به گزارش
سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598، از محورهایی که حضرت آقا در سفر اخیرشان به قم در جمع طلاب تاکید داشتند،حفظ احساسات انقلابی در حوزه بود. البته ایشان اشاره داشتند که حرکت انقلابی باید با بصیرت همراه باشد. اساسا یکی از عوامل بصیرت افزایی این است که انسان از حوادث گذشته تحلیل مناسبی داشته باشد. حال یکی از گردنه هایی که بر سر راه انقلاب قرار گرفته، فتنه سال 88 بود.
بدیهی است تحلیل و بررسی آن حادثه درس آموز،بسیار ضروری است و می تواند کمک فراوانی در پیمودن مسیر فراروی طلاب داشته باشد. لذا به این منظور نشریه خط در ویژه نامه ای برای بازخوانی تحلیلیِ مطالبات رهبری از حوزه علمیه در گفتگو با حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و همچنین از اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی به بحث و بررسی نقش حوزه در انقلاب و مسائل پس از فتنه 88 پرداخته است که در ادامه می آید:
شما نقشه ها و توطئه های جریان فتنه را در جهت ایجاد تقابل میان بخشی از حوزه، با نظام اسلامی، چگونه ارزیابی می کنید؟ به عنوان مثال، فتنه گران از حربه «مذهب علیه مذهب» استفاده کرده و سعی کردند این گونه وانمود کنند که رهبری یک طرف است، بعضی دیگر از آقایان علما طرف دیگر؛ لطفا این مسئله را تبیین نمایید؟من فکر می کنم امروز آن جریانی که در برابر انقلاب اسلامی قرار گرفته است که بخشی از آن، در درون کشور و بخشی، در بیرون است به این نتیجه رسیده که برای فروپاشی این نظام اسلامی باید از همان جایی که انقلاب شروع شده،اقدام کنند. یعنی دریافته اند که با حرکت های ضد دینی، امکان زمین زدن این انقلاب نیست؛ به دلیل اینکه مردم ایران دین را می خواهند، مردم ایران حقیقت دینی را می خواهند و به آن پایبند هستند و حاضرند هزینه هایش را هم پرداخت کنند.
می توان در مقاطع مختلفی این ویژگی حرکت در فضای دینی را، در برنامه های این جریان دید. مثلا در مقطعی از دوم خرداد، تمام تلاششان این بود که جریان ولایت، حامیان ولایت و سربازان ولایت را به عنوان متولیان دین سخت معرفی کنند و خودشان را به عنوان متولیان دین آسان. حتی مرجع تراشی کردند و کسانی را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردند که فتاوای شاذّی می دادند و متاسفانه رگه هایی از اباحی گری در فتاوای اینها دیده می شد. این گونه فتاوا برای این بود که عمل به احکام دینی را برای آنها آسان کند.
چرا این کار را کردند؟ چون برآوردشان این بود که مردم وقتی بین دینداری و بی دینی قرار بگیرند، دینداری را انتخاب می کنند. ولی اگر بین دین سخت و دین آسان قرار بگیرند، دین آسان را انتخاب می کنند. برای همین می گفتند ما باید مردم را مخیّر کنیم بین اینکه آیا می خواهید دین سخت را انتخاب کنید یا دین آسان را؟ حتی در مواقعی هم موفق شدند که بخشی از مردم را به سمت خود بکشانند. تا اينكه مردم كم كم متوجه شدند كه انتخاب جريان اصلاحات، در حقيقت به معناي مخيّر شدن آنها بين دين سخت و دين آسان نيست؛ بلكه مخير شدن بين دينداري و بي ديني است. اما امروز چون لو رفتند و ديدند آن راه نتيجه نداشته، نقشه را عوض كردند.امروز بر اساس اين تئوري پيش ميآيند كه بايد مردم احساس كنند انقلاب اسلامي از مسير ديني خودش خارج شده است و همان جايگاهي را كه اين انقلاب به وجود آورده؛ يعني مرجعيت و حوزه، به دنبال اصلاح اين انقلاب است. براي همين منظور، سرمايهگذاري كلاني روي حوزه و قم كردند؛ سرمايه گذاري زيادي روي علما كردند. بعضي از آقاياني كه در دوره مديريت خودشان شأني براي مراجع قائل نبودند، حتي به ديدار مراجع نميرفتند و به هشدارهاي مراجع توجه نميكردند، در ايام فتنه يك پايشان در تهران بود، يك پايشان در قم؛ مهمترين كارشان اين بود كه بتوانند اين القاء را انجام دهند؛ كه به لطف الهي، به ويژه با سفر آقا به قم، از اين جريان رونمايي شد و پردههايش كنار رفت و شفاف تر نشان داده شد. به لطف الهي، مردم و خود حوزه و حتي بسياري از بزرگان، متوجه اين حيله شدند.
اگر بخواهيد عملكرد حوزه را در فتنه اخير آسيب شناسي نماييد، به چه نكاتي اشاره ميكنيد؟علي رغم اينكه فتنه اخير در حال بازپروري ريشه فكرياش در حوزه بوده و اين معنا را دنبال ميكرد كه در حوزه جايگاه پيدا كند، و علي رغم اينكه برخي شخصيت هاي حوزوي نتوانستند با آن بصيرتي كه انتظار ميرفت عمل كنند، ولي بنده فكر ميكنم حوزه، يعني طلاب، بايد گفت كه آنها مثل مردم عادي جامعه با بصيرت بودند و به خوبي عمل كردند. در مورد نخبگان حوزه هم، به نظر بنده نه تنها در برابرجريان فتنه ايستادند بلكه نمره قابل قبولي هم آوردند. هر چند، كساني را ديديم كه بر خلاف انتظار، نتوانستند در جريان اين فتنه عملكرد مناسبي داشته باشند. به هر حال بايد معدل گيري كرد و نميشود به خاطر عملكرد چند نفر، كل حوزه را زير سوال برد. اما در مورد اينكه چرا بعضي از خواص، عملكرد مناسبي نداشتند بايد گفت اين اتفاق مختص زمان ما نيست.
در طول تاريخ اسلام هم شخصيت هايي داريم كه اصلا از آنها انتظار نميرفت بد عمل كنند، ولي در مواقعي مواضعي گرفتند كه شايسته نبود. اين واقعت هاي تاريخي نشان دهنده اين است كه مواضع خواص در فراز و نشيب ها ميتواند مختلف باشد. نميشود با چشم بسته در مورد افراد قضاوت كرد. چه بسا ما كه امروز در مورد برخي ها از تعبير «خواص مردود» ياد ميكنيم و آنها را شايسته مذمت ميدانيم، در چند سال آينده كه فتنه ها و دو راهي هاي جديدي به وجود ميآيد، نتوانيم تحليل درستي از واقعه داشته باشيم و خودمان در آن روز به خواص مردود تبديل شويم؛ بالعكس، برخي از خواص مردود امروز، آن روز تبديل به خواصي بشوند كه عملكرد خوبي دارند. مثلا نوع روابط خواص با يكديگر، در اتخاذ مواضع و عملكردها خيلي تأثير گذار است. اين روابط، در بزنگاهها جلوي اتخاذ موضع صحيح را ميگيرد. گاهي اوقات تاثير گذاري از ناحيه بيوت است، گاهي فرزندان آقايان تاثير گذارند و در موضعگيري ها نقش ايفا ميكنند. بعضي وقتها هم بزرگان، از يك جهتي بزرگند ، اما از جهت ديگر آن بزرگي را ندارند؛ مثلا يك نفر در فقه و اصول واقعا ملّاست، واقعا مجتهد است، ولي در سياست آن فهم و ظرافت و بصيرت را ندارند؛ در سياست مجتهد نيست. بزرگي برخي به خاطر فقهشان، به خاطر اصولشان يا به خاطر تسلطهاي اخلاقيشان است؛ نبايد آنها را در ميدان سياست هم بزرگ بدانيم. آيت الله مصباح يك تعبيري در اين زمينه دارند؛ ميگويند در اينگونه موارد، ما داريم اشتباه ميكنيم كه انتظار داريم آنها مانند بزرگان در سياست عمل كنند.
با توجه به فرمايش شما، اين سوال پيش ميآيد كه بعضي از آقايان واقعا با تقوا هستند و به قول شما در اخلاق بزرگند؛ آيا اين تقوا نبايد در فتنهها به دادشان ميرسيد؟ چگونه شد كه ديديم برخي از اين بزرگواران، درست عمل نكردند؟ البته اين مسئله كه اشاره كرديد حكايت از اين ميكند كه آن تقوا، تقواي كامل و جامعي نيست.در خاطرات مربوط به آيت الله العظمي بهجت خدا رحمتشان كند، ديدم كه در اوايل نقلاب به ايشان مراجعه شد و سوال شد نظر شما در مورد آقا روح الله يعني حضرت امام(ره) كه دارد اين كارها را ميكند، چيست؟ و شايد تعبير مراجعه كنندگان هم اين بوده كه آيا شما براي چنين كاري شايسته تر نيستيد؟ ايشان فرموده بودند من نميتوانم از پس امتحان هايي كه آقا روح الله دارد پس ميدهد، بر بيايم. من اگر وارد اين حوزهها بشوم، نميتوانم آن تاثيرگذاري را داشته باشم. آيت الله العظمي بهجت، با آن ويژگي هاي برجسته اي كه داشتند، هيچ وقت خودشان را در اينگونه امور، بالاتر از امام نميدانستند بلكه با امام همراهي ميكردند؛ اين يعني تقوا. وقتي خودشان را در اين امور مجتهد نميدانند، حوزه تأثير گذاري و دخالتشان را كمتر ميكنند. آن فقيهي كه ميخواهد جامعه را اداره كند، فقط فقهش كافي نسيت بلكه بايد به مسايل كشور واقف باشد قدرت مديريت داشته باشد و... .
به نظر حضرتعالي، در شرايط امروز حوزه، آن حساسيت ها و ظرفيت هاي حركت انقلابي كه در وجود يك انقلابي بصير بايد وجود داشته باشد، چه مواردي است؟حضرت امام(ره) به جامعه مدرسين تاكيد ميكردند كه جامعه مدرسين، طلاب جوان را از خودش نراند و از نظرات آنها، پويايي آنها و آرمان خواهي آنها بهره ببرد. به طلاب جوان هم توصيه ميكردند كه جامعه مدرسين، جايگاهي است كه بايد همواره شأنش حفظ شود و اگر شما از جامعه مدرسين دور بشويد، به دامن اسلام آمريكايي ميافتيد.
چرا امام اين را ميفرمودند؟ و چرا امروز رهبري چنين تأكيدي دارند؟ من فكر ميكنم به ويژه الان، به خاطر همان نقشه اي كه جريان واداده داخلي دارد، و استفادهاي كه دستهاي خارجي از آن ميكنند، يك عده دنبال اين هستند كه القاء كنند طلاب جوان انقلابي، اعتقادي به مرجعيت ندارند.
سعي ميكنند نشان دهند اينها در برابر مرجعيت ميايستد و مخالفت ميكنند و حتي مرجعيت را تخريب ميكنند. رهبر انقلاب در سفر اخير خود به قم اين مسئله را به خوبي تشخيص دادند و درباره آن هشدار دادند؛ تا هم دشمن بفهمد كه ما از اين ايده و تاكتيكش اطلاع داريم، هم طلاب جوان انقلابي پر شور و آرمان خواه حواسشان باشد كه در زمين دشمن بازي نكنند. مقام معظم رهبري نسبت به اين مسئله، دقت نظر داشتند. براي همين تاكيد كردند كسي حق اهانت به مرجعيت را ندارند. البته شايد واقعا در مواقعي، حتي كسي كه در جايگاه مرجعيت هم هست، به خوبي عمل نكرده باشد، حال آنكه ممكن است در فتنه انتظار ديگري از او باشد. اما اين مجوز نميشود كه طلبه جواني كه معلوم نيست اگر سي، چهل سال ديگر عمر ميكرد و به سن آن مرجع ميرسيد خودش بهتر عمل ميكرد يا نه؛ اگر يك مرجع تقليد در مسئله اي موضع نگرفت يا گرفت و مورد پسند ما نبود، بايد ديد دليلش چه بوده؟ به عقيده من، حفظ حرمت اين جايگاه مهمتر از ابراز نظر انقلابي ماست، هر چند کلیت یک سکوت یا کلیت یک نظر، قابل نقد است.
بالاخره سکوت هزینه های خودش را دارد، ابراز نظر اگر خلاف جهت گیری کلی انقلاب نباشد، مشکلی ندارد. بالاخره طبیعی است یک مرجع دینی تشخیصش به گونه ای دیگر باشد و در مورد یک موضوع، نظر دیگری بدهد. این نظر، برخلاف کلیت انقلاب اسلامی نیست؛ همسو با دشمن اسلامی هم نیست. من فکر می کنم این، مشکلی ندارد. اما شاید یک نفر نظرهایی را ابراز کند که دشمن از آن ابراز نظرها استفاده کند؛ برای آن ابراز نظرها کف و سوت بزند و خوشحالی کند از اینکه یک نفر در چنین جایگاه علمی ای، چنین ابراز نظری را کرده است.
فکر می کنم یک طلبه و روحانی، به عنوان کسی که در بدنه حوزه است، با حفظ حرمت و با ادب و احترام، می تواند آن نظر را نقد کند؛ طوری که شأن و جایگاه کسی که این نظر را ابراز کرده، خدشه دار نشود.
راهکارهای زنده نگه داشتن شور انقلابی در حوزه، خصوصاً در میان طلاب چیست؟ در خصوص این مهمريال وظیفه حوزه و طلاب جیست؟اجازه بدهید یک مقدمه ای را خدمتتان عرض کنم. اگر طلبه، دین را درست بشناسد، می فهمد که دینداری هرگز با گوشه نشینی و عبا روی سرکشید، نمی سازد؛ چون اهل بیت(ع) هیچکدام این گونه نبودند. نشانه اش هم این است که یازده امام معصوم بدون استثناء شهید شدند. دوازدهمین امام ما معصوم ما هم غایب است؛ آن هم چون جتنش در خطر است. همین واقعیت حکایت می کند که دین از سیاست جدا نیست؛ چون اگر جدا بود، چرا آنها را شهید کردند؟ اگر بگوییم اهل بیت فقط دنبال نماز و روزه مردم بودند و دین را ین طور معنا کنیم که دین فقط نماز و روزه و حج و زکات و قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است، پس چرا این بزرگواران را کشتند؟این امور که مزاحمتی با حکومت های جور نداشته، پس حتماً اهل بیت به نوعی، مزاحم رفتارهای ظالمانه بودند؛ حتماً با حکومت های جائر مخالفت می کردند، درگیر می شدند، این یعنی همان سیاست.
پس اگر طلبه بخواهد زنده و پاینده و پویا بماند و آن شور و عطش انقلابی را حفظ کند باید تکلیف خودش را با مبانی روشن کرده باشد؛ باید مشخص شود تعریف او از دین چیست؟ علما و بزرگان حوزه هم همین طور.