خراسان/ دو اميرزاده در مصر بودند. يکي علم آموخت و ديگري مال اندوخت.
عاقبت الامر آن يکي علامه عصر گشت و اين يکي عزيز مصر شد. پس اين توانگر به
چشم حقارت در فقيه نظر کردي و گفتي: «من به سلطنت رسيدم و اين هم چنان در
مسکنت بمانده است.» [آن يکي] گفت: «اي برادر! شکر نعمت خدا هم چنان افزون
تر است بر من، که ميراث پيغمبران يافتم؛ يعني علم، و تو را ميراث فرعون و
هامان رسيد؛ يعني ملک مصر!»
گلستان سعدي، باب سوم