سرویس حوزه و مراجع 598؛
شرايط دعا كننده
ركن دوم دعا، شخص دعا كننده است كه مراعات چند شرط براي او لازم و بايسته است:
1- عبوديت
شرط
اول دعا كننده آن است كه مقام عبوديت و بندگي و به ديگر بيان، نياز دايمي
خود را نسبت به خلق خود بشناسد؛ يعني به مقام خود آگاه بوده و بداند كه
فقير مطلق است و غني مطلق او است. اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:
معبودا!
درخواست من از تو، مشابه درخواست ديگر درخواست كنندگان نيست، زيرا هرگاه
خواسته درخواست كننده به او عطا نشود، از درخواست خودداري مي كند، ولي من
در هيچ حالي از درخواست از تو بي نياز نيستم. معبودا! از من خشنود باش و
اگر از من خشنود نيستي از من درگذر، زيرا گاه آقا از بنده خود در مي گذرد،
درحالي كه از او خشنود نيست. چگونه تو را بخوانم درحالي كه من منم؟! و
چگونه از تو نوميد گردم كه تو تويي؟!1
نيزامام صادق(ع) در سجده به درگاه خدا عرض مي كند:
صورت
خوار من براي وجود سربلند تو سجده نموده است، روي نابود شونده من براي
وجود جاودانه و پايدار تو سجده نموده است، روي نيازمند من براي وجود بي
نياز و بزرگ تو سجده نموده است. روي، گوش، چشم، گوشت، خون، پوست و استخوان
من و آنچه زمين از اعضا و جوارح من حمل مي كند، در برابر خداوند و پروردگار
جهانيان سجده نموده است. 2
همچنين امام سجاد(ع) مي فرمايد:
چگونه
بنده از پروردگار خود بي نياز مي گردد؟! آقاي من، پيوسته بر نياز من به تو
افزوده مي شود و همواره بر بي نيازي تو از من افزوده مي شود.
از وي همه مستي و غرور است و تكبر و ز ما همه بيچارگي و عجز و نياز است. 4
از چشمه بلاغت اميرالمؤمنين(ع) نيز در مناجات اين كلمات جاري گرديده است:
خدايا!
همين عزت براي من كافي است كه بنده تو باشم و همين فخر براي من كافي است
كه تو پروردگار من باشي. تو همان گونه كه من مي خواهم هستي، پس مرا همان
گونه كه دوست داري، بگردان.5
2- باور به قدرت الهي
شرط دوم براي دعا
كننده اين است كه خداي خود را به وصف بي نيازي مطلق بشناسد بداند كه خدا
بر اسرار دروني او آگاه و در برآوردن نيازهاي او تواناست و هيچ چيز در
برابر قدرتش مانع نخواهد بود.
امام سجاد(ع) عرض مي كند:
خود را به بي
نيازي از آفريدگانت ستوده اي و به بي نيازي از آنها شايسته اي و آنان را
به احتياج و تنگدستي نسبت داده اي و ايشان به نيازمندي به تو سزاوارند؛ پس
هركس چاره نيازمندي خود را از درگاه تو بطلبد و برطرف كردن احتياج خويش را
از تو بخواهد، حاجت خود را در جايگاهش خواسته و براي رسيدن به مطلوب خويش
از راهش درآمده است. 6
ايشان در ادامه، از اينكه افراد خواسته هاي خود را از مخلوق طلب مي كنند، بيزاري مي جويد و مي فرمايد:
و كجا فقير و بي نوايي براي رفع گرفتاري به كسي مانند خود روي مي آورد؟7
چنان كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد:
پاك و منزه است خدايي كه همه مومنان بر او توكل مي كنند و همه منكران ناچار از اويند و هيچ كس از تفضل هاي او بي نياز نيست.
و امام سجاد(ع) مي فرمايد:
سبحان من قدر بقدرته كل قدره ؛ 9
پاك است خدايي كه همه قدرت ها را با قدرت خود اندازه نموده ] و برآنها غلبه كرده است].
در نيايش ديگر از آن حضرت چنين مي خوانيم:
خدايا!
خويش را در قبضه اقتدار و سلطه تو يافته ايم و مشيت تو همواره بر ما مسلط
است و هر جنبش و جوششي كه از ما نشأت مي يابد، از امر توست و هرگونه حركت و
سكوني به حكم تو و هر خير و نعمتي از تو است. 01
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد 11
كليني
نقل مي كند: «پيامبر اكرم(ص) در يكي از جبهه هاي جنگ در دامنه كوهي مشغول
استراحت بودند. يكي از مشركان با استفاده از اين فرصت، خود را به آن حضرت
رساند و با شمشير آخته بر بالاي سر آن حضرت ايستاد و گفت: من ينجيك الان؟
اكنون چه كسي تو را نجات مي دهد؟
حضرت بي درنگ فرمودند:
ربي و ربك؛
پروردگار من و تو.
يعني
بين سر من و لبه تيز شمشير تو قدرتي هست كه تو آن را نمي بيني. آن مشرك كه
به اين باورها معتقد نبود، پوزخندي زد و شمشير خود را پايين آورد تا ضربه
اي بر حضرت وارد كند، ولي با عكس العمل به موقع پيامبر، شمشير از دست او به
طرفي پرتاب شد. آن گاه حضرت شمشير از نيام كشيد و فرمود: «من ينجيك مني؟»
آن مشرك پاسخ داد: كرامت تو، زيرا انساني بزرگوار هستي! آن گاه حضرت از
كشتن او صرف نظر كرد12.
در نهج البلاغه هم آمده است:
لايصدق ايمان عبد حتي يكون بما في يدالله اوثق منه بما في يده؛ 31
ايمان بنده، راست و صادق نيست تا اين كه اميد او به آنچه در دست خدا است، بيشتر از اميد خود به آنچه در دست خود او است، باشد.
3-توجه به قرب الهي
شرط سوم براي دعاكننده آن است كه بداند خداوند متعال از همه كس به او نزديك تر است، زيرا خود فرموده است:
1.(واذا سالك عبادي عني فاني قريب)؛ (بقره 186)
هرگاه بندگانم درباره من پرسيدند، [بگو] من نزديكم.
2-(و نحن أقرب اليه من حبل الوريد): (ق 61)
ما از رگ گردن به او نزديك تر هستيم.
3-(ان الله يحول بين المرء و قلبه) (انفال 42)
خداوند ميان انسان و قلب او حايل مي گردد و از خود او به او نزديك تر است.
اميرالمؤمنين(ع)
در دعاي روز شنبه مي گويد: با توسل به رحمت گسترده تو كه همه چيز را
فراگرفته است، به درگاه تو نزديكي مي جويم و تو، اي پروردگار من! جايگاهم
را مي بيني و از ضميرم آگاهي و راز دلم را مي داني و حالم بر تو پوشيده
نيست و تو از رگ گردن به من نزديك تر هستي14. و در دعاي «ابوحمزه ثمالي»
مي خوانيم:
ستايش خدايي را كه هرگاه بخواهم براي برآورده ساختن حوايجم
او را مي خوانم و هرگاه بخواهم بدون نياز به ميانجي راز دلم را با او در
ميان مي گذارم و او خواسته ام را برآورده مي سازد. 51
و مولي الموحدين اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ «ذعلب يماني» كه از ايشان پرسيد: آيا پروردگار خود را ديده اي؟ فرمود:
أفاعبد ما لا أري؟؛
آيا من چيزي را كه نديده ام، مي پرستم؟
و در پاسخ سؤال از كيفيت ديدن، فرمود:
ديده
ها با ديد ظاهري او را نمي بينند، بلكه دل ها با ايمان هاي حقيقي او را
درك مي كنند، به اشيا نزديك است بي آن كه با آنها در آميزد و از آنها دور
است بي آن كه از آن جدايي گرفته باشد. 61
و در خطبه ديگر مي فرمايد:
چنان
در سربلندي پيشي گرفته است كه هيچ چيز برتر از او نيست و چنان نزديك است
كه هيچ چيز نزديك تر از او نيست. بنابراين، نه بلند پايگي او، او را از
آفريده ها دور ساخته و نه نزديكي او، او را با آنها در يك جا گردآورده
است17.
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودي، حافظ! از ميان برخيز81
4-اخلاص
شرط چهارم داشتن اخلاص در دعاست؛ يعني فقط خدا را بخواند و كس ديگري را شريك او قرار ندهد؛ چنان كه مي فرمايد:
(فادعوا الله مخلصين له الدين)؛ (غافر 41)
پس با اخلاص در اعمال عبادي، تنها خدا را بخوانيد.
بر
اين پايه، بنده نبايد توهم كند كه ديگران در بجا آوردن حاجت او كم ترين
اثري دارند، بلكه تنها خداوند متعال يگانه فريادرس او است و با قلب آماده،
هم چنان بر درگاه آن يگانه معبود، زبان به ابراز نيازهاي خود گشايد و هر
راز مكنون و مستوري كه دارد، با او در ميان بگذارد و از اسباب ظاهري قطع
اميد كند و توجه داشته باشد كه اگر از اسباب ظاهري اثري به ظهور مي رسد،
مؤثر و تأثيرگذار واقعي فقط خدا است. از اين رو، آيه شريفه مي فرمايد:
(أمن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء): (نمل 26)
آيا كسي هست كه دعاي درمانده و بيچاره را مستجاب كند و گرفتاري او را برطرف سازد؟!
زيرا
غيرمضطر نمي فهمد كه كار دست چه كسي است، اما مضطر مي داند كه اول و آخر
خدا است و غير از او هيچ نيست. موحد نيز غير را فقط مجراي فيض مي بيند و مي
داند كه خدا او را واسطه انجام كار قرار داده است.
بر اين اساس، امام سجاد(ع) از خداوند متعال مي خواهد:
و اجعلني ممن يدعوك مخلصاً. في الرخاء دعاء المخلصين المضطرين لك في الدعاء190
و
مرا از كساني قرار ده كه تو را در حال گشايش، با اخلاص تمام مي خوانند و
چنان كن كه هرگاه تو را مي خوانم، همانند مخلصاني باشم كه در خواندن تو
مضطرند.
و در جاي ديگر به درگاه خدا عرض مي كند: خدايا! من بدون هيچ
پيرايه و خالي از هرگونه شائبه، مخلصانه و با تمام وجودم به درگاه تو
پيوسته ام و از هركس كه به تو محتاج است روي گردانيده ام و درخواست خود را
هرگز متوجه كساني كه خود به احسان تو نياز دارند، ننموده ام، زيرا دانستم
نياز را از نيازمندان خواستن، سفاهت عقل و گمراهي خرد است20.
نيز ايشان
طليعه يكي از زيباترين و بلندترين دعاهاي خود را به اخلاص اختصاص داده و در
آن كلام شريف، هر خير و نجاتي را فقط از ناحيه حق ديده و هيچ نيكوكار و
بدكاري را از دايره قدرت الهي خارجي ندانسته است؛ آن جا كه مي فرمايد:
اي
پروردگار من! از كجا خير براي من باشد در حالي كه جز از نزد تو پديد نمي
آيد؟! و از كجا نجات براي من باشد در حالي كه جز به وسيله تو نمي توان نجات
يافت. نه آن كس كه نيكي كرد از ياري و رحمت تو بي نياز است و نه آن كس كه
بدي كرد و تو را خشنود نساخت، از قدرتت خارج گرديد، اي پروردگار من!21
رسول خدا(ص) در خطبه «شعبانيه» به مناسبت ماه مبارك «رمضان» مي فرمايد:فاسألوا الله ربكم بنيات صادقه و قلوب طاهره ؛22
خدا را كه پروردگار شما است، با نيت هاي صادقانه و دل هاي پاك بخوانيد.
و امام صادق(ع) هم مي فرمايد:
القلب السليم، الذي يلقي ربه، و ليس فيه احد سواه؛32
قلب سليم، قلبي است كه در حالي كه پروردگارش را ملاقات مي كند، هيچ چيز جز او در آن نباشد.
و نيز مي فرمايد:
دل
هايتان را جست وجو كنيد. اگر ديديد خداوند آنها را از راه يافتن وسوسه
ناخشنودي از صنع و آفريده الهي پاكيزه ساخته، آن گاه هرچه دوست داشتيد از
خدا درخواست كنيد.42
5. طلب حقيقي
شرط پنجم دعاكننده آن است كه
خواسته اش طلب حقيقي باشد؛ نه آن چنان كه امري را طلب كند، ولي آن گاه كه
نصيب او شد، از آن صرف نظر كند. چنين شخصي در حقيقت سؤال از چيزي كرده كه
آن را نمي خواهد و در واقع دعا نكرده است، زيرا لوازم مطلوب يا خود مطلوب
پي آمدهايي دارد كه هرگز اين شخص ملتزم به آنها نبوده و از آنها بي خبر
است؛ يا آن كه فقط با زبان ظاهر سخن بگويد، يعني دل با زبان سر موافقت
نداشته باشد؛ مانند كسي كه به ظاهر از خدا هدايت مي خواهد، ولي ملتزم به آن
نيست و هيچ گونه كاري كه مفيد در هدايت او است، انجام نمي دهد.
اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: اللهم اغفرلي ما تقربت به اليك بلساني، ثم خالفه قلبي؛52
خدايا! آنچه را كه با زبان به درگاه تو نزديكي جستم ولي با قلب خود با آن مخالفت نمودم، بيامرز.
عاشق كه شد كه يار به حالش نظر نكرد؟
اي خواجه درد نيست، وگرنه طبيب هست62
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق، ليك
چو درد در تو نبيند، كه را دوا بكند؟72
6. ادب دعا
شرط ششم دعاكننده ادب است؛ يعني با كمال خضوع و رعايت تمام جوانب بندگي، دست به دعا بردارد. «ابن فهد حلي» آورده است:
عابدي
كه 07سال عبادت كرده و روزها را به روزه و شب ها را به عبادت گذرانيده
بود، روزي حاجتي از خداوند متعال خواست، اجابت نگرديد. خطاب به نفس خود
گفت: اين از جانب توست، با خود در طول اين مدت چه كرده اي؟ اگر داراي عمل
نيكي بودي، حاجت تو برآورده مي شد؟! خداوند متعال فرشته اي را به سوي او
فرستاد كه به او بگويد: اي فرزند آدم! وقتي كه در جست وجوي عيب خود برآمدي،
حالي داشتي كه از تمامي عبادات تو بهتر بود.82
بر اين پايه، بهترين ادب
عبوديت، نديدن خود و اعتراف به كوتاهي ها و تقصير در درگاه الهي است؛ چنان
كه روش انبيا و امامان(ع) چنين بوده است.
نمونه هايي از ادب پيامبران(ع) با خداوند متعال در قرآن
درباره
رعايت ادب در پيشگاه خداوند متعال، علامه طباطبايي(ره) طي سلسله مباحث
مفصل، نكاتي در اين زمينه با استفاده از آيات كريمه قرآن بيان نموده است.92
در اين جا به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم كه همگي بر گرفته از ادب
انسان هاي پرورش يافته در مكتب الهي و تربيت يافتگان مدرسه وحي مي باشد.
حضرت مسيح(ع)
خداوند
متعال مي فرمايد:(و اذ قال الله يا عيسي بن مريم أأنت قلت للناس اتخذوني و
أمي الهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي أن أقول ما ليس لي بحق ان
كنت قلته فقد علمته)؛ (مائده 611)
و ياد كن هنگامي را كه خدا فرمود: اي
عيسي پسر مريم! آيا تو به مردم گفتي: من و مادرم را هم چون دو خدا به جاي
خداوند بپرستيد؟ حضرت عيسي عرض مي كند: منزهي تو، براي من سزاوار نيست كه
درباره خويش چيزي را كه حق من نيست، بگويم. اگر آن را گفته باشم، قطعاً آن
را مي داني.
برخي از نكاتي كه از اين آيه شريفه به دست مي آيد، عبارت اند از:
1.
حضرت مسيح(ع) پاسخ خود را با تسبيح آغاز نمود و فرمود: (سبحانك)، زيرا
مطلبي شنيد كه نسبت دادن آن به خداوند متعال جايز نبود و ادب چنين اقتضا مي
كرد كه در چنين جايي مبادرت به تسبيح نمايد.
2. در جواب حضرت حق ادعا
را نفي نكرد، يعني نگفت؛ «من اين كار را نكرده ام.» در اين سخن نيز دو نكته
وجود دارد: اولاً: اين نفي يك نوع تكذيب است كه خود خارج از ادب است.
ثانياً: نفي آن گاه به كار مي رود كه امكان وقوع در كار باشد، درصورتي كه الوهيت براي هر بنده اي، محال قطعي است.
3-
اگرچه بعضي از مردم آن زمان حضرت عيسي(ع) را خدا مي پنداشتند، اما چيزي را
كه حضرت عيسي(ع) نفي فرمود اين بود كه وي هرگز چنين ادعايي نداشته است و
اگر ديگران هم چنين نسبتي را روا داشته اند، كار غلطي است و به آن حضرت
ارتباطي ندارد. از اين رو، فرمود: اگر من انجام داده باشم، تو مي داني!
4-
حضرت عيسي(ع) اصل شأنيت را سلب كرد؛ يعني عرض كرد كه الوهيت، حق من نيست و
سلب شأنيت نسبت به اين مسئله بسيار رساتر از نفي ادعاي الوهيت است.
5-
حضرت موضوع را به علم حضرت رب متعال واگذار كرد، از همين رو گفت: اگر من
اين كار را انجام داده بودم، تو مي دانستي، زيرا علم خدا از قبيل علوم ما
نيست كه بعضي مسائل را بداند و به بعضي ديگر جهل داشته باشد، بلكه هرچه هست
نزد او معلوم است.
در هرحال، اين آيه شريفه اين نكته را به ما مي آموزد
كه وقتي عبد بر درگاه حضرت ربوبي مي ايستد، نبايد كلامي كه خلاف ادب مقام
ربوبي باشد از او سر زند. از اين رو، بنده بايد جانب عبوديت خويش و ربوبيت
خدا را به خوبي درنظر داشته باشد. اتفاقاً يكي از فوايد تأسيس مكتب دعا
همين است كه بندگان بياموزند با خداوند متعال چگونه سخن بگويند و مقام
تخاطب رب و عبد چگونه بايد باشد.
حضرت آدم(ع)
حضرت آدم(ع)، پس از آن
كه مبتلا به شجره منهيه (درخت ممنوعه) شد و مخاطب به خطاب «ألم أنهكما عن
تلكما الشجره ) (اعراف 22) آيا شما را از تناول اين درخت نهي نكردم؟ گرديد،
با همسرش در مقام دعا برآمد كه:
«ربنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين)؛ (اعراف32)
خدايا! ما بر خويش ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشي و به ما رحمت و رأفت نفرمايي، سخت از زيانكاران بوده ايم.
حضرت آدم و حوا(ع) هرگونه ظلم و قصور و خسران را به خود نسبت داده و هر نوع رحمت و نجات را به خداوند متعال منسوب نموده اند.
حضرت ابراهيم(ع)
حضرت ابراهيم(ع) آن گاه كه در مقام احتجاج با مشركان برآمد و خداي خود را ستود، گفت: خداي من كسي است كه:
(الذي
خلقني فهو يهدين¤ و الذي هو يطعمني و يسقين¤ و اذا مرضت فهو يشفين¤ و الذي
يميتني ثم يحيين¤ والذي أطمع أن يغفر لي خطيئتي يوم الدين) (شعرا82-87)
آن
كس كه مرا آفريده و راهنمايي ام مي كند و آن كس كه به من خوراك مي دهد و
سيرابم مي كند و هنگامي كه بيمار مي شوم مرا درمان مي كند و آن كس كه مرا
مي ميراند و سپس زنده ام مي گرداند و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم
را برمن ببخشايد.
در اين جا حضرت ابراهيم(ع) هدايت را به خداوند نسبت
داد و قبول هدايت را به خود؛ اطعام را به او نسبت داد و گرسنگي و عطش را به
خود؛ مرض را از خود دانست و شفا را از او؛ مرگ را به خود نسبت داد و زندگي
را به او. خطيئه را نيز از خود دانست و مغفرت را به او نسبت داد.
سپس،
حضرت به حال دعا درآمد و عرض كرد:«رب هب لي حكماً و ألحقني بالصالحين¤ و
أجعل لي لسان صدق في الآخرين¤ وأجعلني من ورثه جنه النعيم¤ و أغفر لأبي
انه كان من الضالين¤ ولا تخزني يوم يبعثون)؛ (شعرا38-78)
بارالها! مرا
بر اين مشركان فرمانروايي ده و به بندگان صالح خود ملحق ساز و نامم را بر
زبان اقوام آينده نيك و سخنم را دلپذير گردان و مرا از وارثان بهشت پرنعمت
قرار ده و از عمويم درگذر كه وي سخت از گمراهان بود و مرا در آن روزي كه
خلق را از قبرها برمي انگيزي، رسوا مگردان!
حضرت ابراهيم(ع) با اين
كلمات همه كمالات را از خداوند متعال درخواست نموده و خود را از آنها تهي
دانسته و به خداوند بزرگ نسبت داده است.
ادب دعا در كلام امام صادق(ع)
درباره
آداب دعا نقل است كه امام صادق(ع) فرمود: آداب دعا را رعايت كن و ببين چه
كسي را مي خواني؟ و از چه كسي مي خواهي؟ و براي چه مي خواهي؟ و عظمت و
بزرگواري خدا را به خاطر آور و با ديده دل، آگاهي و اطلاع او بر ضمير و
باطن خود و آنچه را كه در دل او نهفته است- خواه حق باشد و يا باطل- مشاهده
كن و راه نجات را از هلاكت بازشناس تا از خداوند متعال آنچه را كه باعث
هلاكت تو است- به گمان آن كه منجي تو است- طلب نكني. خداوند عزيز و بزرگ مي
فرمايد: «گاه انسان با شوق و رغبت، همانند طلب خير، شر و زيان خود را مي
طلبد و انسان بسيار بي صبر و شتاب كار است» و نيز در اين باره بينديش كه چه
را و چه اندازه و براي چه مي خواهي. دعا، عبارت است از پاسخ مثبت تمام
وجود تو به حضرت حق و گداختن دل در راه مشاهده پروردگار و ترك اختيار به
طور كلي و تسليم و واگذار كردن همه امور- اعم از امور آشكار و باطن- به
خداوند. اگر شرايط دعا را به جا نياوردي، منتظر اجابت آن نباش، زيرا خداوند
از نهان و نهان تر از نهان آگاه است. شايد تو چيزي را مي طلبي كه در دل
خلاف آن را مي پروري.03
مراتب و مقامات دعا كنندگان
مقامات دعاكنندگان و بندگان راستين خدا، داراي مراتب متفاوتي است كه در ذيل بدان مي پردازيم:
1- درخواست همه خواسته ها از خدا
اميرالمؤمنين(ع) در مناجات با خداي- عزوجل- عرض مي كند:
معبودا!هر
دلتنگي به درگاه تو پناه مي آورد و هر اندوهگيني به تو اميد دارد. معبودا،
عابدان پاداش فراوان تو را شنيدند تو بيمناك گرديدند و زاهدان رحمت گسترده
ات را شنيدند و قناعت پيشه كردند و روي گردانان از تو، بخشش تو را شنيدند و
بازگشتند و مجرمان آمرزش گسترده ات را شنيدند و به تو آزمند گرديدند و
مؤمنان گذشت بزرگوارانه و نيكي هاي لطف آميز تو را شنيدند و به تو متمايل
شدند، به حدي كه اي مولاي من! گروه هاي بندگان در درگاه تو ازدحام نمودند و
صداي بلند آنان در همه سرزمين ها براي دعا به درگاهت بلند گرديد و هر كدام
آرزويي دارد كه موجب شده است نيازمند به درگاه تو روي آورد. 13
و اما در دعاي روز عرفه، چنين اظهار مي دارد:
خدايا!
از هرچه مي ترسم كفايت فرما و از هر چه مي پرهيزم نگاه دار و از جان و دين
من حراست فرما و در حال سفر از من نگاه داري نما و جانشين من درباره
خانواده و اموال و فرزندانم باش و آنچه را كه به من ارزاني داشته اي مبارك
گردان و مرا نزد خود خوار و در ديد مردم بزرگ بدار و از شر جنيان و انسان
ها سالم بدار و به خاطر گناهانم رسوا و به واسطه رازهاي درونم خوار مكن و
به واسطه عملم گرفتار مگردان و نعمت هايت را از من مگير و به غير خود
وامگذار.23
و امام سجاد(ع) به خداوند عرض مي كند: و مرا به آفريده هايت
وامگذار، بلكه خود حاجتم را برآورده ساز و كفايتم را عهده دار شو و به من
نظر لطف كن و در همه امور به من نظر لطف بفرما.33
هم چنين روايت شده است
كه روزي در «مكه» به حضرت امام صادق(ع) عرض كردند: باغ شما را در «مدينه»
غصب كرده اند، حال كه «وليد بن عبدالملك»- خليفه اموي- از شام براي زيارت
«مكه» آمده است، تظلم نموده و از او كمك بخواهيد! حضرت فرمود:
واي بر
تو! آيا در حرم خدا، از غير خدا چيزي بخواهم؟! من حتي رغبت آن ندارم كه
دنيا را از خالق آن درخواست كنم، پس چگونه آن را از مخلوقي همانند خود
بخواهم؟43
2- درخواست براي امتثال امر خدا
در اين مقام، شخص دعاكننده مي داند، كه خداوند متعال دوست دارد بندگانش بر درگاه او به دعا بنشينند، چنان كه مي فرمايد:
(ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين)؛(غافر 06)
مرا بخوانيد تا دعاي شما را استجابت نمايم. آنان كه از عبادت من گردنكشي كنند، به زودي با خواري وارد آتش جهنم خواهند شد.
از
اين رو، دعاكننده فقط براي امتثال امر خداوند دست به دعا برمي دارد و از
خداوند خود هميشه راضي است و كاري به اجابت دعاي خود ندارد؛ اگر پذيرفت،
خود مزيد عطاي الهي است و اگر اجابت ننمود، حتماً صلاحي در كار بوده كه
معبود و خالق حكيم براي بنده خود در نظر گرفته است.
حافظ! وظيفه تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش كه نشنيد يا شنيد53
امام سجاد(ع) در مناجات «ذاكرين» مي فرمايد:
تو ما را به دعا كردن فراخواندي... هان ما اينك دعا مي كنيم؛ آن چنان كه تو دستور فرموده اي!63
و در دعاي «ابوحمزه ثمالي» وارد شده است:
اللهم و انت القائل و قولك حق و وعدك صدق؛ (و اسألوا الله من فضله) (نساء 23)73
خدايا! خود فرموده اي و سخن تو حق و وعده ات راست است كه: «از فضل خدا درخواست كنيد...»
و در دعاي «كميل» مي خوانيم: فانك قضيت علي عبادك بعبادتك و امرتهم بدعائك؛83
زيرا تو به بندگانت فرمان داده اي كه تو را عبادت و به درگاهت دعا كنند.
هم چنين اميرمؤمنان (ع) در دعاي «روز چهارشنبه» عرضه مي دارد:
ستايش خدا را كه خشنودي او در درخواست و التماس از او و ناخشنودي او در ترك اصرار و پافشاري به درگاه او نهفته است39.
3- واگذار كردن حاجت خود به خدا و عدم درخواست آن از خدا
اين
مرتبه، مقام كسي است كه درخواست خود را به خواست محبوب واگذار كرده است،
لذا لب فرو بسته و «حسبي من سؤالي علمه بحالي؛ آگاهي او از حال من كفايت از
درخواست مي كند.» را وظيفه خود دانسته و به كلام امام حسين(ع) در دعاي
«عرفه» تمسك جسته است كه فرمود:
الهي، اغنني بتدبيرك لي عن تدبيري، و باختيارك لي عن اختياري؛ 04
معبودا! با تدبير خود مرا از تدبيرم و به واسطه گزينش خود مرا از گزينشم بي نياز گردان.
آگاهي او از حال من كفايت از در خواست مي كند.
4- عدم درخواست حاجت به دليل حتمي بودن قضاي الهي
اين
مرتبه، مقام كسي است كه هيچ گونه خواسته اي ندارد، زيرا به سرقدر و اسرار
هستي واقف، به نظام قضاي حتمي الهي بصير و به آنچه گذشته و آنچه مي آيد
آشنا است. در حقيقت، اين نظام، ويژه امامان معصوم و پيامبران اولوالعزم -
صلوات الله عليهم اجمعين - است.
5- مطلوب فقط خدا
اين مقام، مرتبه اي است كه بنده از خدا فقط خدا را مي خواهد و جز او چيزي نمي طلبد.
6- فراتر از آنچه بر ذهن مي گذرد
اين
مقام، مرتبه كسي است كه درخواست «منك أطلب الوصول اليك؛ از تو مي خواهم
كه مرا به خود برساني.» درباره او مستجاب شده و به مقامي رسيده كه به ذهن
كسي خطور نمي كند كه آن مقام را درخواست نمايد؛ همان گونه كه در زيارت
«جامعه» آمده است:
خداوند شما را به عالي ترين مقام گرامي داشته شدگان و
بالاترين مرتبه مقربان و برترين درجه پيامبران مرسل نايل گرداند؛ به طوري
كه هيچ كس از توان پيوستن بدان و يا تفوق بر آن را نداشته و هيچ يك از پيشي
گيرندگان نتواند بدان پيشي گيرد و هيچ كس طمع ادراك آن را نداشته باشد. به
حدي كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل و صديق و شهيد و عالم و جاهل
نماند... جز آن كه آنان را با مقام بزرگ شما آشنا گردانيد.14
اين مقام ويژه معصومان- صلوات الله عليهم اجمعين- مي باشد.
منبع: كيهان