به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه شهروند، متن زير، گزارش تکاندهنده «فايننشال تايمز» درباره رنجهاي آوارگان و بويژه کودکان در سوريه است.
برگردان
فارسي اين گزارش، عبارت است از: از حمله نظامي جان سالم بهدر برد و از
کشتار جمعي و تجاوز گروههاي مختلف در سوريه فرار کرد اما درست پس از رسيدن
به بهشتي امن در کشور همسايه «لبنان» بود که فاطمه 13 ساله رگ دست خود را
زد.
اين تنها مورد خودکشي در ميان آوارگان سوري نيست. پس از سهسال
زندگي در چادر، افسردگي، خود آسيبرساني، تلاش براي خودکشي و ديگر مشکلات
روحي در بين دختران سوري افزايش داشته است. نام فاطمه بهخاطر امنيت او
تغيير کرده و تيم فايننشالتايمز نميتواند خود او را مستقيما ملاقات کند.
اما مادرش داستان او را با ما در ميان ميگذارد تا نشان دهد که چگونه پس از
فرار از جنگ سوريه، دختران بيشماري هنوز با خطر تجاوز، سوءاستفاده خانگي و
ازدواج اجباري روبهرو هستند.
يازدههزار سوري مجبور شدند از خانه خود
فرار کنند و هيچ نشانهاي از پايان جنگي که چهارسال از شروع آن ميگذرد و
به جنگ داخلي تبديل شده، وجود ندارد. اولويتهاي فوري در بحران آوارگي
نسبتاً مشخص هستند: مردم به سرپناه و غذا نياز دارند. اما وقتي بحراني
طولاني ميشود - روزي پنج هزار نفر - تلاش براي کنترل آن طاقتفرسا ميشود.
فاطمه
و مادرش به مرکز زنان که توسط کميته نجات بينالمللي راهاندازي شده، اميد
زيادي بستهاند. کميته نجات در سال 1933 توسط آلبرت اينشتين براي نجات
خانوادههاي آلماني که با خطر نازيها روبهرو بودند، ايجاد شد. اين خيريه
در حال حاضر در بيش از 30 کشور جهان از ميانمار تا زيمباوه کار ميکند و
پس از طوفانها و سوناميها به مردم کمکرساني ميکند يا درمانگاههاي
بهداشت و سلامت دائمي ميسازد.
در سال 2014 کميته نجات در سطح جهاني به 14.8 ميليون نفر از جمله چهار ميليون آواره سوري کمکرساني کرد.
با
وجودي که در بين جمعيت آواره سوري، زنان بيش از سايرين در معرض خطر قرار
دارند اما به دليل تلاش گروههاي امداد براي تهيه غذا، دارو و آموزش، زنان
جوان غالبا فراموش ميشوند. مادر فاطمه با سياهي زير چشم که از دوران سخت
حکايت دارد ميگويد: دختران مهاجر در زندان هستند... شبها در اردوگاهها
صداي گريه زنان را ميشنويد و مرداني که زنان خود را کتک ميزنند. نيمي از
آن زنان زير 14 سال سن دارند.
با دسترسي محدود به آموزش، دختران آينده
را از دست ميدهند. والديني که زماني از دختران خود حمايت ميکردند، اکنون
خود زخم خوردهاند و غالبا دخترانشان را مورد آزار قرار ميدهند و اينقدر
فقيرند که با ازدواج زودهنگام آنان موافقت ميکنند، يکي از امدادگران
ميگويد که در اين شرايط امکان اينکه دختري به خودفروشي وادار شود نيز
وجود دارد. در شرايط پيچيدهاي که هزاران مهاجر در آن قرار دارند، ترس از
تعرض يعني اينکه بسياري از دختران به ندرت چادرهاي برزنتي را که زمستانها
دچار سيل ميشوند و تابستانها از گرماي هوا مانند کوره سوزانند، ترک
ميکنند، وجود دارد.
مادر فاطمه که با وجود درگيري با سوءرفتار
خانوادگي، هنوز اميدوار است، ميگويد: مرکز زنان ما را تشويق به ادامه
زندگي و بازسازي تواناييمان ميکند. اگر آنها نبودند، دخترم جان خود را از
دست ميداد و ممکن بود، خود من هم دست به خودکشي بزنم.
تلاشهاي کميته نجات
کميته
نجات بيش از 30 مرکز در اردوگاههاي پناهندگان در شمال سوريه و کشورهاي
همسايه دارد. حمايت از زنان و توانمندسازي آنان يکي از هزاران برنامهاي
است که اين خيريه بهعنوان بخشي از واکنش به مصائب سوريه اجرا ميکند و
نيازهاي بهداشتي و سلامتي تا آموزش شغلي را در بر دارد.
اين کميته که
سال گذشته 456 ميليون دلار درآمد داشت، بر فوريت و گسترش کار خود در سراسر
جهان تأکيد دارد و علاوهبر بحران سوريه که در فراخناي پنج کشور گسترده
است، درمانگاههايي را براي معالجه بيماران ابولا در غرب آفريقا ايجاد کرد و
در مناطقي که عراقيها از دست نيروهاي داعش ميگريزند، کمکهاي انساني
توزيع کرد. کميته همچنين در آمريکا به مهاجراني که شانس شروع زندگي جديدي
را به دست آوردهاند، کمک ميکند.
يافتن راهحلهاي درازمدت براي
مهاجران، جهت ثبات منطقه بسيار حياتي است زيرا اردوگاهها، زميني حاصلخيز
براي رشد گروههاي راديکال افراطي هستند. جابهجايي عظيم مردم، موجب
فشارهاي اقتصادي ميشود که ميتواند در مناطق پذيراي آنان، ناامني بهوجود
آورد اما همانگونه که بزرگترين بحران آوارگان جنگ جهاني عميقتر ميشود،
بودجه خيريهها کاهش مييابد. هفته گذشته سازمان ملل اعلام کرد که به علت
کمبود بودجه، ليست غذاي حياتي خود را به 1.7 ميليون آواره سوري کاهش
ميدهد.
ديويد ميلبند، رئيس و مدير اجرايي کميته نجات ميگويد: بحران
سوريه بزرگترين فاجعه بشري قرن حاضر تاکنون است. حدود نيمي از 22 ميليون
جمعيت کشور مجبور به ترک خانه خود شدند و اين ميزان بسيار بزرگتر از آن است
که داوطلبان کمک بتوانند آن را درک کنند.
جنگ، بيماري و فجايع محيطي به
چيزي که از زمان جنگجهانيدوم عنوان بزرگترين بحران مهاجرت را بهخود
اختصاص داده، افزوده است. ميلبند، از کميته نجات خواسته است که به نيازهاي
زنان مهاجر توجه بيشتري نشان دهند.
سارا ابواصالي، رئيس برنامه زنان
کميته نجات در ترکيه ميگويد: بازپروري حياتي و لازم است، به اين موضوع از
منظر ديگري نگاه کنيد؛ چه کساني سوريه را دوباره خواهند ساخت؟ فقط رسيدن به
اردوگاهها در سوريه بسيار چالشبرانگيز است زيرا جادهها، نقطههاي ايست و
بازرسي و شهرها مرتباً بين گروههاي مسلح مختلف دستبهدست ميشوند.
قانعکردن خانوادههاي محافظهکار که غالباً خروج زنان از خانه را ممنوع
کردهاند، خودش مانع جدي ديگري است. با وجود اين مساله، حدود دو هزار زن
روزانه از هشت مرکز زنان کميته نجات در شمال سوريه ديدن ميکنند و از کمک و
مشاوره بهره ميگيرند.
کميته «گروههاي سيار» را به اردوگاههاي بيشتري
ميفرستد ولي اين تلاش مانند قطرهاي در دل اقيانوس است. سوريهاي مهاجر
در طول مرز شمالي حدود 500 اردوگاه ساختهاند که برخي دهها هزار ساکن
دارند.
کميته نجات ميگويد، کارش بسيار حياتي است زيرا بسياري از
برنامههاي مربوط به جوانان در اردوگاهها بهطور ناخواسته دختران را از
برنامهها حذف کردهاند؛ زيرا از نظر آوارگان پس از سن بلوغ دختران و پسران
نبايد کنار هم باشند.
آمار نااميدکننده
برنامه زنان
کميته نجات بهطور مرتب با حداقل 32 هزار زن آواره در يکسال کار کرده است
اما حتي داستانهاي موفق نيز به دليل مسائل تازهاي که گزارش ميشود، مايه
خوشحالي نيست. فاطمه يکي از اين موارد است. زخمهاي روي بازوها و همچنين
افسردگي او به کمک مشاوران کميته التيام يافت اما کمي بعد، پدرش او را
مجبور به ازدواج با پسرعمويش که دوبرابر فاطمه سن دارد، کرد و به راه دوري
فرستاد.
در حالي که آمار قابل اعتمادي از تجاوز يا خود آسيبرساني وجود
ندارد، مادر فاطمه ميگويد، بسياري از دختران به بريدن رگ خود اقدام
ميکنند. زنان جوان ديگري از اين هم فراتر رفتهاند. يک نفر خودسوزي کرد،
آنها او را بيرون اردوگاه به خاک سپردند. ديگري سعي کرد با خوردن کُلر
خودکشي کند که او را به بيمارستان رسانده و معدهاش را شستوشو دادند. دختر
ديگري را ميشناسم که فقط 15 سال داشت و قبل از آن خانوادهاش سهبار او
را شوهر دادهاند. اين دختر سعي کرد فرار کند.
متوقف کردن همه
ازدواجهاي اجباري و زودهنگام امکانپذير نيست. در برخي مناطق روستايي
سوريه، اين مسأله امري متداول و عادي است اما اغلب سوريها تا پايان
تحصيلات دانشگاهي دخترشان منتظر ميماندند. اکنون مدرسهاي نيست و
درحاليکه بحران طولانيتر ميشود، خانوادهها توسط خواستگاران خارجي که
شيربهاي خوبي هم ميپردازند، وسوسه ميشوند.
هبا، دختر 26 ساله شاد و
شلوغ با کت چرمي و روسري سفيد، اميد خود را از دست نداده است. مناطقي در
شمال سوريه جايي که او مراکز زنان کميته نجات را اداره ميکند، براي بازديد
بسيار خطرناکند به همين دليل او براي ديدن تيم روزنامه فايننشالتايمز در
ترکيه از مرز عبور ميکند. براي ايمني وي، نامش را اعلام نميکنيم.
هبا
بيش از هر چيز از سرنوشت دختراني که او نميتواند به آنها کمک کند، بيم
دارد. «تشخيص واقعيت از شايعاتي که مرتباً دهان به دهان ميچرخد، کار بسيار
سختي است. ما به ندرت دوباره از زناني که به آنها کمک ميکنيم، خبري
ميشنويم. برخي زنان بدون اينکه آگاه باشند، با مردان در ترکيه يا کشورهاي
حاشيه خليجفارس ازدواج ميکنند و نميدانند که اين شرايط رسمي و قانوني
نيست. گفته ميشود بسياريف از اين دختران به فاحشگي وادار ميشوند.»
هبا
ميگويد: «حتي چادر محل اقامت يک دختر، امن نيست. خشونت جنگ، رفتارها را
بهويژه در ميان پسراني که طي درگيريها به بلوغ ميرسند، تحتتأثير قرار
ميدهد تا حدي که موارد زيادي از آزار جنسي دختران گزارش ميشود. رهيافتن
به اين محيطها بسيار سخت و پيچيده است. بسياري زنان خجالتيتر از آن هستند
که حتي بپذيرند مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند.»
در لبنان، آوارگان
مونث ممکن است سرپناههاي مخفي پيدا کنند اما در شمال سوريه که از قانون
خبري نيست، خانه امن يا مراکز قانوني وجود ندارد. بهجاي اين مراکز، هبا و
دوستانش استراتژيهاي مبارزه و کنار آمدن با شرايط را آموزش ميدهند. در
مرکز جوانان آواره در ترکيه، مشاوري بهنام منال با گروهي از دختران خندان و
شلوغ احاطه شده که پيشنهادهاي خود درمورد «راههاي نه گفتن» را با صداي
بلند ميگويند تا منال روي بورد بنويسد.
دختران جملات را با هم تمرين
ميکنند تا ببينند چه کاري نتيجه بهتري دارد. کمي بعد، منال پيشنهاد ميکند
که ايده برتر را به والدينشان که اجازه نميدهند دختران خانه را ترک کرده
يا به مدرسه بروند، بگويند.
هبا ميگويد: «ما با چيزهاي کوچک شروع
ميکنيم. اگر دختران نتوانند آن را انجام دهند، چگونه ميتوانند درمورد
مسائل بسيار بزرگتر و مهمتري چون ازدواج بحث کنند؟ زماني که دختران و زنان
شروع به صحبت ميکنند، اعتماد به نفسشان سريعا افزايش مييابد. گاهي لازم
نيست خودمان زياد صحبت کنيم، ما فقط فرصت را برايشان فراهم ميکنيم...
آنها خودشان همديگر را راهنمايي ميکنند. بهعنوان مثال، زنان بزرگتري که
قبلا و در سن کم ازدواج کردهاند، به مادران جوانتر ميگويند، من خيلي
عذاب کشيدم، سعي کن براي دخترت مادر بهتري باشي.»
کميته نجات اميدوار
است با بودجه بيشتر بتواند چادرهايي ويژه آماده کند تا در آنجا به زنان
آموزش شغلي بدهند و آنها بتوانند کار خود را آغاز کنند و در هزينه خانواده
کمکخرج باشند.
مادر فاطمه ياد ميگيرد که قبل از اينکه دختر جوانترش
با سرنوشت مشابه خواهرش مواجه شود، صحبت کند. او ميگويد: «فکر ميکردم هيچ
دوستي ندارم، از دنيا ميترسيدم... حالا جواب شوهرم را ميدهم، آخرينبار
که ميخواست دخترم را کتک بزند، جلويش ايستادم و حرف زدم.»
او لبخند ميزند و با ناباوري ميگويد: «شوهرم واقعا گوش کرد، بالاخره نتيجه گرفتم.»