کد خبر: ۲۹۸۷۸۹
زمان انتشار: ۱۱:۲۰     ۰۵ اسفند ۱۳۹۳
هرکول جیبی استقلال گفت: «خودم خجالت می‌کشم که مبلغ قراردادم را به کسی بگویم. از بس که این قرارداد کم است.»

به گزارش پایگاه 598، امروز پنجم اسفند است. پنجم اسفند برای استقلال و استقلالی‌ها یادآور یک خاطره خوب و قشنگ است. خاطره یک پیروزی جالب توجه در دربی. پیروزی قشنگی که در روز پنجم اسفند ماه سال ۷۹ در ورزشگاه آزادی رقم خورد. آن هم با تک گل زیبا و دیدنی علیرضا اکبرپور، مهاجم ریز نقش سال‌های نه چندان دور تیم استقلال یا همان هرکول جیبی معروف استقلال.

 

به همین دلیل به سراغ وی رفتیم و یک گفتگوی ویژه در خصوص این دربی انجام دادیم. گفتگویی که البته در طول آن، حرف‌مان ناخودآگاه به تیم‌های پایه استقلال و به خصوص تیم امید استقلال هم کشید و این طوری شد که این گفتگو تلفیقی شد از خاطره بازی و آینده‌نگری. یا به قول معروف نوستالوژی گذشته و نوستالوژی آینده.

 

نکته جالب در این مصاحبه این بود که بلافاصله بعد از این که اکبرپور پاسخ تلفن را داد، خودش خیلی سریع حدس زد که چرا و برای چی با او تماس گرفتیم.

 

اظهارات اکبرپور را در زیر بخوانید.

 

* آقای اکبرپور می‌دانی امروز چندمه و تاریخ چی می‌گه؟

- بله. امروز پنجم اسفند ماه است.

 

* خب این پنجم اسفند ماه برای شما معنی خاصی نداره؟

- چرا معنی خاصی داره. پنجم اسفند ماه سال ۷۹ آن دربی مورد نظر برگزار شد. همان دربی که حتما شما برای آن با من تماس گرفتید.

 

* واقعا متعجب شدم. همیشه اینقدر خوب تاریخ‌ها را به یاد داری؟

- همیشه که نه، ولی تاریخ‌های مهم را به یاد دارم. مخصوصا تاریخ‌های اینچنینی را.

 

* نمی‌خواهی درباره آن دربی خاص برای‌مان صحبت کنی؟

- آن دربی یک دربی خیلی مهم برای استقلال بود. از آنجایی که ما ۵ سال بود نتوانسته بودیم دربی‌ها را ببریم به شدت دنبال پیروزی بودیم. سرانجام هم توانستیم با با یک پیروزی با ارزش طلسم پنج ساله را بشکنیم و دربی را ببریم.

 

* در آن بازی تو در ترکیب ثابت تیم نبودی و در نیمه دوم به میدان آمدی.

- البته این برای من دیگر عادی شده بود که در دربی‌ها یا در بازی‌های جام باشگاه‌ها و کلا بازی‌های حساس که آنتن آن بیشتر از بازی‌های عادی بود در ترکیب ثابت نباشم. باور کنید کل سال را در ترکیب ثابت بودم اما نمی‌دانم چه طلسمی روی من بود که درست شب قبل از دربی‌ها از ترکیب ثابت بیرون می‌ماندم.

 

* در آن دربی هم همین اتفاق افتاد؟

- دقیقا. من در هفته قبل و هفته‌های قبل همیشه فیکس بودم و اتفاقا هفته قبل از این دربی هم گل زده بودم. خودم یک درصد فکر نمی‌کردم که در ترکیب ثابت نباشم، اما دو- سه روز مانده به بازی منصورخان پورحیدری با من صحبت کرد و گفت برای تو یک برنامه خاص و ویژه دارم. تا این را گفت فهمیدم که قرار است در ترکیب ثابت نباشم و این‌ها مقدمه‌سازی است. منصورخان بالاخره حرفش را زد و گفت قرار است تو در نیمه دوم به میدان بروی و کار را در بیاوری.

 

* و تو این موضوع را راحت پذیرفتی؟

- من کلا همه چیز را راحت می‌پذیرفتم چون چاره‌ای نداشتم. مگر می‌توانستم چیزی بگم؟

 

* ولی خیلی‌ها بودند که بالاخره یه جوری اعتراض‌شان را به گوش مربیان می‌رساندند.

- من از این اخلاق‌ها نداشتم. بله بودند بازیکنانی که ۸۹ دقیقه بازی می‌کردند اگر قرار بود دقیقه ۹۰ تعویض شوند اخم‌ها را در هم می‌کشیدند و صورت‌شان چروک می‌افتاد، اما من اینطوری نبودم. چه یک دقیقه بازی می‌کردم چه ۹۰ دقیقه، سعی می‌کردم همه توانم را خرج کنم و برای کسی هم اخم و تخم نکنم. این عادت من بود و در همه دوران بازیگری‌ام این اخلاق را داشتم.

 

* به همان بازی مورد نظر برگردیم. پس شما خودت را برای نیمه دوم آماده کردی. درسته؟

- بله. دیگه می‌دانستم که باید نیمه دوم به میدان بروم و خودم را برای این موضوع آماده کردم.

 

* تعویض نیمه دوم زودتر از موعد انتظار انجام گرفت.

- حول و حوش دقیقه ۵۰ تا ۵۵ بود. آن دقایق بود که رفتم داخل زمین و چند دقیقه‌ای هم طول کشید تا در شرایط بازی قرار بگیرم.

 

* در آن بازی موقعیت گل هم نسبتا خوب نصیب تو می‌شد.

- خصلت بازیکنان سرعتی بود که در دربی موقعیت زیاد گیرشان بیاید چون در دربی هیچ تیمی دفاع مطلق نمی‌کند و تیم‌ها برای حمله برنامه دارند موقعیت گل برای بازیکنان سرعتی زیاد خلق می‌شود.

 

* اتفاقا گلی هم که زدی روی کارهای سرعتی بود.

- بله. یک کرنر روی دروازه ما شد. پرسپولیسی‌ها کرنر را زدند و محمود فکری در خط دفاعی ما توپ را گرفت و به سیروس پاس داد و سیروس هم چند متری با توپ حرکت کرد و توپ را بین مهدوی‌کیا و  انصاریان به من پاس داد...

 

* و آن حرکت معروف تو صورت گرفت. فرار و گل...

- من برای آن که آن گل را بزنم همه کار کردم. اول استپ، بعد استارت، بعد دریبل و بعد بالاخره ضربه نهایی و داود فنایی تسلیم شد.

 

* فکر می‌کنم آنطور که تو استارت زدی و پا به توپ حرکت کردی و علی انصاریان را به دنبال خودت می‌کشیدی، باید آن شعار آی بدو آی بدویی که برای فرهاد مجیدی خواندند را اول برای تو می‌خواندند.

- (با خنده) بله درسته. باید اول آی بدو آی بدو را برای من می‌خواندند.

 

* می‌خواهم این مطلب را در مصاحبه بنویسم.

- پس اگر هم می‌خواهید بنویسید یه جوری ننویسید که انگار من خودم گفته باشم چون واقعیتش هم این است که خود شما این حرف را زدید. واقعیتش من هم خودم زیاد دنبال این حرف‌ها نیستم.

 

* بعد از آن گل، شادی گل هم کردی؟

- شادی که کردم، اما شادی من چی بود؟ فقط می‌دویدم سمت تماشاگران و یا فوق فوقش دستامو باز می‌کردم و بعد می‌دویدم سمت تماشاگران.

 

* برای شادی‌ها بعد از گل طرح و برنامه خاصی نداشتی؟

- نه بابا. چه طرح و برنامه‌ای. ما فقط برای گل زدن برنامه داشتیم نه برای شادی بعد از گل.

 

* آخه این روزها فوتبالیست‌ها معمولا برای شادی بعد از گل‌شان از شب قبل از بازی یک سناریو می‌نویسند.

- ما به جای این که برای شادی بعد از گل سناریو بنویسیم، برای گل زدن و بازی خوب کردن سناریو می‌نوشتیم.

 

* از آن دربی خاطره خاص دیگری برای گفتن نداری؟

- نه. خاطره خاص دیگری نیست جز این که هواداران ما واقعا بعد از آن دربی خوشحال از ورزشگاه خارج شدند و ما هم از شادی و خوشحالی آن‌ها خوشحال بودیم.

 

* مسابقات تیم امید استقلال هم که تمام شد. در مورد تیم امید چه صحبتی دارید؟

- سال سختی را با امید‌ها پشت سر گذاشتیم. رسیدگی در حد صفر، امکانات زیر صفر، توقعات بالای هزار. تنها چیزی که امسال خیلی خوب بود و زیاد بود، قول بود و وعده. وگرنه به این تیم امید هیچ چیزی تعلق نگرفت. کل چیزی که در طی این فصل به ما دادند یک دست پیراهن بود که ما هم با همان یک دست پیراهن رفتیم به مسابقات و سوم شدیم. مقامی که چندین و چند سال بود برای تیم امید‌های استقلال تبدیل به رویا شده بود، اما در حالی که حتی یک هزار تومنی هم برای تیم امید استقلال خرج نشد، این تیم سوم تهران شد.

 

* شما خودتان مبلغ قرارداد‌های خودتان را هم نگرفتید؟

- باور کنید من خودم خجالت می‌کشم که مبلغ قراردادم را به کسی بگویم. از بس که این قرارداد کم است، اما همین مبلغ ناچیز را هم به ما نداده‌اند. هر وقت هم که به باشگاه مراجعه می‌کنیم اگر دوشنبه باشد می‌گویند چهارشنبه پول‌تان را می‌دهیم و چهارشنبه‌ها که می‌رویم می‌گویند دوشنبه پول‌تان را می‌دهیم.

 

* برای فصل بعد برنامه‌ات چیست؟ باز هم در امید‌های استقلال می‌مانی؟

- اول باید ببینیم که امید‌های استقلال ما را می‌خواهد یا خیر. اگر آن‌ها خواستند من خودم به شخصه باید ببینم که برنامه و بعد از برنامه بودجه باشگاه برای تیم‌های پایه و خاصه امید چقدر است. اگر قرار باشد مثل امسال از این تیم حمایت کنند من که کار نمی‌کنم چون دوست ندارم آبروی خودم را که به سختی آن را به دست آورده‌ام به یک‌باره به حراج بگذارم.

 

* علیرضا جان اگر صحبت خاصی داری ما شنونده آن هستیم.

- دوست دارم باز هم در باره تیم‌های پایه صحبت کنم. دوست دارم به مسئولان فوتبالی کشور بگویم به جای این که شعار دهید و بگویید که فوتبال ما عقب رفت کرده و پیشرفت کرده و الکی آمار بدهید، بیایید روی تیم‌های پایه کار کنید. کار کردن به معنای واقعی کلمه. کار کردن همراه با هزینه کردن. باید قرارداد مربیان پایه اضافه شود تا مربیان پایه منحرف نشوند. شما ببینید که مثلا مبلغ قرارداد سرمربی تیم امید یک باشگاه که تیم دوم آن باشگاه محسوب می‌شود چند در صد یا بهتر بگویم چند در هزارم قرارداد سرمربی تیم بزرگسالان همان باشگاه می‌باشد؟ خب همین اتفاقات می‌افتد که انحراف به تیم‌های پایه و مربیان آن سرایت می‌کند و مربیان هم می‌گویند برای آنکه خرج و دخل‌شان را جور کنند باید چند بازیکن پولی بیاورند و از آن‌ها پول بگیرند. در حالی که هر باشگاهی می‌تواند تنها پول یک بازیکن خود را صرف کل تیم‌های پایه کند و به این ترتیب از صرف مبالغ هنگفت در سال‌های بعد برای خرید ستاره‌ها پیشگیری کند، اما متاسفانه همه در این فوتبال دوست دارند که حاضری‌خوری کنند و از ماحصل تیم‌های دیگر استفاده کنند.

استقلال جوان

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها