به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، عظیم دشتی در مورد مرحمت بالازاده آورده است: خیلیها از شجاعت، مردانگی، تیزهوشی، روحیه جنگندگی مرحمت بالازاده گفتهاند ولی من با چشم خود همه این اوصاف را در او دیده و از نزدیک لمس کردهام؟!
تابستان سال 60 هجری شمسی در واحد بسیج مستضعفان گرمی با او آشنا شدم، عدهای از نوجوانان شهرستان گرمی برای برقراری امنیت مردم در واحد بسیج دور هم جمع شده بودیم، در تابستان گرم و زمستان سرد شهرستان گرمی بدون هیچ چشمداشتی از صبح تا شب و از شب تا صبح نگهبانی میدادیم و بعضی اوقات هم با برادران پاسدار به گشت شبانه میرفتیم و یا به همراه مربیان آموزش نظامی، جهت تعلیم و آموزش به پایگاههای مقاومت میرفتیم.
با اینکه بیش از 14 سال سن نداشتیم ولی از آمادگی جسمانی کاملی برخوردار بودیم، خدا حفظ کند عبدالوهاب قلیزاده را روزانه حداقل دو ساعت برای ارتقای آمادگی جسمانی و روحی ما وقت میگذاشت و با تمرینات ورزشی سخت خود ما را به یک نبرد بزرگ آماده میکرد.
در میان ما نوجوانی با قد کوچک و قلب بزرگ حضور داشت که هیچ وقت ما فکر نمیکردیم یک روز شهرت کشوری پیدا کند، او با کارهای عجیب و غریب خود همه ما را در حیرت و سرگردانی قرار میداد، انگار نماینده مردم منطقه انگوت شده بود به راحتی و بدون هیچگونه واهمه با امام جمعه وقت شهرستان مرحوم حاج آقا فرخی ارتباط برقرار میکرد، با فرماندار شهرستان مثل یک مرد بزرگ مشکلات منطقه را در میان میگذاشت، هر مسئولی را میدید از محرومیت زادگاهش میگفت.
راستش ما به ایشان حسودیمان میشد، ماها که جرأت حرف زدن با بزرگترها را نداشتیم ولی او با جسارت تمام با نماینده مجلس، فرماندار، امام جمعه صحبت میکرد البته دغدغه فقط حل مشکلات منطقه نبود بنده، شهید مرحمت بالازاده و دیگر دوستان همسن و سال ما دغدغه دیگری هم داشتیم و آن اعزام به جبهه با آن سن و سال کم بود.
در هر اعزامی ثبتنام میکردیم و آماده اعزام میشدیم اما مسئولان اعزام نیرو اجازه نمیدادند، یادم میآید در حیاط ساختمان بسیج شهرداری گرمی یک دستگاه ماشین خراب داشت کاروان رزمندگان که حرکت میکرد ما هم با حال و هوای بچگی به آن ماشین خراب سوار میشدیم دو سه ساعتی در عالم خیال و بچگی مسیر جبهه را طی میکردیم، هر کداممان ساعتی را رانندگی میکردیم و خسته و کوفته بر میگشتیم به مقر بسیج و فعالیت روزانه را دوباره شروع میکردیم.
این سرگردانی و در به دری به سر آمد و در سال 61 من، مرحمت و دیگر دوستان هرکدام به نوعی به جبهه اعزام شدیم، من رفتم شمالغرب و مرحمت رفت غرب، بعد از اعزام همدیگر را هرگز ندیدیم تا اینکه در زمستان سال 63 خبر شهادت مرحمت بالازاده را از رادیو شنیدم، زمان به سرعت گذشت تا اینکه به همت سردار جلیل بابازاده فرمانده سپاه حضرت عباس (ع) استان اردبیل شهید مرحمت بالازاده به عنوان شهید شاخص سازمان بسیج دانشآموزی انتخاب شدند و از گمنامی و بینام و نشانی به یک چهره کشوری تبدیل شدند.
در همین سال که بنده توفیق خدمتگزاری در کاروانهای راهیان نور استان را در جنوب پیدا کرده بودم مراسمی در یادمان شهدای شلمچه برگزار شد، تعدادی از مقامات لشکری و کشوری در این مراسم حضور داشتند.
سردار محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین سخنران این مراسم بود، وی به قدرشناسی نوجوانان بر توفیق زیارت این قدمگاه تاکید کرد و گفت: خدا از نعمات خود هم سئوال میکند و توفیق این زیارت نیز از نعمات بزرگ خداوند بر شماست پس امروز که شما به این قدمگاه تشریف آوردهاید وظیفهای سنگینتر بر عهده دارید و از شما که به زیارت قدمگاه شهدا آمدهاید، انتظار دارد که پیامرسان شهدا باشید.
سردار نقدی با یادآوری رشادتهای شهدای دانشآموز تصریح کرد: 36 هزار دانشآموز مدرسه را رها کرده و در جبههها برای دفاع از اعتقادات و وطن اسلامی جان خود را فدا کردند و به لقاالله پیوستند.
وی درباره دانشآموز شهید مرحمت بالازاده افزود: مرحمت بالازاده در حالی که حتی قدش کوتاهتر از آن بود که موتورسواری کند، در استان خود با سختی و مشقت سوار بر موتور روستا به روستا مردم را برای حضور در جبهه دعوت میکرد، وقتی که میخواست خودش به جبهه برود خوابیدن در جلوی اتوبوس اعزام هم مؤثر واقع نمیشود، مرحمت به تهران میرود و جلوی ساختمان ریاست جمهوری آن قدر میماند تا رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) را ملاقات میکند و درخواست خود را این طور مطرح میکند که به روضهخوانها بگویید دیگر روضه حضرت قاسم را بالای منبر نخوانند چرا که میگویند حضرت قاسم 13 ساله بود که در نبرد با باطل شهید شد، اگر راست است چرا نمیگذارند من به جبهه بروم، از حضرت آقا اجازه حضور در جبهه را میگیرد، در جبهه حماسههای بزرگی خلق میکند و در نهایت به شهادت میرسد.
مأموریت ما در جنوب تمام شد، آمدیم به اردبیل در کنگره 36 هزار شهید دانشآموز با محوریت شهید مرحمت بالازاده شرکت کردیم، بعد از این ماجرا همه دست به دست هم دادند تا در شأن و مقام این سردار کوچک کاری انجام دهند ولی کارمان آن قدر عجولانه و بیبرنامه بود که هیچکدام از اقداماتمان جواب نداد.
ساخت سریال چند صد میلیونی شهید مرحمت بالازاده به یک کارگردان دست چندم اردبیلی پایتختنشین سپرده شد، کارگردانی که هیچگونه آثار درخشانی در کارنامه خود نداشت، از اول هم معلوم بود این کار به سرانجام نمیرسد.
یادم میآید در تهران در یک جلسهای به سردار نقدی گفتم سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در انتخاب کارگردان شهید مرحمت بالازاده دچار اشتباه شده ای کاش در انتخاب کارگردان با هنرمندان بومی استان مشورت میشد.
سردار نقدی در جواب گفت: نگران نباشید کار به سرانجام میرسد، ما هم چیزی نگفتیم و امیدوار شدیم تا اینکه در پنجم آذر 93 خبری از خبرگزاری فارس خواندم که در آن خبر احد محمدی مدیر فرهنگی سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بسیج و سپاه از میزان پیشرفت 50 درصدی سریال 13 قسمتی شهید مرحمت بالازاده حرف به میان آورده و گفته بود در تلاش هستیم این سریال را برای پخش از تلویزیون در ایام نوروز آماده کنیم.
نوروز سالهای 91 و 93، 93 گذشت خبری از سریال نشد و الان هم که نوروز سال 94 دارد فرا میرسد خبری از سریال 13 قسمتی شهید مرحمت بالازاده نیست.
کار دیگری که در این زمینه انجام شد تهیه و نصب تندیس شهید مرحمت بالازاده در میدان بسیج شهر گرمی بود، این تندیس آن قدر کوچک بود که هر رهگذری را به انتقاد و گلایه وا میداشت، تندیس آن قدر کوچک بود که اصلاً تشخیص داده نمیشد که این تصویر چه کسی است؟ البته این تندیس هنوز هم در سر جای خود قرار دارد.
خوشبختانه شورای ترویج فرهنگ شهادت شهرستان گرمی امسال همت به خرج داده و شورای شهر و شهرداری گرمی را موظف کرده که نسبت به تعویض تندیس اقدام کنند و شهرداری هم کارهای مقدماتی را انجام داده که امیدواریم هر چه سریعتر تصمیم شورای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت شهرستان به بار بنشیند.