به گزارش پایگاه 598، روزنامه آرمان امروز
یکشنبه 94/3/24 مصاحبهای با ابراهیم اصغرزاده، فعال اصلاحطلب انجام داده
است که مشروح آن را از نظر میگذرانید.
شما در سخنرانیهای اخیر خود عنوان کردهاید دولت روحانی هنوز
تکلیف خود را مشخص نکرده و استراتژی کارآمدتری باید داشته باشد. دلیل سخن
شما چیست؟
آقای روحانی از نظر شخصیتی انسان ذکاوتمندی است، اما مجموعه دولتش دارای
برخی ضعفها در استراتژی و تاکتیکهای متناسب با آن است. به نظر من ضعف
استراتژی دولت روحانی پس از رسیدن به توافق نهایی با کشورهای1+5 ممکن است
تشدید شود. دوران پساتوافق بهزودی فرا خواهد رسید و شما آنجا ضرورت اتخاذ
راهبرد روشن را خواهید دید. راهبرد و استراتژی به یک جریان امکان میدهد تا
دستاوردهایش را تثبیت کند و افق مطالباتش را در قدم بعد گسترش دهد دولت
اما به نظر میرسد دنبال بقاست و به روزمرگی قانع است. همه منتظرند ببینند
پس از توافق نهایی چه تحولی در داخل و چه رویکردی در خارج رخ خواهد داد.
همه دنبال این هستند ببینند آینده رابطه ایران و غرب چگونه پیش خواهد رفت؟
آیا هنوز باید تخممرغهایمان را در سبد روسیه و چین قرار بدهیم؟ دولت آقای
روحانی بلافاصله پس از توافق نهایی با1+5با یک نشاط و انبساط روانی جمعی
در داخل کشور مواجه خواهد گشت که باید آن را غنیمت شمرد. در این مقطع زمانی
مردم توقع تصمیمات مهم، تغییرات بنیادی در مناسبات خارجی و اصلاحات جدی تر
در اقتصاد دارند. دولت باید کشش و آمادگی لازم برای هضم چنین تغییراتی پس
از توافق نهایی هستهای داشته باشد. فی المثل اگر منابع ارزی بلوکه شده
ایران آزاد شود و به سمت واردات اجناس مصرفی جریان یابد یا به ریال تبدیل
شود و بر حجم نقدینگی بیفزاید باقی مانده بخش تولید را نیز با بحران مواجه
خواهد ساخت. دولت نزدیک به دوسال است اولویت نخست خود را آنهم به قیمت
تعویق سایر برنامهها به حل مناقشه هستهای داده که قابل قبول است.
بنابراین مردم حق دارند آثار فوری نتایج این توافق را نیز ببینند. اتفاقا
جریان تندرو از همین نگران است که نکند پس از توافق تحولی صورت گیرد که
درمجموع به نفع دو جریان اصلاحطلب و میانهرو تمام شود. شتاب و عجله آنها
برای برهم زدن سخنرانی رئیسجمهور از همین دلواپسی ناشی میشود. آنها
نمیخواهند مسئولیت وضعیتی که کشور در دوران احمدینژاد به آن مبتلا شد را
بپذیرند که گزارش صدروزه روحانی در یک قلم فقط و فقط بخش بسیار کوچکی از آن
را نشان داد؛ وضعیتی که کشور را به انزوا و تحریم کشاند.
دولت اگر برای تثبیت دستاوردهای توافق نهایی برنامه نداشته باشد یا تنها خودش را درگیر جزئیات توافق و پاسخگویی به برخی مسائل غیرمهم کند قافیه را خواهد باخت. روحانی بهتر از ما میداند که فساد در اقتصاد دلالی و رانتی نهفته است اگر منابع آزاد شده برود تو کیسه آن بخش از اقتصاد و سر اقتصاد مولد بیکلاه بماند کشور از توافق ضرر خواهد کرد. وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و سازمان برنامه چه تدبیری برای این حجم از منابع ارزی اندیشیدهاند؟ یادتان نرود حتی رقم کمتر از این مقدار هم ممکن است برخی را که فقط منافع شخصی، اولویت عملکرد آنهاست را به طمع بیندازد و به فکر کشیدن زیلو از زیر پای روحانی خواهند افتاد. بنابراین میبینید یک فرصت اقتصادی به راحتی میتواند تبدیل به یک چالش شود. اگر روحانی تکلیف دولتش را با بنگاههای زیرزمینی و بخش نظارت گریز اقتصاد روشن نکند مطمئن باشد سهم آنها از این توافق بیشتر از بقیه ملت خواهد شد. از طرف دیگر پس از توافق نهایی بهدلیل آنکه ایران توانسته با ابزار دیپلماتیک خود را از تحریم و انزوا خارج کند و پرونده هستهای کشور را از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بیرون آورد موفقیت بزرگی در عرصه بینالمللی نصیب دولت خواهد شد شرایط به نفع ایران رقم خورده و موقعیت ایران در منطقه به شدت ارتقا خواهد یافت. البته اینها همه حاصل تدبیر کلیت نظام است ولی نقش روحانی در پیشبرد آن منحصر بهفرد است.
مهمترین راهبرد برای دولت میتواند ایجاد اجماع و توافق ملی بر سر آن باشد و مهمتر اینکه میان سیاست خارجی و سیاست داخلی بهخصوص رعایت حقوق شهروندی پیوندی منطقی و پایدار برپا سازد.طی دوسال گذشته که ایران به دلیل تحریم و انزوا بخش کوچکی از درآمد نفتیاش را دریافت کرد کشور با رکود تورمی دست و پنجه نرم میکرد. اما دوران پسا توافق وضعیتی صدو هشتاد درجه متفاوت خواهد داشت. با این وجود بهنظرم آنچه دولت روحانی باید جدی به آن بیندیشید، عملکرد غیرمنطقی دلواپسان نیست بلکه شکافی است که معمولا در چنین شرایطی میان انتظارات فزاینده تودهها از یکطرف و توان و ظرفیت محدود و کاهنده دولت از طرف دیگر بهوجود میآید. اقتصاد که هماکنون در درجه نسبتا پایینی از رشد قرار گرفته تحمل شوکهای سیاسی را ندارد. این روند دولت آقای روحانی را با مشکلات زیادی روبهرو خواهد کرد. فساد اقتصادی محدود به اختلاس و بانک و قاچاق ارز و کالا نماند بلکه در مواردی از فروش سوالات کنکور گرفته تا بورسیههای غیرقانونی و واردکردن اتومبیلهای پورشه بهجای دارو دربر گرفت. هنگامی که روحانی به کرسی ریاستجمهوری رسید، اعلام کرد در صد روز اول گزارشی به مردم میدهد. او به قول خود عمل کرد و با گزارش صدروزه گوشهای از پرده را بالا زد و بخشهایی از وضعیت دوره احمدینژاد را نشان داد. به نظر من گزارش فوقالعاده بود و بهخوبی نشان داد که کشور در هشت سال گذشته چه آسیبی دیده است. روحانی فرصت نیافت گزارشهای مکمل را بازگو کند. ولی مردم از رنگ رخساره دولت پی به راز درونش بردند.
با این وجود دولت روحانی با گذشت نزدیک به دو سال از
فقر تعهد مدیران میانیاش رنج میبرد. سازمان اداری دولت روحانی باید درک
مطلبوتری از پیروزی روحانی در سال 92 داشته باشند. برخی مدیران سابق که در
دولت روحانی حضور دارند منتظر بازگشت دوران قبلی هستند. آقای روحانی برای
عبور از بحران ناکارآمدی اداری نیازمند نوعی «شوکدرمانی» است. بهنظر
میرسد برخی دولتمردان باید در درک مفهوم اعتدال وسواس بیشتری داشته باشند و
کارکرد این اصطلاح را در گفتمان سیاسی خاص خود دریابند، درواقع اعتدال
شیوهای برای رسیدن به اهداف اصلاحطلبانه است و لاغیر. اگر میخواهیم کشور
توسعه پیدا کند روش اعتدالی در این میان پرهیز از ندانمکاری، تندروی و
هدردادن منابع ملی است. اعتدال یک حرکت آونگی و سینوسی خنثی نیست بلکه
اراده آهنین و نگاهی جدی به افق میخواهد. محتاج ممارست و پیگیری است. اگر
اصلاحطلبی درمان درد است اعتدال داروی آن درمان است. معنی ندارد که
بعضیها فکر کنند چون تابلوی دولت اعتدالی است باید سهمی هم به «ضداصلاحات»
بدهد. کنار بیاید. برای تحقق آن لازم نیست سهمی به رویکردهای ضداصلاحاتی
بدهیم. اینجاست که من معتقدم روحانی باید برای دولتش استراتژی تعریف کند
وگرنه هریک از اعضای دولت از زاویه دید و حمیت صنفی خودش عمل خواهد کرد.
اصلاحطلبی اگر یک گفتمان با تمام عناصر گفتمانی است؛ یعنی هم تئوری، هم
روش و هم هدف دارد. اعتدال یک روش است برای اجرای اصلاحات. اعتدال یعنی
اصلاح عملگرایانه و تدریجی وضع موجود به سوی وضع مطلوب با در نظر گرفتن
مقدورات و ممکنات در برابر روشهای تندروانه.
آقای روحانی در چه زمینههایی نیاز به شوکدرمانی و اقدام قدرتمند دارد؟
ایجادآرامش در جامعه و برگرداندن چرخ گردش امور کشور بر مدار عقلانیت و
مهمتر از همه تثبیت آن نیازمند جدیت و سرعت عمل بیشتر است و دولت باید در
راستای برنامههای خود، تحقق این امور را جدیتر پیگیری کند.
دولت آقای روحانی توافق نهایی را باید به چه شکلی تفسیر کند؟
دولت باید این موقعیت را مغتنم شمرده و از موضع حفظ شأن و منزلت مردم ایران
در دفاع از منافع و مصالح ملی و ارتقای امنیت ملی، این توافق را اجرایی
کند و توسعه همهجانبه و پایدار ایران را فراهم سازد. دولت هنگامی که
میبیند سیاست نگاه به شرق شکست خورده در حالی که شرقیها خود بدنبال جای
پا در غربند سیاست خارجی کشور نیازمند بازنگری است. سیاست نگاه به شرق، حتی
اگر به جهت ایجاد توازن در برابر غرب هم مدنظر قرار گرفته باشد به معنای
جایگزینی با غرب بازهم نتوانست تأمینکننده منافع ملی ایران باشد. کشورهای
چین، روسیه و هند خودشان دنبال تعامل استراتژیک با غربند و دیدید به لحاظ
هزینههای بالای همکاری استراتژیک با ایران رغبت چندانی به همکاری در این
زمینه با دولت احمدینژاد نشان ندادند. این رویکرد دولت سابق نیابتا واگذار
شد به سعید جلیلی تا پشت میز مذاکرات با گروه 1+5 به چانهزنی بپردازد
نهایت کار بدانجا کشیده شد که حتی آقای ولایتی هم در مناظرههای انتخاباتی
آنرا تا سطح انشاء یا خطابه خواندن تقلیل داد. تیم مذاکرهکننده قبلی اساسا
راه را کج رفته بودند. با این وجود دولت آقای روحانی در دفاع از کاری که
تیم دیپلماسیاش میکنند و ارائه تصویر موفق و پیروزمندانه از روند مذاکرات
هستهای باید قویتر عمل کند. دولت در برابر پذیرش مسئولیت سکان اجرایی
کشور باید اختیار و توانایی این امر را داشته باشد که به افکار عمومی تفسیر
رضایت بخشی از توافق هستهای ارائه بدهد و اجازه ندهد اقلیتی اندک مقابل
سخنان منطقی و معقول رئیسجمهور در مرقد امام(ره) هیاهو راه بیندازند. به
هر حال آقای روحانی کشور را از معرض تهدیدات بیشتر خارج کرده و مانع از
تداوم اجماع جهانی علیه ایران شده است. دولت باید با صراحت نتایج عدم توافق
را برای مردم تشریح و تبیین کند. طبیعی است که طرفین یک سقف و یک کف برای
مطالباتشان از این مذاکرات تعیین کردهاند. ایران درپی رفع تحریمهای اتمی
است، و اگر به مشوقهایی چون رفع پارهای تحریمهای دیگر، یا تسهیل عضویت
در سازمان تجارت جهانی برسیم، به سقف مطالباتمان نزدیک شدهایم. گروه
مقابل نیز بهدنبال اطمینان از صلحآمیزبودن و صلحآمیزماندن برنامه
هستهای ایران است، نکته قابل توجه این است که خواسته اصلی طرف مقابل، نه
محدودیت زمانی و کیفی برنامه هستهای صلحآمیز ایران، بلکه نظارت بر آن
است که اگر در چارچوب مقررات مرسوم بینالمللی و رعایت شان و حق حاکمیت ملی
ایران تنظیم شود قابل قبول خواهد بود. اگر توافق به خارج شدن پرونده
هستهای ایران از ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل منجر شود و نظام تحریمها
درهم شکسته شود به پیروزی بزرگی دست یافتهایم. آینده کشور به برآمد این
مذاکرات و تلقی عمومی از توافق خوب گره خورده است.
چیزهایی که ایران در مذاکرات از دست داده است زیاد نبوده است؟
برخی در این زمینه به آقای روحانی انتقاد دارند. این انتقادها به چه میزان
با واقعیت همخوانی دارد؟
نقطه اپتیمم نقطه تلاقی دو رویکرد مقابل هم در پایان مذاکرات است. بنا به
اقتضائات مذاکره و برگهای برندهای که هر یک از طرفین در دست دارند، هر
دو طرف به چیزی میان کف و سقف خواستههای خود میرسند الان اما هر یک
میکوشند به سقف مطالباتشان نزدیک شوند، ایران میکوشد امتیازات بیشتری
بگیرد، آنها هم هرچه بیشتر بهدنبال گسترش محدوده بازرسیها خواهند رفت. و
در صورتی که موارد خاصی هم پیش بیاید، اقتضای قدرت کمتر، دست پایینتر در
هر چانهزنی است. قدرت نابرابر طرفین مذاکره، شرایط را بهگونهای رقم
میزند که متن کشدار فقط به سود طرف قویتر باشد. عقلانیت حکم میکند در
برابر قدرتهایی که با آنها مشغول مذاکرهایم به متنی رضایت دهیم که اجازه
تفسیر برای کسی باقی نگذارد. لذا طرف مقابل خواهدکوشید بخش نظارت بر
برنامهی هستهای صلحآمیز ایران را مبهمتر بنویسد، تا بتواند بعدا
بهرهبرداری خاص خودش را بکند مثلاً خواستار بازرسی از اماکنی شود که از
ظاهر متن توافق برنمیآید، ولی تاب تفسیر مورد نظر را دارد. مهم این است که
چنین کوششی به امنیت ملی و استقلال ایران گره میخورد با توجه به کارکشتگی
و تخصص تیم مذاکرهکننده قابل علاج خواهد بود. چیزهایی که در مذاکرات اخیر
از دست دادهایم نسبت به فرصتهایی که در گذشته از دست رفته بهمراتب کمتر
بوده است. ارجاع پرونده هستهای ایران از آژانس بینالمللی اتمی به شورای
امنیت سازمان ملل و مشمول فصل هفت منشورشدن دیپلماتیک بزرگی بود. بیایید
بگردیم ببینیم مقصرش کیست؟ همه این مسائل به دلیل اشتباهات دیپلماسی دولت
گذشته صورت پذیرفته است. دولت قبلی با شعارهایی عوامگرایانه کشور را در
معرض بزرگترین تحریمهای بینالمللی قرار داد. علاوه بر این ضرورتهای
جامعه مدنی تقریبا نادیده گرفته شد. در این دوران جریان اصلاحطلبی به کلی
از مدیریت کشور کنار گذاشته شد و اصلاحطلبان از مراکز آموزشی و خدماتی نیز
کنار گذاشته شدند. طبیعی است در مذاکرات باید چیزی بدهید تا چیزی بدست
آورید. تعداد سانتروفیوژها در مذاکرات مهم نیست. مهم این است که پس از
توافق طرف مقابل به وعدههای خود پایبند و متعهد بماند. و امکان «دبه کردن»
در مفاد توافق از او گرفته شده باشد و تحریمها برداشته شود. اصولا مذاکره
برای دخل و تصرف در جزئیات است. به همین دلیل نباید روی جزئیات توافق
حساسیت به خرج داد. بجای دلواپسی برای جزئیات بهتر است نگران غارتی باشیم
که بقول یکی از اصولگرایان معتدل عده ای به بهانه دور زدن تحریمها کاسب
شده اند. رقمی معادل 30 میلیارد دلار سهم کاسبان تحریم در این مدت شده
است.
کدام قسمت از دستگاه اجرایی دولت آقای روحانی دچار ضعف است؟
چون دولت استراتژی پایه کارآمدی ندارد. هر دستگاهی کار خودش را میکند.
ظاهرا هر وزارتخانه سرگرم کار خودش است و بنظر میرسد ستادی که باید آنها را
هماهنگ کند و استراتژی پایه دولت را پیش ببرد و تاکتیکهای متناسب برگزیند
باید منسجمتر باشد. شاکله بودجه کشور نشان میدهد هنوز هزینههای جاری
دستگاهها بالاست. نرخ رشد اقتصادی و سهم نفت در بودجه سالانه که باید در
انتهای برنامه پنجم به صفر میرسید کجای این استراتژی میگنجد؟ در غیاب یک
راهبرد پایهای هر دستگاه سعی خواهد کرد بر تعصب سازمانی و صنفی و بخشی خود
تکیه کند.
آیا پیروزی در مذاکرات هستهای کلید فتح مجلس آینده توسط اصلاحطلبان خواهد بود؟
هم بله هم نه. قطعا توافق مهم است ولی تلقی جامعه از توافق و تثبیت
دستاوردهای خاص از توافق نه تنها بر انتخابات پیش رو که برای آینده کشور
حائز اهمیت حیاتی است. یادمان باشد همه دولتها محتاج ترمیم و بازتولید
مشروعیت سیاسی خود هستند. آنچه مشروعیت را قوام و دوام میبخشد کارآمدی
است. کارآمدی یک دولت بسته به توان او در تامین آسایش و امنیت و رفاه
شهروندان و زندگی شرافتمندانه آنان است. همه دولتها ناچارند برای حفظ
مشروعیت خود و رضایت مردم و رأیدهندگان کارآمدی خود را بهبود ببخشند.
نهادهای مدنی، اتحادیهها، شوراها، احزاب، مطبوعات همگی نهتنها در حفظ
سلامت و نشاط اجتماعی و آسیبشناسی نقاط کور و ناکارآمد به دولت کمک
میکنند که فعالیتشان در عمل به تقویت بدنه، گسترش پایگاه اجتماعی دولت و
بسط رضایت عمومی میانجامد.
بین دولت و پایگاه اجتماعیاش شکاف وجود دارد یا اینکه پایگاه اجتماعی دولت هدفگذاری و آیندهنگری نشده است؟
با روی کار آمدن آقای روحانی شکاف دولت و ملت کاهش پیدا کرد. امید به آینده
و خوشبینی فراگیر به دولت فرصت ارزشمندی در اختیار دولت قرار داد تا این
شکاف اطلاعاتی را پر کند و اعتماد مردم را به گزارشات و اطلاعات دولت جلب
نماید. دولت روحانی باید از تصمیمگیری پشت درهای بسته بپرهیزد و با انتشار
اطلاعات و تسهیل دسترسی شهروندان به آن، فرصت برابر و عادلانه را برای
همگان ایجاد نماید. تردیدی نیست نابرابری و تبعیض در اطلاعرسانی موجب
گسترش شکاف طبقاتی و افزایش فقر عمومی میگردد. شفافیت یعنی اطلاعات به
میزان کافی و وافی ارائه و تامین گردد و این اطلاعات به شکلهای درخور فهم و
اعتماد از طریق رسانههای همگانی عرضه شود. در جوامع مردمسالار و
دموکراتیک که مردم مسئولان را انتخاب و اختیار و مسئولیت اداره جامعه را
به آنها تفویض مینمایند، انتظار پاسخگویی دارند و مسئولان نیز برای جلب و
حفظ اعتماد عمومی، مسئولیت پاسخگویی دارند و لازمه این امر نیز شفافیت و
پرسشگری است. احترام به آزادی بیان و آزادی پس از بیان، تاسیس و رونق
رسانههای آزاد و مستقل، تصویب قوانین مربوط به انتشار اطلاعات و آزادی
دسترسی عموم به اطلاعات و نظایر آن تضمین کننده گردش آزاد اطلاعات و در
نتیجه ریشه کن شدن شایعات و فرهنگ شایعهسازی و دروغپردازی است. خاستگاه
روحانی اگر اصولگرایی میانهرو است ولی پایگاه اجتماعیاش طبقه متوسط و
گروههای اصلاحطلبند. طبقه متوسط شهری و گروههایی که به تغییر وضع موجود
دل بستند و به او رای دادند. پایگاه اجتماعی دولت باید احساس کند که در این
دولت جامعه مدنی باید تقویت شود. آقای روحانی در مسائلی نظیر رعایت حقوق
شهروندی، باید برنامه شفافتری داشته باشد. اگر سیاستهای اعتدالی دولت
نتواند بین «بقا» و پیش برد شعارهایش توازن منطقی ایجاد کند «بازنده» میدان
خواهد بود.
آقای روحانی به چه شکل باید مسیر موفقیت اصلاحطلبان را در انتخابات مجلس دهم مهیا کند؟
به نظر من نیازی نیست آقای روحانی در این زمینه بهنفع یک جریان حرکت
نماید. سیاست اعتدال یعنی که در دفاع از حقوق ملت قاطع و انعطاف ناپذیر
باشد. آقای روحانی در مرحله اول باید زمینه حضور همه گروهها و جریانهای
سیاسی در دو انتخابات آینده را فراهم کند. اگر روحانی به شعارهای انتخاباتی
خود پایبند بماند اصلاحطلبان به نتیجه مطلوب خواهند رسید. به بیانی،
روحانی باید مشوق بازگشت اصلاحطلبان به قدرت باشد. اساسا اصلاحطلبی یعنی
تکیه بر قانون و پرهیز از فرارهای فراقانونی. افکار عمومی پیروزی آقای
روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 را حاصل شکست استراتژی راست تندرو
میدانند. استراتژی اصلاحطلبان در دو انتخابات پیش رو ممانعت و جلوگیری از
بازگشت تندروهاست حتی اگر خودشان امکان حضور نیابند. اصلاحطلبان توقع
ندارند آقای روحانی خود را یک «اصلاحطلب» معرفی کند. ولی بر این باورند که
کار ویژه دولت روحانی راهگشایی آزادیهای مدنی و حامل «ژن» دموکراتیزاسیون
است بنابراین نباید به نیروهای ضددموکراسی باج بدهد.
شما رابطه اصلاحطلبان و آقای روحانی را همچنان رابطه «پدر و فرزندی» میدانید؟
رابطهها را باید در یک فرامتن سیاسی دید. مثلا در یک عکسبرداری فوری از
میان گرایشهای عمده سیاسی موجود، تصور میکنم رصدکردن سه نیروی اجتماعی و
سه شخصیت لازم باشد. یکی نیروی اجتماعی تحول خواه که خواهان تغییر تدریجی و
آگاهانه وضع موجود است. دیگری نیروی اجتماعی توسعه گرا که خواهان نوسازی
مقتدرانه اقنصادی در سایه ثبات سیاسی است و آن را مقدم بر تحول اجتماعی
میداند. سوم نیروی اجتماعی محافظه کار که امنیت و ثبات را نیاز اصلی جامعه
و آنرا در ارجاع به ارزشهای سنتی و گذشته طلایی دنبال میکند. در حاشیه و
همسایگی این سه نیروی اصلی، طیفی از نیروهای تندرو با گرایشات متنوع زیست
میکنند که راههای تندروانه و غیرمنطقی را ترجیح میدهند. زمانی که یک
نیروی اصلی دچار بحران کارآمدی و بحران «نتیجه ملموس» میشود حاشیههای
نزدیک به آن نیرو جان میگیرد و در مقام ناجی جای متن مینشیند . حاشیه اما
در شرایط متعارف نقش پارازیت و مزاحم را ایفا میکند. از میان شخصیتهای
مطرح تصور میکنم باید روی سه شخصیت تمرکز کرد. رئیس دولت اصلاحات،
هاشمیرفسنجانی رئیس دولت سازندگی و حسن روحانی رئیس دولت اعتدال. ویژگی
این سه بهگونهای است که هریک به تنهایی قادر به بسیج اجتماعی جهت پیشبرد
پروژه دموکراسیخواهی هستند. هرسه به نقش تاریخی خود واقفند و میدانند که
ائتلاف نانوشته آنان به تقویت و هم افزایی حرکت اصلاحطلبانه خواهد
انجامید. این سه شخصیت اساسا در رقابت با هم بسر نمیبرند بلکه هرکدام به
نقش مکمل دیگری در پیشبرد امور کشور باور دارند. معارضه و تقابل این سه به
روندهای اصلاحی آسیب خواهد رساند. بنابراین کسانی که دل در گرو پیشرفت کشور
و آسایش و رفاه جامعه دارند تقسیم کار و تجمیع توان اضلاع این مثلث را
مفید خواهند دانست. بنابراین نباید نقش هریک از ایشان را به فرزندی یا مرید
و مرادی فروکاست.
هر کدام از این سه رأس مثلث نماد چه چیزی هستند؟
رئیس دولت اصلاحات نماد تحول اصلاحطلبانه. آیتا... هاشمی نماد نوسازی و
توسعه و آقای روحانی نماد اراده مبتنی بر عقلانیت. مهمترین ماموریت مشترک
تاریخی و ملی این سه تن پیشگیری و مقاومسازی جامعه در برابر بلای تندروی
سیاسی است.
آقای حجاریان بهتازگی عنوان کردهاند ممکن است در آینده نیز دوم
خرداد دیگری اتفاق بیفتد. شما با این نظر موافق هستید؟ تکرار دوم خرداد
دیگری مستلزم چه زمینههایی است؟
انتخاب آقای روحانی در 24خرداد 1392 در گسست با دوم خرداد1376 واقع نشد.
اتفاقا تداوم بخش و مکمل دوم خرداد بود. دغدغه اصلی اصلاحطلبان گفتمان یا
غیر گفتمانی بودن اندیشه اعتدالی دولت نیست بلکه دلسرد شدن سرمایه اجتماعی
و ریزش سازمان رای روحانی است که در آنصورت به روندهای اصلاحی لطمه خواهد
خورد و اندیشههای رومانتیک و احساسی جان خواهد گرفت.
آیا انتخاب آقای روحانی در سال92 را میتوان دوم خرداد دیگری تلقی کرد؟
عناصر زیادی وجود دارد که این دو انتخاب را به هم شبیه و در عین حال واجد
ویژگیهای مخصوص به خود میسازد. انتخابات سال 92 قطعا مهم است حتی در بعضی
ابعاد ممکن است از سال76 نیز مهمتر باشد. ولی یادمان نرود انتخابات 76
تنها یک انتخاب ریاست جمهوری نبود بلکه خیزش اجتماعی بزرگی جهت تحولخواهی
بود. درسال 76 کشور وارد مرحله جدیدی شد و 16 سال است ما شاهد آثار
انتخابات آن سال هستیم. از 76 به بعد در کنار هر انتخابات و قبل از مراحل
حقوقی انتخابات یک جنبش اجتماعی پدیدار میشود و آن جنبش اجتماعی شعارها و
مطالبات خود را سازماندهی میکند و بعد که انتخابات شروع میشود، این
شعارها و مطالبات خود را به احزاب و کاندیداها تحمیل میکنند. با این حال
دوم خرداد 76 در تاریخ دموکراسی خواهی ملت ایران رویدادی منحصربهفرد و
غیر قابل تکرار است.