سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، ماه
رجب تجلی ولایت امیرالمومنین (ع) است یك معنای انتساب ماه رجب به
امیرالمومنین(ع) این است كه ولایت حضرت در این ماه تجلی مییابد و راه درك
ولایت در این ماه گشوده میشود. در این ماه میتوان از ولایت
امیرالمومنین(ع) بهرهمند و به وادی این ولایت وارد گردید. آنچه در ادامه
می خوانید متن سخنرانی استاد سيد محمدمهدی ميرباقری است در جمع عدهای از طلاب و روحانیون حوزه علميه و فعالان فرهنگی می باشد.
«در آستانه ماه بافضيلت رجب، روايتي را از کتاب اقبالالاعمال مرحوم سيد ابنطاووس بيان ميكنم و به توضيح اجمالی آن ميپردازم؛[1]
از وجود مقدس رسول الله (ص) نقل شده است كه فرمودند:
«إن
الله تعالي نصب في السماء السابعه ملكاً يقال له الداعي فإذا دخل شهر رجب
ينادي ذلك الملك كل ليله منه إلي الصباح، طوبي للذاكرين، طوبي للطائعين، و
يقول الله تعالي أنا جليسُ من جالسني، و مطيعُ من أطاعني و غافر من
استغفرني، الشهر شهري و العبد عبدي و الرحمه رحمتي فمن دعاني في هذا الشهر
اَجبتُه، و من سألني اعطيتُه و من استهداني هديته و جعلت هذا الشهر حبلاً
بيني و بين عبادي فمن اعتصم به وصل إليّ».[2]
بنا بر مضمون اين
روايت، خداوند در آسمان هفتم فرشتهاي به نام «داعي» [فراخواننده] [3]
قرار داده است که هرگاه ماه رجب فرا ميرسد، هرشب تا صبح فرياد ميزند:
خوشا به حال ذاکران! خوشا به حال اطاعتکنندگان! [سپس فرشته از قول خداوند
ميگويد] خداوند ميفرمايد: من همنشين کسي هستم که همنشينم باشد، و مطيع
کسي هستم که مرا اطاعت کند و آمرزنده کسي هستم که از من آمرزش بخواهد.
ماه، ماه من، و بنده، بنده من، و رحمت، رحمت من است؛ پس هرکس در اين ماه
مرا بخواند اجابتش ميکنم و هرکس از من بخواهد به او عطا ميکنم و هرکس از
من هدايت بخواهد هدايتش ميکنم؛ و اين ماه را ريسماني بين خود و بندگانم
قرار دادهام که هرکس به آن چنگ زند به من ميرسد.
خداوند اين شهر
را رشته اتصال بين خود و بندگان قرار داده است؛ يك سر اين رشته در اختيار
بندگان و سر ديگر آن در محضر الهي است. اگر كسي به اين رشته، معتصم شود، به
مقام وصول الهي ميرسد؛ از اينرو، ماه رجب، شهر وصول الي الله است؛ باطن
اين ماه مانند باطن قرآن و معصومين (ع)، ريسمان اتصال بين خداي متعال و
مؤمنين است؛ رواياتي نيز با اين مضمون آمده است که: ماه رجب شهر
اميرالمؤمنين (ع) است همانگونه که شعبان شهر رسول الله (ص) و رمضان شهر
الله است. در معنای انتساب ماه رجب به اميرالمؤمنين (ع) احتمالات زيادي
وجود دارد؛ به نظر ميرسد همه امور عالم، ملكوتي دارد که اين نکته شامل
اوقات و زمانها هم میشود؛ برای مثال، شب جمعه فقط يك ظرف طبيعي نيست،
بلكه واقعيتي است که جايگاه خاصي در عالم دارد؛ در اين زمان، ملائكهاي
نزول پيدا ميكنند، خيراتي نازل ميشود و راههايي به سوي باطن انسان گشوده
ميشود. سحر و بينالطلوعين هم همينگونه هستند. اينکه گفته شده است كه
نماز را در اول وقت بخوانيد، يک «قرارداد» نيست كه تنها با ملاک حركت
خورشيد تنظيم شده باشد که اگر يك ساعت ديرتر شد فرقي نداشته باشد؛ يعني
حركت خورشيد، برای خود، مداري داشته باشد و بقيه امور عالم هم مداري داشته
باشند! شب جمعه، زمان نزول ملائكه و هنگامی است که درهايي از رحمت گشوده
شده و راههايي باز میشود، در ساعت بعد، اين شرايط و فضا براي قرب فراهم
نيست.
ماهها هم اينگونه هستند؛ يك معناي انتساب ماه رجب به
اميرالمؤمنين (ع) اين است كه ولايت حضرت در اين ماه تجلي میيابد و راه
درك ولايت در اين ماه گشوده میشود. در اين ماه ميتوان از ولايت امير
المؤمنين (ع) بهرهمند و به وادی اين ولايت وارد شد. به عبارت ديگر،
ميتوان به شفاعت حضرت امير (ع) رسيد؛ چرا که رجب، ماه شفاعت ايشان است و
حضرت در اين ماه براي هدايت انسان به ولايت خود، شفاعت ميكنند.
بنابراين،
رجب يا ماه اميرالمؤمنين (ع) حبلی است که انسان را به مقام وصول ميرساند.
يکی از تجليات ولايت حضرت در باطن اين ماه است. از اين ماه درهايي به سوي
درك اين حقيقت [ولايت] گشوده شده است. در نتيجه، اعمال اين ماه، اعمال بسط
قرب و به عبارتی، راههايي براي رسيدن به آن حقيقت منتشر شده در اين ماه
است. در ماه شعبان ـ كه ماه نبي اكرم (ص) است ـ نيز انسان ميتواند با صيام
و قيام به شفاعت نبي اكرم (ص) برسد؛ شفاعتي كه طريق اتّصال انسان به
حقيقت توحيد و قرب وصال است. هيچ كس بدون شفاعت نبي اكرم (ص) به درجات قرب
نميرسد.
شخصی كه نامش أبوأيمن بود بر حضرت أبوجعفر (ع) وارد شد و
گفت: اي أبا جعفر! شما مردم را ميفريبيد و به غرور در ميآوريد و
دائم ميگوئيد: شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ، شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ!
حضرت امام محمّد باقر (ع) در حالی كه آثار غضب در سيمايشان مشهود شد، گفتند:
«ويحك
يا أَبا أَيمن! أَغرَّك أَن عفَّ بطنُكَ و فَرجُك؟! أَما لَو رأَيْتَ
أَفْزاعَ الْقِيامَة، لقد احتَجْتَ إلي شفاعَةِ مُحَمَّد! وَيلكَ! فهلْ
يَشفَعُ إلَّا لمن وجبتْ له النَّار؟»؛[4] واي بر تو اي أبو أيمن! آيا
همين قدر كه شكم و فرج خود را عفيف نگاه داشتي، در غرور افتادي كه
از شفاعت بينيازي! سوگند به خدا كه اگر هولها و ترسهاي روز قيامت
را ببيني، هر آينه به شفاعت محمّد محتاج خواهي بود! واي بر تو مگر
او جز كساني را كه آتش بر آنها لازم شده است شفاعت ميكند؟
سپس
فرمودند:: «مَا من أَحدٍ من الاوَّلِين و الاخرين إلَّا وَ هو محتاج إلي
شفاعة محمَّد يوم الْقيمه»؛[5] هيچيك از پيشينيان و هيچيك از پسينيان
نيست، مگر آنكه به شفاعت محمّد در روز قيامت، نيازمند است. [يعنی
هر كسي متناسب با درجات خود و به شفاعت نبي اكرم (ص)، حقايق قيامت را درك
ميكند].
در روايت ماه شعبان آمده است كه منادي نبي اكرم (ص) به
دستور حضرت در مدينه ندا ميداد: اين ماه، ماه من است؛ من را به روزه اين
ماه كمك كنيد. اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: از وقتي اين ندا را شنيدم روزه
اين ماه را ترك نكردم. در حقيقت، حضرت ميخواهند شفاعت كنند و روزه يكي از
رشتههاي شفاعت ايشان است؛ باطن صوم، ولايت و شفاعت نبی اکرم (ص) است؛ صوم
به تنهايي خاصيتي ندارد، جز اين كه انسان را به شفاعت حضرت نائل كند. ماه
نبی اکرم (ص)، ماهي است كه رحمت و رضوان در آن منتشر است. در اين ماه،
ميتوان به مقام رحمت و رضوان رسيد. اين رحمت، رحمت رحيميه يا همان مقام
رضوان است؛ مقامی که از آثار رحمت رحيميه خداي متعال است. به اين ترتيب،
راه رسيدن به مقام رضوان كه فوق همه درجات بهشت است، به برکت نبی اکرم (ص)
باز ميشود. به نظر ميآيد که صيام و قيام نبی اکرم (ص) برای قرب و شفاعت
بوده است. هر کس بخواهد به شفاعت حضرت برسد بايد همان صيام و قيام را داشته
باشد. با عبادت نبي اكرم (ص) درهاي رضوان گشوده ميشود؛ «بكم يسلك إلي
الرضوان»؛[6] به واسطه نبي اكرم (ص)، مقام رضوان پائين آمده و قابل دسترس
شده است. حضرت در روايتي توضيح ميدهند كه اين درخت طوبي شاخ و برگهاي
خود را فرود میآورد تا مردم به آن متمسك شوند؛ منظور از اين امر، در واقع
همان شفاعت نبي اكرم (ص) است.
پس ماه رجب، ماه اميرالمؤمنين (ع) يا
به تعبير ديگر مهمانخانه رجب، مهمانخانه حضرت امير (ع) است. اهل الله از
اين ماه ميتوانند وارد وادي ولايت شوند و پس از آن، به شهر نبي اكرم (ص)
كه شهر ضيافت و شفاعت ايشان است، برسند. سپس، کسانی که اين دو وادي را طي
كنند مقام توحيد و شهرالله را در پيش خواهند داشت كه ضيافتی خاص است؛ البته
آن هم [وابسته] به ضيافت نبي اكرم (ص) است؛ هر چند که بساط ديگري است.
ولادت
وجود مقدس و مسعود حضرت اميرالمؤمنين (ع) در ماه رجب واقع شده است و در
پايان اين ماه هم «بعثت» نبی اکرم (ص) روی داده است. اين دو حقيقت در ماه
رجب، جاري و ساري است و مقدمه ماه شعبان و رمضان هستند. مرحوم آقا ميرزا
جواد ملكي (رض) در رساله المراقبات ميفرمايند: خوب است آقايان اهل علم، در
کنار کسب علم که خودش نوعي عبادت است، عبادتهايشان را در اين دو، سه ماه
افزايش دهند؛ اين ماه فضايي است كه عبادات آن، آثار خاصي دارد. در اين ماه
دعوتی خاص هم آمده است و منادي الهي اينگونه همه را دعوت ميكند: انا جليس
من جالسني، مطيع من اطاعني، غافر من استغفرني ...، مرحوم ميرزا جواد ملكي
(رض) ميگويند: اگر آدم به اندازه همه خلائق جان داشت خوب بود كه به خاطر
تكريم اين خطاب و در استقبال به اين خطاب الهي كه «انا جليس من جالسني و
مطيع من اطاعني ...» جان بدهد!
رجب، مقدمه شعبان و رمضان است.
آمادگي براي ماه رمضان و شعبان بايد از اين ماه حاصل شود. اگر حقيقت ماه
رجب درک نشود، ورود به ماه شعبان و ماه مبارک رمضان مشكل است؛ بنابراين
بايد از مدخل ولايت حضرت امير (ع) وارد شد؛ چرا که «أنا مدينه العلم و عليٌ
بابها». اميرالمؤمنين (ع)، باب نبي اكرم (ص) و بابالله هستند؛ پس اين
ماه، مدخل است.
يكي از اساتيد بزرگ ما ميفرمود: هنگام جواني در شب
27 رجب يا شب غدير در نجف به حرم رفتم؛ بينالطلوعين شده و سپيده زده
بود، مرحوم آيت الله فكور را ديدم.[7] ميخواستم به حرم بروم و ايشان در
حال خارج شدن بود. مقابل كفشداري شلوغ بود؛ ايشان كفش را گرفت و در كنار
گوش من گفت: من سه روز است جز يك استكان چاي چيزي نخوردهام. به من بر
خورد! گفتم يعني چه؟ يعني اين پيرمرد عابد در خانه حضرت امير (ع) ميگويد
سه روز است جز يك استكان چايي نخوردهام؟ گفتن اين حرف آن هم در كفشداري
حضرت امير (ع) چه معنايي دارد؟ داخل حرم، گوشهاي ايستادم و سه ساعت زيارت
غديريه حضرت را خواندم، خسته شدم و از حرم بيرون آمدم و به منزل رفتم و
خوابيدم. در خواب ديدم در حرم حضرت امير (ع) هستيم؛ حرم خلوت بود و من هم
گوشهاي ايستاده و زيارت میکردم، حالتم در زيارت همان حال قبلي بود، اما
ديدم آقاي فكور بين زمين و آسمان با همه وجود، طواف و زيارت ميكند؛ نه با
زبانش، همه وجودش طائف و مشغول زيارت حضرت است. متوجه شدم كه آن بزرگوار به
من چه گفت: شما دير آمديد! بينالطلوعين است، شب مبعث گذشته است، بايد از
قبل مراقبه كنيد. يعني اگر مراقبهای از قبل نباشد انسان خسته ميشود؛ اگر
انسان تمهيد قواعد نكند، تا چشم به هم بزند فرصت تمام ميشود.
اين
دو ماه از يک طرف، به طور حقيقي و تكويني مدخل ورود رمضان هستند؛ به نحوی
که بدون اين دو نميشود وارد رمضان شد. از طرف ديگر، اين دو ماه بستر و
آمادگي براي ورود به ماه رمضان، و ماه رمضان هم بستر و آمادگي براي ورود به
شب قدر است؛ يعني بايد اين مسير طي شود تا انسان به ليلهالقدر برسد.
ورود به آن وادي ضيافت, اين دو سه ماه رياضت را به عنوان مقدمه ميطلبد؛
چرا كه «من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليله القدر»؛[8] البته مقدمهاش
توسل به امير المؤمنين (ع) و نبي اكرم (ص) است؛ در قلب ضيافت الهي، معرفت
حضرت زهرا (س) نهفته است, كه انشاءالله اين مقدمات میتواند زمينه درك آن
حقيقت باشد؛ بايد توجه کرد که مقام ايشان مقام عجيبي است، بنابراين لازم
است اين وادي طي شود تا انسان به شب قدر برسد.
بايد دقت داشت كه
«حمد» هم در آغاز نعمت و هم در پايان آن براي بهرهمندي از نعمت لازم است.
حمد در آغاز نعمت، مقدمه شكر و در پايان نعمت كه فرصتها تمام شده است،
مقدمه استغفار است. حمد مقدمه تضرع و ابتهال و رجاء و تمسك به فضل الهي
است. اگر انسان در مدخل ماه رجب، حامد نباشد و نعمت خدا را نبيند و به اين
نعمت كه خداي متعال در اختيار ما قرار داده است، توجّه نكند، اين نعمت
كفران ميشود.
اين فرصتها بسيار مغتنم است. انشاء الله خداي متعال
در اين ماهها ما را به ولايت اميرالمؤمنين (ع)، نبوّت نبي اكرم (ع) و به
ضيافت خاص و درك ليلهالقدر و عيد فطر و بركات آن موفق بدارد».
[1]ـ
کتاب اقبال الاعمال به جامعيت کتاب مفاتيحالجنان نيست ولي يكي از كتب مهم
محسوب میشود که بايد از کتب پُركاربرد طلاب و اهل علم باشد؛ حضرت
آيهالله بهجت (ره) فرموده بودند كه اگر كسي با اقبال رفيق نباشد با ما
رفيق نيست.
[2]ـ سيد بن طاووس، اقبالالاعمال، ص628.
[3]ـ نام داعی
يعنی مظهر اين اسم است، و اين دعوت، صرفاً حرف نيست، بلکه جذباتي از طرف او
متوجه اهل راه ميشود و دعوت او، مظهر دعوت الهي میباشد.
[4]ـ تفسير قمّي، ص 539.
[5]ـ همان.
[6]ـ زيارت جامعه کبيره.
[7]
ـ ايشان از علماي ابواب معرفت و آدم فوقالعادهاي بودند. بزرگواري نقل
ميكرد كه استخارههاي ايشان خيلي عجيب بود، و مرحوم آيتالله بروجردي
استخارههايشان را به ايشان ميدادند.
[8]ـ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 65، و تفسير فرات کوفی، ذيل سوره قدر.