کد خبر: ۳۱۲۷۵۲
زمان انتشار: ۱۰:۲۲     ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴
دامادی که به‌خاطر پدرزن آدم کشت!
دامادی که در صحنه فراری دادن پدر زن اعدامی‌اش از خودروی زندان دست به قتل زده است در یک قدمی چوبه‌دار قرار گرفت.
دامادی که در صحنه فراری دادن پدر زن اعدامی‌اش از خودروی زندان دست به قتل زده است در یک قدمی چوبه‌دار قرار گرفت.

«علیرضا مرادخانی»‌ مأمور بدرقه زندانیان 22 آذرماه سال 90 هنگام انتقال زندانیان به دادسرا با شلیک گلوله گروهی مهاجم به قتل رسید. عامل این جنایت در حالی که تصور می‌شد به لحاظ حمله مسلحانه به مأمور دولت محاکمه و در قالب افساد فی‌الارض با محکومیت مرگ مواجه شود به خاطر قتل با قصاص نفس روبه‌رو شد. ساعت 9 صبح 22 آذرماه خودروی حامل زندانیان از ندامتگاه مرکزی کرج به سمت دادگاه انقلاب می‌رفت که در پل محمدشهر کرج با یک تصادف ساختگی دچار حادثه‌ای مرگبار شد. راننده پیکان که قصد داشت پدر زن خود را فراری دهد با تفنگ کلاشنیکف به خودروی زندان نفوذ کرد و به تیراندازی پرداخت. مرد خطرناک وقتی مقاومت علیرضا مرادخانی مأمور بدرقه زندان را دید بی‌رحمانه به سوی وی تیراندازی کرد و پس از ناکامی در اجرای نقشه‌اش با گذاشتن خودروی پیکان با کمک همدستانش از صحنه گریخت.
با مخابره این حادثه مرگبار تیمی از مأموران کلانتری 21 مهرشهر خود را به محل جنایت رساندند. وقتی عمق فاجعه پیش روی مقامات قضایی و پلیسی قرار گرفت اقدامات اطلاعاتی ویژه‌ای کلید خورد و کارآگاهان پی بردند مهاجمان سه مرد بودند که سوار بر خودروی تندرویی پا به فرار گذاشته‌اند.
وقتی مشخص شد عاملان جنایت اهل یکی از استان‌های غربی کشور بوده و در سرآسیاب ملارد زندگی می‌کردند مأموران دریافتند آنان بعد از تیراندازی مرگبار خانه‌هایشان را ترک کرده و پنهانی زندگی می‌کنند. ردیابی‌های تخصصی ادامه داشت تا اینکه روز 29 آذرماه سال 90 مخفیگاه جنایتکاران در جاجرود ردیابی شد و همه‌شان به دام افتادند.
«فرود» 29 ساله که از مجرمان قدیمی است و تیرانداز صحنه حمله مرگبار به خودروی زندان بود، در بازجویی‌ها گفت: عبدالحمید پدرزنم است که به خاطر قاچاق موادمخدر به اعدام محکوم شده است و آن روز در خودروی حامل زندانیان بود. برای فراری دادن وی با همدستی برادر زن 20 ساله‌ام به نام یونس و دوستش که میثم نام دارد نقشه کشیدیم. صبح همان روز تصمیم گرفتم با تفنگی که از چند ماه پیش با پرداخت یک میلیون و 200 هزار تومان خریده بودم به خودروی زندان حمله کنم به همین خاطر با یک تصادف ساختگی سد راه آنان شدم، تصور می‌کردم کارم راحت است اما یکی از زندانبانان مقاومت کرد و  به ناچار او را هدف گلوله قرار دادم و با خودروی دیگرم فرار کردیم.
وی در ادامه گفت: می‌خواستم پدرزنم را نجات دهم اما خودم گرفتار شدم و حالا نگران دختر 5 ساله‌ام هستم. یونس نیز در بازجویی‌ها گفت: پدرم یک‌بار به خاطر قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بود و در حالی که محکومیتش رو به پایان بود در مرخصی از زندان وقتی خودرویش را به دوستش امانت داد در زمان پس گرفتن مأموران پدرم را دستگیر کردند و در بازرسی از خودرویش دو کیلو هرویین کشف کردند، چون نمی‌توانستیم ثابت کنیم پدرم بیگناه است او به اعدام محکوم شد و من و دامادمان تصمیم گرفتیم او را فراری بدهیم.
میثم که راننده خودروی زانتیا بود و در زمان حادثه مرد جنایتکار را فراری داد نیز در بازجویی‌ها گفت: من به خاطر بیگناهی پدر دوستم خواستم به آنها کمک کنم و هرگز فکر نمی‌کردم جنایتی رخ دهد.
وی ادامه داد: پس از فرار با شناسنامه مادرم در جاجرود خانه‌ای اجاره کردیم و همان‌جا مخفی شدیم اما یک هفته بعد ویلایمان محاصره شد و به دام افتادیم.


اعدام در ملأعام
با اعترافات داماد جنایتکار، 5 قاضی شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز 5 اردیبهشت سال 91 «فرود» را به خاطر قتل مأمور بدرقه زندان به قصاص نفس – اعدام – در ملأعام و در محل وقوع جنایت محکوم کردند. همچنین از آنجایی که وی تفنگ جنگی نگهداری کرده بود براساس ماده 6 و 8 قانون مجازات اسلامی این تیرانداز به دو سال زندان محکوم شد.
یونس نیز با سه سال زندان و اما میثم نیز بیگناه شناخته شد.


دل‌گویه‌های پدر مقتول
غلامرضا مرادخانی هنوز بغض دارد، وی به شوک گفت: با وجود گذشت سه سال از قتل پسرم عامل جنایت هنوز اعدام نشده است و نمی‌دانم چرا این مرد که به خودروی دولت حمله مسلحانه کرده نباید مفسدفی‌الارض شناخته شود، خصوصاً اینکه پسرم مأمور دولت بود و به خاطر جلوگیری از فرار زندانیان کشته شده است.
وی افزود: خانواده قاتل به جای التماس برای بخشش دائم ما را تهدید می‌کنند، با اینکه پسرم علیرضا پاسیار بود و به همراه 9 سرباز در حال انجام وظیفه برای تأمین امنیت جان مردم شهید شد و حالا باید چشم‌انتظار مجازات قاتل باشم در حالی که تصورم این بود قاتل یک مأمور دولت خیلی زودتر مجازات شود تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
پدر قربانی جنایت گفت: مرتب تهدید می‌شوم و دست و دلم می‌لرزد، اگر قاتل مسلح محارب شناخته می‌شد دیگر هدف تهدید خانواده‌اش قرار نمی‌گرفتم و امیدوارم هرچه سریعتر وی را به مجازت برسانند تا از این کابوس نجات پیدا کنم.

منبع: ایران

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها