كيهان
«تنگنا در عبور از تنگه» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
الف-
از مجموعه بيانات و مواضع امام راحل ما-رضوان الله تعالي عليه- بر ميآيد
كه آن حضرت در چالش با قدرتهاي استكباري به بهره گيري از تاكتيك «ضربه
اول» اعتقاد داشتهاند و بر اين باور بودهاند كه هرگاه دشمن با هدف اعلام
شده تجاوز به حقوق ملت و يا حاكميت ملي، آرايش حمله - نظامي يا اقتصادي-
ميگيرد و از مرز تهديدهاي توخالي و رجزخوانيهاي رواني و تبليغاتي فراتر
ميرود، مؤثرترين راهكار آن است كه ما ضربه اول را به دشمن وارد كنيم و
منتظر نمانيم تا در مقابل ضربه و حمله آفندي دشمن دست به پدافند بزنيم.
اشاره به چند نمونه از مواضع حضرت امام(ره) ميتواند پشتوانه اين برداشت از
نگاه آن بزرگوار باشد.
حضرت امام(ره) در نقل خاطرهاي از شهيد
مدرس به دادخواهي تعدادي از روستائيان اشاره ميفرمايند كه از سوي عوامل
مزدور يكي از خانها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از مرحوم مدرس خواسته
بودند براي شكايت از خان و عوامل او به آنها كمك كند و شهيد مدرس در پاسخ
آنان گفته بود «بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند نه آن كه بخوريد و برويد
شكايت كنيد» (صحيفه امام(ره) جلد 8 صفحه 138).
در سالهاي پاياني
جنگ تحميلي پس از آن كه ارتش عراق علي رغم حمايتهاي آشكار مالي، سياسي و
تسليحاتي آمريكا و اروپا، از حركت باز مانده و زمين گير شده بود،
آمريكاييها به بهانه حفظ امنيت كشتيراني در خليج فارس و پيشگيري از توقف
يا خدشه در جريان صدور نفت، اعلام كردند كه ناوهاي جنگي خود را به منطقه
ميفرستند و پنهان نميكردند كه براي حمايت از ارتش زمين گير شده صدام و
مقابله با ايران عازم منطقه هستند. بعد از اين ماجرا تعدادي از مسئولان
اداره كننده جنگ، طرحي براي مقابله با حمله احتمالي دشمن تهيه كرده و به
منظور توضيح آن و راهنمايي گرفتن از حضرت امام(ره) نزد ايشان رفتند. امام
راحل(ره) فرمودند؛ اگر به من باشد، بلافاصله پس از ورود اولين ناو آمريكا
به خليج فارس، آن را به موشك بسته و غرق ميكنم (نقل به مضمون).
بعد
از انتشار كتاب موهن «آيات شيطاني» كه مقدمه اهانتهاي بعدي به ساحت مقدس
اسلام و رسول خدا(ص) بود، حضرت امام(ره) با صدور حكم تاريخي و معروف خود،
قتل سلمان رشدي را واجب دانسته و كساني كه در اين راه كشته ميشوند را شهيد
اعلام فرمودند. يعني سر «مار» را بلافاصله پس از خروج از سوراخ به سنگ
كوبيدند.
نمونههايي از اين دست در مواضع رهبر معظم انقلاب نيز به
فراواني ديده ميشود كه دستور از سرگيري فعاليت كارخانه UCF اصفهان بعد از
اجلاس لندن و پس از آن كه معلوم شد دشمن در پي فرصت سوزي و محروم كردن
ايران اسلامي از فن آوري صلح آميز هستهاي است و نيز، از سرگيري تمامي
فعاليتهاي به تعليق درآمده هستهاي و گسترش پرشتاب آن و بي اعتنايي حضرت
آقا به تهديدهاي پي درپي آمريكا و متحدانش كه متأسفانه خودباختگي برخي از
مسئولان را نيز در پي داشت و... از اين دست مواضع است و اين قصه سر دراز
دارد.
ب- اكنون به چند نمونه از آماري كه در پي خواهد آمد و فقط اندكي از بسيارهاست، توجه كنيد؛
1- تنگه هرمز تنها راه آبي هشت كشوري است كه در مجاورت آبهاي خليج فارس قرار دارند.
2- به طور متوسط در هر ده دقيقه يك كشتي غول پيكر از اين آبراه عبور ميكند.
3- بيش از 40 درصد نفت مورد نياز دنيا از خليج فارس تأمين ميشود.
4-
صدور نزديك به 90 درصد نفت خليج فارس از تنگه هرمز صورت ميپذيرد و
كشتيهاي اقيانوس پيماي حامل نفت ناچار به عبور از اين تنگه استراتژيك
هستند.
5- تسليحات نظامي خريداري شده كشورهاي حاشيه خليج فارس از آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي با عبور از تنگه هرمز به مقصد ميرسد.
6-
آژانس اطلاعات انرژي آمريكا پيش بيني كرده است كه حجم صادرات نفت از تنگه
هرمز تا سال 2020- يعني 8 سال ديگر- به 30 تا 35 ميليون بشكه در روز افزايش
خواهد يافت.
7- تنگه هرمز علاوه بر اهميت حياتي آن در تامين انرژي
مورد نياز دنيا و مخصوصا آمريكا و اتحاديه اروپا، در مبادلات تسليحاتي و
تجاري ميان آمريكا و متحدان منطقهاي آن، نيز نقش تعيين كنندهاي دارد.
ارائه
فقط يك فهرست از عواملي كه تنگه هرمز را به يكي از بااهميت ترين و
استراتژيك ترين آبراههاي دنيا تبديل كرده است نيز، مثنوي هفتاد من كاغذ
خواهد بود و به همين اندازه بسنده ميكنيم.
خراسان
«آغاز بازي بزرگ براي تغيير معادلات انرژي جهان» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن ميخوانيد:
«بازي
بزرگ» در خزر دوباره آغاز شده است. «بازي بزرگ» اصطلاحا به رقابت روسيه
تزاري و انگليس بر سر منابع نفت اطلاق ميشد در سال ۱۸۷۷ روسيه کنترل کامل
روي منطقه چچن پيدا کرد. نفت اين منطقه ۲ امپراتوري روسيه و بريتانيا را به
خود مشغول کرد و آنها تجارت نفت در اين منطقه را«بازي بزرگ» لقب دادند.
(۱)
اعلام خبر کشف يک ميدان عظيم گازي از سوي ايران در خزر را
ميتوان شوک بزرگي به بازارهاي انرژي دانست که پس لرزههاي آن تنها در
اعداد و ارقام تابلوهاي بورس انرژي منحصر نخواهد ماند و تبعات سياسي و
ژئوپلتيکي اين مسئله خزر را در معادلات سياسي آينده منطقه و نظام بين الملل
به نقطهاي تعيين کننده تر تبديل ميکند. اين ميدان گازي که بنا بر اعلام
وزير نفت معادل نزديک به نيمي از ذخاير گازي فعلي کشور ميباشد ميتواند
جايگاه ايران را در دارا بودن ذخاير گاز طبيعي از مقام دوم به اول ارتقا
دهد. حجم ذخاير گازي کشف شده حداقل ۵۰ تريليون فوت مکعب و ۱۰ برابر حجم
ميدان شاه دنيز در جمهوري آذربايجان تخمين زده ميشود در حالي که قبلا
برآورد شده بود که در مرزهاي ايران تنها ميتوان به ۱۱ تريليون فوت مکعب
گاز دسترسي پيدا کرد. براي پي بردن به اهميت کشف اين حوزه گازي ناگزير بايد
نگاهي به ارزيابيهاي قبلي از منابع انرژي خزر و به ويژه منابع گازي اين
منطقه داشت.
ميزان منابع شناخته شده و احتمالي انرژي درياي خزر
بسيار متفاوت ارزيابي شده و برآوردها با فاصله بسيار فاحشي از ۱۵ تا ۴۰۰
ميليارد بشکه نفت و ۱۵ تا ۶۰۰ تريليون متر مکعب برآورد ميشد که البته اين
آمارها به دلايل متفاوت تحت تأثير عوامل سياسي چون تلاش آمريکا براي توجيه
پذير کردن خط لولههايي چون باکو - تفليس - جيهان با هدف کاستن از نفوذ
ايران و روسيه و همچنين منفعت طلبي کشورهاي ساحلي تازه استقلال يافته براي
جذب سرمايههاي خارجي و فضاسازي شرکتهاي نفتي حاضر در عمليات اکتشاف در
اين مناطق پس از چند سال از اعلام اوليه اين برآوردها به رغم اعطاي لقب
«خليج فارس دوم» در آن زمان به منطقه خزر فروکش کرد تا حدي که پيش بيني ۶۰۰
ميليارد متر مکعبي براي ذخاير گاز خزر به ۲۳۲ ميليارد فوت مکعب کاهش يافت
که در حال حاضر نيز تنها 7. 7 ميليارد فوت مکعب در سال در حال استخراج است
با اين حال منابع انرژي اين منطقه همچنان به عنوان يکي از منابع قابل توجه
در تأمين انرژي جهان مورد توجه شرکتها و کارتلهاي نفتي باقي ماند اما
اعلام کشف ميدان عظيم گازي توسط ايران بار ديگر توجه جدي تر اين شرکتها به
منابع انرژي اين منطقه را باعث خواهد شد. منابعي که به طور مشخص چشم پوشي
از آن براي اروپايي که به شدت نيازمند منابع انرژي است به رغم مانورهاي
فراوان بر موضوع تحريم انرژي ايران چندان آسان نيست.
ضمن اين که
پروژه ناباکو يا خط انتقال گاز خزر به اروپا که با اتکا به منابع گاز
آذربايجان و ترکمنستان کليد خورده است به اظهار برخي منابع و کارشناسان به
دليل پايين بودن ذخاير گازي قابل استحصال اين ۲ کشور با چالشهايي مواجه
است و حداقل فعلا يک سال اجراي آن به تعويق افتاده است. هم اکنون بيش از ۵۰
درصد مصرف کنوني انرژي اتحاديه اروپا از طريق واردات تأمين ميشود. با
توجه به ديدگاههاي ميان مدت و بلند مدت اتحاديه اروپا همچنان افزايش
واردات نفت و گاز را پيش رو خواهد داشت و با توجه به ارزيابيهاي مختلف
اتحاديه اروپا ۹۰ درصد نفت خام و ۷۰ درصد گاز طبيعي در سال ۲۰۲۰ بايد وارد
کند. شرکتهاي بزرگ نفتي نيز که نفوذ بسياري در سياستگذاري کشورهاي غربي
دارند به راحتي نميتوانند از اين منابع چشم پوشي کنند.
از حيث
منطقهاي نيز آن گونه که برخي مسئولان وزارت نفت اعلام کردهاند اين ميدان
گازي پس از خط فرضي موهوم حسينقلي-آستارا که محدوده ۱۳ درصدي از خزر را
براي ايران تعيين ميکند برخي کشورها از جمله جمهوري آذربايجان و به وجود
اين خط موهوم به عنوان مرز آبي ايران در خزر دامن ميزنند قرار دارد. به
عبارتي اين ميدان گازي از محدوده سهم ۱۸ درصدي ايران در درياي خزر آغاز و
تا نزديکي نقطه صفر مرزي آبي يعني حدود ۲۰ درصد ادامه دارد. کشف و استحصال
اين ميدان گازي اگر چه ممکن است اعتراض برخي کشورهاي ساحلي از جمله
آذربايجان را در پي داشته باشد اما آن را ميتوان گام جدي ايران براي به
مرحله عمل درآوردن پيشنهاد تقسيم دريا به مناطق ۲۰ درصدي براي تعيين رژيم
حقوقي خزر دانست.
جمهوري اسلامي
«ريشهها و انگيزههاي تب و تاب سكه و ارز» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
آنچه
در هفتههاي اخير مقابل شعب يا پشت درهاي بسته بانكها شاهدش هستيم تصويري
تمام قامت از واقعيت تلخي است كه در اقتصاد بيمار ايران ميگذرد؛ واقعيتي
كه مدتهاست خبرگان و كارشناسان از وجود و گسترش آن سخن ميگويند و به هر
زبان و با هر وسيلهاي نسبت به تشديد علائم بيماري هشدار ميدهند، اما
مديران و مسئولان اجرايي كشور كه وظيفه تدبير امور را دارند، پنبههايي از
جنس سياست در گوشهايشان فرو بردهاند به اين گمان كه نشنيدن اين تذكارها
اصل موضوع را منتفي كند!
اما واقعيت از آنجا كه واقعيت است، تاب
مستوري ندارد و "در ار بندي سر از روزن در آرد" از اين رو در حدود يك سالي
كه مسئولان دولتي اجازه ندارند، ريشه بسياري از تنشها و ناملايمات كه در
سياستهاي نادرست و انبساطي پولي است در شوراي پول و اعتبار خشكانده شود،
نقدينگي سرگردان در ايران به هر دري زده است تا حتي المقدور، قدرت و ارزشش
را براي مالكان خود حفظ كند، گاهي سر از خريد و فروش ملك در آورده، گاه از
بازار طلا، گاه پشت درهاي صرافيها صف كشيده است و گاه نيز مثل اين زمان،
شبهاي سرد را پشت درهاي شعب بانكها به صبح رسانده است.
كمي، فقط
كمي اگر چشم بصيرت اقتصادي داشته باشيم به روشني ميتوان ديد كه آنچه در
قامت مردان و زنان سرمازده مقابل شعب بانكها به صف ايستاده، نه فقط دلالاني
از جنس سودجويي هستند بلكه در واقع بشكههاي نفتي است كه دولت، بانك مركزي
را واداشته در قالب دلارهاي تبديل شده به ريال به نام يارانه نقدي، وام
بنگاههاي كوچك و زودبازده، تسهيلات ارزان قيمت دستوري و... طي سالهاي اخير
به جامعه تزريق كند تا جايي كه درحال حاضر به 350 هزار ميليارد تومان برسد
و در شرايطي كه دشمن از هر سو در تلاش است با شيطنتي بيمارگونه، شايعهاي
بسازد و همگان را مشوش كند، حكم بشكه باروتي را پيدا كند در آستانه انفجار
در بازار اقتصاد.
اين روزها به راحتي ميتوان نظام بانكي كشور و
سياستهاي پولي را به عنوان متهمان رديف اول به خط كرد و تحت عناويني چون
بيكفايتي در مديريت بازار طلا و ارز به جوخه اعدام شخصيت سپرد همانگونه كه
هواداران تيمهاي پرطرفدار فوتبال در ايران رفتار ميكنند اما واقعيت در
زمين اقتصاد پيچيدهتر از اين است، حداقل غامضتر از نامعادلاتي كه در
مستطيل سبز ميگذرد. در عالم اقتصاد بايد به دنبال ريشهها رفت و از
انگيزهها پرسيد تنها اينگونه است كه ميتوان براي اتفاقات زشتي كه اين
روزها در صفهاي خريد سكه دولتي ميبينيم، توجيهي از جنس اقناع پيدا كرد.
در
مورد ريشهها، مروري اجمالي بر تاريخ اقتصاد اين مملكت به وضوح نشان
ميدهد كه تعيين نرخي منطقي و موجه براي ارزهاي مختلف خصوصاً جهان رواترين
ارز يعني دلار با پول رسمي ايران، همواره يكي از مناقشه برانگيزترين
موضوعات اقتصاد ايران بوده، هست و همچنان نيز خواهد بود. اين مناقشه
پردامنه در مقاطع مختلف تاريخي، هزينههاي فراواني را بر اقتصاد و اجتماع
كشور ما تحميل كرده است كه تازهترين مورد آن، چالشهايي است كه در ماههاي
اخير در حوزه بازار ارز و به تبع آن طلا و سكه شاهد هستيم. به ديگر سخن،
دو سوي ماجرا يعني دولت و بخش خصوصي هيچگاه نتوانستهاند بر سر نرخي براي
برابري دلار و ريال به توافقي هر چند كوتاه مدت دست پيدا كنند. در اين عدم
موفقيت هم هر دو طرف مقصر هستند. براي نمونه، حتي در تابستان سال جاري كه
بانك مركزي با پذيرش ريسكهاي كنترل بازار به روش رساندن قيمت رسمي به قيمت
بازار آزاد، تلاش كرد پديده چند نرخي بودن ارز را از بين ببرد، بخش خصوصي
كه تركيبي از وارد كنندگان و صادر كنندگان هستند، برخلاف آنچه تا پيش از آن
طلب ميكردند، يعني افزايش نرخ ارز، فرياد وامصيبتا سر دادند كهاي واي
واردات گران ميشود.
در سوي ديگر هم اما دولت كه بوسيله اعضايش در
شوراي پول و اعتبار سررشته سياستهاي پولي را دردست دارد، طي سالهاي اخير با
پافشاري لجاجت آميزي بر تصميمي غيركارشناسي مبني بر كاهش دستوري نرخ بهره
بانكي، غول نقدينگي را از چراغ بيرون آورد و به جان اقتصاد و بازارهاي كشور
انداخت به گونهاي كه ديگر ياراي آن ندارد براحتي اين جانور چموش خطرناك
را مهار كند و به شيشهاش باز گرداند.
در سوي انگيزهها اما ماجرا
قدري روشنتر است؛ در صفهاي طولاني خريد سكه و ارز و... به دو دسته از
متقاضيان بر ميخوريم؛ عده معدودي مردم عادي كه از بيم افت قدرت خريد اندك
پس اندازشان يا به اميد واهي كسب سودي مختصر از محل اختلاف قيمت سكه آزاد و
دولتي در انتظار ايستادهاند و ديگر، متقاضياني كه به نيابت از ديگراني به
اين كارزار وارد شدهاند؛ به نيابت از بازيگران بزرگتر و البته پنهان.
رسالت
«حرف اصلي ملت ايران در نهم دي» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
سالگرد
حماسه تاريخي نهم دي در راه است. روزي که جهان شاهد خروش تاريخي ملت ايران
در دفاع از نظام جمهوري اسلامي و تاکيد مجدد بر عزم و اراده ديني يک ملت
بود. روزي که علي رغم تبليغات گسترده جهان استکبار در خارج و فتنه گران در
داخل، ملت ايران نشان دادند به راهي که در سه دهه گذشته پيمودهاند ايمان
دارند و به خط اصيل امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري وفادارند. اما حرف
اصلي ملت ايران در نهم دي چه بود که باعث شد اين حضور به يک حماسه تاريخي
تبديل شود؟ نهم دي چه نقطه متمايزي داشت که در دفتر ايام انقلاب برگ زريني
به خود اختصاص داد؟ و چرا ضرورت دارد تا عمق شعارهاي ملت ايران در اين روز
بار ديگر مورد تبيين قرار گيرد؟
1- بهانه خروش مردمي نهم دي، حرمت
شکني فتنه گران در عاشوراي سال 1388 بود. گستاخي هدفمند عدهاي در اهانت و
جسارت به قرآن، مساجد، حسينيهها و تكيهها، نذورات، عزاداران و مراسم
حسيني، تخريب اموال عمومي، به بازي گرفتن مقدسات مردم و شعار عليه اصل
ولايتفقيه آن هم در مراسم عزاي سيد سالار شهيدان امام حسين(ع) در روز
عاشورا آحاد ملت ايران را متالم و خشمگين کرد. اين خشم مقدس آغازي بر پايان
فتنه و پلکاني براي حرکت توفنده کشور در مسير تعالي و پيشرفت بود. مردم بر
عبور جريان فتنه از اصول نظام شوريدند. فتنه گران در روز قدس سال 88 با سر
دادن شعار نه غزه نه لبنان شعار سي ساله صهيونيسم ستيزي ملت ايران را زير
سئوال برده بودند.
آنها در 13 آبان همان سال با اعلام همپيماني با
آمريکا از مرزهاي استکبارستيزي ملت عبور کرده بودند و در 16 آذر 1388 با
اهانت به ساحت مقدس حضرت امام و جسارت به تصوير ايشان ثابت کردند که تمامي
ادعاهاي گذشته مبني بر پيروي از خط امام(ره) گزافه بوده است در روز عاشورا
آخرين تکههاي پازل براندازي را کنار هم گذاشتند و با اهانت به مقدسات مردم
در ايام عزاداري امام حسين(ع) و شعار عليه اصل ولايت فقيه ماهيت دين
ستيزانه خود را به نمايش گذاشتند.
اين در حالي بود که سران اين
جريان کوچکترين اظهار تاسف و يا موضع گيري در محکوميت فتنهگران از خود
بروز ندادند و حتي به کساني که در روز عاشورا کف و سوت زده بودند و به
هيئتهاي مذهبي حمله کرده بودند لقب "مردم خداجوي" دادند.
اما
حماسه تاريخي نهم دي نشان داد جامعه ايران يک جامعه مذهبي، انقلابي، معتقد
به خط امام خميني(ره)، وفادار به ولايت فقيه و داراي سلايق و علايق مختلف
است. اما در اصول و محکمات خود که همان اسلام، انقلاب، ولايت فقيه، شعارهاي
استکبارستيزانه و صهيونيسم ستيزانه است يک صدا و مستحکم است. اين شعار
نيست بلکه واقعيتي است که حماسه نهم دي در کوران تبليغات رسانههاي بيگانه و
فضاسازي سران فتنه به همه جهان ثابت کرد.
2- حماسه تاريخي نهم دي
برخاسته از عوامل مختلفي چون بصيرت، دشمنشناسي، وقت شناسي و حضور مجاهدانه
ملت بصير ايران در برهههاي حساس و تعيين کننده بود که باعث شد اين روز
تاريخ ساز به عنوان نقطه عطفي در معادلات انقلاب اسلامي در داخل و خارج از
کشور ثبت شود. حرمت شکني بي محاباي ارزشهاي مقدس مردم در عاشوراي سال 1388
توسط فتنه گران علاوه بر نشان دادن ماهيت انحرافي اين جريان باعث شد خشم
مقدس مردم به جوش بيايد تا حماسه تاريخي ملت ايران در نهم دي سرمنشا بسياري
از تحولات بعدي قرار بگيرد.
امروز به جرات ميتوان ادعا کرد حماسه
تاريخي نهم دي به عنوان تکيه گاه تصميمات بزرگ در داخل کشور و همچنين در
خارج از کشور شناخته ميشود و راقم بسياري از معادلات فراروي ملت ايران در
حوزههاي مختلف سياسي، بين المللي، اقتصادي، فرهنگي و... تلقي ميگردد. اگر
حماسه نهم دي ذيل رهبري داهيانه حضرت آيت الله خامنهاي نبود و "بيماري
فتنه 88" به تعبير معظم له را درمان نميکرد مشخص نبود دومينوي بيداري
اسلامي امروز در منطقه چه سرنوشتي داشت.
اگر آمريکاييها توانسته
بودند به کانون تحولات اخير در فضاي بين المللي اعم از خاورميانه، اروپا و
آمريکا ضربه وارد کنند طبيعتا در فرايند الگو گيري اين ممالک از انقلاب و
نظام اسلامي خلل وارد ميشد. نهم دي و شعارهايي که در اين روز داده شد در
داخل و خارج از کشور نشان داد که مردم ايران به راه، نظام و امام خود ايمان
دارند و همين خودباوري روح اميد در کالبد خسته مسلمانان در کشورهاي منطقه
دميد.
3- 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد ولي نظام اسلامي
هنوز تازه نفس است و گزافه نيست اگر بگوييم انقلاب در دهه چهارم عمر خود
پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. اين تکامل تدريجي و
اين برتري نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسلهاي سوم و چهارم خود
است.
قدس
«سیگنالهایی برای ابراز وجود» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد:
عضو
مرکزیت حزب منحله مشارکت در گفتگو با یک گاهنامه اذعان نموده است: «بشر از
انقلابهایی که کرده با هزینه های بسیاری که برایش داشته خیر چندانی ندیده
است. به همین دلیل، دیگر به دنبال انقلاب نمی رود و اصلاحات را جایگزین آن
کرده است.»
این ادعا در راستای همسویی با اربابان خارج نشین مطرح
می گردد، زیرا آنها تلاش می کنند انگیزه انقلابی مردم مسلمان را با وعده
های دروغین اصلاحات، از مسیر اصلی منحرف و ارتزاق منافع خود را از کشورهای
اسلامی تضمین کنند. بیداری اسلامی را می توان به عنوان مصداقی برای این
ادعا ذکر کرد.
بر کسی پوشیده نیست، کاخ سفید تمامی اقدامها را به
کار بست تا انقلابیون را از پیگیری انقلاب در کشورهای اسلامی منصرف کند و
با انجام اصلاحات، سدی در برابر سیل مطالبات انقلابی ملتها ایجاد نماید.
اما هوشیاری مردم سبب شد، فریب این ادعا را نخورند و با پذیرفتن هزینه های
سنگین مادی و معنوی، تا مرحله دستیابی به آرمان انقلابی خود پیش رفتند.
بعید
به نظر می رسد، تحولات بنیادین کشورهای مصر، تونس، لیبی، یمن و... خواسته
های انقلابی تعبیر نگردد، ضمن آنکه استمرار اقدامهای انقلابیون از مرحله
امنیتی و نظامی وارد عرصه سیاسی گردیده و در تلاش هستند تا ثمره اقدامهای
خود را در فرایند رفتارهای سیاسی تجربه کنند. اکنون نتیجه انتخابات و
پیروزی اسلامگرایان در کشورهای انقلابی مؤید این سخن است. بدون شک،
دگرگونیهای اساسی و اخراج کارگزاران نظام سلطه در جهان اسلام، مطالبه ملی
مردمی است که با هزینه های فراوان انسانی و مالی، پا به این عرصه نهادند.
در
صورت وقوع این رخداد بنیادین که در اکثر کشورهای بحرانی تحقق یافته است،
ضرر مهم متوجه نظامهای استبدادی و حامیان استعماری آنها می شود. در
اتفاقهای یک سال اخیر، شعارهای مردم فراتر از اصلاح بوده، زیرا وعده
تغییرات جزئی پیشتر از سوی حاکمان مطرح گردیده، ولی با گذشت زمان به
فراموشی سپرده شده و نتیجه آن کاستن از التهابهای مردمی و تضمین بقای
زمامداران وابسته بوده است.
ایشان در فراز دیگری از اظهاراتش معتقد
است، امروز دموکراسی و حقوق بشر محور قرار گرفته و اسلام که پس از انقلاب
اسلامی محور ثابت گفتمانی در جامعه بوده، به حاشیه رفته است. ادبیات سخنان
این عضو مشارکت، ترجمه جنگ نرم دشمنان است که تلاش می کنند زیاده خواهیهای
دست نیافتنی خود در ایران را با تزئینات متفاوت، به جامعه عرضه کنند. فتنه
88، نمونه ای از دموکراسی مورد ادعای فرد مذکور است.
شور و شعور
انقلابی مردم ایران، دموکراسی با مبانی معرفتی اومانیسم را بر نمی تابد و
به قرائت مردم سالاری دینی معتقد است که سبب بیمناکی و نا امیدی دشمنان
گردیده است. لابد حقوق بشر مورد ادعای ایشان گزارش احمد شهید است که بستر
فشارها علیه جمهوری اسلامی را فراهم آورد. گفتنی است، سوژه حقوق بشر با
انگاره غربی، ابزار تهدید نرم علیه دولتهای غیرهمسو با واشنگتن و
همپیمانانش است، به گونه ای که شیرین عبادی به عنوان یکی از موافقان تشدید
فشار به جمهوری اسلامی، به احمد شهید توصیه می کند حالا که به داخل ایران
دسترسی ندارد، به عراق برود و از طریق منافقین -که عبادی آنها را «قربانیان
حقوق بشری ایران» می خواند- در جریان وضع حقوق بشر در ایران قرار بگیرد.
وی گفتمان اسلام را کم رنگ و حاشیه ای تلقی نموده تا به مخاطب تلقین نماید
که ذائقه فکری و سیاسی افکار عمومی، رویکرد دیگری را جایگزین ارزشهای معنوی
و دینی کرده است.
حضرت آیةا... خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی
صبح دیروز (دوشنبه) در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه نهم دی، اراده
خداوند متعال و ایمان به توفیق الهی را عامل اصلی هدایت قلبها و دلهای ملت
ایران برای حضور در عرصه های مختلف برشمردند و خاطرنشان کردند: «حضور عظیم و
خروشان مردمی در 9 دی 88، تجلی بارزی از هویت و ماهیت انقلاب یعنی روح
دیانت حاکم بر دلهای مردم بود.»
ایشان دفتر تحکیم کنونی را جعلی
خطاب کرده، زیرا آنها را مدافع وضع موجود می داند. البته دگردیسی شخصیتی
این حامی فتنه 88 اقتضای چنین نگرشی را دارد. بر مبنای دیدگاه معرفتی این
عضو منحله مشارکت، کسانی اکنون دارای هویت حزبی و اکتیو می باشند که به
استخدام رسانه های غرب درآمده و عملکرد قابل دفاعی در هجمه علیه انقلاب
اسلامی دارند. بر اساس ارزیابی دگراندیشان، کسانی نیروهای فعال محسوب می
شوند که کرسی تدریس در آمریکا داشته باشند و یا از رادیو «فردا» و «بی بی
سی» به عنوان کارشناس، انقلاب اسلامی را تمام شده تلقی نمایند. اکبر گنجی
چهره شاخص سفیران اصلاحات در نشست برلین 1379، در اظهاراتی اذعان
نمود:]امام [خمینی در موزه تاریخ است.
مردم سالاري
«اعتراضات ژلا تيني» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد:
حدود
دو سال پيش، بحران يورو يونان را به آتش کشيد و غولهاي اقتصادي کابوسي را
تجربه کردند که امروز خواب خوش را براي آنان بدل به يک رويا کرده است.
کمتر
از يک سال پيش، خودسوزي يک جوان تونسي شعلههاي خشم ملتهاي عرب را که
براي ساليان متمادي زير چکمههاي ديکتاتورهاي عرب توان نفس کشيدن نداشتند،
شعله ور کرد.
در روزهاي بيداري اسلا ميو بهار عربي که مردم با
دستان خالي به ميدان جنگ با حکام خود خوانده رفته بودند; معترضان در يونان،
ايتاليا، اسپانيا، پرتغال و در نهايت جنبش اعتراضي تسخير وال استريت در
کشورهاي غربي به ميدان آمدند.
حماسههاي خونين مردم ليبي، مصر،
تونس، بحرين، مراکش و ديگر کشورهاي عربي آنقدر پررنگ بود که تحولا ت
اعتراضي جنبش برآشفتگان رخ ننمود. از معترضين عرب به عنوان آزادي خواهان و
مبارزين دموکراسي ياد شد و از معترضين به رياضتهاي اقتصادي با نام
آنارشيست و تروريست اجتماعي.
ملتهاي عرب براي احياي هويت خود مقابل
ديکتاتورهاي خونآشام سينه سپر کردند تا سرزمين پدري را بازستانند. غربيها
براي نجات زندگي خود مقابل ديکتاتورهاي اقتصادي قد علم کردند.
اگر
در شرق افرادي مانند قذافي، بن علي و حسني مبارک خود را مالک همه
داشتههاي ملت ميدانستند، درغرب بانکهاي بزرگ و شرکتهاي چند مليتي خود
را تصميم گيرنده نهايي ميدانند.
اگر چه کشورهاي غربي از مولفههاي
اوليه دموکراسي بهره مند هستند اما ورشکستگي اقتصادي و بحران يورو پرده از
ديکتاتوري اقتصادي برداشت که در نهايت خشم مردم از رياضتهاي سخت اقتصادي
را در پي داشت.
نقطه گره سقوط سرمايه داري غرب و ديکتاتورهاي شرق
کجاست؟! آيا مافياي اقتصادي و پولشويي، اين دو سبک ديکتاتوري را به هم
پيوند داده است؟
درگير و دار حرکتهاي اعتراضي در جهان، سرزمين يخي
هم گرفتار آشوب شده است. از يکشنبه گذشته که انتخابات پارلماني روسيه
برگزار شد، کرملين شاهد اعتراضاتي بود که پس از فروپاشي اتحاد جماهيرشوروي
بي سابقه است. روسيه متمايز از تمام کشورهاي جهان است; اين سرزمين شاهد
حضور مقتدرانه مافيا در سياست و اقتصاد است. باندهاي مافيايي در همه
زمينهها نفوذ دارند و حتي برخي از رهبران سياسي عضو مافيا يا سازمانهاي
مخوف اطلا عاتي هستند. انتخاباتي که ميتوانست استحکام بازگشت پوتين به
کرملين را در پي داشته باشد، هويت حزب روسيه واحد را به چالش کشيد. ياران
ولا ديمير با آن که پيروز شدند يک عقب نشيني فاحش در منظر عمومي کردند که
با تقلب انتخاباتي وسيع به يک شکست تبديل شد.
اطاق فکر حزب روسيه
واحد با ديکتاتورهاي عرب تفاوت فاحشي دارد و آن مهندسي افکار عمومي است.
گرچه هنوز هم رگههاي خشونت کا گ ب در رفتار نيروهاي امنيتي روسيه ديده
ميشود. در پي اعتراضات چند روز گذشته، مدودف، دستور تحقيق درباره ادعاي
تقلب را صادر کرده است. نکته جالب اينجاست که ديميتري از صفحه خود در فيس
بوک موضع خود را اعلا م کرد.
اگرچه هزاران کاربر روس رئيس جمهور
کنوني را به سخره گرفتند و او را دروغگو ناميدند اما گويا کرملين پذيرفته
اعتراضات در سطح وسيع وجود دارد. اکنون در روسيه صحبت از انقلا ب رنگين
است; انقلا ب سفيد! رنگ سفيد به عنوان تمثال معترضين برگزيده شده است که
يادآور نارنجي اوکراين، گل سرخ گرجستان و گل لا له در قرقيزستان است. در
ميدان ناآراميهاي روسيه تقابل کاخ سفيد و کرملين نيز جالب است. هر يک
ديگري را متهم به مخالفت يا پايمان کردن دموکراسي ميکند.
روسها هرگز
براي ايرانيان رفيق شفيق نبوده و نيستند. نه به حمايت آنها ميتوان دل خوش
کرد و نه از خشم آنها بايد آنچنان نگران بود. آنچه درباره تحولات روسيه
قابل تامل است اين که برخي در ايران همانند حزب خود فروخته توده، خود را
مديون الطاف مسکو ميدانند. همه هفت حزب رقيب در انتخابات روسيه نوادگان
تزارهايي هستند که براي ساليان سال ديکتاتوري سرزمين يخي را پيش بردند و پس
از آنها اتحاد جماهير شوروي خشن ترين ديکتاتوري تاريخ جامعه بشري را اداره
کردند.
شرق
«يورو پشت سد انگلستان» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين عبدهتبريزي است كه در آن ميخوانيد:
اتحاديه
اروپا از چشم خارجيها (مثلا ما ايرانيها) دو بروز عمده بيروني دارد:
يورو و پيمان شنگن؛ انگلستان از هر دو اين پيمانها خارج است. با پوند
بهجاي يورو كار ميكند و با ويزاي اروپا نيز نميشود به آن كشور سفر كرد.
حالا ديويد كامرون، نخستوزير انگلستان تغييرات در پيمان اروپاي متحد را هم
وتو كرده و به اينترتيب، فاصله بيشتري از اتحاديه 27 كشور اروپايي گرفته و
بر ترديدهاي باقيماندن انگلستان در اين اتحاديه افزوده است. از آنجا كه
مصوبات اتحاديه بايد بهتصويب تمام اعضا برسد، مخالفت انگلستان باعث شده
تا كشورهاي عضو نام «معاهده بودجهاي بيندولتي» را روي اين مصوبات
بگذارند.
انگلستان با اين اقدام مخالف است و معتقد است اين
بهمعناي تشكيل باشگاهي تازه درون باشگاه قديمي اتحاديه اروپاست. كشورهاي
موافق معاهده ميگويند معاهده جديد وقتي در نهایت به تصويب برسد شبيه
توافقات انجامشده در مورد مقررات شنگن خواهد بود كه در آن همه كشورها عضو
نيستند و اميدوارند روزي برسد تا اين معاهده به مفاد پيمان اتحاديه اروپا
(مورد موافقت تمامي 27 كشور) اضافه شود.
بههرحال پيشنويس معاهده
جديد كه اميد ميرود تا ماه مارس سال آينده ميلادي به تصويب برسد، حداقل
تا حال، مورد تاييد 23 كشور از 27 كشور عضو پيمان اروپا قرار گرفته و
پيشبيني آن است كه غير از انگلستان، ساير كشورهاي اروپايي معاهده جديد را
امضا كنند (هرچند منطقه يورو فقط 17 عضو دارد). چنين امري انگلستان را هرچه
بيشتر از اروپاي متحد دور و منزوي ميكند.
در ادامه اين نوشته دو
موضوع مورد بررسي قرار ميگيرد: در مواجهه با بحران يورو، اروپاي متحد چه
تصميماتي گرفته كه انگلستان با آن تصميمات مخالف است؛ دوم اينكه چرا
انگلستان با اين تصميمات مخالف است. در پي بروز بحران يورو كه عمدتا به
بدهكاري كشورهاي عضو يورو (همچون ايتاليا، يونان و اسپانيا) و ناتواني آنها
در پرداخت بدهيهايشان برميگردد، اتحاديه اروپا و در رأس آنها دو كشور
آلمان و فرانسه تصميم به تقويت توافقات مالي منعكس در پيمان 27 كشور
اروپايي گرفتند.
دولتهاي عضو منطقه يورو مصمماند به پيمان جديدي
دست يابند كه در آن دولتهاي عضو متعهد باشند انضباط بيشتري را بر ماليه
عمومي خود حاكم كنند. قواعدي كه انضباط بودجهاي محدودكنندهتري را بر
كشورها الزام ميكند؛ آنها را ملزم به تعادل بيشتر در بودجههايشان ميكند.
قواعد جديد، كشورهاي عضو منطقه يورو را ملزم ميكند تا خود را از نظر
سياسي براي پذيرش چارچوب قانوني جديدي آماده كنند.
در متن جديد،
كشورهاي عضو ميپذيرند كه انسجام بودجهاي بيشتري داشته باشند و با دقت
بيشتري بودجههاي ملي خود را كنترل كنند. بهويژه موضع آلمان آن است كه
مقررات اقتصادي سختگيرانهتري براي حمايت از يورو وضع شود. معاهده جديد
قواعدي محدودكنندهتر بر تصميمات بودجهاي كشورهاي عضو حاكم خواهد كرد.
اين معاهده كشورهاي مشاركتكننده در آن را قانونا ملزم ميكند با محدودكردن
سطح وامگيري خود، بودجههاي متعادلتري داشته باشند و اين الزام را در
قانون اساسي يا قوانين عادي خود وارد كنند.
كشورهايي كه سطح
بدهيها و ميزان كسري بودجه خود را رعايت نكنند، بلافاصله و بهطور
اتوماتيك تحت تحريم قرار ميگيرند و براي خروج از تحريم، بايد اكثريت اعضاي
اتحاديه به خروج از تحريم آن كشور رأي بدهند. نهادهاي مختلف اتحاديه اروپا
بر اجراي تعهدات انجامشده در اين معاهده نظارت خواهند كرد.
موافقتهاي
انجامشده بيانگر آن است كه كشورهاي عضو خواستار آنند كه از طريق
قانونگذاري در پارلمان اروپا اصلاحات بيشتري براي برقراري انضباط بودجهاي
دقيقتر اعمال شود. عده بيشتري از اعضا معتقدند كه با توجه به معاهده جديد
بايد در مصوبات مربوط به صندوق نجات مالي دايمي منطقه يورو يا سازوكار
تثبيت يورو (ESM) نيز تغييراتي داده شود.
حمايت
«هفته پژوهش و افق های پیش رو» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در
گیرودار تحولات سیاسی مختلف اعم از مباحث مربوط به اقدام تجاوزکارانه
آمریکا در بکارگیری هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین علیه ایران و اقدام
مقتدرانه نیروهای مسلح ایران، تحولات جدید مربوط به اعتراضات مردمی در
آمریکا، انگلیس، بحرین، یمن و برخی کشورهای دیگر، اظهار نظرهای نژاد
پرستانه و ضد انسانی برخی از کاندیداهای انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا و
رویدادهای متعدد دیگر که بخش عمده تیتر و صفحه یک رسانهها را بخود اختصاص
می دهند، به یک رویداد مهم فرهنگی یعنی هفته پژوهش رسیدیم. این هفته از
22/09/90 آغاز و تا 28/09/90 ادامه دارد. برابر روال هرساله، ستاد ملی
بزرگداشت این هفته در وزارت علوم ایجاد و فعالیت می کند، روزهای این هفته
نامگذاری شده مثلا سه شنبه 22/09 پژوهش و فنآوری، همکاری دانشگاه – دولت –
صنعت نامیده شده یا 27/09 پژوهش و فنآوری، علم دینی و تعالی جامعه بشری
نامیده شده است.
بدین مناسبت، همایش ملی مدیریت پژوهش و فنآوری نیز
در روز 27/09 برگزار می شود. همچنین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی نیز از
آغاز هفته پژوهش در محل نمایشگاه بین المللی تهران آغاز بکار می کند. قرار
است در این هفته از منشور و موازین اخلاق پژوهشی نیز رونمائی شود. شعار
محوری برنامه های مختلف ساماندهی شده توسط ستاد ملی بزرگداشت این هفته،
"اقتصاد دانش بنیان، پیشران جهاد اقتصادی" تعیین گردیده است. از این کلیات
که در واقع صورت مساله را قدری به تصویر می کشد، اگر درگذریم، بنظر می رسد
لازم است در مقوله پژوهش و نقش آن در عدالت ورزی موثر تامل بیشتری انجام
دهیم فلذا اهمیت این موضوع ایجاب می کند که نکاتی بشرح زیر تقدیم شود با
این امید که باعث گردد در گیرودار رویدادهای سیاسی مختلف، مسیر حرکت درست و
عمیق پیشرفت را فراموش نکنیم و روز به روز بر تقویت آن بیفزايیم.
نکته
اول اینکه سالهاست دنیای موسوم به توسعه یافته، سرمایه گذاری های عظیمی در
حیطه پژوهش و فنآوری انجام دادهاند و هم چنین به صورت سازماندهی شده
مغزهای متفکر سراسر جهان را به کشورهای خود جذب نموده تا موتور برتری علمی و
فنآوری آنها در حوزه های مختلف همواره روشن و فعال باشد. نتیجه این سرمایه
گذاری های عظیم و ساماندهی جذب بهترین مغزها از سراسر جهان و اِعمال
حداکثر نظم ودیسپلین این شده که در حوزه های مختلف، محصولات و بروندادهای
علمی عالی ودست اول متعلق به آنهاست. دولتهای دارنده این برتری علمی نه
تنها خود را ملزم ندیدهاند که برای توسعه و پیشرفت دیگر کشورها همراهی و
مساعدت کنند و در واقع به یکی از حق های شناخته شده بین المللی یعنی "حق به
توسعه" احترام بگذارند، بلکه سعی کردهاند همواره انحصار خود را حفظ کنند و
از گذر همین انحصار علمی هم سودآوری های کلان مادی را درو کنند و هم اینکه
سیطره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود بر دیگر ملتها و مجامع جهانی را تقویت
نمایند.
این واقعیت ما را به نکته مهمی رهنمون می سازد که جوهره
قدرت و نفوذ دولت های مزبور را بشناسیم و در مقابل آنها سعی کنیم بی آنکه
خود را گول زده و بی جهت موفق جلوه دهیم، در رقابت طاقت فرسای علمی جهانی
وارد شده و در حوزه های مختلف حریصانه و مشتاقانه خود را قوی سازیم. برای
قوی شدن، پژوهش و تاملات نظری مختلف در حوزه های متنوع حیات انسانی اولین
ضرورت است. اما این ضرورت برای تحقق درست، نیازمند بایستهها و شرائطی است
که باید دقیقا رعایت شود.
نکته دوم به شرائط پژوهش موثر در پیشرفت
جامعه و قدرتمندی واقعی مربوط می شود که تامل در این شرائط بسیار حائز
اهمیت است. در این مجال محدود نمی توان ابعاد مختلف شرائط را مطرح کرد. فقط
از باب نمونه یادآوری می شود که پژوهش در هر زمینه ای لازم است با این هدف
انجام شود که نوآوری و حرف تازه ای به ارمغان آورد، لازم است نیازهای
کاربردی را دائما شناخت و برای پاسخ دهی به نیازها تامل نظری درست انجام
داد، لازم است صورت مساله هایی که مدعی حل آنها و پاسخ دهی به آنها هستیم
را درست بشناسیم و سپس وارد بحث و تحلیل شویم، لازم است دائما کار پژوهشی
را در طراز قابل رقابت جهانی تعریف کرده و بدان همت گماریم.
واقعیت
این است که در حال حاضر نه تنها در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای در
حال توسعه انبوهی متون بنام پژوهش تولید می شوند، هزاران ساعت وقت نیروی
انسانی و انرژی و منابع مادی صرف تهیه و تدوین این متون می شود ولی هیچ
نوآوری در آنها نیست، پاسخ به نیازهای موجود نمی باشد، در بسیاری از موارد
صورت مساله درست فهم نشده که بدانها پاسخ داده شود و اصلا قابل رقابت در
عرصه تولید فکر جهانی نیستند.
حتی بر این آسیبها این واقعیت تلخ
را نیز باید افزود که در خیلی از کشورهای جهان سوم آدم هایی بنام پژوهش
بناحق نان می خورند و مراکزی بنام پژوهشگری ایجاد شده که جز اتلاف وقت و
منابع، هیچ ظرفیتی برای جامعه نساختهاند و هیچ خدمت موثری برای جامعه دربر
ندارند. این آسیبها و مشکلات در حوزه علوم انسانی به طور بارزتری دیده می
شود و همین مسایل باعث شده که از قافله علمی جهان عقب بمانند. شناخت این
آسیبها و تلاش واقعی برای رفع آنها از جمله ضرورت های فراروی همه فعالین و
نهادهای مختلف است.
نکته سوم به ابعاد حقوقی پژوهش و پژوهشگری
مربوط می شود که خود نکات فنی متعددی دارد و تفصیل آن خارج از مجال فعلی
است لیکن از باب اشاره یادآوری می شود که در سطح جهانی امروزه دهها
استاندارد حقوقی در این خصوص تدوین شده که عدم شناخت آنها در سطوح ملی می
تواند صدمات زیادی به قابلیت رقابت جهانی پژوهشگران و نهادهای ذیربط اعم از
دولتی یا غیر دولتی وارد سازد.
تهران امروز
«عاقبت سطحي نگري درمزرعه اصولگرايي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن وزيني است كه در آن ميخوانيد:
در آستانه دومين سالگرد 9دي، مسئلهاي مهمتر از مهزدايي از گوهر حقيقي اين رويداد عظيم سياسي وجود ندارد.
حسن القضايي كه پس از يك سوءالقضا، با برخي دستاندازيهاي سياسي روبه رو شد.
با
آنكه حضور مردمي برابر فرمايشات مقام معظم رهبري در 9 دي «تجلي بارزي از
هويت و ماهيت انقلاب يعني روح ديانت حاكم بر دلهاي مردم» قلمداد ميشود،
متاسفانه در اين دو سال تنگنظري برخي فعالان عرصه سياست مانع از دريافت
حقيقي معناي حضور خروشان مردم در 9 دي شد.
9دي بي شك يك پيروزي
عظيم براي نظام محسوب ميشود اما ضرورت دارد بعد از گذشت 2 سال از اين
حماسه بزرگ نسبت به برخي مصادره به مطلوب كردنها تامل كرد. حذف و طرد برخي
نيروهاي ولايي، ارزشي و انقلابي و حاشيهسازي براي گروهي ديگر از همين طيف
از مديران كارآمد از جمله برخي از اين آفات بود.
از آنجايي فضاي
بدبيني و اختلاف بهترين مزرعه براي بذرافشاني اهداف دشمنان انقلاب و
مخالفان سياسي اصولگرايان ميباشد، در دوره اخير برخي غفلتها
وكجانديشيها مانع از تحقق كامل ارزش افزوده تفكر اصولگرايي در كشور شده،
به عبارت ديگر آنچه برداشت شده و آن ميزاني كه كشور در سالهاي اخير به سمت
تعالي و توسعه قدم گذاشته، همه داشتهها و ظرفيتها نيست. در حقيقت بخشي
از امكان رشد و پيشرفت كشور در حوزه كارآمدي مديريتهاي سياسي، اقتصادي،
اجتماعي و... در نتيجه همين سوءتفاهمها و درگيريهاي ناهنجار سياسي از دست
رفته است.
اكنون يك انتخابات بزرگ و حساس در پيشرو است. بديهي
است مشاركت گسترده مردم در وهله اول و راي اصولگرايانه آنها در وهله دوم
ارتباط مستقيمي با ارزيابي وجدان عمومي نسبت به عملكرد جناح اصولگرايي
دارد.
قطعا هر نمرهاي كه امروز مردم به كارنامه اصولگرايي در
ارتباط با پيشبرد و اداره جامعه در حوزههاي مختلف بدهند، كمتر از آن
نمرهاي است كه اصولگرايان امروز ميتوانستند در چنته داشته باشند. در اين
دو سال بخشي از توان فكري و عملياتي طيفهايي از مجموعه اصولگرايي صرف
مواجهه و پاسخ دادن به ادعاها و گاه اتهاماتي شد كه از بيخوبن نادرست و
براساس مباني غلط و عدم معرفت شكل گرفته بود. مقام معظم رهبري ديروز در
ديدار با دستاندركاران حماسه 9دي فرمودند كه «اين فتنه، صرفا منحصر به
حضور عدهاي افراد در خيابانها نبود، بلكه ناشي از يك بيماري بود كه با
اقدامات سياسي و امنيتي قابل دفع شدن نبود و به يك حضور عظيم مردمي نياز
داشت، كه چنين هم شد.» اين در حالي است كه در اين مدت برخي چنين در بوق و
كرنا كردند كه مردم جور سياسيون، ساكتين و... را كشيدند و با مشروعيت دادن
به فرض غلط و نادرست خود، مانع از همگرايي و همافزايي جناح اصولگرا شدند.
به هر حال اكنون همزمان با دومين سالگرد 9دي و در آستانه انتخابات مجلس
نهم، بهترين فرصت براي بازخواني نتيجه رفتارها و برخوردها فراهم شده است كه
اميد ميرود نتيجه آن مايه عبرتآموزي و آفتزدايي از مزرعه اصولگرايي
گردد.
ابتكار
«ميوهچيني پاييزه ميانهروها از «بهار عرب» تندروها!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتگار به قلم سيدعلي محقق است كه در آن ميخوانيد:
شمال
افريقا از مغرب و تونس و ليبي گرفته تا مصر، در حالي به پيشواز سال جديد
ميلادي ميرود که در طول سال 2011 از ژانويه تا دسامبر، اين نقطه از جهان
کانون توجه مردمان دنيا و سران و دولتمردان همه کشورها بود. کمتر از يک
سال پيش، جوانان تونسي انقلاب عليه ديکتاتور کشورشان را کليد زدند؛ انقلابي
که به ناگاه راه خود را به ديگر کشورهاي عربي منطقه باز کرد و لقب «بهار
عرب» را به خود گرفت.
روزها و فصلها بهسرعت باد گذشتند و تحولات
در منطقه پابهپاي فصول شکل گرفت. در تونس و مصر و ليبي، سه کشور مسلمان و
همسايه، ديکتاتورها سرنگون شدند. در مغرب، پادشاه جوان پيام انقلابهاي
منطقه را هوشمندانه گرفت و بهسرعت به دموکراسي و خواست مردم کشورش تن داد و
دومينو همچنان راه خود را باز کرد. نهالهاي بهار عرب اکنون و در ميانه
راه پاييز و در آستانه يکسالگي، وارد فصل باردهي و ميوهچيني خود شدهاند.
اگر در نيمه اول قرن پيش، ميوه انقلابهايي مانند انقلاب اکتبر
روسيه، نظامي کمونيستي و بسته بر پايه ايدئولوژي خاصي بود، اکنون و در
نيمه اول قرن جديد، ميوه انقلابهاي عربي تمرين تمامعيار دموکراسي توسط
اسلامگرايان است. ميوهاي که اولين فصل برداشت آن با برگزاري انتخابات
مجلس مؤسسان در تونس، انتخابات پارلماني در مغرب و مراحلي از انتخابات در
مصر و در پاييز از راه رسيد. در همه ماههايي که از انقلابها ميگذشت،
تحليلگران غربي و عربي، ليبرالهاي جوان و تندروي عرب را عامل اصلي بروز
انقلابها معرفي ميکردند و بهار برآمده از اين خيزش عمومي را نيز بهار
عربي و نه بهار اسلامي ميناميدند. نگاهي به کف خيابانها در روزهاي انقلاب
در تونس و مصر و ليبي و ماهيت رهبران اوليه جنبشها نيز چيزي غيرازاينرا
نشان نميداد؛ ازاينرو همگي منتظر روزهاي انتخابات پس از انقلابيگري
جوانان و فصل شمارش جوجههاي انقلاب در آخر پاييز بودند.
انقلاب
سياسي بهخوديخود حاصل تندروي مخالفان انقلابي نظام حاکم است و تحولات
تونس و مصر و پس از آن ليبي را نيز جوانان تندرو و عصباني از حاکميت
استبداد شکل دادند. اما فصل ميوهچيني از تحولات سياسي منطقه، بهنفع
ديدگاه ليبرالهاي تندرو و لائيکهاي جوان مدعي انقلاب نبود، بلکه به
پيروزي بلامنازع طيف خاصي از اسلامگرايي با طعم ميانهروي به رهبري
چهرههاي ميانسال معتقد به حکومت دينداران انجاميد. نتيجه مشابهي که در دو
کشور انقلابي تونس و مصر و همچنين کشور اصلاحشده مغرب رقم خورد.
در
تونس حزب اسلامگرا و تجددخواه النهضه به رهبري الغنوشي اکثريت درخور
توجهي از مجلس مؤسسان را در اختيار گرفت. کمتر از يک ماه بعد، در کشور
مغرب، حزب اسلامگرا و ميانهروي عدالت و توسعه پيروز انتخابات پارلماني شد
و هفته گذشته، حزب عدالت و آزادي متعلق به جماعت ريشهدار و متجدد
اخوانالمسلمين مصر در مرحله اول و دوم انتخابات پارلماني، حائز اکثريت
چشمگيري از آرا شد. بهطور معمول در هر سه کشور، اسلامگرايان ميانهرو با
حضور رقبايي از احزاب و گروههاي ليبرال، مليگرا و تندروهاي افراطي و
بنيادگرا پيروز شدند.
شايد بتوان براي چرايي گرايش رأيدهندگان به
احزاب اسلامگرا و نيز دليل رويآوردن اخوانالمسلمين و گروههاي مشابه
آنها در تونس و مغرب به ميانهروي، ريشه و دليل يکساني پيدا کرد. اعراب
مسلمان شمال افريقا در حالي ديروز به بهار عربي و امروز به ميانهروي
اسلامي چراغ سبز نشان دادند که سالها سايه دو افراطگرايي متفاوت را بر سر
زندگي خود ديده بودند. آنها نزديک به نيم قرن حاکميت ديکتاتورهاي لائيک و
بهظاهر ليبرال و مورد حمايت غرب را از يکسو و به موازات آن، شکلگيري
زيرزميني بنيادگرايان افراطي و خشني مانند القاعده را که برآمده از جور
استبداد لائيک حاکن بودند، را از سوي ديگر تجربه کرده بودند.
بهنظر
ميرسد راز توجه اينچنيني سه حزب پيروز و رأيدهندگان عرب به اسلامگرايي
در عين اعتدال، در هراس تاريخي و تجربي جامعه عرب و مسلمان اين کشورها از
دو کليدواژه «تضاد» و «فساد» نهفته است. آنها با تجربهاندوختن از فساد
حاکمان ديکتاتور لائيک و متصل به غرب خود و نيز شکاف ميان جهانبيني
گروههاي بنيادگرا و سلفي با واقعيتهاي اسلام و زندگي در جوامع معاصر، به
قرائتي رحماني، پويا و عدالتبخش از اسلام براي مقابله با فساد حاکمان و
کاهش تضادهاي اجتماعي در درون جامعه و همزيستي کشورهايشان با جامعه جهاني
اميد بستهاند.
آفرينش
«ادامه نابسامانيها در ليبي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
مردم
ليبي 40 سال حکومت قذافي را تحمل کردند و درآخر به سطوح آمدند و نسيم بهار
عربي بر عزم و اراده آنان جاني دوباره بخشيد و پس از تونس و مصر در صدد
برکناري حاکم ديکتاتور خود بر آمدند. تلفات و هزينههاي جاني و مالي در
ليبي به سبب مقاومت بيش از اندازه قذافي بسيار فراوان بود و منجر به کشته و
زخمي شدن صدها نفر گرديد. تخريب خانه ها، پالايشگاهها و زير ساختهاي
ليبي هم، هديهاي بود که نيروهاي خارجي به آنها دادند. با اين حال
انقلابيون توانستند با وحدت و يکپارچگي در راستاي يک هدف جمعي به پيروزي
برسند. اما اين تازه آغاز ماجراست.
پس از فروکش کردن هيجانات
مبارزه و جنگ، نوبت تشکيل دولت جديد فرا رسيده و بسياري از طوايف و قبائل
که در مقابله با نيروهاي قذافي شرکت داشتند و خسارت ديدند خواستار سهمي از
قدرت هستند و دعوا بر سر تقسيم قدرت بالا گرفته است.
تلاش براي
ترور سران نظامي و سياسي ليبي به ابزاري براي کنار گذاشتن رقبا مبدل گرديده
است. لذا هم اکنون در ليبي شاهد درگيريهاي مداوم ميان نيروهاي انقلابي و
ارتش ملي ليبي هستيم. آن زمان که مردم عادي و قبائل توسط شوراي انتقالي و
نيروهاي خارجي مسلح ميشدند، قابل تصور بود روزي برسد که نتوان سلاح را از
دست مردم گرفت و امروز هرکسي يا هر قبيلهاي حق خود را شخصا و با آتش گلوله
مطالبه ميکند. همچنين مردم طرابلس در طي چند وقت اخير بارها با تظاهرات
خواستار پايان حضور شبه نظاميان انقلابي از اين شهر و شهرهاي ديگر شدهاند،
اما مشخص است که دولت انتقالي توان بيرون کردن و خلع سلاح اين شبه نظاميان
را ندارد.
آنچه از اوضاع ليبي متصور است اينکه با ادامه اين
درگيريهاي داخلي تشکيل دولت مستقل و منسجم کاري دشوار و بعيد به نظر
ميرسد و زمينه براي دخالتهاي خارجي بيش از پيش فراهم خواهد شد. اگر سران
انقلابيون و شوراي انتقالي نتوانند به وحدت نظر برسند و با توجه به مسلح
بودن اکثر قبائل بايد منتظر جنگ وسيع داخلي و حتي اعلام خود مختاري برخي از
مقامات و شهرهاي ليبي باشيم اختلاف در بين سران شوراي انتقالي و عدم اتفاق
نظر در معرفي کابينهاي واحد خود گواه ادعاهاي ذکر شده ميباشد.
ملت ما
«ضرورت بکارگيري متخصصان در افق 1404» عنوان يادداشت روزنامه ملت ما به قلم مهدي سنايي است كه در آن ميخوانيد:
براي
توسعه هر كشور برنامهريزي يكي از ضرورتهاي اوليه و اصلي است و اين ضرورت
هم به جهت اصل توسعه و پيشرفت در جهان معاصر، و هم به دليل ضرورت يافتن
توسعه پايدار حائز اهميت است. توسعه پايدار بيش از يك دهه است كه مورد توجه
نظريه پردازان و مديران سياسي و اقتصادي است از اين جهت كه توسعه اگر يك
بخش را در بر گيرد و يك توسعه پايدار نباشد در درازمدت زيانهاي آن پديدار
ميشود. بنابراين برنامهريزي ضرورت اول توسعه است.
بر اين اساس
برنامهريزيها به سه دسته تقسيم ميشوند كه شامل برنامههاي كوتاهمدت،
ميان مدت و بلندمدت هستند. برنامههاي كوتاهمدت مثل برنامههاي بودجه
سالانه و برنامههاي يكي دو ساله اي كه تدوين ميشوند. برنامههاي ميان مدت
برنامههاي چهار، پنج ساله هستند
مانند برنامههاي اول توسعه، دوم
توسعه و الي آخر برنامههاي بلندمدت معمولا يك دهه، دو دهه به بالا را مد
نظر قرار ميدهند و جزو اسناد بالا دستي به شمار ميآيند، سند چشمانداز
1404 يكي از برنامههاي بلندمدت كشور و از اسناد بالا دستي محسوب ميشوند
به اين معنا كه اسناد پايين دستي برنامههاي توسعه و همينطور برنامه و
بودجه سالانه بايد در ذيل آنها و در تطابق با آنها تنظيم شود.
طبيعتا
يكي از ضرورتهاي اصلي در برنامهريزي براي دستيابي به افقي كه در
چشمانداز تدوين شده و محاسبه شده است و امكانسنجي صورت گرفته و ظرفيتها
شناسايي شده، ايدهآلها در واقعيتها ضرب شده و ضريبي از ايدهآلها و
واقعيتها استخراج شده و بر اساس آن افق 1404 تنظيم شده است.
براي
دسترسي به آن افق يكي از مواردي كه پيشبيني شده بهرهگيري از نخبگان و
متخصصان در عرصههاي مختلف است و اين بهرهگيري از نخبگان از دو جهت حائز
اهميت است. يكي بر حسب نقش محوري كه نخبگان و متخصصان در روند توسعه دارند و
پر كردن خلأ ميان حاكميت و تودهها نيز مسئوليتي را كه عهدهدار هستند
و
در واقع نخبگان و متخصصان نقش واسطي را در بين ردههاي عالي مديريتي كشور و
توده مردم ايفا ميكنند و اين نقش يك نقش محوري در روند توسعه است با توجه
به طرحهايي كه ارايه مينمايند، علاوه بر اين در دنياي معاصر توجه به
تخصص و كارشناسي يك امر ضروري است و ناديده گرفتن آن زيانهاي فراواني را
ميتواند به بار آورد.
از سويي ديگر انباشت تجربهها و نگاه
بلندمدت به برنامهريزي كشور بهرهگيري از ديدگاههاي كارشناسي و تخصصي را
اقتضا ميكند. يكي از بزرگترين خلأها در سيستم مديريتي در كشور ما ناديده
گرفتن نگاههاي تخصصي و كارشناسي است و ما صدمات زيادي را از اين ناحيه
ديدهايم ما كشوري هستيم كه هم ارزشها و ايدهآلهاي تدوين شدهاي داريم و
هم از منابع و ظرفيتهاي فراواني در كشور برخوردار هستيم،
اما در
برنامهريزي بهويژه در استفاده از ظرفيتهاي تخصصي و كارشناسي كوتاهي
ميكنيم و گاهي آن را ناديده ميگيريم كه اين موضوع باعث وارد آمدن صدمات
زيادي به ما ميشود. براي به كارگيري سلايق سياسي و آراي نخبگان در كشور
هر كدام از دستگاهها وظايفي را ايفا مينمايند، اما بايد از شعارزدگي در
اين امر خودداري نماييم زيرا روشهاي اين كار شناخته شده است دستگاههاي
اجرايي ميتوانند تخصص و كارشناسي را به عنوان شرط اصلي تصدي هر كاري تلقي
كنند و قوه مقننه هم بايد قوانين مناسب با روند توسعه و توسعه پايدار را
وضع كند.
دنياي اقتصاد
«تاملي بر قانون فضاي كسبوكار» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن ميخوانيد:
پس
از سالها انتظار قانون جديد فضاي كسبوكار به صحن مجلس آمد. اين قانون به
دليل عدم پاسخگويي به نيازهاي اصلي جامعه؛ يعني مساله اشتغال طرح شده است.
سوالي كه اذهان عموم مردم، خصوصا جوانان جوياي كار را به خود مشغول كرده
است عدم تناسب تقاضاي كار...
... كشور و عرضه آن است. با وجود
درآمد سرشار نفتي و منابع عظيم خدادادي و نيروي تحصيلكرده و خلاق، مشكل را
بايد در ساختارهاي قانوني و فرهنگي جستوجو كرد. تا كي ميتوان شاهد
ناهنجاريهاي غيرقابل تحمل اجتماعي كه عمدتا ريشه در بيكاري دارد، بود؟ تا
كي ميتوان شاهد رشد كشورهايي با منابع بسيار محدودتر بوده و پاسخگوي نياز
انساني جامعه؛ يعني فرصتهاي شغلي نبود؟
حل مساله جز با يك واكاوي
دقيق اجتماعي و فرهنگي ميسر نيست. تاريخ، تكرار مجموعهاي از حوادث
اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است. تندروي نظام سرمايهداري در قرنهاي 18 و
19 منجر به عكسالعملهاي اجتماعي و بروز تفكرات سوسياليستي گرديد. اصولا
در هر افراطي ناگزير به طي يك فرآيند تفريطي خواهيم بود و اين يك جريان دو
سويه است. بخش غالب جريانات روشنفكري اوايل قرن 20 را سوسياليستها هدايت
مينمودند.
به تبع آن با تشكيل گروه 53 نفره به رهبري دكتر اراني
سپس تشكيل حزب توده ايران اين جريان به سرعت تاثيرگذاري وسيعي حتي در
گروههاي غيرسوسياليست نمود، تاثيرگذاري كه براي چند دهه ادامه داشت. اين
تفكر علاوه بر راهاندازي سازمانهاي كمونيستي موفق گرديد بر اركان فكري
بسياري از محافل روشنفكري تاثير داشته باشد. حتي انقلاب به اصطلاح سفيد شاه
و نابودي كشاورزي كشور نوعي عمليات مقابله با اين تفكر بود.
اصول
انقلاب مذكور عمدتا نگرش سوسياليستي بر مسائل كار و توليد داشت. ترس غرب از
قدرت سوسياليسم باعث گرديد اقدامات پيشگيرانه در اكثر كشورها به اجرا
گذاشته شود و به نوعي تعديل در نظام سرمايهداري را شاهد بوديم. با پيروزي
انقلاب، جريانات چپ به علت عدم قدرت لازم براي حضور در حكومت تلاش زيادي
براي تاثيرگذاري بر سياستها داشتند. جالب آن است كه اولين ملي كردن(دولتي
كردن) صنايع كشور توسط دولت تحت كنترل نهضت آزادي انجام شد.
بسياري
از پروژههاي بزرگ ملي كه پيمانكاران خارجي متعهد آن بودهاند، بدون
مذاكره و توافق و گرفتن حداقل خسارت، يكطرفه لغو شد. بسياري از تصميمات
نهضت آزادي نيز متاثر از اين تفكر بود. ناگفته پيداست كه اين نقيضه تنها
متوجه آنان نبوده و اين تاثير در سايرين نيز تاحدي مشهود بود.
هدف
از نگارش مقاله، دفاع از سرمايهداري محض نيست اما بايد توجه داشت كه
اعتقاد به كارآفريني و اقتصاد آزاد و دولتي يك محدوده صفر تا صد را شامل
ميشود. در هر صورت توليد و اقتصاد كشور را يا بايد مردم اداره كنند يا
دولت يا تركيبي از اين دو و متكي بر قوانيني كه سلامت اجتماعي تضمين شود.
ريشه جنبش والاستريت در توسعه بيكاري و در ركودي است كه برخلاف ركودهاي
قبل ادامه داشته است. تجربه سه دهه اداره دولتي اقتصاد و عدم تحقق اهداف
برنامه 4 و 5 ما را ملزم به عبور از اقتصاد دولتي با اتكا بر اصل 44 نموده
است و چنين فرآيندي نياز به يك سازوكار و ساختار مناسب دارد؛ زيرا اگر
ساختارهاي موجود جوابگو بود، بهرغم درآمدهاي رويايي، رشد اقتصاد كشور و
اشتغال در حدود فعلي نميبود.