حدود سه هفته از بررسي طرح "بهبود فضاي كسب و كار"در مجلس شوراي اسلامي ميگذرد، رجانيوز پيش از اين در گزارش مفصلي به ايرادهاي حقوقي وارد بر اين طرح و مغايرتهاي متعدد آن با اصول قانون اساسي پرداخت. بر مبناي اين ايرادها، طرح بهبود فضاي كسب و كار عملاً منجر به تشكيل يك پارلمان و دولت جديد بهموازات مجلس و دولت ميشود كه علاوه بر مغايرت با قانون اساسي، در زمينه اعمال وظايف اجرايي دولت بهويژه در حوزه تنظيم بازار نيز اخلالهاي جدي ايجاد ميكند، بهطوري كه برخي با الهام گرفتن از اعتراضهاي سه ماه گذشته در امريكا به نظام سرمايهداري و جنبش 99 درصدي در مقابل سرمايهداران، از طرح "بهبود فضاي كسب و كار" نيز به قانون مورد نظر "يكدرصدي"ها يا همان تاجران ياد كردهاند.
به گزارش رجانيوز، روند بررسي اين طرح در مجلس شوراي اسلامي كه با كمترين تغييرات در حال تصويب است، نشان ميدهد كه بخش خصوصي و بهويژه اتاق بازرگاني ايران كه پيگير اصلي اجراي اين طرح است، توانسته بخش عمدهاي از مجلس را به اين نتيجه برساند كه با طرح مخالفت نكند و با آگاهي از رد شدن موادي از اين طرح در شوراي نگهبان، دل به تصويب آن در مجمع تشخيص مصلحت ببندد.
اما در كنار ايرادهاي حقوقي و ساختاري وارد بر اين طرح از حيث اجرايي، ايرادهاي اصلي وارد بر آن، فرهنگي و از جنس مباني نظري آن است كه از مفاهيم كارشناسي نظام سرمايهداري گرفته شده است كه بر مبناي آن، بخش خصوصي و انباشت سرمايه بر فرهنگ جامعه، محوريت پيدا ميكند و بهبود فضاي كسب و كار كه بر عهده بخش حاكميتي است، در واقع مرتبط با گپ (شكاف) دوم مدل تري گپس است. ("پس انداز و سرمايه داري"، "بودجه و راندمان" و" صادرات و واردات" گپ هاي محوري مدل تري گپس هستند.)
ايجاد اقتصاد سرمايه داري و تقويت بخش خصوصي داري الزاماتي در بخش فرهنگ است؛ كه اين الزامات را در يك كلمه مي توان در جايگزيني فرهنگ سود پرستي به جاي فرهنگي ديني خلاصه كرد. "فرهنگ سود آوری" متغیرهايی دارد؛ كه بررسی متغیرهای آن، تعارض ادبیات توسعه با اسلام را بيشتر نشان می کند.
اولین متغير از "فرهنگ سودآوری"، موضوعِ آمایش سرزمینی است؛ که نتیجه آن، جدا شدن از هویت گذشته و بحران هویت است!
در عين حال، آمایش سرزمینی بر مبنای نظام مفاهیم زیر تحلیل می شود:
ارتقاي سود سرمایه، تولید ناخالص ملی را اصل قرار می دهد. به دنبال اصل شدن مالکیت خصوصی-که لازمه تولید است- برای تزلزل ايجاد نشدن در امنیت سرمایه، مدیریت از مالکیت تفکیک می شود. تفکیک مدیریت از مالکیت به معنای تبدیل "مالکیت بر عین" به "مالکیت بر فايده عین" است، يعني مالکیت خصوصی تبدیل به مالکیت حقوقی می شود و تصرف در سرمایه در اختیار 1+50 قرار می گیرد. در مرحله بعد، مالکیت های حقوقی به منابع ملی نظام ها تبدیل می شود.
وابستگی تولید صنعتی به "تجمیع سرمایه"، نگاه جامعه به سرمایه های انباشت شده را تغییر می دهد. وجدان عمومی جامعه صنعتی، تزلزل در "تجمیع سرمایه ها" را با به قهقرا رفتن کشور مساوی میپندارند! در نظام سرمايه داري سرمایه دار و "تجمیع سرمایه" مانند بقیه منابع ملی محترم هستند و ارزش پیدا می کنند و در چنین شرایطی، گفتمان شدن ادبیات امام خمینی و استفاده از برخی واژه های ایشان مانند اسلام امریکايی، اسلام زالو صفتان، اسلام سرمایه داران و کاخ نشینان در جامعه بدعت محسوب می شود، در مقابل، گفتمان جامعه باید امنیت سرمایه داری را محترم بداند و رعایت نکردن یک اصل از اسلام، به بهانه مصلحت به بدعت شدن ادبیات اصیل انقلاب اسلامی منجر میشود.
در اين شرايط، ایجاد امنیت برای "تجمیع سرمایه" ابزار اصلی تولید صنعتی محسوب میشود.
نتایج محوریت "ارتقاي سود" به اینجا نيز ختم نمی شود. نیاز به انباشت سرمایه برای تولید، به تدریج بحث را به ضرورت سرمایه گذاری خارجی و شناور بودن سرمایه گذاری می کشاند و موضوع شناور بودن سرمایه گذاری به تدریج، بحثِ تغییر "بافت جمعیت" بر اساس "مزیت های نسبی" و "جغرافیای منابع" را مطرح می کند. توجه به تغییر "بافت جمعیت" بر اساس "مزیت های نسبی" و "جغرافیای منابع" به آمایش جغرافیایی کره زمین حول ارتقای سود سرمایه منجر می شود.
به این مثال توجه کنید:
منطقه عسلویه جایی است که به لحاظ آب و هوایی در بدترین شرایط قرار دارد، این منطقه از لحاظ مذهبی و اعتقادی مزیت خاصی ندارد، اما دارای "مزیت نسبی" در تولید است. برای عسلویه در هفته چند خط ویژه پروازی و همه امکانات زندگی را فراهم آورده اند. سطح درآمد در عسلویه بالا است. ایجاد شرایط رفاه در عسلویه -به دلیل به صرفه بودن تولید در این منطقه- به جذب جمعیت در این مناطق منجر شده است. این جمعیت، با گذشت زمان هویت سابق خود را از دست می دهد. به عنوان مثال هویت دینی افرادی که از بروجرد[1] به آنجا می روند -که محصول زندگی در جوار امام زاده ها، علما، شهدا، شعرا، اماکن مذهبی و تاریخی و... است- در هویت فرهنگی مدرن منحل می شود. این افراد با جدا شدن از محیط زندگی خود با هویت مدرن انس می گیرند. در هویت مدرن، اخلاق، اعتقادات و رفتار در خدمت تولید و رفاه ساماندهی می شود. سود محوری به ایجاد یک شهر و تغییر "بافت جمعیت" منجر می شود. جمعیتها به مناطق دیگر انتقال می یابند و هویت افراد، حول ارتقاي سود سرمایه تغییر و هویت جدیدی به وجود می آید. شاخصهای آمایش سرزمین -که عبارتند از نرخ مهاجرت از روستاها به شهرها و از شهرها به کلان شهرها- با اصل قرار دادن رفاه تحقق می یابد. رفاه در شهرها بهتر از روستاها و در کلان شهرها بهتر از شهرها تأمین می شود. نتیجه این روند، تمرکز جمعیت در شهرهای صنعتی است. شهرهایی مثل تهران همیشه با مشکل جمعیت روبرو خواهند بود. امروز برای حل مشکل جمعیت، شهرهایی در اطراف تهران برای اسکان مهاجران پدید می آید. پدیده آمایش سرزمینی با نگاه دینی، به علت نتایج آن بر هویت دینی، منفی ارزیابی می شود ولی این شاخصه ها از منظر کارشناسی توسعه، امری مثبت ارزیابی میشود. اگر با نگاه کارشناسی غربی، مهاجرت از روستاها به شهرها بررسی شود؛ این پدیده مثبت ارزیابی می شود. این مهاجرت ها، نیروی کار بخش های مختلف صنعت را تأمین می کند. همانطور که گفته شد؛ آمایش سرزمینی –که نتیجه اش جدا شدن از هویت گذشته و بحران هویت است- محصولِ تبدیل مالکیت خصوصی به مالکیت حقوقی و تبدیل مالکیت حقوقی به منابع ملی و افزایش منابع ملی از طریق سرمایه گذاری خارجی و شناور بودن سرمایه گذاری و پذیرش تجارت جهانی برای ارتقاي سود است.
نظام سرمایه داری به جامعه نمی گوید، به امامزادهها، شهدا و علما احترام نگذارید! بلکه با آمایش جهانی حول سرمایه، به شکلی نرم و تدریجی هویت دینی را در "فرهنگ سودآوری" منحل می کند. به عبارت دیگر نتیجه اصل شدن "تأمین، امنیت، هویت" در برنامه ریزی اجتماعی، انحلالِ اختیارات اجتماعی در جاذبه رفاه است.
در تبیین چگونگی انحلال نرم فرهنگ ملت ها در فرهنگ غربی، رهبر معظم انقلاب، فرهنگ را به هوا تشبیه كردهاند كه همانطور که برای آلوده کردن از طریق هوا نیازی به اجبار نیست، برای انحلال نرم فرهنگ ها در فرهنگ غربی، نیازی به اجبار نیست! نظام سرمایه داری از طریق ارائه الگوی تولید صنعتی-به بهانه ایجاد رفاه و رفع فقر- آلودگی های سیاسی و فرهنگی خود را به تدریج به پذیرش ملت ها می رساند و در نهایت آمایش سرزمینی حول ارتقاي سرمایه را ایجاد می کند.