سرويس نقد رسانه 598؛ فیلم های صهیونیستی با ماهیت های مختلف که متناسب با ضرورت های مراحل سیاسی فرا روی رژیم اشغالگر قدس باشد، ساخته می شود. هدف این فیلم ها خدمت به اهداف جنبش صهیونیسم، بزرگ نمایی رژیم صهیونیستی در چشمان جهانیان، تخریب چهره فلسطینیان، معرفی یهودیان به عنوان ملت برگزیده خداوند که از گل دیگری ساخته شده اند و رنگ خون آنها آبی و متفاوت از دیگران است، می باشد.
تصویری که در فیلم های صهیونیستی از یهودیان ساخته شده است، تصویر فرشتگانی الهی است که برای نجات بشر آمده اند نه مسخ هویت ملت ها، از بین بردن ارکان خانواده و انتشار رذایل اخلاقی که در اعمال و اقوال شان مشهود است. در نظر آنها ملت های عربی و اسلامی مشتی حیوان وحشی و مارهای سمی هستند که باید آنها را کشت و به گفته یکی از خاخام های صهیونیستی: «غیر یهودیان اشیائی بی ارزش هستند که ریختن خون، آبرو و مال شان جایز است.»
در تلمود نیز آمده است که جهان برای اسرائیل ساخته شده ؛ همچنانکه در تورات نیز آمده است: "به برادرت، قرض به ربا مده ؛ ولی این کار را با بیگانه بکن."
سینمای صهیونیسم یکی از بوق های تبلیغاتی برای تحقق اهداف صهیونیسم است. علی نبوی عبدالعزیز از پژوهشگران عرصه سینما و عضو انجمن هنر هفتم اسکندریه به بررسی نقش سینما در خدمت به اهداف جنبش صهیونیسم پرداخته است که به صورت خلاصه نگاهی به مهم ترین بخش های آن می اندازیم:
«پیش از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، هدف سینمای صهیونیستی اثبات حق تاریخی یهودیان در مالکیت فلسطین و دعوت از یهودیان برای مهاجرت به این کشور بود و این روند تا برپایی "اسرائیل" ادامه یافت.»
پژوهشگر مذکور در تحقیق خود تاکید کرد که سینمای صهیونیسم به پنج مرحله تقسیم می شود. اولین و دومین مرحله مربوط به شرکت "کانون" بود که توسط برخی خانه های سینمایی در آمریکا و اروپا اداره می شد و فیلم های بزرگی را با حضور ستارگان سینمای جهان تولید می کرد که از جمله آنها فیلم ها می توان به فیلم (هشت تا بعد از یک ـ 1946 ـ به کارگردانی مناحیم گولان)، فیلم (سوراخی در النقب ـ 1964 ـ به کارگردانی اوری زوهار) و فیلم (در وادی تمدن ـ 1946 ـ به کارگردانی الکساندر راماتی ) اشاره کرد که ماجرای آن مربوط به راننده یک خودرو حامل فشنگ مربوط می شود که به سمت یکی از شهرک های صهیونیست نشین مرزی می رود ؛ ولی راهش را در اسرائیل گم می کند.
از جمله فیلم های خارجی که در اسرائیل فیلمبرداری شد، می توان به فیلم (ده مرد ناامید ـ تولید مشترک اسرائیل و آلمان ـ 1961 ـ به کارگردانی پیتر زیمر) اشاره کرد که در جشنواره بین المللی برلین در سال 1962 به نمایش گذاشته شد. از دیگر فیلم ها در این زمینه می توان به فیلم (خروج ـ تولید آمریکا ـ 1961 ـ به کارگردانی اوتو بریمنگر ـ با بازی پل نیومن، ایوا ماری استت و رالف ریچاردسون) اشاره کرد. اهمیت فیلم خروج به خاطر آن است که بزرگ ترین فیلم ساخت کمپانی هالیوود در تمجید اسرائیل می باشد و موضوع آن سفر خروج، به ویژه بند سیزدهم از فصل نهم یعنی (بگذار ملتم بروند) می باشد.
فیلم های صهیونیستی با ماهیت های مختلف که متناسب با ضرورت های مراحل سیاسی فرا روی رژیم اشغالگر قدس باشد، ساخته می شود. هدف این فیلم ها خدمت به اهداف جنبش صهیونیسم، بزرگ نمایی رژیم صهیونیستی در چشمان جهانیان، تخریب چهره فلسطینیان، معرفی یهودیان به عنوان ملت برگزیده خداوند که از گل دیگری ساخته شده اند و رنگ خون آنها آبی و متفاوت از دیگران است، می باشد.
تصویری که در فیلم های صهیونیستی از یهودیان ساخته شده است، تصویر فرشتگانی الهی است که برای نجات بشر آمده اند نه مسخ هویت ملت ها، از بین بردن ارکان خانواده و انتشار رذایل اخلاقی که در اعمال و اقوال شان مشهود است. در نظر آنها ملت های عربی و اسلامی مشتی حیوان وحشی و مارهای سمی هستند که باید آنها را کشت و به گفته یکی از خاخام های صهیونیستی: «غیر یهودیان اشیائی بی ارزش هستند که ریختن خون، آبرو و مال شان جایز است.»
در تلمود نیز آمده است که جهان برای اسرائیل ساخته شده ؛ همچنانکه در تورات نیز آمده است: "به برادرت، قرض به ربا مده ؛ ولی این کار را با بیگانه بکن."
سینمای صهیونیسم یکی از بوق های تبلیغاتی برای تحقق اهداف صهیونیسم است. علی نبوی عبدالعزیز از پژوهشگران عرصه سینما و عضو انجمن هنر هفتم اسکندریه به بررسی نقش سینما در خدمت به اهداف جنبش صهیونیسم پرداخته است که به صورت خلاصه نگاهی به مهم ترین بخش های آن می اندازیم:
«پیش از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، هدف سینمای صهیونیستی اثبات حق تاریخی یهودیان در مالکیت فلسطین و دعوت از یهودیان برای مهاجرت به این کشور بود و این روند تا برپایی "اسرائیل" ادامه یافت.»
پژوهشگر مذکور در تحقیق خود تاکید کرد که سینمای صهیونیسم به پنج مرحله تقسیم می شود. اولین و دومین مرحله مربوط به شرکت "کانون" بود که توسط برخی خانه های سینمایی در آمریکا و اروپا اداره می شد و فیلم های بزرگی را با حضور ستارگان سینمای جهان تولید می کرد که از جمله آنها فیلم ها می توان به فیلم (هشت تا بعد از یک ـ 1946 ـ به کارگردانی مناحیم گولان)، فیلم (سوراخی در النقب ـ 1964 ـ به کارگردانی اوری زوهار) و فیلم (در وادی تمدن ـ 1946 ـ به کارگردانی الکساندر راماتی ) اشاره کرد که ماجرای آن مربوط به راننده یک خودرو حامل فشنگ مربوط می شود که به سمت یکی از شهرک های صهیونیست نشین مرزی می رود ؛ ولی راهش را در اسرائیل گم می کند.
از جمله فیلم های خارجی که در اسرائیل فیلمبرداری شد، می توان به فیلم (ده مرد ناامید ـ تولید مشترک اسرائیل و آلمان ـ 1961 ـ به کارگردانی پیتر زیمر) اشاره کرد که در جشنواره بین المللی برلین در سال 1962 به نمایش گذاشته شد. از دیگر فیلم ها در این زمینه می توان به فیلم (خروج ـ تولید آمریکا ـ 1961 ـ به کارگردانی اوتو بریمنگر ـ با بازی پل نیومن، ایوا ماری استت و رالف ریچاردسون) اشاره کرد. اهمیت فیلم خروج به خاطر آن است که بزرگ ترین فیلم ساخت کمپانی هالیوود در تمجید اسرائیل می باشد و موضوع آن سفر خروج، به ویژه بند سیزدهم از فصل نهم یعنی (بگذار ملتم بروند) می باشد.
از دیگر فیلم های خارجی که در مناطق اشغالی فیلمبرداری شده است، می توان به فیلم (گودیت یهودیت ـ تولید آمریکا ـ 1964 ـ به کارگردانی دانیل مان ـ با بازی سوفیا لورن ) اشاره کرد. در این فیلم، سازمان صهیونیستی موسوم به هاگانا، یک زن آلمانی را به سرزمین موعود می آورد تا اینکه این سازمان را در ترور همسرش که یکی از افسران ارتش نازی بوده و بعد به عنوان رایزن عرب ها در جنگ علیه یهودیان مشغول به کار شده است، کمک کند.
از دیگر فیلم های خارجی که به موضوع اسرائیل می پردازد، فیلم (آن زن ـ تولید انگلستان ـ کارگردانی رابرت دای ـ بازیگری اورسولا اندرز، پیتر کوشینگ و کریستوفر لی) است. از دیگر فیلم ها نیز می توان از (سایه غول ـ کارگردانی میلول شاولسون ـ بازیگری کرک داگلاس، انگی ویکنسون، پول برایز، سانتا بیرگر، فرانک سیناترا و جان وین) یاد کرد. موضوع فیلم سایه غول، مبارزات نظامی ژنرال مارکس در جنگ 1948 است و اینکه چگونه وی به اشتباه و در جریان درگیری میان صهیونیست ها و تانک های مصری در صحرای النقب جان خود را از دست داد.
مرحله سوم مربوط به سال های 1967 تا 1972 می باشد. بعد از ژوئن 1967، ماهیت دروغین ادعای صهیونیست ها مبنی بر اینکه اسرائیل یک کشور کوچک و صلح طلب است و عرب ها برای نابود کردن آن در کمین نشسته اند و می خواهند یهودیان را به داخل دریا بیاندازند، آشکار شد و به دنبال آن سینمای صهیونیستی در اسرائیل و آمریکا (کمپانی هالیود) همان سیاست قدیم را در پیش گرفت که مبتنی بر تخریب چهره فلسطینیان بود. سینمای صهیونیستی در تعریف خود از جنبش مقاومت فلسطین، آن را به عنوان یک جنبش خرابکار و تروریست معرفی می کردند و صد البته که چنین ادعایی تا به امروز ـ به ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر ـ همچنان ادامه دارد، حوداثی که دشمن از آن به عنوان فرصتی برای تخریب چهره اسلام و مسلمین استفاده می کند.
سینمای صهیونیستی در دوره سوم خود تلاش می کرد که ارتش اسرائیل را ارتشی شکست ناپذیر توصیف کند و اینگونه وانمود نماید که این ارتش با هدف برقراری صلح با کشورهای عربی می جنگد و صد البته این یک دروغ آشکار دیگری بود که کشتارها و جنایت های هولناکی که دشمن صهیونیستی به صورت روزانه در حق ملت فلسطین انجام می داد و می دهد، مهر بطلانی بر آن زد. از جمله فیلم هایی که در این مرحله تولید شد، باید به فیلم (سه روز و یک کودک ـ به کارگردانی اوری زوهار) اشاره داشت. فیلم مذکور در سال 1967 در جشنواره کن به روی پرده رفت و بازیگر اول آن یعنی اود کوتلر جایزه بهترین بازیگر را دریافت نمود و این اولین جایزه بین المللی بود که سینمای رژیم صهیونیستی موفق به دریافت آن شد.
مرحله چهارم سینمای صهیونیستی از سال 1973 آغاز شد و تا سال 1982 ادامه یافت. در این دوره و بعد از شکست صهیونیست ها، ماجرای خط بارلیو، جنگ های فرسایشی و در هم فرو ریختن اسطوره ارتش شکست ناپذیر، دیگر سینماگران صهیونیست به این نتیجه رسیدند که نفی وجود دیگری (فلسطینیان) و ادعای سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین غیر ممکن است ؛ بلکه در آن طرف ملتی وجود دارد که سرزمین و مقدساتش را می خواهد. در این دوره تناقضی آشکار در فعالیت بوق های تبلیغاتی صهیونیسم مجال بروز یافت و این بوق ها در عین حالی که از جنایت های نازیسم و ماجرای هولوکاست سخن می گفتند، به رنج ها و محنت های مردم تحت اشغال فلسطین که در معرض ترور و کشتارهای وحشیانه قرار داشتند، هیچ توجهی نمی کردند و همین امر باعث شد تا برائت رویای صهیونیسم در افکار عمومی جهان به زیر سوال برود و میزان وحشیگری اشغالگران یهودی و رفتار ددمنشانه شان در برخورد با غیر یهودیان آشکار شود و این نکته نیز بر همگان هویدا گردد که آنها به هر فرد غیر یهودی به عنوان یک شیء نگاه می کنند نه یک انسان. بر ملا شدن مسائل فوق باعث شد تا رژیم صهیونیستی که تنها به جنگ و خونریزی باور دارد، ندای صلح سر دهد.
مرحله پایانی سینمای صهیونیسم از سال 1983 آغاز و تا سال 1997 ادامه داشت. در این دوره امضای معاهده صلح میان رژیم صهیونیستی با مصر و حوادثی که به دنبال آن رخ داد، ثابت کرد که رژیم صهیونیستی در پی صلح نیست و تنها به دنبال آن است که ملت های منطقه را وادار به تسلیم کند و بعد هم آنها را از میان ببرد تا اینکه مملکت بزرگ داود را بنیان نهد. از جمله حوادث یادشده می توان از حمله به جنوب لبنان، تلاش برای کوچاندن اجباری فلسطینیان و ارتکاب وحشیانه ترین اقدامات در حق آنها یاد کرد. شایان ذکر است که آموسی گیتای یکی از مهم ترین کارگردانان دوره "ندای صلح" به شمار می رود.
سینمای صهیونیسم در مرحله کنونی یک سیاست شارونی را برای خود برگزیده است. بی تردید سینمای صهیونیسم بعد از سال 1997 به ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر که جنبش صهیونیسم آشکارا به دشمنی با مسلمانان پرداخت و آنها را با نام تروریسم خواند، مسیر دیگری را آغاز کرد که علی نبوی عبدالعزیز سخنی از آن به میان نیاورده است. اقدامات وحشیانه ای که شارون علیه ملت فلسطین انجام می داد و گورهای دسته جمعی و بمباران های بی هدف شبانه روزی اش در راستای جنگ آمریکا علیه به اصطلاح تروریسم بود، تروریسمی که اساس و اصل آن در منطقه هستند.
در حال حاضر یهودیان حاضر در هالیود در نشست های سری خود به بحث درباره افزایش تلاش جهت از بین بردن اسلام و مسلمانان می پردازند و در اندیشه آن هستند که یک نگرش سینمایی جدید را به جهان تحمیل کنند که به نفع اهداف شان در مرحله آتی است. یهودیان هالیود می کوشند تا ستارگان این کمپانی فیلم سازی را به پذیرش دین یهود یا حداقل جانبداری مطلق از جنبش صهیونیسم وادارند. برای اثبات این مسئله به دلایل ذیل اشاره می کنیم:
سرکنسول اسرائیل در لوس آنجلس ـ به صورتی کاملا مخفیانه ـ گروهی را با حضور ستارگان یهودی هالیود تشکیل داد تا به منظور اعلام همبستگی با رژیم صهیونیستی به مناطق اشغالی سفر کنند.
مقام مذکور در گفتگو با سه تن از برجسته ترین تهیه کنندگان هالیودی یعنی اریک فیگ، مونیک فیگ و تام باراد به این توافق رسید که گروهی برای سفر به اسرائیل تشکیل شود و این گروه به مدت ده روز در مناطق اشغالی بماند. در گروه مذکور سی تا سی و پنج نفر از کارگردانان، تهیه کنندگان، بازیگران، وکلا، موزیسین ها، روزنامه نگاران و تمامی افرادی که به نوعی با شرکت های تولیدی هالیود مرتبط هستند، حضور داشتند. دست اندرکاران سفر اعضای هالیود از کارگردانان معروف یهودی برای پیوستن به گروه مذکور دعوت به عمل آوردند که از آن میان می توان به وودی آلن، استیون اسپیلبرگ، برادران کوئن و بازیگران زنی همچون گولدی هون، گوئینت پالترو، مایکل داگلاس، ویونا رایدر، آدام سندلر، بن استیلر، متالی ورتما و جف گولد بلوم اشاره کرد. ضمنا از دیگر دعوت شدگان باید به ستارگان سریال کمدی (دوستان) یعنی دیوید شویمر، لبسا کودرو، گری ساینفلد، روزان بار و علی جی اشاره کرد.
اگر بخواهیم نگاهی دقیق به مسئله سفر داشته باشیم، باید بگوییم که این سفر تنها برای دیدار از اسرائیل و حمایت معنوی از آن صورت نگرفت ؛ بلکه انجام آن با هدف تعیین اساس و پایه های سینمای صهیونیستی در مرحله آتی و همچنین توافق میان رژیم اشغالگر قدس و آمریکا برای حمایت از دیدگاه اسلام ستیز صهیونیست ها بود ؛ به ویژه آنکه در حال حاضر خانه های سینمای جهان عرب بدون بررسی زوایای پنهان فیلم های صهیونیستی، آنها را پخش می کنند و تنها به فکر لذت آنی و زودگذر خواننده هستند.
بد نیست که برای روشن تر شدن مسئله مثالی را ذکر کنیم: فیلم "روز استقلال" که در تمامی کشورهای عربی به روی پرده رفت و به صورت فیلم ویدئو در دسترس مردم قرار گرفت، مربوط به دو قهرمانی بود که آمریکا و جهان را از خطر حمله موجودات فضایی که به کره خاکی یورش آورده بودند، نجات دادند. این قهرمانان دیوید یهودی و پدرش بودند و همین مسئله باعث شد تا رئیس جمهور آمریکا (البته در فیلم) به آن دو ابراز محبت کند و مراتب تشکر و سپاسگزاری خودش را اعلام کند. این فیلم ساخته شده است تا به بیان پیوندی بپردازد که میان منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی در مقابله با خطرات وجود دارد و تفاوتی نمی کند که این خطر موجود فضایی باشد یا اسلام تروریستی. آری! این دیدگاه حاکم بر فیلم روز استقلال است. در اینجا بد نیست به این نکته نیز اشاره داشته باشیم که فیلم های آمریکایی یهودیان را به عنوان سازندگان اهرام معرفی می کنند که فرعون آنها را به خدمت گرفته بود. هدف آنها از این کار القای این مفهوم است که اهرام متعلق به یهودیان است و مصر نیز به یهودیان تعلق دارد و باید جزئی از مملکت بزرگ داود باشد. سینما در پی ترویج افکاری شیطانی است و جهانیان نیز وظیفه دارند که آن را باور کنند.