اگرچه مروری کوتاه بر این نامه نشان می دهد که سروش در مقايسه با نامه دو سال قبلش که با عنوان "جشن زوال حکومت دینی" منتشر شده و در آن از فروپاشی عنقریب جمهوری اسلامی خبر داده بود، بسیار منفعلانه و رو به عقب حرکت داشته است اما واقعیت این است که در بررسی علتها و عوامل نگارش چنین نامه های بی ارزش سیاسی باید به چند سال قبل بازگشت.
آنجا که مهمترین استراتژی فتنهگران در انتخابات دهم ریاست جمهوری، زمین گیر کردن رهبری انقلاب اسلامی بود. آنها تصمیم داشتند تا احمدی تژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنند و با زمین زدن احمدینژاد و همه نهادهای منتسب به رهبری، برنامه بعدی را اجرایی کنند.
در این راستا جملات متعددی از سران فتنه مانند موسوی خویینیها، خاتمی و بهزاد نبوی نقل شده است که هیچگاه نيز تكذيب نشد، بلکه رفتار بعدی سران فتنه نشان از صحت این گزاره ها داشت. برخی از این نقل قول ها به شرح ذیل است:
موسوی خوئینیها: ما باید بیايیم و توان بگذاریم به هر قیمتی رهبري را پايین بکشیم. او باید بفهمد که این مملکت این طور نیست که ایشان باشد و هرجور بخواهد آن را به هر سمتی بکشاند. خاتمی و یارانش بالاخره کلی تجربه دارند.
ابطحی: موسوی به آقای کروبی پیغام داده بود که من تا آخر هستم. همچنانکه گفتم این کلمه تا آخر هستم بهترین رمز و اسم شب تلاش برای سقوط و حذف رهبری است.
بهزاد نبوی: ما باید از لجبازی هاشمی با احمدینژاد بهره لازم را ببریم ما باید از شورای فقاهت آقای هاشمی دفاع کنیم و رهبری را منزوی كنيم.
موسوی خوئینیها: انتخاب خاتمی در سال 76 یک سیلی به گوش حاکمیت بود اما ما نتوانستیم آن جریان را حفظ کنیم که همین مطلب هم باعث شد که حاکمیت دوباره خودش را بازسازی کند. انتخاب مجدد خاتمی نماد مخالفت با حاکمیت است.
ابطحی: کروبی و موسوی البته در چند نقطه وحدت نظر هم داشتند. یکی از آنها اینکه در صورت رأی آوردن، ولایت فقیه را مهار کنند. آقای خاتمی گفته بود ما هدف بزرگتری داریم. مهم این است که در انتخابات باید پیروز شویم و لذا نباید در ستاد افرادی باشند که روزنامه ها از آنان به عنوان جریان تندرو یاد کنند و اصل پروژه پیروزی در انتخابات که تنها راه مهار کردن رهبری است، آسیب ببیند.
ابطحی: در مشارکت، رضا خاتمی معمولاً صریح تر از دیگران در مورد رهبری حرف می زند. اصل دیدگاه رضا خاتمی در مورد رهبری این است که باید تا جایی که ممکن است در برابر نظرات ایشان مقاومت کرد تا ایشان در موضوعهاي مختلف عقب نشینی کنند. متأسفم که باید اعتراف کنم که آقای خاتمی به اعتقاد من کمترین ارادت و علاقه را به رهبری -به عنوان رهبری نظام- دارد. بارها در جلسات خصوصی به ما می گفت اگر انتخاب شویم، دیگر رهبري، آن رهبري قبلی نخواهد بود.
موسوی خوئینیها: این ولایت فقیه یک امر غیر عقلايی است که واقعا هم هست؛ عقلایی به معنی امروز دنیا.
تاج زاده: به نظر من انقلاب اسلامی می تواند نظامی بدتر از رژیم شاه را در ایران مستقر کند. من استبداد دینی را هم برای اسلام و هم برای ایران بدتر از استبداد لايیک می دانم.
موسوی خوئینیها: ما باید تکلیف خودمان را با این رژیم مشخص کنیم. ما مدیون امام هستبم ولی امام چیزهایی فرموده که با گذشت زمان نتیجه می گیریم که موفقیتی در آن نیست و حکومت دچار مشکل شده است سید محمد خاتمی: اگر در این انتخابات احمدینژاد سقوط کند عملاً رهبری حذف می شود. اگر به هر قیمیتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره بر حوزه سیاسی و اجرایی کشور باز گردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصولگرایان به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می شود. با شکست اصولگرایان باید قدرت آقای خامنه ای را مهار کرد.
موسوی خوئینیها: من به دوستان گفتم اگر می خواهند در شورای نگهبان مطلبی در مورد انتخابات شروع کنند ابتدا از آقای خامنه ای شروع کنند و بگویند تخلفات از ایشان شروع شده است. ایشان (رهبری) می داند اگر یک قدم به عقب برود (ابطال انتخابات) باید تا آخرش عقب برود.
آغاجری: ما در دولت خاتمی یکی از پایه های ولایت فقیه را منهدم کردیم و با پیروزی موسوی در انتخابات، همه پایه های ولایت فقیه را فرو خواهیم ریخت.
بهزاد نبوی: احمدینژاد که عددی نیست. آن کس و آنجایی و آن مرکزی را باید تحت فشار بگذاریم که اصلی ترین نقش را دارد. بالاخره ما باید ببینیم با رهبری چهکار کنیم. اگر آقای خاتمی رفت ثبت نام کند، بگوید که من ولایت مطلقه را تنها در چارچوب قانون اساسی قبول دارم و این یعنی محدود کردن رهبری.
موسوی خوئینیها: اگر احساس مردم این باشد که احمدینژاد رأی ندارد ولی رأی بیاورد، آثار و تبعات سیاسی این مشکل به دوش رهبري خواهد بود.
موسوی خوئینیها: اگر کسی شک داشته باشد که این جبهه ای که یک طرف آن رهبري و یک طرف هم مهندس موسوی، خاتمی و در کل مردم قرار گرفته اند، کدامیک حق هستند. این رفتارهای اینها (حاکمیت) دلیل این است که آنها باطل هستند. به نظر من، اگر آقای خاتمی را مثل معین رد صلاحیت کنند، بعداً ایشان حکم حکومتی را نپذیرد و از صحنه کنار برود.
موسوی خوئینیها: الان ریاست جمهوری دو تا چهار سال است، می شود رهبری را دو تا پنج سال کرد و بعد از آن هم کنار برود. سال گذشته ما در کنگره سازمان مشارکت دعوت بودیم که مطالبی در خصوص موقتی بودن رهبری از آقای حجاریان مطرح شد اما من به آقای نبوی به این جهت که من و خاتمی آنجا نشسته بودیم، اعتراض کردم که چرا چنین مطلبی در حضور ما خوانده شده است. این مطلب برای آینده تحزب و گروههای سیاسی مفید نیست حال درست است که ما هم در این موضوع - موقتی بودن رهبری - با شما هم عقیده هستیم.
سلسله نامه های سرگشاده
اما پس از آن که چند روز قبل از انتخابات مشخص شد که کاندیدای فتنه گران برنده انتخابات نخواهد بود، فاز دوم عملیات علیه نظام کلید خورد و زمانی که عصر سه شنبه 19 خرداد 1388، خبرگزاریها نامه آقای اکبر هاشمی رفسنجانی به حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب را منتشر کردند که در آن بدون سلام و والسلام از بحران بزرگ آینده خبر داده بود، پیش بینی می شد که روند نامه پراکنی برای شدت بخشیدن به آتش همان آتشفشانهايی که هاشمی رفسنجانی در نامهاش اشاره کرده بود، ادامه یابد.
هاشمی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری مغلوب احمدینژاد شده بود، در ساعاتی نامه سرگشاده اش به رهبری را منتشر کرد که تنها دو ساعت از تحویل این نامه به دفتر رهبری می گذشت. ستاد انتخاباتی موسوی هم در پی این نامه، جنگ روانی شدیدی با عنوان پاسخ رهبری به نامه هاشمی رفسنجانی ترتیب داد که موجب شد دفتر مقام معظم رهبری با اطلاعیهای رسمی، شایعات را تکذیب کند.
شکری از مسئولان وزارت اطلاعات درباره نتایجی که قرار بود از این نامه گرفته شود، می گوید: «برداشت بنده به عنوان یک عنصر امنیتی این است که نامه جسارت آمیز هاشمی به مقام معظم رهبری نیز درست به مانند موسوی به تصور وجود "موقعیت انقلابی" به نگارش درآمد و با اتکای به این موقعیت انقلابی بود که مقام معظم رهبری را تهدید به اقدامات براندازی در جریان انتخابات و پس از آن کرد! نامه قبل از رسیدن به حضرت آقا در سایتها منتشر شد. علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی با هیجان وصف ناپذیری مطرح می کند: "این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ می کنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می شود یا فضا برمیگردد."»
او در ادامه، بخشی از نامه آقای هاشمی را يادآوري كرده و در مورد آن ميافزايد: «آقای هاشمی در نامه مورخ 19/3/88 یعنی سه روز قبل از انتخابات می نویسد: "بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی شک بخشی از مردم، احزاب و جریانها، این وضع را بیش از این بر نمی تابند و آتشفشانهایی که از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابان ها و دانشگاه ها، مشاهده می کنیم... از جنابعالی انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هر گونه که صلاح می دانید، اقدام موثری بنمایید و مانع شعله ور تر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید، سر چشمه شاید گرفتن به پیل / چو پر شد نشاید گرفتن به بیل"
ملاحظه کنید که هاشمی در پایان از این فراز از نامه اش خبر از اغتشاشات پس از انتخابات می دهد. بنابراین معلوم می شود که پشتوانه آقای هاشمی نیز برای ارسال نامه تند و بدون سلام و حتی تهدید آمیز به مقام معظم رهبری، تصور او مبنی بر وجود "موقعیت انقلابی" در جامعه است. این ادعای آقای هاشمی مبنی بر وجود آتشفشانهایی که نمونه آنها را در اجتماعات انتخاباتی در خیابانها مشاهده می کنیم، مؤید این امر است.»
به گفته معاون سابق وزیر اطلاعات "حتی تهدید ناشیانه مقام معظم رهبری به شعله ورتر شدن آتش در جریان انتخابات و پس از ان هم به دلیل امیدواری آقای هاشمی به استمرار موقعیت انقلابی است که آن را به شکل آتشی که دودش در فضا قابل مشاهده است، بیان می کند."
نشانه صحت تحلیل شکری این است که دو روز بعد از صدور این نامه، موسوی کاندیدای مورد حمایت هاشمی رفسنجانی که خود را در آستانه شکستی بزرگ میدید، ساعاتی پیش از آغاز رأیگیری در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب به جابهجایی نمایندگانش در صندوق های رأی اعتراض کرد. او همچنین استفاده احمدینژاد از هواپیمای دولتي برای سفرهای تبلیغاتی را محکوم کرد!
با برگزاری انتخابات و مشخص شدن نتایج آن و اجرای شورش و اغتشاش از سوی موسوی، صدور نامههای سرگشاده به رهبری انقلاب در جهت حرمت شکنی نيز آغاز شد. نامه هایی که هیچ یک خیرخواهانه نبود و نشانه ای از نصيحت به ائمه مسلمین نداشت.
عبدالکریم سروش فیلسوف لمپن و هتاک به مانند همیشه خط شکن حرمت شکنی بود. او در نامهای که در بیبیسی قرائت کرد، از مرگ جمهوری اسلامی خبر داد و نوشت که مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود!
دکتر ایرج فاضل وزیر بهداشت دولت سازندگی نیز در ادامه راه هاشمی رفسنجانی، نامهای بی ادبانه به رهبری نوشت. عبدالعلی بازرگان نیز در نامهاش از مبارزات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی خبر داد. ابراهیم نبوی طنز نویس مقیم خارج از کشور نیز در نامهاش بر مبنای سناریو خس و خاشاک به داستان سرایی از وضعیت جامعه ایران پرداخت.
اما در میان نامه های سرگشاده به رهبری، نامههای ادامه دار محمد نوری زاد نیز قابل توجه بود. نوریزاد که با ادبیات خاصش در سالهای گذشته مورد توجه قرار گرفته بود و پروژههاي میلیاردي با صداوسیما مانند چهل سرباز را اجرا کرده بود، فردای نمازجمعه 29 خرداد، در نوشته ای گستاخانه، جنگ روانی شایعه پراکنی و دروغپردازی علیه نظام را پی گرفت و از کمک چند میلیاردی دولت به یک امام جمعه خبر داد. نوری زاد که در سال 1387 با توهین به برخي مراجع تقلید خواستار واریز تمامی وجوهات علما به دفتر رهبری شده بود، چرخشی 180 درجه داشت.
نوری زاد در ادامه بیش از 15 نامه توهین آمیز خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشت و لقب حرّ زمان را از برخی سران فتنه دریافت کرد!
برخی روزنامه نگاران درجه دو و سه نیز که برای دستیابی به پناهندگی، تلاش میکردند در روزهای بعد از انتخابات، نامه های سرگشادهای خطاب به رهبری نوشتند.
عطا الله مهاجرانی معاون اکبر هاشمی رفسنجانی و وزیر فرهنگ دولت اصلاحات نیز پس از افشای برخی اقدامات و رسواییهایش اقدام به نوشتن نامه سرگشاده به رهبری کرد. محسن کدیور برادر همسر مهاجرانی نیز نامه ای مطول با عنوان استیضاح رهبری انقلاب به هاشمی رفسنجانی که آن زمان رئیس مجلس خبرگان بود، نوشت که این نامه از سوی اتفاق اعضای مجلس خبرگان رهبری رد شد و آنها آیت الله خامنه ای را تنها مصداق ولایت فقیه دانستند اما هاشمی رفسنجانی علی رغم برخی خبرسازی ها حاضر به پاسخ درباره این نامه نشد.
مصطفی تاجزاده چهره معروف فتنه 88 نیز با تأخیری دو سال و چند ماهه در مهر 1390 پس از آن که از همه اقداماتش در راستای انقلاب اسلامی توبه کرد، نامه سرگشاده ای خطاب به رهبر انقلاب اسلامی نوشت!