به گزارش
پایگاه 598 به نقل از مشرق، "كريستيان ايوان"، "آدري" و دو
فرزندشان "اميليا" و "لوكاس" در حالي كه از ايران ميگذشتند تا به هند
بروند، به دليل يك اتفاق، مجبور شدند مدتي طولانيتر از آنچه برنامه
داشتند، در ايران بمانند. بنابراين تصميم گرفتند در ايران به گردش و اكتشاف
بپردازند. اين خانواده پس از مدتي متوجه شدند تصوير منفي ساختگي از ايران
در برخي كشورهاي ديگر با واقعيت هيچ شباهتي ندارد. اين خانواده اروپايي
آنچنان به ايران و مهماننوازي مردم آن علاقهمند شدند كه تصميم گرفتند
ايران واقعي را به هر كسي كه ميتوانند، معرفي كنند. به همين دليل هم
كمپيني به نام "ايران عاليست "Iran Is Great را به راه انداختند.
خانواده "ايوان" تصميم گرفتند ايران را از نزديك ببينند
كريستيان درباره علت طولاني شدن حضورشان
در ايران اينگونه توضيح ميدهد: "به ما گفته بودند كه بهتر است از ايران
عبور نكنيم، اما ما به حرف كسي گوش نداديم. روزي كه وارد ايران شديم،
متأسفانه دزد به خودروي ما كه خانه ما هم محسوب ميشود، زد و پاسپورت و
اسناد مهم ديگري را از ما به سرقت برد. از اين ناراحت بودم كه حرف كساني كه
به ما هشدار داده بودند، درست از آب درآمد. اما در آن لحظه به اين فكر
نميكردم كه اين اتفاق در هر كشور ديگري هم ممكن بود بيفتد. اتفاقاً چند
بار ديگر هم همين اتفاق براي ما افتاده بود."
وي ادامه ميدهد: "شايد از صفحه فيسبوك
ما يا از جاي ديگر، بالأخره داستان اتفاقي كه براي ما افتاده بود، در
روزنامهها و مجلهها و جاهاي ديگر ايران پخش شد. از آن زمان، مردمي كه ما
را مي ديدند، از ما عذرخواهي ميكردند و ميگفتند كه چهقدر متأسف هستند كه
اين اتفاق برايمان افتاده است. همين باعث شد، ديدگاه ما نسبت به ايران
تغيير كند. فهميديم كه آن دو نفر احمقي كه از ما سرقت كردهاند، اشتباه
كردهاند، اما چند ده ميليون نفر آدم خوب هم در ايران هست."
آدري همسر كريستيان درباره مهماننوازي
ايرانيها ميگويد: "بارها و بارها به چاي دعوت شدهايم، اما اين دعوت
منتهي به ناهار يا شام هم شده است. هميشه سفره اي كه جلوي ما انداختهاند
پر از غذا بوده و گاهي 3 يا 4 بشقاب پر از غذا جلويمان گذاشتهاند. شيريني و
ميوه هم ميآورند. بعضي وقتها از ما ميخواهند شب را هم در خانهشان
بخوابيم و براي ما بسيار سخت است كه قبول نكنيم." كريستيان بعد از آنكه
مهرباني مردم ايران را ديد، تقاضاي ويزاي مدتدار كرد تا بتواند مدت
بيشتري را در ايران بماند و سپس سفر خود را ادامه بدهد. كريستيان توضيح
ميدهد: "تصميم گرفته بوديم، فقط براي دوستانمان صرفاً توضيح ندهيم كه مردم
ايران چهقدر مهماننواز و مهربان بودند. همين جا بود كه پروژه "ايران
عاليست" متولد شد. ميخواستيم به حدي كه ميتوانيم باعث شويم ديدگاهي كه
مردم در خارج از ايران از اين كشور دارند را تغيير بدهيم."
"سفرهاي كه جلوي ما ميانداختند پر از غذا بود، گاهي 3 يا 4 بشقاب از هر غذا"
وقتي از كريستيان ميپرسيم شهري كه بيش
از همه دلش ميخواهد دوباره آن را ببيند كجاست، ميگويد: "شهرهاي زيادي
هستند كه دلم ميخواهد دوباره به آنها سفر كنم، اما اگر بخواهم يكي را
انتخاب كنم، ميگويم يزد. اين شهر تركيبي از مردم دوستداشتني، فضاي ساده و
بيآلايش، معماري زيبا، تاريخ و دشت كوير را دارد كه اين آخري در اروپا
اصلاً وجود ندارد و ما از ديدن آن فضاي بزرگ خيلي لذت برديم. ديدن خانههاي
بزرگ با حياط مياني و بادگيرهاي بلند خيلي برايمان جالب بود. اين بادگيرها
هم نماي فوقالعادهاي داشتند و هم شاهكار فناوري محسوب ميشدند، سالهاي
سال قبل از آنكه "اير كنديشنر" اختراع شود. از آن جالبتر، سيستم آبهاي
زيرزميني يا همان قناتها بود. همچنين آبانبارهايي كه در تمام شهر وجود
داشتند. بعد از آنكه صنايع دستي محلي يزد را ديديم و شيرينيها سنتي و
مشهور آن را ديديم، راهي پيادهروي در كوچههاي باريك شديم."
اين خانواده كه در هنگام ورود به ايران
يك بار از قزوين عبور كرده بودند، وقتي در ايران ماندگار شدند، تصميم
گرفتند بار ديگر به اين شهر سفر كنند. آدري درباره قزوين ميگويد: "بار اول
فقط از اين شهر عبور كرديم، اما وقتي براي بار دوم به اين شهر آمديم،
ديديم از آنچه كه فكر ميكرديم، خيلي جذابتر است. معماريهاي عجيب اين
شهر شگفتآور هستند. قصر چهل ستون بسيار زيباست. موزه درون آن هم خيلي جالب
است. بهترين قسمت اين موزه، يك فرش موزيكال است. چيزي كه در عمرمان هرگز
نديده بوديم."
كريستيان بعد از 5 ماه گشت و گذار در
ايران ميگويد ديدن كشورهاي آسيايي با بسياري از كشورهاي ديگر فرق دارد:
"اين كشورها را از روي كتاب نميتوان شناخت. اينجا همه چيز خيلي سريع
تغيير ميكند، بنابراين خيلي از چيزهايي كه ما در اينجا ديديم، در كتابها
نيست. حتي از كساني كه قبلاً به برخي كشورهاي آسيا سفر كرده بودند هم
پرسيديم، اما آنچه براي ما تعريف كردند با آنچه خودمان ديديم، فرق داشت."
لوگوي كمپين كه روي خودروي كريستيان چاپ كردهاند، نتيجه علاقه او به فرش ايراني است
وي بعد از گذشت مدتي، تصميم گرفت كمپين
خود را گسترش دهد. به همين منظور از مردم درخواست كرد تا به او كمك مالي
كنند. شيوهاي كه او انتخاب كرد، انتقال پول و كمكهاي مالي از طريق
"پيپل" PayPal بود، اما "دو نفر به ما كمك كردند، البته مبلغ زيادي نبود،
ولي بعد از آن حساب ما را بستند. پيپل متوجه شده بود كه اين پولها صرف يك
كمپين تبليغاتي درباره ايران ميشود و بنابراين حساب ما را بست. پليس دو
بار خانه ما را در آلمان گشت. نامه از دادگاه داشتند و ميتوانستند داخل
خانه ما بيايند، بنابراين رفتند و همه جا را گشتند. اين را همسايه ما به ما
خبر داد."
كريستيان شماره پليس محلي را از
همسايهاش گرفت و با دفتر پليس تماس برقرار كرد. وي مكالمهاش را با يكي از
افسران پليس ضبط كرده است:
كريستيان: شما چند روز پيش به خانه ما رفتهايد.
افسر: بله. همكاران من نگران بودند، چون
شما و فرزندانتان مدتي است در ايران هستيد. ما نگران بوديم و ميخواستيم
بدانيم چه فعاليتهاي مجرمانهاي در آن كشور داريد. از افراد ديگر در
ساختمان شما هم پرسيديم. به خصوص در اينترنت هم ديديم كه شما براي يك سفر
"فرهنگي" يا هر چيز ديگري كه ميخواهيد اسمش را بگذاريد به ايران رفتهايد.
آيا حق نداريم درباره اين مسئله نگران باشيم؟
پليس آلمان به محض اطلاع از سفر كريستيان به ايران، دستكم دو بار خانه او را گشت
كريستيان ميگويد: "اين فرد يك مقام
بلندمرتبه پليس بود. انتظار داشتم حداقل اندكي درباره ايران بداند، نه
اينكه فكر كند صرف اين كه ما به ايران آمدهايم، ما را مجرم ميكند.
متأسفانه اكثر مردم در اروپا همين تفكر را دارند. اتفاقاً همين باعث ميشود
ما مصممتر بشويم كه پروژه خود را به اروپا ببريم و ديدگاه مردم آن درباره
ايران را تغيير دهيم. متأسفانه تصويري منفي از ايران در اروپا ارائه
ميشود، در حالي كه ما در طول مدت زيادي كه اينجا بوديم، هيچ دليلي براي
باور كردن آن چيزي نديدم كه در اروپا به ما ميگفتند. تا كنون اين اندازه
اختلاف ميان آنچه به من گفته ميشد با واقعيت نديده بودم."
كريستيان كه خود و خانوادهاش در ايران
زبان فارسي را ياد گرفتهاند، به زبان فارسي ميگويد: "به نظر من، اين يك
هديه براي من بود كه 5 ماه اينجا زندگي كردم. زبان فارسي ياد گرفتم.
بچههايم هم كلمات زيادي را به فارسي ياد گرفتند." سپس از همسرش ميپرسد:
"براي شما بهترين چيز ايران چه بود؟" آدري هم به فارسي پاسخ ميدهد: "من
غذاي ايراني خيلي دوست دارم. ملاقات با مردم ايران و صحبت كردن با آنها را
هم بسيار دوست دارم."
كريستيان درباره كمپين خود بيشتر توضيح
ميدهد: "وبسايت ما iranisgreat.com و صفحه فيسبوك ما كه نام آن هم Iran
is Great است، روشهاي اصلي ارتباط ما با افرادي است كه از ما حمايت
ميكنند، ما را تشويق ميكنند، به ما توصيه ميكنند اين پروژه را چگونه پيش
ببريم. البته از نظر ما، اين پروژه هنوز آغاز نشده است، بلكه وقتي ايران
را ترك كنيم، تازه آغاز ميشود. هدف اصلي ما اين است كه بتوانيم تصوير
ايران را در كشورهاي ديگر تغيير بدهيم، نه درون خود كشور."
"هدف اصلي ما اين است كه بتوانيم تصوير ايران را در كشورهاي ديگر تغيير بدهيم"
"يادم هست يك روز در اصفهان كه بوديم،
زني به من گفت: "لطفاً وقتي به اروپا برميگرديد، به مردم بگوييد كه ما
مردم بدي نيستيم." آن كلمات خيلي روي من تأثير گذاشت. به عقيده من، ايران
هيچ مشكلي ندارد. مشكل از ماست كه عربستان را دوست خود ميدانيم و ميگوييم
ايران عضو محور شرارت است."
وي درباره دخالتهاي غرب در ايران، از
كودتاي 28 مرداد گرفته، تا روي كار آوردن شاه و غارت نفت ايران، تا به راه
انداختند 8 سال جنگ با حمايت از صدام، توضيح ميدهد و نهايتاً ميگويد: "با
همه اينها، مردم ايران هنوز هم بهترين روي خود را به ما نشان دادند. ما
آرزو ميكنيم مردم بيشتري به ايران بيايند و خودشان اين ملت بزرگ را
ببينند، نه اينكه توسط رسانهها و سياستمداران غربي شستشوي مغزي شوند."
وقتي ميپرسيم چهقدر فكر ميكند
پروژهاش موفق باشد، مشتاقانه ميگويد: "من فكر نميكنم اين پروژه موفق
ميشود، مطمئن هستم كه اينگونه خواهد شد. از اينجا ميگويم كه تا همين جا
هم بسياري از مردم درباره پروژه ما ميدانند. ما را در خيابانها كه
ميبينند، ميشناسند و ميگويند: "ما از پروژه شما خبر داريم." البته باز
هم ميگويم، هدف اصلي ما ايران نيست، بلكه اروپاست."
"با همه ظلمهاي غرب عليه ايران، مردم اين كشور بهترين روي خود را به ما نشان دادند"
كريستيان سپس توضيح ميدهد كه قرار است 6
ماه در اروپا بگردند و ايران را به شهروندان اين قاره بشناسانند: "به مردم
ميگوييم نبايد از سفر به ايران بترسند. اين كشور هم ايمن است و هم زيبا.
مهماننوازترين مردمي را دارد كه ما تا كنون ديدهايم. غذاهاي خوشمزهاي
دارد و... ما در شهرهاي بزرگ و كوچك اروپا كه قرار است به آنها برويم،
مراسمهايي برگزار خواهيم كرد. عكسهايي از ايران به مردم نشان ميدهيم.
فيلمهايي را نشان ميدهيم كه خودمان گرفتهايم. ميخواهيم فرهنگ و مردم
ايران را به مردم اروپا بشناسانيم، چون در اروپا اطلاعات درباره ايران كم
است."
وي تصريح ميكند: "نكته ديگري كه ما را
شگفتزده كرد، اين بود كه آنچه ما درباره ايران ميدانيم، قابل مقايسه با
آن چيزي نيست كه ايرانيها درباره ما غربيها ميدانند." از او كه ميپرسيم
بعد از 5 ماه زندگي در ايران، درباره اين كشور چه فكر ميكند، جواب
ميدهد: "خلاصه بخواهم بگويم، ما تعريف و برداشت اشتباهي از كلمه
"مهماننوازي" در زبان و فرهنگ خودمان داريم. اگر ميخواهيد معناي درست
مهماننوازي را بدانيد، بايد به ايران سفر كنيد."