به گزارش پایگاه 598 به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری فارس ـ مهدی پورصفا ـ لابی در تعاریف رایج سیاسی به معنای یک عمل و حرفه ویژه است که منظور آن تلاش برای گسترش نفوذ یک دیدگاه و نقطه نظر مشخص در دستگاه حکومتی یک کشور یا در افکار عمومی است.در واژگان انگلیسی لابی به معنای راهرو هست و دلیل اطلاق چنین واژهای به این اقدام تلاش صاحبان ثروت و قدرت برای تاثیرگذاری بر نحوه تدوین قوانین تصویب شده در مجالس آمریکا از طریق مذاکره و اعمال نفوذ بر نمایندگان در راهروهای کنگره آمریکا بود.
این چنین بود که واژه لابی به دنیای لغات سیاسی وارد شد و هماکنون در کشورهای مختلف دنیا به ویژه در ایالات متحد آمریکا نقشی مهم و اساسی در تعیین سیاستهای راهبردی این کشور دارد. کما این که هم اکنون لابی صهیونیستی موسوم به آیپک در ایالات متحده آمریکا اصلیترین نقش را در میان لابیهای خارجی آمریکا برعهده دارد.
*سیاست دو ستونی
نکته اصلی در این میان اینجاست که عملکرد لابی مشخص و در قالب یک رویه مشخص نیست و در اغلب مواقع به منظور عدم ایجاد حساسیت عمومی بدون تبلیغات عمومی صورت می پذیرد.
کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی به عنوان قدرتمندترین عنصر تاثیرگذار در جریانات سیاسی منطقه مورد علاقه سایر نظامهای خاورمیانه بوده و بدون شک تلاش آنان برای تاثیرگذاری بر سیاستهای ایران به خصوص از طریق ارتباط با شخصیتها و جریانهای موثر سیاسی در ایران بر هیچ ناظر مطلعی پوشیده نیست.
در این بازی عربستان سعودی به عنوان مهمترین قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی حاشیه خلیج فارس نگاهی خاصی به ایران دارد، چه این که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل به یک رقیب راهبردی برای این کشور شده و پس از سقوط رژیم صدام حسین در عراق و قدرتگیری یک رژیم مردمی عملا نفوذ خود را در منطقه از دست رفته می بیند.
*از جنگ تا کشتار
رابطه ایران و عربستان پیش از پیروزی انقلاب مبتنی بر یک رقابت درون بلوکی بود. بر مبنای سیاست دو ستونی آمریکا در منطقه رژیم شاهنشاهی امنیت نظامی منطقه را تامین و دولت عربستان امنیت مالی و اقتصادی بلوک مورد حمایت غرب را تامین میکرد، اما پیروزی انقلاب اسلامی همه چیز را تغییر داد. اتحاد نظامی غرب از هم پاشید و وحشت تا پشت دربهای حکومت سعودی در ریاض پیش امد.
واکنش آل سعود مجموعهای از اقدامات قهر آمیز و خصمانه بود که از پشتیبانی از عراق در جنگ هشت ساله با ایران آغاز شد و تا کشتار حجاج در مراسم حج سال 66 پیش رفت. در این میان پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 و روی کار آمدن دولت سازندگی پایانی نسبی بر این خصوصت دو جانبه بود و مسیری در روابط دو کشور آغاز شد که اوج آن سفر امیر عبدالله ولیعهد وقت حکومت آلسعود به ایران در جریان اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران بود.
این رابطه تا زمان روی کار آمدن دولت نهم و صدالبته روی کار آمدن دولت شیعه در عراق و تحولات عمیق در منطقه خاورمیانه ادامه داشت.
*خاطرات طلایی
با پایان ماه عسل بین ایران و عربستان تقابل این دو کشور به نقطهای حاد رسید به گونهای که ملک عبدالله در سفر رابرت گیتس وزیر دفاع اسبق آمریکا از این کشور میخواهد تا بمباران ایران سر افعی را در تهران قطع کند.
در چنین اوضاعی ریاض به سنگری محکم در تهران دلخوش بود. سیاستمداری که از دوران خوش روابط ایران و عربستان به عنوان رویایی بازگشتنی سخن میگفت و البته دشمن سرسخت دولت محمود احمدی نژاد بود.آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام همواره از رابطه ایران و عربستان دفاع و آن را قابل ترمیم میدانست و معتقد بود که در صورت ارائه اختیارات ویژه از طرف نظام به وی میتوانست به رابطهای محکم بین دو کشور ختم شود.
با این حال همه چیز به نفع این رابطه پیش نرفت. در سال 88 عربستان به عنوان یکی از تامین کنندگان آشوب های پس از انتخابات معرفی شد و تحولات بعدی در منطقه به خصوص جنگ داخلی در سوریه کار را به جایی رسانده است که حتی بوسه سفیر عربستان بر پیشانی هاشمی رفسنجانی نیز نتوانست کار را به جایی برساند.
شاید جنگ یمن تیری خلاص بر این رابطه بود که هاشمی را از سفر به عربستان منصرف کرد اما به طور حتم در پس زمینه ذهن هاشمی رویایی دور از دوران رابطه طلایی ایران و عربستان وجود دارد.
دیدار خاتمی و پادشاه سابق عربستان
*راز یک میلیارد دلار
در این میان آنچه که سبب شده است، ایران با حساسیت بیشتر روابط عربستان با محافل داخلی ایران را رصد کند، ارتباط با برخی عوامل مخالف داخلی در ایران است. یکی از موضوعاتی که طی سالهای گذشته در عرصه سیاسی ایران بارها مورد توجه گرفته است، رابطه صمیمی و نزدیک پادشاه سابق عربستان و خاندان آل سعود با اصلاح طلبان در ایران بوده است.
اما شاید نقطه عطف این ارتباطات ویژه و فراتر از دیپلماسی رسمی دو کشور بین آل سعود و اصلاح طلبان، سال 88 باشد. زمانی که محمد خاتمی بدون هیچ جایگاه حقوقی در ایران، تحت عنوان «رییس جمهور سابق ایران» به عربستان سفر کرد و دیداری ویژه با ملک عبدالله داشت.
یک سال و نیم بعد از این دیدار، آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان در نماز جمعه 6 مرداد ماه 1389 گفت: آمریکاییها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند، به سران فتنه دادند و همین سعودیها که به نمایندگی آمریکا صحبت میکردند، گفتند، اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم میدهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد.
ـاین اظهارات افشاگرانه آیتالله جنتی اگرچه باعث واکنش منفعلانه اصلاحطلبان شد و آنها این ادعا را به طور ناشیانهای تکذیب کردند اما حجتالاسلام مصلحی وزیر اطلاعات وقت در آن برهه در شهریور 89 در جمع خبرنگاران با تایید این خبر گفت: این موضوع واقعیت دارد بلکه شما میتوانید بالاتر از آن را نیز حساب کنید.» مصلحی تاکید کرد: «در بحث فتنه بدین شکل نبود که یک حرکت درونی فقط توسط مجموعهای صورت بگیرد بلکه مانند دوران دفاع مقدس همه مجموعههای ضد انقلاب داخلی و کشورهای مختلف حامی این جریان بودند و برای براندازی نظام و حکومت حمایت میکردند.
در نهایت نیز روشن نشد که چگونه این مبالغ به گروههای سیاسی داخلی ایران رسیده است.
حضور مهاجرانی در جشنواره الجناردیه
*شوی الجناردیه و 18 میلیون دلار
در این میان واقعه جنجالبرانگیز دیگری که بسیاری را به ارتباطات سعودیها با برخی شخصیتهای ایرانی مشکوک کرد، جشنواره الجناردیه بود.
"الجنادریه” جشنی فرهنگی- تاریخی است که خاندان آل سعود از 29 سال پیش در این کشور در حال برگزاری است، ما در سال 1390 عطاءالله مهاجرانی به همراه علیرضا نوریزاده از ضد انقلابهای فراری خارج از کشور در این مراسم شرکت کردند.
بعد از این جشن بود که حجهالاسلام مصلحی وزیر اطلاعات وقت در اواخر بهمن سال 90 با اشاره به حضور مهاجرانی و نوریزاده در مجلس میهمانی پادشاه عربستان گفت: در سفری که چندی پیش به عربستان داشتیم و قبل از برگزای این جشن، به مقامات عربستان گفتیم که شما فلان تاریخ برنامه جشنی دارید و در این جشن افرادی را دعوت کردهاید که از افراد معاند انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در آن حضور دارند و پیش بینی کردهاید که 18 میلیون دلار در اختیار آنان بگذارید. مسئول اطلاعات داخلی عربستان تعجب کرد که ما چگونه این اطلاعات را کسب کردهایم؛ در حالی که این اطلاعات جزء اطلاعات سری و داخلی آنها بود.حال در این میان سئوال اینجا است که قرار بود با این مبالغ چه بشود، و ادامه این خطوط سیاسی به کجا ختم میشود.
حالا که خشم مردم ایران از رژیم آلسعود اعم از چپ و راست به اوج خود رسیده است، تکلیف ارتباط های احتمالی چه میشود.