کد خبر: ۳۱۲۴۱
زمان انتشار: ۱۱:۳۸     ۲۸ آذر ۱۳۹۰

محمد موسوي خوئيني‌ها كه با فعال كردن سايت شخصي‌اش تحت پوشش پرسش و پاسخ پس از سال‌ها از پرده درآمده و بخشي از نظراتش را علني مي‌كند، به‌تازگي در واكنش به اظهارات آيت‌الله مهدوي‌كني رئيس مجلس خبرگان رهبري در مورد اعتقاد به "ولايت فقيه" نوشته‌اي را منتشر كرد و مدعي شد كه برخي مي‌خواهند با به آسمان بردن رهبري، اين جايگاه را از كوچك‌ترين انتقادي دور كنند.

به گزارش رجانيوز، اين اظهارات در حالي از سوي موسوي خوئيني‌ها مطرح مي‌شود كه وي و مجمع روحانيون مبارز كه او دبيركلي‌اش را برعهده دارد، نقش مؤثري در آشوب‌هاي خياباني و بي‌قانوني‌هاي سال 88 برعهده داشتند و نكته جالب اينكه وي از طرح براندازانه فتنه 88 كه در واقع، همه ظرفيت غرب، جريان ضد انقلاب و فتنه داخلي در آن تجميع شده بود، با عنوان "كوچك‌ترين انتقاد از رهبري" ياد مي‌كند.

در عين حال، محمد كاظم انبارلويي با انتشار نوشته‌اي، به ادعاهاي موسوي خوئيني‌ها پاسخ داده و از مطلب نوشته شده در سايت خود او شاهد آورده است كه وي و ميرحسين موسوي نه مقلد امام(ره) بوده‌اند و نه "ولايت مطلقه فقيه" را قبول داشته‌اند. در اين يادداشت آمده است:

«سايت حجت‌الاسلام و المسلمين موسوي خوئيني‌ها گاهي پرسش و پاسخي را مطرح مي‌كند كه در شناخت رفتار سياسي مجمع روحانيون مبارز در فتنه سال 88 موثر است. بازخواني آن كمك مي‌كند به اينكه مردم بدانند با چه پديده‌اي روبه‌رو هستند تا بتوانند در مورد بي‌مهري آنان به نظام، امام و رهبري منصفانه و عادلانه داوري نمايند.

اخيرا آيت‌الله مهدوي‌كني در مصاحبه با نشريه‌اي در مورد جايگاه ولايت فقيه فرمود‌اند:

آقاي آقازاده قبل از انتخابات 88 پيش من آمد و گفت: «شما با آقاي ميرحسين موسوي مخالفت نكن و سكوت كن.» من گفتم: «ايشان به آقاي خامنه‌اي اعتقاد ولايي ندارد. ولايت آقاي خامنه‌اي مثل ولايت بوش و مائوتسه تونگ نيست. مردم آنجا هم آنها را رهبر مي‌دانند، ولي ما آقاي خامنه‌اي را به معناي عام و آنچه كه در دنيا مرسوم است، رهبر نمي‌دانيم بلكه مي‌گوييم ايشان نايب امام زمان «عج» است و نوعي تقدس براي اين جايگاه قائليم. آقاي ميرحسين به اين اعتقاد ندارد. ممكن است بگويد رهبري را در قانون اساسي قبول دارد، ولي اين براي ما كافي نيست. آقاي آقازاده گفت: «در زمان امام ايشان را قبول نداشت، چون امام رهبر بود ولي الان كه ايشان رهبر شده‌‌اند، ‌قبولشان دارد.» گفتم: «خير، اين نوع رهبري را كه ما مي‌گوييم،‌ايشان قبول ندارد.» گفت: «دارد». گفتم: «ندارد و خواهي ديد.» انتخابات كه تمام شد و آن اوضاع كه پيش آمد، به ايشان گفتم: «ديدي آقا را قبول ندارد. ايشان اگر مقام ولايت و مقام رهبري را قبول داشت، نتيجه انتخابات را مي‌پذيرفت.»

مبتني بر اين اظهارات سايت حجت‌الاسلام و المسلمين موسوي خوئيني‌ها پرسش و پاسخي را به شرح زير طراحي كرد:

نظر شما در مورد اين صحبت‌هاي آقاي مهدوي‌كني چيست: «ولايت در نظام ما تقدسي دارد كه افرادي كه مي‌خواهند به ميدان بيايند، بايد آن را قبول داشته باشند و تنها اعتقاد به اينكه ايشان حاكم هستند و رئيس و رهبر، كافي نيست. آقاي ميرحسين به آقاي خامنه‌اي اعتقاد ولايي ندارد.» (خبرگزاري فارس 13/9/90)

حجت‌الاسلام و المسلمين موسوي خوئيني‌ها در پاسخ به اين پرسش مي‌گويند:

«اين نگاه برخاسته از نظر فقيهاني است كه به ولايت مطلقه فقيه فتوا داده‌اند مانند حضرت امام رضوان الله تعالي عليه و ديگران، چه اينكه براساس اين فتوا، ولايت فقها به علت نيابت آنان از امام زمان (عج) است و مقلدين اين دسته از فقها قهرا براي نايبان آن حضرات قداستي را قائلند، وليكن هنگامي كه اين موضوع وارد قانون اساسي كشور مي‌گردد و ميثاق تمام آحاد كشور مي‌شود، تنها التزام عملي لازم است و اعتقاد قلبي لازم نيست زيرا تمام آحاد كشور مقلد فقيهاني نيستند كه به ولايت مطلقه فقيه نظر داده‌اند و تمام افراد كشور مسلمان نيستند تا مقلد باشند در صورتي كه تمام آحاد كشور چه غير مسلمان وچه مسلمان، چه مقلد و چه غير مقلد، چه مقلدين فقهايي كه با حضرت امام هم‎نظر باشند يا مقلدين فقيهاني باشند كه فتوا به ولايت مطلقه فقيه نداده‌اند و حتي خود رهبر، همه بايد ملتزم به تمام اصول قانون اساسي و از جمله اصول مربوط به رهبري باشند. تا اينجاي قانون اساسي و اصول آن و از جمله اصول مربوط به رهبري محل اختلاف نيست و همه بايد در عمل ملتزم به آن باشند و اما قداستي كه آيت‌الله مهدوي مطرح كرده‌اند نمي‌دانم چه نيازي به طرح اين مسائل هست و چرا با طرح اين‌گونه مسائل سعي مي‌كنند موضوع رهبري را هرچه بيشتر از زمين دور كنند و به آسمان ببرند تا كسي جرات نكند كمترين انتقادي به كوچكترين كار رهبري بكند. پس مشكل در اصول قانون اساسي نيست، مهم تفسيري است كه از قانون اساسي و اصول آن مي‌شود. بعضي از مفسرين تمام قانون اساسي را خلاصه در بعضي از اصول آن مي دانند و تمام اسلام و جمهوري اسلامي را خلاصه در اصول مربوط به ولايت فقيه كرده‌اند.» (وب سايت موسوي‌خوئيني‌ها «آهنگ راه» 20 آذر 90)

چند اشكال طلبگي به اين پاسخ وارد است كه در زير به آن اشاره مي‌شود:

1- از بيان آقاي موسوي خوئيني‌ها كشف مي‌شود ايشان اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه آن‌گونه كه امام (ره) در فلسفه سياسي خود تبيين كردند ندارند.

قبلا هم جسته و گريخته از ايشان شنيده بوديم كه ايشان به اين موضوع تفوه كردند و ديدگاه فقهي امام (ره) را در مورد ولايت فقيه بر نمي‌تافتند اما مستند آن را جايي نديده بوديم. اينكه ايشان تكيه كرده‌اند به نظر فقيهاني كه ديدگاه متفاوت و يا متضاد با نظر امام (ره) دارند، در اين مورد قابل تامل است. به طور طبيعي از اين پاسخ فهميده مي‌شود آقاي مير حسين موسوي نه مقلد امام (ره) بوده است و نه اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه دارد و اصل 57 قانون اساسي را هم به لحاظ اعتقاد عملي بر نمي‌تابد.

2- آ‌قاي خوئيني‌ها اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه را بر نمي‌تابد اما التزام عملي به آن را مي‌پذيرد. بايد سئوال كرد آيا رفتاري كه در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري از ايشان و مجمع روحانيون مبارز در مورد عدم پذيرش راي ملت و داوري نهادهاي فيصله بخش بويژه حكم ولايت فقيه در اين مورد، مصداق التزام عملي به ولايت فقيه بود؟

3- آقاي خوئيني‌ها مي‌گويد كساني كه مي‌گويند ولايت فقيه نايب امام زمان (عج) است و نوعي تقدس براي آن قائل هستند مي‌خواهند موضوع رهبري را از زمين دور كنند به آسمان ببرند تا كسي جرات نكند كمترين انتقادي به كوچكترين كار رهبري بكند. آيا فقيهاني همچون امام به ولايت مطلقه فقيه باور دارند واقعا مي‌خواستند موضوع رهبري را آن طور كه آقاي خوئيني‌ها جلوه دهند از زمين به آسمان ببرند كه كسي انتقادي به رهبري نكند.

4- آيا آنچه كه آقاي موسوي و مجمع روحانيون مبارز در آشوب‌هاي سال 88 از دو روز مانده به انتخابات تا 9 دي ماه 88 مرتكب شدند مصداق «كمترين انتقاد به كوچكترين كار رهبري» بود؟

آيا عدم پذيرش راي ملت به‌ويژه راي محرومين در روستاها و شهرهاي كوچك و تكيه بر راي اشراف در شهرهاي بزرگ و زدن زير قاعده اكثريت و دموكراسي براي اين است كه آقايان معتقد به ولايت مطلقه فقيه نيستند و ولي فقيه را نايب امام زمان (عج) نمي‌دانند. آيا صغري و كبري و نتيجه اين استدلال با هم مي‌خواند؟

آيا روز سي خرداد 88 روز اعلام جنگ منافقين با امام و مردم در سال 60 مجمع روحانيون اعلام راهپيمايي بكند به عنوان اعتراض به نتايج انتخابات و كليد آشوب‌هاي بعدي عليه ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب را بزند، التزام عملي به قانون اساسي است؟!

آيا آقاي كروبي عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز به بهانه كانديداتوري خود از گوگوش تا سروش و از منافقين و سلطنت‌طلب‌ها را پشت سر خود جمع كند براي لشكركشي عليه آراي ملت و برنتافتن راي ملت، «كمترين انتقاد به كوچكترين كار رهبري» است؟! آيا در روز قدس، روز 13 آبان و ‌روز 16 آذر يك مشت اشرار سياسي را به خيابان‌ها بريزيد تا شعار دهند نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران، شعار به نفع آمريكا بدهند و عكس امام را پاره كنند، اين كمترين انتقاد به كوچكترين كار رهبري است؟!

آيا در عاشوراي سال 88 به دسته‌جات سينه‌زني حمله كنند و شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه سر دهند و آقاي موسوي اين جماعت را «مردان خداجوي» بنامد و شما و دوستانتان هم سكوت كنيد، نشانه التزام به قانون اساسي و از مصاديق كمترين انتقاد به كوچكترين كار رهبري است؟!

آيا عبور از خطوط قرمز نظام و همگرايي با منافقين و سلطنت‌طلبان و دشمنان خونخوار امام، رهبري و نظام و فرياد زشت‌ترين اهانت‌ها به مقدسات مردم و نظام را از مصاديق «انتقاد» از رهبري آن هم از جنس كمترين مي‌دانيد؟ اگر بخواهيد يك انتقاد بزرگ از نظام بكنيد چه خواهيد كرد؟!

بدون شك اين يك ظلم و ستم آشكار است و خداوند از آن نمي‌گذرد.

5- آقاي خوئيني‌ها مي‌گويد مشكل از قانون اساسي نيست. مشكل از تفسيري است كه از قانون اساسي مي‌شود.

سئوال ما از جناب ايشان و مجمع روحانيون مبارز اين است كه شما براساس چه تفسيري از قانون اساسي شعارهاي موهن عليه اصل ولايت فقيه را در روز عاشورا از «مردان خدا جوي»! خودتان پذيرفتيد؟ شما براساس چه تفسيري از قانون اساسي اجازه داديد عكس مبارك امام را در 16 آذر در دانشگاه، منافقين پاره كنند و به آتش بكشند؟

شما براساس چه تفسيري از قانون اساسي راي ملت را كه امام (ره) مي‌فرمايد ميزان است ، در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري برنتافتيد؟ شما براساس چه تفسيري از قانون اساسي وزير ارشاد دولت اصلاحات را فرستاديد به لندن در بي‌بي‌سي و روزنامه‌نگاران شبكه زنجيره‌اي خود را در دوران اصلاحات فرستاديد به آمريكا و اروپاتا هر چه مي‌خواهند به ملت اهانت كنند و چاقوي دشمنان قسم خورده نظام را براي بريدن گلوي ملت تيز كنند؟
جناب آقاي خوئيني‌ها اين ستم تاريخي را كه در غائله سال 88 از سوي شما و دوستانتان بر ملت رفت چگونه مي‌توان توجيه كرد؛

مردم چشمم به خون آغشته گشت
در كجا اين ظلم بر انسان كنند

آيا رهبري نظام را به جرم صيانت از راي ملت، مردم را به خاطر اينكه به كسي غير از نامزد مورد علاقه شما راي دادند، با رفتن به زير پرچم نبرد نرم دشمن، بايد اين‌گونه نقد كرد؟ اگر امروز پاسخي براي ملت نداشته باشيد فرداي قيامت هم در محضر خداوند بزرگ پاسخي نخواهيد داشت.

6- ظاهرا آقاي خوئيني‌ها متوجه اين ستم به ملت و رهبري شده‌اند لذا در پايان پاسخ خود به سئوال ياد شده براي فراموش كردن اين ظلم و قانع شدن وجدان خود مي‌گويند: «سئوال من از آيت‌الله مهدوي كني اين است كه آيا همان‌قدر كه براي قداست ولايت تاكيد دارند همان‌قدر بر حقوق بازداشت‌شدگان (در حوادث فتنه سال 88) و زندانيان حساسيت دارند؟ آيا اخبار رفتار با بازداشت شدگان به گوش ايشان رسيده است؟

از اين پاسخ معلوم مي‌شود به حراج گذاشتن امنيت ملي كشور تا سر حد «بغي» و به تاراج بردن همه ارزش‌ها و آ‌رمان‌هاي انقلاب در نظر آقاي خوئيني‌ها اهميتش كمتر از حقوق بازداشت شدگان حوادث سال 88 است. جمع جبري كساني كه در فتنه 88 دستگير شدند و اكنون در زندان هستند- شايد كمتر از 50 نفر باشد- ارزش حقوق اين 50 نفر (بخوانيد حق براندازي) در نگاه آقاي خوئيني‌ها بالاتر از ناديده گرفتن حق كل ملت ايران است كه بايد در امنيت و نهايت كرامت زندگي كنند. اين درد را ما بايد كجا ببريم كه مكانيسم تغذيه فكري برخي خواص در كشور به اين حد فرو كاهيده كه كمترين عقلانيت معطوف به عدل و انصاف برآن مترتب نيست. بر فرض در بازداشت‌ها بر كسي ظلم شده باشد آيا اين مجوزي براي ظلم به كل ملت و نظام و رهبري است؟!»

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها