اگر در هر جامعه ای که نگاه می کنی، رنگ اطمینان و آرامش از زندگی مردمان رخت بربسته است و اگر کمتر جماعت و جمعیتی، در اندیشه دنیایی آزاد و آباد بسر می برند و اگر کسی برای آینده ای زیبا نمی سراید و داستان نمی نویسد و در اشتیاق چنین دنیایی قلم نمی زند و اتوپیا نمی نگارد ، همه وهمه در این حقیقت اشتراک دارند که « فرهنگ غرب در لایه های زیستی آنان رسوخ کرده و بلایی خانمان سوز بر سرشان نازل کرده است .»
افسون زدگی حیات مردمان غرب واقعیتی است که انکارش بسان انکار خورشید در وسط روز در آسمان است . اگر هنوز صداقت و راستی معیار و محک انسانهاست پس این نکته تصدیق خواهد شد که تمدن غرب جز سختی ورنج و الم و درد جانکاه برای انسان، به ثمر نداشته است .
اگر دقیقتر بخواهیم این افسون زدگی را تشریح کنیم بهتر است تابعین دنیای جدید و وضعیت زندگی آنها را مختصر اشاره ای داشته باشیم ؛
خاورزمین که روزی بستر تفکرات معنوی و باطن گروی بوده و در دامن خود فکورترین انسانها را پرورانده است و از دل خود مکاتبی ژرف اندیش و عمیق مانند کنفوسیوس ، شین تو ، بودا به جهان عرضه داشته است، امروزه با معضل جدی خودکشی و استرس والتهاب های مزمن روانی درگیر است . ژاپن که یکی از اقطاب صنعتی دنیاست و در شبیه سازی وآهنی سازی انسان ها رکورداری می کند، امروزه نمی تواند کنج خانه هایش را از داروهای آرام بخش و تجویزهای روانی و در نهایت خودکشی های وحشتناک پاک کند . واین درد جانکاه از زمانی سرنوشت این جماعت چشم بادامی شد که خواستند بر هر آنچه که رنگ سنت دارد خط کشیده و در دامان دنیای مدرن بغلطند و از لذائذ مدرنیته تمتع یابند. این فروغلطیدن به حدی کورکورانه بود که دانشمندان و تکنسین های ژاپنی درخواست تغییر زبان ژاپنی را بدلیل ناتوانی در انتقال دانشهای حسی و تجربی، داشتند . واینها همه ره آورد تمدن غرب است .
هند که خاستگاه قدیمی ترین نوشته های مذهبی است و سابقه مکتوبات ودایی آن به 5000 سال قبل از میلاد می رسد و دنیایی معجب وشگفت زا از جهت تفکرات و معرفت های نظری ( اوپانیشاد ها ) و سیرو سلوک های عملی ( وداها ) را رقم زده بود و توانسته بود - بسیار پیش از آنی که یونان بربر و وحشی به خود بیاید و از دیگران سرقت کند و به نام خود بزند و بشود سرمنشا تاریخ – تمدنی کهن و با اصالت و ارزشمدار به نمایش بگذارد، امروزه شده است محل تجمع خوکان زیور به گردن آویخته که از چشمانشان، شهوت و لذت پست حیوانیت می بارد .
رسانه ای ( بالیوود ) نشخوار کننده جنسیت و جسمیت انسانند و هیچ از رشد و تعالی و تکامل لب بر نمی زنند . و اینها همه سوغات تمدن غرب است .
اشاره ای کوچک به جامعه ایرانی نیز در این میان بیهوده نخواهد بود . جامعه ایرانی در درون خود حاوی سنتهای اصیل و فوق العاده ارزشی و انسانی بود که با قرار گرفتن ذیل مکتب ناب اسلام و آیین حقیقی تشیع بالیده و شکوفا شد . از رسوم وسنتها و آداب این جامعه، احترام به بزرگان و پیشکسوتان بود که متاسفانه این مقوله مهم در همین آب و خاک به اُمُلی و عقب ماندگی تفسیر می شود و این هم نتیجه ای است از جریان عقلانیت خودبنیاد مدرنیته که در قالب دانشگاههای علم مدرنی به فرهنگ خانواده ها راه یافته و طبقه بندی ارزشی خانه ها را برهم زده و مدرک دانشگاهی را میزان حرمت اجتماعی قرار داده است . در کشور عزیزمان ایران اتفاقات بس نادری در حال وقوع و درحال تبدیل شدن به رویه ای عادی است که این حوادث زمانی در همین فرهنگ، قبیح و پلید تلقی می گشت . بطور کلی در هر نقطه ای از این دیار که پا گذاریم و تغییری کاملا منفی در روند فرهنگ دینی و ملی بیابیم، خواهیم دید که ریشه در تمنیات غربی داشته است .
بسیاری مشکلات فرهنگی دیگری دامنگیر جامعه ایرانی و جوامع پرسابقه منطقه شرق عالم شده است که پرداختن بدانها فرصتی قابل تامل می طلبد و همین اشاره کوتاه نیز از جهت تلنگری است بر اینکه تبعیت از غرب چه نتیجه و ثمره ای داشته است .
ایران و چین و ژاپن وهند، بلند آوازگانی هستند که مثل و مانندش در تاریخ نیامده است اما همین بزرگان دیروز فرهنگ جهان، امروزه از افول و فرود فرهنگشان ناله ها سر می دهند و فریاد بر آورده اند . هرچند آنچه به جایی نرسد فریاد است چرا که خود برگزیدند تا غربی شوند وغربی بمانند .
سوال مهمی که دراین میان تبرز دارد این است که چه انتخابی سرمنشا این تحول سهمگین و بغرنج شده است ؟ مردمان این فرهنگ های کهن و سنتهای عمیق و باطن نگر، چه گزینشی داشته اند که اینگونه باید تاوان و هزینه آن را متقبل شوند؟ اصلا فرهنگ جدید چه داشته است که دنیای قدیم و عقبه تمدنی دنیا را به وضعیتی فلاکت بار انداخته است و از این تمدن های باشکوه روزگار قدیم، ظاهر اندیشان زرق و برق اندوز برساخته است که حرص و طمع و آز شده است بستر زندگی و حیات آنان؟
پاسخ به این سوال حساس و بجا – که امروزه مورد غفلت عمومی قرار گرفته است – با تحلیلی از تمدن غرب و بررسی رسم و آیین جدید جامعه غربی بدست خواهد آمد . لیکن مهم این است که این تحلیل از خاستگاهی وحیانی و سرچشمه ای الهی باید انجام گیرد نه آنکه دوباره در دامن عقلانیتی استقلالی اسیر گردیم و در دوری باطل، آبشخور تفکر را نظام مفهومی مدرن قرار دهیم .
سختی و مرارت معیشت دنیوی در عالم غرب امری قابل انکار نیست بلکه غیر قابل انکار است و غیر قابل اغماض و غفلت . این امر بگونه ای حاد و شدید است که اگر بگوییم غرب یعنی حیات در مرارت و رنج و یا دقیقتر اینکه تمدن غرب یعنی رنج و مصیبت و دیگر هیچ، گزافه نگفته ایم .
با مراجعه به آیات قرآن کریم و منبع وحی الهی، بدنبال تحلیلی از این واقعیت هستیم که به آیه ای برمی خوریم که در ترکیب با آیه ای دیگر، تفسیری غیبی و عینی در اختیارمان می گذارد .
خداوند متعال در سوره طه آیه 124 چنین می فرماید:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى .
اگر کسی از ذکر من اعراض کند وروی برگرداند زندگی سختی خواهد داشت و در روز قیامت کور ونابینا محشورش خواهیم ساخت .
زندگی ضنکی ، یا به تعبیر منابع لغت زندگی در تنگی و ضیق، همان معیشتی است که دنیای غرب امروزه بدان مبتلاست . زندگی ضنکی، صورتی از زندگی است که در آن جایی برای نفس کشیدن باقی نمی ماند، بحدی تنگی و ضیق و فروبستگی دامان انسان را می گیرد که گویا عقاب بلند پروازی را در زمین در قفسی تنگ اسیر ساخته اند .
اعراض از ذکر الله، این معیشت پر مصیبت و جانکاه را برای غرب، نتیجه داشته است . آن ذکری که مایه اطمینان قلب و سکینه روح و روان انسان است « الا بذکر الله تطمئن القلوب »(الرعد، 28) امروزه در غرب غایب است و این همه نیز تابع اختیار انسان غربی بوده است و جبری در کار نبوده، او بدنبال تمتعات بیشتر از حیات دنیوی به انکار حیات جاویدان برخاست و در پی آن از ذکر الله که حقیقتی ترین اذکار است روی برگردانید و در نهایت به معیشتی ضنکی و زندگی عذاب آوری گرفتار شد .
کریمه ای دیگر، توضیح می دهد که چرا اعراض از ذکر الله انسان را به ضنک مبتلا می سازد و در حشر قیامت کور و نابینایش می گرداند؛
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ.
« و هر کسی که از ذکر رحمان دوری کند، شیطان را به سراغش می فرستیم که همواره قرین اوست.» الزخرف، 36
آری، این گونه نیست که اگر کسی از ذکر رحمان دوری جست، سر آسوده بر بالین بگذارد، بلکه شیطان هم نشین و قرین او می گردد و از همین اعراض و قرانت است که ضنک در معیشت خود را نشان می دهد و در قامت تمدنی ابلیسی، ضنکی اجتماعی و تاریخی را دامن می زند . معیشت و حیات اجتماعی و تاریخی مردمانی را به خطر انداخته و عذاب آور می گرداند و اینها همه نتیجه اختیار و انتخاب انسان است که از ذکر الله ، ذکر الرحمن اعراض جسته و در دامان شیطان غلطیده است که، « هرکه شیطان قرین او باشد، چه بد قرینی و بد همنیشینی دارد.» النساء ، 38