"اخلاق، آگاهي، اميد"؛ اين شعار بزرگترين رويداد سينمايي کشور است که امسال سيامين دوره خود را تجربه ميکند و پس از 30 سال تجربه، قرار است ويترين قابل قبولي از 30 سال سينماي انقلاب باشد.
به گزارش رجانيوز، شعار جشنواره اگرچه با هوشمندي انتخاب شده و شايد در جهت منويات عاليترين مقام فکري و راهبردي کشور نيز باشد اما دغدغه اجرا و تحقق آن در وضعيتي که سينماي کشور حال و روز زياد خوبي ندارد، کمي نااميد کننده است.
همواره دغدغه دلسوزان نظام، توجه به همين سه ضلع حياتي در هنر برآمده از خانواده نظام جمهوري اسلامي بوده است، اخلاق که هنر انقلاب را با هنر براي هنر زاييده تفکر لبراليستي و اومانيستي که مديوم سينما را پنجرهاي ديگر با جذابيت بسيار بالا براي تکرار آندولس در تمام سرزمينهاي عالم ميداند و از اين رهگذر به دنبال بازگشت به دوران استعماري با پوسته جديد «شبيخون فرهنگي» است. سينما را هنر – صنعتي براي سرگرمي و سکس ميداند و از هر سوژهاي حتي تاريخ و تمدن بشري نيز براي به تصوير کشيدن اين عناصر بهره ميجويد. و اين سهم سينماي انقلاب است تا وارونگي هنر براي هنر را با هنر خود به دنيا به اثبات برساند و سينما را پنجرهاي براي به تصوير کشيدن اخلاق و آداب انساني و اسلامي بداند و در اين مسير گام بردارد.
آگاهي به عنوان ضلع دوم سينماي مطلوب انقلاب، بازهم طعنه اي است بر سياستگذاريهاي کلان غول سينماي جهان که تنها سرگرمي را عنصر سازنده صنعت سينما ميداند و دست بر قضا براي گمراهي و نيل به جادوي جهل پرده نقرهاي، عنصر «دانايي و آگاهي» را از سينما خط ميزند و يا با قلب آگاهي و انديشه ناب، مقاصد سياسي خود را از پس تاريک و روشن سالن سينما به ذهن مخاطب ميرساند. توليدات انبوه سينماي شرق و غرب در سالهاي اخير در پي موج سازي سياسي براي ابرقدرتها نشانه خوبي از اين سياست سياه سينما در خارج از اين مرز و بوم است. حال اين توقع زيادي نيست که سينماي انقلاب عنصر «آگاهي» را جزيي جدايي ناپذير در پوسته و پسته توليدات خود قرار دهد و در دام سرگرمي و سياه نمايي که هردو خيانت به مخاطب هنر است، نيافتد.
عنصر سوم که تاکيد مکرر رهبر عزيز انقلاب
است؛ ايجاد روحيه اميد با استفاده از بيان هنري. امروز تمام جوامع بشري در
تکاپوي يک اميد جهاني از وال استريت تا ميدان التحرير از کرانه باختري تا
حاشيه دجله، به دنبال يک خشم و خروش مقدس، نيازمند اميد است؛ آنها اگر به
ايران اسلامي اميد دارند، چرا هنر انقلاب به اين نظام اميد نداشته باشد و
چرا محصولات هنري و در راي تاثيرگذاري و جذب مخاطب؛ هنر سينما؛ از اين عنصر
غفلت کند؟ وظيفه ذاتي سينما همراهي با فطرت مخاطب است و از آنجا که زبان
سينما هم يک زبان بين المللي است؛ چطور ما به عنوان يگانه انقلاب قرن، عنصر
اميد را از سينماي خود حذف ميکنيم و با افههاي شبه روشنفکري، اميدآفريني
را نوعي سفارشي سازي ميدانيم؟
جشنواره فيلم فجر به عنوان تحويل سال سينماي ايران، اگر بتواند در امتداد
اضلاع اين مثلث هوشمندانه، گام بردارد مطمئنا مسير تازهاي در برابر اين
معجزه هنري قرن و رسانه بينظير سينما قرار داده است. جشنواره سيام اگرچه
با اميد به برداشت محصولي سيساله قدم در آغازين راه هاي خود تا مرحله اجرا
گذاشته، اما ميتوان اميدوار بود با همت سينماگران و دغدغهمندان انقلاب،
به تحقق اين شعار خوب و قابل تامل، نزديک شود.
اگرچه دستاندرکاران جشنواره فجر به تنهايي نميتوانند براي تحقق اين شعار اهتمام ورزند و بدنه سينماي کشور که متاسفانه زياد احوال خوشي ندارد بايد به کمک اين شعار بيايد و با نگاهي مثبت آن را به عمل نزديک کند؛ شعاري که بدون ترديد، در صورت تحقق، جايي براي عرض اندام شبه روشنفکرهاي فرم زده و غرق شدگان در زرق و برق سينماي هاليوود و عاشقان سينه چاک باليوود نخواهد گذاشت.
بايد منتظر ماند و ديد آيا جشنواره سيام فيلم فجر بازهم گرفتار روزمرگي و مصلحت ميشود و يا تا انتها از اين شعار حسابشده و راهبردي، دفاع ميکند.