به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، مجتبی اصغری در روزنامه وطن امروز نوشت:
مانور رسانهای جان
کری در مقابل هتل کوبورگ با تهدید به ترک مذاکرات ظاهرا در حال نتیجه دادن
است. اخبار منتشرشده از رسانههای خارجی چندان امیدوارکننده نیست.
خبرگزاری بلومبرگ که از روابط نزدیکی با لابیهای حاضر در محل مذاکرات
برخوردار است در آخرین خبر رسمی خود اذعان داشته ایران «دسترسی آژانس به
زنجیره تامین» را هم قبول کرده است. زنجیره تامین عبارت است از شرکتها و
افراد و نهادها و ارگانهایی که مسؤولیت تامین قطعات، مواد، لوازم و
ابزارآلات برنامه هستهای ایران را از ابتدا تا انتها، از سادهترین وسایل
تا پیچیدهترین لوازم برعهده دارند و ملزومات مذکور را تهیه، تولید یا وارد
میکنند.
آژانس به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل تاکنون از این
مسیر ضربات بسیاری به ایران وارد کرده است. یک مورد آشکار آن از دست رفتن
گوهر نایابی همچون «مصطفی احمدیروشن» بود که بهرغم مصاحبه با نمایندگان
آژانس با هویت غیرآشکار، به سرعت بهعنوان تامینکننده تاسیسات نطنز
شناسایی شد و در لیست ترور قرار گرفت.
اما مورد کمتر شناخته شده، نفوذ
تشکیلاتی گروهی از عوامل نفوذی دشمن به زنجیره تامین برنامه هستهای ایران
با هدایت آژانس و سرویسهای اطلاعاتی پشت پرده بود. تجمیع اطلاعات حاصل از
بازرسیها همراه با شبهبازجوییهای تهیهشده از دانشمندان هستهای، دید
کاملی از نیازمندیهای آتی برنامه هستهای ایران به سرویسهای جاسوسی پشت
پرده داد. به این ترتیب غربیها با اطلاع از نیازهای ایران در دوره
تحریمها گروهی از «واردکنندگان نفوذی» را بهعنوان تنها کسانی که از
مسیرهایی نامعلوم و نامکشوف قادر به تامین لوازم و دستگاهها و ابزارهای
مورد نیاز سازمان انرژی اتمی بودند، به مسیر وارد کردند. در چنین شرایطی
تصمیم گرفتن برای مدیران ایرانی بسیار ساده بود، چرا که به علت تحریمهای
بینالمللی رقیب دیگری برای واردکنندگان مذکور وجود نداشت و علاوه بر آن
تیم مورد اشاره از مسیرهای متنوع سیاسی و اقتصادی نیز حمایت میشدند. نتیجه
این شد که با حمایت اطلاعاتی آژانس، ایران در یک برنامه خطرناک خرابکاری
گرفتار آمد. قطعات نشانهگذاری شده نرمافزاری با ویروس استاکسنت از آلمان
توسط شرکت ایرانی گروه «آ» با مدیریت «پ ـ ن» از زیمنس آلمان به صورت
محرمانه خریداری شد و در تاسیسات اتمی نطنز تعبیه شد. بلافاصله پس از آغاز
به کار آبشار سانتریفیوژها، به واسطه باز و بسته شدن دریچههای گاز
هگزافلوراید اورانیوم سانتریفیوژها با هدایت ویروس، انفجاری رخ داد و بنابر
اظهارات غربیها بیش از یکهزار دستگاه گرانقیمت ایرانی از دور خارج شد.
فرانسوا
نیکولو، دیپلمات فرانسوی اخیرا گفت: «اگرچه آژانس به صورت رسمی در ماجرای
آلودگی استاکسنتی سانتریفیوژهای ایران دست نداشته اما حقیقت این است که
این سازمان زمینه تجاوز دولتهای خارجی به تاسیسات محرمانه ایران را با کمک
برنامه کامپیوتری «نظارت بر سانتریفیوژهای ایران» با آلودگی به ویروس
خطرناک استاکسنت به واسطه دستگاههای شرکت آلمانی زیمنس فراهمکرد».
پس
علیالقاعده در صورت تایید خبر بلومبرگ پس از انتشار توافق، انتظار برای
خرابکاری در برنامه هستهای صلحآمیز کشورمان یا ترور دانشمندان هستهای و
اعضای زنجیره تامین طبیعی مینماید. مگر اینکه فرض بر این باشد که همه
بازیهای غربیها برای اشراف اطلاعاتی بر دانشمندان و تجار و تولیدکنندگان و
مراکز اتمی ایران بدون قصد و غرض خاصی بوده است و هیچ سرویس امنیتی پشت
پرده برای تسلط و تمرکز بر چنین اطلاعات ذیقیمتی از شدت شعف گریبان چاک
نمیدهد! البته این موضوع بنابر اعترافات خود غربیها حقیقت ندارد و شعار
استقلال آژانس، افسانهای پر نقیض است.
بحث بعدی PMD است که با توجه
به گفتههای صریح آمانو در تهران، همچنان برخلاف رای و نظر مردم و نظام در
حال ریلگذاری است. اعلام آمانو مبنی بر اینکه آژانس تا پایان سال یک
ارزیابی درباره PMD ارائه خواهد کرد، نشاندهنده آن است که درباره روند
رسیدن آژانس به این ارزیابی میان ایران و آمانو تفاهم شده است. رئیس آژانس
بینالمللی انرژی اتمی تنها اعلام کرده در صورت همکاری ایران، شاید بتواند
تا پایان سال 2015 گزارشی درباره پیامدی منتشر کند. این موضوع علاوه بر
اینکه مشروط به همکاری ایران شده منشأ این سوال است که مفاد این گزارش چه
خواهد بود؟ کودکانه است اگر تصور کنیم آژانس در 5 ماه باقیمانده تا پایان
سال میلادی جاری، پرونده ایران را مختومه کرده و رژیم بازرسیهای پرسر و
صدای به دست آمده در مذاکرات سخت و فشرده 2 سال اخیر را متوقف خواهد کرد و
رای به برائت برنامه صلحآمیز هستهای ایران میدهد!
قویا به نظر
میرسد «مذاکرات هستهای» از مسیر بحث و گفتوگو بر سر «برنامه اتمی ایران»
خارج شده و بدون هرگونه ظرافت دیپلماتیک، با هدفگذاری «تکمیل خلأهای
اطلاعاتی غرب» از «توان نظامی ایران» به سمت «توافق بسیار بد» در حال
پیشروی است. مرور گزینههای مطرح شده در حوزه PMD و زنجیره تامین و
دانشمندان هستهای و مراکز نظامی ایران حکایت از آن دارد که توافق نهایی در
صورت تایید اقوال مطرح شده در متن نهایی، کوچکترین شباهتی به «صلحنامه»
ندارد و به صورت آشکار تامینکننده اهداف اطلاعاتی جنگطلبانی است که
درگیریهای فعلی در حوزه خاورمیانه میان متحدان ایران و متحدان آمریکا را
پیشآگهی بروز درگیریهای مستقیم آینده میدانند و هیچ تصمیمی برای جلوگیری
از «جنگ» در برنامههای آتی آنها به چشم نمیخورد.
واقعیات منطقه
نیز تاییدکننده همین استدلال مطرح شده است. اگر اوباما واقعا خواهان صلح و
امنیت در غرب و جنوب غرب آسیا و شمال آفریقاست، پس چگونه است که عراق، یمن و
افغانستان در جنگ با داعش تنها ماندهاند؟ چرا آمریکا در برابر اسناد
سعودیلیکس درباره پرداخت نیممیلیارد دلاری سازمان اطلاعات عربستان به
«اسامه النجیفی» برای هموار ساختن مسیر سقوط موصل و افتتاح پایتخت داعش
سکوت کرده است؟! داعش براساس اخبار منتشر شده به چین رسیده است و از غرب تا
شرق آسیا کلونیهای خود را به یکدیگر متصل کرده است. آیا جهان به سمت
«صلح» در حال حرکت است؟! آیا «توافق بد» ایران با غرب– بخوانید آمریکا- به
امنتر شدن منطقه کمک خواهد کرد یا به واسطه فراهم شدن مسیری کلاسه شده
برای اشراف دشمنان منطقه بر اسرار نظامی تنها حریف ایستاده در میدان، راه
را برای موفقیتهای بیشتر تکفیریهای خونریز هموار خواهد کرد؟ اینها
سوالاتی است که کلید پاسخ به آنها در مرور مسیر عجیب و غیرقابل باور حرکت
از مذاکرات صرفا هستهای به موقعیت فعلی با چانهزنی لحظه آخری درباره
کیفیت بازدید غریبههای متحد با دشمن از حساسترین مراکز نظامی ایران میسر
است.
دنبال کردن نقاط حساس مذاکرات و نحوه خبردهی دیپلماتهای طرف
مقابل، ملاک خوبی برای افتراق حق از باطل و تشخیص معیارهای یک «توافق خوب»
است. توافقی که میان ستاندهها و دادههای آن توازن برقرار است و از همه
مهمتر... «هستهای» است نه «نظامی»! مرور اطلاعات منتشر شده درباره توافق
نهایی حکایت از آن دارد که تنها جنبه هستهای توافق احتمالی نهایی بخش
محدودیتها در حوزه غنیسازی و ذخایر سوخت اتمی است و در بخشهای دیگر هر
آنچه به مذاکرات لحظه آخری رسیده، در حیطه نظامی و اطلاعاتی ایران است که
اصل موضوع مذاکره بر سر آنها، زیر سوال است!