ظهور
و افزایش حضور جنبش حوثی ها در یمن و متعاقب آن احساس آسیب از ناحیه
همسایگان از جمله سعودی، سبب لشگرکشی این کشور با ائتلاف کشورهای دیگر به
یمن به بهانه کنترل این گروه بود و همین موضوع یمن را در صدر اخبار و
توجهات بین المللی قرار داد، آنچه در این جا اهمیت دارد، این است که چه
چیزی سبب شد، مسئله یمن به این نحو مورد توجه کشورهای دیگر از جمله عربستان
و اسرائیل قرار گیرد. یکی از بهانه هایی که سعودی با تمسک به آن به این
کشور تجاوز کرد، مسئله حمایت ایران از حوثی ها و دخالت ایران در امور داخلی
یمن بوده است. اما به واقع جایگاه یمن در سیاست خارجی ایران تا چه حد است؟
و تاریخ روابط خارجی این دو کشور چه نوساناتی داشته است؟
مروری بر تاریخ روابط دو کشور قبل از جمهوری اسلامی
گفته می شود عمر روابط ایران و یمن به دوران ساسانیان باز میگردد و پس از
ظهور اسلام بستر مشترک معنوی ظهور کرد که به این تعامل وسعت و عمق بیشتری
بخشید. علاوه بر این از جمله عوامل پیوند دهنده دو کشور علاقمندی و اظهار
ارادت به خاندان پیامبر گرامی اسلام (ص)، گرایش به خردگرایی معتزلی و وجود
حکومتهای زیدیه در طول تاریخ ایران و یمن بوده است. ایرانیان و مردم یمن
در سایه تشیع و محبت به خاندان پاک پیامبر عظیمالشان اسلام (ص) و با
برخورداری از روحیه خردگرا و قشریستیز از یکسو و روحیه گفت و گو، تسامح و
وسعت منظر از دیگر سو توانستند بزرگترین عالمان مسلمان را به جهان اسلام
عرضه کنند و دانش اسلامی را تعمیق و گسترش دهند (انصاری قمی، 19:1380). اما
این میراث مشترک تمدنی و تاریخی، مانع از اثرگذاری ملاحظات سیاسی در روابط
آنها نشده است؛ چنانکه در سالهای حکومت رژیم پهلوی در ایران شاهد
تعاملات و موضعگیری های تنشآمیز بین دو کشور هستیم.
استقلال یمن از عثمانی؛ یمن شمالی در سال 1918 استقلال خود را از امپراطوری
عثمانی به دست آورد، و در سال 1962 نیز در نتیجه انقلاب و سرنگونی نظام
امامی، این کشور به جمهوری تبدیل شد. یمن جنوبی نیز در سال 1967استقلال خود
را از بریتانیا به دست آورد و به این ترتیب به دو بخش شمالی و جنوبی با دو
دولت متمایز تقسیم میشود که یمن شمالی یا «جمهوری عربی یمن» همراه با
سیاستهای بلوک غرب و یمن جنوبی با نام «جمهوری دمکراتیک مردمی یمن» به
عنوان متحد شوروی اداره می شدند. در این سالها به دلیل ناهمخوانی
سمتگیریهای سیاست خارجی ایران و یمن جنوبی بین دو کشور روابط سرد و گاه
رو به تیرگی برقرار بود؛ تا جایی که ایران به دلیل برعهده گرفتن نقش
ژاندارمی منطقه، بخشی از نیروی نظامی خود را برای دفاع از پادشاهی عمان و
علیه کمونیستهای ظفار که از جانب یمن جنوبی حمایت میشدند، مستقر کرد تا
به این ترتیب از نفوذ شوروی در بابالمندب و خلیج فارس جلوگیری کرده باشد.
جنبش ظفار در سال 1962 با هدف سرنگونی رژیم سلطنتی عمان و تجزیه ظفار به
وجود آمد و مورد حمایت جمال عبدالناصر و رهبران یمن جنوبی قرار گرفت و
نهایتا با حضور ایران در عمان (1972- 1975) به شکست کلی نیروهای جنبش
آزادیبخش خلق ظفار منجر شد. این حادثه مهمترین مرحله در روابط ایران و یمن
در سالهای قبل از وقوع انقلاب اسلامی است.
مروری بر تاریخ روابط دو کشور بعد از جمهوری اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد جابهجایی در جهتگیری سیاست خارجی یمن
شمالی و جنوبی نسبت به ایران هستیم. البته باید تذکر داد که یمن شمالی جز
اولین کشورهایی بود که در 25 بهمن 57 جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت
شناخت و سفیر این کشور به دیدار امام خمینی (ره) رفت و یک جلد کلام الله
مجید را از طرف علی عبدالله صالح به امام تقدیم نمود اما با آغاز جنگ
تحمیلی، یمن شمالی به رهبری «علی عبدالله صالح» در کنار کشورهای حوزه خلیج
فارس و یمن جنوبی به رهبری «علی ناصر محمد» در کنار ایران قرار گرفتند. یمن
شمالی در ابتدا خود را طرفدار انقلاب ایران نشان داد ولی با توجه به روابط
نزدیکی که با کشورهای مرتجع عرب داشت، رفتار محافظهکارانهای را در پیش
گرفت و در جریان جنگ تحمیلی حتی سربازانی را جهت کمک به رژیم بعث عراق به
جبهه اعزام کرد. از سوی دیگر دولت یمن جنوبی پس از وقوع انقلاب برای نشان
دادن حسن نیت خود، یک خلبان اسیر ایرانی را که از سال 1967به علت سقوط
هواپیمایش در مرز ظفار دستگیر شده بود، با وساطت جبهه آزادی بخش خلق عمان
آزاد نمود و نهایتا در اسفند 58 طی صدور اعلامیه مشترکی، برقراری روابط
سیاسی بین دو کشور اعلام گردید (امیردهی،127:1389).
در 22 مه 1990 دو یمن با یکدیگر متحد شدند و پس از این اتحاد روابط ایران و
یمن با فراز و فرودهایی همراه شد. در ابتدا سفارت جمهوری اسلامی به
کنسولگری و سپس کنسولگری به نمایندگی نزول پیدا کرد. فراز و نشیب های روابط
سیاسی دو کشور مانع از توسعه روابط فرهنگی و رشد آن نگردید، از این رو پس
از اتحاد دو یمن، جمهوری اسلامی ایران و یمن موافقتنامههای فرهنگی، علمی و
آموزشی مختلفی را با هم به امضا کردند و به اجرا رساندند.
روابط ایران و حوثیها
حوثیها از شیعیان زیدی یمن هستند که از جایگاه برجستهای در طول تاریخ این
کشور برخوردار هستند. این گروه نام خود را از رهبر معنوی و یکی از
علامههای مذهب زیدی، یعنی بدرالدین الحوثی، گرفتهاند. فرزندان این فرد،
رهبری سیاسی حوثیها را به عهده دارند. حوثیها در دهة 1990 (پس از وحدت
یمن شمالی و جنوبی)، با تأسیس حزب الحق فعالیت خود را آغاز کردند. این حزب
پس از چند سال دچار انشعاباتی شد. آنها بیش از هزار سال قدرت سیاسی
فراوانی در یمن داشتند تا اینکه کودتای 1962 علیه حکومت زیدیه و حوادث پس
از آن، آنها را در معرض خطر جدی قرار داد. با محکم شدن جا پای وهابیت در
یمن بخش زیادی از زیدیان یمن به وهابیت گرایش یافتند، که برای این منظور
وهابیان، مؤسسات و جمعیتهای متعددی با حضور علمای متعصّب خود در مراکز
اصلی تشیع همچون صعده دایر کردند تا از این طریق اهل تشیع را به خود جذب
کنند.
اما با وقوع انقلاب اسلامی روح تازهای در کالبد شیعیان این کشور دمیده شد.
دکتر عصام العماد یکی از مفتیان سابق وهابیت که به تشیع گرویده است
میگوید: «اگر انقلاب اسلامی ایران به وقوع نپیوسته بود، مذهب زیدی در یمن
از بین رفته بود ... . فقط با وقوع انقلاب اسلامی و انتشار کتابهای شیعه
در یمن، زیدیها به مذهب زیدی برگشتند». انقلاب اسلامی نه تنها موجب مراجعت
مجدد به زیدیه شد، بلکه موجب گردید تا اصول جهادی موجود در فرهنگ مذهبی
آنان پر رنگتر از گذشته نمود یابد و جنبش الحوثی از دل گروههای شیعی این
کشور به یکی از مهمترین نیروهای سیاسی- مذهبی یمن تبدیل شود. یکی از افراد
تاثیرگذار یمن که تحت تاثیر افکار و شخصیت امام خمینی (ره) قرار گرفت، سید
حسین الحوثی بود (تلاشان، 17:1391).
او در بیشتر سخنرانیهای خود، از امام خمینی (ره) و انقلاب نام میبرد و
علاقه شدیدی به جریانهای شیعی مانند حزبالله لبنان و سید حسن
نصرالله داشت. این عالم دینی قصد داشت با محوریت تشیع و ترویج افکار امام
خمینی در زمینههایی همچون مبارزه با آمریکا و اسرائیل، روحیه آگاهی بخشی و
بیداری را در جوانان و نوجوانان کشورش برانگیزاند و نهایتاً هم در سال
2004 در جنگ دولت یمن با حوثیها به شهادت رسید (تلاشان، 17:1391)
پس از او «سید عبدالملک حوثی» یکی دیگر از پسران سید بدرالدین زعامت جنبش
انصار الله را به دست گرفت و ادامه دهنده راه برادرش گردید. رهبر فعلی
انصار الله نیز مانند برادر و پدرش بارها در خصوص عدم وابستگی حوثیها به
جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است و اظهار داشته که از سوی هیچ کشوری از
جمله ایران حمایت نمیشود و به آن وابستگی ندارد. ولی قرابت اعتقادی و فکری
این گروه به شیعیان ایران باعث شده که کشورهایی همچون عربستان از این
موضوع به عنوان دستآویزی برای سرکوب و غیر اصیل جلوه دادن این جنبش مردمی
بهره ببرند.
علل اشتراک نظر بین حوثیها و ایران
حوثیهای زیدی از نظر اعتقادی به شیعیان دوازده امامی نزدیک هستند و در عین
حال از نظر اعتقادی تفاوتهای عمدهای با فرقة اصلی شیعیان در ایران،
عراق، لبنان و کشورهای خلیج فارس دارند. به باور زیدیها امام باید از نسل
امامین حسن و حسین (علیهم السلام) و حائز چهارده صفت از جمله علم، شجاعت،
فاطمی و علوی بودن و... باشد.
زیدیها برخلاف دوازده امامیها، «تقیه» را نمیپذیرند و معتقدند در هر
زمان و تحت هر شرایطی باید علیه ظلم و ستم شورید و بر این اساس شجاعت و
قیام به سیف را در کنار علم از مهمترین ویژگیهای امام میدانند. به علاوه
به باور اتباع این فرقه چنانچه امام (با ویژگیهای 14 گانهاش) ظهور کرد،
پیروی از وی امری واجب است. با توجه به مباحث اعتقادی زیدیها، از نظر
بسیاری از آنها امام خمینی (ره) امام زمانة خود بود؛ چرا که تمامی صفات و
ویژگیهای امامت در ایشان هویدا بود. به همین دلیل پیروی از امام خمینی
(ره) و انقلاب اسلامی برای بسیاری از آنها مسئلهای اعتقادی و مربوط به
باور آنها بود.
زیدیها در مقابل مذهب وهابی و سلفیگری، احساسات و اندیشههای نزدیک به
شیعیان دوازده امامی دارند. این امر هم در تقریب آنها به ایران بسیار مؤثر
بوده است. علاوه بر اشتراک در اصول مذهب، جذابیتهای مکتبی جمهوری اسلامی
باعث علاقمندی شیعیان یمنی به انقلاب ایران شد و در همین راستا شعارهایی که
جریان حوثی مطرح کردند، شعارهایی برگرفته از اندیشهها و مواضع ضداستعماری
نهضت انقلابی ایران بود. حسین حوثی اولین رهبر و بنیانگذار انصار الله
برای این جنبش شعار الموت لإمریکا، الموت لإسرائیل، الّلعنـه علی الیهود،
النصر للاسلام را مطرح کرد و حزبالله، برائت از مشرکان، روز قدس، روز
عاشورا و بسیاری از موارد دیگر به صورت جدی مورد حمایت او بوده است (موسوی
نژاد، 48:1388).
نقش حوثیها برای ایران
آرمان رهبری جهان تشیع؛ بدون شک جمهوری اسلامی ایران به عنوان رهبر جبهه
مقاومت در منطقه و حامی نهضتهای رهاییبخش در سراسر جهان مطرح بوده است؛
اما این مسأله هیچگاه به معنی تمایل ایران به مداخله در امور داخلی
کشورهای دچار بحران نبوده است. گفته شد که شیعیان یمن و خصوصا حوثیها به
لحاظ گرایشهای سیاسی و اعتقادی به کشورمان نزدیکی زیادی دارند و همین
مسأله موجب شده که مردم یمن از ایران به عنوان رهبر جهان تشیع برای تشکیل
یک حکومت دینی اصیل الگوبرداری کنند و در این راستا از حمایتهای معنوی
کشورمان بهرهجویی کنند.
منافع ملی و منطقهای؛ علاوه بر اینکه پاسخ به درخواست فوق، یکی از
آرمانهای اساسی انقلاب اسلامی و تلاش در جهت صدور و گسترش آن بوده است،
این مسأله میتواند فرصتی برای تحقق منافع ملی ایران لحاظ شود. در دهه اخیر
تحولات رخ داده در منطقه، هر چند با هدف منزویسازی ایران و قرار دادن آن
در تنگنای حضور ناتو و ایالات متحده و اخیراً هم تروریستهای تکفیری بوده
است، خلاف انتظار گردانندگان اصلی این تحولات، چیدمان قدرت در منطقه را به
نفع ایران رقم زده است. حضور ایران در عراق، سوریه، لبنان و هم اکنون یمن،
به معنای برد ایران در کشاکش بحرانهای پیش آمده است. به باور عربستان که
ایران را جدیترین رقیب خود میداند، نفوذ و توان اثرگذاری ایران در منطقه و
مسائل مهم آن بسیار افزایش یافته است و صعود شیعیان به رأس هرم قدرت در
منطقه، غیر قابل قبول به نظر میرسد. (سادات اصفا، 1394) لذا با قدرتگیری
انصار الله در یمن به شدت احساس خطر کرده است و سعی دارد با توسل به قوای
نظامی و تجاوز به خاک این کشور حق مسلم ملت یمن در تعیین سرنوشت حکومت
کشورشان را از آنها سلب نماید و با قلدرمآبی در راه مقابله با نفوذ
روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه اقدام نماید.
قدرتیابی انصار الله در یمن و شکلگیری یک حکومت اسلامی و مردمی در آن، در
جهت منافع منطقهای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی میشود و میتوان با
بهرهبرداری صحیح از این شرایط به تقویت فزاینده جایگاه تهران در حوزه غرب
آسیا و شمال آفریقا دست یافت و این مسأله همان چیزی است که عربستان و دیگر
کشورهای عرب منطقه که دارای رژیمهای استبدادی و ساختاری عقبمانده به لحاظ
سیاسی و اجتماعی هستند، به شدت از آن واهمه دارند. به عبارت دیگر در صورت
پیروزی کامل و تسلط انصار الله بر یمن ضلع چهارم جبهه مقاومت در منطقه شکل
میگیرد و این به معنی توسعه عمق استراتژیک ایران در منطقه و محاصره
عربستان توسط شیعیان است. واکنش شدید عربستان نسبت به این مسأله و حمله به
مردم یمن هرچند امری با سابقه در برخورد با یمنیها بوده است، اما با توجه
به شرایط حساسی که کشورهایی همسایه دچار آن هستند، موجب مخدوش شدن بیش از
بیش چهره این کشور و موج انزجار مردمی نه تنها در کشورهای مسلمان که در کل
جهان شده است.
فرجام سخن
آنچه ایرانیان و یمنیان با تاریخ پرافتخار خویش در فعالیتهای علمی و
فرهنگی و مذهبی نشان دادهاند، ما را به این نکته رهنمون میکند که آنان از
هر دو سو با یک گرایش جامع میکوشیدند در سایه فرهنگ اسلامی، از برادری و
وحدت اسلامی در میان مذاهب و مکاتب اسلامی گوناگون حمایت کنند و به دور از
تعصبات تنگ فرقهای و قشریگری ظاهربینانه با خردگرایی عمیق خود، زمینه را
برای کنشگری و تعامل مذهب ایجاد کنند. این زمینههای فرهنگی و مذهبی مشترک
موجب شده است که در طول تاریخ هم این رویه مشترک در آرای اندیشمندان بزرگ
دو کشور حفظ و استمرار یابد و لذا با ظهور جمهوری اسلامی ایران این رویه به
نقطه عطف خود برسد. پس از انقلاب اسلامی ایران، شعائر و نمادهای ارزشی و
انقلابی ایران در یمن رواج یافت و این به معنی الگوبرداری یمنیها از مدل
انقلابی ایران برای تشکیل حکومت اسلامی بوده است. اما عربستان، آمریکا و
اسرائیل مکرراً سعی داشتهاند این نمودها را به عنوان شواهدی از مداخله
ایران در امور همسایگان و حمایتش از جنبشهای مردمی مبارز قلمداد کنند؛
درحالیکه نفوذ ایران در کشورهای منطقه صرفاً بر مبنای قدرت نرم کشورمان و
اثبات کارآمدی مدل حکومتی آن بوده است. لذا به نظر میرسد با توجه به امواج
بیداری اسلامی در منطقه و تلاشهای مردمی مقابلهجویانه با افراطیگری و
تروریسم شعاع و گستره نفوذ ایران در منطقه در حال گسترش باشد.*
منابع:
- انصاری قمی، حسن (1380) «مجموعه طاووس یمانی، نماد حضور ایران در یمن»، کتاب ماه دین، شماره 51 و 52.
- امیردهی،ع. ر (1389) «یمن، از حاکمیت سیاسی تا روابط با جمهوری اسلامی ایران»، اندیشه تقریب، شماره 23.
- تلاشان، حسن (1391) «انقلاب اسلامی ایران و تاثیر آن بر تحولات ژئوپلیتیک شیعه در یمن»، شیعهشناسی، سال دهم، شماره 40.
موسوینژاد، سید علی (1388) «شیعیان زیدی و تحولات اخیر یمن»، مجله موعود، بهمن ماه سال 1388 شماره 108.
- سادات اصفا، نرگس (1394) «اوضاع این روزهای عربستان در ارتباط با یمن؛ به دنبال بازگرداندن نفوذ از دست رفتهاش» دسترسی در:
http://www.tisri.org/default-1826.aspx
* زهرا سلیمانی پور؛ کارشناس ارشد روابط بینالملل