کد خبر: ۳۰۸۰۱
زمان انتشار: ۰۹:۳۱     ۲۶ آذر ۱۳۹۰
598 به نقل از كيهان:  پرچم آمريكا روز پنج شنبه گذشته در بغداد پايين كشيده شد و به «غلاف» رفت. نظاميان آمريكايي در حضور لئون پانه تا وزير دفاع، پرچم آمريكا را در جعبه مخصوص كه آن را غلاف مي خوانند گذاشتند و با خود بردند. مثل همان 4500 كشته اي كه در اين 9 سال، جعبه زدند و با خود بردند. 1500 ميليارد دلار، كمترين رقمي است كه مقامات رسمي به عنوان هزينه اردوكشي به عراق عنوان كرده اند، يعني يك دهم كل كسري بودجه و بدهكاري 15 هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا به عنوان بدهكارترين دولت دنيا. برخي محافل مجموعه هزينه هاي دو جنگ شكست خورده عراق و افغانستان را تا 5 هزار ميليارد دلار برآورد مي كنند. خروج بي سروصدا از خاك عراق با بي سرو ساماني كم نظير اقتصاد و سياست داخلي آمريكا مقارن شده است. در اين ميان، دو حزب اصلي حاكم بر كاخ سفيد و كنگره در وضعيت «آچمز» به سر مي برند و هر يك ديگري را مسبب وضعيت بغرنجي مي دانند كه در طول 66 ساله پس از جنگ جهاني دوم بلكه از يكصد سال پيش نظير نداشته است. كدام ديوانه در آمريكا، ابرقدرت دنيا را از بلنداي قدرتي كه در شروع قرن جديد ميلادي (سال 2001) ايستاده بود، به اين حضيض هل داد؟ اين سوال، پرسش مهمي است كه بدون پاسخي درخور، روز سه شنبه گذشته از سوي «زبيگنيو برژينسكي» مشاور اسبق امنيت ملي و در اتاق فكر «شوراي آتلانتيك» با حضور جمعي از استراتژيست ها مطرح شد. برژينسكي در كنار گري سيك يكي از دو مشاور امنيت ملي پرآوازه آمريكاست.
اما پرسش ها يكي دو تا نيست. جاي سوال دارد كه چرا «پانه تا» وزير دفاع آمريكا (رئيس سابق سازمان سيا) بي سرو صدا و بدون اعلام رسمي به بغداد رفت تا در مراسم غلاف گذاري پرچم آمريكا شركت كند؟ چرا با سرافرازي و افتخار نه؟! نه تنها مردم عراق براي فرستاده ويژه اوباما هورا نكشيدند بلكه نظاميان عراقي پس از تحويل گرفتن يكي از 505 پايگاه نظامي تحت اشغال تفنگداران پنتاگون، پايكوبي هم كردند. حاصل ياغي گري اعتبارسوز براي آمريكا و گسيل 170 هزار نظامي به عراق چه بود؟ روي كار آمدن دوستان اسلامگراي ايران در پارلمان و دولت عراق براي دومين بار؟! ماجراي عراق چه قدر اعتماد به نفس آمريكايي ها را پودر كرد و در بيابان هاي بغداد به خاك سپرد؟ اين كدام اراده است كه قدرت و فناوري برتر آمريكا را يكي پس از ديگري در كشورهاي منطقه دفن مي كند؟ آقاي گري سيك پاسخي براي اين پرسش دارد اما قبل از آن بايد سخنان پانه تا را در بغداد مرور كنيم. او با اشاره به نظاميان كشته شده آمريكايي مي گويد «شايد جهانيان به آنچه ما در اين مراسم مي گوييم توجه چنداني نكنند و آن را به فراموشي بسپارند، اما هرگز آنچه را آنان كرده اند فراموش نمي كنند». به شعر بي وزن و قافيه مي ماند، نه!؟ اين عبارت را هم روزنامه واشنگتن پست نوشت و هم تركي الفيصل رئيس وقت استخبارات سعودي دو سال پيش عنوان كرد كه «آمريكا، عراق را در سيني طلايي به ايران هديه كرد». يعني آنها اين همه راه را كوبيده و آمده بودند تا پس از تحمل انبوه فلاكت ها، صدام -دشمن خبيث و جنايتكار ملت ايران- را به زير بكشند و دستاورد نهايي را تقديم ملت ايران كنند يا به قول جرج بوش، آمده بودند تا بعد از افغانستان و عراق، سروقت دشمني با ملت ايران بروند؟ چي فكر مي كردند و چي شد؟!
2- غير از كلمه قصاري كه تلويزيون بي بي سي از پانه تا نقل كرده، راديو فرانسه نيز عباراتي را از باراك اوباما در مراسم خوشامد گويي به نظاميان منتشر نموده است. به گزارش راديو فرانسه «اوباما به قيمت گزافي كه جنگ عراق در مدت نزديك به ده سال براي آمريكا داشته، اشاره كرد و گفت: من از آغاز با اين جنگ مخالف بودم. اكنون جنگي را به پايان مي بريم كه فاقد نقطه نهايي و سرنوشت ساز بوده است». آقاي اوباما البته تواضع به خرج مي دهد كه اين عبارت آخر را بيان مي كند. آمريكا با خروج از عراق يا تخليه افغانستان به همان نقطه 12-11 سال پيش بازنخواهد گشت و به نقطه اي دور و كور در تاريخ خود پرتاب مي شود. اگر غير از اين بود كاخ سفيد نبايد در مصر و تونس و بحرين و يمن و عربستان غافلگير شود و سال 2011 به عنوان سال سياه تاريخ آمريكا رقم بخورد. استراتژيست ها بهتر از همه اين نكته را دريافته اند.
سه شنبه گذشته، برژينسكي (مشاور امنيت ملي كارتر) در نشست «شوراي آتلانتيك» در واشنگتن شركت كرد. وي در اين نشست كه با حضور برنت اسكو كرافت (مشاور امنيت ملي جرالد فورد و بوش پدر) و جيمز جونز (مشاور امنيت ملي اوباما تا همين اواخر) همراه بود، گفت: «درگيري نظامي با ايران داراي ابعادي فاجعه آميز براي آمريكا خواهد بود». به گزارش دويچه وله از اين نشست «3 مشاور سابق كاخ سفيد در اين امر هم عقيده بودند كه جهان در يك نقطه عطف تاريخي از هنگام فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در دو دهه پيش قرار گرفته و جنبش فراگير در خاورميانه نشانه اين دوره تاريخي است. برژينسكي در جمع مشاوران سابق كاخ سفيد گفت: ما نيازمند درك عميق تر از چالش هاي بين المللي هستيم كه آمريكا در پهنه جهان با آنها روبرو شده است. يكي از دلهره آورترين موضوعات اين است كه ما در مقايسه با گذشته، با چالش هاي پيچيده تري مواجه هستيم. برژينسكي كه در سال 2008 از نامزدي اوباما پشتيباني كرده بود، مي افزايد: ما در شرايط عجيبي به سر مي بريم. حزب حاكم (دموكرات) دچار انجماد شده و حزب بيرون از قدرت (جمهوري خواه) كاملا ديوانه شده است». به يك معنا، منظور برژينسكي اين مي تواند باشد كه فناوري هاي پيشرفته سيا و پنتاگون در برابر پيچيدگي هاي مد نظر وي «هنگ» كرده اند و در پاسخ تصميم سازاني كه در انتظار محاسبه و پاسخ هستند، صرفا EROR مي دهند؛ يعني اينكه جبران خرابكاري بلندپايگان سياسي- اطلاعاتي را مثلا نبايد از پهپاد زبان بسته RQ170 خواست!
3- سپر و جوشن دفاعي ملت ايران با سپرهاي دفاعي و جوشن هاي تكنولوژيكي رايج در جهان تفاوت دارد. اين روزها كه اخبار خوش پيروزي و ظفرمندي و شكست دسيسه هاي تو در توي دشمنان به تواتر منتشر مي شود، سزاوار است از عمق جان، كلمات نوراني حضرت باب الحوايج موسي بن جعفر عليه السلام را در دعاي جوشن صغير مرور كنيم كه از موضع عبوديت و فروتني تمام مي فرمايد «الهي! چه بسيار دشمني كه شمشير عداوت بر من كشيد و خنجر و نيزه و سنان دشمني از خشم و كينه تيز كرد و سم هاي كشنده براي قتل من آماده ساخت و تيرهايي را كه به دقت به هدف مي خورد به سوي من روانه كرد و چشم مراقبتش از من نخفت و در دل آرزو پروراند كه مرا رنج دهد و جرعه مرگ را به من بچشاند. پس تو به نيروي خويش مرا تاييد كردي و به ياري خود پشت مرا محكم ساختي و پس از آن همه تدارك و تجهيز دشمن، تندي تيغ او را به روي من كند كردي و خوارش ساختي و مرا به شرف و بزرگي بر او برتري دادي. و هرچه اساس مكر و حيله او را بر من محكم مي كرد، متوجه خود وي ساختي و به سويش بازگرداندي. آتش غضب او فرو ننشست و شعله كينه او خاموش نشد در حالي كه از شدت خشم، انگشت به دندان مي گزيد. پس سپاس تو را اي پروردگار مقتدري كه مغلوب نشود و اي بردباري كه شتاب نورزد. صلي علي محمد و آل محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين لآلائك من الذاكرين».
4- ملت ما وقتي كلام اميرمؤمنان عليه السلام (اعر الله جمجمتك) را به جان خريد و سر به خدا سپرد، جوشن امنيت و پيروزي را به تن كرد. اين پيروزي هاي بزرگ بي سبب و واسطه نبود. اين فضيلت و افضليت را دشمنان ما شهادت مي دهند. مثل همين جملات گري سيك مشاور اسبق امنيت ملي آمريكا كه در كوران فتنه انگيزي مدعيان اصلاح طلبي در سال هاي 87-7137 گفت؛ «خواست ما اين است كه دين در سياست دخالت نكند البته هركس بخواهد مي تواند آن قدر نماز بخواند و تسبيح بچرخاند كه پوست پيشاني و انگشت وي ضخيم شود. من در ايران روشنفكراني را ديدم كه اشاره هاي ما را دنبال مي كنند. آنها ششلولي بالا برده اند تا هركس و هرچه را با ما ناسازگار است، هدف قرار دهند از جمله ولايت فقيه را كه من فكر مي كنم تكنولوژي برتر ما را با اراده برتر خود در صحراي طبس دفن كرد». 21سال پس از آن سخنان، گري سيك و زبيگنيو برژينسكي و اسكو كرافت و جونز مي بينند كه نه فقط فناوري برتر بلكه تمام حيثيت و قدرت و نفوذ آمريكا مقهور بيداري اسلامي برآمده از ولايت مدبرانه امام خميني و امام خامنه اي شده است.
داخل پرانتز بايد گفت و گذشت. همان سالها كه سخنان گري سيك منتشر شد، يكي از همين حضرات ششلول بند بعدي (م-ن) به كيهان آمده بود و تحسين مي كرد كه گري سيك، عجب تعبير موشكافانه اي از اوضاع كرده است. او آن روزها يقين داشت كساني ششلول بند آمريكا و اسرائيل و انگليس شده اند و با حيثيت خود انتحار مي كنند تا شايد اراده مدفون آمريكا در طبس و لانه جاسوسي و... زنده شود. اما مدتي گذشت و ديديم «پول هاي نامشروع+ فرزند ناخلفي كه اكنون به آمريكا گريخته+ جاه طلبي برآورده نشده+ [...]» چنان مغز و جان و دل وي را پوسانده كه حاضر است گدايي راديو فردا و بي بي سي و جرس و امثال آنها را بكند و در ازاي آن، سرلوحه تبليغات بيگانه باشد ولو به قيمت- به زعم موهوم خود- پنجه كشيدن بر سيماي آفتاب. يعني آمريكا و انگليس را غسل داده و از خباثت در آورده بودند كه امثال اين آقا تبديل به سرباز اجاره اي كه نه، تروريست انتحاري آنها- در قواره برخي از همين سلفي ها و ريگي ها- شدند؟! بالاخره بايد در هر عصري مصاديقي براي «يا ايهاالذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه...» پديدار شود يا نه؟ بماند كه اين جماعت در دوره ورشكستگي كامل آمريكا، خود را سر راه اجاره و بيگاري گذاشته اند و اعتنا كه نمي كني، خود را بيشتر به در و ديوار مي كوبند تا شايد كسي به آنها محل بگذارد! و اگر چنين نبود يكي مثل همين آقاي وارونه، سراغ آن رجل سياسي «تداركاتچي» نمي رفت و به او اقتدا نمي كرد، حال آن كه همان بازيگر فتنه، فروردين 88 در اسلامبول تركيه، دست راسموسن دبيركل ناتو (نخست وزير اسبق دانمارك) را به گرمي فشرد و عارش نيامد با كسي دست دوستي بدهد كه حامي كاريكاتورهاي اهانت آميز عليه پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله وسلم بوده است. امان از درندگي جاه طلبي و مال دوستي كه به تصريح امام محمد باقر عليه السلام، درنده تر از گرگ به ايمان انسان مي تازند و به غارت مي برند.
5- جريان نفاق متظاهر به روشنفكري و اصلاح طلبي، ناتوان از مستوري دايمي است. دشمن كه تهديد به حمله نظامي مي كند، اينها به رسم «مرجفون» شروع به ارعاب و خالي كردن دلها مي كنند. دشمن كه تهديد به تحريم سياسي و اقتصادي مي كند، همين ها طرفدار تحريم انتخابات و كارشكني اقتصادي مي شوند و به انواع التهاب هاي سياسي و اقتصادي براي سلب ثبات از كشور دست مي يازند. مستكبران كه در جنگ رواني كم مي آورند يا خدشه در اعتبار خود مي دانند كه هر خزعبل سست و بي پايه اي را بر زبان جاري كنند، جماعت نفاق جديد به خاطر عقده هاي ناگشوده و عقيده هاي آلوده، مي پذيرند تا جور دشمن را بكشند. نوبت جنگ فرسايشي با «ايمان» و «اميد» و «اتحاد» ملت ايران كه مي رسد، همين جماعت خو كرده به خيانت، در پياده نظام ناتوي فرهنگي به صف مي شوند و قباي اسلام آمريكايي را به تن مي كنند تا به قول شيمون پرز «به نيابت از اسرائيل با جمهوري اسلامي بجنگند.»
اوباما و پانه تا درباره سربازان برگشت خورده خود از عراق اذعان دارند كه جهان اعتنا و توجهي به آنها ندارد. آيا زمامداران آمريكا با اين وصف، از ششلول بندها كه نه، از «عمله انتحاري ناتوي فرهنگي» با احترام ياد خواهند كرد؟! آنها چند بار از عبدالمالك ريگي و اسامه بن لادن با احترام ياد كردند كه بخواهند از تالي تلوهاي آنها ياد كنند؟ و آيا اين جماعت خود را خيلي ارزان- در حد چند «آفرين» انباشته از تحميق- نفروخته اند؟!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها