هفته نامه تماشاگران امروز: تابستان ۲۰۱۴، نوار غزه. یک پیرمرد فلسطینی روی
زمین افتاده. او در حال عبور از نزدیکی ایست بازرسی ارتش اسرائیل بود؛ یک
سرباز اسرائیلی تصمیم گرفت او را هدف بگیرد. پای پیرمرد به شدت مجروح شده و
دیگر حرکتی ندارد. آیا او همچنان زنده است؟ سربازان در این باره اختلاف
نظر دارند. یکی از آنها تصمیم می گیرد به این بحث پایان بدهد و کار پیرمرد
را تمام کند.
این یکی از داستان هایی است که سربازان اسرائیلی در
مجموعه ای از اعترافات تکان دهنده به زبان آورده اند. سازمان غیردولتی
«شکستن سکوت» که سربازان سابق ارتش اسرائیل را گرد هم می آورد، هفته گذشته
مجموعه ای از حدود ۶۰ مصاحبه منتشر کرد که افراد بدون ذکر نام، از عملیات
سال گذشته اسرائیل در نوار غزه می گفتند.
این عملیات که در آن حدود
۲۱۰۰ فلسطینی کشته شدند، منجر به خسارات مالی و انسانی بی سابقه ای شد.
مدارکی که سازمان «شکستن سکوت» جمع آوری می کند، هر چند پس از سانسور دولتی
منتشر می شود، واقعا تکان دهنده است و این سازمان مدعی است که تعهد اخلاقی
ارتش اسرائیل را زیر سوال برده است.
میشل اسفارد، وکیلی که در ۱۰
سال گذشته با این سازمان همکاری کرده می گوید: «این اعترافات آزاردهنده
نشان می دهد که قوانین انسانی زیر پا گذاشته شده. امیدوارم در این باره بحث
بشود ولی می ترسم که بیشتر از پیام، درباره پیام آور صحبت شود. اسرائیلی
ها طاقت انتقاد را ندارند.»
در میان اعتراف کنندگان از تمام رده های
ارتش حضور دارند و این گستردگی از یک سیاست سیستماتیک از طرف مقامات
بالاتر خبر می دهد. تصویری که از این اعترافات به دست می آید با روایت رسمی
و هشدارهایی که ارتش به غیرنظامیان برای فرار قبل از حمله می داد، تفاوت
دارد.
براساس این اعترافات، سربازان به بهانه «به حداقل رساندن ریسک»،
تلاشی برای تشخیص نظامیان از شهروندان عادی نشان نمی دادند. در یکی از این
اعترافات آمده «فرماندهان به سربازان گفته بودند هر کسی را که در منطقه
عملیات می بینید شلیک کنید. فرض آنها این بود که شهروندان عادی آنجا را ترک
کرده اند، پس هر کس را که می دیدند، دشمن بود!»
دستورات مشخص بود.
تردید، ریسک است. کسی که روی پشت بام یا پشت پنجره است؟ سیبل. کسی که در
۲۰۰ متری سربازان از کوچه عبور می کند؟ سیبل. کسی که در ساختمانی که به
آنها هشدار داده شده باقی مانده؟ سیبل. و وقتی هم سیبلی نبود، شلیک گلوله
های تانک برای به قول خودشان «پاکسازی» منطقه انجام می شد یا بولدوزری برای
صاف کردن خانه های تخریب شده فرستاده می شد.
یکی از سربازان به
خاطر می آورد که دو زن در فاصله ۸۰۰ متری آنها قدم می زدند و با تلفن همراه
صحبت می کردند. آنها مشکوک شدند که ممکن است این زن ها جاسوس و در حال
دادن اطلاعات باشند. یک هواپیمای بدون سرنشین برای تجسس به سمت آنها
فرستاده شد. جاسوس بودن شان قطعی نشد، با وجود این کشته شدند. این زن ها
تروریست تشخیص داده شدند.
در میدان جنگ آزادی عمل زیادی به آنها
داده شده بود. یکی از سربازان اعتراف می کند که «هیچ راهی برای تشخیص
نظامیان و شهروندان وجود نداشت و انگار ما در یک بازی ویدیویی شرکت
داشتیم.»
یکی از درجه داران هم می گوید: «حتی زمانی که قرار نبود
پیاده شویم، گلوله های تانک زیادی شلیک می کردیم. یک شیء مشکوک، یک منطقه
باز یا یک ورودی احتمالی تونل. در هر حالت شلیک می کردیم.»
۱۳ پرونده برای بررسی این تخلفات گشوده شده ولی سابقه قبلی نشان می دهد که این پرونده ها به جایی نمی رسند.