پیوس از عشق دوران خودش میگوید. از کیمیایی که دیگر نیست. بازیکن تکرار نشدنی پرسپولیس میگوید یک بار تا آستانه نیمکت تیم محبوبش رفت، اما قبول نکرد دستیار شود و حالا پشیمان است.
فرشاد آقای گل البته میگوید یک جمله از دوست جانبازش به دل او نشسته. این که خدا به او عزت داده که روی نیمکت پرسپولیس از خودیها ناسزا نشنیده.
حرفهای فرشاد آقای گل را بخوانید. مردی که مثل دوران بازیاش هنوز متین است، موثر و دوست داشتنی...
* از ماهان شروع کنیم. پسر آقای گل پرسپولیس چرا به استقلال رفت؟
- به هر حال بزرگ شده و اختیار خودش را دارد. البته من گوشش را گرفتم. او هم پشمیان است و معذرتخواهی هم کرد. به هر حال ماهان دیگر 24 ساله است و فوتبال هم حرفهای شده.
* شما ناراحت نشدی؟
- خیلی. ولی کاری از دستم برنمیآمد. حتی مادرش هم که یک پرسپولیسی است مخالفت کرد. به او گفت سابقه پدرت را خراب نکن. به هر حال تصمیمش را گرفت. البته فقط در یک بازی برای تیم امید استقلال بازی کرد و یک گل هم زد. به جایش پویان یک پرسپولیسی دو آتشه است. او لیسانس تربیت بدنی دارد و یک مربی خوب میشود. ماهان شلوغ است اما پویان به پدرش رفته. (میخندد)
* قبول داری پسر هیچ بازیکن بزرگی، فوتبالیست بزرگی نشده؟
- کاملا. چون زجر نمیکشند و همهچیز برایشان مهیاست. خود من خیلی سختی کشیدم تا شدم فرشاد پیوس. هیچچیز نداشتیم. اصلا چمن نمیدانستیم چیست. ساعت 5 صبح راه میافتادم و میرفتم زمین خاکی. بعدش هم از همان جا کیف را میزدم زیر بغل و 8 صبح میرفتم مدرسه. حالا دیگر عشق نیست آقا!
* ایرادی که به تیمهایی چون پرسپولیس هم وارد است.
- بله حالا دیگر تعصب شوخی است. همه برای پول و شهرت میآیند. تازه در زمان ما، هفتهای سه جلسه تمرین میکردیم اما حالا هر روز تمرینات حرفهای برگزار میشود. اگر تمرینات ما مثل الان بود صد برابر این نسل بازی میکردیم. مثلا ما از گلزنی خسته نمیشدیم. حالا طرف یک گل میزند میرود سال بعد! خود من 15 بار هتتریک کردم در پرسپولیس.
* واقعا؟
- بله. آمارش هست. حتی شاید 19 بار. الان یک گل میزنند دیگر تا پایان بازی دور و بر محوطه جریمه پیدایشان نمیشود. من گل اول را میزدم دنبال دومی و سومی بودم. نکته مهم دیگر این که ما اصلا یازده شب را نمیدیدیم استراحت برای یک بازیکن خیلی مهم است. شما ببینید من اصلا در دوران فوتبالم رباط و مینیسک عمل نکردم. نه من، نه درخشان، نه پنجعلی. خیلی از بازیکنان نسل ما. چرا؟ چون درست استراحت میکردیم. برخلاف حالا الان بازیکن تازه دوازده شب زندگیاش شروع میشود. (میخندد)
* یعنی از بازیکنان امروز پرسپولیس هیچ کدام را قبول ندارید و برای تیم انتخاب نمیکنید؟
- فقط شش، هفت نفر را میخواهم.
* مثلا.
- نگویم بهتر است.
* چه اشکالی دارد بگویید.
- نوری، بنگر، عالیشاه، علیپور، طارمی و هادی نوروزی را انتخاب میکردم. بقیه را میگذاشتم کنار.
* این، یعنی دایی تیم را بد بسته بود؟
- به هر حال نظر او این بوده. من هم نظرم را گفتم. بقیه در حد پرسپولیس نیستند. البته عباسزاده را هم یادم رفت. نوراللهی هم جوان خوبی است. پیام صادقیان هم اگر درست هدایت شود.
* پس بازیکنان این نسل زندگی حرفهای ندارند؟
- اصلا! استراحت درست و حسابی ندارند. قلیان هم میکشند. آمارشان را دارم که تا دو، سه صبح کجاها هستند. اما نمیتوانم اسم بیاورم. واقعیت تلخ فوتبال ما این است.
* خود شما تفریحی قلیان نمیکشیدی؟
- اصلا. نه سیگار و نه قلیان. اصلا بازیکنان ما اهل این حرفها نبودند.
* نبودند؟! اما بازیکن معتاد هم داشتیم.
- بعد از فوتبال برای آنها آن اتفاقات افتاد. همه مسائل بعد از دوران فوتبالشان بود. ما رفتیم دنبال مربیگری و مدرسه فوتبال، برخی هم دچار انحراف شدند. اطرافیان و مشاوران یک ستاره هم مهم هستند دیگر. به هر حال این مسائل در دوران ما کم بود.
* شاید از ترس علی پروین!
- از ترس علیآقا هم بود. هم ترس از او و هم ترس از آینده خودمان. به هر حال ما پرسپولیسیها از علیآقا و مایلیکهن حساب میبردیم. به آنها احترام هم میگذاشتیم. مثل حالا نبود که بازیکن به مربی فحش میدهد و بعد فردا میرود سر تمرین.
* الان به درخشان طعنه زدید؟!
- بله، بنویس! این مسائل اتفاق افتاده. به خدا اگر من بودم بازیکن را برای همیشه میگذاشتم کنار حتی اگر در بازی 4 گل میخوردیم.
* یعنی در دوره شما کسی نبود که به پروین بیاحترامی کند؟
- اصلا! هیچ!
* پشت سرش چطور؟
- به شوخی شاید. اما باور کنید علی آقا همان را هم میفهمید. وقتی دور زمین میدویدیم تا به علیآقا میرسیدیم میگفت "پشت سر من حرف میزنید!" خیلی باهوش بود. اصلا روانشناس بود. البته بحث دوره ما فرق میکرد. ما برای هم جان میدادیم. حالا این یکی دوست ندارد آن یکی بازی کند. جواب سلام هم را به زور میدهند اما ما با زن و بچه هر شب خانه همدیگر بودیم. هر چند روز یک بار با هم میرفتیم شمال. حالا برای هم میزنند!
* خبرچین هم داشتید؟
- مگر چند روزنامه داشتیم که کسی خبر بدهد؟ اصلا کاری به این مسائل نداشتیم. نمیدانستیم در تیم حریف چه میگذرد. اگر بحثی هم در تیم پیش میآمد مثل یک خانواده همانجا "چال" میشد. مهمتر از همه، حجب و حیا بود اما حالا نیست.
* شما اگر بودید با این پیام چه میکردید؟
- او هم انسان است دیگر فقط راه را اشتباه رفته. من اگر بودم با او رفیق میشدم. شبانه سر میزدم به او. مگر چند فوتبالیست مستعد مثل او داریم که اور ا هم نابود کنیم. به موقع هم یقهاش را میگرفتم.
* به عنوان یک پرسپولیسی چرا نرفتید کمک کنید؟
- آنها باید بیایند دنبال من. از 20 تیر 76 که از پرسپولیس رفتم فقط یک بار پایم را در دفتر باشگاه گذاشتهام.
* چه زمانی؟
- کاشانی زنگ زد که رفتم باشگاه گفت دستیار افشین قطبی بشو! گفتم فقط سرمربی میشوم. اما اشتباه کردم.
* به هر حال بعدش او میرفت و شما میشدید سرمربی؟
- بله. اشتباه کردم. غرور داشتم دیگر. مشاور خوب هم نداشتم، به هر حال ما که در تیمهای بزرگ چهره شدهایم یک غرور خاص هم داریم. حرف، حرف خودمان است.
* شاید در دوره شما ابزار فساد هم کمتر بود. ماشین مدل بالا و...
- ...نه بود. همین حمید درخشان یک ماشین 2002 داشت بیا و ببین! خیلیها داشتند اما حجب و حیا هم بود. اصلا فوتبال معنا داشت و معرفت هم بود. مثلا ناصر محمدخانی در اوج بود و همه از او حرف میزدند. من فرشاد پیوس به او حسودی نمیکردم. سال 65 در جاکارتا نیمکتنشین ناصر و چنگیز و علیدوستی بودم. به خدا میگفتم با حضور آنها حق من بازی کردن نیست. مثل الان نبود که طرف میگوید پای بازیکن بشکند تا من بروم داخل ترکیب.
* اما نسل بعد شما هم حاشیه کم نداشت. مثلا میگفتند دایی در ترکیب تیم دخالت میکند و...
- اصلا! دایی اهل این مسائل نبود. او خیلی دل پاک بود. در دوره مربیگری هم مربی خوبی شد در حد خودش. اما در پرسپولیس و تیمملی اهل دخالت در ترکیب و این مسائل نبود. ما که ندیدیم.
* در دعوای کریمی و دایی، حق را به کدام یک میدهید؟
- من در جریان ریز مسائل نبودم. میان آنها نبودم و نمیتوانم قضاوت کنم. فقط دوست دارم زودتر آشتی کنند. خیلی جاها فوتبال ایران را به این دو نفر میشناسند. حیف است واقعا.
* برکناری دایی در لیگ چهاردهم درست بود؟
- من میگویم نه. اگر میماند تا آخر لیگ بهتر بود. به هر حال خودش تیم را بسته بود. اما روابط برخی دوستان آن اتفاقات را رقم زد.
* جای درخشان بودید قبول میکردید جانشین دایی شوید؟
- نه. قبول نمیکردم. اما حمید حرفهایگری کرد. کار او حساب شده بود اما من بودم قبول نمیکردم پایان خوشی هم نداشت دیگر.
* زمان شما هم اینطور بود که بازی را می باختید و بعد میرفتید پارتی؟
- در زمان ما که پرسپولیس کم میباخت. وقتی هم میباختیم از ورزشگاه بیرون نمیرفتیم. میگذاشتیم همه بروند و هوا تاریک شود و لامپها را خاموش کنند. در خانه هم چند روز بیرون نمیرفتیم تا بقال و چقال ما را نبیند. سرمان پایین بود.
* راستی آقافرشاد شما از استقلال هم پیشنهاد داشتید؟
- وقتی در نیروی هوایی بودم قبل از پرسپولیس با استقلالیها حرف زدم. رفتم پیش اصغر حاجیلو و گفتم نمیتوانم آبی بپوشم.
* بعد از حضور در پرسپولیس چطور؟
- جرات نداشتند سمت من بیایند و پیشنهاد حضور در استقلال را بدهند! میدانستند که اهل این حرفها نیستم.
* برخورد استقلالیها هم با شما خوب بود.
- خیلی. روز خداحافظیام استقلالیها هم در ورزشگاه گریه میکردند. اشک آنها را به چشم دیدم.
* اما حالا هواداران پرسپولیس به خود بازیکنان پرسپولیس هم ناسزا میگویند.
- من که برخی از این بازیکنان پرسپولیس را اصلا نمیشناسم! باور کنید! نه فوتبال زیبا ارائه میکنند، نه میبرند، نه گل میزنند، حجب و حیا هم که ندارند همین میشود که هوادار هم شاکی میشود. یکی از لیدرها حرف جالبی میزد. میگفت اگر به جای این بازیکن پرسپولیس (نامش را میگوید و میخواهد ننویسم) باشگاه یک گوسفند میخرید سودش بیشتر بود. ببین کار به کجا رسیده است.
* رویای سرمربیگری پرسپولیس را دارید؟
- عاشق این سمت هستم اما رابطهاش را ندارم دیگر. من حرفم را رک و راست میگویم. البته یک هفته پیش بود که رفته بودم پیش دوست جانبازم. حرف معناداری زد که مرا به فکر برد. میگفت خدا تو را خیلی دوست دارد و عزت داده که تا حالا سرمربی پرسپولیس نشدهای. خیلی به دلم نشست. شما ببینید با استیلی و درخشان و دایی چه کردهاند؟ هوادار میگفت استیلی و درخشان را نمیخواهد. برای دایی هم تا حدودی این مسائل رخ داد. حالا میگویم خیلی خوب شد که سرمربی پرسپولیس نشدم.
* بدترین پرسپولیسی که دیدهاید؟
- روز خداحافظی مهدویکیا. تیم گل محمدی بود دیگر. رفته بودم ورزشگاه تا در مراسم خداحافظی مهدی شرکت کنم. اما پرسپولیس آنقدر بد و اعصاب خرد کن بود که نتوانستم تا آخر بنشینم. فکر کردم با آن شرایط مراسم خداحافظی مهدی هم برگزار نمیشود. که همینطور هم شد و او هم غریبانه رفت.
* خوشحالی که شماره 17 را به مهدویکیا دادید؟
- خیلی. خودش میگوید هنوز هم آن پیراهن را دارد. آن را داده دست مادرش تا نگه دارد. میگوید برایش خیلی خوشیمن بوده. بعد هم که این شماره به سهراب انتظاری و طارمی رسید. یکی هم پوشید که اصلا خوب نبود. اسمش را نمیگویم.
* بهترین گلزن تاریخ فوتبال ایران از نظر فرشاد پیوس.
- علی دایی دیگر. آمارش هست.
* و فرشاد پیوس؟
- حدود 153 گل زدهام دیگر. شما باید بگویید.
* مسی یا رونالدو؟
- مسی را خیلی دوست دارم اما این خالکوبی جدیدش را نمیپسندم. (میخندد)