين وقايع اين است كه به نظر ميرسد با وجود همه تلاشهاي
پرهزينه دولت افغانستان پس از برگزاري دور دوم رياستجمهوري (كه انتخاباتي
ناقص و غيرشفاف بود)، سياستهاي دولت كرزاي شكست خورده است. حامد كرزاي از
ابتداي دور دوم رياستش بر دولت سعي ميكرد با هر هزينهاي، چه امتياز دادن
به جريانهاي افراطي و چه ناديده گرفتن قانون اساسي و تضعيف مجلس و والسي
جرگه، محور هر نوع تعاملي از جانب كشورهاي غربي و مشخصا آمريكاييها با
طالبان باشد.
با اين حال اتفاقات تازه در فضاي سياسي افغانستان
نشان ميدهد آن سياست جوابگو نبوده و آمريكاييها خود را در اين حد و وزن
ميبينند كه در جريان مذاكرات، هم از اسلامآباد عبور كنند و هم از كرزاي؛
اتفاق مهم ديگري كه در كنار اين مسايل رخ داده، اعلام خبر تشكيل «ائتلاف
ملي» است. در حقيقت ميتوان گفت كه بزرگترين اتفاق سياسي كه اپوزيسيون در
راستاي قانون اساسي انجام داد، اعلام تشكيل اين ائتلاف بود.
حضور
افراد استخواندار و باتجربهاي از جبهه متحد، جبهه ملي و اصولا جرياناتي
كه در دوران جهاد و مقاومت در برابر شوروي نقش داشتند، ميتواند دليل اهميت
اين ائتلاف باشد. اگر اين ائتلاف با حضور افراد مهم و شخصيتهاي
شناختهشده افغانستان شكل بگيرد، ميتواند پاسخگوي مجموعه وقايعي باشد كه
مديريت بخشي از آن از سوي كشورهاي فرامنطقهاي صورت ميگيرد و بخشي ديگر به
بيمهري حاكميت به جريان اپوزيسيون بازميگردد.
جريان ائتلاف ملي
كه يكي از اهداف مهمش (آن طور كه دكتر عبدالله به عنوان رقيب اصلي رييس
فعلي دولت عنوان كرده است) آماده شدن براي انتخابات بعدي رياستجمهوري است،
ميتواند تمام ناملايماتي را كه در افغانستان شكل ميگيرد تعديل كند و
راهحلي براي بنبست مذاكرات و صلح در افغانستان باشد.
تهران امروز
«تحولات جهاني و وظايف دستگاه ديپلماسي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
جهان
آبستن حوادثي بزرگ است. حوادثي كه بر سرنوشت ملتها و دولتها تاثيري شگرف
و ژرف ميگذارد و معادلات و مناسبات جهاني را تغيير ميدهد.
جهان
ديگر جاي تركتازي زورگويان و مستكبران نيست، ميدان و عرصه سلطه و تاخت و
تاز سلطهگران، روز به روز تنگتر ميشود و علت آن خيزش ملتها در سراسر
جهان است. بيداري اسلامي در خاورميانه عربي و آفريقاي شمالي نتيجه خيزش
ملتهاي مسلماني است كه دهها سال در بند مناسبات سلطهگران جهاني و
ديكتاتورهاي دستآموز آنها بودهاند.
با اين حال استكبار جهاني دست
روي دست نگذاشته است. بهرهگيري از فنآوريهاي ارتباطي، جلب توجه افكار
عمومي به پديدههايي كه جذابيت كاذب دارند و نيز بهرهگيري از رخنههاي
كوچك، ابزارهايياند كه ميتوانند فتنههاي بزرگ ايجاد كنند.
مقام
معظم رهبري در جمع مسئولان ارشد وزارت امور خارجه و سفيران ايران در
كشورهاي ديگر، با روشنگري در زمينه حساسيت مقطع تاريخي كنوني فرمودهاند:
«رخنههاي كوچك، گاه به انحرافات بزرگ ميانجامد.» اين رهنمون ايشان بيانگر
آن است كه دستگاه ديپماسي و اساسا همه مسئولان و مردم بايد بيش از پيش
هوشيار و آگاه باشند.
به فرموده حضرت آيتالله خامنهاي: «حركت
عظيم ملتها، نشانه بيداري آنهاست و اين بيداري به استناد واقعيات گسترده و
انكارناپذير، صبغه اسلامي دارد.» گرچه نظام استكبار جهاني به رهبري آمريكا
ميكوشد چنين وانمود كند كه اين انقلابها و خيزشها فاقد صبغه و سابقه
اسلامي اند اما به شهادت مستندات فراوان و پرشمار تصويري و خبري، بيشترين
انگيزه ملتهاي انقلابي را انگيزههاي اسلامي تشكيل ميدهد.
به عنوان مثال تجمع درنمازجمعه و سپس تظاهرات آنهاباشعارهاياللهاكبر، لاالهالاالله، محمد رسولالله
و
نفي هرگونه ستم و ظلم كه در اسلام بر آن تاكيد فراوان شده است. امت اسلامي
ميرود كه هويتهاي اسلامي خويش را بازيابد و اين بازيابي هويتي در هر
جامعهاي متناسب با فرهنگ و پيوند اين جوامع با سنتهاي اسلامي صورتبندي
ميشود. اما آنچه در دستگاه ديپلماسي كشور بايد مورد توجه قرار گيرد از
ديدگاه رهبر معظم انقلاب افزون بر «حكمت، عزت و مصلحت» كه بايد سرلوحه عمل
در دستگاه ديپلماسي قرار گيرد، حفظ «عزت ملي و عزت هويتي» است.
حفظ
عزت ملي با پافشاري بر اصول غيرقابل انكار انقلاب اسلامي و نظام جمهوري
اسلامي و منافع و مصالح ملي امكانپذير است اما حفظ عزت هويتي با تاكيد بر
رفتار مبتني بر شعائر و اصول اسلامي قابل دستيابي است. عزت هويتي بايد
آنچنان شأن و شخصيتي به كارگزاران دستگاه ديپلماسي كشور ببخشد كه دوست و
دشمن بدان اذعان و اعتراف كنند.
امروزه كارآيي دستگاه ديپلماسي
وابستگي تام و تمامي به حفظ «عزت ملي و عزت هويتي» دارد. چه اين دو ويژگي
موجب پايايي، پويايي و هوشمندي در هدفگذاريها، تصميمگيريها و
تصميمسازيها در روابط خارجي خواهد شد و تدابير دشمن را براي نفوذ و رسوخ
نرم و سخت در نظام جمهوري اسلامي، خنثي و بياثر خواهد كرد. رهنمودهاي مقام
معظم رهبري چراغي است روشن كه نه تنها پيش پا كه تا دور دستها را روشن و
آشكار ميسازد و اهتمام به اين رهنمودها افتخار و غرور را براي ملت و نظام
اسلامي ايران به همراه خواهد داشت.
ابتكار
«برنامه
ريزي انتخاباتي، بلندمدت ياشب امتحاني؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به
قلم سيدجواد امام جمعهزاده است كه در آن ميخوانيد:
هر چه به برگزاري
نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي نزديک ميشويم، شور و شوقها و جنب و
جوشها افزايش پيدا ميکند و جلسات پيدا و پنهان و رايزنيهاي گوناگون
افزايش مييابد. البته اين تلاشها و فعاليتها طبيعي و لازمه هر انتخاباتي
ميباشد اما بحث اصلي و اساسي اين است که چرا ما بايستي باصطلاح شب امتحاني
باشيم و عمده مساعي خود را بصورت متراکم به ايام نزديک واقعه اختصاص دهيم.
پر واضح است که در يکي دو ماه قبل از برگزاري انتخابات تحرک و
تقلاي بيشتري ديده ميشود اما نهاد انتخابات در يک جامعه مردم سالار چون
کشور ما يک نهاد دائمي و بلند مدت است. نهادي است که به محض اينکه
نمايندگان يک دوره انتخاب ميشوند و کار خود را در مجلس براي چهار سال آغاز
ميکنند بايد کليد انتخابات دوره چهار سال بعد زده شود و برنامه ريزيها و
اجراي آنها شروع شود.
اين نکته علاوه بر اينکه براي انتخاب
شوندگان و افرادي که علاقمندند به عنوان کانديدا در انتخابات مشارکت کنند
حائز اهميت است، اما بنظر ميرسد براي انتخاب کنندگان و مردم عزيز که
ميخواهند نمايندگان مورد نظر خود را به پارلمان بفرستند اهميت بيشتري دارد.
آنان بايد بدانند که چه افرادي با چه ويژگيها و برنامههايي بخصوص
برنامههاي ميان مدت و بلند مدت ميتوانند براي خود و فرزندانشان از جوانب
مختلف مفيد و مثمر ثمر باشند و اين چيزي نيست که بنحو احسن در زماني نسبتا
کوتاه قابل استحصال باشد.
در يکي از مسابقات ورزشي که تيم کشورمان
بر رقيب چيني پيروز ميشود و رقيب از صحنه رقابت خارج ميگردد و روز بعد
تيم چيني تمرينات خود را براي کسب پيروزي در دوره چهار سال بعدي شروع
ميکند و اين امر تعجب تيم ملي کشور ما را بر ميانگيزد. حال در عرصههاي
ديگر و بويژه در عرصه انتخابات که بخش عمده آينده جامعه را رقم ميزند عمل
درست يک برنامه ريزي بلند مدت است. به طور طبيعي اگر افکار عمومي در بلند
مدت توجيه شوند و از طريق نشستهاي مختلف و کرسيهاي نظريه پردازي و
آزادانديشي که مورد تاکيد مقام معظم رهبري است، در محافل گوناگون و در
مناسبتهاي فراوان با برنامهها و گروههاي سياسي آشنا شوند، ضرورتهاي جامعه
را بهتر بدانند و نيروهاي اصلح و تخصصهاي متفاوت آنها را عميق تر بشناسند
با اعتقاد راسختر و با همت بلند تر و با مشارکت بالاتر در انتخابات حضور
مييابند.
البته آگاهي و شعور سياسي بالاي مردم ما اين عدم برنامه
ريزيهاي بلند مدت را تا حد زيادي جبران کرده و همواره در بيش از سي
انتخابات شکوه و عظمت حضور خود را به رخ کشيدند و بحمداله کشور اسلامي
ايران را عليرغم دشمنيهاي فراوان بيگانگان با موفقيت به پيش بردند و به
الگويي براي کشورهاي ديگر اسلامي تبديل ساختند و اينبار نيز اميد بدخواهان
را نا اميد خواهند کرد.
اما در عين حال که بايستي از اين فرصت
باقيمانده بنحو شايستهاي استفاده کرد و مردم را بيش از پيش با ضرورتهاي
کشور و نقش خاص جمهوري اسلامي در منطقه و جهان بخصوص پس از جريان بيداري
اسلامي آشنا نمود و نيروهايي را که در اين شرايط و اوضاع و احوال بهتر
ميتوانند ايفاي نقش کنند به آنها معرفي کرد، بايستي به برنامه ريزيهاي
بلند مدت و تاثير گذارتر نيز فکر کرد و گامهاي اساسي تر و مطمئن تري
برداشت.
دنياي اقتصاد
«در حاشيه سياست جديد بانك مركزي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد:
ورود ناگهاني و انبوه ميليونها شهروند ايراني به بازار سكه طلا و ارز در هفتههاي اخير بازتابي از سياستهاي پولي دولت است.
اين
روزها علاوه بر مديران و صاحبان بنگاههاي صنعتي و اقتصادي، ميليونها
شهروند ايراني نيز وقتي يكديگر را ميبينند از هم ميپرسند براي اينكه قدرت
خريد پولشان حفظ شود يا سود مناسبي به دست آورند، آيا بهتر است سكه طلا
خريداري كنند يا ارزهاي معتبر بخرند؟ اين تغيير رفتار و گفتار ميليونها
ايراني است كه تقاضاي بازارهاي سكه و ارز را با شرايط چند ماه قبل متفاوت
كرده و دست بانك مركزي را براي ايجاد تعادل حتي چند روزه در اين بازارها
بسته است.
در حالي كه ايجاد توازن و تعادل در بازار متلاطم ارز و
سكه راهحلهاي كارشناسي تجربه شدهاي در سطح جهان دارد و در سالهاي اخير
اقتصاددانان بارها اين راهحلها را يادآور شدهاند، اما به نظر ميرسد كه
تصميمسازان سياستهاي پولي به اين راهكارها بي اعتنا هستند. يكي از
راهحلهاي كارشناسانه ايجاد تعادل در نرخ سود بانكي و بازار سهام با نرخ
سود بازار سكه و ارز است.
به اين معنا كه بانك مركزي ميتوانست در
شروع سال 1390 به جاي اصرار بر سود دستوري سپردهگذاري و تسهيلات و موظف
كردن بانكهاي دولتي و خصوصي به اجراي اين دستور، با سياستهاي منعطف، مانع
از تلاطم در بازارهاي جايگزين شود. وقتي دولت نخواست اين روش كارآمد و
پذيرفته شده را قبول كند، سپردهگذاران نيز پساندازهاي خود را به سوي
بازارهاي ديگر حركت دادند و توانايي بانكها براي جذب نقدينگي را كاهش
دادند.
اين وضع موجب شده است كه هماكنون از يك طرف هزاران ميليارد
تومان نقدينگي در دست مردم باشد و از طرف ديگر بنگاههاي صنعتي و اقتصادي
در آرزوي تامين نقدينگي قرار گرفتهاند. با اين شرايط بوده است كه براساس
برخي اخبار، بانك مركزي ناگزير شده است خط اعتباري با نرخ 18 درصد در
اختيار بانكها قرار دهد.
اين اقدام يا خواست بانك مركزي چه معنايي
دارد؟ آيا اين خواست حتي اگر جامه عمل نپوشد به معناي پذيرش اشتباه درخصوص
يك سياست از قبل شكستخورده نيست؟ در حالي كه بسته سياستي بانك مركزي چنين
اجازهاي را نميدهد، عدول از اين بسته اعمال شده در ماههاي گذشته موجب
بياعتمادي به چنين بستههايي در آينده نخواهد شد؟ معلوم است كه اين
بيثباتيها بازارهاي ديگر را تحت تاثير قرار ميدهد و كل اقتصاد را دستخوش
تغييرات ناشناس خواهد كرد.
بانك مركزي و مديران آن و دولت دهم به
جاي سرسختي در برابر دانش اقتصاد و تجربههاي جامعه بشري در اين حوزه و به
جاي ايستادگي در برابر حركت طبيعي و غيرقابل جلوگيري نقدينگي كه به سرعت از
يك بازار به بازار ديگر ميرود بهتر است در مسير اعتدال قرار گيرد تا
روزهاي دشوار فعلي با شرايط سختتري ادامه پيدا نكند. روشها و سياستهاي
ايجاد تعادل در بازارها مشخص و معلوم است و اگر سليقهها و خواستهاي
غيراقتصادي را جايگزين آنها نكنيم، حل معضل فعلي چندان سخت نيست.
جهان صنعت
«زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم سارا ثبات است كه در آن ميخوانيد:
هشدار
عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار به نمایندگان کارگری و کارفرمایی برای
جمعبندی هرچه زودتر نظراتشان در اصلاح قانون کار و اینکه اگر لازم باشد
خودمان راسا تصمیم میگیریم و الزامی به جلب نظر آنها (کارگران و
کارفرمایان) نداریم به نوعی خط بطلانی است بر پایان داستان سهجانبهگرایی و
اینکه وزارت کار از ابتدای کار هم اعتقادی به استفاده از نظرات شرکای
اجتماعی برای اصلاح قانون کار نداشت و شاید زمان کوتاه بررسی این قانون
توسط شرکای اجتماعی جنبه نمادین داشت.
وزیر کار به صراحت میگوید
اگر کارفرمایان و کارگران با هم تفاهم نکنند، الزامی نداریم که حتما نظر
آنها را تامین کنیم، ما تکلیف قانونی داریم و اگر حتی بدون نظرخواهی از
کارگران و کارفرمایان لایحه را به دولت و مجلس ارسال کنیم تخلفی مرتکب
نشدهایم! وزارت کار پس از پنج سال که از زمان تدوین اصلاحیه قانون کار
گذشت عملا در این مدت زمان هر آنچه خواست در اصلاحیه قانون اعمال کرد.
از
ابتدای ارایه پیشنویس اصلاح قانون کار نیز بنا را ارایه هرچه سریعتر این
لایحه به مجلس گذاشت و زمان اندک چند ماهه بررسی کارگران و کارفرمایان
انگار موضوعی بود تا نشان دهد معتقد به اصل سهجانبهگرایی و استفاده از
نظر شرکای اجتماعی است اما حالا که زمان زیادی برای ارسال این لایحه به
مجلس هشتم ندارد انگار صبرش هم برای ماجرای سهجانبهگرایی به پایان رسیده و
میخواهد زودتر قانونی را که با سرنوشت میلیونها انسان سروکار دارد،
زودتر جمع و جور کند و برای تصویب راهی مجلس سازد بنابراین اینکه گفته شود
ما برای کارگران و کارفرمایان احترام زیادی قائل هستیم و تلاش میکنیم این
تفاهم و تعامل به وجود بیاید تنها شعاری است که در عمل رنگ واقعیت را به
خود نگرفته است.