اما شاید مهمترین دلیل برای این تاثر را باید در نحوه شهادت مظلومانه این شهیدان جستجو کرد. این که لو رفتن عملیات کربلای ۴ موجب در دام افتادن اين شهداء و سپس شهادت مظلومانه آنها شد، از هم بیشتر احساسات را برانگیخته است.
اما به راستي علت لو رفتن عمليات کربلاي ۴ چه بود؟
هر چند بسیاری تلاش کردهاند تا دلایل متفاوت و البته بحث برانگیزی را برای یافتن علت لو رفتن این عملیات مطرح کنند، اما بررسي منابع غربی نشان مي دهد همکاري اطلاعاتي امريکا با دولت صدام پس از شسکت ماجراي مک فارلين، عامل اصلي لو رفتن و شکست اين عمليات بوده است.
این نکته را دیوید کریست "مورخ ارشد" و مشاور سابق وزارت دفاع ایالات متحده، در مرداد ۱۳۹۲ در مصاحبه ای با بی بی سی فارسی اعلام کرده است.
حسین باستانی خبرنگار بی بی سی این گفتگو را اینگونه روایت کرده است که دیوید کریست تایید کرد که ایالات متحده با ارائه اطلاعات عملیات کربلای ۴ به عراقی ها، باعث شکست این عملیات شده است. به طور کلی آمریکا، حداقل از حدود دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از حکومت عراق گرفته بود. مطابق یک سند از طبقه بندی خارج شده، در سال ۱۹۸۴ رونالد ریگان در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابله با جمهوری اسلامی ایران کرده بود. دستوری که در سال های بعد، به کمک های اطلاعاتی موثر واشنگتن به بغداد انجامید.
این در حالی است که مارک پری نویسنده و تحلیلگر آمریکایی در کتاب «کسوف؛ آخرین روزهای سیا» در این باره نوشته است: وزارت دفاع آمریکا اطلاعات و مشخصات دیپلماتهای ایرانی و برنامههای تدوین شده برای حمله به ایران، با ذکر نقاط حساس برای بمباران نقاط مختلف ایران را دراختیار دولت عراق قرار میداد.
در ماه اوت ۱۹۸۶ سازمان سیا یک سیستم بسیار پیچیده و امن ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل می کرد. برای دو ماه متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد اطلاعات مستقیمی در باره آرایش های نظامی ایران دریافت می داشت. این مرکز هم چنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند. این اطلاعات برای آن ارائه میشدند که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهد. و نکته قابل توجه آنجاست که تاريخ عمليات کربلا ۲۵/ ۱۲/ ۱۹۸۶ و در همین ماههای مورد اشاره مارک پری روی داده است.
حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح نیز در گفتگو با ایسنا علت افشاء اسرار عملیات کربلای ۴ را اینگونه روایت میکند: از اسفندماه سال ۱۳۶۰ همکاری اطلاعاتی آمریکا با عراق آغاز شد. این همکاری اطلاعاتی دچار افت و خیزهایی بود تا اینکه با شکست ماجرای مک فارلین در اوایل نیمه دوم سال ۱۳۶۵، ایالات متحده تصمیم گرفت تا اطلاعات بدست آمده از طریق هواپیماهای آواکس و ماهوارههای فضایی درباره مواضع نیروهای ایرانی را در اختیار ارتش عراق قرار دهد.
و این در حالی است که وفيق السامرايي مقام اطلاعاتی ارشد ارتش صدام، در کتاب خاطرات ويراني دروازه شرقي روایت همکاری اطلاعاتی با امریکا را به صراحت تایید کرده است: ما اطلاعاتی از سوی سرویسهای اطلاعاتی مرکزی امریکا (CIA) دریافت کردیم. این اطلاعات نشان میداد ایران بخشی از توپخانة خود را از منطقة شرق اروندرود به عقب کشیده است. به این نتیجه رسیدیم که ایران بخش عمدة توپخانة خود را از منطقة فاو و اروندرود به عقب کشیده است و این بیانگر عقبنشینی بخشی از یگانهای سپاه پاسداران نیز بود. زمان مناسب برای بازپسگیری فاو و ایجاد اختلال در موازنة نظامی ایران در جنگ - به جای کشیده شدن به دنبال ایرانیها در نبردهای سخت کوهستانی- فرارسیده بود. صدام خیلی زود با پیشنهاد ما موافقت نمود و کار آمادهسازی نیروها برای اجرای عملیات آزادسازی فاو آغاز گردید.
اینکه غواصان مظلوم ۱۰۰۰ شهید و ۲۰۰۰ مفقود الاثر مظلوم عملیات کربلای چهار، با کمک اطلاعاتی امریکا به صدام اینگونه مظلومانه به شهادت رسیدند، امری ثابت شده برای آگاهان مسائل نظامی و تاریخ جنگ است، اما سوال اینجاست که با وجود این تجربه غمبار، کدام عقل سلیمی حکم کرده است که بواسطه توافقی هستهای، دسترسیهای جدیدی به امریکا برای جمع آوری اطلاعات از توان نظامی ایران داده شود!؟
آیا در صورت ارائه این دسترسیها باید منتظر کربلا چهارهای به مراتب پر خسارت تر باشیم!؟