به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجا،بعد از کش و قوس های ۲۳ ماهه تیم
دیپلماسی هسته ای دولت یازدهم با ۱+۵ ، دیروز خبر رسیدن به یک توافق و راه
حل میان ایران و ۵ عضو دائم شورای امنیت به اضافه آلمان برای حل مسئله هسته
ای ایران اعلان شد.
جدا از خوب یا
بد بودن این توافق که نیاز به بررسی کارشناسانه ۱۵۹ صفحه متن انگلیسی
توافق دارد، شیوه و متدلوژی مذاکرات خود نیز قابل نقد می باشد.
دکتر
حسن روحانی در بخشی از نطق دیروز تلویزیونی خود که پس از اعلان توافق صورت
پذیرفت در خصوص ماهیت و نتیجه حاصله این توافق و همچنین متدلوژی دولت خویش
مطالبی را بیان کرد که نیاز به تامل جدی دارد. وی گفت:
«ما
باید برای حل موضوع و معضل هستهای در بخشهای مختلف قدمهای لازم را
برداریم. از لحاظ سیاسی باید تمهیدات لازم سیاسی را آماده کنیم، هم از لحاظ
افکار عمومی که بدانند مذاکره به مفهوم خواندن بیانیهها نیست؛ مذاکره به
معنای بده بستان است. مذاکره به این معناست که پولی داده میشود و خانه
مورد نظر خریداری میشود. ما دنبال صدقه نبودیم تا کسی چیزی به ما مجانی
بدهد، ما دنبال مذاکره بودیم. دنبال آن بودیم که بر مبنای منافع و مصالح
ملی، بده بستان منصفانه و عادلانه در پیش بگیریم.»
در اینجا پس کمی تامل سه سوال اساسی در این بخش نطق مطرح می گردد:
۱-
هر چند در مناسبات و عرف سیاسی مذاکره را معامله معنا می کنند، اما آیا
مذاکره برای احقاق حقوق از دست رفته نیز معامله - محسوب می گردد؟
۲- یا اینکه بازیابی حقوق ضایع شده در مناسبات جهانی را می توان صدقه فرض نمود؟
۳- برای بدست آوردن حق برداشته شدن تحریم، محدودیت های سنگین هسته ای را پذیرفتن نیز جزیی از انصاف و عدالت محسوب می گردد؟
حال برای شکستن حلقه تحریم های ناعادلانه اقتصادی به بهانه واهی هسته ای دو مسیر در پیش روی بوده است.
مسیر اول: مذاکره؛ برای دادن امتیازات گسترده صنعتی در قبال بدست آوردن امتیازات اندک اقتصادی
مسیر دوم:
مقاومت در مقابل فشار، بی تاثیر کردن تحریم های اقتصادی با اجرای اقتصاد
مقاومتی در کشور و شکستن اجماع کشورهای متخاصم که نتیجه آن برداشته شدن
تمامی تحریم ها بدون دادن هیچ امتیازی بعلت نیاز شدید اروپا به انرژی ایران
حال این سوال مطرح است. کدام مسیر منجر به یک توافق عادلانه و منصفانه می شد؟