کد خبر: ۳۲۰۸۴۰
زمان انتشار: ۱۱:۰۵     ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
گزارشی از سروده شاعران در وصف ۱۷۵ شهید غواص:
ناگهان خبری غافلگیر کننده همه شهر را پر کرد «پیدا شدن 175 شهید غواص با دست های بسته». هر کس با هر نوع فکر و سلیقه ای و هر آنطور که می توانست به استقبال شهدا می رفت. اینبار متفاوت تر و همدل تر، همه با هم برای سربازان وطنشان قدم برمی داشتند و قلب 80 میلیون ایرانی برای 175 شهیدشان همزمان می تپید.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، ناگهان خبری غافلگیر کننده همه شهر را پر کرد «پیدا شدن 175 شهید غواص با دست های بسته» و طولی نکشید که دل همه جا پر شد از عطر این شهیدان. هر کس با هر نوع فکر و سلیقه ای و هر آنطور که می توانست به استقبال شهدا می رفت.

اینبار متفاوت تر و همدل تر، همه با هم برای سربازان وطنشان قدم برمی داشتند و قلب 80 میلیون ایرانی برای 175 شهیدشان همزمان می تپید. در این انبوه احساسات شاعران هم به پا خواستند و زبان گویای دل های متحد شدند. در همان روزهای نخست بود که عبدالجبار کاکایی شعر زیر را سرود:

دیر آمدی اِی جانِ عاشق…بی چتر و بارانی از این باد

اِی تکه تکه روحِ معصوم…اِی تار و پودِ رفته از یاد

دیر آمدی تا قد کشیدم…با خاطراتی از تو در سر

دیر آمدی از باد و باران…دیر آمدی سربازِ آخر

پنهان شدی در خاک شاید…خاک از تنِ تو جان بگیرد

تا دشت تنها باشد و ابر…دلشوره باران بگیرد

امروز دستِ آشنایی…بیرون کشید از عمقِ خاکت

کم کم به یادِ خاک آمد…انگشتر و مُهر و پلاکت

در شهر می‌پیچد دوباره…بوی گلاب و اشک و شیون

تا شیشه عطرِ تنت را…از خاک بیرون می‌کِشم من

این ریشه‌های مانده در خاک…دلشوره‌ طوفان ندارند

پایانِ این افسانه‌ها کو…افسانه‌ها پایان ندارند»

و ادامه این حرکت با شعرهای بسیاری بود که دست به دست در شبکه های اجتماعی منتشر می شد:

امروز امید دل تنگی هستی

لبریز عروج سرخ رنگی هستی

آغوش برای اشتیاقم وا کن

ای آب! چه تابوت قشنگی هستی

میلاد عرفان پور

و

از چنبر نفس، رسته بودند آنها

بت‌ها، همه را شکسته بودند آنها

پرواز شدند و پرگشودند به عرش

هرچند که دست بسته بودند آنها

مصطفی محدثی خراسانی

پونه نیکوی بانوی شاعری از دیار کوچک خان بود که شعری بلند را هدیه به این 175 شهید غواص سرود:

کفر بر طبل جنگ کوبید و خنجری وقف چکمه‌لیسان کرد

صد و هفتاد وپنج دریا را لاجرم طعمه‌ بیابان کرد

جنگ از آغوش مادران وطن، شور شیدایی و جنون آموخت

گرچه افتاده بود مشکل‌ها، هر چه را بود عشق آسان کرد

بیست و نه سال داغ در به دری، آه شاید که نامه‌ای، خبری

بیست و نه سال انتظار و سکوت خانه را همچو بیت‌الاحزان کرد

مثل یک‌بمب منفجر می‌شد خبری در رسانه‌های جهان

"صد و هفتاد و پنج‌بار امروز قلب یک رودخانه طغیان کرد”

خبری پخش شد دهان به دهان، کمر روزنامه‌ها تا خورد

تیتر روزنامه‌های دنیا را خبری تلخ تیرباران کرد

صد و هفتاد و پنج دریا را می‌شود دست‌بسته پنهان کرد

صدوهفتاد و پنج مادر را می‌شود سال‌ها پریشان کرد

می‌شود سال‌ها بدون هوا زندگی‌ کرد در دل یک‌رود

می‌شود دست بسته جنگید و می‌شود دست بسته طوفان کرد

سنگری ساختند در گودال زیر امواج نیلی مجنون

آخرین اشک آخرین غواص، قلب نیزار را مسلمان کرد

مجری بیست و سی! تصور کن، خبری را که خوانده‌ای با بغض

ما به رزمنده‌ها بدهکاریم کاش می‌شد نمرد و جبران کرد

دسته دسته کبوتر آوردند با پر و بال بسته آوردند

باز شد راه اشک و می‌رفتند، عشق بارید و راه‌بندان کرد

و بسیاری از شعرهای دیگری که این روزها زیاد می خوانیم. از شاعرانی همچون حسین اسرافیلی، علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، نفیسه سادات موسوی، مهدی چراغ زاده، یغما گلرویی و خیلی های دیگر. شاید خواندن سروده ی شاعر و مداح پیشکسوت حاج علی انسانی حسن ختام خوبی باشد:

مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند

به جای اشک، جگر از نهان در آوردند

وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگین

ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردند

شما گروه تفحص به خاک بنویسید

دُر از خزانه این خاک‌دان در آوردند

زمین ز مین پر و اینان ز من سفر کردند

ز آسمان سر از این آستان در آودند

همین تبار تبری تبر به دوش شدند

دمار از  بت و از بتگران در آوردند

حرامشان که شکم‌بارگان فرصت جوی

تنور گرم شما بود و نان در آوردند

و من به جیب سر و سر به زیر کاین مردان

چه سرفراز سر از امتحان در آوردند
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۲۳ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
۰
۰
آریو برزن ها آرش ها سیاوش ها عباس میرزاها وبالاخره فداییان اهل بیت آمدند تا مارا از خواب گران بیدار کنند.
پاسخ
احسان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۱۷ - ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
۰
۰
خداوند به همه این شاعران بزرگوار جزاء خیر کند، ان شاء ا...
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها