كيهان
«شكار كاشمر و دستهاي ديجيتال» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
بلند
پايگان سرويس جاسوسي سيا حالا حالاها بايد در خماري اين سؤال غوطه ور
بمانند كه هواپيماي جاسوسي فوق مدرن «آركيو- 170» آنها چگونه شكار «جنگال»
ايران شد؟ شكار كه نه، گويا اين پهپاد رادار گريز و رام ناشدني را «جلد»
كرده و به زمين نشاندهاند. اگر پدافند ايران، آركيو170 آمريكايي - جانور
قندهار- را منهدم كرده بود، آن قدر آزاردهنده نبود كه الان هست. شوكي كه به
واسطه اين ماجرا، عرض و طول ساختار اطلاعاتي و جنگ سايبري آمريكا را
درنورديده، غريب و كم سابقه است. جنگال (جنگ الكترونيك) ايران، هم توانسته
ارتباط پهپاد (پرنده هدايت پذير از دور) را با پايگاه اصلي در افغانستان-
شيندند- قطع كند، هم هدايت راداري آن را در اختيار بگيرد و هم ظاهراً سيستم
خود انهدامي آن را از كار بيندازد.
فناوران گمنام ايراني پس از
اين با غنيمت خود چه خواهند كرد و چه رازها گشوده خواهدشد، مصيبت ديگري
براي سازمان جاسوسي آمريكاست. اما مهم تر از خود هواپيما و اطلاعات مربوط
به آن، همين فرآيند رخنه و نفوذ و اخلال در سيستم جنگي- جاسوسي سايبري
آمريكاست كه ابعادي كاملاً مبهم و ناپيدا دارد. اكنون نه ساختار سايبري
سازمان سيا و نه پنتاگون و نه هيچ مركز اطلاعاتي- نظامي آمريكا امنيت موهوم
گذشته را ندارد. يعني كه جنگ پرهياهوي سايبري- مجازي ميتواند به مرز
مغلوبه شدن و كمانه كردن نزديك شده باشد.
مي پذيريم كه آمريكا و
متحدان انگليسي- اسرائيلي آن به طرز بي سابقهاي غافلگير شده باشند. سيا،
موساد و ام آي6 از دو سال پيش وارد فاز تازهاي از جنگ اطلاعاتي- امنيتي با
ايران شدند. در همين دو سال چند تن از دانشمندان هستهاي ايران را سبعانه
در كنار همسر ترور كردند و لابد به خاطر اينكه وسط خيابان توانستهاند بمب
به خودرو شهيد شهرياري بچسبانند، به يكديگر تبريك هم گفتند! مئير داگان و
رابرت گيتس را عرض ميكنم و اين آخري، جان ساورز رئيس جديدالورود «ام آي6»
كه اوايل آبان 1389 اعلام كرد فعاليتهاي ديپلماتيك به تنهايي قادر نيست
فعاليتهاي هستهاي ايران را مهار كند و بايد سراغ عمليات اطلاعاتي و
امنيتي رفت.
چند هفته بعد مجيد شهرياري و فريدون عباسي وسط خيابان
ترور شدند. يكي با رفتن و ديگري با ماندن، اسوه شدند. (اگر اين اسوه شدن را
باور نداريد از آن نوجوان دانش آموز سوال كنيد كه وقتي ميپرسند ميخواهي
چه كاره شوي؟ ميگويد دانشمند هسته اي. چرا؟ «چون هم خدمت به كشور است و هم
ميخواهم مثل شهيد شهرياري شهيد شوم!» ). در همين دو سال گذشته درحالي كه
انواع فشارها و تحريمها شدت ميگرفت، محافل غربي با هيجان تمام اعلام
كردند برخي تأسيسات هستهاي ايران از جمله نيروگاه بوشهر مورد حمله ويروس
استاكس نت قرار گرفته و عن قريب از كار خواهد افتاد. بدافزار استاكس نت
محصول 2010 لابراتور مشترك سيا، موساد و ام آي6 بود تا قدرت جنگ اطلاعاتي-
سايبري آنها را به رخ بكشد. اما سرانجام ماجرا چه شد؟ دشمن يك رزمايش
كاملاً واقعي سايبري را به ايران هديه داد و ايران ضعفها و خللها را
بازشناسي كرد.
پاسخ ايران، رونمايي تأسيسات زيرزميني فردو، غني
سازي 20درصد، به كارگيري سانتريفيوژهاي پيشرفته تر و گسترش غني سازي
5/3درصدي بود. اگر پاسخ شسته رفته و تميزتر و اتوكشيده تري براي استاكس به
لحاظ «اطلاعاتي» ميخواهيد، در غنيمت اطلاعاتي- نظامي اخيري كه از دشمن
گرفتيم، جست وجو كنيد؛ «جانور قندهار» ي كه چون در كاشمر شكار جنگال ايران
شد، از اين پس بايد به نام «شكار كاشمر» شناسايي شود.
اما «شكار
كاشمر» همه قدرت غافلگيركننده اطلاعاتي- نظامي و سايبري ايران را بازگو
نميكند. هنوز پژواك خبري كه دو هفته پيش مانند انفجار توپ در آمريكا صدا
كرد، فروكش نكرده است. شبكهاي. بي. سي آمريكا همين دو هفته پيش از قول
مقامات ارشد فعلي و سابق سازمان سيا تأييد كرد كه گزارش چند ماه قبل ايران و
حزب الله مبني بر شكار 12 جاسوس CIA واقعيت داشته است.
حالا خبر
شاهكار تازه ايراني، قوز بالاي قوز ميشود؛ يا به اصطلاح ايراني «سپلشت» !
فهرست غافلگيريهاي آمريكا و دو متحد اسرائيلي- انگليسي آن به همين جا ختم
نميشود. اما پيش از مرور دنباله اين فهرست، بايد نكتهاي را متذكر شد.
غربيها اصطلاحي دارند به نام «بازي». آنها تا همين يكي دو دهه پيشتر،
چالشهاي موجود بر سر راه خود را به چشم بازي ميديدند. چارچوب و ابعاد و
زميني براي آن ميچيدند، محاسبه و پيش بيني و برآورد ميكردند، از كنار گود
مينشستند، غافلگير ميكردند، ضربه ميزدند و هيجان گلادياتوربازي را از
حاشيهاي امن تجربه ميكردند. اما چالشهايي كه از جانب جبهه مقاومت اسلامي
به رهبري ايران متوجه جبهه استكبار شده، به غايت پيش بيني ناپذير،
رادارگريز و «ابعادناپذير» مينمايد. اكنون اين دشمن نيست كه زمين و زمان و
قواعد به اصطلاح بازي را تعيين ميكند. حريف در اين ميدان نه تنها طعمه
منفعل نيست بلكه بارها به نحوي غافلگيركننده طرف مهاجم را به دام ميكشد و
از جايي كه گمان نميبرد، ضربهاي دردآور و فلج كننده بر پيكر وي وارد
ميكند.
اگر قرار است فهرست غافلگيريها و ضرب شستهاي خردكننده را
پي بگيريم، خوب است سري به جنوب لبنان و جنگ 33روزه (ژوئيه 2006) بزنيم.
آنجا كه تانكهاي پولادين و ضدانفجاري مركاوا قطار شدند تا با پيشروي در
عمق، كار حزب الله را بسازند. شما بگوييد حسگرهاي دستان آن مرد پارسايي كه
در تاريكي شب، شني مركاوا را لمس كرد، چه قدر بايد ديجيتالي و دقيق بوده
باشد كه در بازگشت بتواند فرمول انفجار همين تانكها را بنويسد و مدتي بعد،
گورستاني از مركاواها- اسطوره شكست ناپذيري اسرائيل- در جنوب لبنان تلنبار
شود. فقط در يك روز 30مركاوا شكار حزب الله شد و تا جنگ به سرآيد اين رقم
به حدود 90فروند تانك رسيد.
خراسان
«بازار سکه و اعتماد از دست رفته بانک مرکزي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن ميخوانيد:
بازار
سکه اين روزها به عرصه کارزار و جنگ مغلوبهاي تبديل شده است که يک سوي آن
بانک مرکزي ويک سوي آن دلالان خرد و کلان قرارگرفتهاند و در اين ميان
غلبه گاه و بي گاه هريک بر ديگري سودي به حال مردم نداشته است بلکه آنان در
گرماگرم اين رقابت داغ همواره بازنده ميدان بودهاند اما بازندگان اين
ميدان چنان که در ادامه خواهيم گفت فقط متقاضيان خرد سکه و طلا نبودهاند.
اجازه
دهيد براي ورود به بحث از آخرين اقدام بانک مرکزي براي ساماندهي بازار سکه
سخن بگوييم رئيس کل بانک مرکزي ۲ هفته قبل با اشاره به حباب ۷۰ تا ۸۰هزار
توماني قيمت سکه قول شکستن اين حباب را داد. به طور طبيعي انتظار ميرفت
اين بانک براي عمل به وعده خود از ابزار حراج سکه در بانکها استفاده کند
که چنين کرد و در نهايت طي ۳روز قيمت سکههاي بانکي را تا حدود ۸۰هزار
تومان کاهش داد. به تبع اين اقدام قيمت سکه در بازار طي ۳روز حدود ۴۰هزار
تومان کاهش يافت ولي پس از آن قيمت سکه در بازار به قيمتهاي قبل از وعده
رئيس کل بانک مرکزي بازگشت. در اين ميان فاصله حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار توماني
قيمت سکه عرضه شده در شعب منتخب بانک ملي و بازار طي روزهاي اخير باعث
تشديد حضور دلالان خرد و کلان و حتي برخي مردم عادي براي خريد سکه بانکي و
فروش به قيمتهاي بالاتر در بازار شد که در پي آن دلالان حرفهاي سکه براي
حفظ اقتدار خود در صفوف به هم فشرده تر و متراکم تر خريد سکه دست به دامان
زورگيران و قلدران شوند. حال اجازه دهيد فراتر از شرح اتفاقات به تحليل
روند کنوني بازار سکه و سياستهاي بانک مرکزي براي سروسامان دادن در اين
باره بپردازيم:
۱ - واضح است که سياست اخير افزايش عرضه سکه در
بانکها همانند اکثر دفعات قبل اگرچه باعث کاهش قيمت سکه بانکي شده است ولي
هدف نهايي براي شکستن حباب قيمت سکه را محقق نکرده است.
اساسا
براي کاهش حدود ۷۰ تا ۸۰هزار توماني قيمت سکه بانکي حتي ۳روز هم لازم نبود و
بانک مرکزي به عنوان عرضه کننده انحصاري سکه در صورت وجود حباب قيمت نه
تنها ميتواند بلکه ملزم است قيمت سکه عرضه شده توسط بانک مرکزي در بانکها
را واقعي کند. فراتر از اين بايد سوال کرد که چرا تاکنون سکه بانکي گران
تر از قيمت واقعي فروخته شده است؟ درباره وجود حباب قيمتي در سکههاي بازار
ممکن است متوازن نبودن عرضه و تقاضا به عنوان عامل وجود حباب ذکر شود ولي
درباره سکههاي بانکي که بانک مرکزي عرضه ميکند و به عنوان يک نهاد دولتي
به طور طبيعي نبايد به دنبال سودآوري ناشي از گران فروشي باشد چه توجيهي
وجود دارد؟ اگر بانک مرکزي از گران فروشي سياست خاصي را دنبال ميکند چرا
اين سياست را به طور شفاف عنوان نميکند تا متهم به سودآوري و کسب درآمد
براي دولت از اين راه نباشد.
۲ - اما دومين نتيجه اقدام اخير بانک
مرکزي در بازار سکه اين است که سودآوري دلالان افزايش يافته است. نگاهي به
گزارشهاي ميداني رسانهها و مشاهدات خبرنگاران و ساير مردم از صفوف خريد
سکه نشان ميدهد که متقاضيان خرد سکه يا به عبارت ديگر مردم عادي که ممکن
است براي هديه دادن يا حتي سرمايه گذاري اندک متقاضي چند سکه بهار آزادي
باشند ترجيح ميدهند به جاي چند ساعت ايستادن در صفوف شلوغ خريد سکه که
ممکن است نوبت نيز به آنها نرسد، نياز خود را از بازار تهيه کنند.
در
مقابل دلالان سرخوش از رانت ۷۰ تا ۸۰ هزار توماني تفاوت قيمت سکه عرضه شده
در بانکها و بازار به فکر استفاده از فنون جديد براي خريد سکه بيشتر
ميباشند و اين اقدام رسما منجر به تقويت جريان ناسالم و فاسد دلالي در
بازار سکه و به حاشيه رفتن عناصر اخلاق و اعتماد در اقتصاد کشوري است که
داعيه دار اقتصاد اسلامي و حرکت جهادي در عرصه اقتصاد است.
۳ - اما
يکي از مهم ترين اثرات منفي غلبه دلالان بر مناسبات بازار سکه زيرسوال
رفتن اقتدار نهاد تخصصي بانک مرکزي است. بانک مرکزي که به واسطه وظايف
کليدي خود در مديريت بازار طلا و ارز، تنظيم سياستهاي پولي و نظارت بر
عملکرد بانکها در هر اقتصادي جزو حساس ترين مراکز دولتي به شمار ميرود
امروزه در اقتصاد ايران به نهادي تبديل شده است که موفق به عملي کردن اکثر
وعدههاي گاه و بي گاه خود در بازار سکه و ارز و نظارت بر بانکها نيست.
جايي که رئيس کل بانک مرکزي با شور و حرارت در برابر دوربين و ضبط صوت
رسانهها وعدههاي اميدبخش به مردم و هشدارهاي شديد و غليظ به دلالان و
متخلفان ميدهد ولي معمولا بيش از چند روز در عمل به وعدههاي خود براي
تنظيم بازار سکه و ارز موفق نيست. بماند که در عرصه نظارت بر بانکها به
ويژه در موضوع فساد مالي اخير ضعف اقتدار بانک مرکزي در اعمال نظارت و
مجبورکردن بانکها به جلوگيري از تخلفهاي هشدار داده شده کاملا مشهود بود.
جمهوري اسلامي
«طرفهاي بحران اروپا» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
دو
دهه پيش، زماني كه رنگين كمان اتحاديه اروپا در آسمان قديميترين قاره
مغرب زمين نقش بست و ستارههاي اقبال اين ابرقدرت جديد اقتصادي و سياسي
بلند شد، منفينگرترين تحليل گران جهاني و بدبينترين نظريه پردازان سياسي
نيز به خود جرأت نميدادند واقعيت تلخ و دردناكي را كه امروز بر سرنوشت
اين اتحاديه نوپا سايه افكنده، پيشبيني كنند. آن روزها كه كشورهاي اروپايي
براي عضويت در اين اتحاديه از همديگر سبقت ميگرفتند تا يكي پس از ديگري
خود را به اين پيمان گره بزنند، هيچكس تصور نميكرد چنين روزهايي در انتظار
اين قطب بزرگ اروپايي باشد، آنچنان كه پس از مدت كوتاهي همان كشورهايي كه
براي سوار شدن به اين قطار عجله داشتند، اكنون براي پياده شدن از آن بر
ديگري سبقت بگيرند.
دقيقاً 18 سال پيش، اتحاديه اروپا با هدف
افزايش همكاريها و اتحاد ميان كشورهاي اروپايي در سطح جهاني و شكلگيري
بلوك جديد سياسي و اقتصادي پس از فروپاشي شوروي شكل گرفت ولي اكنون پس از
مدت زمان كوتاهي، بحران مالي و وضعيت وخيم برخي كشورهاي عضو، اهداف تشكيل
اين اتحاديه را مورد تهديد قرار داده و به سمت و سويي ميرود كه به اعتراف
رئيسجمهور فرانسه "اين اتحاديه در آستانه سقوط قرار دارد و اگر توافقي
اساسي در راستاي حل بحران يورو صورت نپذيرد، شانس ديگري وجود ندارد. " شايد
بيسبب نباشد كه سران 27 كشور اروپايي طي شش ماه گذشته سه بار گردهم
آمدهاند تا راهي را براي خروج از بنبست بيابند كه آخرين نشست آنها نيز
روز جمعه با كارشكني انگليس بيثمر ماند.
اما اكنون سئوال اينست كه
بحران اقتصادي اروپا از كجا آغاز شده، درحال حاضر چه دامنهاي دارد و چه
كشورهايي از اين بحران سود ميبرند؟
شروع بحران به طور عام به بحران
اقتصادي و پولي آمريكا باز ميگردد كه در سال 87 به دنبال بحران مسكن
ايجاد شد و بعد دايره آن به بانكها كشيده شد و كم كم تمام دواير تجاري و
اقتصادي آمريكا را در بر گرفت. آمريكائيها كه با هوشمندي تمام سياستهاي
اقتصادي خود را به گونهاي تنظيم كردهاند كه در هر گوشهاي از جهان و در
هر يك از كشورها بوئي از رونق اقتصادي به مشام برسد، براي آنكه سهمي را
عايد خود كنند، راهكارهائي را پيشبيني كردهاند ولي هرگاه در همان كشورها
بحران مالي بروز كند، سر خود را به زير آب ميكنند تا امواج را از سر
گذرانده و در نهايت ضربات سهمگين را به ديگر شركا و رقباي اقتصادي خود
منتقل كنند. برهمين اساس بحران مالي آمريكا در سال 88 به اروپا منتقل شد و
در ابتدا اقتصاد كشورهاي ضعيف و بيمار را كه داراي بدهيهاي مالي بسيار و
كسري بودجه فراوان بودند از قبيل يونان، پرتغال، اسپانيا و ايرلند به چالش
شديد كشيد و بعدها ايتاليا را كه از كشورهاي بنيان گذار يورو و جزء چهار
كشور اروپايي عضو گروه هفت كشور بزرگ صنعتي دنيا موسوم به گروه هفت بود را
تكان داد و اين كشور را با بيش از 1900 ميليارد يورو بدهي خارجي زمين گير
كرد. اگرچه رسانههاي اروپايي سعي در مخفي كردن ابعاد بحرانهاي مالي،
اقتصادي و سياسي دارند اما اوضاع آنقدر آشفته است كه قابل كتمان و مخفي
كاري نيست، چرا كه عواقب بحران از دولتها و موسسات اقتصادي به سطح عمومي
مردم رسيده و بحران اقتصادي را به يك بحران سياسي تبديل كرده است.
بحران
يورو در اروپا ظرف يكسال گذشته آنچنان وسعت يافته كه ديگر كشورهاي قدرتمند
اروپايي از جمله آلمان، فرانسه، سوئيس، سوئد و لوكزامبورگ نيز با ورود به
اين باتلاق و تحت فشار قرار گرفتن براي تأمين كسري بودجه كشورهاي ديگر
اروپايي و اعطاي وام از صندوق پول اتحاديه اروپا، خود نيز در صف دومينوي
بحران قرار گرفتهاند.
در چنين سطحي از بحران كه كشورهاي زيادي در
اروپا با وخامت روزافزون شرايط اقتصادي و سياسي دست و پنجه نرم ميكنند،
برخي كشورها نيز از وضعيت موجود، نهايت استفاده و بهرهبرداري را بعمل
ميآورند كه چه بسا بتوان در يك بررسي تحليلي آنها را در زمره تشديد
كنندگان بحران در اتحاديه اروپا قرار داد.
1 - آمريكا گرچه از
ابتداي شكل گيري اتحاديه اروپا به ظاهر مخالفتي با آن نداشت ولي از آنجا كه
در اصل، آنرا به مثابه قدرت گرفتن مجموعه كشورهاي اروپايي و ايجاد قطب
جديد سياسي و اقتصادي در راستاي مقابله با منافع آنسوي آتلانتيك ميديد،
همواره در جهت مانع تراشي و كارشكني در تقويت اين قدرت بزرگ عمل كرده و هيچ
زمينهاي را براي رشد آن فراهم نكرده است. در اين ميان اگرچه به ظاهر،
همسويي آمريكا و اروپا در برخي مسائل خودنمايي ميكند ولي واقعيت آنست كه
اين دو قطب در بسياري از موارد با يكديگر رقابت داشته و حاضر به تحمل
يكديگر نيستند. از اين رو بيسبب نيست كه آمريكا از ابتداي شكل گيري پول
واحد اروپا (يورو) انواع كارشكنيها را بر سر راه قدرت گرفتن آن بكار بست
آنچنانكه حاضر نشد به ياري آن بشتابد. شايد قسمت عمدهاي از عدم موفقيت
اتحاديه اروپا در حل بحران مالي، عدم همراهي صندوق بينالمللي پول باشد كه
در آن آمريكا حرف اول را ميزند.
آنچه مسلم است اينست كه آمريكا نه
تنها در ايجاد بحران اقتصادي در اروپا نقش داشت و با تغيير جهت دادن به
بحران مالي آمريكا، آن را به بازارهاي پولي اروپا منتقل كرد، بلكه از
هرگونه همكاري براي خروج اروپا از اين بحران خودداري ميكند و وانمود
مينمايد كه در اين صحنه، صرفاً يك تماشاچي بيطرف است!
2- انگليس گرچه
به واسطه قرار گرفتن در قاره اروپا ناگزير بايد در آن سهم داشته و مثل بقيه
كشورهاي اروپايي در خير و شر آن سهيم باشند، ولي همواره سعي كردهاند سهم
خود را از سفره اروپا به گونهاي جدا كنند كه فقط در منافع آن شريك باشند.
به همين دليل جزء آخرين كشورهايي بودند كه به اتحاديه اروپا ملحق شده و در
پيوستن به واحد پول اروپا نيز از آن شانه خالي كردند و در اجلاس روز جمعه
سران اتحاديه اروپا هم به تنهايي به مخالفت با مصوبه 26 كشور ديگر پرداخته و
آن را وتو كردند. طبعاً از دولتمرداني كه در سالهاي اخير خود مردم انگليس
آنها را آلت دست سياستهاي آمريكا در جهان ناميدهاند، انتظاري غير از اين
نيست. به همين دليل مقامات انگليسي نيز همچون سران كاخ سفيد عمل كرده و
مانع اتحاد و همگرايي اروپا در مقابل آمريكا هستند.
رسالت
«سياست رسانهاي اصولگرايان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد:
کمتر
از سه ماه تا نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي زمان باقي است اما هنوز
اصولگرايان به يک سياست رسانهاي منسجم دست پيدا نکردهاند. رقيب اصلي
جريان اصولگرا بر اساس يک «مديا پالسي» مدون کليه تحرکات رسانهاي خود را
سامان داده و منطبق بر آخرين متدهاي جنگ رواني و حتي با توسل به تبليغات
منفي در حال تخريب پايگاه اجتماعي اصولگرايان است اما رسانههاي اصولگرا
فاقد دستور کار مشخص و نقشه راه براي انتخابات نهم مجلس هستند.
سياست
رسانهاي اساسا برنامهاي طراحي شده براي اتخاذ رويکردها و تصميمات مقتضي
در جهت پيشبرد اهداف سازمانهاي رسانهاي و جريانات همسو است که با توجه به
تشکيلات، اختصاصات محيطي و اقتضائات نيروي انساني تعريف ميشود. بديهي است
سياست رسانههاي يک جناح سياسي به لحاظ استراتژيک با خط مشيها و اولويت
بندي در سياست گذاريهاي آن جناح همپوشاني دارد.
اما سياست رسانهاي اصولگرايان در آستانه انتخابات فراروي مجلس چيست و يا بهتر، چه ميتواند باشد؟
پاسخ
به اين سئوال در درجه اول مسبوق به پرداختن به پرسش اساسي ديگري است که
حريف اصلي اصولگرايان در انتخابات نهم چه جرياني است؟ و يا به تعبيري اغيار
و «دگر» گفتماني اصولگرايان چه کساني هستند؟ کدام جريان قادر است
اصولگرايان را در انتخابات پيش رو با چالش مواجه کند و يا حتي آنها را در
اسفند ماه امسال غافلگير نمايد؟
نقشه عمليات رسانهاي اصولگرايان از
دل شناسايي هندسه و زمين بازي رقيب اصلي بيرون ميآيد. اگر اصولگرايان در
جريان پسنديده نقد درون گفتماني، مديريت را به رقبا و رسانههاي وابسته به
آنها واگذار کنند رقيب به راحتي با جابجايي افکار، دوستان ديروز را در
جايگاه حريف مينشاند و بر آتش تفرقه بين اصولگرايان ميدمد. اين روند در
جابجايي پنجره ديد اصولگرايان مبتني بر ايده «جوزف اورتون» توسط رسانههاي
رقيب در حال مديريت است. همانگونه که در پنجره اورتون يک موضوع «محال» در
افکارعمومي به مرور قابليت تبديل شدن به «سياست» را پيدا ميکند، دوستان
مسلم در جريان اصولگرا در حال تبديل شدن به دشمنان مسلم هستند. رقبا به
خوبي ميدانند دود سفيد همگرايي همواره جلوي زوال حيات اصولگرايان را در
کشور طي يک دهه گذشته گرفته است.
از اين رو در طراحي سياست رسانهاي اصولگرايان ملاحظات راهبردي زير نبايد مورد غفلت قرار گيرد:
1-
جنگ نرم پايان نيافته است و اين مار خوش خط و خال هر روز پوست مياندازد و
در پي روزنه جديدي براي رخنه در ارکان نظام است تا پروژه براندازي از درون
را کليد بزند. دشمن در ابعاد مختلف، هنجاري، ارزشي، استراتژيک، اقتصادي و
فرهنگي براي مقابله با جمهوري اسلامي در قالب (soft war) برنامه ريزي
کرده است. دشمن به دنبال آن است که دوست را دشمن و دشمن را دوست نزد ملت
ايران جلوه دهد.
دشمن در پي آن است اخلاق سکولار را جايگزين
اعتقادات مذهبي مردم کند. دشمن ميخواهد مصرف گرايي و عدم تمايل به خريد
کالاهاي ايراني را بين مردم رواج دهد. دشمن اباحي گري فرهنگي و اخلاقي را
هدف قرار داده است. دشمن سياست زدگي در دانشگاه و عدم ميل به تحقيق و پژوهش
را بين دانشجويان نشانه گرفته است. دشمن قصد دارد حوادث تلخ فتنه 88 را
بار ديگر در انتخابات اسفند ماه تکرار کند. اين خطي است که از تجزيه و
تحليل کمي-کيفي رسانههاي دشمن و دنبالهها و اذناب داخلي آن به دست آمده
است.
2- گفتمان پيشرفت، عدالت، خدمت و مبارزه با فساد يک گفتمان
پذيرفته شده و غالب در کشور است. هيچ حادثه و اتفاقي نبايد بر اين مسير
گفتماني اثر بگذارد. بر اين اساس ميتوان پيش بيني کرد گفتمان انتخاباتي
مجلس در اسفند ماه اولويت پيشرفت کشور، تحقق عدالت به منظور کاهش فشارهاي
اقتصادي، خدمت صادقانه و عالمانه به مردم و مبارزه با فساد است.
قدس
«آمریکا در آستانه انزوای جهانی» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد:
مجمع
عمومی سازمان ملل با تصویب 9 قطعنامه و با رأی اکثریت کشورهای عضو، درخصوص
جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین در زمینه حقوق بشر در سرزمینهای
اشغالی، شهرکهای اسرائیلی در مناطق اشغالی عربی و به کارگیری زور توسط
صهیونیستها علیه مردم غیرنظامی فلسطین، واکنش نشان داد.
صدور 9
قطعنامه در یک روز علیه رژیم جعلی صهیونیستی، بیانگر انزوای رو به گسترش
این رژیم در صحنه جهانی است. هر چند اسرائیلیها عادت دارند انزوای روزافزون
خود در صحنه بین المللی را با این ادعا که از سال 1947، اوضاع همواره این
گونه بوده است، انکار کنند. این ادعا در حالی مطرح می شود که در عرض 10
روز، سفرای اسرائیل غاصب در آنکارا، قاهره و امان به علت تنزل روابط
دوجانبه تل آویو با این پایتختها، مجبور شدند محل مأموریتشان را ترک کنند.
دولتمردان این رژیم، حامیان و کشورهای اسلامی را که در منطقه فضای مناسب
برای جنگ افروزی آنها فراهم کرده بودند، از دست دادند و در محورهای مذکور
خواسته های انقلابی جایگزین رابطه گذشته گردید، به نحوی که اکنون مهمترین
مطالبه مردم، قطع رابطه با این رژیم است. «لئون پانه تا» رئیس سابق سازمان
سیا با ابراز نگرانی نسبت به انزوای گسترده رژیم صهیونیستی، اذعان نمود:
«متأسفانه در طول سالهای اخیر شاهد آن بوده ایم که اسرائیل به گونه ای
روزافزون در میان همسایگان خود در منطقه منزوی می شود.»
این اقدام
علیه سران تل آویو نشان داد کشورهای جهان بیدار شدهاند و دیگر القائات
دولتهای مدعی و زیاده خواه را نمی پذیرند. رأی اکثریت در مجمع عمومی،
بیانگر خشم و نفرت ملتها از سیاستهای ضد بشری رژیم نامشروع صهیونیستی است.
شعارهای مردم در کشورهای مختلف دنیا علیه صهیونیستها، اکنون به عنوان تصمیم
نمایندگان آنها در سازمان ملل تبلور یافته است.
اسرائیل غاصب
امروزه در مردابی وارد شده که دست و پا زدن در آن بی فایده است. در شرایط
کنونی، دولتها نمی توانند بر خلاف خواست مردم گام بردارند. موج جهانی و
فراگیر با پیام آزادیخواهی و ظلم ستیزی در جهان طنین انداز است و این فرصت
تاریخی عزت ملتها را رقم زده و توانسته است بیش از پیش بر محدودیتهای رژیم
جعلی بیفزاید.
آرای منفی کشورهای آمریکا، استرالیا، کانادا، رژیم
صهیونیستی، بویژه ایالات متحده آمریکا، مبین مخالفت جامعه جهانی با
سیاستهای واشنگتن در عرصه مناسبات جهانی است. اکنون کشورهایی که ادعای دفاع
از حقوق بشر را دارند، و برخی بازیگران غیرهمسو با سیاستهایشان را محکوم
می کنند و با جوسازی تلاش می کنند تا دیگران را در صدور قطعنامهها در
سازمان ملل تشویق کنند، با پارادوکس رفتارهایشان مواجه می باشند. کاخ سفید
تاکنون بارها ثابت کرده است که موضوع حقوق بشر را به عنوان یک ابزار برخورد
علیه کشورها در دستور کار قرار داده است و با شعار دموکراسی خواهی، علیه
حقوق شهروندان جهانی اقدام می کند. به عبارت دیگر، دموکراسی به عنوان احقاق
حقوق ملتها در ادبیات آمریکایی، دارای جایگاه نیست، بلکه ترجمه آمریکایی
آن تأمین منافع واشنگتن است. به همین دلیل، سران کاخ سفید همواره از این
واژه با برداشتهای متعارض مواجه می شوند.
رویارویی واشنگتن و
همراهان انگشت شمار آن با جامعه جهانی، زیاده خواهی، رفتار غیرحقوقی، شخصیت
ضد بشری دولتمردان این کشور را بیش از پیش شفاف نمود و نشان داد چرا وزیر
امور خارجه آمریکا انتخابات روسیه را مخدوش اعلام و مداخلات این کشور در
گستره جهانی را موجه معرفی می کند. اکنون سیاستهای کاخ سفید در قبال بیداری
اسلامی و انسانی غرب، جنبش آزادیخواهی در واشنگتن، طراحی مدلهای سخت
افزاری علیه بشار اسد و جوسازیهای کاذب در قبال جمهوری اسلامی را می توان
به درستی آنالیز نمود. این رفتار سازمان ملل در مقابل ایده سران کاخ سفید
را به مثابه شتاب بیشتر روند سقوط آمریکا که از مدتها قبل شروع شده بود، می
توان ارزیابی نمود.
صدور قطعنامه های 9 گانه در مجمع عمومی نشان
داد اگر موضوعهای کلان و محوری از شورای امنیت به مجمع عمومی سازمان ملل که
به عنوان صدای همه کشورهاست، برگردد و تصمیمها در مجمع حقوقی از منظر
حقوقی الزام آور تلقی شود، خروجی تصمیمهای این مرجع حقوقی جهان، با دیدگاه
باشگاه سلطه گران کاملاً متفاوت خواهد بود؛ نکته ای که صاحبان قدرت و ویژه
خواران جهانی از آن اجتناب می کنند.
شورای امنیت به عنوان جولانگاه
5 قدرت دارای حق وتو ظالم محور و غیرمنصفانه، مبادرت به صدور قطعنامه کرده
است که می توان وتوی آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی را از این منظر
مورد ارزیابی قرارداد. آمریکا از زمان تشکیل سازمان ملل متحد تا کنون بارها
برای جلوگیری از صدور قطعنامهها و بیانیه هایی علیه اسرائیل، از وتو
استفاده کرده است. در سال 2011 نیز آمریکا قطعنامه محکومیت شهرک سازی
صهیونیستی را با وجود 14 رأی موافق وتو کرد و از محکوم شدن اسرائیل در این
پرونده نیز جلوگیری نمود.
آفرينش
«ضرورت خروج از انزواي سياسي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
برنامه
هستهاي کشورمان بيش از يک دهه است که به موضوع مورد مناقشه ميان ما و
کشورهاي غربي تبديل شده است. در چند سال گذشته اين اختلافات بيشتر و بيشتر
گرديده است. هر چقدر وزن و جايگاه سياسي ما درميان کشورهاي دنيا افزايش
يابد موضع گيريها بر عليه ما ملايمتر و منطقيتر خواهدشد. در حال حاضر
غرب با رويکردي زيرکانه ما را به سمت انزواي سياسي سوق ميدهد و با ايجاد
يک اجماع حداکثري پي در پي بر عليه ما قطعنامه و تحريمهاي جديد اعمال
ميکند. اما بايد ديد که دستاوردهاي ما درعرصه ديپلماتيک چه بوده است؟ تا
چهاندازهاي توانسته ايم از حجم اين فشارها و اجماع جهاني برعليه خود
بکاهيم.
در اين زمينه لازم است تا مولفههايي را به عنوان نقاط قوت
و نقاط ضعف ديپلماسي کشورمان مشخص کنيم تا بتوانيم بر اساس نيازها و
داشتههاي کشور نگرش دقيقي به واقعيتها داشته باشيم. سياست خارجي و محور
ديپلماسي ما بعد از انقلاب، به سبب ايجاد تنشهاي فراوان بين ايران، آمريکا
و غرب نوعي سردي و تاريکي در روابط دو طرف ايجاد كرد. در عوض ايران براي
خروج از انزوا و جبران قطع رابطه با غرب، تمايل بيشتري به رابطه با شرق
پيدا کرد. افزايش سطح روابط با روسيه و چين به عنوان دوقدرت بزرگ ايران را
در نقطه تعادلي قرار ميداد که کاهش ارتباط با غرب برايش قابل تحمل بود.
قطعا نميتوان ابراز داشت که دوستي و رابطه با روسيه وچين براي ما سودآور
بوده است. چون دليل همراهيهاي نسبي آنها به خاطر منافع کلاني است که از
ارتباط با ايران کسب ميکنند.
پس بايد يک ارزيابي فايده-هزينه از
نوع ارتباط و سياست خارجي خود داشته باشيم. درحال حاضر تمام سناريوهاي
سياسي و اقتصادي که برعليه کشورمان نوشته ميشود از سوي کشورهاي غربي انجام
ميپذيرد و ما با رويکردي که درپيش گرفته ايم ارتباط حداقلي خود با غرب را
نيز قطع ميکنيم و راهي براي بازگشت نميگذاريم درصورتي که اين ضعف بزرگ
ديپلماسي تلقي ميشود. ديپلماسي ابزاري براي تحقق اهداف سياسي و اقتصادي
کشورها است که ميتواند در نهايت اختلافات راه سومي را براي رسيدن به
اشتراک نظر پيدا کند.
به لحاظ سياسي شاهديم که در حال حاضر آمريکا،
اروپا، اعراب و حتي کشورهاي ذرهاي خليج فارس بر عليه کشورمان موضع گيري و
در همراهي با اربابان خود در فشار به ايران از هيچ اقدامي کوتاهي
نميکنند. لذا مشخص است که عملکرد مثبتي در نحوه برخورد با مخالفانمان
نداشته ايم و تنها گزينه قطع ارتباط را مدنظر گرفته ايم. وزن و جايگاه
سياسي ايران بيش از اين است که در يک راي گيري تنها 9 کشور با ما همراهي
کنند! و از نوع برخوردهايشان مشخص است که رأيشان خاکستري است و به هنگام
ضرورت مخالف ما خواهند بود.
اما در مورد دوستانمان هم وضعيت بر وفق
مراد نيست. سوريه درگير مشکلات داخلي است به نحوي که کشورهاي غربي فشار بر
اين کشور را در راستاي انزواي ايران در نظر گرفتهاند. لبنان هم عرب بودن
خود را دليل راي مثبت دادن برعليه کشورمان عنوان ميکند، نوع ارتباطمان با
اعراب روزبه روز سردتر ميشود، درمورد روسيه و چين هم که بايد گفت " گرگند
در پوست ميش" و منتظر فرصتي مناسب براي پس زدن نقاب دوستي خويش هستند. پس
بايد اذعان داشت که ديپلماسي ما در عرصه بين الملل دستاوردهاي چنداني در
عرصه سياسي براي ما به ارمغان نياورده است.
به لحاظ اقتصادي هم که
از سوي اتحاديه اروپا و آمريکا و بسياري از کشورهاي ديگر مورد
فشارقرارگرفته ايم. مجبوريم نفت خود را به چينيها و هنديها آنهم به قيمت
ارزان بفروشيم و درنهايت براي دريافت پول خود ماه هابه انتظار بنشينيم.
تحريم بانک مرکزي و صنعت پتروشيمي کشورمان از سوي کشورهاي غربي نتيجه همين
کم کاريهاي ما در عرصه ديپلماسي ميباشد. همانطور که کشورهاي غربي هرروز
به لحاظ سياسي از ما دور ميشوند ابايي هم از قطع روابط اقتصادي ندارند.
چون به خاطر نداشتن روابط سياسي فعال، زمينهاي براي گسترش مراودات تجاري
وجود نخواهد داشت. درثاني قطع ارتباطات اقتصادي ما با غرب به منزله انزواي
بيشتر ما ميباشد. تنها اهرم فشار و برگ برنده ما در بخش نفت و گاز است که
بعضا تهديد ميکنيم که با قطع صادرات نفت فشار مضاعفي را برغرب وارد خواهيم
کرد. درحالي که استفاده از اين گزينه خودزني است و ابتداً خودمان را از
پاي درمي آورد و بعد به حريفان آسيب ميرساند.
حمايت
«روز جهانی حقوق بشر وتلاطم جهانی» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
برابر
تقویم جهانی روز دهم مارس برابر با 19 آذر ماه روز جهانی حقوق بشر نامیده
شده و به همین مناسبت بیش از 6 دهه است که در سطح جهانی در این روز یا هفته
مقارن با این روز، برنامه های مختلفی با عنوان حقوق بشر به اجرا در می
آید. معمول است که در هر سال سازمان ملل متناسب با تحولات آن سال موضوعی را
به عنوان شعار سال مطرح می کند واز فعالان حقوقی در سراسر جهان می خواهد
که در این خصوص دیدگاهها ونظرات خود را مطرح کنند. امسال با توجه به اینکه
طی ماه های گذشته در کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه
تاثیر گذاری مردم در ایجاد شبکه های اطلاع رسانی زیاد بوده است عنوان
«رسانه های اجتماعی و حقوق بشر» را برای شعار سال 2011 مطرح کردهاند.
بدیهی
است اهل فن در خصوص مفهوم رسانه اجتماعی وابعاد حقوقی آن مطالب بسیاری می
توانند مطرح کنند. چنانچه در نشست علمی بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر در
کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران در 21/9/90 آن گونه که اطلاع رسانی شده است،
قرار است همین موضوع از منظر فرصتها وچالشهای فراروی کشورهای در حال توسعه
توسط اساتید علوم ارتباطات و حقوق مورد بحث بررسی قرار گیرد. از این کلیات
که بگذریم روز جهانی حقوق بشر فرصت مغتنمی است که در چارچوب مناسبتهای
جهانی که بهر حال توجهات بدان جلب می شود، برخی از دغدغه های عدالت خواهانه
را مطرح کنیم و مروری داشته باشیم بر اینکه تلاطم های جهانی درحال حاضر از
چه ویژگی هایی برخوردارند. از این زاویه چند نکته بشرح زیر تقدیم می شود.
امید است مفید واقع شود.
نکته اول اینکه برابر اندیشه اسلامی، بنی
آدم بر همه مخلوقات دیگر هستی شرافت ذاتی دارد وبه همین میزان نیز مسئولیت
سنگین تری بر دوش انسان است. انسان وقتی اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان دیده
شد، طبیعتا نه خود ونه دیگران نباید کاری کنند که از اوج عزت انسانی به
حضیض پستی و ذلت نوکری این وآن کشیده شود. در این اندیشه، هیچ صاحب قدرتی
در این جهان حق ندارد از انسان بخواهد که تن به خلاف ونقض حیثیت انسانی خود
بدهد. آحاد بشر بنده خدا هستند وحول بندگی او حق دارند در این جهان از
نعمتهای مختلف به صورت عادلانه برخوردار شوند و هر گونه تبعیض وظلم به
انسانها با هر نامی که صورت گیرد، مردود است و مستوجب مسئولیت حقوقی می
باشد. نقطه مقابل این اندیشه، متعلق به افراد یا دولتهایی است که خود را
محور حق می دانند ودر جهت منافع خود هر ظلم وجفایی را تجویز می کنند وهر
فسادی را معمولی جلوه می دهند.
نمونه بارز آن را در عملکرد
دولتمردان آمریکایی وبرخی از دیگر کشورهای غربی می توان یافت که اصرار
دارند فهم آنها از انسان وحقوق او کاملترین فهم هاست ودر عمل نیز اصرار
دارند که همه ملتها از آنها الگوبرداری کنند، حال انکه در خود آمریکا مردم
معترض طی ماههای اخیر به صراحت اعلام داشتند که 99 درصد مردم در بند و یک
درصد حاکم بر منابع وامکانات این کشور هستند. در روز جهانی حقوق بشر این
درد بزرگ ومبنایی را بار دیگر باید یاد آور شد وهر یک از ما در هر جایگاهی
که هستیم باید تلاش کنیم تا این خود محوری وزور مداری را از جامعه جهانی
دور سازیم وخود را ملزم بدانیم که عزت وکرامت بشر در سراسر جهان احیا شود.
نکته
دوم اینکه تجربیات یکساله اخیر در مناطق مختلف جهان نشان داد که مردم می
توانند بسیاری از محاسبات قدرتها را در هم بشکنند وطرحی نو در اندازند. تا
قبل از یکسال قبل شاید کمتر کسی فکر می کرد که حاکمان ستمگر تونس، مصر یا
لیبی به این نحو از صحنه خارج خواهند شد وهیچ یک از حامیان غربی آنها نیز
نخواهند توانست که حتی در مقام لفظ وبیان حمایت خود را از آنها اعلام
دارند. کمتر کسی فکر می کرد که رژیم مبارک با آن همه سیطره نظامی وپشتیبانی
غرب این گونه در هم شکسته شود. ریشه این وضعیت را در اگاهی مردم می توان
یافت. در واقع عنصر اگاهی اگر بدرستی فعال شود مردم به حسب فطرت الهی خود
در مقابل ظلم وستم قیام می کنند وهیچ قدرت مادی نمی تواند یک ملت بپا خاسته
را از حرکت بازدارد. از این منظر، اهتمام به رسانه های اجتماعی یعنی درک
قدرت اطلاع رسانی مردم و توان شبکه سازی آنها که البته برای هر تحول آتی
نیز مورد نیاز ومحور اصلی هستند.
تجربیات یکساله اخیر این پیام را
برای همه دولتمردان در سراسر جهان در بر داشتند که عصر بی اطلاعی یا عدم
دسترسی به منابع مختلف خبری سپری شده وبه سرعت واقعیات بر همگان آشکار می
شود فلذا هر چه شفاف تر با مردم سخن گفته شود وهر چه حاکمان در قبال مردم
خود صادق تر باشند، روند اداره امور روان تر وبهتر قابل انجام است. البته
در همین بخش از یک نکته پیرامونی نیز نمی توان غافل شد وآن اینکه قدرت های
بزرگ سیاسی در دنیا تلاش می کنند تا به اتکای توان رسانه های برجسته ای که
در اختیار دارند به روند شبکه های اجتماعی واطلاع رسانی های مختلف سمت وسوی
خاصی بدهند تا برای مثال توجهات عمومی به هدف هایی معطوف شود که مورد نظر
آنهاست ویا بی توجهی وغفلت در خصوص مواردی صورت گیرد که آنها مایلند سانسور
اعمال شود. این پدیده استعماری را باید شناخت ودر صدد افشا وتضعیف آن بر
آمد.
مردم سالاري
«حفظ منافع ملي» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد:
چند
روز پيش خبر ورود عدهاي از جوانان به سفارت انگليس و باغ قلهک اخبار
ايران و جهان را تحت تاثير قرار داد و غرب هم قضيه را بزرگ تر از آنچه بود،
جلوه داد و نتيجه اش را همه خوانديم و شنيديم و عوارضش نيز هنوز ادامه
دارد و تا کجا ختم به خير شود، خدا ميداند. در ايران هم عدهاي اين عمل را
بازخورد اعمال استعمارگرانه و خودخواهانه غرب به سردمداري آمريکا و انگليس
دانستند و تاييد کردند. گروهي هم به نقد پرداختند و تعبيرها کردند و آن را
بويژه در موقعيت کنوني ايران، مضر به حال منافع ملي ما دانستند. چون معتقد
بودند که جبهه حقوقي دشمن قوي تر خواهد شد و بر شدت دشمنيها و تاثير
تحريمها خواهد افزود. چون اين عمل برگ برنده به دست دشمن داد. در اين باره
بيان چند نکته ضروري به نظر ميرسد:
1- اقدام جوانان و هدايتگران
آنان، بازخورد عمل استعمارگرانه و منفعت طلبانه و زورگويانه شيطان بزرگ و
روباه پير استعمار است چون با انقلاب اسلامي، آمريکا و همراهانش، آقايي و
فرمانفرمايي خود را در اين کشور از دست داده و منافع نامشروعشان به خطر
افتاده است. پس آني از تحرک و تحريک خود باز نايستاده و نميايستند. جنگ
عراق عليه ما با آن همه مصايب از آن جمله است و مسائلي که در کشورهاي
همجوار پيش آوردهاند; و توطئههاي روزانه و مدام آنها و القاي ايران ترسي
در همسايگان ما در زمره آن شيطان صفتي هاست. همچنين تحريمهاي ظالمانه و
روز افزون شان که صد البته اگر سنجيده عمل نکنيم و هشيار نباشيم و تدبير
نکنيم نه کاغذ پاره، که مضر به حال ملت است. چون خواسته و ناخواسته ما را
درگير نبردي نابرابر کردهاند که راه رهايي از اين گرداب جز با الطاف الهي و
زبان سياسي و تعامل و تفاهم و شناخت توانمنديهاي خود و حريفان، حفظ منافع
ملي و منزلت سياسي و اقتصادي و نظامي ممکن نيست.
2- اعمال غير
قانوني و خروج از عرف بين المللي و زير پا نهادن تعهدات و ميثاقهاي حقوقي و
شناخته شده جهاني که ايران هم به آن پاي بند است، زيبنده وجهه و فرهنگ
حقوقي ما نيست و بزرگان کشور و قوانين جاري ما هم هرگز آن را تاييد
نکردهاند.
3-حفظ منافع ملي از ضروريات مسلم است و نبايد فداي
منافع گروهي و پايمال هيجانات و غليان احساسات عدهاي شود; آن چنان که
جبران آن با صرف هزينه بسيار هم ممکن نباشد، هزينهاي که نه عدهاي معدود
بلکه همه ملت ايران بايد آن را بپردازند.
4- جوانان عزيز دانشجوي
ما با ابزار پژوهشي، مستندات بديهي خود را از ورود برادران شرلي به ايران و
اعمال حيله گرانه انگليس در عصر قاجار و پهلوي و جنگ ايران و عراق و تداوم
اقدامات استعماري و استثماري مستمر برملا کنند و با انعکاس اين اعمال
مزورانه با ابزارهاي مختلف رسانهاي که در اختيار دارند، در بيداري و
روشنگري جوانان جهان به ويژه جوانان انگليسي همت کنند.
5-افکار
عمومي بخصوص عقلاي جهان به تعهدات بين المللي ملتها بسيار اهميت ميدهند.
نگذاريم که اين نگرش و تلقي آنان در مورد پاي بندي ايرانيان به حقوق انساني
و اجتماعي با بي اعتمادي همراه باشد و به خطر افتد.
6- سنجيده
گويي و لحن مدارا در کلام، وجهه ما را در افکار عمومي جهان بالا ميبرد. به
هوش باشيم که در دنياي کنوني که دهکده جهاني اش لقب دادهاند اخبارو قضايا
پنهان نميماند و در اقصي نقاط گيتي همه ميشنوند و به تحليل ميپردازند.
7-
دعوت از نخبگان فکري و علمي و انديشمندان جهاني که نسبت به سياست
سياستمداران کشور خود، انتقادي درست دارند در همايشي بدين منظور و بازتاب
نظرها و پيشنهادهاي آنان در افکار عمومي جهان بسيار تاثيرگذار خواهد بود.
8-
با همکاري صاحب نظران حقوق بين الملل ميتوانيم بدون هيجان زدگي و خشونت
کلامي و پراکنده گويي، اسناد حقانيت خود را در محاکم ذي ربط حقوقي مطرح
کنيم و اين اعاده حقوق بر حق خود را به استمرار خواستار باشيم.
شرق
«بحران يورو» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین راغفر است كه در آن ميخوانيد:
بسياري
از مشكلات حال حاضر اروپا از بحراني نشات ميگيرد كه در سال 2007 در
ايالات متحده آغاز شد. آلمان و فرانسه به عنوان قدرتهاي اقتصادي اول و دوم
اتحاديه اروپا و پايهگذاران اين اتحاديه به ساير كشورهاي عضو، ادامه
رياضت اقتصادي را وعظ ميكنند. اتحاديه اروپا متشكل از اقتصادهايي با
قدرتهاي اقتصادي بسيار نابرابر است و همين امر مشكل اصلي بحران كنوني
اقتصاد اتحاديه اروپاست. آلمانيها قدرتمندترين اقتصاد اروپا را دارا
هستند. با فروپاشي ديوار برلين و ادغام دو آلمان غربي و شرقي نيروي كار
صنعتي بسيار ماهر، بسيار منضبط، با دستمزد پايين وارد اقتصاد آلمان غربي شد
و مزيت بزرگي به اين كشور بخشيد؛ مزيتي كه ساير كشورهاي اروپاي غربي از
آن محروم بودند.
بنابراين، آلمان نسبت به بقيه كشورهاي اروپايي يك
جهش بزرگ را تجربه كرد و توانست در مواجهه با بحران اقتصادي كنوني جهان
بسيار بهتر از ديگر كشورها عمل كند. بقيه كشورهاي اروپايي – يونان،
پرتغال، ايرلند، اسپانيا و اكنون ايتاليا - اسير بحران شدهاند. اتحاديه
اروپا امروز در ابتداي فرآيندي است كه ميتواند به خاتمه پول واحد اين
اتحاديه منتهي شود.
تعهد اروپا به حفظ پول واحد اكنون وارد يك
آزمون جدي شده است؛ آزموني كه در جديترين بحران اقتصادي منطقه يورو بروز
كرده است. اكنون بيكاري در حال افزايش ميباشد و به دنبال آن سياستهاي
عوامگرايي در كشورهاي عضو در حال اوج گرفتن است. در كشورهايي مثل
ايتاليا كه بازارهاي داخلي خود را در رقابت با كالاهاي چيني از دست
دادهاند و اسپانيا كه با فروپاشي عظيمي در بازار مسكن مواجه شده، دردهاي
اقتصادي مشقتبارتر از هميشه شده است. اين كشورها هيچ نشانهاي از ترك
منطقه يورو و بازگشت به پول ملي از خود نشان ندادهاند.
آنها
دريافتهاند حتي زمزمه ترك يورو ميتواند به هراس بيشتر سرمايهداران دچار
اضطراب منجر شود. آنها ميبينند كه چطور كشورهايي مثل دانمارك با پول ملي
خود مجبور به افزايش نرخهاي بهره شدهاند تا از نرخ مبادله پول خود دفاع
كنند، اين در حالي است كه فدرال رزرو آمريكا و بانك مركزي اروپا در حال
كاهش نرخهاي بهره هستند. كشورهايي مثل ايتاليا و اسپانيا درك كردهاند كه
اگر پولهاي سابق خود را همچون ليره و پزوتا داشتند امروز با فرار سرمايه
مواجه ميشدند. كل كشورهاي اتحاديه دريافتهاند كه سرنوشت واحدي در انتظار
همه آنهاست و از اينرو ميكوشند هيچ نقطه ضعفي در دفاع از يورو از خود
بروز ندهند. اما نتيجه اين بازي به سرنوشت ايتاليا گره خورده است.
دولت
ايتاليا براي جلب منابع مالي به فروش اوراق قرضه با بهره 5/6 درصد پرداخته
است كه بالاترين ميزان بهره براي استقراض در تمام تاريخ منطقه يورو است.
سوال اينجاست كه آيا اين اقدام مانع از فروپاشي يورو ميشود يا خير؟ اين
اقدام ممكن است منجر به شكست شود كه عواقب دردناك و خطرناكي براي ايتاليا و
اتحاديه اروپا در پي دارد. شكست اين تلاش ايتاليا براي جلب منابع مالي
احتمالا منجر به ملي كردن نظام بانكي اين كشور و سرانجام بازنگري در نظم
سياسي اتحاديه اروپا حول دو قدرت كانوني اتحاديه يعني آلمان و فرانسه
ميشود. وضعيت كنوني بسيار سيال است و ميتواند به هر جهتي حركت كند. اكنون
اتحاديه با قواعد مالي مهم و جديدي روبهروست. اما آنچه مشخص نيست، اين
است كه آيا ايتاليا ميتواند با اين استقراض به وضعيت پيش از بحران كنوني
برگردد يا خير؟ اگر موفق نشود بازي يورو خاتمه يافته است.
اكنون
قمار ديگري در حال انجام است. هيچ نهاد مالي ديگري در اروپا به جز بانك
مركزي اروپا وجود ندارد كه بتواند منابع مورد نياز ايتاليا را تامين كند و
به دليل اضطرابهاي بازار هنوز مشخص نيست كه بانك مركزي اروپا چه تصميمي
خواهد گرفت. تامين نقدينگي كشورهاي عضو اتحاديه توسط بانك مركزي اروپا خطر
بزرگ ناتواني اين كشورها در فايق آمدن بر بحرانهاي آنها را در پي دارد.
بنابراين يورو در عميقترين بحران خود از زمان پيدايش آن قرار گرفته است.
تهران امروز
«شهروندان چه گناهي دارند؟» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم وحيد نوروزي است كه در آن ميخوانيد:
چند
وقتي بود لطف و منت بيپايان پروردگار متعال در بارشهاي ارزشمند باعث شده
بود از هرچه آلودگي و دود است فاصله بگيريم و چنان خواب عميقي فرو رويم که
گويا همچنان در چنارستان تهران زندگي ميکنيم و انگار قرار بود تا ابد هر
روز صبح که از خواب بيدار ميشويم آسمان آبي و خورشيدي که براي رخ نماياندن
از پشت ابرهاي بارانزا طنازي ميکند مهمان شهرمان باشد.
متاسفانه
در چند روز گذشته هواي شهر تهران واقعيت وجودي خود را نماياند و وارونگي
چند روز اخير، چنان زيباييهاي گذشته را به کام شهروندان تلخ نمود که به
ناچار اول صبح شنبه، اعضاي کارگروه کاهش آلودگي هواي تهران در جلسه
فوقالعاده گردهم آمدند تا شايد کاري کنند و تصميمي بگيرند.
هر
آنچه که در جلسه بيان شد تکرار مکررات بود و اقدام جديدي مطرح نشد و کار به
جايي رسيد که مديرکل محيط زيست تهران تقاضا کردند اگر کسي چيزي به ذهنش
ميرسد که مرهمي براي جلوگيري از وقوع پديده وارونگي هوا باشد به کارگروه
بگويد چون ديگر کارد به استخوان رسيده است. اما توفانيترين اظهارنظرات را
معاون استاندار تهران بيان کردند که از حجم بالاي ورود خودروهاي شخصي به
شهر گله ميکردند و رسما از مسئولين ذيربط تقاضاي استمداد ميکردند.
ايشان
به درستي مرهم کاهش آلودگي هواي تهران را گسترش حملونقل عمومي در کنار
محدوديت تردد براي خودروهاي شخصي بيان کردند و حتي بيان کردند که گره تمام
مشکلات گسترش حملونقل عمومي در پول است و بايستي اين پول را از شهرونداني
که به تعبير ايشان خودخواهانه با خودرو شخصي تردد ميکنند اخذ نمود. نقطه
عکس نظرات من و ايشان دقيقا همين جاست. من اعتقاد دارم نقش شهروندان در
کاهش آلودگي هوا بسيار ناچيز است و برعکس اين مسئولين دولتي هستند که نقش
اصلي در کاهش آلودگي هوا دارند. فکر ميکنم شما هم مثل من چند سوال کوتاه
به ذهنتان ميرسد.
من شهروند چه نقشي در توليد خودرو کم کيفيت دارم؟ من شهروند چه نقشي در توليد سوخت نامناسب دارم؟ من شهروند در احداث مترو و خطوط
پرسرعت
اتوبوس چه نقشي دارم؟ آيا در خريد اتوبوس و ترخيص واگنهاي خاک خورده در
گمرک کاري از دستم بر ميآيد؟ آيا ميتوانم بيلي بر دست بگيرم و در حفاري
تونل مترو نقش ايفا کنم؟ آيا من شهروند در ستاد سوخت براي از رده خارج کردن
خودروهاي فرسوده نقشي بر عهده دارم؟ آيا وقتي براي دوميليون تومان وام
اسقاط بايد کفش آهني بپوشم کاري از دستم بر ميآيد؟ قطعا پاسخ تمام اين
سوالات منفي است و کاري از من شهروند که به تعبير ايشان خودخواه قلمداد
شديم بر نميآيد. اگر من و امثال من را به استفاده از حملونقل عمومي ترغيب
ميکنيد و ميخواهيد خودخواهانه خودرو شخصي مان را کنار بگذاريم از
مسئولين ذيربط هم صميمانه تقاضا داريم لجبازي و مشکلات
غير اداري
را کنار بگذارند و به تعبيرعوام حتي به قيمت فروش فرش زير پاي خويش
حملونقل عمومي تهران را گسترش دهند. اگر حملونقل عمومي کارآمد در اختيار
شهروندان تهراني باشد آن وقت ما خودخواه خواهيم بود که با خودرو شخصي در
خيابانهاي شهر پرسه ميزنيم. تا قبل از آن، خودخواه به کساني اطلاق ميشود
که نميگذارند حملونقل عمومي کارآمد و انبوه بر به سرعت گسترش پيدا کند.
به اميد روزي که عزم ملي براي گسترش حملونقل عمومي در هر مرتبه و مسئوليتي
پديد آيد و شهروندان تهراني در قالب شبکه به هم پيوسته حملونقل عمومي،
خود را از شر آن پارههايي که نام خودرو شخصي بر آنها گذاشته شدهاند
برهانند. به اميد آن روز
ابتكار
«عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کماليپناه است كه در آن ميخوانيد:
خبر
ناگهاني و تلخ بود. سايتها و رسانههاي گوناگون، اخبار و تصاوير
ناخوشايندي از «تسخير سفارت انگليس» در سطح جهان پخش نمودند. چيزي نبود كه
ما ايرانيان به آن افتخار كنيم؛ البته بجز يكيدو مسئول كه از سَرِ
شتابزدگي تلويحاً اين اقدام را تحسين کردند. خوشبختانه اكثر مسئولان ارشد
مملكت از رهبر معظم تا رئيسجمهور محترم و مراجع و روحانيون از تأييد اين
حركت خودداري نمودند و در پارهاي موارد، آنرا سرزنش و نقد كردند؛ براي
نمونه آيتاللّه مكارمشيرازي، حجتالاسلام احمد خاتمي، وزارت خارجه و...
اين حركت را ناشايست بهشمار آوردند. اين اقدام بهاندازهاي براي منافع
ملي ما زيانآور بوده و چنان تصوير ناخوشايندي از مسئوليتپذيري و ايجاد
امنيت در كشور ما به جهانيان نشان داده كه بسياري از مردم عادي در كوچه و
بازار از روي طنز يا جد ميگويند «كار، كار انگليسيها بوده است».
اينكه
چه كساني پشت سرِ اين قصّهي پرغصه بودهاند، روشن نيست؛ امّا تحليلهاي
گوناگوني صورت گرفته است كه پذيرش و ردِّ آنها بهطوركلي نياز به زمان و
پيداشدن جعبه سياه اين حادثه دارد. ظاهر قضيه اين است كه تعدادي دانشجوي
بسيجي خودسرانه براي تخليه عصبانيت خويش بر سر استعمار، جلوي سفارت انگليس
تجمع ميكنند. ناگهان خشم بر آنان غلبه ميكند و شعلهور ميشود و آتش در
خرمن رابطهي نيمهجان ايران و انگليس مياندازد. برخي ادعا كردهاند كه
يكي از نمايندگان شاخص مجلس در ميان آنان بوده و به آنان خط و ربط داده
است. دستهاي گفتهاند ريشهي اين كار زير سرِ گروه انحرافي در دولت است و
قصد اين جريان، انحرافِ افكار عمومي از پروندهي اختلاس بزرگ بوده است.
دستهي
ديگري معتقدند كه مخالفان دولت در مجلس و ساير نهادها چنين نقشهاي را
طراحي كردهاند تا دولت احمدينژاد را نزد دولتهاي خارجي و مردم ايران
ناتوان و نالايق جلوه دهند. بعضي هم ناشيانه آنرا سياست نظام تلقي
كردهاند. عدهاي هم باور دارند كه تعدادي گرگ در لباس ميش وارد شده و با
سوءاستفاده از شعارها و اقدامات دانشجويان، زمينهي اين بدنامي را فراهم
آوردهاند. بههرحال هرچه كه هست، دستگاههاي موظف و مسئول بايد ريشهها و
پيامدها را شناسايي و با آن برخورد كنند.
ما چه ميخواستيم و چه
شد؟ ميخواستيم ضربشستي به دشمن نشان دهيم؛ اما ناگهان ضربهفني شديم.
دشمنان ما خشنود شدند. به دست خويش هديهاي قيمتي به بدخواهان نظام در خارج
دادهايم. تندروها در غرب، موضعشان عليه ما تقويت شد. در داخل، دامنهي
اختلافها بيشتر گرديد. خسارات مادّي و معنوي اين حركت به كشور بسيار بيشتر
از همهي اختلاسهاي صورتگرفته است. بياييم براي يكبار هم كه شده،
پديدهي «سفارتگيري» را در اين كشور ريشهكن كنيم.
كساني كه به
اقدامات زيانبار اينچنيني دست ميزنند، هر نيّتي هم داشته باشند، بايد
جوابگوي عمل خود باشند و همگان بايد به قانون تن دهند و قانون بايد براي
همگان يكسان باشد. بسيجي و غيربسيجي، اصولگرا و اصلاحطلب و هركسيكه در
اين سرزمين كار و زندگي ميكند، بايد بداند كه هزينهي قانونشكني به هر
نيتي سنگين خواهد بود و البته كساني كه خود را به نظام نزديكتر ميبينند،
بايد بدانند كه سهم بيشتري از اين جام بلا نصيب آنان ميگردد.
هركه در اين بحر مقربتر است / جام بلا بيشترش ميدهند
قطعا با چنين رفتارهايي هم عرض خود را ميبريم و هم خويش را به زحمت مياندازيم.
دنياي اقتصاد
«تورم یکرقمی و روند تورمی» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد:
اخیرا از مسوولان ذیربط شنیده شده است که تورم به زودی کاهنده شده و یک رقمی خواهد شد.
اینکه
ظرف چند ماه آینده و تا پیش از پایان سال روند تغییرات تورم کاهنده خواهد
شد ميتواند درست باشد اما شواهد موجود، گویای این معنا نیست که تورم یک
رقمی در انتظار اقتصاد ایران است. زیرا برای یک رقمی شدن تورم لازم است
ابتدا نرخ تورم ماهانه در دامنه کمتر از 8/0 درصد به مدت یک تا دو سال حفظ
شود، در صورتی که دادههاي قیمتی نشان میدهد میانگین نرخ تورم ماهانه در 8
ماهه اخیر یعنی از ابتدای سال تاکنون 2/1 درصد در ماه بوده است.
نرخ
تورم نهایی برای چنین عددی برابر 4/15 درصد است؛ یعنی پس از آنکه نرخ تورم
فعلی کاهنده شود این روند کاهشی به سمت عدد 4/15 حرکت کرده و روی آن متوقف
خواهد شد. تازه اگر مرحله دوم هدفمندی یارانهها اجرا شود، تاثیر قیمتی آن
را نیز باید به عدد 4/15 اضافه كرد. به عبارت دیگر، عملکرد پولی به
گونهای نبوده است که تورم یک رقمی مورد انتظار باشد. اگر تصمیمگیران پولی
واقعا علاقهمند به یک رقمی شدن تورم باشند باید اولا توانایی خود را در
ثبات نرخ ارز نشان دهند، ثانیا و بهویژه رشد نقدینگی سالانه را با توجه به
وضعیت موجود، کمتر از 20 درصد نگه دارند.
اما در خصوص کاهنده شدن
تورم در ماههاي آتی، با توجه به اینکه نرخ تورم آبان ماه با افزایش 7/0
واحد درصد نسبت به ماه قبل به 8/19 درصد رسیده است، بر اساس محاسبات انجام
شده، آغاز روند کاهشی تورم در اسفند یا بهمنماه خواهد بود. به عبارت دیگر
بعید است که پیشبینی ريیس محترم بانک مرکزی مبنی بر کاهنده شدن تورم از دی
ماه به وقوع بپیوندد.
از طرف دیگر، وزیر اقتصاد رقم تقريبي
نقدينگي موجود در جامعه را حدود 350 هزار ميليارد تومان اعلام كرد و گفت:
امروز كنترل نقدينگي به شدت مورد توجه دولت است (دنیایاقتصاد 9/9/90). با
توجه به اینکه حجم نقدینگی تا پایان شهریور امسال 320 هزار میلیارد تومان
بوده معنای خبر آقای حسینی این است که ظرف یکی دو ماه گذشته معادل 30 هزار
میلیارد تومان نقدینگی، خلق شده است. به عبارت دیگر رشد نقدینگی سالانه که
در پایان شهریور حدود 23 درصد بوده از مرز 31 درصد فراتر رفته است. البته
ممکن است آقای حسینی اشتباه کرده باشند زیرا آمارهای پولی و تورم بیشتر در
حوزه بانک مرکزی تولید میشود. به هر حال امیدواریم بانک مرکزی با انتشار
زودتر آمار نقدینگی، امکان رصد تحولات اقتصادی را برای کارشناسان فراهم كند
تا از این طریق بتوان برآوردی از نرخ تورم در نیمه دوم سال 1391 بهدست
آورد.
اما صرف نظر از اینکه حجم نقدینگی 350 هزار میلیارد باشد یا
نباشد، قسمت دوم گفته آقای حسینی مهم است. زیرا در 22 سال گذشته همواره
سیاستگذاران اقتصادی با همین بهانه تزریق پول به تولید، سرنوشت تورمی را
برای اقتصاد كشور رقم زدهاند. همین پولهاست که تورم را ایجاد میکند،
پولهایی که دقیقا کارکرد ربا را دارند و نگارنده قبلا نسبت تورم با ربا را
در این روزنامه شرح داده است. (دنیایاقتصاد سهشنبه 8/10/88)
جهان صنعت
«بازاری که آشفتهتر شد» عنوان يادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد میهن دوست است كه در آن ميخوانيد:
«اگر
لازم باشد در سوپرمارکتها هم ارز و هم سکه میفروشیم» این جملهای بود که
محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی چند ماه قبل گفت. وی حتی مدعی بود که
میتواند تقاضای سر چهارراهها را هم اشباع کند. حالا چندماه پس از آن
وعدهها برای بازار، افسار کار از دست همه در رفته و متاسفانه ادعاهای آقای
رییس کل نیز نه تنها به واقعیت نزدیک نشده که خلافش نیز در حال اثبات است.
یکی از نشانههای این اثبات دیروز رخ نمود. طبق دستور بهمنی ارایه ارز
مسافرتی به مسافران که پیشتر تا سقف دو هزار دلار انجام میشد حالا تا 500
دلار کاهش یافته است.
کاستن 75 درصدی از عرضه دلار به مسافران به
خوبی نشان میدهداشباع کردن تقاضای سر چهارراهها و فروختن دلار کنار چیپس و
پفک به واقعیت نزدیک است یا بلوفی برای ترساندن دلالهایی بود که گوششان
از تهدیدهای اینگونه پر است.
بخش اعظمی از پشتوانه ارزی کشور با
رای بهمنی به طلا تبدیل شده و او این مساله را جزو افتخارات خود میداند
اما با شدت گرفتن روند تحریم بانک مرکزی و سختتر شدن وضعیت نقل و انتقال
بینالمللی پول معلوم نیست شمشهای زرد رنگ خزانه چگونه قرار است گره از
کار فروبسته اقتصاد باز کند. وضعیت آشفته بازار ارز مقصران فراوانی دارد که
مطمئنا در ردیف جلو، اولین صندلی را به نام محمود بهمنی رزرو کردهاند. او
باید پاسخگوی اوضاع به وجود آمده باشد.