به گزارش پایگاه 598 به نقل از قدس آنلاین، مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر
صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و...خلاصه
زندگی با این دختر برات سخته».
اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که
شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد. می
گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم».
می گفت: «من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم». همین عشق و محبت هاش بود که به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.